live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج

در این فایل، سوال اساسی زیر مطرح شده است:

“چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت می‌کند؟ چه عواملی سبب می‌شود‌، فردی مثل استاد عباس‌منش با اینکه آنچه را که متخصصین‌ علم بازاریابی مهم می‌دانند، انجام نمی‌دهد‌ اما در کسب و کار خود به موفقیت‌هایی دست می‌یابد که سایر کسب و کارهای آن حوزه، با وجود اجرای فرامین متخصصین بازاریابی، دست نیافته‌اند؟”

«تفاوت قائل شدن میان اصل و فرع» درباره عوامل موفقیت یک کسب و کار، هدف اصلی این فایل است. اما تمامی جزئیات درباره عوامل اساسی موفقیت پایدار در کسب و کار، به صورت مفصل در دوره روانشناسی ثروت 3 توضیح داده شده است.

دوره روانشناسی ثروت 3، استاد خبره ایست برای ایجاد “توانایی تشخیص اصل از فرع”، در ذهن مدیر یک کسب و کار. جلسات اولیه این دوره – در قدم اول – به دانشجو “مدیریت ذهن” را می آموزد. زیرا تا زمانی که فرد از عهده مدیریت ذهن خود برنیاید، محال است از عهده مدیریت کسب و کار خود برآید. روانشناسی ثروت 3، مدیریت ذهن را از ریشه یعنی “ساختن باورهای توحیدی” شروع می کند. زیرا “توحید”، تنها راهکار برای مدیریت ترس ها و نگرانی های توهمی است که ذهن همواره از طریق آنها وارد عرصه می شود.

ریشه موفقیت پایدار برای یک کسب و کار، در باورهای توحیدی صاحب آن کسب و کار است. باورهایی که تمرکز فرد را به جای حساب کردن روی عقل انسانی، به پیروی از هدایت های الهی معطوف می کند.

ذهن ما اکثرا درباره پیروی از هدایت های درونی، مقاومت های بسیاری دارد زیرا ما آموزش دیده ایم تا روی عقل مان حساب کنیم، روی علمی حساب کنیم که حاصل درک به اصلاح از ما بهتران درباره شیوه به موفقیت رسیدن است. ضمن اینکه اساس این درک، بر تاثیر عوامل بیرونی (شرک)، بنا شده است و نیروی هدایتگر درونی ما را غیر فعال می کند. در نتیجه وقتی برایمان واضح می شود که می خواهیم کسب و کار شخصی خود را راه اندازی کنیم یا رشد دهیم، ذهن لیستی از موانع، مسائل احتمالی، ” به اندازه کافی خوب نبودن ها ” و شک و تردید ها را پیش روی ما قرار می دهد و تمام انگیزه و اشتیاق درونی ما را می بلعد زیرا فرد مهم ترین عامل، یعنی نیروی هدایت را از معادله خارج کرده و فقط روی عقل انسانی حساب باز کرده است.

به همین دلیل، روانشناسی ثروت 3، بازسازی کسب و کار را از پاکسازی ذهن صاحب کسب و کار از شرک شروع می کند. جلسات این دوره – قدم به قدم – همکاری کردن با انرژی خلق کننده و هدایت کننده ای را یاد می دهد که خداوند نامیده ایم:

نیرویی که درون ماست، از همه چیز آگاه است، همواره همراه ماست، همه ایده ها و راهکارها را دارد، جواب تمام سوالات را دارد، در حل مسائل به ما کمک می کند، هدایت ما را وظیفه خود دانسته است، برگی بدون اذن او از درخت نمی افتد و عاشقانه می خواهد به ما کمک کند تا در مسیر خواسته های خود حرکت کنیم و از طریق تحقق خواسته های خود، دستی باشیم برای گسترش جهان.

مهمترین بخش از آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، مامور ساختن این باور مرجع است که شما به عنوان مدیر یا صاحب یک کسب و کار، باید در ذهن خود بسازید. سپس سایر عوامل، روی این فونداسیون قرار داده می شود.

  • به اندازه ای که مدیر کسب و کار، جمله به جمله آگاهی های جلسات این دوره را مثل وحی منزل جدی می گیرد و در رفتارها و عملکرد خود لحاظ می کند، به همان اندازه نیز:
  • نگرانی هایش درباره مسائل کسب و کار مثل بازیابی، مشتری مداری، تولید، مجوز و … حذف می شود؛
  • به همان اندازه به آرامش ذهنی می رسد و به اندازه این آرامش ذهنی، الهامات خداوند را درباره “چگونگی”، دریافت می کند؛
  • به همان اندازه جواب سوالاتی را دریافت می کند که الان جوابی برایشان ندارد؛
  • به همان اندازه ایمان فعالی دارد که بدون نیاز به “دانستن همه چیز” یا “بی عیب و نقص بودن”، با امکاناتی که در همین لحظه دارد کار را شروع می کند.
  • به همان اندازه، به تعویق انداختن، برایش معنایی ندارد چون به خاطر این جنس از ایمان، تمام قدم ها در طی مسیر یکی پس از دیگری به او گفته می شود و نیازهایش در لحظه پاسخ داده می شود.

تمام کارآفرین هایی که در کسب و کار خود به موفقیت پایدار رسیده اند، چنین الگویی از عملکرد را دارند که عملکرد توحیدی نام دارد. عملکردی که عوامل بیرونی را بی تاثیر می داند و راه الهامات قلب را می رود.

وقتی ذهن خود را از اطلاعات محدود کننده خالی می کنی و پای آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3 می نشینی، آن آگاهی ها بخش خلاق و خداگونه وجود شما را فعال می کند و با چنین سوالاتی ایمان شما را به چالش می کشد که:

  • چرا از اینکه جواب تمام سوالات را درباره کسب و کار خود نمی دانی، ترسیده ای و کار را شروع نمی کنی؟
  • چرا روی حرفها و وعده های متخصصان حساب می کنی اما روی وعده نیرویی که جهان را هدایت می کند، حساب نمی کنی؟
  • چرا با وجود این نیروی هدایتگر درونی، هدایت کسب و کار خود را به او نمی سپاری؟
  • چرا به جای انتظار و سکون برای وقت مناسب، همین حالا این نیروی هدایتگر را فعال نمی کنی؟
  • چرا به این نیرو توکل نمی کنی و با همین امکانات، قدم اول را بر نمی داری؟

روانشناسی ثروت 3، با هدف ایجاد کسب و کاری با موفقیت های پایدار، به ما یاد می دهد تا درباره عوامل موفقیت کسب و کار، به دنبال تفاوت قائل شدن بین اصل و فرع باشیم. در دنیایی که در هر لحظه، هر فردی ایده ای درباره عوامل موفقیت منتشر می کند، باید از خود بپرسیم: ” اصل اساسی موفقیت یک کسب و کار چیست؟

روانشناسی ثروت 3، فقط و فقط بر درک و اجرای این اصل، متمرکز است. به همین دلیل در بازار مکاره امروز، هر روز یک تکنیک و شگرد جدید برای فروش ابداع می شود و خیلی زود هم محو می شود. اما آموزه های روانشناسی ثروت 3، از زمان تولید تا الان، فقط بر همان اصل اساسی یعنی قانون بدون تغییر خداوند استوار است و تا کنون کسب و کارهای افراد زیادی را متحول کرده که این آگاهی ها را عملی کرده اند.

مهم ترین بخش از آموزه های دوره روانشناسی ثروت 3، فعال کردن نیروی هدایتگر درونی است. تمرینات و آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 3، باورهایی را در ذهن دانشجو می سازد که این نیرو را فعال می کند. سپس در ادامه جلسات، دانشجو یاد می گیرد که چگونه به وسیله “سوالات مناسب”، به این نیرو قدرت خلق کنندگی بدهی. سوالات هدایتگری که به شما می گوید:

“سمت شما”، در این قدم چیست؛ سمت خداوند چیست؛ چه کارهایی را باید انجام دهی؛ چه کارهایی را نباید انجام دهی؛ چه قدم هایی را شما باید برداری تا خداوند قدم های بعدی را برایت بردارد؛ چه جنس از توجه را باید فعال نگه داری و از توجه به چه چیزهایی باید اعراض کنی تا این نیرو همچنان فعال بماند. آموزه های دوره روانشناسی ثروت 3 مشاور دانایی است که به شما یاد می دهد تا ذهن خود را مثل یک هوش مصنوعی بر اساس باورهای توحیدی، تربیت کنی.

به اندازه ای که به آموزه ها و تمرینات این دوره عمل می کنی، نیروی هدایتگری را در وجود خود فعال نگه میداری که:

  • در هر لحظه، قدم بعدی را به شما می گوید؛
  • درباره مسائل شما، سر راست ترین جواب را پیش روی شما میگذارد؛
  • ایده های سازنده را به سمت مغز شما هدایت می کند؛
  • آدمها مورد نیاز را به سمت شما هدایت می کند؛
  • راهکارها را به سمت شما هدایت می کند؛
  • شما را با فرصت های شگفت انگیز روبرو می کند و همزمانی های شگفت انگیز را برایت ایجاد می کند.

مدیریت کسب و کار، با وجود باور به این نیروی هدایتگر و فعال نگه داشتن او، بی نهایت آسان است. چون انرژی خداوند در تمام جزئیات کسب و کار شما جاری می شود و کارها را انجام می دهد. به گونه ای که همه متعجب می شوند از اینکه چرا شما در زمان مناسب در مکان مناسب هستی؟! اما خودت می دانی که دلیل این همزمان، شراکت با خداوند است. “توحید” یعنی شراکت با خداوند؛ حساب کردن روی این نیرو؛ اعتماد به هدایت های این نیرو و لبیک گفتن به الهامات این نیرو؛

لازم است تمام جلسات دوره روانشناسی ثروت 3 را بارها گوش داده شود، تمرینات با تمرکز بالا انجام شود، آگاهی ها به اندازه کافی تکرار شود تا مغز “توحید و چگونگی اجرای آن در عمل”، درک شود.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 3


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
    79MB
    17 دقیقه
  • فایل صوتی live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
    16MB
    17 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

4232 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده آقایاری شیخ نشین» در این صفحه: 1
  1. -
    سعیده آقایاری شیخ نشین گفته:
    مدت عضویت: 1990 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خدایا ازت میخوام کمک کنی بنویسم آنچه بهم کمک میکنه تا عملکرد بهتر داشته باشم….تعریف عملکرد بهتر هم شما مشخص کردی…یعنی عمل اصلی من بندگی شماست…تسلیم بیشتر به جریان هدایت شدن از راه هماهنگی با فرکانس شماست….یعنی ناظر ذهنم باشم تا افکار و اعمالم بیشتر با توحید منطبق بشن…روی باورهای توحیدی بیشتر کار کنم تا بهتر درکشون کنم و بهتر بتونم ازشون استفاده کنم…تلاش به عمل به توحید در زندگی روزمره باعث میشه من با فرکانس خداوند (منبع همه خواسته های من) هماهنگ تر بشم…و مسیرهای بهتر و بهتر برام باز میشه…جریان هدایت منو به ایده ها و راهکارهای بهتری میرسونه که باید بهشون عمل کنم…عمل به ایده های الهامی باعث میشه نتایج به صورت تکاملی بهتر و بهتر بشه…من این روش رو این دستورالعمل رو دارم اجرا میکنم و دارم ازش نتایج عالی میگیرم

    امروز صبح بالاخره تونستم بعد از مدتها صبح زود بیدار بشم…یه حسی بهم گفت برم پارک محله…قبلا این حس با من حرف میزد اما من نمیشنیدم…یا بهش بی توجهی میکردم…اصلا باور نداشتم این کلامی که توی گوشم زمزمه میشه منشا اش از خداست…اما از بس فایلهای استاد رو شنیدم باور کردم چنین چیزی وجود داره…استاد مثل یه آدمی که خیلی بااشتها غذا میخوره و وقتی میبینیش حتی اگه گرسنه ات نباشه دلت میخواد ازش بچشی…جوری با ذوق و شوق از نتایج شون حرف میزنن و اعتبار همه رو به دریافت هدایت های الهی ارتباط میدن….داستان هدایت هاشون رو با جزییات تعریف میکنن…آیات قرآن وعده های خداوند به مومنان رو جوری با عشق تعریف میکنه…که ما ناخودآگاه دیگه ملکه ذهنمون شده که اصلا راه دیگه ای وجود نداره…اگه من با دنیای بیرون ارتباط نداشتم یعنی سر کار نمیرفتم و صبحتهای آدمها رو نمیشنیدم واقعا دیگه یادم میرفت که اصلا راه دیگه ای بجز ارتباط با رب برای موفق شدن هست…یعنی یادم رفته گذشته خودم چجوری بودم…

    در حال حاضر تنها راهی که همیشه به نظرم میاد این هست که من روی این آگاهی ها کار کنم…خودم رو در معرض کلام خداوند و آگاهی های سایت قرار بدم…خودم رو با این آگاهی های بمباران کنم بعد میدونم که اتصالم به خداوند باعث میشه سوالاتم و نیازهام از مسیرهای درست و به موقع به آسانی برطرف میشن…

    واقعا من الان نمیتونم به راه دیگه ای فکر کنم

    الان که فکرش رو میکنم از سالها قبل همیشه برام سوال بود که چرا برندهای معروف انقدر هزینه تبلیغات میدن….همیشه وقتی دوستام یا فامیل با شگفت زدگی میگفتن فلان فوتبالیست مثلا انقدر با نایکی قرارداد بسته…تا تبلیغ کنه برای این کمپانی…واقعا میگفتم مگه کسی هست نایکی رو نشناسه؟ مگه اصلا این برند نیاز داره به تبلیغ؟ یا خیلی برندهای دیگه…همیشه هم جواب بقیه این بود که توی بچه ای از این چیزا چی سر میاری…اونا یه عالمه رقیب غول دارن…وقتی اونا انقدر تبلیغ میکنن باید اینا هم تبلیغ کنن…یک تئوری دیگه این بود که از دل برفت هر آنکه از دیده برفت…اگه دیده نشی مشتری هم سراغت نمیاد

    فکر من این بود که من باید عالی بشم و وقتی عالی شدم من مشتری های خاص پیدا میکنم…حالا درسته تعریف عالی برای من به خاطر باور کمالگرایی و هزار باور محدودکننده که ریشه در عزت نفس پایین داشتند خیلی دور از دسترسم شده بود…اما من یه الگویی داشتم اونم شرلوک هلمز و برادرش بودند…وقتی داستان شون رو خوندم که شغل شون رو اختراع کرده بودند…خیلی برام جالب بود…باز با همون باور محدودم میگفتم خارج چقدر خوبه اونجا شما میتونی شغل دلخواهت رو اختراع کنی…وقتی دیده بودم این دو برادر علاقه شون به حل مسائل در دو حوزه کاملا متفاوت رو تبدیل به بیزنس متناسب با شخصیت شون کرده بودند…و هر دو بسیار ثروتمند بودند در همون نوجوانی این رویا در من ساخته شد که بخوام توی علاقه ام رشد کنم به بقیه مشاوره بدم…برم خارج تا شناخته تر بشم تا بتونم ثروتمندتر بشم…یعنی من از کسانی بودم که این باور رو داشتم که فقط خارج میشه به ثروت زیاد رسید…اینجا اصلا برای شغل من فایده نداره…بعد هم به جای تمرکز روی بهبود خودم اومدم تمرکز کردم روی چگونگی رفتن به خارج….و چون توی ذهنم سختش کرده بودم جهان هم بهم سخت میگرفت….

    اما از زمان آشنایی به استاد من با همه مقاومتهایی که توی یکی دو سال اول داشتم کم کم اون باورهای قدیمی شل شدند…خلاصه من رفتن به خارج رو رها کردم و سپردمش به دستان قدرتمند رب

    شروع کردم به بهتر کردن خودم در همینجا….و گسترش دادن خودم

    مثلا خواسته اخیرم این بود که در کارم باز مهارتهام رو بهتر کنم…کار کردن در جای خاصی مد نظرم بود اما ترس هم داشتم…اما واقعا میخواستمش…چند روز نگذشت به طرز معجزه آسایی آگهی دیدم که اونا کسی رو میخوان…رفتم درخواست دادم گفتن کسی رو گرفتن…بعد گفتم اگه علاقه داشتید با من تماس بگیرید…به یکی دو روز نشد که تماس گرفتن میتونی از همین ماه بیای…یکی مهاجرت کرده ما نیاز به شما داریم…

    همین الان هم وسط نوشتن این کامنت یهو بهم زنگ زدن و همه کارها رو خودشون انجام دادند و من رفتم برای هماهنگی ها…به امید الله از هفته آینده میرم شروع به کار میکنم…تا همین الانش توی جلسات آموزشی کلی چیز یاد گرفتم و هیجان دارم باز یاد بگیرم….

    اصلا من درخواستی برای کار ندادم فقط این ایده در ذهنم چرخید که برم یه همچین جای بزرگی کار کنم و این آگهی رو هدایتی دیدم…

    پس هدایت کار میکنه

    پس هدایت اصل و اساسه…

    پس هدایت وقتی نعمتی رو بهم میده که من آماده دریافتش باشم….

    پس من باید روی خودم کار کنم که این اصلی ترین کارمه

    آدمهای مناسب از هر جایی از دنیا باشند منو پیدا میکنند

    من نیازی به الگوی بیرونی ندارم…زندگی خودم بزرگترین گواهه برام که مسیر هدایت چجوری کار میکنه…

    من زمانی میخواستم با خارجی ها کار کنم…باز هم دستان خداوند از راه های بسیار دور، متخصصین رشته من آدمهای سرشناس از آمریکا و کانادا و استرالیا و سنگاپور اومدن و به من فرصت همکاری دادن و من یاد گرفتم….اعتماد به نفس ساختم…توانایی هایی خدادادی ام رو پرورش دادم و به چشم دیدم…تا ما از توانایی در عمل استفاده نکنیم و نتیجه ازش نگیریم اعتماد به نفسی ساخته نمیشه…اعتماد به نفس فقط در عمل ساخته میشه

    دو تا از دوستانم بیزنس شخصی خودشون رو شروع کردن در یک رشته یکسان…هر دو همکلاسی های دانشگاهم بودن و از نزدیک میشناسم شون….یکی از اونها فقط روی یک زمینه کار میکنه…یه دستگاهی خریده و با اون خدماتش رو ارائه میده…خیلی هم دقیقه…و کارش خوبه…گزارش هاش رو میبینم واقعا دقیقه…حتی یکی از آشنایان گزارش هاش رو برده بود کانادا متخصصین اونجا کف کرده بودن…کلی تحسین اش کرده بودند…این دوستم حتی یکبار بهم نگفته برام تبلیغ کن…یا ندیدم توی فضای مجازی بخواد برای خودش تبلیغ کنه

    اما دوست دیگه ام نمیگم کیفیت اش بده…اما شنیدم از دوستان که کامل نیست…عالی نیست…و حتی پشیمون شده بودند کسی رو براش ارجاع کردند…اما مدام توی کار تبلیغ هست….در تمام فضای مجازی و هنوز کار رو شروع نکرده رفته تعداد زیادی دستگاه گرون خریده…حتما هم دلیل اینکه انقدر تبلیغ میکنه این هست که به خاطر اونهمه وام حتما زیر فشار هست…اون استرس حتما نمیذاره بخواد تمرکزش روی بهبود خودش باشه…با اینکه خیلی دختر خوبی هست اما تا به حال چندین بار شنیدم که پرسنل اش باهاش به مشکل برخوردن و ازم خواسته کسی رو معرفی کنم…مدت افتتاح کسب و کارش از دوست دیگه ام کمتره اما اونقدر آگهی استخدام ازش دیدم که جای تعجبه

    در صورتی که دوست دیگه ام تا بحال نشیندم با پرسنل به مشکل برخورده باشه

    یکی دیگه از منطق های استاد برای اینکه تبلیغات نمیکنند یا از پلاگین های خاصی برای پربازدید کردن سایت استفاده نمیکنن این هست که قرار نیست همه مشتری این محصولات باشند…استاد همیشه شعارش اینه من روی خودم کار میکنم و جهان آدم مناسب رو سر راه من قرار میده…اصلا مشتری مناسب کیه؟ کسی هست که دقیقا به اون محصول نیاز داره…متعهده…محصول رو تهیه میکنه و نتیجه میگیره و خود اون آدم میشه بهترین تبلیغ برای اون کالا

    اگه من با بدو بدو و تبلیغات آدمها رو بیارم تا وادارشون کنم از خدماتم استفاده کنن اما من آماده ارائه خدماتی متناسب با نیاز اون آدم نباشم اون وقت نتیجه بد میشه و این فرد اصلا تبلیغات سو میکنه برام

    چیزی که ماها توجه نمیکنیم این هست که بجز هزینه ای که اغلب کسب و کارها برای تبلیغات میپردازن…هزینه های سرسام آوری هست که برای بیمه ها میدن…برای شکایات و خسارات به مشتری هاشون میدن…چه به وکلاشون چه به خود مشتری ها…حالا اینا منهای هزینه های روانی درگیری های این نوع از مسائل هست

    پس از خدا میخوام منو هدایت کنه به مسیر تکاملی هدایتی هموار…که در این مسیر من تمرکزم روی خودم هست نه اینکه بازار چطوره…کمکم کنه که من بهتر بشم و در بهترین زمان درست و مناسب من هدایت بشم به مدارهای بالاتر…آدمهای مناسب بیان سراغم…تبلیغات اصلا کار خداست نه من….

    یه جمله ای از استاد خیلی توی گوشم زنگ میزنه….خدای من کیهان رو مدیریت میکنه…کسب و کار کوچیک من رو نمیتونه مدیریت کنه که براش به قدر ارزن هم نیست؟

    امروز داشتم به این فکر میکردم که خداوند چه قدرت نافذی داره که بدون نیاز به دیده شدن اینجوری قلب ها رو به تسخیر میاره…که استاد هر بار از کارش میگه نمیتونه نگه اعتبار اصلی به خدای من برمیگرده…به من میگه برو توی دل ترس هات من با اینکه نمیبینمش بهش اعتماد میکنم و انجامش میدم….چیزی که شاید اگه آدمی ازم بخواد به خاطر حرفش که انقدر واضحه با گوشام میشنوم کمتر بهش اهمیت میدم اما به حسی که در وجودم شکل میگیرم بیشتر اعتماد میکنم

    البته من کلی روی خودم کار کردم اما هنوز اعتمادم به خدا یک از صفر هم نیست…اما انصافا بیشتر از قبل سعی میکنم بهش گوش بدم….

    از خدا میخوام بهم توکلی مثل استادم بده…بهم باورهای قوی مثل استادم بده که نتایج زندگی ام باز هم بیشتر و بهتر بشه

    خوشبختی این روزهای زندگی من تجربه کردن بیشتر خداوند در همه گام هام هست…میگه برو بیا بشین اینکارو بکن…گوش میدم چشم میگم…خیلی اوقات هم گوش نمیدم اما به اندازه ایمان الانم عمل میکنم و زندگی ام واقعا آسون تر شده

    دیروز خیلی نجواهای ذهنم مسخره ام میکردن برای کارهایی که میکنم…حرفهایی که اخیرا کسی بهم زده بود ناراحتم کرده بود…گاهی آدم از این جملات مسخره آدمها خسته میشه که چقدر یکسری نداشته هات رو به رخت میکشن و هر بار میبینن هم اون حرفها رو میزنن…جالبه خسته هم نمیشن…البته من مثل قبل اهمیت نمیدم چون از این مسیر نتیجه گرفتم و فعلا قصد ندارم جا بزنم اما از کلام قرآن که شفای دلهاست کمک گرفتم…این آیات رو اضافه میکنم شاید برای بقیه هم راه گشا باشه:

    سوره حجر

    وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ

    ما می دانیم که تو از آنچه می گویند، دلتنگ می شوی. (97)

    فَسَبِّـحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ

    پس [برای دفع دلتنگی] پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی و از سجده کنان باش. (98)

    وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ

    و پروردگارت را تا هنگامی که یقین بر تو فرا رسد.، بندگی کن. (99)

    سپاس الله ای رو که این کلام زیبا رو به زبان استاد جاری کرد

    شکر که امروز هم در این کلاس درس حضور داشتم :))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: