در این فایل، سوال اساسی زیر مطرح شده است:
“چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند؟ چه عواملی سبب میشود، فردی مثل استاد عباسمنش با اینکه آنچه را که متخصصین علم بازاریابی مهم میدانند، انجام نمیدهد اما در کسب و کار خود به موفقیتهایی دست مییابد که سایر کسب و کارهای آن حوزه، با وجود اجرای فرامین متخصصین بازاریابی، دست نیافتهاند؟”
«تفاوت قائل شدن میان اصل و فرع» درباره عوامل موفقیت یک کسب و کار، هدف اصلی این فایل است. اما تمامی جزئیات درباره عوامل اساسی موفقیت پایدار در کسب و کار، به صورت مفصل در دوره روانشناسی ثروت 3 توضیح داده شده است.
دوره روانشناسی ثروت 3، استاد خبره ایست برای ایجاد “توانایی تشخیص اصل از فرع”، در ذهن مدیر یک کسب و کار. جلسات اولیه این دوره – در قدم اول – به دانشجو “مدیریت ذهن” را می آموزد. زیرا تا زمانی که فرد از عهده مدیریت ذهن خود برنیاید، محال است از عهده مدیریت کسب و کار خود برآید. روانشناسی ثروت 3، مدیریت ذهن را از ریشه یعنی “ساختن باورهای توحیدی” شروع می کند. زیرا “توحید”، تنها راهکار برای مدیریت ترس ها و نگرانی های توهمی است که ذهن همواره از طریق آنها وارد عرصه می شود.
ریشه موفقیت پایدار برای یک کسب و کار، در باورهای توحیدی صاحب آن کسب و کار است. باورهایی که تمرکز فرد را به جای حساب کردن روی عقل انسانی، به پیروی از هدایت های الهی معطوف می کند.
ذهن ما اکثرا درباره پیروی از هدایت های درونی، مقاومت های بسیاری دارد زیرا ما آموزش دیده ایم تا روی عقل مان حساب کنیم، روی علمی حساب کنیم که حاصل درک به اصلاح از ما بهتران درباره شیوه به موفقیت رسیدن است. ضمن اینکه اساس این درک، بر تاثیر عوامل بیرونی (شرک)، بنا شده است و نیروی هدایتگر درونی ما را غیر فعال می کند. در نتیجه وقتی برایمان واضح می شود که می خواهیم کسب و کار شخصی خود را راه اندازی کنیم یا رشد دهیم، ذهن لیستی از موانع، مسائل احتمالی، ” به اندازه کافی خوب نبودن ها ” و شک و تردید ها را پیش روی ما قرار می دهد و تمام انگیزه و اشتیاق درونی ما را می بلعد زیرا فرد مهم ترین عامل، یعنی نیروی هدایت را از معادله خارج کرده و فقط روی عقل انسانی حساب باز کرده است.
به همین دلیل، روانشناسی ثروت 3، بازسازی کسب و کار را از پاکسازی ذهن صاحب کسب و کار از شرک شروع می کند. جلسات این دوره – قدم به قدم – همکاری کردن با انرژی خلق کننده و هدایت کننده ای را یاد می دهد که خداوند نامیده ایم:
نیرویی که درون ماست، از همه چیز آگاه است، همواره همراه ماست، همه ایده ها و راهکارها را دارد، جواب تمام سوالات را دارد، در حل مسائل به ما کمک می کند، هدایت ما را وظیفه خود دانسته است، برگی بدون اذن او از درخت نمی افتد و عاشقانه می خواهد به ما کمک کند تا در مسیر خواسته های خود حرکت کنیم و از طریق تحقق خواسته های خود، دستی باشیم برای گسترش جهان.
مهمترین بخش از آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، مامور ساختن این باور مرجع است که شما به عنوان مدیر یا صاحب یک کسب و کار، باید در ذهن خود بسازید. سپس سایر عوامل، روی این فونداسیون قرار داده می شود.
- به اندازه ای که مدیر کسب و کار، جمله به جمله آگاهی های جلسات این دوره را مثل وحی منزل جدی می گیرد و در رفتارها و عملکرد خود لحاظ می کند، به همان اندازه نیز:
- نگرانی هایش درباره مسائل کسب و کار مثل بازیابی، مشتری مداری، تولید، مجوز و … حذف می شود؛
- به همان اندازه به آرامش ذهنی می رسد و به اندازه این آرامش ذهنی، الهامات خداوند را درباره “چگونگی”، دریافت می کند؛
- به همان اندازه جواب سوالاتی را دریافت می کند که الان جوابی برایشان ندارد؛
- به همان اندازه ایمان فعالی دارد که بدون نیاز به “دانستن همه چیز” یا “بی عیب و نقص بودن”، با امکاناتی که در همین لحظه دارد کار را شروع می کند.
- به همان اندازه، به تعویق انداختن، برایش معنایی ندارد چون به خاطر این جنس از ایمان، تمام قدم ها در طی مسیر یکی پس از دیگری به او گفته می شود و نیازهایش در لحظه پاسخ داده می شود.
تمام کارآفرین هایی که در کسب و کار خود به موفقیت پایدار رسیده اند، چنین الگویی از عملکرد را دارند که عملکرد توحیدی نام دارد. عملکردی که عوامل بیرونی را بی تاثیر می داند و راه الهامات قلب را می رود.
وقتی ذهن خود را از اطلاعات محدود کننده خالی می کنی و پای آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3 می نشینی، آن آگاهی ها بخش خلاق و خداگونه وجود شما را فعال می کند و با چنین سوالاتی ایمان شما را به چالش می کشد که:
- چرا از اینکه جواب تمام سوالات را درباره کسب و کار خود نمی دانی، ترسیده ای و کار را شروع نمی کنی؟
- چرا روی حرفها و وعده های متخصصان حساب می کنی اما روی وعده نیرویی که جهان را هدایت می کند، حساب نمی کنی؟
- چرا با وجود این نیروی هدایتگر درونی، هدایت کسب و کار خود را به او نمی سپاری؟
- چرا به جای انتظار و سکون برای وقت مناسب، همین حالا این نیروی هدایتگر را فعال نمی کنی؟
- چرا به این نیرو توکل نمی کنی و با همین امکانات، قدم اول را بر نمی داری؟
روانشناسی ثروت 3، با هدف ایجاد کسب و کاری با موفقیت های پایدار، به ما یاد می دهد تا درباره عوامل موفقیت کسب و کار، به دنبال تفاوت قائل شدن بین اصل و فرع باشیم. در دنیایی که در هر لحظه، هر فردی ایده ای درباره عوامل موفقیت منتشر می کند، باید از خود بپرسیم: ” اصل اساسی موفقیت یک کسب و کار چیست؟
روانشناسی ثروت 3، فقط و فقط بر درک و اجرای این اصل، متمرکز است. به همین دلیل در بازار مکاره امروز، هر روز یک تکنیک و شگرد جدید برای فروش ابداع می شود و خیلی زود هم محو می شود. اما آموزه های روانشناسی ثروت 3، از زمان تولید تا الان، فقط بر همان اصل اساسی یعنی قانون بدون تغییر خداوند استوار است و تا کنون کسب و کارهای افراد زیادی را متحول کرده که این آگاهی ها را عملی کرده اند.
مهم ترین بخش از آموزه های دوره روانشناسی ثروت 3، فعال کردن نیروی هدایتگر درونی است. تمرینات و آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، باورهایی را در ذهن دانشجو می سازد که این نیرو را فعال می کند. سپس در ادامه جلسات، دانشجو یاد می گیرد که چگونه به وسیله “سوالات مناسب”، به این نیرو قدرت خلق کنندگی بدهی. سوالات هدایتگری که به شما می گوید:
“سمت شما”، در این قدم چیست؛ سمت خداوند چیست؛ چه کارهایی را باید انجام دهی؛ چه کارهایی را نباید انجام دهی؛ چه قدم هایی را شما باید برداری تا خداوند قدم های بعدی را برایت بردارد؛ چه جنس از توجه را باید فعال نگه داری و از توجه به چه چیزهایی باید اعراض کنی تا این نیرو همچنان فعال بماند. آموزه های دوره روانشناسی ثروت 3 مشاور دانایی است که به شما یاد می دهد تا ذهن خود را مثل یک هوش مصنوعی بر اساس باورهای توحیدی، تربیت کنی.
به اندازه ای که به آموزه ها و تمرینات این دوره عمل می کنی، نیروی هدایتگری را در وجود خود فعال نگه میداری که:
- در هر لحظه، قدم بعدی را به شما می گوید؛
- درباره مسائل شما، سر راست ترین جواب را پیش روی شما میگذارد؛
- ایده های سازنده را به سمت مغز شما هدایت می کند؛
- آدمها مورد نیاز را به سمت شما هدایت می کند؛
- راهکارها را به سمت شما هدایت می کند؛
- شما را با فرصت های شگفت انگیز روبرو می کند و همزمانی های شگفت انگیز را برایت ایجاد می کند.
مدیریت کسب و کار، با وجود باور به این نیروی هدایتگر و فعال نگه داشتن او، بی نهایت آسان است. چون انرژی خداوند در تمام جزئیات کسب و کار شما جاری می شود و کارها را انجام می دهد. به گونه ای که همه متعجب می شوند از اینکه چرا شما در زمان مناسب در مکان مناسب هستی؟! اما خودت می دانی که دلیل این همزمان، شراکت با خداوند است. “توحید” یعنی شراکت با خداوند؛ حساب کردن روی این نیرو؛ اعتماد به هدایت های این نیرو و لبیک گفتن به الهامات این نیرو؛
لازم است تمام جلسات دوره روانشناسی ثروت 3 را بارها گوش داده شود، تمرینات با تمرکز بالا انجام شود، آگاهی ها به اندازه کافی تکرار شود تا مغز “توحید و چگونگی اجرای آن در عمل”، درک شود.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 3
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج79MB17 دقیقه
- فایل صوتی live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج16MB17 دقیقه
سلام دوستان
خواسته ها و آرزوهای ما هرچه باشند، چه از موفقیت در کسب و کار و ثروت و سلامتی و … تنها و تنها از یک مسیر و روش میشه و اونها رسید چون قانون جهان هستی همواره ثابت و یگانه هست.
پس فرقی نمیکنه خواسته ما چی باشه. چون همواره یک پاسخ برای دستیابی به اون خواسته وجود داره.
خداوند در هر لحظه به شکل سعادت (سلامتی، ثروت، آرامش، شادی و … ) در زندگی ما درجریانه و ما وقتی میتونیم این جریان همیشگی سعادت رو دریافت کنیم که در مقابلش مقاومت نداشته باشیم (رها باشیم). و هرچقدر مقاومت ما کمتر باشه، جریان بیشتری از این سعادت وارد زندگیمون میشه. پس ما در هر لحظه از زندگی یا داریم سعادت رو دریافت میکنیم یا عدم سعادت رو ( بیماری، فقر، غم و غصه و …). که هرچقدر درمقابل سعادت مقاومت داشته باشیم به میزان بیشتری از عدم سعادت وارد زندگیمون میشه.
عدم مقاومت= رهایی
پس ” رهایی ” بهترین مسیریه که ما رو به خواسته هامون میرسونه.
رهایی یعنی عدم تعلق و وابستگی، یعنی نچسبیدن و حساس نشدن، یعنی تقلا نکردن.
وابستگی و تقلا کردن برای هر خواسته ای ما رو از خواستمون دور میکنه. تقلا کردن مثل دویدن دنبال سایه خودمونه که هیچ وقت بهش نمیرسیم.
پس وقتی که به خواسته هامون میچسبیم و خیلی برای خودمون مهمشون میکنیم و همش دست و پا میزنیم و تقلا میکنیم تا بهشون برسیم، درواقع داریم درمقابل این جریان سعادت مقاوت میکنیم و راه ورود خواسته هامون رو میبندیم.
اما منظور از تقلا نکردن، هدف نداشتن و تلاش نکردن و ساکن بودن نیست. منظور اینه که هر اقدامی رو که انجام میدیم، نسبت به اون اقدام و نتیجه ای که برامون در بر داره زیادی حساس نشیم و در کمال آرامش اقدام کنیم. چون نسبت به هرچی حساس بشیم بدترش میکنیم. درواقع وقتی که داریم تقلا میکنیم، داریم با حسه بدی یه کاری رو انجام میدیم و درنتیجه داریم ارتعاش منفی میفرستیم و مقاومت میکنیم.
یه متنی راجبه رهایی خوندم که گفته بود:
{{ برای رسیدن به هدف ناگزیر به تلاش (تقلا) نیست. تنها به روشی به کائنات بگویید که کجا میخواهید بروید. آنگاه صبورانه و در کمال هماهنگی، جریان رودخانه زندگی را دنبال کنید تا شما را به مقصد برساند. گاه شاید رودخانه زندگی برای آنکه شما را به مقصد برساند یک دور کامل چرخ و فلکی بزند . حتی شاید گاه چنین به نظر برسد که از مسیر منحرف شده و به راهی دیگر می رود. با همه اینها، در دراز مدت، این راه آسوده و هماهنگ تر از این است که تقلا و تکاپو برسید.
در جهت جریان آب پیش رفتن یعنی اینکه “نرم و سبک” به هدف های خود بچسبید (هرچند در نظرتان مهم جلوه کند) و مشتاق باشید تا اگر چیزی مناسب تر یا رضایت بخش تر پیش آمد، آنها را عوض کنید. این یعنی حفظ توازن میان چشم از هدف بر نداشتن و لذت بردن از مناظر میان راه و حتی اشتیاق به عوض کردن مقصد، اگر زندگی شما را به راهی دیگر بکشاند. خلاصه یعنی محکم اما انعطاف پذیر بودن. }}
پس هرچه بتونیم رهاتر باشیم زودتر میتونیم به خواسته هامون برسیم.
وقتی که همش دنبال ابزاری برای پیشرفت کسب و کار هستیم، همش چشممون به این و اونه که ببینیم چیکار میکنن و همش تو صحنه رقابت هستیم، یعنی داریم تقلا میکنیم و در خلاف جهت این رودخانه زندگی دست و پا می زنیم و مقاومت می کنیم.
ولی چجوری میشه به رهایی رسید؟ چجوری میشه که آرزوی چیزی رو داشته باشیم ولی برامون مهم نباشه؟
به نظر من هرچقدر بتونیم کمتر به خواسته هامون فکر کنیم و یجورایی فراموششون کنیم و فقط و فقط سعی کنیم در لحظه زندگی کنیم و از بودن با خودمون لذت ببریم، میتونیم به حالت رهایی برسیم.
همه ما داشتیم خواسته هایی رو که وقتی فراموششون کردیم و کمتر بهشون فکر کردیم، بعد مدتی بهشون رسیدیم.
چون وقتی به خواسته هامون فکر میکنیم، ذهن ناخودآگاه به سمت چطور و چگونگی رسیدن به خواستمون میره و اینجاست که مقاومت ایجاد میشه.
ولی منظور از فراموشی این نیست که دیگه آرزوی هیچ چیزی رو نداشته باشیم.
اصلا مگه نه اینکه همه ی درخواستها و آرزوهای ما در دل تضادهای زندگیمون شکل گرفتن و فرستاده شدن و جهان هستی هم بهشون پاسخ داده و ما تنها باید دریافتشون کنیم؟
پس ما در هر لحظه حتی ناآگاهانه آرزوهامون رو درخواست میکنیم. این درسته که اگه از قبل و به صورت آگاهانه آرزوها و خواسته هامونو مشخص کنیم و بهشون فکر کنیم و تجسمشون کنیم، اونوقت جهان تضادهای کمتری رو سر راهمون قرار میده. ولی لازمه این کار اینه که زیرساخت افکارمون (باورهامون) رو درست کنیم تا با فکر کردن و تجسم آگاهانه خواسته هامون دیگه ذهن کمتر به سمت چطور و چگونگی بره و ارتعاش منفی فرستاده نشه و مقاومت ایجاد نشه.
دو مسیر ما رو به رهایی میرسونه:
*مسیر اول که خیلی سخت و پرمشقت و طولانیه مسیریه که کلی باید بدویم و بدویم و زمین بخوریم و نرسیم تا در آخر دست بکشیم و تسلیم بشیم و رها بشیم. حتی توی این مسیر هم خیلی از افراد تا آخر عمرشون میدون و زمین میخورن و نمیرسن ولی بازهم دست نمیکشن و تسلیم نمیشن.
مثل کسایی که بچه دار نمیشن و سالها تحت درمان و دکتر و هرکاری میکنن ولی بچه دار نمیشه. اما بعد اینکه تسلیم میشن و یه بچه از پرورشگاه به سرپرستی میگیرن، بعد مدتی میبینیم خودشون بچه دار میشن. چون وقتی خواستشون رو فراموش کردن و دیگه تقلا نکردن بهش رسیدن.
* در مسیر دوم که راحتتره برای اینکه بتونیم کمتر به خواسته هامون فکرکنیم و فراموششون کنیم (کمتر دغدغه ذهنیمون باشه و برای خودمون مهمشون کنیم)، باید در ابتدا باورهامونو درست کنیم.
چون اگه باورهای اشتباهی داشته باشیم، هرچقدر هم بتونیم به خواسته هامون فکر نکنیم و فراموششون کنیم، بازهم ذهن ناخودآگاه به سمت خواسته هامون میره و به علت باورهای اشتباهی که داریم خودمونو از خواسته هامون دور میکنیم.
پس در ابتدا باید بتونیم جلوی این نجواهای ذهنی که میگن “چطوری و از چه راهی می خوای به خواستت برسی” رو بگیریم. که این نجواها در واقع از باورهای مخربی که داریم میان. وقتی که باور داریم راهی نیست که ما رو به خواستمون برسونه، اونوقته که این نجواها سرو کلشون پیدا میشه و میگن چطوری؟ مگه میشه؟ مگه میتونی؟
وقتی که باور نداریم کسب و کارمون ارزشمنده و میتونه مشتری های زیادی داشته باشه، اونوقته که نجواهای ذهنی میگن آخه چطوری میخواد برات مشتری بیاد وقتی که هیشکی هنوز نمیشناستت؟ و اونجاست که واسه آروم کردن این نجواها میریم سراغ تبلیغ و بازاریابی و استفاده از روشهای مختلف و شروع میکنیم به تقلا کردن.
پس باید باورهای مناسبی در خودمون پرورش بدیم تا بتونیم با این نجواها مقابله کنیم. و بنیادی ترین باور هم همینه که ما خودمون خالق شرایط خودمون هستیم و نه عوامل و شرایط خارجی.
اما قوی ترین باوری که میتونیم در خودمون پرورش بدیم، ایمان به خدای بزرگه.
خدا در هر لحظه داره نعمت هاشو به سمت ما جاری میکنه و ما به اندازه باورمونه که از این نعمت ها دریافت میکنیم.
باور به خدا همه ی ناممکن ها رو ممکن میکنه. باور به خدا بزرگترین قدرتیه که هر کسی میتونه داشته باشه.
* باوری که قدرت رو از همه ی افراد و شرایط و عوامل خارجی بگیریم و فقط به خدا بدیم.
* باور به اینکه ما از جنس خداییم و قدرت آفرینش داریم. و چون خدا میخواد ما در زندگی غرق در سعادت و خوشبختی باشیم این قدرت رو بهمون داده.
* باور به اینکه خدا هم از رسید ما به آرزوهامون و شادی ما لذت میبره.
* باور به اینکه خدا از راهی که فکرشو نمیکنیم ما رو به خواسته هامون میرسونه.
وقتی که به خدا ایمان داریم و باور داریم خدا از راههایی که فکرشو نمیکنیم ما رو به خواسته هامون میرسونه، دیگه این نجواها حرف از چطور و چگونگی نمیزنن و ساکت میشن و هرچقدر هم ایمانمون بیشتر بشه، قدرت این نجواها کمتر میشه.
چون خدا قراره از راههایی که فکرشو نمیکنیم ما رو به خواسته هامون برسونه. پس وقتی راه و روش هایی به ذهن ما میاد و به دنبالشم نجواهایی میاد که میگن از این راه و روشها نمیشه، اونجاست که باید بهشون بگیم آره، درست میگین چون انجام شدن این کار از راهی نیست که ما فکرشو میکنیم پس ساکت شین. و وقتی که بارها و بارها با این نجواها مقابله کردیم و نذاشتیم ما رو تو حس و حال بد نگه دارن، اونوقت کم کم قدرتشون کم میشه و در مقابلش باور و ایمان ما قوی تر میشه.
زمانی که به اینجور ایمانی میرسیم، اونوقته که خدا خودش ما رو هدایت میکنه، درها رو به رومون باز میکنه، مسیر رو برامون هموار میکنه و افراد و موقعیت ها و دستهایی رو وارد زندگیمون میکنه تا ما رو به آرزوهامون برسونه.
اونوقته که میتونیم الهاماتش و نشونه هایی رو که داره هر لحظه به سمتمون میفرسته رو به راحتی و واضح دریافت کنیم.
فقط کافیه که ایمان خودمون رو بهش نشون بدیم و سعی نکنیم تا با استدلال و منطق دنبال راهی برای رسیدن به خواستمون باشیم. بلکه دست خدا رو باز بذاریم تا دستانش رو وارد زندگیمون کنه.
اما نشونه های ایمان چیه؟
* اینکه بتونیم با نجواهای ذهنی که همش از چطور و چگونگی حرف میزنن مقابله کنیم و مطمئن باشیم خدا ما رو به خواستمون میرسونه ولی چجوریشو دیگه نخوایم بدونیم و بهش فکر نکنیم. چون وقتی ذهن به سمت چطور و چگونگی انجام یه کار میره، اونوقته که شک سرو کلش پیدا میشه و جای ایمان رو میگیره. ایمان یعنی من نمیدونم چطور انجام میشه، من فقط مطمئنم که انجام میشه. چون همیشه از راههایی که اصلا فکرشو نمیکنیم انجام میشه.
جوری که مطمئن باشی خدا کسب و کارت رو رونق میده و از بینهایت راه برات مشتری میاره ولی دیگه به چجوریش کار نداشته باشیو بسپریش دست خدا.
* اینکه وقتی خدا موقعیتی رو برامون فراهم کرد و بهمون الهام شد که کاری رو انجام بدیم که نسبت به اون کار حسه خوبی داشتیم بدون چون و چرا اقدام کنیم و با حسه خوب و اشتیاق اون کارو انجام بدیم.
حالا این اقدام میتونه تبلیغ به روش خاصی یا استفاده از ابزار خاصی یا کمک گرفتن از فردی باشه. ولی فقط اقدام کنیم و دیگه وابسته به اون ابزار و افراد و نتیجه ای که اون اقدام برامون در بر داره نشیم تا اگه نتیجه خوبی هم برامون نداشت از ایمانمون به خدا کم نکنه.
و اگه میگم اون اقدام نتیجه خوبی برامون نداشت، چون شاید خدا بخواد با اون اقدام صرفا ما رو وارد تضادی کنه تا باعث شه ما فرکانس خواستمون رو قوی تر ارسال کنیم تا خواسته بزرگتر و بهتری رو دریافت کنیم. واسه همین هیچ وقت نباید از تضادهایی که برامون پیش میاد ناامید و سرخورده شیم چون این تضادها باعث میشن خواسته هامونو قوی تر و با شدت بیشتری درخواست کنیم و جهان هم پاسخ بزرگتری بهشون میده.
* اینکه فقط و فقط از خودش بخوایم و قدرت رو فقط به خودش بدیم و بس و دیگه اصلا نگرانی رو به خودمون راه ندیم. هرچقدر نگرانی ( یا ترس) کمتر باشه و ته دلمون قرص تر باشه نشون میده که باورمون به خدا بیشتره و بلعکس.
اگه میگیم فقط و فقط از خدا بخوایم به این معنی نیست که دیگه کمک های دیگران رو نادیده بگیریم و اگه موقعیتی فراهم شد اون موقعیت رو رد کنیم. نه. منظور اینه که موفق شدن خودمون رو صرفا وابسته به یه عامل خاص نکنیم. مثلا نگیم که حتما باید به این روش تبلیغ کنم تا کارم بگیره، حتما باید مغازم تو فلان محل باشه تا مشتری خوب داشه باشم و …
. وقتی باورمون این باشه که فقط تبلیغات میتونه برامون مشتری بیاره، قدرت رو از خدا گرفتیم.
وقتی باورمون اینه که فقط اون دکتره که میتونه ما رو نجات بده یا مریضمون رو نجات بده، قدرت رو از خدا گرفتیم.
دیدیم صحنه ای رو که دکتر از اتاق عمل میاد بیرون و میگه ما هرکاری از دستمون بر میومد کردیم و دیگه باید رو خدا حساب کنید.
خب مگه از همون اول نباید رو خدا حساب کنیم؟ ولی ما اول رو اون دکتر حساب میکنیم و بعدش رو خدا.
اول دست به دامن همه کس و همه چیز میشیم و بعدش میرسیم به خدا.
از همه جور ابزار و افراد مختلف کمک میگریم و استفاده میکنیم به جز خدا و در آخر که به نتیجه نمیرسیم پای خدا رو میاریم وسط و میگیم خدا نخواست!
* اینکه با شور و اشتیاق از خدا درخواست کنیم و برای رسیدن به خواستمون میل و اشتیاق سوزان داشته باشیم. وقتی که با بی میلی از خدا میخوایم و هیچ شور و شوقی برای رسیدن به خواستمون نداریم، این نشون میده که باورش نداریم.
پس وقتی که با میل و اشتیاق سوزان فقط و فقط از خدا بخوایم و مطمئن باشیم که خدا از راهی که فکرشو نمیکنیم ما رو به خواستمون میرسونه و ته دلمون قرصه قرص باشه و نگران نباشیمو و بتونیم با نجواهای ذهنیمون مقابله کنیم و اگه بهمون الهامی شد و موقعیتی فراهم شد اقدام کنیم و نتیجشو بسپریم به خدا، این نشون میده که به خدا ایمان داریم.
با چنین ایمانی، وقتی که ذهن حتی ناخودآگاه به سمت خواسته ها بره دیگه ارتعاش منفی نمیفرستیم و مقاومت نمیکنیم. اما برای اینکه بتونیم به یه حالت فراموشی برسیم و بتونیم رها کنیم ( حالتی که دیگه ذهنمون کمتر به سمت خواسته ها بره و اونقدرا برامون مهم نباشن و دغدغشونو نداشته باشیم) باید بتونیم یه جورایی فکرمونو متوقف کنیم و اونم زمانیه که تو زندگیمون عشق داشته باشیم.
عشق یعنی لذت در لحظه
عشق یعنی یکی شدن با روح
عشق یعنی ارتباط با خدا
عشق یعنی عشق بازی با خودت و با خدا
عشق یعنی لذت بردن از بودن با خودت
عشق یعنی توقف فکر
عشق یعنی رهایی رهایی رهایی
میگن باید برای موفقیت در هرکاری روی اون کار تمرکز داشته باشی. ولی تمرکز چیه؟
تمرکز یعنی فوکوس توجه. یعنی وقتی که توجه به شکل کامل روی یه چیزی متمرکزه و به هیچ سمت دیگه ای نمیره یا خیلی کم چیزه دیگه ای توجهمون رو جلب میکنه، در اون حالته که تمرکز داریم. و عشق چیزیه که این قدرت تمرکز رو ایجاد میکنه.
وقتی که روی فرکانس عشق باشیم، خود به خود همه ی شرایط و موقعیت ها برای رشد کسب و کار فراهم میشه، خود به خود برای اون کسب و کار تبلیغ میشه، خود به خود مشتری ها زیاد میشن، خود به خود ثروت میاد و …. .
حالا چرا خود به خود همه ی این چیزا فراهم میشه؟
عشق قدرت کشش داره و جوهره ی توجه رو میکشه به سمت خودش و همین قدرت کششش سبب میشه که توجه رو به سمت خودش متمرکز کنه و دیگه توجه به سمت ناخواسته ها نمیره یا خیلی کم. توجه به سمت کمبود نمیره، توجه به سمت رقابت نمیره.
عشق چیزی فراتر از صرفا علاقه داشتن هست. عشق ما رو فارغ از زمان و مکان میکنه. عشق لذت زندگی در لحظه رو برامون به ارمغان میاره.
وقتی کسب و کاری داشته باشیم که عاشقشیم دیگه گذر زمان رو متوجه نمیشیم، تشنگی و گشنگی و متوجه نمیشیم، سرما و گرما رو متوجه نمیشیم. عشق چیزیه که خواب رو ازت میگیره و نمیذاره تا صبح بخوابی. عشق چیزیه که نصف شب از خواب بیدارت کنه و نذاره بخوابی. عشق چیزیه که مادیات رو برات بی اهمیت میکنه.
راندا برن تو مصاحبه ای که با استر هیکس داشت میگفت زمانی که داشته یکی از کتاباش رو مینوشته، نصف شب یچی از خواب بیدارش میکرده و میرفته سروقت نوشتن و مینوشته و مینوشته، ساعت ها مینوشته تا اونجایی که دیگه از گردن درد نتونه ادامه بده. به این میگن عشق. راندا برن نمی گفته حالا بذار میخوابم فردا صبح بلند میشم مینویسم. اون اگه همون نصف شب بلند نمیشد بنویسه ارضا نمیشد.
استیو جابز سرطان داشت ولی اونقدر غرق در کارش بود که نمیرفت دنباله درمانش. اونقدر غرق در عشقش بود که صدای مرگ رو هم نمی شنید. به این میگن عشق.
وقتی کسب و کاری داری که عاشقشی، اونوقت دیگه برات مهم نیست که بقیه چیکار میکنن تا بخوای باهاشون رقابت کنی، دیگه برات مهم نیس بقیه تو رو دنبال کنن یا نه، مهم نیست که برات مشتری بیاد یا نه، مهم نیس که کی چه فکری راجبت میکنه. حتی برات مهم نیس که درآمد داشته باشی یا نه. چون داری از لحظه لحظه زندگیت لذت میبری. و وقتی که دیگه این چیزا برات مهم نباشه اونوقته که رهای رهایی. و تو این حالته که خدا مسیرها رو برات هموار میکنه. برات موقعیت ها و افرادی میاره که باعث پبشرفت کسب و کارت میشن و خدا همه ی کارها رو خودش برات راست و ریس میکنه.
به قول پائولو کوئلیو که میگه تحقق بخشیدن به افسانه شخصی یگانه وظیفه آدمیان است، مهمترین هدف ما تو زندگی دنبال کردن عشق و علاقمونه. چون با دنبال کردن عشق و علاقمونه که به پیشرفت جهان کمک کرده و جهان رو جای بهتری برای زندگی میکنیم و به همین دلیله که وقتی داریم عشقمونو دنبال میکنیم خدا خودش همه ی کارها رو ردیف میکنه و بهمون پاداشی از سعادت میده.
پس
عشق + ایمان به خدا = رهایی و رسیدن به سعادت
شاد باشید