live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج

در این فایل، سوال اساسی زیر مطرح شده است:

“چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت می‌کند؟ چه عواملی سبب می‌شود‌، فردی مثل استاد عباس‌منش با اینکه آنچه را که متخصصین‌ علم بازاریابی مهم می‌دانند، انجام نمی‌دهد‌ اما در کسب و کار خود به موفقیت‌هایی دست می‌یابد که سایر کسب و کارهای آن حوزه، با وجود اجرای فرامین متخصصین بازاریابی، دست نیافته‌اند؟”

«تفاوت قائل شدن میان اصل و فرع» درباره عوامل موفقیت یک کسب و کار، هدف اصلی این فایل است. اما تمامی جزئیات درباره عوامل اساسی موفقیت پایدار در کسب و کار، به صورت مفصل در دوره روانشناسی ثروت 3 توضیح داده شده است.

دوره روانشناسی ثروت 3، استاد خبره ایست برای ایجاد “توانایی تشخیص اصل از فرع”، در ذهن مدیر یک کسب و کار. جلسات اولیه این دوره – در قدم اول – به دانشجو “مدیریت ذهن” را می آموزد. زیرا تا زمانی که فرد از عهده مدیریت ذهن خود برنیاید، محال است از عهده مدیریت کسب و کار خود برآید. روانشناسی ثروت 3، مدیریت ذهن را از ریشه یعنی “ساختن باورهای توحیدی” شروع می کند. زیرا “توحید”، تنها راهکار برای مدیریت ترس ها و نگرانی های توهمی است که ذهن همواره از طریق آنها وارد عرصه می شود.

ریشه موفقیت پایدار برای یک کسب و کار، در باورهای توحیدی صاحب آن کسب و کار است. باورهایی که تمرکز فرد را به جای حساب کردن روی عقل انسانی، به پیروی از هدایت های الهی معطوف می کند.

ذهن ما اکثرا درباره پیروی از هدایت های درونی، مقاومت های بسیاری دارد زیرا ما آموزش دیده ایم تا روی عقل مان حساب کنیم، روی علمی حساب کنیم که حاصل درک به اصلاح از ما بهتران درباره شیوه به موفقیت رسیدن است. ضمن اینکه اساس این درک، بر تاثیر عوامل بیرونی (شرک)، بنا شده است و نیروی هدایتگر درونی ما را غیر فعال می کند. در نتیجه وقتی برایمان واضح می شود که می خواهیم کسب و کار شخصی خود را راه اندازی کنیم یا رشد دهیم، ذهن لیستی از موانع، مسائل احتمالی، ” به اندازه کافی خوب نبودن ها ” و شک و تردید ها را پیش روی ما قرار می دهد و تمام انگیزه و اشتیاق درونی ما را می بلعد زیرا فرد مهم ترین عامل، یعنی نیروی هدایت را از معادله خارج کرده و فقط روی عقل انسانی حساب باز کرده است.

به همین دلیل، روانشناسی ثروت 3، بازسازی کسب و کار را از پاکسازی ذهن صاحب کسب و کار از شرک شروع می کند. جلسات این دوره – قدم به قدم – همکاری کردن با انرژی خلق کننده و هدایت کننده ای را یاد می دهد که خداوند نامیده ایم:

نیرویی که درون ماست، از همه چیز آگاه است، همواره همراه ماست، همه ایده ها و راهکارها را دارد، جواب تمام سوالات را دارد، در حل مسائل به ما کمک می کند، هدایت ما را وظیفه خود دانسته است، برگی بدون اذن او از درخت نمی افتد و عاشقانه می خواهد به ما کمک کند تا در مسیر خواسته های خود حرکت کنیم و از طریق تحقق خواسته های خود، دستی باشیم برای گسترش جهان.

مهمترین بخش از آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، مامور ساختن این باور مرجع است که شما به عنوان مدیر یا صاحب یک کسب و کار، باید در ذهن خود بسازید. سپس سایر عوامل، روی این فونداسیون قرار داده می شود.

  • به اندازه ای که مدیر کسب و کار، جمله به جمله آگاهی های جلسات این دوره را مثل وحی منزل جدی می گیرد و در رفتارها و عملکرد خود لحاظ می کند، به همان اندازه نیز:
  • نگرانی هایش درباره مسائل کسب و کار مثل بازیابی، مشتری مداری، تولید، مجوز و … حذف می شود؛
  • به همان اندازه به آرامش ذهنی می رسد و به اندازه این آرامش ذهنی، الهامات خداوند را درباره “چگونگی”، دریافت می کند؛
  • به همان اندازه جواب سوالاتی را دریافت می کند که الان جوابی برایشان ندارد؛
  • به همان اندازه ایمان فعالی دارد که بدون نیاز به “دانستن همه چیز” یا “بی عیب و نقص بودن”، با امکاناتی که در همین لحظه دارد کار را شروع می کند.
  • به همان اندازه، به تعویق انداختن، برایش معنایی ندارد چون به خاطر این جنس از ایمان، تمام قدم ها در طی مسیر یکی پس از دیگری به او گفته می شود و نیازهایش در لحظه پاسخ داده می شود.

تمام کارآفرین هایی که در کسب و کار خود به موفقیت پایدار رسیده اند، چنین الگویی از عملکرد را دارند که عملکرد توحیدی نام دارد. عملکردی که عوامل بیرونی را بی تاثیر می داند و راه الهامات قلب را می رود.

وقتی ذهن خود را از اطلاعات محدود کننده خالی می کنی و پای آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3 می نشینی، آن آگاهی ها بخش خلاق و خداگونه وجود شما را فعال می کند و با چنین سوالاتی ایمان شما را به چالش می کشد که:

  • چرا از اینکه جواب تمام سوالات را درباره کسب و کار خود نمی دانی، ترسیده ای و کار را شروع نمی کنی؟
  • چرا روی حرفها و وعده های متخصصان حساب می کنی اما روی وعده نیرویی که جهان را هدایت می کند، حساب نمی کنی؟
  • چرا با وجود این نیروی هدایتگر درونی، هدایت کسب و کار خود را به او نمی سپاری؟
  • چرا به جای انتظار و سکون برای وقت مناسب، همین حالا این نیروی هدایتگر را فعال نمی کنی؟
  • چرا به این نیرو توکل نمی کنی و با همین امکانات، قدم اول را بر نمی داری؟

روانشناسی ثروت 3، با هدف ایجاد کسب و کاری با موفقیت های پایدار، به ما یاد می دهد تا درباره عوامل موفقیت کسب و کار، به دنبال تفاوت قائل شدن بین اصل و فرع باشیم. در دنیایی که در هر لحظه، هر فردی ایده ای درباره عوامل موفقیت منتشر می کند، باید از خود بپرسیم: ” اصل اساسی موفقیت یک کسب و کار چیست؟

روانشناسی ثروت 3، فقط و فقط بر درک و اجرای این اصل، متمرکز است. به همین دلیل در بازار مکاره امروز، هر روز یک تکنیک و شگرد جدید برای فروش ابداع می شود و خیلی زود هم محو می شود. اما آموزه های روانشناسی ثروت 3، از زمان تولید تا الان، فقط بر همان اصل اساسی یعنی قانون بدون تغییر خداوند استوار است و تا کنون کسب و کارهای افراد زیادی را متحول کرده که این آگاهی ها را عملی کرده اند.

مهم ترین بخش از آموزه های دوره روانشناسی ثروت 3، فعال کردن نیروی هدایتگر درونی است. تمرینات و آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، باورهایی را در ذهن دانشجو می سازد که این نیرو را فعال می کند. سپس در ادامه جلسات، دانشجو یاد می گیرد که چگونه به وسیله “سوالات مناسب”، به این نیرو قدرت خلق کنندگی بدهی. سوالات هدایتگری که به شما می گوید:

“سمت شما”، در این قدم چیست؛ سمت خداوند چیست؛ چه کارهایی را باید انجام دهی؛ چه کارهایی را نباید انجام دهی؛ چه قدم هایی را شما باید برداری تا خداوند قدم های بعدی را برایت بردارد؛ چه جنس از توجه را باید فعال نگه داری و از توجه به چه چیزهایی باید اعراض کنی تا این نیرو همچنان فعال بماند. آموزه های دوره روانشناسی ثروت 3 مشاور دانایی است که به شما یاد می دهد تا ذهن خود را مثل یک هوش مصنوعی بر اساس باورهای توحیدی، تربیت کنی.

به اندازه ای که به آموزه ها و تمرینات این دوره عمل می کنی، نیروی هدایتگری را در وجود خود فعال نگه میداری که:

  • در هر لحظه، قدم بعدی را به شما می گوید؛
  • درباره مسائل شما، سر راست ترین جواب را پیش روی شما میگذارد؛
  • ایده های سازنده را به سمت مغز شما هدایت می کند؛
  • آدمها مورد نیاز را به سمت شما هدایت می کند؛
  • راهکارها را به سمت شما هدایت می کند؛
  • شما را با فرصت های شگفت انگیز روبرو می کند و همزمانی های شگفت انگیز را برایت ایجاد می کند.

مدیریت کسب و کار، با وجود باور به این نیروی هدایتگر و فعال نگه داشتن او، بی نهایت آسان است. چون انرژی خداوند در تمام جزئیات کسب و کار شما جاری می شود و کارها را انجام می دهد. به گونه ای که همه متعجب می شوند از اینکه چرا شما در زمان مناسب در مکان مناسب هستی؟! اما خودت می دانی که دلیل این همزمان، شراکت با خداوند است. “توحید” یعنی شراکت با خداوند؛ حساب کردن روی این نیرو؛ اعتماد به هدایت های این نیرو و لبیک گفتن به الهامات این نیرو؛

لازم است تمام جلسات دوره روانشناسی ثروت 3 را بارها گوش داده شود، تمرینات با تمرکز بالا انجام شود، آگاهی ها به اندازه کافی تکرار شود تا مغز “توحید و چگونگی اجرای آن در عمل”، درک شود.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 3


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
    79MB
    17 دقیقه
  • فایل صوتی live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
    16MB
    17 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

4232 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سیدعلی خوشدل» در این صفحه: 1
  1. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2694 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم ، خانواده محترمشون و تمام رفقای هم فرکانسی خودم ، امیدوارم حال دلتون خوب باشه و همیشه برقرار باشین

    دوست دارم داستان خودم رو بگم براتون که بی شک جواب همین سواله من به شدت گذشته عجیب و غریبی دارم و از بچگی فقط دنبال علاقم بودم و برعکس همه که می گفتن نقد رو بچسب نسیه رو ول کن من نسیه رو می چسبیدم نقد رو ول می کردم :)

    اما داستان من : ( داستانم رو سریع میرم جلو چون می خوام برسم نقطه عطف زندگیم و جواب سوال مسابقه )

    من تو یک خانواده سوپر مذهبی با پدری که هیچ وقت بدون وضو جایی نمیره یا ختی نمی خوابه بزرگ شدم از همون بچگی هرجا می رفتم به من میگفتن پسر آقای خوشدل و نمونه ای بودم از یک انسان محافظه کار به تمام معنا

    من با همین فرمون رفتم جلو و جلو تا رسیدم به اول دبیرستان ( فقط یه گوشه از شخصیتم رو بهتون بگم که به دلیل اینکه به شدت آدم منطق گرایی هستم و بی دلیل و مدرک چیزی رو قبول نمی کنم جوری به خرافه های مختلف اعتقاد آورده بودم که اگر تو همون دوران دبیرستان من اگر دختری از رو به روم رد میشد کلا میرفتم اونور خیابون خدایی نکرده چشم تو چشم نامحرم نشم!! )

    ##

    من با اینکه همیشه قرآن می خوندم و مسابقات مختلف قرآن شرکت می کردم و مقام میاوردم و از طرفی هم نتنها نماز خوندنم ترک نمیشد بلکه انواع تعقیباتش رو دنبال می کردم ولی تو زندگیم یه خللی داشتم !! اونم اینکه به وضع زندگیمون که نگاه می کردم خیلی دور از اون چیزی بود که از موفقیت و خوشبختی میشنیدم و به خودم می قبولوندم که آره علی اونایی که پولدارن همشون دزدن بابا ، اصلا پول چرک کف دسته و یه سری باورهای دیگه که هممون شنیدیم

    ####

    من توی دوران دبیرستان با اینکه اوضاع درسیم بی نهایت خوب بود و مدرسه خیلی خوبی درس می خوندم به کامپیوتر علاقه مند شدم ، روانی وار ! جوری که من سوم دبیرستان که رفقام برای کنکور روزی 15 ساعت درس می خوندن من تا روزی 22 ساعت درگیر کدنویسی و … بودم

    هرچی بیشتر میرفتم جلو فقط بیشتر به زور باورهای قدیمی و یه جوری از ترس آقای خوشدل (پدر عزیزم) نماز و قرآن می خوندم

    یه جورایی خسته شدم بودم که تو زندگیم هیچ احساس خوشبختی ندارم و همش دچار مشکلات مختلف هستم و توی اون سن باید بیماری معده داشته باشم ، دیگه خودم رو کلا باخته بودم و توی سن 17 سالگی تن داده بودم به قرص های سنگین معده و بعضی وقتا جوری این درد اذیتم می کرد که میزد به کمر و پهلو هام و 2،3 روز من رو زمین گیر می کرد

    #####

    دوران شیرین دبیرستان تمام شد و وارد دانشگاه شدم به دلیل اینکه خیلی کامپیوتر کار کرده بودم تو همون سن و سال و اواخر دوران دبیرستان پروژه های کوچیک برنامه نویسی میگرفتم یه سایت موزیک هم داشتم که یواشکی دور از چشم بابام ازش پول درمیاوردم :)

    من به قدری سر این ارتباط با جنس مخالف مشکل داشتم که اولا کلا سرم تو دانشگاه پایین بود و دوما هیچ وقت نمیرفتم تمرین حل کنم چون کلاسا مختلط بود :

    گذشت و گذشت تا اینکه من با یه شرکتی به صورت دورکاری شروع به فعالیت کردم و انگاری شدم مسئول بخش طراحی سایتشون البته در کنارش جست و گریز سئو هم کار می کردم ( که می خوام تهش بگم چرا سایت استاد عباس منش انقدر ورودی داره و قوانین سئو زیر سوال نرفته )

    من متاسفانه به دلیل مشکلا باوری که داشتم درآمدم حدود 700 تومن در ماه بود که بعضی وقتا هم نبود ولی خب به شکل بی نهایت عجیبی سر یه مدت کوتاه خرج میشد و چون دوست داشتم مستقل باشم همیشه هشتم گرویه نهم بود !

    من با اشخاص مختلفی همکاری کردم و تجربه های زیادی کسب کردم تا اینکه حدود یک سال و اندی پیش با یک دوست جدیدی آشنا شدم که ایشون کلا برخوردش با بقیه مشتریا فرق داشت، انگار کلا نگاهش به زندگی یه جور دیگه بود ، به لطف خدا بنا به عادی که با همه مشتریام دوست میشم با این بنده خدا هم دوست شدیم و گفتم آقا تو کلا تفکراتت فرق داره میشه یکم توضیح بدی داستان چیه من با اینکه بعضی جاها بدقولی کردم ولی کلا اصلا تو یه جور دیگه برخورد کردی و ندیدم عصبی بشی ! که خروجی این رفاقت آشنایی با سایت استاد عباس منش در حدود یکسال پیش بود یعنی همون تاریخ عضویتم

    ######

    من انگار با دنیای جدیدی آشنا شدم و همون اول که اومدم داخل سایت دیدم یا خدا قیمت دوره های سایت چه قدر زیاده !!! بنا به عادتی که بله منطقا این بنده خدا یک نوندونی درست کرده بی خیال سایت شدم و سایت رو بستم تا اینکه تو مهرماه گفتم آقا تو برو فایل های رایگان بنده خدارو شروع کن ببین چی میگه شاید حرف راست بزنه ( خدا اینجا دعوت کرده منو به بهشتش ) منم با فایل حزن در قرآن شروع کردم ! پسر 180 درجه با تفکرات من فرق داشت!!!! انقدر برام عجیب بود که کلا چند بار فایل رو هی گوش دادم که ببینم اینطوری که استاد داره قرآن رو میبینه چرا من تا حالا ندیدم !

    خلاصه من دیگه فایل های رایگان رو شروع کردم و فک کنم روزی 10 12 ساعت فقط فایل هارو گوش میدادم و میکس های مختلفی که بچه ها ساخته بودن رو تکرار می کردم و هر روز ایمانم قوی تر میشد ! تا اینکه رسیدم به نقطه عطف زندگیم.

    ############

    با این رفیق گلم که صحبت می کردیم فهمیدم مشکل کار من تو درآمد کم عزت نفسه و باید حلش کنم و یکی از درمان های اصلی تو مورد من مشکل بدهی بود !

    منم گفتم خب پس بیا تستش کنیم ولی انتظار نداشتم خدا منو با یک چالش و تعارض خیلی بزرگ و مدید تست کنه.

    من طبق تعهدی که قرار بود به خود بدم روی کاغذ نوشته بودم و امضا کرده بودم که من باید تا یکسال دیگر درآمدم 3 برابر افزایش پیدا کند یعنی ماهی 2 میلیون تومان ( مهر 97 – هنوز کاغذش تو کیف پولمه )

    آقا رسید 8 آبان 97 و اصلا میگی خود خدا اومده بود کنارم به من ایمان راسخ اعطا کرده بود مثل این شوالیه تو فیلم ها :))

    ######

    من صبح سه شنبه تعطیل بود از خدا خواستم که خدایا بهم نشون بده این راه درسته که وارد مسیرت شدم ، اینم بگم که من با خدای خودم عاشقانه نامه نگاری می کردم هر روز

    12 آبان شد من 5 هزار تومن ته حسابم بود و می خواستم برم شرکتی که تازه مشغول به کار بودم ماهی 700 تومن می گرفتم ، حقوقمون رو هم 1 هر برج میرختن

    رفتم در یخچال رو باز کنم صبحانه بخورم ، دیدم اع ! یخچال خالیه ! متعجب هرچی خونه رو سرچ کردم چیزی پیدا نکردم صبحانه بخورم 5 تومنم بیشتر پول نداشتم هرچیزی می خریدم اونو از دست میدادم :) شاید بپرسین چرا قرض نکردی پول؟ چون چند روز قبلش نوشته بودم تو نامه که من از هیچ کس پول نباید قرض بگیرم حتی پدر مادرم و باید خدا کار من رو درست کنه

    آقا منم گفتم مهم نیست علی خدا خودش ردیف می کنه ( البته بگم ایمانم 50 50 بود یعنی رو فاز تست کردن روش جدید زندگیم بودم ) منم برای بهینه کردن هزینه رفتم سوار اتوبوس شدم تو حال خودم بودم داشتام پادکست های استاد رو گوش میدادم که یهو ! همکارم بهم پیامک داد آقای خوشدل من صبحانه کوکو درست کردم نون هم گرفتم چیزی نخورین بیاین باهم صبحانه بخوریم !

    انقدر خوشحال شدم که حد نداشت ! آقا رسیدم شرکت و جاتون خالی یه صبحانه مشتی زدم ، ظهر شد گشنم شدش ( من ماشالله روزی 5 وعده اصلی و 3 4 تا میان وعده دارم ) می خواستم به رفیقم بگم اقا بیا غذا بگیر از حسابم که بهم طلب کاری کم کن ولی گفتم : آهای علی آقا یادت باشه چه قولی دادی ها رو به انسان ها نمیندازی منم گفتم علی الله رفتم از تو یخچال پنیر برداشتم و قبل اینکه بچه ها غذا بخورن سریع از باقیمونده نون صبح خودم رو سیر کردم و رفتم سر کارم و بعدازظهر زودتر اومدم با اتوبوس سمت خونه ، آقا چشمتون روز بد نبینه رسیدم خونه دیدم هیچکی خونه نیست ، منم گشنه هیچی هم تو یخچال نداریم

    بعد رو به آسمون کردم گفتم حاجاقا اساسی می خوای مارو تست کنی ها ، تو ته دنیا پایتم منم برای اینکه گشنگی اذیتم نکنه زودتر فک کنم حدود ساعت 7 اینا خوابیدم تا حداقل صبحانه زودتر بیدار شم با خانواده بخورم ( اینم بگم پدر و مادر چون فرهنگی هستن خوب صبح زود از خونه میرن بیرون دیگه و بقیه هم مدرسه ان !) ساعتای 11:30 شب زنگ در خورد و خواهرم اومد گفت علی بیا برات غذا آوردیم گفتن برای تو غذا بیاریم : حالا اون بنده خدایی که گفته بود غذا برای فلانی ببرین و اصلا من ندیده بودمش ! بعد گفتم ای جااااان داره جواب میده

    #####

    ایمانم قوی تر شد و دیدم نه واقعا داره کار میکنه این روش خخخ

    آقا من 15 آبان پولم کلا تمام شد دیگه یه 450 تک تومنی ته حسابم بود که حتی نمی تونستم من کارت خالیم رو شارژ کنم ، کلا این 3 روز تا 15 آبان با همین روش من غذا می خوردم و خدارو مشتی شکر می کردم ( واقعا کیف می کردم ها ! حتی به پدر مادر نمی گفتم پول بدین سر اون تعهده )

    من دیدم هیچ جوره نمیشه رفت شرکت ، بعد یه چیزی گفت علی برو ایستگاه اتوبوس خدا بزرگه یه چیزی میشه دیگه بعد اونجا هم یاد گرفته بودم که اون نجوایی که حس خوب بهت میده رو بهش عمل کن دیگه رفتم سمت ایستگاه اتوبوس با من کارت خالی ، نشسته بودم رو صندلی که یهو گوشیم گفت : دینگ دینگ ، باز کردم دیدم اع ! 50 هزار تومن برام پول ریختن ، بعد فهمیدم رفیقی که اگر می کشتیش بدیهش رو نمیداد خودش برام پول زده بود و عذرخواهی کرده بود!

    ##########

    تو همین حال و هوا بودم که من کارت رو شارژ کردم و سوار اتوبوس شدم برم شرکت یهو یادم اومد بعله !! 40 هزار تومن بدهی دارم ! خب طبق قولم باید بدهی رو می ریختم حالا فک می کنین به کی بدهکار بودم ؟ به کسی که ما همیشه آخرین نفر بدهیش رو میدیم و کسی نبود جز مادرم !!!! آقا شیطون آی وسوسه میکرد، میگفت علی ولش کن این مامانته اون تعهده شامل این نمیشه منم گفتم علی باید بری تا تهش ، آقا 40 تومن رو برای مامانم واریز کردم ته حسابم 5 تومن موند رفتم شرکت و صبحانه رو یک بیسکوییت تو شرکت بود با همون سر و تهش رو هم آوردم و ناهار یکی از رفقام خودش برام غذا گرفت و گفت از حسابمون کم می کنه ( ازش طلب داشتم دیگه )

    آقا منم برای اینکه باز عصر نشه و گشنشم نشه رفتم خونه ساعت 3:30 رسیدم خونه ، رفتم تو تخت و در اتاق رو قفل کردم کسی نفهمه ، شروع کردم به گریه کردن گفتم خدایا نمی خوای یه مشتری برسونی؟ یه نامه 2 برگه ای نوشتم اینو بگم تو این مدت همش منتظر بودم از طریق تلگرام یک نفر بهم پیام بده ، هر 1 دقیقه تلگرام رو چک می کردم

    بعد یاد یه فایل استفاد افتادم که گفته بودن هیچوقت دنبال چگونگی نباشین و دستان خدارو نبندین !!! آقا هم این اومد تو ذهنم یکی زدم تو پیشونیم گفتم: اع اع علی دیدی دلیلش چی بود؟ تو دستای خدارو بستی ، انقدر خوشحال بودم که حد نداشت ( به مرحله حس خوب رسیدم ) گرفتم خوابیدم جوری که قشنگ اشک صورتم رو سیاه کرده بود

    ساعت 7:25 از خواب بیدار شدم پاهام رو گذاشتم رو زمین شد 7:26 ، تلفن زنگ خورد !!!!!!

    کسی که 3 سال باهش صحبتی نداشتم درخواست پروژه داد و گفت خیلی عجله دارم ، 500 هزار تومن برام هزینه پروژه رو ریخت ، من انقدر خوشحال شدم و سجده شکر کردم که خدایا دمت گرم ، ببخشید که دستات رو بسته بودم که ناگهان یه چیزی اومد تو ذهنم ( خخخ ) ، بعله علی آقای 480 هزار تومن به پدر گرامیشون بدهکار بودن :)))

    آقا منم سریع تا قبل نجواهای شیطان پول بابام رو براشون کارت به کارت کردم و با الباقی پول نرم افزار قرآنی جامع تفاسیر نور رو خریدم و باز خالی شد حسابم

    همین قدر بهتون بگم که من تا 25 آبان 1397 ، 10 میلیون تومن پول درآوردم از روش هایی که اصلااااااا به ذهن هیچ جنی نمیرسه و من تو همون آبان یه پروژه رو 3 بار فقط کپی زدم !!

    درحال حاضر به لطف خدا مدیریت بخش فنی همون شرکتی که توش بودم رو و یک شرکت دیگه هم بعنوان مدیر فنی دارم مشغول میشم و در عرض کمتر از 4 ماه نزدیک 30 میلیون تومن پول درآوردم که خدا میدونه قرار تهش چه اتفاقایی بیفته

    مشکل معدم حل شد و سلامتیم رو به دست آوردم و تعاملم با جنس مخالف خیلی بهبود پیدا کرد و زندگی بی نظیری دارم چون خدارو دارم ….

    ########################

    اما جواب سوال :

    دوست عزیزی که این سوال رو پرسیدین من فقط و فقط با تجربه به شهود به این رسیدم که ثروت و نعمت در دنیا بی نهایت فراوان وجود داره که راه رسیدن بهش خیلی مشخصه و اونم احساس خوبه

    کی احساس خوب ایجاد میشه زمانی که شما صددرصد ایمان داشته باشی به منبع لایذالی که همین ثروت و نعمت رو ایجاد کرده

    چرا استاد و دوستان ما بدون تبلیغ و خیلی کارها حتی خودم که حتی سایت نزدم پروژه هام رو توش بزارم درحالی که همه مشتریام معجزه آسا مشتریم شدن انقدر ورودی دارن ؟

    دلیلش اینه که ایمان همه چیزه !!! و ما با این فانوس روشنایی به موهبت قرار گیری در زمان و مکان مناسب قرار میگیرم

    ——————

    سوال پرسیدن استاد که سئو نداره سایتشون!

    در جواب باید بگم سئو حداقل 90 درصدش محتوا هست و گوگل یا موتورهای جستجو دیگه اومدن روش هایی گذاشتن که کاربران سایت ها استفاده بیشتری ببرن و سایت استاد که دنیای سئو و محتواست و توی خیلی از کلمات اوله سایت ایشون و این همون روشیه که من برای سئو تمام سایت های مشتریام پیش رو گرفتم و معجزه آسا جواب میده.

    —————–

    اینکه تبلیغ بکنیم یا نه؟ از ابزار استفاده بکنیم یا نه؟

    در جواب باید بگم شما ایمان داشته باشید ، کسی که سیستم رو ساخته خودش بهتون میگه که فلان کار رو انجام بدین ، فلان سایت رو بزنین و …

    چشم باز می کنید میبیند اوووووه ، شما 1000 برابر رقباتون جلوترین و همه در تعجبن

    و درنهایت اینو بگم که بزرگترین مشکل ما اینه که فکر می کنیم می دونیم ! برای همین به دانسته هامون تو زمینه چگونگی کارها عمل می کنیم ( من بهش میگم باگ اطلاعات ) پس هرچه کمتر تو چونگی بدونیم و بیشتر رو این تمرکز کنیم که فقط از کار خودمون لذت ببریم و تکامل رو به درستی طی کنیم و خوشبتخی که فقط عاملی درونیست رو بهش تکیه کنیم بقیه شرایط وظیفه دنیاست که برای ما ایجادش کنه مثل ثروت ، نعمت و …..

    تشکر که به داستان خوشگلم گوش دادین

    در پناه یگانه صاحب اختیار کل کیهان که برگی بدون اذن اون بر روی زمین نمیریزه ، شاد ، سالم ، ثروتمند و سعادتمند دردنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 94 رای: