live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

4232 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهسا خانم گفته:
    مدت عضویت: 2501 روز

    سلام،بنده سعی کردم اکثر مطالب را خلاصه عرض کنم

    در ابتدا باید قدرت خداوند را بدرستی شناخت

    البته درک کامل قدرتِ آفریننده به هیچ عنوان برای هیچ بشری قابل درک و فهم نیست

    به نظر من اگر کسی خواسته ای داشته و به آن نرسیده علتش کار های فیزیکی به هیچ عنوان نیست

    عامل آن در این است که هنوز قدرت خداوند رو باور نکرده و نمیدانید چه معجزه هایی را میتواند برای شما عملی کند .

    خداوند شما را اشرف مخلوقات آفرید این به چه معناست؟یعنی شما باارزش ترین چیزی هستید که خداوند داره چرا خداوند برای باارزش ترین چیزش چیزی رو نخواهد؟!

    پس هیچوقت فکر نکنید که خداوند نمیخواهد کاری را برای شما انجام دهد بلکه او مشتاق تر‌از شماست که به هدفتان برسید و رشد کنید.

    طبق آیه قران خداوند شمارا صاحب و مالک این جهان قرار داده به این معناست که شما قدرت و توانایی این‌را دارید تا به هر خواسته ای میخواهید برسید و هیچ محدودیتی برای شما وجود ندارد ، هیچ نشدنی درکار نیست.

    اما حال چرا به خواسته مورد نظر نرسیدید؟

    همه چیز در جهان خداست اگر در موردی به فرد دیگری تکیه دادید بدانید به سست ترین چیز‌تکیه دادید آیه ی ۲۲ سوره عنکبوت فرموده شما هرگز نمیتوانید بر اراده ی خدا چیره شویدو از حوزه قدرت او در آسمان و زمین بگریزید و برای شما جز ولی و یاوری نیست

    این به این معناست که شما هر کار فیزیکی انجام دهید تبلیغات کنید برای کارتان و هزاران کار دیگر کنید برای رشد کارتان نمیتوانید پیشرفت کنید

    چون اصل موضوع چیز دیگریست اصل موضوع ذهن شماست و خدا حس شما و فرکانس شما را میخواند و به آن پاسخ میدهد خداوند اعتماد شما را از حستان میفهمد .اگر بخواهید مشکلتان را خودتان حل کنید خداوند دیگر قدمی برای شما بر نمیدارد چون درواقع به او اعتماد نکردید که خودتان دست بکار شدید

    و آیه ی ۱۷ انعام فرموده اگر خداوند زیانی به تو برساند هیچکس جز او نمیتواند آنرا برطرف سازد و اگر خیری بتو رساند خداوند برهرچیزی تواناست.

    در ابتدا خدا زیان نمیرساند اما شما با ارسال فرکانس آن زیان را به طرف خود کشاندید این آیه دلیل روشنی دارد بر اینکه مشکل شما تنها بدست خداوند حل میشود ن به دست وسیله ها

    تنها از خداوند کمک بگیرید و نیروی ایمانتان را قدرت مند کنید

    انرژیتان را فقط و فقط صرف افزایش ایمانتان کنید.

    مقصد آرزوها تنها نزد خداست

    خداوند نعمت هایش را به بها نمیدهد و به بهانه ها میدهد و چه گمراهند کسانی که بهانه ها را عامل رسیدن به خواسته های خود میدانند

    همه ی ما نیازمند الله هستیم و برای ما درست نیست که از نیازمند های دیگر برای کاری کمک بگیریم

    تنها آرزوها و گره مشکلات ما به دست بی نیازی باز میشود که بنده هایش رو آفرید اما بنده هایش هنوز باورش نکردند.

    در قرآن تاکید بسیاری بر صبر شده و بیتابی و زودخواهی چیزی را ، عامل از دست رفتنش دانسته

    شما باید به خداوند اعتماد کنید و صبر‌کنید .

    خدا زمان و مکان مناسبی برای خواسته های شما در نظر گرفته است پس صبرکنید و به او اعتماد کنید.

    برای مثال شما پیش آرایشگری میروید شما باید به فرد آرایشگر اعتماد کنید و همچنین صبر کنید تا بتواند برای شما کاری کند و به مدل دلخواهتان برساند .

    صبر و اعتماد نشانه ی ایمان شماست

    به خدایی ک شما را آفرید صورتگری کرد از روح خودش به شما داد و به این سن رساند و هدایتتان کرد و هزاران هزار کار برای شما کرد اعتماد کنید و خودتان را از شک و تردید رها کنید

    مطمئن باشید خداوند لحظه به لحظه در پی برآوردن آرزوهای شماست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
    • -
      اندیشه افشین گفته:
      مدت عضویت: 3035 روز

      سلام دوست عزیز

      خیلی پاسختون خوب بود ، بقول استاد وقتی آگاهی هایی می شنوی که قلبت آرام میگیره اون آگاهی ها از جانب خداست و منطبق بر روح و حقیقت هست و حرفهای شما منو آرام کرد ، بااینکه این آگاهی ها از هرجهت قابل پذیرش هستند اما ذهن دست خورده ما تنها برای لحظاتی اونها را میپذیره و بعد از دقایقی دوباره مشغول افکار خودساخته خودش میشه و ما همیشه میان آگاهی ها و افکار خودمون معلق هستیم و رسالت هر انسانی اینه که ذهنش را به اون حقایق نزدیک کنه … ازشما سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      غزل بانو گفته:
      مدت عضویت: 3174 روز

      سلام دوست خوبم خیلی از خوندن متنت لذت بردم بخصوص این جملات واقعا عالی بود :

      “خداوند شما را اشرف مخلوقات آفرید این به چه معناست؟یعنی شما باارزش ترین چیزی هستید که خداوند داره چرا خداوند برای باارزش ترین چیزش چیزی رو نخواهد؟!

      پس هیچوقت فکر نکنید که خداوند نمیخواهد کاری را برای شما انجام دهد بلکه او مشتاق تر‌از شماست که به هدفتان برسید و رشد کنید”

      واقعا که چه احساس لیاقت بالایی به ادم دست میده وقتی که با تمام وجود باور میکنه باارزش ترین و والاترین مخلوق الله یکتا است و این طرز فکر چقدر کمک میکنه که ادم ایمان پیدا کنه خداوند عاشقانه یار و یاور و پشتیبانش در مسیر رسیدن به خواسته هاشه

      از خدای درونت ممنونم که این متن فوق العاده الهی و خالصانه رو بهت الهام کرده تا بنویسی و از شما هم ممنونم عزیزم که به الهامات درونیت گوش کردی و این پاسخ زیبارو تایپ کردی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    in god we trust گفته:
    مدت عضویت: 2470 روز

    سلام استاد عزیز و دوستان گرامی

    به نظر من همون طوری که خودتون بارها و بارها گفتین :دلیل اصلی موفقیت شما در تمامی ضمینها همون باورهای درست شما بود که این باورها باعث شده ایمان شمارو خیلی خیلی قوی کنه و باعث میشه اقدام کنید و نتایج متفاوتی بگیرید٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
  3. -
    ستاره قربانی گفته:
    مدت عضویت: 2503 روز

    سلام به همه دوستان و‌استاد عزیزمون برای من خیلی جالب بود دیشب که استاد لایو در مورد این موضوع صحبت کردن به این خاطر که من سه روز بود تمرکز کرده بودم از صبح تا شب میون کارم داشتم فایلاهای جلسه دوم و‌سوم و‌چهارم روانشناسی ثروت ۳ رو‌ گوش میدادم و‌فایل فقط روی خدا حساب کن از فایل های رایگان که دیشب استاد در مورد این موضوعات صحبت کردن که همه چیز ایمان به رب و‌اعتقاد و‌باور و‌ یقین به اینکه جواب میده کافی باور کنیم از یه نگرش و دریچه دیگه به خداوند نگاه کنیم و‌همه چیز اتفاق میوفتد ممنون از استاد بابت تعالیمی که وجود و نگاه و افکار ما رو نسبت به خداوند و اتفاقات اطرافمون تغییر داد مرسی بابت این سایت مفید و ارزشمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
  4. -
    مسعود گفته:
    مدت عضویت: 2934 روز

    سلام ، سریع میرم سراغ اصل مطلب :

    جواب سوال : هر اتفاقی که در زندگی ما رخ میدهد بخاطر فرکانس هایی هست که ما به جهان هستی ارسال میکنیم و جهان هستی دقیقا مانند آینه عمل میکند و باور های مان را (چه خوب و چه بد) به ما ثابت میکند که حق با شماست.

    درواقع ما هر باوری داشته باشیم ، آن را در زندگی تجربه خواهیم کرد.

    درواقع در این جهان هیچ کس دروغ نمی گوید : هم کسی که میگوید باید تبلیغات کرد راست میگوید و هم کسی که میگوید میشه بدون تبلیغات ، ثروت ساخت ! راست میگوید.

    درواقع این جهان خر تو خره ! هر چی بگی درسته و راسته ! هر باوری داشته باشی درسته !

    پس حالا که جهان این طور عمل میکند و باور های ما را چه خوب ، چه بد به ما ثابت میکند که حق با شماست ، باید فقط باور هایی را انتخاب کنیم که به ما کمک میکند و مهم تر از همه احساس بهتری به ما میدهد.

    خوب مسلم است که باور استاد عباس منش (میشه از هیچ ، ثروت ساخت)احساس بهتری به ما میدهد پس به نفع خودمونه که این باور قبول کنیم و روش کار کنیم !

    از انجایی که هر آنچه که در زمین و آسمان هاست به تسخیر ما در آمده است ، پس ما قادر هستیم تا هر چیزی را خلق کنیم دقیقا مثل خدا !!

    حالا فرضا کسی مثل استاد عباس منش باورش اینه که میشه از هیچ ثروت ساخت !

    یا میشه بدون هزینه ، ثروت ساخت. این باور کاملا درسته !

    اصلا مهم نیست که این باور تا چه حد میتونه تخیلی باشه !

    اگر کسی این جمله ی استاد را را باور کند ، قطعا در زندگی خودش تجربه خواهد کرد (بدون شک) چون این قانونه جهانه !

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
  5. -
    Aida گفته:
    مدت عضویت: 3313 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستای نازنینم

    اصلا این سوالو دیدم چشام برق زد??

    من حدود 2سال با این مساله به شدت درگیر بودم از همون اول اشنایی با قوانین تا چند ماه پیش.

    منم این سوال رو توی عقل کل پرسیده بودم ی سال پیش ک : توضیحات روان شناسی ثروت 3 تمام مرزهای ذهن منو نسبت ب کسب و کار جابجا کرده. خخخخ،

    من بعداز 2سال درگیری ب جوابش رسیدم. و با تجربه خودم دوست دارم کامل توضیحش میدم.

    تا قبل از اشنایی با قانون من خدای شرک بودم.

    ?فکر میکردم دانشگاه اول کشور برم خیلی پولدار میشم. رفتم دانشگاه پلی تکنیک(امیرکبیر) رشته ریاضی.

    ( البته ی چیزیو توضیح بدم که سوتفاهم پیش نیاد. کلیت تحصیل رو زیر سوال نمیبرم. از حیث باورها دارم بررسی میکنم. چه بسا خیلیا هم اومدن تو این دانشگاه و بسیار بسیار موفق شدن. ولی دلیل اصلی باورهاشون بوده. برای کسی که علاقه به علم و دانش داره دانشگاههای سطح بالا خیلیم خوبه. مث رفتن به کشورهای توسعه یافته تره)

    اون موقعا میدیدم از لیسانسم نمیتونم پول دربیارم. نه که توانایی نداشته باشما/ خدای تدریس بودم. ولی هیچ جایی منو قبول نمیکردن و البته بخاطر باورهای محدودکنندم علاقه هم نداشتم (باورها نقش خیلی مهمیو در علاقه دارن) . اصلا جای درست حسابی پیدا نمیکردم برای کار. شاگردم که اصلا انگار هیچی رو زمین نداریم. فقط ی دونه شاگرد خصوصی داشتم که 12سالش بود و ایشون قرار بود خلبان بشن. پدرشون ازم خواسته بودن که تا اون موقع کنارش باشم و کل درسای ریاضیو من بهش یاد بدم. ولی خب فرق ضلع و زاویه رو نمیتونست تشخیص بده خخخ علاقه ایم نداشت. و چون خیلی خوب میدونستم اگر کسی به درس علاقه نداشته باشه و خودش نخواد، ب زور مامان بابا و معلم خصوصی هم نمیتونه موفق بشه، دیگه ادامه ندادم.

    ?بعدش رفتم بیمه و املاک. یادمه اون موقعا تو روزنامه ها میزدن درامدهای میلیونی و فلان و بسان. سال ۸۹ینا بود. رفتم چندجا کار کردم ولی دیدم خبری نیس. با اینکه انصافا کارمم خوب بود و همه راضی بودن ولی هیچ پولی نمیدیدم! انقد ک باورهام داغون بود.

    گفتم خب پس بزار ادامه بدم ی مدرک ارشدم بگیرم.

    ? وتصمیم گرفتم کامپیوتر بخونم. اون موقع همه میگفتن تو برنامه نویسی خیلی پوله

    ی سال وقت گذاشتم برای کنکور ارشد (سال اخر لیسانسم بود، من ازهمون بدو ورود به دانشگاه دنبال کار بودم) رتبم ۱۵۵ شد و چون میخواستم حتما دانشگاه شریف یا تهران باشه و اونا ظرفیشتون فقط 20تا بود ، رتبه من نرسید به اونا. البته اینم بگم من اون موقع باوردرستی در مورد کنکور کامیپوتر نداشتم. میگفتم بابا کامیپوتریا ادمای خفنین. من که اصلا رشته لیسانسمم کامیپوتر نبوده.

    بعدش دیگه دلسرد شدم و گفتم میرم یه رشته دیگه میخونم.

    ?یادمه اون موقعا میگفتن الان سه تا رشته پولساز دنیا ایناس: MBA و حقوق و پزشکی.

    چون خیلی به حوزه مدیریتی و کسب و کار علاقه داشتم گفتم میرم MBA میخونم. و باورهای خیلی خوبیم داشتم. چون 3تا درسی که داشت یکی ریاضی بود که لیسانسم ریاضی بود، یکی GMAT ک درس هوش بود و من باور داشتم خیلی باهوشم. و یکیم زبان تافل.

    و با اینکه تعداد شرکت کننده هاش 10برابر رشته کامپیوتر بود، رتبم شد 180 . (مث این بود که تو کامیپوتر رتبم بشه 10)

    یکم ب رد پای باورها دقت کنید. تو کامپیوتر نتیجه نگرفتم چون باور نداشتم. ولی توMBA نتیجه خوبی گرفتم چون باور داشتم.

    (البته بازم بماند که بخاطر بقیه باورهای مخربم اون سال دانشگاه شریف یهو ظرفیتش از 100تا رسید به 30 تا و من باز بهش نرسیدم خخخخ)

    یعنی من رد پای باورهارو تو دوران تحصیل و دانشگاه بهتر از هرجایی دیدم ک جهان چطوری کار میکنه و شرایط رو میچینه.

    ?تو ارشد گرایشم کارافرینی بود. اما ترم اول شنیدم میگن فایننس خیلی توش پوله و گفتم خب پس میرم فایننس. بچه ها یعنی هرجا میگفتن توش پوله من با کله میدوئیدمااااااااا خخخخ . و واقعا هم وقت و انرژی میزاشتمااا. ی استادی بود نفر اول ایرانه تو فایننس، شروع کردم کلاساشو تو دانشگاه شریف رفتم، مدرک بازار سرمایمم گرفتم. ولی باز دیدم کاری ک مدنظرمه نیس و یهو دلسرد شدم

    یعنی من هرجایی میرفتم با بمب انرژی وارد میشدم و بخاطر نتیجه نگرفتن یهوووو پلاسیده میشدم و اون رشته و کار رو ول میکردم.

    الان دارم میخندما ولی اون موقعا خیلی درد داشت برام. اوضاع بد مالی در کنار کلکسیونی از بیماریها.

    هرچیم تلاش میکردم و زحمت میکشدم انگار دارم رو تردمیل میدوئم.

    ?بعدش دیگه گفتم برم سمت مارکتینگ. بچه ها پشتکارو دارین دیگه ؟ خخخخ

    یعنی به مدت ۱۰ سال انواع و اقسام رشته ها رو خوندم مدرک گرفتم. تو حوزه های مختلف وارد کار شدم دیدم خبری نیس.

    خب وقتی وارد مارکتینگ شدم با استاد و قوانین اشنا شدم.

    چون یکم باورهام خوب شده بود برای اولین بار ی کار خوب تو حوزه فین تک تو یکی از شرکتای خوب ایران پیدا کردم. اما وقتی رفتم سرکار میومدم از چیزایی ک خوندم استفاده کنم میدیدم با قوانین مخالفه. ی جوری خلاصه سعی میکردم قانون رو رعایت کنم.

    بعدش ک دیگه تصمیم گرفته تو حوزه مارکتینگ خیلی دیپ بشم و رو ی موضوع خاصی تمرکز کنم ک بازم اون زمان یعنی همین 2سال پیش تازه بحث دیجیتال مارکتینگ باب شده بود و همه میگفتن الان پول تو دیجیتال مارکتینگه. البته منم واقعا علاقه داشتم. از کار قبلیم استعفا دادم و شروع کردم ب یادگیری دیجیتال مارکتینگ. هرچی من بیشتر میخوندم تضادهام بزرگتر و بزرگتر میشد.

    من نزدیک 40تا شرکت رفتم. گاهی در حد مصاحبه بود. گاهی در حد ی هفته کار کردن و گاهیم چند ماه.

    اما هرچی قانون رو بیشتر و بیشتر یاد میگرفتم ی شکاف عظیمی در ذهن من میشد. حس میکردم 2نفرم.

    یا باید همه اونچه که تاحالا یادگرفته بودم رو میزاشتم کنار و به قانون عمل میکردم. یا بیخیال قانون میشدم و میچسبیدم به چیزی که چند سال براش خیلی زحمت کشیده بودم. من قبلا ی جایی نوشتم که تو این مدتی که با قانون بودم جز معدود کسایی هستم ک به تضادهای بزرگی برخوردم.

    همیشه غصه داشتم میگفتم اگر منم مث بقیه ی رشته یا کاری داشتم ک اینجوری با قانون در تضاد نبود خب خیلی راحت بود برام و تا الان درامدم خیلی رشد کرده بود. اما همش میدیم دارم درجا میزنم. واقعا تصمیم گیری سخت بود. هی ازین شرکت میرفتم به اون شرکت. همش تضاد. میدیدم علمی ک دارم ی چیزی میگه قانونی ک یاد گرفتم ی چیز دیگه

    و ی جایی تصمیم گرفتم بشینم خوب فکر کنم ، بررسی کنم و ب ی جمع بندی و تصمیم درستی برسم. که شروع کردم ب مطالعه بیشتر و نوشتن. و وقتی مینوشتم ذهنم بهتر کار میکرد. انگار بهترمیتونست مسائل رو ببینه و تشخیص بده چی درسته چی غلطه. و من تصمیم گرفتم به قانون پایند باشم و هرچی که تاحالا یاد گرفتم رو بریزم دور. چون 10سال بهم نتیجه نداده بود، چقدر میخواستم هزینه بدم؟ تا کجا میخواستم سوخت بدم؟ تاکجا میخواستم بدوام و هربار دست از پا درازتر ی گوشه کز کنم؟ تا کجا میخواستم زندگی نکنم؟ و هیچی از ارامش و شادی نفهمم؟!! قانونی ک داشتم ازش استفاده میکردم نتیجه شو ب وضوح توی زندگیم میدیدم. تو ارامشم تو شادیم تو سلامتیم. تو ثروتی ک هر روز بیشتر میشد. و همه چیو بوسیدم گذاشتم کنار. تا حدیکه من دیگه دنبال مدرک ارشدمم نرفتم. با اینکه همه درسامو پاس کرده بودم و فقط پایان نامم مونده بود کلا بیخیالش شدم! یعنی اینجوری ایمان اوردم..

    تجربه تمام این سالهای من، اینهمه رشته های عالی و تحصیلات و دانشگاههای تاپ و کارای به اصطلاح پولساز، بهم ثابت کرد که موفقیت مالی نه به رشته و دانشگاهه، نه به کاره. و نه به هوش و استعداده. ب هیچی نیس. فقط ب باوره.

    من حرفای استاد رو دونه ب دونه تجربه کردم و ازشون عبور کردم.

    شاید برای کسی که از دور داره ی چیزیو میشنوه ، درک کردنش اسون نباشه چه برسه بهش ایمان بیاره.

    اما خب من بخاطر تجربیاتم خیلی راحت همه چیو پذیرفتم. یعنی تو دل کار و عمل ، فهمیدم چی درسته و چی نادرسته. قانون رو دیدم و درک کردم. فهمیدم جهان چطوری کار میکنه

    یعنی بقدری از تضادهای زندگیم خوشحالم که نگووو. چون هرچی تضادهات بزرگتر باشه ایمانت هم قویتر میشه. چون تو همه چیو تجربه کردی و تو دلش بودی.

    دوست عزیزی که این سوال رو پرسیدی. خیلی سوال سخت و پیچیده ای نیس. تستش کن. یمدت هم قانون رو تست کن هم اون روشهای بازارایابی و …. بعد ببین کدوم نتیجه میده.

    من نمیدونم شما تحصیلاتتون چیه. کارتون چیه.

    اگر تازه میخواید شروع به یادگیری روشهای مارکتینگ کنید و واس همین مرددین ، من به عنوان کسی که هردوی این راها رو رفته و تو عمق این ماجرا بوده، تجربه خودم رو گفتم. ایشالا ک براتون مفید بوده باشه.

    حالا تحلیل من:

    ?رشته های مثل ریاضی، فیزیکَ، شیمی، رشته های مهندسی و علوم تجربی و پزشکی و حتی هنر و زبانهای خارجی واقعا علم هستن. یعنی با همین علوم دنیا پیشرفت کرده و به اینجا رسیده. در مورد پزشکی هم درسه سلامتی اما بالاخره تو این علم چیزایی کشف شده ک ب واسطه اون دنیا خیلی پیشرفت کرده. برای مثال یکی تصادف میکنه و خون ریزی داره. درسته ک بخاطر باورهای خودش این بلا سرش اومده ولی ب هرحال همین ابزارها میتونن جلوی خونریزیشو بگیرن و کمک کنن زودتر سلامت بشه. خب این بد نیست که. اما در مورد ادمایی که مدام بیمارن و خوب نمیشن، و هی ازین بیماری ب اون بیماری شیفت پیدا میکنن و مریضیاشون تمومی نداره داستان فرق داره

    خب حالا برگردیم به بحث اصلی

    ? در مورد رشته های مدیریتی و روان شناسی موضوع خیلی متفاوت میشه و واقعا پای باورها میاد وسط

    روان شناسی ازین جهت خوبه که توش ی سری از باورهای اشتباه ادمارو پیدا میکنن و بهش میگن. مثلا همین باور قربانی بودن . باز تا ی حدی ادما میتونن با تغیر اونها زندگیشونو تغییر بدن. البته خیلی محدود. چون قانون رو نمیگن و کسی داستان باورها و فرکانسا رو نمیدونه ، زندگیش زیاد تغییر نمیکنه. البته بماند که ی سری خزعولات هم توش هست و ادم میخونه خندش میگیره. بخصوص در مورد ازدواج و روابط عاطفی که میگن : اگ یکم خودتو بگیری طرف بیشتر دوست داره. همه روان شناسا اینو میگن. هزاران نفر هستن که خودشونو گرفتن ولی تو روابطشون بهبودی حاصل نشده. اونا خودشونو نگرفتن، اونا با خودشون در صلحن و باور لیاقت و ارزشمندی دارن و از درون ب طرف مقابلشون نیازمند و وابسته نیستن. خب این فرکانس مشخصه نتیجش چیه. اون ادمی که الکی خودشو میگیره تا طرف بیشتر دوسش داشته باشه ، ملومه از چ جایگاه فرکانسی و با چ نیتی داره اینکارو انجام میده. نتیجه اینم مشخصه.

    ?اما در مورد رشته های مدیریتی

    ?میخوام از همون کتابای مارکتینگ استفاده کنم. ی کنابی هست ب اسم استراتژی بازاراریابی نوشته او سی فرل و مایکل دی، برای انتشارات دنیای اقتصاد ک جز پرفروشهای دنیاس. خیلی کتاب خفنیه ب عقیده صاحب نظرااان این حوزه.

    ی زیرشاخه ای تو مارکتینگ هست به اسم تحقیقات بازاریابی که کلا از ریشه غلطه…

    تواین کتاب جایی نوشته که: قبل از شروع کسب و کار اول باید بری تحقیق کنی ببینی رقبا دارن چکار میکنن. محصولت اصلا خریدار داره یا نه و این توی تمام کتابهای بازاریابی هست.

    تمام کسایی که میرن تحقیقات بازاریابی میکنن 2تا مسئله رو ندید میگیرن

    اولی: نتیجه این تحقیقات همیشه صد نیست. میگن اگر بالای 60-70 بود اقدام کن. ادمی ک به این باور و ایمان شروع میکنه ایا اصلا موفق میشه؟ تصورشو بکن تو هرجایی از مسیر که به مشکل بر بخوره سریع یاد اون درصد منفی میفته و میگه اره احتمالش بود ایده جواب نده. خب نتیجه این نوع نگرش، این باور، این طرز تفکر چیه؟ خودتون قضاوت کنید.

    شما دست رو هر محصول و خدمتی بزاری ی عده میگن بابا فلان محصول و خدمت رو که بقیه هم دارن ارائه میدن! خب همین کافیه شما دلسرد بشی دیگه ادامه ندی. اتفاقی که برای استارتاپ ما افتاد تو ایران. اپلیکیشن پرداخت با موبایل داشتیم. انقدر ک فاندرا شنیده بودن مردم ایران براحتی اعتماد نمیکنن همین شکسشتون داد.

    اصلا فرض کنیم همچین چیزی واقعیت داره و بخاطر امنیت مالی مردم ایران هنوز به اون حداز فرهنگ اعتماد نرسیدن، سوال اینه : اینا چرا ب سمت این ایده هدایت شدن؟! چه چیزی هست که افرادرو به سمت ایده های مختلف هدایت میکنه؟

    حالا بماند ک ی عده بعدش اومدن و دارن همون رو خوب اجراش میکنن و نتیجه میگیرن.

    دومی. تحقیقات بازاریابی با بحث تکامل زیر سوال میره. ممکنه تو ی ایده ای رو اجرا کنی بعد از دل اون ایده بری سراغ ایده های بهتر. یعنی اون ایده خام اولیه برات ی پل بشه. حالا بخاطر اینکه مارکتینگ ریسرچت گفته جواب نمیده بیخیالش بشی؟

    داستان مارک زاکربرگ رو بخونید، فیس بوک از ی برنامه کوچولو ک برای ارتباط بین بچه های دانشگاه نوشته بود، شکل گرفت.

    اول ی برنامه نوشته بود ب اسم Coursematch برای اینکه بچه ها بتونن تو انتخاب واحد بهم کمک کنن. بعد ی سایت سرگرمی زد ب اسم فیس مش که بچه ها میتونستن اسم و عکس و ایناشونو بزارن و برای ارتباط بچه ها بود. بچه ها خیلی خوششون اومده بود. اما چون تواینترنت دانشگا اختلال ایجاد کرده بود بستنش و حتی دانشگاه بهش اخطار انضباطی هم داد. بعدش ی همکاری براش پیدا شد و ایده فیس بوک اومد .

    ببین چطوری تکاملشو تو ایده هاش و کسبو کارش طی کرد. چطوری نااامید نشد . چطوری دستای خدا براش رسید.

    تحقیقات بازاریابی هیچ وقت جواب نداده و نمیده. چون چیزی به اسم تکامل توش مطرح نمیشه!

    اونا میگن تو از همون اول باید ی ایده پدرمادردار داشته باشی. والا جواب نمیده.

    مارکتینگ هیچوقت جواب نداده و نخواهد داد. چون چیزی به اسم تکامل توش مطرح نیس.

    تنها چیزی ک علم بیزنس امروزی میدونه بحث رشد پایداره اونم در مورد درامده! یعنی تکامل رو تا هیمنجا فهمیده.

    در حالیکه برای بیزنس شما باید قدم ب قدم تکاملت رو طی کنی. تکامل توی همه چی. توی ایده هات. توی مشتریات. توی فروشت. توی درامد و….

    ?تو پیشگفتار کتاب نوشته که نقل قول مستقیم میکنم :

    ” بازاریابی ایستا نیست و کاملا داینامیک و پویاست. و همیشه در حال تغییره!! خیلیها همین استراتژیها رو از شرکتهای موفق کپی برداری میکنن ولی موفق نمیشن!! خیلیا استراتژی های موفقی اجرا میکنن ولی جواب نمیده. و برعکس خیلیا نه برنامه درستی دارن و نه خوب اجراشون میکنن. اما در نهایت میبینی موفق میشن ”

    خود نویسنده در ادامه جملات بالا میگه استراتژیهای بازاریابی ممکنه شکست بخوره بخاطر اینکه عوامل محیطی و خارجی ثابت و پایدار نیستن. بخاطر تغییر شرایط و محیط ی استراتژی میتونه تو ی بازه ای جواب بده ولی تو ی بازه دیگه جواب نده.

    این خیلی حرف داره توشااااااااااااااا.

    اینا عین جملات کتابه. خواستید برید پیشگفتارشو بخونید.

    یعنی خود نویسنده رسمااااا اعتراف کرده بود که این روشها همیشه هر جایی جواب نمیده.

    خود نویسنده تو مشاهدات و نمونه هاش به این نتیجه رسیده ولی نتونسته علت و دلایلشو بفهمه ک عامل اصلی موفقیت چی بوده و چی پشت داستان موفقیت و شکست شرکتهاس!!

    واقعا فکر کردن داره ایناااا

    ?تو بررسیهای نمونه ایش اومده اپل رو ارزیابی کرده. و ی عالمه حرف ضدونقیض گفته

    ی سری عوامل مثل اینارو ب عنوان عوامل موفقیت اپل نوشته: بازاریابی وایرال/ فرهنگ سازمانی/ وفاداری مشتری/ توزیع تک فروشی و فروشگاهاش و…

    ی سوال دارم. ایا هیچ برند دیگه ای این کارها رو انجام نمیده؟؟؟

    چه چیزی پشت این کاراست که باعث میشه همین کارا برای ی عده نتیجه بده برای ی عده نده؟

    واقعا فکر کردن میخواد!

    ?بحث تبلیغات

    بازاریابی میگه تبلیغات کن. پیام تبلیغت فلان باشه. رنگش بسان باشه. حتی میشینن فونت نوشته هاااارم ارزیابی میکنن و کلی سرش چک و چونه میزنن. من خیلی دیدم که میشینن میگن اگر فونتش فلان بود رنگش فلان بود متنش فلان بود، تاثیرش فلان میشد!! اونایی ک تو این حوزه ان حتمااا دیدن.

    ولی چطوریه که یکی مثل ایلان ماسک هیچ تبلیغی نمیکنه ولی محصولش برای 2سال بعد پیش فروووووش میشه؟؟؟ محصولی ک تولید نشده. محصولی که تبلیغی نداشته. !!

    اینا فکر کردن نداره؟

    اگر ب تبلیغاته که خیلیا تبلغیات خفنی میکنن و هزینه های سنگینیم میکنن.

    این تبلیغات خفن هم میدونید از کجا نشات میگیره؟ ازینجا که چیزی به اسم تکامل رو نمیدونن!!

    اصلاااا برید کتابای تبلیغات رو بخونید. هیچ جایی ننوشته تبلیغات علمه!! همه جا نوشتن تبلیغات ی هنره. این چیو میرسونه؟

    یعنی اقا جان این قانون نیس. این اصل نیس.این فرمول ریاضی نیس ک ی ورودی بهش بدی و ی خروجی براش دربیاد.

    البته نمیخوام بگم تبلیغات نکینااااااااااا. ادم باید شناخته بشه. به هرحال همین ایلان ماسک وقتی ی مصاحبه میکنه توی تد دات کام همین واسش تبلیغ میشه.

    تبلیغات به معنای اطلاع رسانی باید باشه که بدونن همچین محصول و همچین خدمتی هست. اما اینکه بشینی فعل و فاعل پیامتو چک کنی که بگی این باعث موفقیت میشه، اینا به حاشیه رفتنه.

    اون تبلیغی ک هی تو بوق و کرنا کنی هی بیلبورد ررزور کنی تمام اینترنت رو پرکنی، این مشکل داره.

    بعدشم اگر جایی لازم به تبلیغ باشه، ادم هدایت میشه به سمتش که برو فلانجا تبلیغ کن. یعنی تبلیغ هم اگر هست باید با هدایت صورت بگیره. ن با منطق.

    ?تو این کتاب در مورد ی شرکتی ب اسم سیگما مارکتینگ صحبت کرده. ی شرکت در حوزه تبلیغات. داستانش اینجوریه:

    ” از اول تا اخر گفته ک توهرمرحله چ ایده ای ب ذهنش رسیده و انجام داده: اول مالکش نظارت نداشته روش. فروشش کم بوده. ک خب این همون قانون تمرکزه. بعد مالکش اومده تمرکز کرده روش. ایده تقویم رومیزی ب ذهنش رسیده. ب ی نونوایی داده. اون استقبال کرده ب بقیه نونواییها داده. بعد تصمیم گرفته ب بقیه کسب و کارهام بده. میرفتن مشتری پیدا میکردن و واسشون تولید میکردن. بعد سفارشی سازی کردن. بعد دستگاهارو بیشتر کردن. بعد دیدن هزینه ها زیاده، دستگاههارو فروختن و کار تولید رو برون سپاری کردن و خودشون فقط رو فروش و بازاریابی متمرکز شدن. بعد نقل مکان کردن فلوریدا. بعد همینجوری فناوریهایی جدید اومده و دستگاههای جدید خریدن. بعد رفتن دوباره کار تولید رو خودشون انجام دادن. بعد اینترنت اومده و وب سایت زدن. بعد همینجوری دستگاهارو بیشتر کردن تو همون فلوریدا و…”

    بعد میدونید چه نتیجه گیری ای کرده؟

    گفته دلیل موفقیتش شناخت فرصتهای بازار و تغییر استراتژی همگام با آن فرصت!!!

    سوال: چطوری میشه ک ادم بتونه فرصتهای بازار رو درست شناسایی کنه و بتونه استراتژی یا راه حلهای خوبی برای اجرای اون ب ذهنش برسه؟

    غیرازینه اگر کسی باورهاش درست باشه ایده های درست هم بهش الهام میشه و راه حل/ یا همون استراتژیها بهش گفته میشه؟

    بخدااا حالا اگر شکست خورده بودن میگفت چون نقل مکان کردن و دوتیکه شد شرکت ،تمرکز از زبین رفت و بهره وری اومد پایین شکست خوردن. یا میگفت حباب دات کام اومد دیگه همه شکست میخوردن اینام شکست خوردن.???

    واقعا سواله برام. تو زمان حباب دات کام، علت شرکتایی ک شکست خوردن حباب دات کام بوده. پس چطوری اینا شکست نخوردن؟!!

    ??تو تمام بررسیهاش هرجایی شرکتی موفق شده ی عالمه دلیل پیدا کرده ک موفق شده و اگر شرکتی شکست خورده، باز ی عالمه دلیل پیدا کرده که چرا شکست خورده.

    جاااالب تر اینکه علت موفقیت یا شکست تو بعضی موارد یکسانه!!

    یعنی یعلت یکسان هم میتونه باعث شکست بشه. هم باعث موفقیت بشه .

    الان ک فکر میکنم هنگگگگگم. چطور ادمایی ک تو دنیا سکان علم رو بدستشون گرفتن اینهمه سطحی با مسائل برخورد میکنن و خودشون هم نمیتونن تشخیص بدن چی واقعا باعث موفقیت یا شکست میشه.

    خدای من چقدر واقعا رشته های بیزنس و کسب و کار و مارکتینگ بیچاره ان….

    ???در مورد بازاریابی اینترنتی و دیجیتال مارکتینگ و سئو و…

    به نظرم دنیا داره به سمتی پیش میره ک میفهمه این چیزا جواب نمیدن….

    حتی ی سری از ادمایی که میشناختم که خودشون عنوان مدیر برندینگ و تبلیغات و … رو دارن، میگفتن اره این چیزا جواب نمیده . ی راهیه بین هزاران راه دیگه

    کافیه هرکسی ی کوچولو تستش کنه خودش خیلی سریع میفهمهه چی درسته چی نادرست.

    در کل

    اون چیزی که کسبو کارهارو موفق میکنه/ اون چیزی که استاد عباس منش رو موفق کرده ، شناخت قوانین حاکم بر جهان هستیه که چطوری داره میکنه و استفاده ازون در تماااام جنبه های زندگیشون هست.

    و ایشون به چیزی که نمیبین ایمان دارن. به جهان پس پرده. ب جهان ناپیدا ک اتفاقات داره توش رقم میخوره ایمان دارن.

    در جهانِ پس پرده انرژی داره به شکلهای مختلفی تبدیل میشه و ما اون رو درجهان پیدا میبینیم.

    و ارتباط ما با این جهان ناپیدا فقط از طریق ارتعاشات و فرکانسا و باورهامونه.

    به نظرم همه چی تو بیزنس تو این کلمه ها خلاصه میشه” هدایت، فراوانی و خلق ارزشِ ارزشمند و تکامل

    =تو ب خدا وصل باش، به نیروی هدایتگر درونیت وصل باشه، اون لحظه ب لحظه هدایتت میکنه . قدم ب قدم مسیر روشن میکنه. هرچی لازم باشه رو بهت میگه. تماام راه حلها درون ما، توی شعور کیهانی هست و ما بهش دسترسی داریم. فقط باید فعالش کنیم.

    =تو محصول و خدمت ارزشمندیو ارائه بده طوریکه خودت اولین نفر باشی ک حاضر باشی واسش بها بپردازی. و جهان بهت اثبات خواهد کرد ک محصولت ارزشمنده. شرایط و اتفاقات و ادما، همه چیو طوری میچینه ک بهت اثبات کنه محصولت ارزشمنده

    جهان خودشو طوری نشون میده ک تو ببینیش. وقتی تو جهان رو به شکل فراوانی ببینی، وقتی عینک فراوانی رو چشات بزنی، خب جهان خودشو همین شکلی بهت نشون میده

    اخه دیگه چی ازین واضحتر که فیزیک کوانتوم میگه تمام ذرات عالم بینهایت شکل ب خودشون میتونن بگیرن! این یعنی چی؟ یعنی جهان بی نهایت شکل داره. یعنی جهان ب بینهایت شکل میتونه دیده بشه. و تو هرطور ببینیش همون شکلی درمیاد. اگر ب شکل فراوانی ببینیش، ب شکل فراوانی درمیاد

    وای ک چقد دنیای قشنگیه. هرچی شکرگزاری کنیم برای این قوانین ثابت بازم کمه.

    =و تکامل. چیزی که تو هیچ علم و بیزنسی ازش صحبت نمیشه.

    چیزی که نتایج استاد عباس منش رو از همه متمایز کرده تکاملشونه.

    میدونن چطوری باید تکاملشون رو طی کنن

    مهمتر از همه وقتی ب هر سطحی از موفقیت میرسن متوقف نمیشن، بازم ادامه میدن. و این قسمت مهم تکامله. تکامل صرفا به این معنی نیس که از ی نقطه کوچولو شروع کنی و هر روز رشد کنی و ی جایی متوقف بشی و بگی بسه. تکامل یعنی بی انتهایی. یعنی رشد و پیشرفت همیشگی.

    و هیمن باعث میشه که فرکانساشون روزبروز قویتر بشه و نتایج بزرگتر بشه. همین باعث میشه استیبل نشن و همواره رو به رشد باشن.

    شاید خیلیا هدفاشون ی سقفی داره… این باعث میشه وقتی داری ب هدفت نزدیک میشی اون شوروشواشتیاق اولیه رو از دست بدی. و چیزی ک در حکم سوخت ما برای حرکت هست کم بشه. واس همین همیشه باید قبل از رسیدن ب هر هدفی هدفای بزرگتری پس ذهنت باشه تا همیشه شورواشتیاق داشته باشی.

    ??در پناه فرمانروای جهانیان، فرمانروای همه جانیه زندگیتون باشید. با ارزوی ارامش و شادی و ثروت و عشق و خوشخبتی??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
    • -
      رسول گفته:
      مدت عضویت: 2365 روز

      با سلام

      مطالبی که نوشته بودید عالی بود

      .ما هم سفید رو میخواهیم هم سیاه، هم سلامتی هم بیماری، … ،در کل دو باور تضاد در کنار هم

      هم ترمز هم گاز.

      از دوره های استاد اطلاعی ندارم ولی از فایل های رایگان که تعدادی دانلود کردم و بقیه رو توضیحات رو خوندم ی چیز به وضوح مشخص هست اون هم هر چقدر پیش رفته فایل ها جامع تر شدن انگار که زنگار از رخ برداشتند واقعا معنی تکامل رو خیلی عالی مطرح کردید و به سادگی هم میشه از فایل های استاد فهمید. فایل های قدیمتر استاد پی و اساس ساختمان هستن به چشم نمیان ولی ساختمان رو اونها بنا شده و فایل های جدید نقش سازه با بهترین متریال و بهترین کیفیت و زیبایی رو دارن این از تکامل

      ولی مارکتینگ و بازاریابی و صدها اسمی که شما فرمودید(من هیچ اطلاعاتی از مارکتینگ و تبلیغات ندارم) و برای کارم هم هیچ تبلیغی تا الان نکردم البته با دید اینکه بلد نیستم، ما معلما کم رو هستیم نباید تبلیغ کنیم و …

      عالی صحبت کرده بودید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      Beh Afarin گفته:
      مدت عضویت: 1992 روز

      وااااای خدااااااای منننننننننن..

      متحیرررر شدممم از این همه آگاهی..

      از این همه فریااااد زدننن.

      از این همههه تکرااررر قاانوننننننن..

      خدااااایاا شکرت که هر لحظه من رو به بهتریننن کامنتها و بهترین فایلا هدایت میکنی..

      ایییییی خدااا چی دارممم بگم در مورد این همههه درک درست از قانوننن..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد مردانی گفته:
      مدت عضویت: 3187 روز

      سلام ایدا خانم خداوکیلی نمیدونم با چه زبانی از تو تشکر کنم که وقت گذاشتی یه همچین کامنتی گذاشتی خیلی عالی بود خیلی عالی بود چقدر کتابرو خوب تحلیل کرده بودی خدایاشکرت بابت این همه کامنت خوب که من تو این چند روزه خوندم خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      پوریا محمدی گفته:
      مدت عضویت: 2494 روز

      دوست خوبم آیدا عزیز

      سلام

      چه نظری دادی!!!!

      چقدر فراز و نشیب داشتی

      چقدر پیگیر و مسئولیت پذیر بودی

      چقدر راه های مرسوم رو رفتی، رتبه و شرکت و تغییر رشته و و و

      اونجا که گفتی هر چی تضاد بزرگتر، ایمان قوی تر،گل نوشته ات بود

      آدم باهات همزاد پنداری میکنه

      وقتی همه ی تجربه هایی که داشتی کنار گذاشتی و بر حسب تجربه و هدایت الهی چسبیدی و فقط میگی قانون و توحید درسته، خیلی به دلم نشست

      عالی بود عالی

      نظرت بوی آگاهی از جنس خدارو میداد

      سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      majid hasanvand گفته:
      مدت عضویت: 2700 روز

      سلام به دوست خوبم آیدا خانم من به شما امتیاز 5 ستاره رو دادم بخاطر اخلاص وصداقتت وآنچه که درذهن و باور داشتی بر طبق اخلاص برای ما توضیح دادی ودریغ نکردی،مرسی از شما…

      اما نظر شخصی بنده اینه که داشتن باورهای توحیدی وباور به هدایت نمیتونه ناقض ابزار ها باشه وبحثهای بازاریابی وتبلیغات رو ازریشه نفی کنه!!!!

      امروزه خیلی از کسب وکارها در زمینه صنعت مشاوره درحوزه مارکتینگ،برندینگ وتبلیغات هست،بطوریکه تمام افراد موفق وبزرگ دنیا به نوعی دارن ازش بهره مند میشن واستفاده میکنند.

      اما اینکه باچه باوری ازش استفاده میکنند موجب تمایز اونها وموفق شدنشون در کسب وکار میشه.

      ما نمیتونیم هیچ علمی رو نقض کنیم به این دلیل که خیلیها با باور اشتباه ازش استفاده میکنند.

      نفی علوم مدیریتی علی الخصوص مارکتینگ وتبلیغات به معنای نفی ابزارها وعدم استفاده درست از ابزار برای پیش برد بهترکارها میشه.

      در پاراگرافهای آخر اینجوری به نظر میرسه که تمام کسب وکارهای مشاوره در حوزه برندینگ ،مارکتینگ وتبلیغات باید تعطیل کنند وبرن خونه هاشون کشک بسابند خخخخخ.

      استاد عباسمنش هم ضمن ساختن باورهای قوی وتوحیدی در تمام جای جای سایتشون وصحبتهاشون به نوعی تبلیغات وبازاریابی ویروسی دارند.

      اما نه به اون شکل که با تکنیک یا متد خاصی پیش برن.وبیشتر باهدایت به سمت استفاده از بهترین ابزارهای تبلیغاتی پیش میرن.

      به امید روزی که همه ما با سرسپردگی به آستان دوست وبا الهاماتی روشن به سمت استفاده از بهترین ابزارهای عالم هستی هدایت شویم.

      همیشه شاد وارزشمند باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        Aida گفته:
        مدت عضویت: 3313 روز

        سپاسگزارم دوست عزیز

        لطفا این قسمت رو مجددا مطالعه بفرمایید:

        البته نمیخوام بگم تبلیغات نکینااااااااااا٫ ادم باید شناخته بشه٫ به هرحال همین ایلان ماسک وقتی ی مصاحبه میکنه توی تد دات کام همین واسش تبلیغ میشه٫

        تبلیغات به معنای اطلاع رسانی باید باشه که بدونن همچین محصول و همچین خدمتی هست٫ اما اینکه بشینی فعل و فاعل پیامتو چک کنی که بگی این باعث موفقیت میشه، اینا به حاشیه رفتنه٫

        اون تبلیغی ک هی تو بوق و کرنا کنی هی بیلبورد ررزور کنی تمام اینترنت رو پرکنی، این مشکل داره٫

        بعدشم اگر جایی لازم به تبلیغ باشه، ادم هدایت میشه به سمتش که برو فلانجا تبلیغ کن٫ یعنی تبلیغ هم اگر هست باید با هدایت صورت بگیره٫ ن با منطق٫٫٫

        ایا من منکر ابزار شدم؟

        ایا من منکر از بیخ و بن تبلیغات نکردنم؟

        کاش با دقت بیشتری میخوندین کامنت منو٫٫٫

        من فقط از عوامل اصلی موفقیت و شکست صحبت کردم٫٫٫ و ریشه رو بررسی کردم

        و بازهم تاکید میکنم علوم ۲دسته هستن٫ ی سری علوم که دانش هستن و ی سری علوم ک بیشتر مدل ذهنی و متد هستن مثل روان شناسی و رشته های مدیریتی

        ساعتها و کتابهااا میتونم براتون بنویسم ٫٫

        الان بیشتر ازین وقت ندارم بنویسم و مطلب رو باز کنم٫

        موفق باشی دوست خوبم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          majid hasanvand گفته:
          مدت عضویت: 2700 روز

          سلام بله درست میفرمایید، ولی بیشتر منظور من اون پاراگرافهایی هستش که رشته های بیزینسی وکسب وکار ومارکتینگ رو بیچاره خطاب کردی وبعد همه رو باخاک یکسان کردید???

          درکل ممنون از شما بابت شیر کردن اطلاعات وآگاهیهاتون وانتقال صادقانه تجربیاتتون٫

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
          • -
            Aida گفته:
            مدت عضویت: 3313 روز

            بله همونی که منظور شماهست رو بیچاره خطاب کردم و با خاک یکسان کردم٫به همون دلایلی که تو کامنت نوشتم!! نیازی هست اون دلایل رو کپی پیست کنم؟

            وقتی این پاسخ رو به مسابقه نوشتم نیم ساعت بعد متصرف شدم و دکمه حذف رو زدم اما سایت حذفش نکرد٫ میدونستم این کامنت خیلی متفاوت از ۹۹ درصد کامنتهاست و حدس میزدم خیلیا موضوع رو از بیرون نمی بینن و از همون درون، ینی با همین چیرایی ک احاطه شدن قانون رو ب شکلهای مختلف میخوان توضیح بدن٫

            من خودم انتظار کامنتهای این چنینی داشتم تو این مسابقه که از دید بیزنسی و علمی هم ب مساله نگاه کنن٫ ن اینکه صرفا قانون رو بگن٫٫٫ چون برای دفاع ازهمین قانون باید از خودعلم و دانش بیزنس استفاده کرد٫ ک من ندیدم٫ و حدسم درست بود و این کامنت پرازگنج جاش اینجا نبود

            عجله نکیند٫ اجازه بدین تکاملتون طی شه بعدها کامنت منو بهتر درک میکنید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
            • -
              majid hasanvand گفته:
              مدت عضویت: 2700 روز

              مرسی از شما که تکاملم رو گوشزد کردید.

              چون بیس صحبتهاتون بیشتر ازدیدگاه علمی بودومن هم اتفاقا کارشناس مهندسی عمران وارشد MBA خوندم،برام تامل برانگیزبود.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 827 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    سلام خدمت استاد عباس منش و خانوم شایسته. باز هم فایل عالی دیگر. یادمان باشد هیچ رقیبی وجود ندارد،همیشه نعمت ها و ثروتها و برکت و رحمت خداوند بیش از نیاز همه انسانها هست، پس نگران نباشیم.حرص و طمع نداشته باشیم.آخ بقول شما انسانیم و هر از گاهی ممکنه خطا بریم مخصوصا در حرص و طمع در همه امور زندگی. اتفاقا تازگی ها بین جدالی بین مغز و قلبم گیر افتادم و با این حرفهای شما سعی کردم بیشتر افکار منفی را بخوابونم و به افکار مثبت توجه کنم. قلب جایگاه خدا هست و چقدر مهمه که به قلب توجه کنیم. تو این جدال قلبم میگه صبر کن و روی باورهات کار کن تا برسی به اون مکان مدنظر، ذهنم میگه نه عقب میمونی،همه میرن جلو تو میمونی عقب،برو این کلاستو ادامه بده، دقیقا همون ابزاری که دوستمون گفت تو سایتهای بازاریابی و تفاوتش با سایت شما. منم الان بیشتر ایمان پیدا کردم که باید صبر کنم چون همه نشانه ها هم بر صبر کردن هست. همین. با یاری خدا صبر میکنم و نجواها را میخوابونم. چون من با خدای یکتا طرف هستم.

    در ادامه برای پاسخ به سوال دوستمون:تفاوت شما با دوستان دیگر تفاوت در توحید و باورهای درستتون در زمینه کسب و کار و توحید هست. دوستان دیگر قدرت را دست رقیب میدانند و با آنها میجگن ولی شما قدرت را دست خدا میدانی و سر جنگ هم نداری باهاش بلکه باهاش دوستی یعنی با خودت،با درون خودت در صلح هستی. شما میگویی مسئول همه چیز منم ولی آنها میگویند بازار،گوگل،بورس،سایت و رقیب و…. مسئول موفق شدن ما یا نشدن ما هستن. تفاوت در جنس باورها فرکانس ها و نحوه عملکردن شما و توحیدی بودن شما با آنهاست.شما عملگرا هستید یکسری دوستان فقط حرف میزنن و نصیحت میکنند ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست. یادمون باشه فرکانس و رفتار و اعمال ما و در نهایت نتیجه ما هست که روی دیگران اثر میگذارد نه فقط حرف های ما.

    یاد ضرب المثلی که میگوید اول یه سوزن به خودت بزن بعد یک جوالدوز به بقیه افتادم. ببینم خودم چقدر عملگرا هستم. خودم چقدر روی باورهام کار میکنم و چقدر در زمینه فیزیکی عمل میکنم بعد فاز نصیحت بردارم. با تشکر از شما استاد عزیز و خانوم شایسته.

    سپاس و ستایش خدایی را که فرمانروای عالمیان هست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
  7. -
    مجتبی گفته:
    مدت عضویت: 4108 روز

    بنام خدا

    سلام به همگی

    من هیچ عاملی رو مهمتر نمیدونم تو زندگی استاد به جز باورهای توحیدیشون . مشخصه ایشون دقیقا همین حرفهایی که توی صحبتاشون میگن رو واقعا با تموم وجود عملی کردن . پس کاملا طبیعیه که نتایجی بگیرن که 99 درصد آدما تا بهشون از ایمان و اینچیزا میگی فقط بهت میخندن . من تو این چند ساله که با استاد اشنا شدم خیلی خیلی ایمانم تقویت شده . میدونم هنوز ایمان من خیلی جای کار داره ولی با همین ایمان کم هم یه نتایج و اتفاقات عجیب غریبی طی روز برام میفته که برای خودمم قابل هضم نیست چه برسه کسایی که اسم ایمان و توکل براشون غریبس !

    من یه پیج فروش اینترنتی دارم . همین چند روز پیش که خواستم یکی از محصولاتم رو به دست مشتری برسونم این بنده خدا مسیر خونشون از من خیلی دور بود . به خوده خدا گفتم خودت یجوری این محصول رو به دستش برسون که لازم نباشه من اینهمه راه رو برم پیش اون و دیگه خیالم راحت بود خدا کارشو درست انجام میده . فردا صبحش خوده طرف بمن پیام داد که من طرفای شما کار دارم و خودم میام محصول رو میگیرم و بدونه اینکه من یه قدم اضافی بردارم خودش اومد گرفت و رفت .

    خیلی سعی میکنم این اعتقادو داشته باشم که خدا همیشه مواظب منه . چند روز پیش من و دوستم داشتیم یه شیشه سکوریت بزرگ و سنگین رو جابجا میکردیم یهو شیشه توی سرمون پودر شد و همش ریخت تو سر و صورتمون . واقعا به طرز معجزه آسایی من هیچچچچچ اتفاقی برام نیفتاد ولی دوستم پاش پاره شد و راهی بیمارستان شد برای بخیه .

    من با قدرت میتونم بگم استاد فقط با باورهای توحیدیشون تونسته این حد از موفقیت و جذب فالوور و مشتری رو برای خودش رقم بزنه و من لذت میبرررررررم از کار کردن با همچین آدمی .

    خداروشکر میکنم از ته دل که منو توی این مسیر زیبا داره راهنمایی میکنه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3086 روز

      به نام خالق هدایتگر

      آقای حقیقی عزیز حقیقت آن است که من وتو خوب در وجودمان درکش میکنیم جنسش را خوب میشناسیم چون قسمتی از آن شعور بر تر هستیم ٫

      دلم فقط خواست به همین جمله اکتفا کنم که :

      هرکسی کو دور ماند از اصل خویش

      باز جوید روزگار وصل خویش

      همیشه متصل بودن به اصلتون رو آرزو دارم ٫که نهایت خوشبختیه ٫همین راز جاودانگیه ٫

      ?????

      در پناه حافظ یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    راضیه20 گفته:
    مدت عضویت: 2461 روز

    سلام

    همان طور که بارها خود استاد هم گفته که خدا خودش برای ایشون تبلیغات میکنه و ایشونم این باور رو دارن که هر کسی در این مدار قرار بگیره میاد و ایشون رو پیدا میکنه مثل همه ماها که یه جوری با سایت عباس منش اشنا شدیم٫

    ۸۰ % تمرکزمون رو بهتره روی این موضوع بزاریم که حتما خدا با دست های مختلف باعث میشه که من به درامد و فروش دلخواهم برسم و ۲۰% هم میتونیم بزاریم روی ابزار های مختلف، مسلما هدایت میشیم به سمتی که از چه ابزارهای دیگه ای هم استفاده کنیم٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
  9. -
    داود مستعد گفته:
    مدت عضویت: 2521 روز

    سلام

    به نظر من عاملی که کسب و کار آقای عباس منش را از بقیه کسب و کارها متفاوت کرده است باورها و عقاید ایشان درباره خداوند و هدایت الله است به نظر من اکثر کسب و کارها روی تخصص خودشون و علم بازاریابی و ارتباطات و … حساب باز می کنند و خودشون با باورهایی که دارند خودشون رو محدود می کنند در حالی که اگر صاحب کسی و کار به خداوند به عنوان خالق جهان وصل شوند به مسیرهایی هدایت می شوند که متفاوت از تخصص و منطق و بازاریابی است و خود صاحب کسب و کار با باورها و عقایدش خود را در مسیر سخت و پیچده قرار می دهد درحالی که خداوند فرموده که آسمان و زمین مسخر شما است به نظر من آقای عباس منش فقط روی هدایت الله حساب باز کرده و به همین دلیل نتایج متفاوت گرفته است و هرکس که چنین باوری به خداوند داشته باشد نتیجه یکسان خواهد گرفت ولی اکثر صاحبان کسب و کارهایی که نتیجه نمی گیرند بیشتر روی منطق و تخصص خودشون حساب باز می کنند و خودشون رو محدود می کنند .

    با تشکر از لطف شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای: