live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج - صفحه 127

4232 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ئاوات مصطفی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2757 روز

    به نظر من ایشون فقط ایمان داشتن. تکیشون تنها بر خدای بخشنده و مهربان بوده و وقتی شما ایمان داشته باشید صاحب و مالک تمام هستی سمت شماست و شما نیز همسو هستید٬بهترین بهترین ها همیشه براتون رخ خواهد داد. البته این ایمان خلل ناپذیر یه دوره تکاملی رو طی کرده و یکشبه ایجاد نشده. ایشون اولش عقیده پیدا می کنند که خدا همه کار است بعد باور می کنند که غیر خدا نباید روی هیچ کس و هیچ چیز دیگر حساب کرد و در نهایت ایمان آوردند تنها باید از خدا خواست تا همه چیز را به تو دهد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 2478 روز

    سلام خدمت استاد و دوستان. به نظر من ماهایی که داریم رو خودم کار میکنیم متوجه هستیم که تفاوت، تفاوته باورها و فرکانسهاست که باعث میشه ۲ نفر تو یه کسب و کار تو یه محل تو یه شرایط اقتصادی ۲ تا نتیجه متفاوت میگیرن. برای مثال ما ۳تابرادریم که هر ۳تامون دامن مجلسی تولید میکنیم.

    برادر بزرگم از اول فکر میکرد که دامنو میخرن و با دامن تولید کردن میتونه پیشرفت کنه.

     برادر دومیم از اول اعتقاد داشت خیاطی شغل خوبی نیست و به قوله خیلیا پولشم برکت نداره .

    منم از اول فکر میکردم بابا دامن کی میپوشه تو این زمونه و هر لحظه فکر میکردم تولیدمون کم بشه و مجبور بشیم کارای دیگه تو لید کنیم.

     اول پیش هم کار میکردیم بعد منو برادر دومیم از برادر بزرگه جدا شدیم.

     من رفتم که دوخت و دوزه مانتو و لباسای دیگرو یاد بگیرم کارایی که به خیالم مصرفی تر باشن که اگه دامن کارش  خوابید  بلد باشم بدوزم .

    برادر دومیم خیلی وارد بود همه چی هم میتونست بدوزه رفت دنباله برش بعد کارگاه زد‌‌‌.‌.‌.‌‌.

    الان که اینو مینویسم ۱۲سال از موضوع میگزره برادر بزرگم میلیاردر شده و خدارو شکر وضعش خوبه

    برادر دومیم و من دورامونو زدیم و ۲ساله داریم باز دامن تولید میکنیم و وضعمون قابل مقایسه با برادر بزرگه نیست.

    اون باور داشت که از تخصصی که داره میتونه پولدار بشه وتبدیل شده به یک برنده خوب تو کار خودش

    ما فکر میکردیم که خیلی آدمای خلاقی نیستمو اگه ایده داشته باشیم لااقل خوده من بلد نیستم اجرایش کنم و…‌ همش تو حاشیه بودیم .

    این تجربه واقعی من بود البته در حال حاظر من یکی راضی و شاکر خداوند هستم چون با این آموزه ها و تجربیاتم تو مسیر ثروت هستم .

    خدارو بابت مسیری که پیمودمو دارم طی میکنم شکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  3. -
    زهرا رضی گفته:
    مدت عضویت: 2753 روز

    سلام.

    ??خدایا کمکم کن عمل کننده ب قانونت باشم.نه صرفا فقط ی گوینده ک باور نداره ب

    چیزایی ک میگم ??

    وقتی قانون خدا رو میشناسی  بعداز کلی تضادی ک تو زندگی بهش میخوری وقتی میفهمی ک خداوند قدرت خلق زندگی تو دسته خودت داده.وهرلحظه داره بروزرسانی میکندش .وقتی کله قرانو ک حرف وهدایتی برای متقینه میخونی و دستورالعمل ی زندگیه پرفکته اصلاهیچ جاش نگفته بروفلان کار کن ک کارت بگیره یا برو فلان تبلیغو بکن یا برو یکی دیگه رو بکن پارتی ت.همه جای این کتاب ک مثل ی نقشه فوق العاده ساده فقط داره یچیزو فریاد میزنه اونم اینکه میگه اهای اقا یا خانم .ایمان بیار ب من توکل کن ب من فقط از من بخواه مشرک نباش .راه راستو من نشونت میدم.فقط با‌من همراه شو من کل این جهان رو برای درخواست تو برای تجربه لذتت از زندگی خلق کردم .نیاز نیست سختی بکشی نیاز نیست بترسی .نیاز نیست از بنده من بخوای کارتو راه بندازه .همه کاره منم .من جهانو ب تسخیر تو دراوردم .تو از من هدایت بخواه ببین برات همه چیو میکنم‌انااقول کن فیکون میکنم.

    تو سپاسگزار باش.من هرروز دارم شرایط راحت زندگی کردن رو فراهم میکنم برات.آیا تو اصلا میبینی اینا رو.؟

    وقتی در مسیر درست باشی وقتی ک تلاش میکنی نجواهای شیطان ک دشمن اشکار شماست رو بی ثمر کنی  وقتی دربرابر این نجواها ک فقط در حد حرفه .ایمان میاری ک وعده من حقه.وقتی ارومی و از نعمت زندگی ک بهت داده شده سپاسگزاری.من ایده میشم مشتری میشم .پول میشم .سلامتی میشم.خوشبختی و….میشم ‌برات.

    انقد دو دو تا ۴تا نکن خودم حساب کتاب یادت دادم اما ن برای خودم

    . .وقتی بامنی دریمنی.۲×۲تامن ک نمیشه ۴تا میشه ۴هزارتا.

    منو چطور باور میکنی من همون‌میشم تو تجربه زندگیت .

    همیشه وهمیشه از خودم میپرسم ؛

    ک آیا خدابرای بندگانش کافی نیست؟

    (قانون بی تغیر خداوند ک میگه همه چی درحال تغییر درهرثانیه و لحظه وتویی ک میتونی ب نفع یا ضرر خودت انجامش بدی برای تو بس است.)???????????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  4. -
    اكرم آرمندي گفته:
    مدت عضویت: 2868 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیزم وهمینطور دوستان ویاران همسفر در این خانواده صمیمی :

    اول از همه روز معلم رو به استاد جان و دل تبریک میگم وبرااتون همواره یه دنیا خوبی وعشق ارزو میکنم .

    نمیدونم از کجا و چگونه شروع کنم تا بتونم احساست درونم رو بیان کنم انقدر این سوال چالش برانگیز بود وقتی به جواب ان فکر میکنم لبریز میشم از یه دریا اگاهی!

    وقتی که سوال روی سایت قرار گرفت خواستم بلا فاصله نظر خودمو بنویسم ولی گفتم یه کم کامنت بچه هارو بخونم بعد فردا سر فرصت با امادگی بیشتر کامنتمو مینویسم ولی اتفاقی که افتاد این بود که من غرق شدم در این همه اگاهی خالص و ناب وهر چی جلوتر میرفتم میدیدم واقعاًتمام لپ مطلبو بچه ها ادا کردن وچیزی رو نگفته نذاشتن چقدر زیبا درک کردن چقدر خوب درسهاشونو یاد گرفتن و چقدر امتحانشونو دارن خوب پس میدن ا

    امیدوارم که در واقعیت وعمل هم همانند پاسخهای زیباشون به اونها عمل کنن

    دقیقاً یک سال پیش برای منهم در حوزه کاریم یه داستانی شبیه به همین موضوع پیش اومد و اون زمان اگاهی ودرکم و باورهام وتکاملم در بیشتر موارد ناقص بود و به خاطر همین به مشکلاتی بر خورد کردم وهمه چیز را بیرون از خود میدیدم و نگاه غلط به تضادهایی که برام اتفاق افتاده بود ومیگفتم چرا من

    خلاصه یه شب که از سر کار بر میگشتم خونه و خیلی حالم بد بود و باران شدیدی هم میبارید

    و یه کم کنترلمو از دست دادم و زدم زیر گریه وانچنان دگرگون بودم که نمدونستم چیکار باید بکنم چی درسته وچی غلطه

    همونجا از صمیم قلب از خدا خواستم منوهدایت کنه به راه درست به راه اونهایی که نعمت داده !

    بعد از اونشب نمیدونم چطور شد که یواش یواش هدایت شدم به یه سمتی که الان خودمم باورم نمیشه که چطور این اتفاقها افتاد

    اول از همه اینکه یه سری مقاومتها یی که تو ذهنم داشتم برداشته شد و یکی از اون مقاومتها خرید محصولات سایت بود که هرروز اونو به تعویق مینداختم وبا خودم میگفتم قیمتشون گرونه وخلاصه هزار بهانه دیگه

    هر چند که فهمیده بودم که برای بدست اوردن هر چیز باید بهاشو بپردازی واستاد میگفتن هر محصولی که میخرید چندین برابر بیشتر از اونیکه فکرشو میکنید نتیجه میگیرید .

    خلاصه این مقاومتها ادامه داشت تا جایی ک

    (توضیح:در حوضه کاری کار به جایی رسید که من هر ماه هزینه های گزافی پرداخت میکردم (کلی چیز فروختم )تابتونم سرپا بمونم و کارو ادامه بدم ولی غافل از این که من تکاملمو طی نکرده بودم و این قانون جهانه هستی ی و من اونموقع اینو درک نکرده بودم وجهان منو مجبور کرد تا تابع اون بشم و از راهش وارد بشم ).

    من تصمیم خودمو گرفتم و اولین قدمی که برداشتم با اطمینان خرید محصول روانشناسی ثروت بود یک سال بود که با خودم در نبرد بودم ومرتباً ذهنم مقاومت میکرد ونجواهای بی مورد ارسال میکرد تا اینکه بالاخره من پیروز شدم

    ومحصول ارزنده ثروت رو تهیه کردم واز اونجا کار جدی من شروع شد :

    اگاهیها واموزشهایی که از بسته روانشناسی ثروت ١ بدست اوردم کمک بسیار با ارزشی برای من شد تا اولا خودمو بهتر بشناسم دوم اینکه به خدای خودم اعتماد کنم وخودمو خالق زندگیم بدونم نه هیچ چیز بیرون از خودم

    سوم جهان هستی قوانین بی چون و چرایی داره که باید خودمو ملزم کنم که اونهارو بشناسم درک کنم و البته هم اجرا کنم

    چهارم : عجله کردن یکی از مخرب ترین عواملیست که اگر رعایت نشود قطعاً اسیب جدی خواهیم دید (عجله کار شیطان است وبس)

    پنجم:من به قطع ویقین ایمان دارم در مورد سوال دوست عزیزمون.

    مارکتینگ و تبلیغات هیچ تاثیری برای بهبود

    و یا ررونق کسب و کار ندارد

    به شرطی که باورهای عمیق ودرست وناب عباسمنشی عباسسسسمنشی داشته باشی

    زیرا هر کسی زندگیشو بر اساس باورهاش پایه ریزی میکنه.

    در خاتمه یه مطلب دیگرو هم بگم و اون اینکه من بعداز شکستن اون مقاومتها ومبارزه با شیطان درونم خیلی خیلی تحولات خوب مالی وارامش واقعی ویه جور صلح درونى که واقعاً قابل توصیف نیستند را بدست اوردم دیگه نگران چیزی نیستم وعجله ای ندارم میدونم که امروز اگر ندارمش فردا خواهم داشت .زیرا باور فراوانی در من نهادینه شده .

    خدارو شاکرم به خاطر اینکه جزو اولین نفرها بودم که موفق شدم محصول ١٢ قدم را براحتی خریداری کنم وطبق گفته استاد که گفتن اگر نشونه ای دیدی بخر ومن نشانه ای برام محرض شد که هیچ شک نکردم و فوراً محصول روتهیه کردم وهمونطور که استاد گفتن که بابا یه عمر به شیوه خودتون عمل کردین بیاین یک سال به این روشی که من این همه نتیجه گرفتم عمل کنین و ببینید که چی میشه

    استاد عزیزم من مانند وحی منزل و در بست همه تعالیم واموزه های شمارو مو به مو اجرا میکنم ومیدونم که نتایج هر روز بیشتر و بهتر هم میشه

    خدایا پرچم عباسمنش ویارانشو با اقتدار سرافراز وبرافراشته بدار

    ????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    Hamed گفته:
    مدت عضویت: 2363 روز

    سلام دوستان

    خواسته ها و آرزوهای ما هرچه باشند، چه از موفقیت در کسب و کار و ثروت و سلامتی و … تنها و تنها از یک مسیر و روش میشه و اونها رسید چون قانون جهان هستی همواره ثابت و یگانه هست.

    پس فرقی نمیکنه خواسته ما چی باشه. چون همواره یک پاسخ برای دستیابی به اون خواسته وجود داره.

    خداوند در هر لحظه به شکل سعادت (سلامتی، ثروت، آرامش، شادی و … ) در زندگی ما درجریانه و ما وقتی میتونیم این جریان همیشگی سعادت رو دریافت کنیم که در مقابلش مقاومت نداشته باشیم (رها باشیم). و هرچقدر مقاومت ما کمتر باشه، جریان بیشتری از این سعادت وارد زندگیمون میشه. پس ما در هر لحظه از زندگی یا داریم سعادت رو دریافت میکنیم یا عدم سعادت رو ( بیماری، فقر، غم و غصه و …). که هرچقدر درمقابل سعادت مقاومت داشته باشیم به میزان بیشتری از عدم سعادت وارد زندگیمون میشه.

    عدم مقاومت= رهایی

    پس ” رهایی ” بهترین مسیریه که ما رو به خواسته هامون میرسونه.

    رهایی یعنی عدم تعلق و وابستگی، یعنی نچسبیدن و حساس نشدن، یعنی تقلا نکردن.

    وابستگی و تقلا کردن برای هر خواسته ای ما رو از خواستمون دور میکنه. تقلا کردن مثل دویدن دنبال سایه خودمونه که هیچ وقت بهش نمیرسیم.

    پس وقتی که به خواسته هامون میچسبیم و خیلی برای خودمون مهمشون میکنیم و همش دست و پا میزنیم و تقلا میکنیم تا بهشون برسیم، درواقع داریم درمقابل این جریان سعادت مقاوت میکنیم و راه ورود خواسته هامون رو میبندیم.

    اما منظور از تقلا نکردن، هدف نداشتن و تلاش نکردن و ساکن بودن نیست. منظور اینه که هر اقدامی رو که انجام میدیم، نسبت به اون اقدام و نتیجه ای که برامون در بر داره زیادی حساس نشیم و در کمال آرامش اقدام کنیم. چون نسبت به هرچی حساس بشیم بدترش میکنیم. درواقع وقتی که داریم تقلا میکنیم، داریم با حسه بدی یه کاری رو انجام میدیم و درنتیجه داریم ارتعاش منفی میفرستیم و مقاومت میکنیم.

    یه متنی راجبه رهایی خوندم که گفته بود:

    {{ برای رسیدن به هدف ناگزیر به تلاش (تقلا) نیست. تنها به روشی به کائنات بگویید که کجا میخواهید بروید. آنگاه صبورانه و در کمال هماهنگی، جریان رودخانه زندگی را دنبال کنید تا شما را به مقصد برساند. گاه شاید رودخانه زندگی برای آنکه شما را به مقصد برساند یک دور کامل چرخ و فلکی بزند . حتی شاید گاه چنین به نظر برسد که از مسیر منحرف شده و به راهی دیگر می رود. با همه اینها، در دراز مدت، این راه آسوده و هماهنگ تر از این است که تقلا و تکاپو برسید.

    در جهت جریان آب پیش رفتن یعنی اینکه “نرم و سبک” به هدف های خود بچسبید (هرچند در نظرتان مهم جلوه کند) و مشتاق باشید تا اگر چیزی مناسب تر یا رضایت بخش تر پیش آمد، آنها را عوض کنید. این یعنی حفظ توازن میان چشم از هدف بر نداشتن و لذت بردن از مناظر میان راه و حتی اشتیاق به عوض کردن مقصد، اگر زندگی شما را به راهی دیگر بکشاند. خلاصه یعنی محکم اما انعطاف پذیر بودن. }}

    پس هرچه بتونیم رهاتر باشیم زودتر میتونیم به خواسته هامون برسیم.

    وقتی که همش دنبال ابزاری برای پیشرفت کسب و کار هستیم، همش چشممون به این و اونه که ببینیم چیکار میکنن و همش تو صحنه رقابت هستیم، یعنی داریم تقلا میکنیم و در خلاف جهت این رودخانه زندگی دست و پا می زنیم و مقاومت می کنیم.

    ولی چجوری میشه به رهایی رسید؟ چجوری میشه که آرزوی چیزی رو داشته باشیم ولی برامون مهم نباشه؟

    به نظر من هرچقدر بتونیم کمتر به خواسته هامون فکر کنیم و یجورایی فراموششون کنیم و فقط و فقط سعی کنیم در لحظه زندگی کنیم و از بودن با خودمون لذت ببریم، میتونیم به حالت رهایی برسیم.

    همه ما داشتیم خواسته هایی رو که وقتی فراموششون کردیم و کمتر بهشون فکر کردیم، بعد مدتی بهشون رسیدیم.

    چون وقتی به خواسته هامون فکر میکنیم، ذهن ناخودآگاه به سمت چطور و چگونگی رسیدن به خواستمون میره و اینجاست که مقاومت ایجاد میشه.

    ولی منظور از فراموشی این نیست که دیگه آرزوی هیچ چیزی رو نداشته باشیم.

    اصلا مگه نه اینکه همه ی درخواستها و آرزوهای ما در دل تضادهای زندگیمون شکل گرفتن و فرستاده شدن و جهان هستی هم بهشون پاسخ داده و ما تنها باید دریافتشون کنیم؟

    پس ما در هر لحظه حتی ناآگاهانه آرزوهامون رو درخواست میکنیم. این درسته که اگه از قبل و به صورت آگاهانه آرزوها و خواسته هامونو مشخص کنیم و بهشون فکر کنیم و تجسمشون کنیم، اونوقت جهان تضادهای کمتری رو سر راهمون قرار میده. ولی لازمه این کار اینه که زیرساخت افکارمون (باورهامون) رو درست کنیم تا با فکر کردن و تجسم آگاهانه خواسته هامون دیگه ذهن کمتر به سمت چطور و چگونگی بره و ارتعاش منفی فرستاده نشه و مقاومت ایجاد نشه.

    دو مسیر ما رو به رهایی میرسونه:

    *مسیر اول که خیلی سخت و پرمشقت و طولانیه مسیریه که کلی باید بدویم و بدویم و زمین بخوریم و نرسیم تا در آخر دست بکشیم و تسلیم بشیم و رها بشیم. حتی توی این مسیر هم خیلی از افراد تا آخر عمرشون میدون و زمین میخورن و نمیرسن ولی بازهم دست نمیکشن و تسلیم نمیشن.

    مثل کسایی که بچه دار نمیشن و سالها تحت درمان و دکتر و هرکاری میکنن ولی بچه دار نمیشه. اما بعد اینکه تسلیم میشن و یه بچه از پرورشگاه به سرپرستی میگیرن، بعد مدتی میبینیم خودشون بچه دار میشن. چون وقتی خواستشون رو فراموش کردن و دیگه تقلا نکردن بهش رسیدن.

    * در مسیر دوم که راحتتره برای اینکه بتونیم کمتر به خواسته هامون فکرکنیم و فراموششون کنیم (کمتر دغدغه ذهنیمون باشه و برای خودمون مهمشون کنیم)، باید در ابتدا باورهامونو درست کنیم.

    چون اگه باورهای اشتباهی داشته باشیم، هرچقدر هم بتونیم به خواسته هامون فکر نکنیم و فراموششون کنیم، بازهم ذهن ناخودآگاه به سمت خواسته هامون میره و به علت باورهای اشتباهی که داریم خودمونو از خواسته هامون دور میکنیم.

    پس در ابتدا باید بتونیم جلوی این نجواهای ذهنی که میگن “چطوری و از چه راهی می خوای به خواستت برسی” رو بگیریم. که این نجواها در واقع از باورهای مخربی که داریم میان. وقتی که باور داریم راهی نیست که ما رو به خواستمون برسونه، اونوقته که این نجواها سرو کلشون پیدا میشه و میگن چطوری؟ مگه میشه؟ مگه میتونی؟

    وقتی که باور نداریم کسب و کارمون ارزشمنده و میتونه مشتری های زیادی داشته باشه، اونوقته که نجواهای ذهنی میگن آخه چطوری میخواد برات مشتری بیاد وقتی که هیشکی هنوز نمیشناستت؟ و اونجاست که واسه آروم کردن این نجواها میریم سراغ تبلیغ و بازاریابی و استفاده از روشهای مختلف و شروع میکنیم به تقلا کردن.

    پس باید باورهای مناسبی در خودمون پرورش بدیم تا بتونیم با این نجواها مقابله کنیم. و بنیادی ترین باور هم همینه که ما خودمون خالق شرایط خودمون هستیم و نه عوامل و شرایط خارجی.

    اما قوی ترین باوری که میتونیم در خودمون پرورش بدیم، ایمان به خدای بزرگه.

    خدا در هر لحظه داره نعمت هاشو به سمت ما جاری میکنه و ما به اندازه باورمونه که از این نعمت ها دریافت میکنیم.

    باور به خدا همه ی ناممکن ها رو ممکن میکنه. باور به خدا بزرگترین قدرتیه که هر کسی میتونه داشته باشه.

    * باوری که قدرت رو از همه ی افراد و شرایط و عوامل خارجی بگیریم و فقط به خدا بدیم.

    * باور به اینکه ما از جنس خداییم و قدرت آفرینش داریم. و چون خدا میخواد ما در زندگی غرق در سعادت و خوشبختی باشیم این قدرت رو بهمون داده.

    * باور به اینکه خدا هم از رسید ما به آرزوهامون و شادی ما لذت میبره.

    * باور به اینکه خدا از راهی که فکرشو نمیکنیم ما رو به خواسته هامون میرسونه.

    وقتی که به خدا ایمان داریم و باور داریم خدا از راههایی که فکرشو نمیکنیم ما رو به خواسته هامون میرسونه، دیگه این نجواها حرف از چطور و چگونگی نمیزنن و ساکت میشن و هرچقدر هم ایمانمون بیشتر بشه، قدرت این نجواها کمتر میشه.

    چون خدا قراره از راههایی که فکرشو نمیکنیم ما رو به خواسته هامون برسونه. پس وقتی راه و روش هایی به ذهن ما میاد و به دنبالشم نجواهایی میاد که میگن از این راه و روشها نمیشه، اونجاست که باید بهشون بگیم آره، درست میگین چون انجام شدن این کار از راهی نیست که ما فکرشو میکنیم پس ساکت شین. و وقتی که بارها و بارها با این نجواها مقابله کردیم و نذاشتیم ما رو تو حس و حال بد نگه دارن، اونوقت کم کم قدرتشون کم میشه و در مقابلش باور و ایمان ما قوی تر میشه.

    زمانی که به اینجور ایمانی میرسیم، اونوقته که خدا خودش ما رو هدایت میکنه، درها رو به رومون باز میکنه، مسیر رو برامون هموار میکنه و افراد و موقعیت ها و دستهایی رو وارد زندگیمون میکنه تا ما رو به آرزوهامون برسونه.

    اونوقته که میتونیم الهاماتش و نشونه هایی رو که داره هر لحظه به سمتمون میفرسته رو به راحتی و واضح دریافت کنیم.

    فقط کافیه که ایمان خودمون رو بهش نشون بدیم و سعی نکنیم تا با استدلال و منطق دنبال راهی برای رسیدن به خواستمون باشیم. بلکه دست خدا رو باز بذاریم تا دستانش رو وارد زندگیمون کنه.

    اما نشونه های ایمان چیه؟

    * اینکه بتونیم با نجواهای ذهنی که همش از چطور و چگونگی حرف میزنن مقابله کنیم و مطمئن باشیم خدا ما رو به خواستمون میرسونه ولی چجوریشو دیگه نخوایم بدونیم و بهش فکر نکنیم. چون وقتی ذهن به سمت چطور و چگونگی انجام یه کار میره، اونوقته که شک سرو کلش پیدا میشه و جای ایمان رو میگیره. ایمان یعنی من نمیدونم چطور انجام میشه، من فقط مطمئنم که انجام میشه. چون همیشه از راههایی که اصلا فکرشو نمیکنیم انجام میشه.

    جوری که مطمئن باشی خدا کسب و کارت رو رونق میده و از بینهایت راه برات مشتری میاره ولی دیگه به چجوریش کار نداشته باشیو بسپریش دست خدا.

    * اینکه وقتی خدا موقعیتی رو برامون فراهم کرد و بهمون الهام شد که کاری رو انجام بدیم که نسبت به اون کار حسه خوبی داشتیم بدون چون و چرا اقدام کنیم و با حسه خوب و اشتیاق اون کارو انجام بدیم.

    حالا این اقدام میتونه تبلیغ به روش خاصی یا استفاده از ابزار خاصی یا کمک گرفتن از فردی باشه. ولی فقط اقدام کنیم و دیگه وابسته به اون ابزار و افراد و نتیجه ای که اون اقدام برامون در بر داره نشیم تا اگه نتیجه خوبی هم برامون نداشت از ایمانمون به خدا کم نکنه.

    و اگه میگم اون اقدام نتیجه خوبی برامون نداشت، چون شاید خدا بخواد با اون اقدام صرفا ما رو وارد تضادی کنه تا باعث شه ما فرکانس خواستمون رو قوی تر ارسال کنیم تا خواسته بزرگتر و بهتری رو دریافت کنیم. واسه همین هیچ وقت نباید از تضادهایی که برامون پیش میاد ناامید و سرخورده شیم چون این تضادها باعث میشن خواسته هامونو قوی تر و با شدت بیشتری درخواست کنیم و جهان هم پاسخ بزرگتری بهشون میده.

    * اینکه فقط و فقط از خودش بخوایم و قدرت رو فقط به خودش بدیم و بس و دیگه اصلا نگرانی رو به خودمون راه ندیم. هرچقدر نگرانی ( یا ترس) کمتر باشه و ته دلمون قرص تر باشه نشون میده که باورمون به خدا بیشتره و بلعکس.

    اگه میگیم فقط و فقط از خدا بخوایم به این معنی نیست که دیگه کمک های دیگران رو نادیده بگیریم و اگه موقعیتی فراهم شد اون موقعیت رو رد کنیم. نه. منظور اینه که موفق شدن خودمون رو صرفا وابسته به یه عامل خاص نکنیم. مثلا نگیم که حتما باید به این روش تبلیغ کنم تا کارم بگیره، حتما باید مغازم تو فلان محل باشه تا مشتری خوب داشه باشم و …

    . وقتی باورمون این باشه که فقط تبلیغات میتونه برامون مشتری بیاره، قدرت رو از خدا گرفتیم.

    وقتی باورمون اینه که فقط اون دکتره که میتونه ما رو نجات بده یا مریضمون رو نجات بده، قدرت رو از خدا گرفتیم.

    دیدیم صحنه ای رو که دکتر از اتاق عمل میاد بیرون و میگه ما هرکاری از دستمون بر میومد کردیم و دیگه باید رو خدا حساب کنید.

    خب مگه از همون اول نباید رو خدا حساب کنیم؟ ولی ما اول رو اون دکتر حساب میکنیم و بعدش رو خدا.

    اول دست به دامن همه کس و همه چیز میشیم و بعدش میرسیم به خدا.

    از همه جور ابزار و افراد مختلف کمک میگریم و استفاده میکنیم به جز خدا و در آخر که به نتیجه نمیرسیم پای خدا رو میاریم وسط و میگیم خدا نخواست!

    * اینکه با شور و اشتیاق از خدا درخواست کنیم و برای رسیدن به خواستمون میل و اشتیاق سوزان داشته باشیم. وقتی که با بی میلی از خدا میخوایم و هیچ شور و شوقی برای رسیدن به خواستمون نداریم، این نشون میده که باورش نداریم.

    پس وقتی که با میل و اشتیاق سوزان فقط و فقط از خدا بخوایم و مطمئن باشیم که خدا از راهی که فکرشو نمیکنیم ما رو به خواستمون میرسونه و ته دلمون قرصه قرص باشه و نگران نباشیمو و بتونیم با نجواهای ذهنیمون مقابله کنیم و اگه بهمون الهامی شد و موقعیتی فراهم شد اقدام کنیم و نتیجشو بسپریم به خدا، این نشون میده که به خدا ایمان داریم.

    با چنین ایمانی، وقتی که ذهن حتی ناخودآگاه به سمت خواسته ها بره دیگه ارتعاش منفی نمیفرستیم و مقاومت نمیکنیم. اما برای اینکه بتونیم به یه حالت فراموشی برسیم و بتونیم رها کنیم ( حالتی که دیگه ذهنمون کمتر به سمت خواسته ها بره و اونقدرا برامون مهم نباشن و دغدغشونو نداشته باشیم) باید بتونیم یه جورایی فکرمونو متوقف کنیم و اونم زمانیه که تو زندگیمون عشق داشته باشیم.

    عشق یعنی لذت در لحظه

    عشق یعنی یکی شدن با روح

    عشق یعنی ارتباط با خدا

    عشق یعنی عشق بازی با خودت و با خدا

    عشق یعنی لذت بردن از بودن با خودت

    عشق یعنی توقف فکر

    عشق یعنی رهایی رهایی رهایی

    میگن باید برای موفقیت در هرکاری روی اون کار تمرکز داشته باشی. ولی تمرکز چیه؟

    تمرکز یعنی فوکوس توجه. یعنی وقتی که توجه به شکل کامل روی یه چیزی متمرکزه و به هیچ سمت دیگه ای نمیره یا خیلی کم چیزه دیگه ای توجهمون رو جلب میکنه، در اون حالته که تمرکز داریم. و عشق چیزیه که این قدرت تمرکز رو ایجاد میکنه.

    وقتی که روی فرکانس عشق باشیم، خود به خود همه ی شرایط و موقعیت ها برای رشد کسب و کار فراهم میشه، خود به خود برای اون کسب و کار تبلیغ میشه، خود به خود مشتری ها زیاد میشن، خود به خود ثروت میاد و …. .

    حالا چرا خود به خود همه ی این چیزا فراهم میشه؟

    عشق قدرت کشش داره و جوهره ی توجه رو میکشه به سمت خودش و همین قدرت کششش سبب میشه که توجه رو به سمت خودش متمرکز کنه و دیگه توجه به سمت ناخواسته ها نمیره یا خیلی کم. توجه به سمت کمبود نمیره، توجه به سمت رقابت نمیره.

    عشق چیزی فراتر از صرفا علاقه داشتن هست. عشق ما رو فارغ از زمان و مکان میکنه. عشق لذت زندگی در لحظه رو برامون به ارمغان میاره.

    وقتی کسب و کاری داشته باشیم که عاشقشیم دیگه گذر زمان رو متوجه نمیشیم، تشنگی و گشنگی و متوجه نمیشیم، سرما و گرما رو متوجه نمیشیم. عشق چیزیه که خواب رو ازت میگیره و نمیذاره تا صبح بخوابی. عشق چیزیه که نصف شب از خواب بیدارت کنه و نذاره بخوابی. عشق چیزیه که مادیات رو برات بی اهمیت میکنه.

    راندا برن تو مصاحبه ای که با استر هیکس داشت میگفت زمانی که داشته یکی از کتاباش رو مینوشته، نصف شب یچی از خواب بیدارش میکرده و میرفته سروقت نوشتن و مینوشته و مینوشته، ساعت ها مینوشته تا اونجایی که دیگه از گردن درد نتونه ادامه بده. به این میگن عشق. راندا برن نمی گفته حالا بذار میخوابم فردا صبح بلند میشم مینویسم. اون اگه همون نصف شب بلند نمیشد بنویسه ارضا نمیشد.

    استیو جابز سرطان داشت ولی اونقدر غرق در کارش بود که نمیرفت دنباله درمانش. اونقدر غرق در عشقش بود که صدای مرگ رو هم نمی شنید. به این میگن عشق.

    وقتی کسب و کاری داری که عاشقشی، اونوقت دیگه برات مهم نیست که بقیه چیکار میکنن تا بخوای باهاشون رقابت کنی، دیگه برات مهم نیس بقیه تو رو دنبال کنن یا نه، مهم نیست که برات مشتری بیاد یا نه، مهم نیس که کی چه فکری راجبت میکنه. حتی برات مهم نیس که درآمد داشته باشی یا نه. چون داری از لحظه لحظه زندگیت لذت میبری. و وقتی که دیگه این چیزا برات مهم نباشه اونوقته که رهای رهایی. و تو این حالته که خدا مسیرها رو برات هموار میکنه. برات موقعیت ها و افرادی میاره که باعث پبشرفت کسب و کارت میشن و خدا همه ی کارها رو خودش برات راست و ریس میکنه.

    به قول پائولو کوئلیو که میگه تحقق بخشیدن به افسانه شخصی یگانه وظیفه آدمیان است، مهمترین هدف ما تو زندگی دنبال کردن عشق و علاقمونه. چون با دنبال کردن عشق و علاقمونه که به پیشرفت جهان کمک کرده و جهان رو جای بهتری برای زندگی میکنیم و به همین دلیله که وقتی داریم عشقمونو دنبال میکنیم خدا خودش همه ی کارها رو ردیف میکنه و بهمون پاداشی از سعادت میده.

    پس

    عشق + ایمان به خدا = رهایی و رسیدن به سعادت

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      A S Z گفته:
      مدت عضویت: 2647 روز

      سلام به همراهان عزیز و استاد گرامی

      هم فرکانسی عزیز از کتابی که در قالب کامنت نوشتید و در اختیار ما قرار دادید بینهایت سپاسگزارم، شما ایرادی رو که شاید خیلی از ماها داریم بخصوص خود من، به خوبی و با ظرافت توضیح دادید. من با اجازه تون کامنتتون رو ذخیره کردم تا باز هم با دقت بیشتری بخونم. شاید تا حد زیادی مطالبی رو که توضیح دادید میدونستم اما هنوز خیلی باید تمرین کنم تا به این خلوص، در خودم پیاده کنم. ممنونم از وقت و حوصله ای که برای شریک کردن ما با آگاهیتون صرف کردید.

      همواره شاد و رها و با رضایت خاطر کامل زندگی کنید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    فرزانه سهرابی گفته:
    مدت عضویت: 2318 روز

    سلام به همه دوستان و همراهان.

    حتما طرح این سوال از استاد حکمتی داره.قطعا قراره واسه یه شخصی یه اتفاق خاصی رخ بده.خداروسپاسگزارم که همیشه راهی برای برطرف کردن نیازبندهاش بازمیکنه.زندگی استاد مثل یه قصه شیرینیه که ادم دوست داره ساعت ها بشینه و بهش گوش بده.وقتی قدرت خالق رو تولحظه لحظه زندگی استادمیبینم میگم خدایا ۳۵ سال از عمرم در گمراهی بود.وقتی هرلحظه ایمان داشته باشی که خدا راه رو واست هموار میکنه.میدونی که باید چطور ازش بخوای تا اجابت کنه.میدونی وقتی همه چیز زندگی رو میسپاری بهش و یه گوشه اروم میگیری.اون دستت رو میگیره هرلحظه با ایدهاش توروبه سمت هدفت میبره.انوقته که دیگه نیاز نداری تا اویزون دستای دیگران باشی که گاهی کمک میکنن و گاهی لهت میکنن.اونوقت نیاز به تبلیغات وهزارجور بندو بساط دیگه نیست.چون ایمان داری که خدا همیشه بهترین ها دستشه.یه چیزایی قانون جهانه.قانون خداست.که وقتی رعایتش میکنی اینکه واسه کسی بدنخوای.بدی نکنی.قلبت روصاف کنی وخیلی چیزهایی دیگه رو رعایت میکنی اونقدر بهش نزدیک میشی که همه چیزرو مثل پازل واست کنارهم میچینه.خدایا سپاسگزارم که هرلحظه از زندگی کنارمی.خدایا سپاسگزارم بابت قلبی که بهم دادی تا ازکسی رنجشی نداشته باشم.یه روزی فکر میکردم چیزی توزندگی ندارم.اماحالا وقتی میام باهاش صحبت کنم اینقدر چیزواسه سپاسگزاری هست که سراخراشک شوق میریزم که خدایا من کم اوردم چطوری سپاسگزاری کنم.واقعا کسی که باهمه وجود به خداایمان داره بی نیاز به هرچیزو هرکسیه.خوش به سعادت استادکه بیشترازموفقیت هاش عاشق اون شناختش ازخداهستم.درضمن به قول استاد وقتی باور داری که توموفقیت های کاری تبلیغات لازمه پس دوست عزیز حتما برای شما لازمه.چون اینو باورداری.عزت زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    بهار اسدی فر گفته:
    مدت عضویت: 2269 روز

    سلام استاد عزیزم بعد از اینکه فایل جدید در مورد مسابقه گذاشتید دلیل اصلی موفقیت چی هست ؟

    من میتونم در این لحظه بعد از فکر کردن این پیام ها به من رسید و دیدگاه خودم رو براتون مینویسم

    ۱-گوش سپردن به ندای دورنی و الهامات و عمل کردن به انها

    ۲-تعهد هر چی فکر نیکنم بیبینم دلیل اصلی موفقیت خودم برای خود سازی تعهدی بوده که نسبت به خودم داشتم و نتیجه گرفتم

    ۳-خاموش کردن ذهن منطقی و گوش دادن به روح و قلب

    ۴-دید مثبت داشتن نسبت به کار و یا هدف

    ۵-داشتن احساس خوب نسبت به کارم همون عاشق کار بودن

    ۶_خود باوری و اعتماد به نفس به خودم وکارم یا خواسته ام که کاملا خواسته امو باور داشته باشم

    ۷-داشتن یک رابطه عالی با خودم و خداوندم

    ۸-صحبت کردن و تجسم کردن

    ۹-پرسیدن سوال از خداوند و دریافت اون جوابها چون خداوند به ما جواب میده به هر شکلی

    ۱۰-خلق کردن خواسته ام نوشتن ‘حرف زدن ‘صحبت کردن ‘فکر کردن روی جزئیات به صورت ریز به ریز و همین کار احساس خوبی رو به وجود میاره

    ۱۱-صبر و شکیبایی وایمان-و طی کردن مسیر تکاملی چون بیشتر افراد چون فکر میکنن با تبلیغ یهو موفق میشن چون باور ندارن و فکر میکنن همه چیز یه شبه اتفاق میوفته برای همین تبلیغ میکنن

    ۱۲ -نگه داشتن احساس خوب فرستادن سیگنالهای خوب د خلق اونها با تجسم یعنی اینکه باید فرکاتسها رو به جهان هستی فرستادن و اونو در تابلوی هستی زنده کردن تولید کردن که با یه بار دو بار نیست همیشگی هست برای همون وقتی پیشرفت میکنیم نباید بی خیال بشیم و اگر کار روی باور هارو ادامه ندیم انکان برگشتن به شرایط قبل وجود داره

    ۱۳-اعتماد و توکل به جهان هستی که تمام قدرت دست اون هست

    ۱۴-استفاده از اینترنت که همه چیز رو اسون کرده

    امیدوارم که مفید باشه برای شما دوستان عزیزم اینم پیام و الهامی که خداوند امشب شامل حال من کرد با عشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    محمد دهقان گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    من محمد دهقان هستم٫ عضو جدید خانواده صمیمی عباسمنش

    با درسی که بنده تو این یکسال گذشته که شب و روزم را با شما سپری کردم با صدای شما خوابیدم و با صدای شما بیدار شدم با صدای شما رانندگی کردم با صدای شما غذا خوردم و با صدای شما نفس کشیدم گرفتم با تمام جرات میگویم هیچ عامل بیرونی سبب موفقیت شما استاد عزیزم نبوده و شما ابتدا تصمیم گرفتید و بعد به خودتان تعهد دادید و سپس فقط و فقط با کار کردن روی باورهایتان و شناسایی باورهای مخرب و جایگزین باورهای مثبت و سازنده و رعایت قوانین کیهانی به این موفقیت بزرگ دست یافتید٫ عوامل بیرونی نه تنها روی موفقیت شما بلکه روی هیچ موفقیتی در هیچ کسب و کاری تاثیر ندارد٫

    بیرون زتو نیست هر آنچه در عالم هست

    در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    ساحل گفته:
    مدت عضویت: 3240 روز

    سلام و وقت بخیر

    امروز تو دانشگاه سر کلاس اخلاق هنزفری در گوش این فایل رو گوش میکردم

    اولین چیزی که بعد از شنیدن سوال به قلبم الهام شد و به خودم قول دادم که برای اولین بار در مسابقه شرکت کنم این بود که

    با توجه به آگاهی هایی که تا به امروز کسب کردم به این نتیجه رسیدم که ::

    قطعا اگر قرار به اقدام کردنه اولین اقدام باید ذهنی باشه

    یعنی اول باید ذهنمون رو آماده ی دریافت ثروت و نعمت و نتایج خواسته کنیم و بعد با اون باور های درست هست که اقدامات فیزیکی درست و هم جهت با خواسته بهمون الهام میشه و حالا اگه ما آدم هایی باشیم که به الهاماتمون توجه میکنیم و به اونا عمل کنیم نتایجی کسب میکنیم در حد استاد عباسمنش و خیلی از افراد موفق دنیا

    یعنی :::ساختن باور هم جهت با خداسته=الهام شدن یه اقدام فیزیکی در جهت خواسته =عمل به الهامات=رسیدن به خواسته

    و من فکر میکنم این مسیر یه که آدم های موفق آگاهانه یا نا آگاهانه بهش عمل میکنن .همون مسیری که آدم های نا موفق اون رو طی نمیکنن و حتی به نظرشان این مسیر خیلی نامعقول و بی منطق هست

    موفق و سربلند باشیم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    مصطفی شکوهیان گفته:
    مدت عضویت: 2389 روز

    به نام خدا

    سلام و دورد بر دوستان گرامی و استاد عزیز

    جواب سوال

    هیچ عامل بیرونی وجود ندار ایمان داشت به خودت و خدای خودت

    زیاد کیفیت محصولات هم مهم نیست

    مهم کیفیت باور ها و فرکانس هاست

    چیزی فراتر از تبلیغات هست

    این وسط موارد هست که اگر داشته باشیم

    هیچ ربطی به تبلیغات ندار که محصولاتمون پر فروش باشه

    مثال باور لیاقت .باور فراوانی .ایمان به خدا وخودت. وابسته نبودن به مردم . سپاس گزار بودن. احساس خوب داشتن. کنترل افکار داشتن . اعتماد نفس و….. ما میتونیم روی

    خودمون سرمای گذاری کنیم

    هر چقدر روی ذهنت و باورات کار کنی به همون اندازه توی هر کسب کاری که داشته باشی خودشو نشون میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: