live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج - صفحه 160

4232 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدیه مقیسه گفته:
    مدت عضویت: 2538 روز

    استاد یه چیز ساده رو درک کردن

    اونم

    ایمان+عمل صالح=پاداش

    یعنی وقتی ایمان داشته و دست به عمل بزنی (عملی(کاری)که بهت حس خوب حس صلح میده و عاشقشی) خدا هم بهت پاداش میده از چه راهی؟ از راهی که تو فکرشو نمیکنی

    استاد تکاملی و با استفاده از شکرگزاری لیاقت و ظرف دریافت نعمت رو در خودشون ایجاد کردند استاد چه تبلیغ کنه چه نکنه به اندازه ظرفی که ایجاد کردن نعمتو دریافت میکنن نه کمتر نه بیشتر…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    جواد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2743 روز

    سلام به همه دوستان عزیز

    اول که چه باور جالبی داشته اونی که این سوال رو پرسیده که حالا شده یه مسابقه پر طرفدار

    به نظر من وجه مشترک بین همه آدمهای موفق که بعنوان آدم موفقی قبولشون داریم چند تا چیزه

    خیلی از اونا ممکنه خدا رو به این تصوری که ما ازش داریم قبول نداشته باشن

    ولی اولا اینکه اعتماد به نفس و عزت نفس بسیار بالایی دارند خودشونو آدم مهم و لایق و تاثیر گذار ی تصور می‌کنند و احساس میکنند شغل و کسب و شخصیت اونها بسیار عالی و سطح بالا ست چون این یک قانونه به اندازه ای که خودمون برای خودمون و کارمون ارزش قائل بشیم مردم ارزش قائل میشن

    دوم

    همیشه مثبت نگرند و انتظار اتفاقات مثبت رو میکشند در وسط بحرانند اما دلشون گرمه که اتفاق های خوب و عالی تو راهه همیشه نیمه پر لیوان رو میبینند

    ذهنشون رو خوب کنترل میکنند نجواهای ذهنی و حرفها و قضاوت بقیه به اندازه آب بینی بز براشون مهم نیست کارشون رو انجام میدن با اطمینان از موفقیت

    به احساس شون توجه میکنند و فاصله بین فکر و عمل در اونا صفره هی دست دست نمیکنن سریع کار رو شروع میکنند

    فقط غیر ممکن غیر ممکنه براشون همه چیز ممکنه

    همینا اومد تو ذهنم.

    سپاسگزار ما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    جواد زمانی نیشابور گفته:
    مدت عضویت: 2420 روز

    سلام به ابراهیــــــــــم زمان ما جناب استادعباسمنش گرانسنگم ودوستان هم فرکانسی ام:امام علــــی علیه السلام می فرمایند:دلـــــها کشتزارند انها رابا سخنان حـــــــکمت آمیز آبیــــــاری کنید.آقای عباسمنش باعـــمـل 100درصد به آگاهی های نابش دلهای ما را آبیاری می کنند ویکی ازدلایل تفاوت نتایجش با دیگران همین عمل کردن 100 درصد به آگاهی های نابش درمورد قوانین خداست بدون ذره ای شک. پیامبر اسلام صلوات الله علیه از روزی که به پیامبری مبعوث شد تا دم مرگ ذره ای سخن و عملش با هم تناقص نداشت وبرای همین عمل کردنش بودکه اسلام ناب محمدی گسترش یافت ویکی از دیگر دلایل تفاوت نتایج استاد عباسمنش عدم تناقص حرف وعمل استاد عباسمنش است.استاد دستی از دستان قوی خدا شد تا مارا با خدا آشتی دهدوتوانست مارا به خدایمان متصل کند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    مریم سالار گفته:
    مدت عضویت: 3619 روز

    سلام به همه عزیزان

    بدون شک عوامل متعددی هست که هر کس به هرمیزان این عوامل رو در زندگی اعمال کنه به همون اندازه نتیجه میگیره.

    عواملی رو که ایمان دارم مهمترین هستن رو میگم، چیزهایی که از استاد دریافت کردم و در زندگی به وضوح مصداقشون رو دیدم.

    بارزترین ویژگی که در افراد موفق و استاد دیدم پذیرش ۱۰۰درصد مسئولیت تمام زندگیشونه و این یعنی توحید و تمااام.

    این جور افراد هیچوقت شخص یا شرایطی رو مسبب مشکلاتشون نمیدونن و مهمتر از اون هیچ انتظاری از کسی ندارن که کاری بکنه یا دستشون رو بگیره و این افراد همونایی هستن که دست بقیه رو هم میگیرن. پس پذیرش مسئولیت شرایط فعلی یعنی تاییدِ داشتنِ قدرت برای ایجاد شرایط پیش رو.

    اگه همه ی ما روی حالت اتوپایلت باشیم (که اکثرا هستیم) سیستمِ خودکارمون مارو دقیقادر جهت باورها و درکی که از جهان و خودمون داریم پیش میبره. مدتهاست خیلی توجه میکنم به تمام عملکرد سیستم خودکار خودم و اطرافیان که عمدتا بر پایه ی باور کمبود و بی کفایتی پابرجاست. بعد از شنیدن صحبتهای استاد روزها و هفته ها نشستم با خودکار و کاغد،نوشتم و اشک ریختم از باورهای ریشه دارم، و خاطراتی رو به یاد آوردم از دوران کودکی و دیدگاه والدینم نسبت به زندگی خصوصا مسائل مالی و فهمیدم بدون اینکه خودم فهمیده باشم نسخه ی جدیدی از باورهای والدینم هستم. و بعد دست به کار شدم برای ساختن باورهای جدید و قدرتمند و همواره ایجاد احساسِ بهتر.کار کردن روی باور کمبود(اینکه توی دنیا نعمت و ثروت کمه) وباور بی لیاقتی(من کمم برای دریافت ثروت) دو باور مهم در داشتن ثروت و کسب و کار موفق هست که افرادی که ثروتی خودساخته دارن مثل استاد عباس منش بدون شک با تمرکز روی هر قدم موفقیت آمیزشون هرچند کوچک این باور رو در خودشون ایجاد کردن که لیاقت رشد و پیشرفت دارن و جهان سراسر فراوانیه و پاسخ میده به افرادی که پذیرای این فراوانی هستن.

    و از نظر من شرط لازم برای به ثمر رسیدن هر حرکت مثبتی ثابت قدم بودن هست در طی کردن تکامل و تغیر فرکانس.

    قطعا انسان فراموشکاره و مرتب سیستم هدایت خودکار میخواد جهت یابی رو دست خودش بگیره، که افراد موفق در مسیر تکاملشون صبور بودن و هدایت افکار و احساسشون رو همواره در دست خودشون نگه داشتن تا سیستم خودکارشون مسیریابی بهتری رو انجام بده و در واقع مسیریابی جدیدی واسش تعریف بشه.

    و در نهایت این دریافت رو از عالم هستی داشتن که انسان همواره در تغییر و حرکتِ،و جهت تغییرشون رو خودشون در مسیر رشد تعیین کردن.

    با آرزوی کامیابی برای تمام جویندگانِ نور?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مهدی وحیدی پارسا گفته:
      مدت عضویت: 3023 روز

      سلام دوست خوبم٫خیلی خوش اومدی به این خانواده٫تعداد عضویتتون رو دیدم،و دیدم که عضو تازه واردمون هستین٫خیییییییییییلی خوش اومدی به این مسیر دوست جان٫

      بااولین مبحث این مسیر آشنا شو٫٫٫٫

      تکامل٫٫٫٫٫

      حدس میزنم که از لحاظ مالی باورهای اشتباهی رو دارین٫برای همین میخواین خیلی سریع آمپول بزنین و ره چندوقته رو یک شبه طی کنین٫محصولات استاد اصلا مثل امپول عمل نمیکنن٫باید با آرامش،احساس خوب،لذت از مسیر،تکامل این مسیر رو طی کنین٫پس پیشنهاد من اینه که اول با قانون آشنا شین و از فایل های رایگان سایت به طور کامل و تکرار زیاد هرکدوم استفاده کنین٫

      بعد تعهد این رو به خودتون بدین که خالق و مسول صددرصد تمام اوضاع و شرایط زندگیتون خودتون بودین و هستین٫

      بعد که با سازوکار جهان آشنا شدین قدم به قدم بسته هارو بخرین٫اول یک رو بخرین نتیجه که گرفتین دو و بعد سه٫

      ی خبر عالی دارم واستون اونم اینکه شما برای کسب ثروت پول اومدین اینجا،وای اینجا ثروت از هر لحاظ بدست میارن٫سلامتی،مالی،آزادی،روابط،ارتباط با خدا و٫٫٫٫

      موفق و پیروز باشین٫

      یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    کوئین فتحی گفته:
    مدت عضویت: 2317 روز

    درود بر شما هم فرکانسهای گرامی و درود بر آقای عباسمنش معزز

    در ابتدا قدردانِ پروردگاری هستم که بی مهابا و بدونِ وقفه من رو عاشقانه دوست داره و هر لحظه این دوست داشتن رو بهم ثابت میکنه٫

    سوالی توسط یکی از همراهان گرامی پرسیده شد و برخی از هم فرکانسهای گرامی پاسخهای زیبایی رو ارائه دادند با توضیحات جالب و درخورِ توجه،

    من چند ماه بیشتر نیست که دوره های آقای عباسمنش رو تهیه کردم و به دلیل آزمون در پیشِ رو به خوبی نتونستم پیگیر تمام دوره ها بمونم و بیشتر زمانم رو برای آزمونم دارم میگذرونم اما دو روز قبل به دنبال اینکه توی جیمیل من قرار بود موردی توسط دانشگاه ارسال شه وقتی جیمیلم رو باز کردم و با متن سایت آقای عباسمنش مواجه شدم برام بسیار جالب بود، متن رو خوندم و خواستم منم نظرم رو ارائه بدم و وقتی که اینجا اومدم و نظرات برخی از همراهان رو مطالعه کردم خب پشیمون شدم از اینکه بخوام نظری رو در آن لحظه و حتی کلا بیان کنم اما خب الآن ٫٫٫ !خواستم حرفِ دلم رو بیان کنم، بر حسب آموزشهایی که تا به حال در محضر ایشون و سایر اساتید و ٫٫٫ دیدم، نه با گفتنِ آیات قرآن و مقایسه ی انجام کارکرد آقای عباسمنش و یا با گفتن صحبتهای ایشون در سایر دوره ها و یا با امثال از قوانینِ ثابتی که تمامی علوم بر پایه ی آنها استوار هست و یا سخنان بزرگان و یا خیلی از موارد رو با بیانی دیگر عنوان کردن که واقعا درست هست وسایر همراهانِ گرانقدر بیان کردند٫

    فقط از دیدِ من آقای عباس منش تنها کاری رو که کردند اعتماد بود، اعتماد به وجودِ حضورِی قطعی و برتر، اعتمادِ به خداوند اعتمادی مثل اعتماد بچه ای که نگرانِ سقوط

    بعد از پرتاب شدن به هوا نیست چون میدونه پدر و یا مادر اون حواسشون هست و نمیفته، مثل پرنده ای که به راحتی روی شاخه تاب میخوره چون میدونه اگر هم شاخه شکسته شه بال داره برای پرواز، مثل عقابی که چله دوم زندگیش رو باید بعد از گذروندن شرایطی سخت ولی محدود آغاز کنه و با اطمینان اون شرایط سخت رو در تنهایی خودش سپری میکنه، و هزاران مثال دیگه که برای تک تک ماها آشنا هست و تمام این موارد طبیعی هست

    و بعد از این اعتماد تنها کاری که لازم بود انجام بدهند این بود که در لحظه ی حال زنده گی بکنند نگران فرداشون نباشند غصه دیروزشون رو هم نخورند!

    بنابر این فقط کافی بود در لحظه زندگی کنند و به ایده هاشون عمل کنند که در پایان اون روز از عملکردشون راضی باشند

    ایشون اصلا ضروری ندیدند زندگی کردن برایِ دیگران رو چون فهمیدند مهم فقط خودشون هستند و رضایت خودشون و هرگز دنبال این نبودند که بقیه چکار میکنند فقط ایده های خودشون رو اجرا کردند و باورهای خودشون رو بازی کردند، نیاز رو در جامعه دیدند چون خودشون نیاز رو لمس کرده بودند و پس بهترین بازار مهیا بود فقط باید عمل میکردند

    خب یک یا علی گفت و بسم الله ٫٫٫

    این نظر من بود با توجه به مدت زمان محدودی که در کلاس درس ایشون نشسته م

    و روز معلم رو هم به شما تبریک میگم٫

    التماسِ دعایِ خیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    ژیلا کریمیان گفته:
    مدت عضویت: 2639 روز

    با سلام خدمت همه اعضای سایت و همفرکانسی های عزیز و دوست داشتنی و همچنین سلامی گرم خدمت استاد عزیزم ممنون از این سوال که باعث میشه همه فکر کنیم و یادمون بیاد که برای داشتن خواسته هامون باید وباید این آگاهی ها رو به باور و عمل تبدیل کنیم و راهی جز این نیست…..

    برای داشتن و ظهور هر خواسته ای در زندگی از کسب وکار عالی تا روابط عالی و سلامتی و…. همه و همه از یک الگو تبعیت میکند و آن چیزی جز باور درست در آن مورد و هماهنگی با خدا یا هماهنگی با ذهن و روح نیست حداقل این آن چیزیست که من تا ب الان درک کرده ام از آموزهای استاد و این دو مورد همانند بتن و پی برای یک ساختمان زیباست که میخواهی به بهترین شکل و بلندترین ساهتمان باشد زیرا از پی و پایه ای محکم آن مطلع هستی و با خیال راحت ساختمانت را بلند و بلندتر میسازی

    و اما پایه های اصلی ساختمان وچودیمان که طبقات را روی آن سوار میکنیم از عزت نفس و ایمان و توکل ب خدا و …. که هر کدام از اینها باز شاخه های دیگر دارند ساخته میشود

    حالا میخاهم با مثالی از دو فرد با شغلی یکسان اینهای را که گفتم را بهتر اول برای خودم بعد برای دوستان عزیزم قابل درک تر کنم

    فرد اول :او ب کارش و کالای که ارائه میدهد ایمان دارد و باورش این است که خدمات او ب بهترین شکل برای دیگران سودمند و خوشایند است او با کارش عشق میکند و از کارش لذت میبرد در واقع زمان را احساس نمیکند و بی نهایت از کارش خرسند است بارها بوده که فروشی هم نداشته اما همچنان ب کارش ایمان داشته و امیدش را از دست نداده زیرا او ب خدای درونش ایمان دارد ب کارش ایمان دارد و میداند خدا او را تا ب اینجا نیاورده تا رهایش کند بلکه هر لحظه با اوست و بهترین هاااا را برایش روانه کرده است او میداند که محصولش خودش را تبلیغ میکند چون ایمان دارد بهترین کار اوست او با تمام وجود خود را لایق و ارزشمند هر آنچه مشتری فوق العاده عالی است میداند او فردیست که هیچگاه ناامید نمیشود و ب خودش و کارش افتخار میکند و خودش را غرق در دوست داشتن خودش میداند

    این فرد بهترین فروش را خواهد داشت و به بهترین کسب و کار هدایت میشود و بهترررین خودش در آن کسب و کار میشود شکی نیس

    فرد دوم: او نیز مانند نفر اول همان کسب و کار را دارد ب آن هم علاقه دارد اما احساس میکند که کالای او آنقدرها هم ارزشمند نیست برای افراد او دوست دارد کالایش ب فروش برسد اما میگوید حالا کی اینو میخاد کی این پول رو بابتش میده من خودم که حاضر نیستم همچین پولی رو بابتش پرداخت کنم

    او هر روز میگوید خدا بزرگ است اما ب این حرف ایمان ندارد بااااورش ندارد و همان میشود که باور دارد

    او خود را لایق بهترین مشتری نمیداند اگرم مشترری داشته باشد کالایش را با نسیه میخرند یا …. او میخواهد با تبلیغ افراد بیشتری را با کارش آشنا کند او هر کااااری که ب ذهنش برسد را انجام میدهد و ناامید از اینکه چرااا اینگونه پیش میرود کسب . کارش و چراا و هزاران چرای دیگر

    در حااالی که اووو باورهااایش ایراد دارد او ب خدایش ایمان ندارد و خود را ارزشمند نمیداند و هزاران باور مخرب دیگر و او تا برای اینها تلاش نکند و تغییر ندهد آنها را در همان مدار و با همان اتفاقات در هر کسب و کاری که بخواهد و انجام دهد میماند و برایش عجیب است که چرااا؟؟؟؟؟؟

    میسپارمتان ب آغوش گرم الاهی هر چی آرزوی خوبه مااال مااااااااااااااا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    عاطفه دارعلی گفته:
    مدت عضویت: 2323 روز

    سلام مجدد به همه همراهان و استاد مهربانم

    یک بار نظر دادم ولی آنچه در دلم بود رو کامل نگفتم

    من پارسال دقیقا همین روزها وارد مجموعه ای شدم بسیار قدرتمند و بزرگ از نظر خودشون البته جایی که خییلی از بزرگان برنها و سخنرانها رو دیدم و از نزدیک سمینارهاشون رو دیدم چون ادیت فیلم میکنم شما میگین چه فرقی بین استاد عباسمنش و اساتید داخل ایران هست؟الان بهتون میگم

    اینجا وقتی صبح وارد دفتر یک سخنران انگیزشی میشی کسی که خیییلی معرفه همه ردی یک نظم نظمی که خیلی دلخراشه روبرو میشی همه در حال ژست گرفتن و استفاده از کلک و ترفندهای مختلف برای مثلا انگیزه دادن به همکارهای خودشون در جهت اهداف خودشون هستن عجیییب بی رحمن عجیییب خیلی روزهای سختی رو گذروندم کلی بی احترامی و دشمنی و جنگ کلا اونجا میدان جنگی بود که همه با عطر و ادکلون و دیسپلین و تهدیدهای مدرن کارشون رو پیش میبردن فشارها زیاد بود خییلی زیاد من کارم عکاس تبلیغات هست و اونجا به من حتی اجازه نمیدادن که بخوام در نمایشگاه تبلیغات شرکت کنم هرچند که من شرکت کردم و کارم یکی از بهترینها بود و هست خلاصه بگم در ایران معلمها و اساتید انگیزشی از درون داغون هستن و همگی نیاز به یک روانشناس محرب دارن اونها اونقدر از خودشون دورن از خداشون دورن که حد نداره اینقدز که با توهین و بی احترامی سعی بر قدرتنمایی دارن گاهی با تهدید باور نمیکنین اون روزها فقط از خودم پرسیدم تو چرا اینجایی چراااا؟؟همین قدر خودت رو لایق میدونی این آدم ها؟؟؟پس فک کردم اونقدر سخت بود و در آخر برخلاف میل آنها از شرکت آمدم بیرون اون روز غم و حیرت رو در نگاه همگیشون دیدم میگفتن چرا تو کار با آقای فلانی رو ندید میگیری و میری و من گفتم بله و تازه ازشون در یک جلسه حضوری تشکر کردم به خاطر تمام درسهایی که گرفتم و اضافه کردم که عاطفه دیگه توانست بفهمه هر چقدر فردی و افرادی اونو خودر کنن و یا خییلی تمجیدش کنن براش فرقی نداره و راه خودش رو میره چون من میدانم چی میخوام و کی هستم و بعد از یک سال از تهران برگشتم شیراز من برای دورهای مختلف به تهران رفته بودم و بعد از بیرون آمدن از اون شرکت ذکر شده در نمایشگاه عکاسی تبلیغات شرکت کردم و در کنار استادم شادی کردم و عکاسان بنام دیگری را هم از نزدیک دیدم و کلی از تحسین اساتید و دوستان و توریستها و… خوشحال شدم میخوام اینو بگم اون اساتید انگیزشی در ایران مثل آدم ماشینیهایی هستن که یک سری قانون خشک رو از بر کردن و فقط میخوان به دیگران بدون اینکه خودشون درست متوجه شده باشن یاد بدن . اونها با خودشون قهرن و با خدای خودشون همون نکته ای که استاد همیشه میگن در مدار نیستن از سیستم و حقیقت وجود دورن و البته من در ابتدای راه هستم .

    فقط اینو خلاصه بگم استاد در مدار بودن وصل بودن به خدا و یکی بودن با اون تمام درها رو باز میکنه خدا وقتی میبینه بندش حرکت درست رو انجام میده که همون اعتقاد و ایمان به خداست و واقعا برای شاد و آرام و پیشرفت انسانهای دیگر و روشن کردن راه اونها دارین قدم بر میدارین مسیر رو هموار میکنه چون شما میخواین انسانها تکامل پیدا کنن و به خود و خدای درونشون نزدیک بشن معلومه که کائنات ،خدا،سیستم و هرچه که اسمش رو بزاریم با همرا و همسو با شما قدم بر میدارن و راه رو روشن میکنن و این مبشه که شما بدون هیچ تبلیغی کسانی که در مدار درست هستن رو جذب میکنین و آنها هم جذب شما میشن. ولی اونها فقط انسانها و بقیه رو وسیله ای میدونن که ازشون کار بکشن و بدون دادن حقشون و با بیشترین سود پیروز باشن که هرگز نیستن .

    همدل بودن با خدای درونتون ،همدل بودن با همه انسانهای هم فرکانس نتیجه ای بینظیر مانند الآن شما رو به وجود میاره هرچه این همدلی و نیت لذت بردن از خود و خدای خود بیشتر بشه نتایج عالی تری خواهیم دید

    من پیشرفتهای عالی امسال داشتم که همشو مدیون به خود آمدن خودم و کمکهای و آموزشهای خوب شما استاد عزیز و مهربانم است

    شاد و سربلند در پناه خداوند یکتا باشین

    یا حق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    نرگس صدر گفته:
    مدت عضویت: 2579 روز

    در طول تحصیل همیشه معلمی داشتم که خیلی دوسش داشتم و درسی که اون میداد رو بیشتر تمرین میکردم که بتونم نمره ی عالی بگیرم ولی فقط با یکیشون مقداری صمیمی شدم که بتونم بغلش کنم و ببوسمش، معلم فیزیک٫

    امروز روز معلم هست و من به تمام معلمهام فکر کردم و براشون آرزوهای خوب کردم٫ دیگه محصل مدرسه نیستم و معلمی ندارم ولی اینجا یه کلاسی هست و یک معلمی اینجا دارم که عاشقش هستم٫ سعی میکنم درسایی که به من میده رو خوب تمرین کنم و یاد بگیرم و عمل کنم٫

    درسایی که این معلم میده مثل انتگرال و دیفرانسیل نیست که نتونم استفاده خاصی ازشون بکنم بلکه تک تک جملاتش به کار میاد توی کل زندگی میتونم از همشون استفاده کنم و ببینم چقدر بهم کمک میکنه٫

    درسایی که این معلم میده خیلی دوست داشتنی اند ولی باید هر روز و هر لحظه مرور بشند وگرنه یادم میره٫

    معلمم میگه همه چی باوره

    خدا رو چه جوری باور داری؟ همونجوره،

    خودتو چه جوری باور داری؟ همونی،

    خودت میدونی چه آرزویی داری که انتظار داری خدا بدونه و بهت بده؟

    معلمم میگه فقط روی خدا حساب کن

    که بهت همه چیز میده

    تا همین حالاشم کلی چیز داده بهت و حواست نیست٫٫٫ بشمارشون و ازش تشکر کن٫٫

    معلمم میگه ایمان داشته باش٫٫ مثل موسی به سمت دریــــــــــا بــــــــــرو٫٫٫٫

    معلم من خیلی دوست داشتنیه٫

    معلم من همیشه حرف دلمو میزنه٫

    امروز به معیارهای ازدواجم که فکر میکردم اینو هم بهش اضافه کردم که همسر آیندم با این قضیه مشکلی نداره که وقتی یه روزی من معلممو دیدم بپرم بغلش٫٫٫ببوسمش٫٫ و بهش بگم عاشقشم٫٫٫

    راستی معلمم یه عزیز دل داره که از اونم دارم درس یاد میگیرم٫٫

    راستی توی این کلاس کلی همکلاسی دارم که تک تکشون رو دوست دارم و ازشون درس یاد میگیرم٫٫

    راستی من چقدر خوشبختم که توی این کلاس هستم٫

    من یه محصلم٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3000 روز

      به نام خدای عزیز

      نرگس عزیزم خواندن کامنت شما احساس عشقی در دلم بازتر کرد .

      که زیبا گفتی از حضور دست خدا ومعلم زندگانی ما که راه خوشبختی در دنیا واخرت را نشانمان داده است .

      سپاسگزارم برای این نگاه زیبا .زمانی فهمیدم من یه دانش آموزم می‌خوام دانش آموز زرنگ وباهوشی باشم در این مکتب الهی .

      از نکاه دریایی وزیبا و پر الهام خدا ییتان سپاسگزارم .

      لذت بردم ???

      در پناه خدای عزیز وگرامی وقدرتمند وثروتمند باشید ??

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    mary jim گفته:
    مدت عضویت: 2415 روز

    سلام به همه با آرزوی بهترین ها

    شروع حرف هایم با یه داستان

    ^ مردی در پارک برای کلاغی دانه ریخت وقتی کلاغ دانه را برداشت و خواست پرواز کند بقیه بدنبال او راه افتادند همه برای گرفتن دانه از کلاغ پر زدند مرد هرچه داد زد و هر چه دانه ریخت فایده ای نداشت پرنده ها برای خوردن دانه های جدید و بیشتر زمین نیامدند.^

    همه چیز با قانون فراوانی آماده است اما خواستن توانستن نیست باید حرکت را با خواستن یکی کرد. باور داریم آرزو با هدف فرق داره.

    من از روز اول این فایل هر روز نوشتم ولی فرصت برای بارگذاری نبود. ببخشید اگه طولانی شد بلاخره یک هفته نوشتن همین میشه!!

    من از طریق یه دوست که روی خط هست و تقریبا هم فرکانس هستیم با سایت آشنا شدم به عبارتی دوستم برای سایت نقش رسانه تبلیغی را داشت. پس تبلیغ به قول استاد خوب اما کافی نیست.

    باور کنید که ما نمی توانیم مسیر باد را تغییر دهیم اما همیشه می توانیم بادبان هایمان را طوری تنظیم کنیم تا در مسیر باد قرار گیریم و از فرصت ها استفاده کنیم.

    یاد یکی از داستان های قشنگ کتاب عطار افتادم.

    ^ پادشاه ملکی برای دختر بدنبال عارفی می گشت همه جا را گشتند تا در گوشه ای عارفی یافت و به عقد دخترش در آورد. شب که شد عارف و عروس سر سفره شام خوردند عارف گفت قدری از نان را برای فردا نگهدار تا برای فردا هم غذایی داشته باشیم عروس گفت این چه عارفی است که به روزی فردایش و روزی دهنده ایمان ندارد.^

    من از ابتدا هر روز نوشتم و بعد مطالب دوستان رو خوندنم بعضی از مطالب رو چندین بار خوندم تا امروز همه حرف های خودم رو ارسال کردم.

    من موافق تبلیغ هستم اما به اندازه و به درستی اول اینکه هستند آدم های که با این شغل درآمد دارند اون ها که قرار نیست شغلشون زیر سوال باشه! من رشته ام برنامه نویسی خیلی ها از خواستن براشون سایت و محصولی رو تبلیغ کنم اما همیشه اول کار توضیح دادم بعد از تبلیغ و مراجعه مشتری نتیجه ای حاصل نشد تبلیغ معکوس نتیجه میده و کار سخت و بدتر میشه!

    بنظرم باید و باید عمل و حرف و نیت و تلاش و فکر و ذهن همه چیز درست و هماهنگ و روی یک خط فقط فقط حرکت برای برکت از او باشه

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: