https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
علت موفقیت یک نفر در کسب و کار طبق الگوهایی که از استاد عزیز آموزش دیدیم زمانی است که فرد به تکامل رسیده باشه و این تکامل به این صورت سپری میشود که
در ابتدای امر فرد دارای اعتماد به نفس باشه اینکه برای خودت ارزش قائل باشی و بعد احساس لیاقت داشتن است که این احساس لیاقت را باید خودمون بوجود بیاریم تا جهان هم ان را به ما برگردونه ما بایدبه خواسته هایی که داریم به بهترین نحو پاسخ بدهیم و خودمون را لایق بهترینها بدونیم
ایمان به خداوند متعال و اعتقاد به اینکه بی اذن خداوند برگ هم از درخت نمی افتد و خدایی شدن و دل کندن از عوامل بیرونی است که دیگر ترسی برای انجام کارها نخواهی داشت
و قدم بعدی داشتن باورهای درست است که این باورها توان هر کاری را برای ما آسان میکند
ما باید در این راه ترمزهای زندگی را هم بشناسیم و همه ی آنها را رفع کنیم
به نظر من تمام روند تکاملی که از استاد عباسمنش آموختیم در داشتن موفقیت در هر امری و کسب و کار مهم است که البته این روند صبر و پشتکار لازمه ی این امر است
من قبلا به این موضوع فکر کرده بودم و تحقیق کردم چون این تمرین یکی از تمرینات دوره ثروت 1 است و مشخصا اینه که تمام اتفاقات و شرایط ما حاصل افکار ما و باورهای ماست که در هر لحظه در حال ارسال فرکانس هستیم و تفاوت شرایط ما بسته به باورهای ماست مسلما اون کسی که توی کسب و کارش خیلی موفق است دلیل این همه رونق و موفقیت باورهای بنیادی اون فرد تصمیم گیرنده در سیستم کاریش است که همین باورها رو به افراد و نیروهاش منتقل کرده است.
من عضو تیم و خانواده 12قدم هستم با توجه به مباحثی که تا حالا یاد گرفتیم خیلی خیلی عمیقا این موضوع را درک میکنم کماکان که در حال استفاده از همین باورها در کارم هستم.من سیستم فروش کار میکنم یعنی از روز اولی که شروع به کارکردن کردم توی سیستم های مختلف همیشه در حال فروش محصولات مختلف بودم خیلی بالا و پایین میشدم و خیلی درگیر و گیج بودم تا اینکه قدم اول رو خریدم و بعد از اینکه استاد درمورد قانون تکامل توضیح دادند و تمرین دادند با جون و دل ترمز ذهنم پیدا کردم و بعد از برداشتن این ترمز از روز بعد انجام تمرین قانون تکامل ایده ای به ذهنم اومد و شروع کردم توی اون بیزینس کارکردن برای خودم و دارم ارام ارام جلو میرم و اصلا عجله ندارم البته سعی میکنم که عجله نکنم چون سال هاست که یادمون داده بودند که بدو داره از دست میره.
تو سیستم فروش انواع و اقسام متد های مختلف داریم من از سال 89 دارم کار میکنم و الان که دارم با استاد زندگی میکنم تونستم موفق بشم و بنظر من تمام متدها و راهکارها فقط یک حالت ذهنی در ذهن ماایجاد میکنه که منجر به رضایت درونی میشه و حال خوب=اتفاقات خوب
و با داشتن باورهای درست و البته از همه مهمتر طی کردن تکامل و قدم به قدم جلو رفتن اینها همه منجر به موفقیت و رونق و شادی و رسیدن به اهداف مان میشود.دوستان افکار خوب با اقدام کردن و عمل کردن بوجود میاد و نشستن و فقط کارکردن رو افکارمون اصلا باورسازی نیست.(ایمانی که عمل نیاورد.حرف مفت است)
خلاصه اینکه:داشتن باورهای درست به همراه کارکردن تخصصی در شغل تون باضافه عمل کردن به افکار و ایده هامون و از همه مهمتر ایمان بخدا و درنظر گرفتن هدایت او در همه لحظات و طی کردن ارام ارام و تکامل منجر به رسیدن ما به تمام خواسته هایی می شود که در ذهنمان تصویر سازی میکنیم و واسش فرکانس می فرستیم که نهایتا به صورت مشتری زیاد و رونق و شادی در زندگی ما در جنبه های مالی خودش نشون میده و در جنبه های دیگر به همین صورت.
احساس میکنم منی که عضو خانواده 12قدم هستم خیلی خاصم و خاص شدم و واقعا نسبت به قبل خیلی تغییر کردم و البته جیبم هم پرپول تر شده.(بهشت را به بها دهند نه به بهانه)
انیدوارم هرجا هستید موفق و پیروز و سعادتمند باشید.
سلام به خانواده عزیزم. وقتی به آهنگ ملکاازمحسن چاووشی گوش میدم تصوری که درذهنم میادازانسان ومنشاآفرینش (خدای مهربون) : بچه کوچیکی مدتها ازپدرومادرواقعی اش دوربوده وفقط یک تصویرمبهم ازاوناتوذهنش هست ودربغل یک نامادری که مدتی ازاونگهداری کرده وبسیاراونواذیت کرده هست .که هم میخوادازنامادری ظالم دوربشه ولی چون بهش عادت کرده نمی تونه وهم ازمادرخودش میترسه بخاطراینکه توذهن کودک فقط ترس ووحشت وبی اعتمادی انباشته شده /به آغوش بازشده مادرنگاه میکنه بشدت گریه میکنه ولی تصمیم گیری براش سخته فکرش روبکنیدچقدرشرایط این کودک رقت باره ?? بسیاری ازما این شرایط رو داریم هرروز که چشم بازمیکنیم آغوش بازشده مادرمهربان رومی بینیم ونگاه محبت آمیزش راولبخندپرمهرش را جیک جیک گنجشکان /اشعه ملایم خورشید /عطروبوی گلها /طراوت وتازگی شکوفه های درخت /رنگارنگی بالهای پروانه همه وهمه ندای خداونداست برای ما برای برگشتن به آغوش وحدانیت خداوندواعتمادبه او تمام جوابهای دوستان واین سایت تلاشی است برای ایجادباوراعتمادبه خدای مهربان خدایا ازت متشکرم وازت یاری میجویم
باسلام وعرض ادب واحترام به استاد بزرگ وتبریک روز معلم به محضرایشان وابراز ارادت به محضردوستان درموردسوال مسابقه بایدعرض کنم که اصولا برای کسب موفقیت دوعامل وجود داره عوامل اصلی وعوامل فرعی بطوری که هرگاه عامل اصلی به مشکل بخوره تاثیرش خیلی خیلی زیاده ولی عوامل فرعی اگرم نباشن زیادمهم نیست ودرمورد موفقیتهای استادبایدعرض کنم که عامل اصلی که ایمان راسخ وباورهای درست وتوحید دروجوداستادباعث توفیق ایشان شده است یعنی قدرت رواز هر عاملی گرفته وسپرده دست خدا وتونسته این همه موفق باشه بنابراین عاملی مثل سایت واینستا وغیره تنها بخش بسیارکمی تاثیردارن ومهمترین تاثیرایمان به دیدگاه توحیدی است که اگرایمان باشد انگاه هدایت میشوی به راههای موفقیت.وقتی ایمان داری که بقول پروین اعتصامی قطره ای کز جویباری میرودازپی انجام کاری میرود انگاه میدانی خداوند مشتری تومیشود ودلها را به سمت تومایل میکندوتوباارامش مراحل موفقیت را طی میکنی امیدوارم خداوند لذت بندگی وایمان به توحید رادر قلب همه ماجاری فرماید
با سلام؛بنظر من موفقیت استاد چند دلیل داره:۱تعهد اساسی به تغییر خودشون و شرایط زندگیشون ۲اعتماد بنفس تزلزل ناپذیرشون ۳ادامه دادن مسیر و رها نکردن خواسته ها وتمرکز بر روی خواسته ها به جای ناخواسته ها ۴توکل و ایمان واقعی به خدا ۵_ایجاد روابط درست با آدم ها
در کل بنظرم تمام قوانینی که استاد به ما یاد میدن همشون در زندگی خود استاد بصورت عملی اجرا شده و باعث این نتایج عالی شده
بنظر بنده مهمترین عامل در پیشرفت یک کسب و کار خود فرد می باشد،یعنی اعتقاد و ایمان درونی خود انسان به رشد و موفقیت ناب آن و گسترش آن به کل مجموعه ی خود.
خود انسان از طریق افکار و دستور افکار به اعمال و از طریق کلیه ی جوارح که همگی به قلب انسان وابسته اند و با تمام وجود و قلبا وانرزیهای موجود درونی را به اعتقاد درونی بی کم و کاست به عمل تبدیل میکنه باعث موفقیت کسب کار است.
سلام خدمت استاد عباسمنش و دوستان خانواده صمیمی عباسمنش
بنظرم تفاوت نتیجه ها از تفاوت باورها نشات میگیره و همین باورها هم از توجه به اصل و اعراض از فرعیات تاثیر میگیره و باور به تبلیغ زیاد و … توجه به فرع هست ، باید در هر مسئله ای به اصل موضوع بپردازیم
هر اتفاقی برای انسان میفته برآیند باورهای فرد در مورد اون مسئله هست و هر فردی در مورد مسایل مختلف باورهای متفاوتی داره و در مورد جذب مشتری و گسترش کسب و کار مثلا باور به اینکه باید تبلیغ بسیار زیادی کرد یا رقابت کرد و یا زیرفروشی(قیمت کمتر ) کرد و یا آپشن های زیادی ب مشتری داد ،باورهایی که در اغلب ما وجو داره هست
اصل موضوع اینه که ثروت و نعمت در جهان بینهاینه و این جمله طلایی استاد که ثروت و نعمت بیش از نیاز همه انسانها در جهان وجود داره و اگر کسی بسیار ناچیز این جمله رو درک کنه جهان براش بینهایت و بی حد و اندازه میشه و بهترینهارو تجربه میکنه که بنظرم استاد درکش کرده
این جمله یعنی چی یعنی همه انسانها هر چقدر خواسته و نیاز داشته باشن جهان بیش از اون ثروت و نعمت داره و این باور باعث میشه که دیگه حرص نزنیم عجله نکنیم ،تقلا نکنیم ، برای بدست آوردن پول هر کاری نکنیم.
این جمله رو چندروزه دارم میگم و هربار بدنم مور مور میشه که جهان چقد نعمت داره و هرروز چقدر ثروت و نعمت جدید در جهان پدیدار میشه
و اینکه خواوند بیشتر ازما دوست داره که ما ب خواستمون برسیم یعنی وقتی ما خواسته ای داریم و ب سمتش حرکت میکنیم اون خواسته ۱۰ برابر به سمت ما میاد پس ما تمرکزمون رو میزاریم روی این مسیله که خواستمون بدون هیچ عوامل بیرونی مثل تبلیغ و غیره بوجود میاد و وقتی که ما روی باورهای درست کار میکنیم جهان اون تبلیغ رو برای ما انجام میده
۱ مثال میزنم
چند روز پیش من کارگاه یکی از دوستان بودم یه مشتری اومده بود برای خرید البته مشتری خودش مغاره دار بود و میخاست اون اجناسو بفروشه ، به دوست من گفت من چون یه بار ازشما خرید کرده بودم هروقت مشتری میومد و کالاهای تولیدی شمارو که مرتبط با کار منه ازم درخواست میکرد من شماره شما و آدرس اینستاگرام شما رو میدادم بهش
ابن میشه تبلیغ جهان برای ما ،وقتی باور ما درسته از جهان ار میلیاردها طریق مشتری برای ما میفرسته.
حالا اگر بتوان جوری ذهن رو تربیت کرد و این باور رو با تمام وجود قبول کرد که اصل داستان قبول کردن و باور داشتن به اینکه با باور صحیح ثروت ،خودش وارد زندگی فرد میشه و فرد نیازی ب تبلیغ و تو بوق و کرنا کردن نداره و بجای توجه کردن ب عوامل بیرونی برای موفقیت کافیه فقط روی خودش و باورهاش کار کنه چون چیزی که در جهان تاثیر گذاره باور و فرکانس هست و اون کسی که باور میکنه با تبلیغات ب نتیجه میرسه باید فقط از همون راه بره تا به نتیجه برسه
ما باید نگاه کنیم ببینیم کدوم راه برای ما راحتتر و سریعتر و با آزادی بیشتر و کم هزینه تره چون باورها همیشه میتونن بهتر بشن پس بهتره این مسیله رو باور کنیم که نیازی ب تبلیغ زیاد و غیره نیست.
من بواسطه مادرم چند ماهی هست که با استاد آشنا شدم و دوست داشتم عضو سایت بشم تا به همه هم گروهی ها بگویم موفقیت مادرم و پشتکارشون مرا به وجد آورده،بطوری که مادرم مباحث رو مداوم مرور میکنند و حال خوبی پیدا کرده اند و عزت نفس بالایی برخوردار شدن که هر چیزی خودشون دوست دارن رو بهش فکر می کنن و در مسیرش قدم برمیدارن که من به ?مادرم? و این همت و تلاشش در خوشبختی افتخار میکنم و هم از ?خداوند? مهربان سپاسگذارم که مادرم را در این مسیر قرار دادن-و ?استاد? از شما هم سپاسگذارم به خاطر اینکه هر چه آموختید و تجربه کردید خالصانه برایمان میفرستید٫
حس خیلی خوبی دارم از اینکه یک مخلوقی هستم که خدا در زمان خلقت من و شماها به خودش تبریک گفت،و چه افتخار و موفقیتی بالاتر از اینکه روح خدا در من است و من هم قدرت بینهایت دارم هرچه بخواهم اگر در مسیرش باشم حتما و قطعا اتفاق خواهد افتاد٫????
این ?سوال ?و صحبت های استاد من رو یاد یک واقعه تاریخی از گذشته و درمقابل این حدیث زیبا و پر ازپیام از ?پیامبر? رحمت و خوبی ها (صلوات الله علیه ) می اندازد ، که چگونه باور کنم و چگونه اتفاقات خوب خواهد افتاد و چه میشود که بی نیاز میشوی :
(این فقط یک شاهدمثال است،در زندگی خیلیهامون اتفاق افتاده)
مردی که کمک خواست
به گذشته پرمشقت خویش میاندیشید ، به یادش میافتاد که چه روزهای تلخ و پر مرارتی را پشت سر گذاشته ، روزهایی که حتی قادر نبود قوت روزانه زن و کودکان معصومش را فراهم نماید ٫ با خود فکر میکرد که چگونه یک جمله کوتاه – فقط یک جمله – که در سه نوبت پرده گوشش را نواخت ، به روحش نیرو داد و مسیر زندگانیش را عوض کرد ، و او و خانوادهاش را از فقر و نکبتی که گرفتار آن بودند نجات داد ٫
او یکی از صحابه رسول اکرم بود ٫ فقر و تنگدستی براو چیره شده بود ٫ در یک روز که حس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده ، با مشورت و پیشنهاد زنش تصمیم گرفت برود ، و
وضع خود را برای رسول اکرم شرح دهد ، و از آن حضرت استمداد مالی کند ٫
با همین نیت رفت ، ولی قبل از آنکه حاجت خود را بگوید این جمله از زبان رسول اکرم به گوشش خورد : ” هرکس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک میکنیم ، ولی اگر کسی بینیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند ، خداوند او را بینیاز میکند ” ٫ آن روز چیزی نگفت ، و به خانه خویش برگشت ٫ باز با هیولای مهیب فقر که همچنان بر خانهاش سایه افکنده بود روبرو شد ، ناچار روز دیگر به همان نیت به مجلس رسول اکرم حاضر شد ، آن روز هم همان جمله را از رسول اکرم شنید : ” هرکس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک میکنیم ، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد خداوند او را بینیاز میکند ” ٫ این دفعه نیز بدون اینکه حاجت خود را بگوید ، به خانه خویش برگشت ٫ و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعیف و بیچاره و ناتوان میدید ، برای سومین بار به همان نیت به مجلس رسول اکرم رفت ، باز هم لبهای رسول
اکرم به حرکت آمد ، و با همان آهنگ – که به دل قوت و به روح اطمینان میبخشید – همان جمله را تکرار کرد ٫
این بار که آن جمله را شنید ، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد ٫
حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است ٫ وقتی که خارج شد با قدمهای مطمئنتری راه میرفت ٫ با خود فکر میکرد که دیگر هرگز به دنبال کمک و مساعدت بندگان نخواهم رفت ٫ به خدا تکیه میکنم و از نیرو و استعدادی که در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده میکنم ، واز او میخواهم که مرا در کاری که پیش میگیرم موفق گرداند و مرا بی نیاز سازد ٫
با خودش فکر کرد که از من چه کاری ساخته است ؟ به نظرش رسید عجاله این قدر از او ساخته هست که برود به صحرا و هیزمی جمع کند و بیاورد و بفروشد ٫ رفت و تیشهای عاریه کرد و به صحرا رفت ، هیزمی جمع کرد و فروخت ٫ لذت حاصل دسترنج خویش را چشید ٫ روزهای دیگر به اینکار ادامه داد ، تا تدریجا
توانست از همین پول برای خود تیشه و حیوان و سایر لوازم کار را بخرد ٫
باز هم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلامانی شد ٫
روزی رسول اکرم به او رسید و تبسم کنان فرمود : ” نگفتم ، هرکس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک میدهیم ، ولی اگر بینیازی بورزد خداوند او را بینیاز میکند ”
به نظر من جواب خاص این سوال از جنس آگاهی نیست و از جنس ایمانه!! یعنی همه دوستانی که پاسخ دادن که هر چی باور کنی همون برات اتفاق می افته (و اگه باور کنی که بدون بازاریابی جواب نمیگیری همون اتفاق میفته) پاسخ درستی دادن ولی بنظرم پاسخ کاملتری هم به این سوال میشه داد… چون این نوع پاسخ، از جنس آگاهی دادنه … و جایی استاد عباسمنش گفته بود صرف این آگاهی، پاسخ این سوالها نیست… بلکه باور کردن و عمل کردن به این سوال پاسخ درست تریه
.
پس بذارید من به روش متفاوتی پاسخ این سوالو توضیح بدم که ببینیم چقدر از ما جواب این سوال رو در اختیارمون داریم:
1. همه ما به قانون آگاهی داریم که صد در صد نتیجه هامون محصول فکر و باور ماست و نه محصول عملکرد ما… و البته خود عملکرد ما هم محصول فکر ماست… و چون بین عملکردمون و نتیجه هامون همزمانی رخ میده تصور می کنیم اون عملکرد باعث نتیجه مون شده…
2. حالا چالش شروع میشه: تصور کنید می خواهید یه سیب رو با چاقو پوست بکنید و نوش جان کنید… چند نفر از ما این قدر به قانون ایمان داریم که این چاقو علت کنده شدن پوست از سیب نیست… این فکر ما بوده نتیجه ش باعث شده پوست سیبِ ازش جدا بشه و البته خودِ استفاده ما از چاقو هم محصول فکر ماست… ولی چون بین چاقو و سیبِ پوست کنده همزمانی رخ میده، ما چاقو رو علت اصلی تصور می کنیم… در حالیکه چاقو علت اصلی نیست و اگه طبق فرکانس مون قرار باشه پوست این سیب کنده بشه این نتیجه اتفاق می افته… حالا چه به این روش که ما اقدام کنیم و چه این که یکی دیگه برامون سیب رو پوست بکنه و حتی اگه هیچکسی این کار رو نکرد خدا به روش خودش معجزه می کنه… چون خدا به هیچ وجه از قانونش کوتاه نمیاد
همینطور، نتیجه فرکانسِ فکری ابراهیم این بود که نباید در آتش (که ذاتش سوزانندگیه) بسوزه پس حالا که هیچکدوم از علت های ظاهری کمکی نکردند… باید (از نظر ما) معجزه بشه و آتش براش سرد بشه … چون خدا از قانونش کوتاه نمیاد.
پس دوست من اگه نتیجه فرکانس و فکرت این بشه که تو باید سایت پربازدیدی داشته باشی باید این اتفاق بیفته… چه تو بازاریابی و روابط عالی خوب داشته باشی چه نداشته باشی… چون خدا از قانونش کوتاه نمیاد و اگه لازم باشه (از نظر محدود ما) معجزه می کنه تا قانونش حفظ بشه… این باور صد در صدی به قانون جذبه :)
باسلام خدمت استاد بسیار گرامی و دوستان عزیز
همگروهی.
به نظر من استاد برخلاف بیشتر کسانی که برای تحول و پیشرفت از تغییرات بیرونی شروع میکنند،
برای تغییرات و دستیابی به خواسته هایشان از
باورهای درونی، وقت گذاشتن برای فکر کردن و
سوال پرسیدن از خود درونشان( خداوندی که پاسخ نهایی همه سوالها پیش اوست و اگر تک تک
ما هم با جدیت ،تمرکز ، خواست قلبی و تکرار از
ایشان بخواهیم حتماً پاسخ می دهند ) شروع
کردند و در این مسیر به درک قوانین ثابت و غیر قابل تغییر ی در درون و بیرون از ما ازطرف خداوند
رسیدند که با یقین و ایمان کامل و باور قلبی آنها
را پذیرفته و اجرا و برای تداوم آن سپاسگزاری و
تمرین و تکرار کرده و می کنند،(به نظر من دقیقاً
تفاوت ایشان با اکثریت در همینجاست) و نتیجه
این باورها ، تمرینات و تکرارها و سپاسگزاری ها
را هم ما در زندگی ایشان می بینیم.
برای همه ما در زندگی زمانهایی بوده که با توکل
و یقین کامل و الهامات قلبی کاری را انجام دادهایم
و نتیجه بسیار عالی گرفته ایم، ولی متاسفانه خیلی
زود آنرا فراموش کرده و یا با توجیهات سطحی آنرا
جدی نگرفته و به حساب نقش دیگران ، اتفاق و…… گذاشته ایم .
اگر ما هم به درجه ای از درک و یقین قوانین ثابت
الهی برسیم که روی آنها با جدیت تمرکز و تمرین
و تکرار داشته باشیم و از الهاماتی که خداوند به
عنوان راهنما برای ما دارد پیروی کرده و سپاسگزار
ایشان باشیم ،باز هم برای حل مسائل، روابط،
کسب و کار ، رشد و……… احتیاجی به آشنا،پارتی،
تبلیغات بی اندازه وجود دارد؟
نگرانی ، ترس از شکست ، افسردگی…… در زندگی
و آینده معنایی دارد؟
سلام خدمت همه ی دوستان عزیز و استاد بزرگوار
علت موفقیت یک نفر در کسب و کار طبق الگوهایی که از استاد عزیز آموزش دیدیم زمانی است که فرد به تکامل رسیده باشه و این تکامل به این صورت سپری میشود که
در ابتدای امر فرد دارای اعتماد به نفس باشه اینکه برای خودت ارزش قائل باشی و بعد احساس لیاقت داشتن است که این احساس لیاقت را باید خودمون بوجود بیاریم تا جهان هم ان را به ما برگردونه ما بایدبه خواسته هایی که داریم به بهترین نحو پاسخ بدهیم و خودمون را لایق بهترینها بدونیم
ایمان به خداوند متعال و اعتقاد به اینکه بی اذن خداوند برگ هم از درخت نمی افتد و خدایی شدن و دل کندن از عوامل بیرونی است که دیگر ترسی برای انجام کارها نخواهی داشت
و قدم بعدی داشتن باورهای درست است که این باورها توان هر کاری را برای ما آسان میکند
ما باید در این راه ترمزهای زندگی را هم بشناسیم و همه ی آنها را رفع کنیم
به نظر من تمام روند تکاملی که از استاد عباسمنش آموختیم در داشتن موفقیت در هر امری و کسب و کار مهم است که البته این روند صبر و پشتکار لازمه ی این امر است
به امید برنده شدن در مسابقه ی شما
در پناه الله یکتا
سلام
من قبلا به این موضوع فکر کرده بودم و تحقیق کردم چون این تمرین یکی از تمرینات دوره ثروت 1 است و مشخصا اینه که تمام اتفاقات و شرایط ما حاصل افکار ما و باورهای ماست که در هر لحظه در حال ارسال فرکانس هستیم و تفاوت شرایط ما بسته به باورهای ماست مسلما اون کسی که توی کسب و کارش خیلی موفق است دلیل این همه رونق و موفقیت باورهای بنیادی اون فرد تصمیم گیرنده در سیستم کاریش است که همین باورها رو به افراد و نیروهاش منتقل کرده است.
من عضو تیم و خانواده 12قدم هستم با توجه به مباحثی که تا حالا یاد گرفتیم خیلی خیلی عمیقا این موضوع را درک میکنم کماکان که در حال استفاده از همین باورها در کارم هستم.من سیستم فروش کار میکنم یعنی از روز اولی که شروع به کارکردن کردم توی سیستم های مختلف همیشه در حال فروش محصولات مختلف بودم خیلی بالا و پایین میشدم و خیلی درگیر و گیج بودم تا اینکه قدم اول رو خریدم و بعد از اینکه استاد درمورد قانون تکامل توضیح دادند و تمرین دادند با جون و دل ترمز ذهنم پیدا کردم و بعد از برداشتن این ترمز از روز بعد انجام تمرین قانون تکامل ایده ای به ذهنم اومد و شروع کردم توی اون بیزینس کارکردن برای خودم و دارم ارام ارام جلو میرم و اصلا عجله ندارم البته سعی میکنم که عجله نکنم چون سال هاست که یادمون داده بودند که بدو داره از دست میره.
تو سیستم فروش انواع و اقسام متد های مختلف داریم من از سال 89 دارم کار میکنم و الان که دارم با استاد زندگی میکنم تونستم موفق بشم و بنظر من تمام متدها و راهکارها فقط یک حالت ذهنی در ذهن ماایجاد میکنه که منجر به رضایت درونی میشه و حال خوب=اتفاقات خوب
و با داشتن باورهای درست و البته از همه مهمتر طی کردن تکامل و قدم به قدم جلو رفتن اینها همه منجر به موفقیت و رونق و شادی و رسیدن به اهداف مان میشود.دوستان افکار خوب با اقدام کردن و عمل کردن بوجود میاد و نشستن و فقط کارکردن رو افکارمون اصلا باورسازی نیست.(ایمانی که عمل نیاورد.حرف مفت است)
خلاصه اینکه:داشتن باورهای درست به همراه کارکردن تخصصی در شغل تون باضافه عمل کردن به افکار و ایده هامون و از همه مهمتر ایمان بخدا و درنظر گرفتن هدایت او در همه لحظات و طی کردن ارام ارام و تکامل منجر به رسیدن ما به تمام خواسته هایی می شود که در ذهنمان تصویر سازی میکنیم و واسش فرکانس می فرستیم که نهایتا به صورت مشتری زیاد و رونق و شادی در زندگی ما در جنبه های مالی خودش نشون میده و در جنبه های دیگر به همین صورت.
احساس میکنم منی که عضو خانواده 12قدم هستم خیلی خاصم و خاص شدم و واقعا نسبت به قبل خیلی تغییر کردم و البته جیبم هم پرپول تر شده.(بهشت را به بها دهند نه به بهانه)
انیدوارم هرجا هستید موفق و پیروز و سعادتمند باشید.
روز بخیر
سلام به خانواده عزیزم. وقتی به آهنگ ملکاازمحسن چاووشی گوش میدم تصوری که درذهنم میادازانسان ومنشاآفرینش (خدای مهربون) : بچه کوچیکی مدتها ازپدرومادرواقعی اش دوربوده وفقط یک تصویرمبهم ازاوناتوذهنش هست ودربغل یک نامادری که مدتی ازاونگهداری کرده وبسیاراونواذیت کرده هست .که هم میخوادازنامادری ظالم دوربشه ولی چون بهش عادت کرده نمی تونه وهم ازمادرخودش میترسه بخاطراینکه توذهن کودک فقط ترس ووحشت وبی اعتمادی انباشته شده /به آغوش بازشده مادرنگاه میکنه بشدت گریه میکنه ولی تصمیم گیری براش سخته فکرش روبکنیدچقدرشرایط این کودک رقت باره ?? بسیاری ازما این شرایط رو داریم هرروز که چشم بازمیکنیم آغوش بازشده مادرمهربان رومی بینیم ونگاه محبت آمیزش راولبخندپرمهرش را جیک جیک گنجشکان /اشعه ملایم خورشید /عطروبوی گلها /طراوت وتازگی شکوفه های درخت /رنگارنگی بالهای پروانه همه وهمه ندای خداونداست برای ما برای برگشتن به آغوش وحدانیت خداوندواعتمادبه او تمام جوابهای دوستان واین سایت تلاشی است برای ایجادباوراعتمادبه خدای مهربان خدایا ازت متشکرم وازت یاری میجویم
سلام خیلی مثال قشنگی زدی دوست من به طوری که اشک در چشمانم حلقه زد ممنونم و امیدوارم که در مسیر زندگی ات پیوسته در اغوش خداوند باشی
باسلام وعرض ادب واحترام به استاد بزرگ وتبریک روز معلم به محضرایشان وابراز ارادت به محضردوستان درموردسوال مسابقه بایدعرض کنم که اصولا برای کسب موفقیت دوعامل وجود داره عوامل اصلی وعوامل فرعی بطوری که هرگاه عامل اصلی به مشکل بخوره تاثیرش خیلی خیلی زیاده ولی عوامل فرعی اگرم نباشن زیادمهم نیست ودرمورد موفقیتهای استادبایدعرض کنم که عامل اصلی که ایمان راسخ وباورهای درست وتوحید دروجوداستادباعث توفیق ایشان شده است یعنی قدرت رواز هر عاملی گرفته وسپرده دست خدا وتونسته این همه موفق باشه بنابراین عاملی مثل سایت واینستا وغیره تنها بخش بسیارکمی تاثیردارن ومهمترین تاثیرایمان به دیدگاه توحیدی است که اگرایمان باشد انگاه هدایت میشوی به راههای موفقیت.وقتی ایمان داری که بقول پروین اعتصامی قطره ای کز جویباری میرودازپی انجام کاری میرود انگاه میدانی خداوند مشتری تومیشود ودلها را به سمت تومایل میکندوتوباارامش مراحل موفقیت را طی میکنی امیدوارم خداوند لذت بندگی وایمان به توحید رادر قلب همه ماجاری فرماید
با سلام؛بنظر من موفقیت استاد چند دلیل داره:۱تعهد اساسی به تغییر خودشون و شرایط زندگیشون ۲اعتماد بنفس تزلزل ناپذیرشون ۳ادامه دادن مسیر و رها نکردن خواسته ها وتمرکز بر روی خواسته ها به جای ناخواسته ها ۴توکل و ایمان واقعی به خدا ۵_ایجاد روابط درست با آدم ها
در کل بنظرم تمام قوانینی که استاد به ما یاد میدن همشون در زندگی خود استاد بصورت عملی اجرا شده و باعث این نتایج عالی شده
با سلام همه ی دوستان عزیز سایت خوب جناب عباسمنش
بنظر بنده مهمترین عامل در پیشرفت یک کسب و کار خود فرد می باشد،یعنی اعتقاد و ایمان درونی خود انسان به رشد و موفقیت ناب آن و گسترش آن به کل مجموعه ی خود.
خود انسان از طریق افکار و دستور افکار به اعمال و از طریق کلیه ی جوارح که همگی به قلب انسان وابسته اند و با تمام وجود و قلبا وانرزیهای موجود درونی را به اعتقاد درونی بی کم و کاست به عمل تبدیل میکنه باعث موفقیت کسب کار است.
مجموعه-فرد-قلب-انرزی ،ز گوشیم ندارهzh
سلام خدمت استاد عباسمنش و دوستان خانواده صمیمی عباسمنش
بنظرم تفاوت نتیجه ها از تفاوت باورها نشات میگیره و همین باورها هم از توجه به اصل و اعراض از فرعیات تاثیر میگیره و باور به تبلیغ زیاد و … توجه به فرع هست ، باید در هر مسئله ای به اصل موضوع بپردازیم
هر اتفاقی برای انسان میفته برآیند باورهای فرد در مورد اون مسئله هست و هر فردی در مورد مسایل مختلف باورهای متفاوتی داره و در مورد جذب مشتری و گسترش کسب و کار مثلا باور به اینکه باید تبلیغ بسیار زیادی کرد یا رقابت کرد و یا زیرفروشی(قیمت کمتر ) کرد و یا آپشن های زیادی ب مشتری داد ،باورهایی که در اغلب ما وجو داره هست
اصل موضوع اینه که ثروت و نعمت در جهان بینهاینه و این جمله طلایی استاد که ثروت و نعمت بیش از نیاز همه انسانها در جهان وجود داره و اگر کسی بسیار ناچیز این جمله رو درک کنه جهان براش بینهایت و بی حد و اندازه میشه و بهترینهارو تجربه میکنه که بنظرم استاد درکش کرده
این جمله یعنی چی یعنی همه انسانها هر چقدر خواسته و نیاز داشته باشن جهان بیش از اون ثروت و نعمت داره و این باور باعث میشه که دیگه حرص نزنیم عجله نکنیم ،تقلا نکنیم ، برای بدست آوردن پول هر کاری نکنیم.
این جمله رو چندروزه دارم میگم و هربار بدنم مور مور میشه که جهان چقد نعمت داره و هرروز چقدر ثروت و نعمت جدید در جهان پدیدار میشه
و اینکه خواوند بیشتر ازما دوست داره که ما ب خواستمون برسیم یعنی وقتی ما خواسته ای داریم و ب سمتش حرکت میکنیم اون خواسته ۱۰ برابر به سمت ما میاد پس ما تمرکزمون رو میزاریم روی این مسیله که خواستمون بدون هیچ عوامل بیرونی مثل تبلیغ و غیره بوجود میاد و وقتی که ما روی باورهای درست کار میکنیم جهان اون تبلیغ رو برای ما انجام میده
۱ مثال میزنم
چند روز پیش من کارگاه یکی از دوستان بودم یه مشتری اومده بود برای خرید البته مشتری خودش مغاره دار بود و میخاست اون اجناسو بفروشه ، به دوست من گفت من چون یه بار ازشما خرید کرده بودم هروقت مشتری میومد و کالاهای تولیدی شمارو که مرتبط با کار منه ازم درخواست میکرد من شماره شما و آدرس اینستاگرام شما رو میدادم بهش
ابن میشه تبلیغ جهان برای ما ،وقتی باور ما درسته از جهان ار میلیاردها طریق مشتری برای ما میفرسته.
حالا اگر بتوان جوری ذهن رو تربیت کرد و این باور رو با تمام وجود قبول کرد که اصل داستان قبول کردن و باور داشتن به اینکه با باور صحیح ثروت ،خودش وارد زندگی فرد میشه و فرد نیازی ب تبلیغ و تو بوق و کرنا کردن نداره و بجای توجه کردن ب عوامل بیرونی برای موفقیت کافیه فقط روی خودش و باورهاش کار کنه چون چیزی که در جهان تاثیر گذاره باور و فرکانس هست و اون کسی که باور میکنه با تبلیغات ب نتیجه میرسه باید فقط از همون راه بره تا به نتیجه برسه
ما باید نگاه کنیم ببینیم کدوم راه برای ما راحتتر و سریعتر و با آزادی بیشتر و کم هزینه تره چون باورها همیشه میتونن بهتر بشن پس بهتره این مسیله رو باور کنیم که نیازی ب تبلیغ زیاد و غیره نیست.
سلامت و ثروتمند باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین
سلام
من بواسطه مادرم چند ماهی هست که با استاد آشنا شدم و دوست داشتم عضو سایت بشم تا به همه هم گروهی ها بگویم موفقیت مادرم و پشتکارشون مرا به وجد آورده،بطوری که مادرم مباحث رو مداوم مرور میکنند و حال خوبی پیدا کرده اند و عزت نفس بالایی برخوردار شدن که هر چیزی خودشون دوست دارن رو بهش فکر می کنن و در مسیرش قدم برمیدارن که من به ?مادرم? و این همت و تلاشش در خوشبختی افتخار میکنم و هم از ?خداوند? مهربان سپاسگذارم که مادرم را در این مسیر قرار دادن-و ?استاد? از شما هم سپاسگذارم به خاطر اینکه هر چه آموختید و تجربه کردید خالصانه برایمان میفرستید٫
حس خیلی خوبی دارم از اینکه یک مخلوقی هستم که خدا در زمان خلقت من و شماها به خودش تبریک گفت،و چه افتخار و موفقیتی بالاتر از اینکه روح خدا در من است و من هم قدرت بینهایت دارم هرچه بخواهم اگر در مسیرش باشم حتما و قطعا اتفاق خواهد افتاد٫????
این ?سوال ?و صحبت های استاد من رو یاد یک واقعه تاریخی از گذشته و درمقابل این حدیث زیبا و پر ازپیام از ?پیامبر? رحمت و خوبی ها (صلوات الله علیه ) می اندازد ، که چگونه باور کنم و چگونه اتفاقات خوب خواهد افتاد و چه میشود که بی نیاز میشوی :
(این فقط یک شاهدمثال است،در زندگی خیلیهامون اتفاق افتاده)
مردی که کمک خواست
به گذشته پرمشقت خویش میاندیشید ، به یادش میافتاد که چه روزهای تلخ و پر مرارتی را پشت سر گذاشته ، روزهایی که حتی قادر نبود قوت روزانه زن و کودکان معصومش را فراهم نماید ٫ با خود فکر میکرد که چگونه یک جمله کوتاه – فقط یک جمله – که در سه نوبت پرده گوشش را نواخت ، به روحش نیرو داد و مسیر زندگانیش را عوض کرد ، و او و خانوادهاش را از فقر و نکبتی که گرفتار آن بودند نجات داد ٫
او یکی از صحابه رسول اکرم بود ٫ فقر و تنگدستی براو چیره شده بود ٫ در یک روز که حس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده ، با مشورت و پیشنهاد زنش تصمیم گرفت برود ، و
وضع خود را برای رسول اکرم شرح دهد ، و از آن حضرت استمداد مالی کند ٫
با همین نیت رفت ، ولی قبل از آنکه حاجت خود را بگوید این جمله از زبان رسول اکرم به گوشش خورد : ” هرکس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک میکنیم ، ولی اگر کسی بینیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند ، خداوند او را بینیاز میکند ” ٫ آن روز چیزی نگفت ، و به خانه خویش برگشت ٫ باز با هیولای مهیب فقر که همچنان بر خانهاش سایه افکنده بود روبرو شد ، ناچار روز دیگر به همان نیت به مجلس رسول اکرم حاضر شد ، آن روز هم همان جمله را از رسول اکرم شنید : ” هرکس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک میکنیم ، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد خداوند او را بینیاز میکند ” ٫ این دفعه نیز بدون اینکه حاجت خود را بگوید ، به خانه خویش برگشت ٫ و چون خود را همچنان در چنگال فقر ضعیف و بیچاره و ناتوان میدید ، برای سومین بار به همان نیت به مجلس رسول اکرم رفت ، باز هم لبهای رسول
اکرم به حرکت آمد ، و با همان آهنگ – که به دل قوت و به روح اطمینان میبخشید – همان جمله را تکرار کرد ٫
این بار که آن جمله را شنید ، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد ٫
حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است ٫ وقتی که خارج شد با قدمهای مطمئنتری راه میرفت ٫ با خود فکر میکرد که دیگر هرگز به دنبال کمک و مساعدت بندگان نخواهم رفت ٫ به خدا تکیه میکنم و از نیرو و استعدادی که در وجود خودم به ودیعت گذاشته شده استفاده میکنم ، واز او میخواهم که مرا در کاری که پیش میگیرم موفق گرداند و مرا بی نیاز سازد ٫
با خودش فکر کرد که از من چه کاری ساخته است ؟ به نظرش رسید عجاله این قدر از او ساخته هست که برود به صحرا و هیزمی جمع کند و بیاورد و بفروشد ٫ رفت و تیشهای عاریه کرد و به صحرا رفت ، هیزمی جمع کرد و فروخت ٫ لذت حاصل دسترنج خویش را چشید ٫ روزهای دیگر به اینکار ادامه داد ، تا تدریجا
توانست از همین پول برای خود تیشه و حیوان و سایر لوازم کار را بخرد ٫
باز هم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلامانی شد ٫
روزی رسول اکرم به او رسید و تبسم کنان فرمود : ” نگفتم ، هرکس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک میدهیم ، ولی اگر بینیازی بورزد خداوند او را بینیاز میکند ”
منبع: اصول کافی ، ج ۲ ، صفحه ۱۳۹ – ” باب القناعه
سلام
دوستان عزیزم لطفا این پاسخ رو هم بخونید…
به نظر من جواب خاص این سوال از جنس آگاهی نیست و از جنس ایمانه!! یعنی همه دوستانی که پاسخ دادن که هر چی باور کنی همون برات اتفاق می افته (و اگه باور کنی که بدون بازاریابی جواب نمیگیری همون اتفاق میفته) پاسخ درستی دادن ولی بنظرم پاسخ کاملتری هم به این سوال میشه داد… چون این نوع پاسخ، از جنس آگاهی دادنه … و جایی استاد عباسمنش گفته بود صرف این آگاهی، پاسخ این سوالها نیست… بلکه باور کردن و عمل کردن به این سوال پاسخ درست تریه
.
پس بذارید من به روش متفاوتی پاسخ این سوالو توضیح بدم که ببینیم چقدر از ما جواب این سوال رو در اختیارمون داریم:
1. همه ما به قانون آگاهی داریم که صد در صد نتیجه هامون محصول فکر و باور ماست و نه محصول عملکرد ما… و البته خود عملکرد ما هم محصول فکر ماست… و چون بین عملکردمون و نتیجه هامون همزمانی رخ میده تصور می کنیم اون عملکرد باعث نتیجه مون شده…
2. حالا چالش شروع میشه: تصور کنید می خواهید یه سیب رو با چاقو پوست بکنید و نوش جان کنید… چند نفر از ما این قدر به قانون ایمان داریم که این چاقو علت کنده شدن پوست از سیب نیست… این فکر ما بوده نتیجه ش باعث شده پوست سیبِ ازش جدا بشه و البته خودِ استفاده ما از چاقو هم محصول فکر ماست… ولی چون بین چاقو و سیبِ پوست کنده همزمانی رخ میده، ما چاقو رو علت اصلی تصور می کنیم… در حالیکه چاقو علت اصلی نیست و اگه طبق فرکانس مون قرار باشه پوست این سیب کنده بشه این نتیجه اتفاق می افته… حالا چه به این روش که ما اقدام کنیم و چه این که یکی دیگه برامون سیب رو پوست بکنه و حتی اگه هیچکسی این کار رو نکرد خدا به روش خودش معجزه می کنه… چون خدا به هیچ وجه از قانونش کوتاه نمیاد
همینطور، نتیجه فرکانسِ فکری ابراهیم این بود که نباید در آتش (که ذاتش سوزانندگیه) بسوزه پس حالا که هیچکدوم از علت های ظاهری کمکی نکردند… باید (از نظر ما) معجزه بشه و آتش براش سرد بشه … چون خدا از قانونش کوتاه نمیاد.
پس دوست من اگه نتیجه فرکانس و فکرت این بشه که تو باید سایت پربازدیدی داشته باشی باید این اتفاق بیفته… چه تو بازاریابی و روابط عالی خوب داشته باشی چه نداشته باشی… چون خدا از قانونش کوتاه نمیاد و اگه لازم باشه (از نظر محدود ما) معجزه می کنه تا قانونش حفظ بشه… این باور صد در صدی به قانون جذبه :)