live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج

در این فایل، سوال اساسی زیر مطرح شده است:

“چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت می‌کند؟ چه عواملی سبب می‌شود‌، فردی مثل استاد عباس‌منش با اینکه آنچه را که متخصصین‌ علم بازاریابی مهم می‌دانند، انجام نمی‌دهد‌ اما در کسب و کار خود به موفقیت‌هایی دست می‌یابد که سایر کسب و کارهای آن حوزه، با وجود اجرای فرامین متخصصین بازاریابی، دست نیافته‌اند؟”

«تفاوت قائل شدن میان اصل و فرع» درباره عوامل موفقیت یک کسب و کار، هدف اصلی این فایل است. اما تمامی جزئیات درباره عوامل اساسی موفقیت پایدار در کسب و کار، به صورت مفصل در دوره روانشناسی ثروت 3 توضیح داده شده است.

دوره روانشناسی ثروت 3، استاد خبره ایست برای ایجاد “توانایی تشخیص اصل از فرع”، در ذهن مدیر یک کسب و کار. جلسات اولیه این دوره – در قدم اول – به دانشجو “مدیریت ذهن” را می آموزد. زیرا تا زمانی که فرد از عهده مدیریت ذهن خود برنیاید، محال است از عهده مدیریت کسب و کار خود برآید. روانشناسی ثروت 3، مدیریت ذهن را از ریشه یعنی “ساختن باورهای توحیدی” شروع می کند. زیرا “توحید”، تنها راهکار برای مدیریت ترس ها و نگرانی های توهمی است که ذهن همواره از طریق آنها وارد عرصه می شود.

ریشه موفقیت پایدار برای یک کسب و کار، در باورهای توحیدی صاحب آن کسب و کار است. باورهایی که تمرکز فرد را به جای حساب کردن روی عقل انسانی، به پیروی از هدایت های الهی معطوف می کند.

ذهن ما اکثرا درباره پیروی از هدایت های درونی، مقاومت های بسیاری دارد زیرا ما آموزش دیده ایم تا روی عقل مان حساب کنیم، روی علمی حساب کنیم که حاصل درک به اصلاح از ما بهتران درباره شیوه به موفقیت رسیدن است. ضمن اینکه اساس این درک، بر تاثیر عوامل بیرونی (شرک)، بنا شده است و نیروی هدایتگر درونی ما را غیر فعال می کند. در نتیجه وقتی برایمان واضح می شود که می خواهیم کسب و کار شخصی خود را راه اندازی کنیم یا رشد دهیم، ذهن لیستی از موانع، مسائل احتمالی، ” به اندازه کافی خوب نبودن ها ” و شک و تردید ها را پیش روی ما قرار می دهد و تمام انگیزه و اشتیاق درونی ما را می بلعد زیرا فرد مهم ترین عامل، یعنی نیروی هدایت را از معادله خارج کرده و فقط روی عقل انسانی حساب باز کرده است.

به همین دلیل، روانشناسی ثروت 3، بازسازی کسب و کار را از پاکسازی ذهن صاحب کسب و کار از شرک شروع می کند. جلسات این دوره – قدم به قدم – همکاری کردن با انرژی خلق کننده و هدایت کننده ای را یاد می دهد که خداوند نامیده ایم:

نیرویی که درون ماست، از همه چیز آگاه است، همواره همراه ماست، همه ایده ها و راهکارها را دارد، جواب تمام سوالات را دارد، در حل مسائل به ما کمک می کند، هدایت ما را وظیفه خود دانسته است، برگی بدون اذن او از درخت نمی افتد و عاشقانه می خواهد به ما کمک کند تا در مسیر خواسته های خود حرکت کنیم و از طریق تحقق خواسته های خود، دستی باشیم برای گسترش جهان.

مهمترین بخش از آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، مامور ساختن این باور مرجع است که شما به عنوان مدیر یا صاحب یک کسب و کار، باید در ذهن خود بسازید. سپس سایر عوامل، روی این فونداسیون قرار داده می شود.

  • به اندازه ای که مدیر کسب و کار، جمله به جمله آگاهی های جلسات این دوره را مثل وحی منزل جدی می گیرد و در رفتارها و عملکرد خود لحاظ می کند، به همان اندازه نیز:
  • نگرانی هایش درباره مسائل کسب و کار مثل بازیابی، مشتری مداری، تولید، مجوز و … حذف می شود؛
  • به همان اندازه به آرامش ذهنی می رسد و به اندازه این آرامش ذهنی، الهامات خداوند را درباره “چگونگی”، دریافت می کند؛
  • به همان اندازه جواب سوالاتی را دریافت می کند که الان جوابی برایشان ندارد؛
  • به همان اندازه ایمان فعالی دارد که بدون نیاز به “دانستن همه چیز” یا “بی عیب و نقص بودن”، با امکاناتی که در همین لحظه دارد کار را شروع می کند.
  • به همان اندازه، به تعویق انداختن، برایش معنایی ندارد چون به خاطر این جنس از ایمان، تمام قدم ها در طی مسیر یکی پس از دیگری به او گفته می شود و نیازهایش در لحظه پاسخ داده می شود.

تمام کارآفرین هایی که در کسب و کار خود به موفقیت پایدار رسیده اند، چنین الگویی از عملکرد را دارند که عملکرد توحیدی نام دارد. عملکردی که عوامل بیرونی را بی تاثیر می داند و راه الهامات قلب را می رود.

وقتی ذهن خود را از اطلاعات محدود کننده خالی می کنی و پای آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3 می نشینی، آن آگاهی ها بخش خلاق و خداگونه وجود شما را فعال می کند و با چنین سوالاتی ایمان شما را به چالش می کشد که:

  • چرا از اینکه جواب تمام سوالات را درباره کسب و کار خود نمی دانی، ترسیده ای و کار را شروع نمی کنی؟
  • چرا روی حرفها و وعده های متخصصان حساب می کنی اما روی وعده نیرویی که جهان را هدایت می کند، حساب نمی کنی؟
  • چرا با وجود این نیروی هدایتگر درونی، هدایت کسب و کار خود را به او نمی سپاری؟
  • چرا به جای انتظار و سکون برای وقت مناسب، همین حالا این نیروی هدایتگر را فعال نمی کنی؟
  • چرا به این نیرو توکل نمی کنی و با همین امکانات، قدم اول را بر نمی داری؟

روانشناسی ثروت 3، با هدف ایجاد کسب و کاری با موفقیت های پایدار، به ما یاد می دهد تا درباره عوامل موفقیت کسب و کار، به دنبال تفاوت قائل شدن بین اصل و فرع باشیم. در دنیایی که در هر لحظه، هر فردی ایده ای درباره عوامل موفقیت منتشر می کند، باید از خود بپرسیم: ” اصل اساسی موفقیت یک کسب و کار چیست؟

روانشناسی ثروت 3، فقط و فقط بر درک و اجرای این اصل، متمرکز است. به همین دلیل در بازار مکاره امروز، هر روز یک تکنیک و شگرد جدید برای فروش ابداع می شود و خیلی زود هم محو می شود. اما آموزه های روانشناسی ثروت 3، از زمان تولید تا الان، فقط بر همان اصل اساسی یعنی قانون بدون تغییر خداوند استوار است و تا کنون کسب و کارهای افراد زیادی را متحول کرده که این آگاهی ها را عملی کرده اند.

مهم ترین بخش از آموزه های دوره روانشناسی ثروت 3، فعال کردن نیروی هدایتگر درونی است. تمرینات و آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، باورهایی را در ذهن دانشجو می سازد که این نیرو را فعال می کند. سپس در ادامه جلسات، دانشجو یاد می گیرد که چگونه به وسیله “سوالات مناسب”، به این نیرو قدرت خلق کنندگی بدهی. سوالات هدایتگری که به شما می گوید:

“سمت شما”، در این قدم چیست؛ سمت خداوند چیست؛ چه کارهایی را باید انجام دهی؛ چه کارهایی را نباید انجام دهی؛ چه قدم هایی را شما باید برداری تا خداوند قدم های بعدی را برایت بردارد؛ چه جنس از توجه را باید فعال نگه داری و از توجه به چه چیزهایی باید اعراض کنی تا این نیرو همچنان فعال بماند. آموزه های دوره روانشناسی ثروت 3 مشاور دانایی است که به شما یاد می دهد تا ذهن خود را مثل یک هوش مصنوعی بر اساس باورهای توحیدی، تربیت کنی.

به اندازه ای که به آموزه ها و تمرینات این دوره عمل می کنی، نیروی هدایتگری را در وجود خود فعال نگه میداری که:

  • در هر لحظه، قدم بعدی را به شما می گوید؛
  • درباره مسائل شما، سر راست ترین جواب را پیش روی شما میگذارد؛
  • ایده های سازنده را به سمت مغز شما هدایت می کند؛
  • آدمها مورد نیاز را به سمت شما هدایت می کند؛
  • راهکارها را به سمت شما هدایت می کند؛
  • شما را با فرصت های شگفت انگیز روبرو می کند و همزمانی های شگفت انگیز را برایت ایجاد می کند.

مدیریت کسب و کار، با وجود باور به این نیروی هدایتگر و فعال نگه داشتن او، بی نهایت آسان است. چون انرژی خداوند در تمام جزئیات کسب و کار شما جاری می شود و کارها را انجام می دهد. به گونه ای که همه متعجب می شوند از اینکه چرا شما در زمان مناسب در مکان مناسب هستی؟! اما خودت می دانی که دلیل این همزمان، شراکت با خداوند است. “توحید” یعنی شراکت با خداوند؛ حساب کردن روی این نیرو؛ اعتماد به هدایت های این نیرو و لبیک گفتن به الهامات این نیرو؛

لازم است تمام جلسات دوره روانشناسی ثروت 3 را بارها گوش داده شود، تمرینات با تمرکز بالا انجام شود، آگاهی ها به اندازه کافی تکرار شود تا مغز “توحید و چگونگی اجرای آن در عمل”، درک شود.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 3


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
    79MB
    17 دقیقه
  • فایل صوتی live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
    16MB
    17 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

4232 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «پرویز» در این صفحه: 3
  1. -
    پرویز گفته:
    مدت عضویت: 3028 روز

    با سلام و خدا قوت به همه، همه ای که از خداییم(بینهایت و جاودانگی)

    ????????????????????????

    جناب مولانا:

    باد بر تخت سلیمان رفت کژ

    پس سلیمان گفت بادا کژ مغژ

    باد هم گفت ای سیلمان کژ مرو

    ور روی کژ از کژم خشمین مشو

    این ترازو بهر این بنهاد حق

    تا رود انصاف ما را در سبق

    از ترازو کم کنی من کم کنم

    تا تو با من روشنی من روشنم

    هم‌چنین تاج سلیمان میل کرد

    روز روشن را برو چون لیل کرد

    گفت تا جا کژ مشو بر فرق من

    آفتابا کم مشو از شرق من

    راست می‌کرد او به دست آن تاج را

    باز کژ می‌شد برو تاج ای فتی

    هشت بارش راست کرد و گشت کژ

    گفت تاجا چیست آخر کژ مغژ

    گفت اگر صد ره کنی تو راست من

    کژ شوم چون کژ روی ای مؤتمن

    پس سلیمان اندرونه راست کرد

    دل بر آن شهوت که بودش کرد سرد

    بعد از آن تاجش همان دم راست شد

    آنچنان که تاج را می‌خواست شد

    بعد از آنش کژ همی کرد او به قصد

    تاج او می‌گشت تارک‌جو به قصد

    هشت کرت کژ بکرد آن مهترش

    راست می‌شد تاج بر فرق سرش

    تاج ناطق گشت کای شه ناز کن

    چون فشاندی پر ز گل پرواز کن

    نیست دستوری کزین من بگذرم

    پرده‌های غیب این برهم درم

    بر دهانم نه تو دست خود ببند

    مر دهانم را ز گفت ناپسند

    پس ترا هر غم که پیش آید ز درد

    بر کسی تهمت منه بر خویش گرد

    ظن مبر بر دیگری ای دوستکام

    آن مکن که می‌سگالید آن غلام

    گاه جنگش با رسول و مطبخی

    گاه خشمش با شهنشاه سخی

    هم‌چو فرعونی که موسی هشته بود

    طفلکان خلق را سر می‌ربود

    آن عدو در خانهٔ آن کور دل

    او شده اطفال را گردن گسل

    تو هم از بیرون بدی با دیگران

    واندرون خوش گشته با نفس گران

    خود عدوت اوست قندش می‌دهی

    وز برون تهمت به هر کس می‌نهی

    هم‌چو فرعونی تو کور و کوردل

    با عدو خوش بی‌گناهان را مذل

    چند فرعونا کشی بی‌جرم را

    می‌نوازی مر تن پر غرم را

    عقل او بر عقل شاهان می‌فزود

    حکم حق بی‌عقل و کورش کرده بود

    مهر حق بر چشم و بر گوش خرد

    گر فلاطونست حیوانش کند

    حکم حق بر لوح می‌آید پدید

    آنچنان که حکم غیب بایزید

    ?????????????????

    به این سوال خیلی فکر کردم و هدایت شدم به جواب.

    ????????????????

    من چند وقت پیش که باشگاه رزمی میرفتم بینی من ضربه خورد و رفتم بیمارستان و گفتند که باید بری عکس بگیری و ما اینجا عکسبرداری نداریم و باید بری خصوصی و هزینه اش 500 تومن میشه و من نمیدونم چی شد به یک مطب متخصص گوش حلق و بینی هدایت شدم و با اینکه اون مطب یک جای پرتی بود و تابلو هم نداشت و اصلا بهش نمیخورد مطب باشه و تعداد خیلی زیادی صف کشیده بودند و من به جواب سوال که فکر کردم به ذهنم اومد و از اطرافیان که اومده بودن مطب شنیدم

    که میگفتند دست این دکتر شفا هست.

    و من که رفتم داخل پیش دکتر یک نفر دیگه هم داخل بود و دیدم که معاینه میکرد و دید مشکلی نداره و پول ویزیت رو بهش پس داد و من تعجب کردم.

    و بعد من رو که معاینه کرد گفت نیازی به عکسبرداری نداری و نمیخواد الکی پول هزینه کنی و تو الان چون ترسیدی فکر میکنی دماغت شکسته ولی مشکلی نیست.

    2 نکته مهم در این داستان من گرفتم:

    یک: نگرش این دکتر پخش شده بود ، چون اون دکتر خودش و خدماتش رو شفا میدونست برای جهانیان. خیلی مهمه که ما چه نگاهی به شغلمون و خودمون داریم و چقدر با ارزش میدونیم.

    دو: این دکتر به فراوانی اعتقاد داشت و صادق بود.

    ??????????????????

    یک بار دیگه هم توی یک کسب و کاری بودم که یک فردی اونجا کار میکرد که اولین فردی بود که توی اون مجموعه بالاترین پورسانت رو گرفته بود، این فرد زیاد اهل حرف زدن نبود و میگفت تنایج من صحبت میکنه و یک بار هم اومد از دلیل موفقیتش گفت، گفت که من به داد رس مردم هستم(یعنی یک جورایی این باور رو داشت که منجی هست)

    پس خیلی مهمه که چه باوری داریم نسبت به خودمون و شغلمون.

    یعنی هر چقدر باورهای زیباتر و قدرتمند تر و خدا گونه تر، افراد و موقعیت ها و ایده ها و شرایط عالی جذب ما میشوند.

    مثلا ما به فضای سبز و طبیعت کشیده میشیم، طبیعت زبون قال نداره که صحبت کنه کنه ولی با زبون حال که ارسال میکنه ارتعاشات مثبت و عشقی ما هم به سمت طبیعت کشیده میشیم.

    ????????????????????

    2.خودت رو هماهنگ کنی با خداوند و قوانینش نه هماهنگ با مردم .

    چون خدا در قران میفرماید پاکان و ناپاکان برابر نیستند، هر چند که گروه ناپاکان که بسیارند تو را به شگفت آرند.

    پس هماهنگ کردن خود با اکثریت یعنی گمراهی و ناپاکی.

    زیرا اکثریت از ظن شان (توهم) پیروی میکنند.

    ??

    3.خیلی ها دنیا رو مثل جنگ گرفتند و برای هر چیزی میجنگند، در صورتی که در قران خداوند دنیا رو بازی گرفته. و این هم میدونیم که هر بازی قوانین خودش رو داره و هر چقدر با قوانین هماهنگ تر، بازی لذت بخش تر و موفقیت بهتر.

    ??

    4.ساده گرفتن همه چیز: همه ایده های ساده بودند که نتایج فوق العاده اوردند ولی ما یاد گرفتیم همه چی رو سخت کنیم چون با ذهن منطقیمون دنبال جوابیم.

    ??

    5.باور احساس لیاقت ثروتمند بودن. هر چقدر خودمان را لایق تر و ارزشمند تر بدانیم به ایده های هدایت میشویم که به ما احساس ارزشمندی بیشتر میدهد.

    چون عزت نفس اصل است هر کسی در دنیا موفقیت پایدار کسب کرده، عزت نفس بالایی در خود ایجاد کرده چون عزت نفس که مهمترین نکته اش احساس لیاقت و ارزشمندی است به ما شجاعت و ایمان برای حرکت میدهد و هر چه شجاع تر، امکانات بیشتری خود را در مسیر به ما نشان میدهند.

    هر چه عزت نفس قوی تر=خداگونه تر

    ما همان موجودی هستیم که خداوند همه چیز را مسخر ما قرار داده است

    همان موجودی هستیم که ما را جانشین خود بر زمین قرار داده است.

    پس خیلی مهم است نوع نگاه به خودمان

    که خود را ضعیف میدانیم یا از خدا.

    نکته مهم: از هیچ چیزی در بیرون بت نسازیم.

    اگر میخواهیم به خواسته ای برسیم باید آن را کوچک تر از خود بدانیم.

    اگر خواسته ای را بزرگ بدانیم ، فاصله ایجاد میکند تا زمانی که باورهای قوی و مثبت در خود بسازیم که ان خواسته برای ما کوچک و معمولی و دست یافتنی باشد.

    استاد عباس منش همیشه میگوید: که بهائی که شما برای محصولات میدهید، در عوض هزاران برابر بیشتر تنیجه دریافت میکنید.

    یعنی این پول در برابر محصولات ایشان هیچ است.

    چون ایشان ایمان دارد به این اگاهی ها، زیرا نتیجه ان را دیده است و با این ایمان، فرکانسی از ایمان و عشق را پخش میکند، و در واقع مشتریان ایمان او را میبینند.

    زیرا که مشتریان دنبال خرید کالا نیستند، بلکه مشتریان دنبال حل مسائل شان هستند، که استاد عباس منش به خوبی مسائل مشتریان را حل میکند.

    و این فرکانس ایمان به نتیجه گرفتن است که پخش میشود و افرادی که در این مدار هستند به این مسیر هدایت میشوند.

    ??

    6.واکنش ما به مسائل خیلی مهم است:

    آیا نگاهی که به مسائل داریم این هست که امده ما را بزرگتر و ارزش افرینی بیشتر کنیم و فرصتی میدانیم برای گسترش بیشتر خود و جهان یا مسائل را تهدید میدانیم.

    خیلی ها فکر میکنند اتفاقی که این لحظه می افتد لحظه بعد ما را رقم میزند، در صورتی که واکنشی که نشان میدهیم، لحظه بعدمان را رقم میزند.

    اگر به مسائل واکنش نگرانی و منفی نشان دهیم در ان مساله گیر می افتیم و نگران تر میشویم.

    ??

    7.ایمان داشتن به چیزی که الان نمیبینیم.به میزان ایمان ما نتایج رقم میخورد.

    سوره 3 بقره:

    آنان که به غیب ایمان مى ‏آورند(به نتیجه ای که الان نمیبینند، به خدایی که با چشم سر قابل دیدن نیست ایمان می اورند،به فرکانس هایی که نمیبینند ولی ایمان دارند با هر توجه ارسال میشود و نتیجه را خلق میکند)

    ??

    8.موفقیت پایدار نتیجه تلاش ذهنی پایدار است.

    ??

    9.باور به فراوانی نعمتها و ثروت ها و زیبایی ها در جهان.(این باور و ایمان به فراوانی های جهان باعث میشود فارغ از هر شرایط بیرونی ثروت خلق کنیم.)

    ??

    10.خیلی مهم است بدانیم که این اقدام و ایده از چه فضایی می اید

    چون اقدام با باور فراوانی و مثبت نتیجه ان هم فراوانی بیشتر است وگرنه خیلی ها اقدام میکنند ولی نتیجه ای نمیگیرند، پس متوجه میشویم اقدام فرع است و ان چیزی که اصل است و باید بیشتر روی ان تمرکز کنیم و نیت یا باور پشت عمل است.

    جناب مولانا:

    جهد بی توفیق خود کس را مباد

    در جهان والله اعلم بالسداد

    جهد فرعونی چو بی توفیق بود

    هرچه او می‌دوخت آن تفتیق بود

    پس متوجه میشویم که تلاش بدون موفقیت یا تلاش بدون مزد در واقع تلاشی است که از یک فضای محدود کننده بلند شده است

    مثلا تلاش کردن با باور کمبود نتیجه ان محدودیت بیشتر است.

    تلاش کردنی که از فضای طمع و ترس و نگرانی و خشم و باقی احساسات و افکار منفی باشد نتیجه ان هم قطعا منفی است.

    پس اصل این است که ما اول بر روی باور پشت عمل کار کنیم و بعد اقدامات انجام شده با ان باور مثبت نتیجه خیر و برکت و فراوانی و زیبایی است.

    قرآن در آیه شریفه 18 سوره ابراهیم می فرماید:

    «مَثَلُ الَّذینَ کفَرُوا بِرَبِّهِمْ اعْمالُهُمْ کرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرّیحُ فی یوْمٍ عاصِفٍ لا یقْدِرُونَ مِمَّا کسَبُوا عَلی شَی ءٍ ذلِک هُوَ الضَّلالُ الْبَعیدُ»؛ اعمال کسانی که به پروردگارشان کافر شدند، همچون خاکستری است در برابر تندباد در یک روز طوفانی؛ آنها توانایی ندارند تا کمترین چیزی از آنچه را انجام داده اند، به دست آورند؛ و این همان گمراهی دور و دراز است.

    پس میبینیم اعمال کسانی که دیدگاه توحیدی ندارند، هر عملی هم انجام دهند مثل خاکستری که تندبادی ان را میبرد.

    ?????

    11.مهمترین اصل موفقیت پایدار:

    ??????????

    توحید:اینکه بدانیم خودمان خالق زندگی مان هستیم و چیزی جدا از باورهای ما نیست و این کار را با هر لحظه فرکانس هایی که با کانون توجه مان ارسال میکنیم خلق میکنیم و اینکه در این مسیر خدا همراه ماست و هر قدم ما را هدایت میکند.

    و مهم است که قدم اول را برداریم چون قدم بعدی زمانی گفته میشود که قدم قبلی برداشته شود ولی ذهن منطقی دنبال تمام مسیر است و به همین خاطر قدمی برنمیدارد.

    و شرک نقطه مقابل توحید است، شرک هر چیزی بیرون از باورهای خود را مقصر و مسئول میداند.

    کسی که دیدگاه شرک دارد به هر چیز بیرونی وابسته است

    ولی دیدگاه توحیدی ازاد و رها است چون ایمان دارد زندگی اش یک مسیر رو به جلو است که هر لحظه با فرکانسهای من خلق میشود.و روی خودش کار میکند.

    ?????????????

    من به اصل و فرع که فکر کردم متوجه یک نکته شدم و ان هم این است که دلیل طلاق های خیلی زیاد این است که به جای اینکه روی اصل تمرکز کنند روی فرع تمرکز میکنند.

    مثلا من دیدم که یکی به خاطر اینکه از بینی عملی یک نفر خوشش می امد ازدواج کرده بود و بعد از یک مدت جدا شدند و دلیلش این بود که یکی دیگه با بینی زیباتر پیدا کرده بود.

    پس میبینیم که تمرکز کردن روی فرع دوام چندانی ندارد.

    کسی که فقط به خاطر زیبایی ظاهری یک نفر ازدواج میکند، فردا یک زیباتر دیگر میببیند و جدا میشود.

    هدفم از این مثال ها این است که بگویم که فرعیات در طول زمان تغیر میکنند، پس نمیشود روی انها حساب کرد.

    به همین خاطر یک زندگی پر از زیبایی زمانی است که فقط روی خدا حساب باز کنیم نه چیزهای موقتی و توهمی.

    ??????????????????

    و در آخر دیدگاه های مهم برای تفاوت در نتیجه???

    ??????????????????

    ??????????????????

    1.بینهایت فراوانی در جهان هستی است(فراوانی مشتری،ثروت،نعمت،زیبایی ها)

    2.باور احساس لیاقت ثروتمند بودن.

    3.هر چه جلوتر میرویم همه چیز ساده تر، راحتتر، بهتر و پر ثمرتر میشود.

    4.پول درآوردن کار راحتی است.

    5.خداوند مرا در زمان و مکان درست قرار میدهد.

    6.همه ما جزئی از خدا هستیم و به یک اندازه به این منبع خیر و برکت دسترسی داریم.

    7.یقین و ایمان داشته باشد فروشنده یا صاحب کسب و کار که هر فروش بیشتر یعنی بهتر شدن کیفیت زندگی یک نفر دیگر در جهان.

    8.شغل من مهمترین و معنوی ترین شغل دنیاست.

    9.کار ما معنوی ترین کار جهان است که هم به ما و هم به دیگران کمک میکند تا نتیجه بهتری از زندگی داشته باشیم و دنیا را تبدیل به جای بهتری برای زندگی کنیم.

    10.هر چه ثروتمند تر شوم=خداگونه تر میشوم.

    11.ایمان به اینکه خدا بیشتر از من میخواهد که من به خواسته هایم برسم چون با رسیدن من به خواسته هایم دنیا گسترش پیدا میکند.

    12.ایمان به اینکه هیچ رویایی بزرگتر از توانایی های من نیست.

    13.ایمان به اینکه هر چه ثروتمند تر، خوشحال تر، شاد تر و موفق تر باشم نزد خدا محبوب تر هستم(مومنین کسانی هستند که نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند)

    پس نتیجه میگیریم هر چه شجاع تر و شادتر=خداگونه تر.

    14.همه شغل ها که در زندگی افراد ارزش ایجاد میکنند معنوی اند، زیرا مسائل را حل میکنند، و حل مساله معنوی ترین کار جهان است.هر کسی باید معنویت شغلش را درک کند و ارزش و عشق را در شغلش پیدا کند.

    15.من خالق زندگی ام هستم و در این مسیر هدایت خدا را قدم به قدم همراه خود دارم.

    16.زندگی ما با فرکانس هایمان خلق میشود نه با توان جسمانی مان.

    ?????????

    در پایان:

    وحی کردن خدا به موسی که من که خالق تو هستم، تو را ای موسی دوست دارم.

    ببینیم دلیل دوست داشتن موسی چه بود، و ما چه کار کنیم که خدا ما را دوست بدارد.

    جناب مولانا:

    گفت موسی را به وحی دل خدا

    کای گزیده دوست می‌دارم ترا

    گفت چه خصلت بود ای ذوالکرم

    موجب آن تا من آن افزون کنم

    گفت چون طفلی به پیش والده

    وقت قهرش دست هم در وی زده

    خود نداند که جز او دیار هست

    هم ازو مخمور هم از اوست مست

    مادرش گر سیلیی بر وی زند

    هم به مادر آید و بر وی تند

    از کسی یاری نخواهد غیر او

    اوست جمله شر او و خیر او

    خاطر تو هم ز ما در خیر و شر

    التفاتش نیست جاهای دگر

    غیر من پیشت چون سنگست و کلوخ

    گر صبی و گر جوان و گر شیوخ

    هم‌چنانک ایاک نعبد در حنین

    در بلا از غیر تو لانستعین

    هست این ایاک نعبد حصر را

    در لغت و آن از پی نفی ریا

    هست ایاک نستعین هم بهر حصر

    حصر کرده استعانت را و قصر

    که عبادت مر ترا آریم و بس

    طمع یاری هم ز تو داریم و بس

    پس میبینیم دلیلش توحیدی بودن است:

    تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری می جوییم.?????

    ????????????????

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    پرویز گفته:
    مدت عضویت: 3028 روز

    با سلام و خداقوت به خانم رجبی

    یک نکته رو بگم: اینکه باورهامون خودشون رو در قالب کلمات، نگاهمون، واکنش ها و هر عمل بیرونی و هر احساس درونی بهمون نشون میدن.

    چیزی که من از صحبت هاتون متوجه شدم اول: این هست که خودتون گفتید پول از من فراری هست، پس متوجه میشیم اونی که مانع ایجاد کرده بین شما و دریافت نعمت ها خودتون هستید که اون هم با باورهاتون ایجاد شده.

    دوم: گفتید هنوز قدم اول رو تموم نکردید رفتید از قدم دوم شروع کردید، این هم نشون دهنده یک باور محدود کننده هست، که میتونه از باور کمبود باشه که شما میخواید زود نتیجه بگیرید و اجازه نمیدید که تکامل طی بشه.

    سوم: اینکه درگیر چطور و چگونگی کار شدید.

    این هم نشون دهنده وابستگی به نتیجه و عدم رهایی است.

    چطور و چگونگی رو کسی نمیدونه، پس چگونگی رو بسپارید به خدا.

    اینکه میگید من تجسم کنم و تبلیغ نکنم مردم از کجا میفهمند، این کار ذهن منطقی هست که میخواد از همه چی سر در بیاره.

    به قول جناب مولانا:

    نی نی برو مجنون برو خوش در میان خون برو

    از چون مگو بی‌چون برو زیرا که جان را نیست جا

    میگم این هایی که میگم تکامل میخواد که منم نمیگم خودتون نوشتید.

    پس سعی کنید رها باشید درباره نتیجه و چگونگی و بینهایت دستان خدا رو باز بزارید.

    وقتی سعی تون بر درست کردن درونتون هست خدا خودش میزاره سر راهتون.

    ممکنه مثلا یکی توی مترو و … ببینید که خدا گذاشته سر راهتون و بعد ازتون بپرسه چی کار میکنید و شما هم در مورد نون پختن بگید و اونم بگه چه جالب اتفاقا ما خودمون توی پخش نون هستیم، یک نمونه از کارهاتون رو بیارید و میبرید و خدا کارها رو جفت و جور میکنه و بینهایت راه دیگه که فقط خدا میدونه.

    مثل همون مثال خریدن زمین استاد عباس منش که روی باورهاشون کار میکردند و خدا یک فرد مناسب رو گذاشت سر راهشون.

    با تشکر

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    پرویز گفته:
    مدت عضویت: 3028 روز

    با سلام

    ممنون از پاسختون

    این سوال پرسیدن واقعا تاثیر داره من یک مدت انجامش میدادم ولی یک مدته انجامش نمیدم و ممنون که یاداوری کردید٫

    یادمه یه داستان میخوندم که یک پدر موفق بوده که یک پسر مدرسه ای داشته مثلا دوم دبستان که این بچه وقتی صبح بلند میشده که صبحونه بخوره و بره مدرسه، باباش که روی میز صبحونه داشته صبحونه میل میکرده، به پسرش میگه اجازه نداری صبحونه بخوری، و پسرش میگه چرا؟

    پدر میگه باید قبل از صبحونه ۱۰ تا سوال از خودت بپرسی و نمیخواد به من هم بگی و فقط توی دلت بگو و وقتی ۱۰ تا سوال رو از خودت پرسیدی، اجازه داری صبحونه بخوری٫

    و به پدرش میگه چه سوال هایی بپرسم؟

    پدرش میگه سوال های مفید و موثر و کارساز٫

    مثل:

    چطور درس هام رو بهتر یاد بگیرم؟

    چطور انسان موثرتری برای خودم و جامعه باشم؟

    چطور و چطور و چطور و ٫٫٫٫٫

    و این پسر با اینکه اون موقع فکر میکرده مسخره میاد ولی اوایل به اجبار میگفته و کار هر روزش بوده٫

    و وقتی این پسر بزرگ میشه یکی از موفق ترین انسان ها میشه٫

    و از اون که میپرسند دلیل موفقیت رو؟

    میگه اون جایی که همه فکر میکردند راهی نیست من راه حل های ساده و راحت به ذهنم میومد، چون ذهنش و خودش رو عادت داده بود که نامحدود فکر کنه و ذهنش رو باز بزاره٫

    ما هر چقدر خداگونه تر بشیم، بینهایت تر میشیم از هر جنبه ای:چه ثروت،شادی،عشق،آرامش٫

    به قول جناب مولانا:

    آدمی دید است و باقی پوست است

    دید آن است آن که دید دوست است

    هر چقدر از درون پاک تر بشیم، دیدمون میشه مثل دوست که همان خداست٫

    پس متوجه میشیم اون چیزی که اصل هست دید ما هست و باقی جزئیات هست٫

    هر چقدر ما دید خودمون رو با دید خدا وفق بدیم یا هماهنگ کنیم، اصلا قابل تصور نیست زندگی و آخرت ما، هر لحظه اش معجزه هست، عشق میکنی٫

    به قول اینیشتین:

    من میخوام فکر خدا رو بدونم یا بخونم، ما بقی جزئیاته٫

    یعنی خدا فکر و عملش رو از طریق من به جهان پخش کنه(این اصل) و هر اتفاقی که بیرون میفته جزئیاته و مهم نیست(مثل حرف و نظر مردم)٫

    یعنی من فکر میکنم ما اومدیم روی این دنیا که خدا خودش رو ابراز کنه از طریق ما و اصلا ما خودشیم٫ ما خودشیم ولی اون خود حقیقی ما قابل لمس و دیدن و تصور نیست٫

    اگر واقعا این بخش وجودمون رو کشف کنیم، دنیای نامحدودی جلوی روی ما باز میشه٫

    بر میگردیم به بهشت که قبلا حضرت ادم و حوا اونجا بودن٫

    توی این دنیا بهشت رو تجربه میکنیم و هم اون دنیا٫

    هر چقدر تسلیم تر در برابر خدا=بینهایت تر

    یه لحظه فکر کنیم به این سوال:

    چطوری ما در شکم مادرمون این قدر زیبا و موزون طراحی و خلق شدیم؟

    من فکر میکنم چون ذهنمون پاک بوده و خاموش و ۱۰۰ درصد تسلیم خدا بودیم و اجازه دادیم خدا کارش رو بکنه، و اگر ما توی شکم مادرمون مقاومت میکردیم در برابر خلق و طراحی خدا، به خدا میگفتیم من میخام دماغم این جوری باشه و٫٫ و یه طرح زشت و ناموزون در میومد٫

    اگر توی این دنیا تسلیم خدا باشیم، خدا بهترینها رو بهمون میده٫

    با تشکر

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: