در این فایل، سوال اساسی زیر مطرح شده است:
“چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند؟ چه عواملی سبب میشود، فردی مثل استاد عباسمنش با اینکه آنچه را که متخصصین علم بازاریابی مهم میدانند، انجام نمیدهد اما در کسب و کار خود به موفقیتهایی دست مییابد که سایر کسب و کارهای آن حوزه، با وجود اجرای فرامین متخصصین بازاریابی، دست نیافتهاند؟”
«تفاوت قائل شدن میان اصل و فرع» درباره عوامل موفقیت یک کسب و کار، هدف اصلی این فایل است. اما تمامی جزئیات درباره عوامل اساسی موفقیت پایدار در کسب و کار، به صورت مفصل در دوره روانشناسی ثروت 3 توضیح داده شده است.
دوره روانشناسی ثروت 3، استاد خبره ایست برای ایجاد “توانایی تشخیص اصل از فرع”، در ذهن مدیر یک کسب و کار. جلسات اولیه این دوره – در قدم اول – به دانشجو “مدیریت ذهن” را می آموزد. زیرا تا زمانی که فرد از عهده مدیریت ذهن خود برنیاید، محال است از عهده مدیریت کسب و کار خود برآید. روانشناسی ثروت 3، مدیریت ذهن را از ریشه یعنی “ساختن باورهای توحیدی” شروع می کند. زیرا “توحید”، تنها راهکار برای مدیریت ترس ها و نگرانی های توهمی است که ذهن همواره از طریق آنها وارد عرصه می شود.
ریشه موفقیت پایدار برای یک کسب و کار، در باورهای توحیدی صاحب آن کسب و کار است. باورهایی که تمرکز فرد را به جای حساب کردن روی عقل انسانی، به پیروی از هدایت های الهی معطوف می کند.
ذهن ما اکثرا درباره پیروی از هدایت های درونی، مقاومت های بسیاری دارد زیرا ما آموزش دیده ایم تا روی عقل مان حساب کنیم، روی علمی حساب کنیم که حاصل درک به اصلاح از ما بهتران درباره شیوه به موفقیت رسیدن است. ضمن اینکه اساس این درک، بر تاثیر عوامل بیرونی (شرک)، بنا شده است و نیروی هدایتگر درونی ما را غیر فعال می کند. در نتیجه وقتی برایمان واضح می شود که می خواهیم کسب و کار شخصی خود را راه اندازی کنیم یا رشد دهیم، ذهن لیستی از موانع، مسائل احتمالی، ” به اندازه کافی خوب نبودن ها ” و شک و تردید ها را پیش روی ما قرار می دهد و تمام انگیزه و اشتیاق درونی ما را می بلعد زیرا فرد مهم ترین عامل، یعنی نیروی هدایت را از معادله خارج کرده و فقط روی عقل انسانی حساب باز کرده است.
به همین دلیل، روانشناسی ثروت 3، بازسازی کسب و کار را از پاکسازی ذهن صاحب کسب و کار از شرک شروع می کند. جلسات این دوره – قدم به قدم – همکاری کردن با انرژی خلق کننده و هدایت کننده ای را یاد می دهد که خداوند نامیده ایم:
نیرویی که درون ماست، از همه چیز آگاه است، همواره همراه ماست، همه ایده ها و راهکارها را دارد، جواب تمام سوالات را دارد، در حل مسائل به ما کمک می کند، هدایت ما را وظیفه خود دانسته است، برگی بدون اذن او از درخت نمی افتد و عاشقانه می خواهد به ما کمک کند تا در مسیر خواسته های خود حرکت کنیم و از طریق تحقق خواسته های خود، دستی باشیم برای گسترش جهان.
مهمترین بخش از آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، مامور ساختن این باور مرجع است که شما به عنوان مدیر یا صاحب یک کسب و کار، باید در ذهن خود بسازید. سپس سایر عوامل، روی این فونداسیون قرار داده می شود.
- به اندازه ای که مدیر کسب و کار، جمله به جمله آگاهی های جلسات این دوره را مثل وحی منزل جدی می گیرد و در رفتارها و عملکرد خود لحاظ می کند، به همان اندازه نیز:
- نگرانی هایش درباره مسائل کسب و کار مثل بازیابی، مشتری مداری، تولید، مجوز و … حذف می شود؛
- به همان اندازه به آرامش ذهنی می رسد و به اندازه این آرامش ذهنی، الهامات خداوند را درباره “چگونگی”، دریافت می کند؛
- به همان اندازه جواب سوالاتی را دریافت می کند که الان جوابی برایشان ندارد؛
- به همان اندازه ایمان فعالی دارد که بدون نیاز به “دانستن همه چیز” یا “بی عیب و نقص بودن”، با امکاناتی که در همین لحظه دارد کار را شروع می کند.
- به همان اندازه، به تعویق انداختن، برایش معنایی ندارد چون به خاطر این جنس از ایمان، تمام قدم ها در طی مسیر یکی پس از دیگری به او گفته می شود و نیازهایش در لحظه پاسخ داده می شود.
تمام کارآفرین هایی که در کسب و کار خود به موفقیت پایدار رسیده اند، چنین الگویی از عملکرد را دارند که عملکرد توحیدی نام دارد. عملکردی که عوامل بیرونی را بی تاثیر می داند و راه الهامات قلب را می رود.
وقتی ذهن خود را از اطلاعات محدود کننده خالی می کنی و پای آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3 می نشینی، آن آگاهی ها بخش خلاق و خداگونه وجود شما را فعال می کند و با چنین سوالاتی ایمان شما را به چالش می کشد که:
- چرا از اینکه جواب تمام سوالات را درباره کسب و کار خود نمی دانی، ترسیده ای و کار را شروع نمی کنی؟
- چرا روی حرفها و وعده های متخصصان حساب می کنی اما روی وعده نیرویی که جهان را هدایت می کند، حساب نمی کنی؟
- چرا با وجود این نیروی هدایتگر درونی، هدایت کسب و کار خود را به او نمی سپاری؟
- چرا به جای انتظار و سکون برای وقت مناسب، همین حالا این نیروی هدایتگر را فعال نمی کنی؟
- چرا به این نیرو توکل نمی کنی و با همین امکانات، قدم اول را بر نمی داری؟
روانشناسی ثروت 3، با هدف ایجاد کسب و کاری با موفقیت های پایدار، به ما یاد می دهد تا درباره عوامل موفقیت کسب و کار، به دنبال تفاوت قائل شدن بین اصل و فرع باشیم. در دنیایی که در هر لحظه، هر فردی ایده ای درباره عوامل موفقیت منتشر می کند، باید از خود بپرسیم: ” اصل اساسی موفقیت یک کسب و کار چیست؟
روانشناسی ثروت 3، فقط و فقط بر درک و اجرای این اصل، متمرکز است. به همین دلیل در بازار مکاره امروز، هر روز یک تکنیک و شگرد جدید برای فروش ابداع می شود و خیلی زود هم محو می شود. اما آموزه های روانشناسی ثروت 3، از زمان تولید تا الان، فقط بر همان اصل اساسی یعنی قانون بدون تغییر خداوند استوار است و تا کنون کسب و کارهای افراد زیادی را متحول کرده که این آگاهی ها را عملی کرده اند.
مهم ترین بخش از آموزه های دوره روانشناسی ثروت 3، فعال کردن نیروی هدایتگر درونی است. تمرینات و آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، باورهایی را در ذهن دانشجو می سازد که این نیرو را فعال می کند. سپس در ادامه جلسات، دانشجو یاد می گیرد که چگونه به وسیله “سوالات مناسب”، به این نیرو قدرت خلق کنندگی بدهی. سوالات هدایتگری که به شما می گوید:
“سمت شما”، در این قدم چیست؛ سمت خداوند چیست؛ چه کارهایی را باید انجام دهی؛ چه کارهایی را نباید انجام دهی؛ چه قدم هایی را شما باید برداری تا خداوند قدم های بعدی را برایت بردارد؛ چه جنس از توجه را باید فعال نگه داری و از توجه به چه چیزهایی باید اعراض کنی تا این نیرو همچنان فعال بماند. آموزه های دوره روانشناسی ثروت 3 مشاور دانایی است که به شما یاد می دهد تا ذهن خود را مثل یک هوش مصنوعی بر اساس باورهای توحیدی، تربیت کنی.
به اندازه ای که به آموزه ها و تمرینات این دوره عمل می کنی، نیروی هدایتگری را در وجود خود فعال نگه میداری که:
- در هر لحظه، قدم بعدی را به شما می گوید؛
- درباره مسائل شما، سر راست ترین جواب را پیش روی شما میگذارد؛
- ایده های سازنده را به سمت مغز شما هدایت می کند؛
- آدمها مورد نیاز را به سمت شما هدایت می کند؛
- راهکارها را به سمت شما هدایت می کند؛
- شما را با فرصت های شگفت انگیز روبرو می کند و همزمانی های شگفت انگیز را برایت ایجاد می کند.
مدیریت کسب و کار، با وجود باور به این نیروی هدایتگر و فعال نگه داشتن او، بی نهایت آسان است. چون انرژی خداوند در تمام جزئیات کسب و کار شما جاری می شود و کارها را انجام می دهد. به گونه ای که همه متعجب می شوند از اینکه چرا شما در زمان مناسب در مکان مناسب هستی؟! اما خودت می دانی که دلیل این همزمان، شراکت با خداوند است. “توحید” یعنی شراکت با خداوند؛ حساب کردن روی این نیرو؛ اعتماد به هدایت های این نیرو و لبیک گفتن به الهامات این نیرو؛
لازم است تمام جلسات دوره روانشناسی ثروت 3 را بارها گوش داده شود، تمرینات با تمرکز بالا انجام شود، آگاهی ها به اندازه کافی تکرار شود تا مغز “توحید و چگونگی اجرای آن در عمل”، درک شود.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 3
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج79MB17 دقیقه
- فایل صوتی live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج16MB17 دقیقه
سلام به همه دوستان
در جواب این دوستمون، اول از همه میخواستم به 2 حکایت یا داستان که هر دو یک مفهوم رو در مورد برداشت غلط از واقعیت و حقیقت هستند رو به صورت مختصر یادآوری کنم، چون پایه و اساس متنی که می خواهم بنویسم برگرفته از مفهوم و درک این دو حکایت است ( که فکر میکنم همه میدونید ) و در صورت نیاز میتوانید با سرچ ساده کل داستان رو پیدا کنید و بخوانید.
حکایت فیل و تاریکی از مولوی
فیلی که در تاریکی بود و مردم شهر تا به حال فیل ندیده بودند و تنها راه درک کردن فیل از طریق لمس کردن اون بود، که هر کسی یک برداشتی از فیل داشت، یکی می گفت فیل شبیه استوانه هست، یکی می گفت شبیه بادبزن و …
هیچ کسی تصویر کلی از فیل رو درک نکرده بود و فقط تصویری جزئی از فیل رو درک کرده بود ولی می گفت که حق با اون هست و فیل شبیه اون چیزی هست که اون درک کرده
تمثیل غار افلاطون
داستان افرادی که در غاری هستند و آنها به زمین غار بسته شده اند و توانایی حرکت کردن ندارند و تنها میتوانند دیوار انتهای غار رو ببینند و هیچ درکی از بیرون غار ندارند و فقط سایه های روی دیوار غار رو می بینند، بخاطر وجود روشنایی بیرون از غاز و هر چیزی که از جلوی دهانه غار رد می شود، و سایه ی که روی دیوار انتهایی غار ایجاد می کند. آن افراد فقط از تفسیر سایه ها می خواهند دنیای بیرون غار رو توضیح بدهند و می گویند که ما به صورت کامل درک کاملی از دنیایی برون از غار داریم و نیازی نداریم که به بیرون از غار برویم، در صورتی که فقط توهمی از سایه ها داشتند نه خود حقیقت و درک کاملی از دنیای بیرون غار ندارند. (البته داستان بیشتر از این ها ادامه دارد که از توضیح بیشتر آن خود داری کردم)
مثال امروزی تر اون رو میتونیم توی سالن سینما ببینیم، یعنی شما نشستی و فقط تمرکزت روی پرده نمایش هست و تصویر از طریق پرژکتور و از پشت سر شما به پرده سینما تابیده میشه و شما پرژکتور و اون اتفاقات پشت رو نمی بینی فقط حاصل اون اتفاقات رو تماشا می کنی (برای تجسم بهتر مثال بالا این رو عرض کردم)
توی همه مسائل زندگی مفهوم اصلی این 2 حکایت مصداق داره، یعنی افراد برداشت های ذهنی، تصورات ذهنی مختلفی از چیزی دارند که واقعیت اصلی داستان نیست. و افراد دوست ندارند اون تصویر ذهنی رو تغییر بدهند یا تلاشی نمی کنند برای درک اصل موضوع، به نوعی توهم ذهنی دارند از آنچه که واقعیت موضوع هست
شما این موضوع رو میتوانی توی درک ما از این جهان ببینی، توی درک ما از خداوند ببینی، توی درک ما از کار و موفقیت ببینی، توی درک ما از زندگی ببینی، توی درک ما از روابط ببینی، توی درک ما در رابطه با موضوعات مختلف ببینی
مثلا اگر خدا رو جای فیل در نظر بگیریم
همه تفسیر خودشون رو از خداوند دارند، یکی میگه خدا شبیه بادبزن هست، یکی میگه خدا شبیه استوانه هست، یکی میگه خدا شبیه مار هست، یکی میگه خدا شبیه یک سنگ بزرگ هست، در صورتی که هیچکدام درک کاملی از خدا ندارند و این وظیفه ماست که به دنبال حقیقت باشیم تا اصل و اساس موضوع رو درک کنیم
مثلا اگر بخواهیم اون داستان غار رو توی بحث موفقیت دیگران ببینیم
یکی توهمی از سایه ها داره و میگه فلانی اگر موفق شد به خاطر این بود که سنش کم بود و از سن کم شروع کرده بود، یکی توهمی از سایه ها داره و میگه دلیل موفقیت فلانی به خاطر این بود که سنش کمی بالاتر بود و به اون درجه از پختگی رسیده بود، یکی توهمی داره از سایه ها و میگه دلیل موفقیت مثلا استیو جابز این بود که توی سلیکون ولی زندگی می کرد، دلیل موفقیت فلانی این بود که ……. به خاطر این توهم از سایه موفق شد
درصورتی که دلیل موفقیت هیچ کدام از این افراد به خاطر سن کم و زیاد، تجربه، موقعیتی که توش بودند نبود
به خاطر توهم سایه یا درک نادرستی که افراد از موضوعات دارند
یکی میگه باید تبلیغ کنی توی اینستاگرام، باید فالوور داشته باشی، باید کمپین تبلیغاتی راه بندازی، باید اینقدر روی سایت کار کرده باشی که سئوی سایت فلان باشه و رتبه سایت این طوری باشه، باید بری سراغ تبلیغ تلویزیونی و…
تمام اون افرادی که این حرف ها رو میزنند اغلب افرادی هستند که به هیچ موفقیتی نرسیده اند یا موفقیت های اونها چندان پایدار نبوده و همیشه گی نیست و از یک جایی به بعد موفقیت های اون افراد متوقف شده
مثلا در مورد سرمایه گذاری
اگر کمی در این مورد تحقیق کنید می بینید که حرف های مختلفی وجود داره که هیچ کدوم هم بهتون کمکی نمی کنه و حتی اون کتاب هایی که نوشته شده رو افرادی نوشتند که خودشون هیچ موفقیتی توی سرمایه گذاری کسب نکردند و وقتی میایی اون حرف ها رو با حرف یک نفری که واقعا موفق شده مقایسه می کنی می بینی از زمین تا آسمون با هم تفاوت داره، مثلا در مورد همین وارن بافت کلی کتاب هست که این آدم این طوری هست و فلان، مثلا کتاب روش سرمایه گذاری به روش وارن بافت وقتی که وارن بافت توی جزایر قناری هست و داره حمام آفتاب میگیره، روش سرمایه گذاری بافت وقتی که داره شنا میکنه، تنیس بازی میکنه (نخواستم عنوان مشخصی و نام ببرم) میخواهم این موضوع رو بگم که یک آدمی که زنده هست و موفق هست توی کارش رو افراد مختلفی آمدند و با برداشت های مختلف و نگاه های مختلف در موردش مطلب نوشتند
می خواهم این موضوع رو که استاد می گویند رو یک بار دیگه یادآوری کنم، اطلاعات زیاد کمی به موفقیت شما نمی کنه.
چرا اطلاعات به ما کمکی نمیکنه؟
چون بیش از 99% اون اطلاعات توسط افرادی داره منتشر میشه که خودشون به هیچ موفقیتی نرسیده اند و فقط برداشت شخصی خودشون رو از داستان دارند روایت می کنند و اغلب موارد هم توهمی هست از سایه ها نه خود واقعیت موضوع
چون خود بیل گیتس نمی یاد بشینه در مورد خودش مطلب بنویسه، بقیه ی نوشتند که واقعیت موضوع رو نمیدونند، خود وارن بافت نمی یاد در مورد خودش مطلب بنویسه بلکه بقیه آمدند در مورد موفقیتش مطلب نوشتند
همین چند روز اخیر داشتم در مورد وارن بافت تحقیق می کردم که به یک سایتی برخوردم که مطلبی در مورد جملات تاثیر گذار وارن بافت نوشته بود و بعد که جلوتر رفتم دیدم هر جمله ای که از ایشون گذاشته بعدش اومده اون جمله رو خودش تفسیر کرده و به زبان خودش نوشته (البته به انگلیسی بود) و اون تفسیری که داشت به اصل اون حرف و کلام ربطی نداشت، من تازه فهمیدم که این وارن بافت چه قدر خوب داره از قانون استفاده میکنه و اون حرف ها و باورهایی که داره چه قدر خوب هستند، همین طور در مورد بیل گیس، این آدم چه باورهای خوبی داره، به همین دلیل هم طبیعی هست که ثروتنمد باشه
حالا همه ی این افرادی که در مورد علم مارکتینگ و… مطلب می نویسند یا تدریس می کنند نیز از اصل موضوع بی خبرند و حقیقت اصلی رو می دانند، نمی دانند که این ها فقط ابزار هستند، فقط وسیله اند و اصل موضوع بر میگردد به نوع نگاه و تفکر اون شخص، عامل اصلی موفقیت اون افراد ابزاری که استفاده می کردند نبوده، بلکه نوع دیدگاه، تفکر و نگرش درونی، باور، ایمان، اعتماد به نفس، خودباوری و… اون فرد بوده وگرنه همه به یک اندازه به ابزارها دسترسی دارند اما موفق نمی شوند، همه می توانند سایت بزنند، همه می نوانند یک کانال راه اندازی کنند و برخی نتیجه می گیرند و برخی نه
برای همین ابزار مهم نیست، برای همین مهم نیست از چه ابزاری استفاده کنید، نتیجه مهم هست
افرادی که این موضوع رو درک نمی کنند فقط توهمی دارند از ابزارها، توهمی دارند از یک عامل بیرونی نه عامل درونی
نمی گویند دلیل موفقیت اون فرد جوهره درونی اش بوده که متبلور شده، می گویند چون فلان ابزار رو داشته یا استفاده کرده موفق شده
نمی گویند چون فلان توکل رو داشته و حرکت کرده موفق شده، بلکه می گویند چون توی مثلا فلان شهر بوده موفق شده
تمرکز این افراد روی ابزارهاست به جای اصل موضوع
تمرکز این افراد روی توهمی هست که از سایه ها دارند نه خود حقیقت موضوع
تمرکز این افراد روی حاشیه هاست نه اصل موضوع
تمرکز این افراد روی فرعیات است نه اصل موضوع
تمرکز این افراد روی عوامل بیرونی ست، نه عوامل درونی که اصل موضوع ست
دلیل موفقیت ابزار نیست نوع نگرش اون انسان به اون موضوع و شرایط است
موضوع اینجاست که ما به حرف می گوییم با خدا باش و پادشاهی کن
ولی در عمل به اون اعتقادی ندارم و بهش عمل هم نمی کنیم، مثلا اگر همه دنیا نخواهند تو موفق بشی ولی تو خدا رو داشته باشی می تونند جلوت رو بگیرند؟ مثلا اگر فلان ابزار رو داشته باشی یا نداشته باشی در هر دو صورت اگر خدا رو داشته باشی نتیجه چطور خواهد بود؟
مثلا امروز ابزاری به نام تلگرام رو فیلتر کردند و ازت گرفتند، خدا رو که نمی تونند ازت بگیرند اون یک در دیگه برات باز میکنه ولی اگر با خدا نباشی غصه می خوری که چرا فلان شد و فلان ابزار رو ندارم، چون ندارم دیگه هم نمی تونم ثروت بسازم
مهم ابزار نیست، مهم باوری هست که تو داری، چون هر لحظه ممکن هست به هر دلیلی اون ابزار ازت گرفته بشه یا کار نکنه و به مشکل بر بخوره
سوال این هست که اگر همه اون ابزارهایی که بقیه میگن رو ازت بگیرند آیا باز هم موفق میشی یا نه؟ یا می خواهی زانوی غم بغل بگیری و غصه بخوری که فلان ابزار رو ندارم
آیا باور داری که خودت خالق زندگی خودت هستی یا نه و اگر بخواهی به هر چیزی می تونی برسی و ابزار اصلا مهم نیست و خودت از ابزار مهم تر هستی
میدونی اون قدرتی که برای ابزار قائل هستیم رو اگر برای خدا قائل بودیم الان وضع زندگی مون این نبود، که البته تکامل میخواد
یک داستانی رو از خودم براتون بگم شاید جالب باشه
اگر یه زمانی به من می گفتید بدون سرمایه اولیه میشه ثروت ساخت می گفتم چطور؟ مگه میشه؟ طرف ما رو گیر آورده ها !!!
توی دوره راهنمای عملی استاد یک ایده ای رو دادند در مورد ساختن ثروت از هیچ، برای من جالب شد و با خودم تکرار می کردم و بهش فکر می کردم تا اینکه یک نشانه ای حتی بهتر از اون چیزی که استاد گفتند پیدا کردم و با خودم تکرار می کردم که میشه به مدت طولانی و گه گداری
چند وقت پیش یه جایی رفتم و دوستی به من گفت که از فلان طریق میشه پول در آورد و من میگفتم چطور، مگه میشه، اون می گفت نه بقیه دارند این کار رو می کنند، بحث و حرف… و من هم رفتم بالای منبر و اینکه بابا مگه میشه، باید بهاش رو بدی، الان شما بری نون بخری مجانی بهت نون میدهند، شما بری قصابی مجانی بهت گوشت می دهند و…
خلاصه از اون اصرار و از من انکار که نمیشه و می خواهند سرت کلاه بزارند و …
بعد همون روز آخر شب یا فرداش موضوع رو پیگیری کردم و نتیجه این شد که الان من به درآمد غیرفعالی رسیدم که هزینه های ماهیانه من رو تامین میکنه، زیاد نیست اما به قدری هست که من نخوام برای پول کار کنم و اگر بخوابم و صبح بلند بشم و صبحانه بخورم و بگیرم بخوابم تا لنگ ظهر و بعد نهار و بعد خواب و بعد شام و بعد خواب و صبحانه و…
نیازی ندارم حتی قدمی از قدمی بردارم همه چیز محیاست و خداوند قبلا اون ابزارها و شرایط رو برام فراهم کرده بود
هر چند گاهی این ترس هست که اگر این شرایط ازت گرفته بشه چیکار میکنی که وقتی بهش فکر میکنم می بینم که همون خدایی که این شرایط رو برام به وجود آورد بعدی رو هم به وجود میاره، وقتی اون خدا از هیچ این در رو برام باز کرد باز دوباره هم میتونه از هیچ یک در دیگه برام باز بکنه
اگر چند تا خط بالاتر رو دوباره بخونی و به خاطر بیاوری، می بینی آدمی که اصرار داشت و انکار می کرد که نمیشه و ذهن منطقی اش نمی دید دست خدا رو، نمی دید معجزه و نعمت خدا رو فقط می گفت نمیشه و فلان ……. فقط با کمی تغییر نگرش و این که بیا حالا موضوع رو پیگیری کنیم ببینیم اصلا این بنده خدا داشت چی می گفت و بعد پیگیری بیشتر و بیشتر و طی کردن تکامل، رسید به درآمد غیر فعال و بعد تازه میفهمه که این نعمت و پلن خداوند از کجا شروع شد، از جایی که حتی فکرش رو هم نمی کرد، تازه میفهمه که خدا از هیچ برات ثروت میسازه
تازه دارم بوی پول رو احساس می کنم
به اندازه ظرفم نعمت دریافت می کنم، به اندازه ظرف ام این موضوع رو باور کردم، الان شاید بهم بگی میشه یک کارخانه رو از هیچ میشه ساخت باورش برام سخت باشه، هر چند با اتفاقات اخیر باور پذیرتر شده که اون هم تکامل می خواد که به 100% برسه، چون همون خدایی که این درآمد غیرفعال رو برام جور کرده اون رو هم جور میکنه
ابزار مهم نیست خودت از اون ابزار مهم تری
موفق و ثروتمند باشید