https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد خوبم و همه اعضای بی نظیر این خانواده ی فهمیم و دوست داشتنی
خوشحالم که دوستی به تضادی برخورده و بانی این فرصت شد که همگی اعضا را به چالشی متفکرانه هدایت کند؛تبریک میگویم که به این تضاد برخوردید زیرا تضادها نعمت و فضلی است از جانب خدای مهربان برای هدایت و دریافت ما به خوشبختی بیشتر و به گفته خود خداوند ” به ما میافزاید ”
از دیدگاه من که شاگرد چند ساله ی مکتب استاد هستم و به لطف خدا هر روز بر آگاهی و درکم از قوانین افزوده میشود و درحال طی کردن تکاملم هستم ؛ عواملی که نتایج استاد عباسمنش را با سایرین متفاوت میکند در چند عامل است که به یک عامل اصلی گره خورده است؛
استاد “عاشق ” است و چیزی به عنوان مقوله ی “کسب و کار ” ندارند یعنی با عشقی دارد زندگی میکند و همراه است که دیگران از بیرون به دید کسب و کارِ ایشان آن را میبینند، آیا این یک تمایز نیست؟!
دوم اینکه ایشان نسبت به “عشق ” شان “تعهّد” دارند آن هم تعهّد به معنای واقعی و در تمامی ابعاد آن، آیا این تمایز نیست؟!
و سوم اینکه ایشان با تجارب علمی و عملی گوناگون به خوبی یادگرفته اند که در هر موضوعی (یکی از آنها ثروت و موفقیت مالی است) باورهای قدرتمندی به صورت بنیادین در وجود خود بسازند و هر روز این باورها را بهتر و قدرتمند کننده تر بسازند ؛ و آیا داشتن چنین باورهای قدرتمندی تمایز نیست؟!
و البته مهم ترین و اصلی ترین مورد که این سه مورد به آن گره خورده و متفاوت ترینشان کرده از همگان ؛
” یکتاپرستی ”
هست ؛ ایشان به صورت عملی نشان داده اند که “یکتاپرست ” هستند؛ آیا یکتاپرست بودن به معنای حقیقی ( در افکار، گفتار و رفتار) وجه تمایز نیست؟!
پس پاسخ اینکه چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند همین است؛
1) عشقی خالص که نتیجه آن لذَّت بردن و خدمت به خلق است
2) داشتن تعهّدی که ما را به حرکت وامیدارد تا اقدامات عملی مربوه (البته با تمام تمرکز که استاد همیشه بر آن تاکید دارند) را انجام دهیم
3) ساختن باورهایی قدرتمند به صورت بنیادین در وجودمان که راههای رسیدن به اهداف را برایمان ساده، سریع و لذت بخش میکند
و البته همه اینها را محکم گره بزنیم به ایمان و توکلی خلل ناپذیر و اعتمادی محکم به “ربَّ العالمینی” که بی نظیر است و چون او نیست.
برای خودم و همه ی عاشقان این راه
” عشق ، تعهّد ، باورهای عالی و توکلی عظیم ” از ” ربَّ العالمینم ” خواستارم.
به نظر من اندازه ظرف هر کسی باعث ایجاد تفاوت در کسب و کار ها میشه،مهم نیست یک شغل یا ده شغل داشته باشی،مهم اینه اندازه ظرفت چقده،اگر اندازه ظرفت بزرگ باشه یک شغل هم داشته باشی درآمدت به اندازه ظرفت میشه،اگر ظرفت کوچیک باشه ده تا شغل هم داشته باشی درآمدت باز هم اندازه ظرفت میشه،تفاوت نتیجه در کسب و کار ها تفاوت در اندازه ظرف ماست و باور های ما اندازه ظرف ما رو مشخص میکنه،باور ها رو درست کنیم اندازه ظرف هم بزرگ میشه و در نتیجه کسب و کار هم متفاوت میشه.
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد گرم گرمی را کشید و سرد، سرد
اکثر ما با اینکه اصلو میدونیم، همیشه دنبال فرعیاتیم و فکر میکنیم که اینا اصلند.
به قول ژوزف مورفی قانون زندگی قانون باورهاست.
میدونیم که با تغییر افکار و درون ، بیرون تغییر میکنه ولی بعضا سمت فرع میریم و از جاده مسیر اصلی خارج میشیم.
اول برسی کنیم قوانین جهان رو، قوانینی که به شدت دقیق و تغییرناپذیرند.
قانون میگه هر چقدر رو افکارت کار کنی و ورودی هایی چه خواسته ها چه ناخواسته ها داشته باشی و آن ها به هر نحوی تکرار بشه تبدیل میشه باور
وظیفه باورها اینه که ما رو در مدار خواسته ها و ناخواسته ها (ورودی های ذهنی) قرار میده و در آن مدار اتفاقات، شرایط و…. وجود دارند
اگر رو باورهای ثروت کار کنیم وارد مدارش میشیم و هر چقدر باورها مثبت تر و خالص تر باشد به مدار های بالاتر میریم و این نامحدوده و همیشه ” تر ” خواهد بود.
همیشه باید رو باورها باید کار کرد مخصوصا ترمزها که اصل کارند و هر چقدر ترمزها رفع بشن فرکانس خالصتر میشه.
مهمترین باورهایی که باعث پیشرفت در جنبه زندگی میشه باورهای توحیدیه که بنظرم کسی که این باورهاش قوی باشه بی شک همیشه در حال پیشرفته.
به قول خدا انسان فراموش کاره ، ما گاهن قانون رو از یاد میبریم و به فرعیات میچسبیم ، من خودم اینجوریم و جاهایی که به تضاد برمیخورم به سمت فرعیات میرم و به لطف خدا از زمانی که با تعهد برنامه های استاد رو کار کردم در این چند سال همیشه سعی کردم از قانون استفاده کنم حتی زمانی که یه ترمزی میگفت که نمیشه و…. . من با منطق که بزار یبار امتحان کنم با قانون ببینم چی میشه و با تکرار و مرور تقویت شد و خودش همیشه حاضره.
چه کسی ما رو آفرید؟
چه کسی بدن ما رو که کهکشانیه برا خودش آفرید؟ و رهبری میکنه؟
چه کسی زمین، خورشید و ماه رو در فضا میچروخونه؟
من به اللهی که رب العامینه ایمان میارم و کارامو به اون میسپارم.
همونیکه با این همه عظمت و قدرت دنیا رو رهبری میکنه، زندگی منم رهبری میکنه و اون همیشه نزدیکه و استجابت میکنه.
میکائیل هم مثل عزرائیل عمل میکنه و کار یکیشون روزی دادنه(همان رزقی که در نهج البلاغه امده) و کار یکیشون گرفتن جان انسان
مگه ما میتونیم از مرگ فرار کنیم و مثلا بریم یه جایی بسیار دور که عزرائیل نتونه پیدا کنه ، مگه نمیتونه پیدا کنه؟
میکائیلم همینطوره فرشته رزق رسان که شرطش اینه که باید کنترل ذهن داشته باشیم و بتونیم ازش بگیریم
در اینجا باورهای ما دستان ما هستند که هر چقدر محدود باشند دست بسته میمونه.
کسانی برنده اند که قوانین خدا رو درک کردن و ازش استفاده میکنند.
خدا خودش در قران گفته که کاراتونو به من بسپارید و من به بهترین شکل انجامش میدم.
به قول استاد (فایل بهترین باور درمورد خدا) خدا زمانه، مکانه و…. خدا همه چیزه
خدا حتی میتونه در کسب و کار تبلیغات باشه ، تاثیر باشه ، بازاریاب باشه و…..
اون که قدرت مطلقه و جهان طبق فرمان اون کار میکنه.
وظیفه خودمون و خدا رو بدونیم و تو کار خدا دخالت نکنیم تا اون انجام بده.
…………………………………………
…………………………………………
در مورد مدارها اگه من باورهام اکی باشه ، مثلا در کسب و کار اگه بار کنم که مشتریان بسیار خوبی هست و البته رو ترمزها هم کار کرده باشیم
اینطور میشه که در اون مدار اگه مشتریان خوبی باشن با من برخورد میکنند و طبق قانون کبوتر با کبوتر
هدایت میشند سمت من و جهان این کار رو انجام میده به آسانی در آرامش نه با تقلا و زور.
به قول استاد فکر کنید چطور با من آشنا شدید؟
من اون موقع، موقع دبیرستان بود که دنبال تندخوانی میگشتم و فایل استاد رو دیدم که دوره رو معرفی میکرد و به خودم گفتم این یارو چرا اینطور حرف میزنه، مزخره
درست بعد از یک ماه من از گروه خانوادگی فایل انگیزشی استاد رو دیدم و خیلی روم تاثیر گذاشت و دنبال کردم و سایتو پیدا کردم ، حالا یکی از فایلایی که بیشتر میدیدم همون فایل دوره تند خوانی بود و خیلیم لذت میبردم چون مدارم عوض شده بود و جالب این بود که در اون گروه وایبر که من اصلا فعالیت نداشتم فایلو دیدم و بعد از تک تک افراد پرسیدم که آیا اونا هم دیدن فایلو که جواب منفی بود.
اینجا من با استاد با تبلیغ آشنا نشدم بلکه خدا آشنام کرد.
……………………….
افراد دیگه هم سمینار و برنامه مثل استاد میزارن و تبلیغ هم میکنن ولی فیدبک خوبی ندارن برعکس عباسمنش، من با خودم فکر کردم چطور و چرا افرا میان از سایت استاد محصولاتش رو که قیمت و ارزشش بالاس میخرند و حاضر بیشتر پرداخت کنند یکیش خوده من ، بعضی ها میگن که خب عباسمنش با اون قیمتی که گذاشته معلومه ثروتمند میشه ، باز اینجا هم من بفکر میفتم که چرا فلان استاد که در رسانه ها هم فعالیت داره نمیتونه با این کیفیت عباسمنش باشه ، باز این تضاده باعث تقویت باورهام میشد.
………………………
در یکی از مناطق شهرمون یه مغازه ای کوچیک هس که املت و سیب زمینی و تخم مرغ میفروشه
همیشه شلوغه و حتی مردم صف تشکیل میدن، این در حالیه که دو تا مغازه هم روبروش با کیفیت بهتر هست و همیشه خلوطن ، اینجا دیگه کار باورهاست که اینطور شده ، اگه واقعا بحث مکان بود باید اونا هم بیشتر کار میکردن.
……………………
محسن چاوشی خواننده ثروتمندی که تا بحال کنسرت نزاشته و حتی تا بحال دعوتاشو به تلوزیون رو رد کرده و در پیج اینستاش هم زیاد فعال نیست و نزدیک 2میلیون فالور داره
حتی وقتی در اهنگاش از شعر های عرفانی و مولانا و حافظ استفاده کرد، اکثرا بهش گفته بودن که دیگه موفق نمیشی و…..
اون تونست ذهنشو کنترل کنه و در فروش آلبوماش رکورد بزنه
پس طبق قانون اینطور هم میشود
…………………….
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
من تجارب shoma را دوست دارم، این یکی بود که کیفیت زندگی من را افزایش می دهد. با تشکر برای به اشتراک گذاشتن دانش خود را با گروه به عنوان اعتقادات خود را یک بار دیگر تقویت می کند.
سلام به استاد عزیزم اومیدوارم که همیشه در آرامش باشی و یک سلام دیگه به تمام اعضای سایت.
من خیلی در سایت فعال نیستم بهتره بیگم اصلا فعال نیستم در سایت نظرات رو میخونم ولی جواب ندادم تا بحال.
به هر حال جواب این سوال مسابه،
به نظر من اولین عوامل نتایج استاد را متفوت کرده تعهد استاد است که هر روز خودش را دراحساس خوب قرار میدهد وخیلی با تعهد وانگزه زیادی روی باورهای خودش کار میکند که هر روز بهتر از دیروز باشد با اینکه سالهاست قوانین را تدریس میکند ولی هنوزهم دنبال اصلاح باورهای خودش است، مسل کریستیانورونالدو که بهترینبازیکن دنیاست ولی بیشتر وجدیتر ازخیلی بازی کنای دیگه تمرین میکند.و
دومین عاملاینکه استاد به قوانین باور دارد چیزی که خیلی ازافراد باور نمکند که ما با افکارغالب مان زندگی خودمون رو رقم مزنیم.
وهرکسی که به این باور برسد که ما دستگاه خلق خاسته هامونیم، مسل استاد آرامش دارد ترس از آینده ندارد وهمیشه در احساس خوب قرار دارد و این احساس خوب است که مارا به خاسته هامون میرسونه. من دیشب وقتی لایو استاد دیدم خیلی بهتر قانون را درک کردم خیلی باورم بهتر شود که ما فقط کافیه که خوب باشیم.
بخدا خیلی حالم بد بود دیروز ولی با دیدن این فایل اینقدر به آرامش رسیدم که دیگه اسلا نگران نیستم وخیلی احساس عالی دارم.
بعد ازین سعی میکنم زیادتر در سایست فعالیت به خرج بیدم که باورهامو قویتر کنم.
و همین. استاد عزیزم خیلی دوست دارم خیلی خوش حالم که در جمع شما قرار دارم من خیلی از خداوندم سپاسگزاری میکنم ازین که در گروه شما هستم خیلی.
خدارو هزار بار شکر .موفق وپروز باشید خدا نگدار همه تون
منه مروا امیری اینوخوب میدونم عامل موفقیتت تو درافکاروباورهای توست ازاونجاییکه خودت همیشه تاکیدداری درهرزمینه ای باید باورها وافکارمون رودرست کنیم .ودوباره تاکیدمیکنی وقتی ایرادهامون روتویه باورهامون پیداکنیم وراه حل هارو هم پیداکنیم وبعد خودمون رو باورهامون رو افکارمون رو اعمالمون رو تغییربدیم بعدنتیجه تعیرمیکنه اونوقته که ماکنترکاملی برزندگیمون داریم ودرک کردم که من باید برای موفقیتم بهاشو بپردازم وقتی بیشتری برای این مسائل بزارم بقول استاد چون هیچی درجهان اتفاقی نیست همه ی اتفاقات افکاری هستن که مابهشون شکل دادیم وشرایطها یک عامل بیرونی هستن که مهم اینجاست من چ شکلی بهشون نگاه کنم وچه شکلی بپذیرمشون ونمیخوام هیچوقت تابع شرایط باشم واصلا نمیپذیرمشون زمانی اونهارو میپذیرم که اونهارو به دیدیک فرصت نگاه کنم وازدلشون نتیجه ها بیرون بکشم .بقول استاداگربتونیم درست حدس بزنیم ریشه مشکل رو واگربتونیم راه حل مناسب روپیداکنیم دیگه اون اتفاق برامون تکرارنمیشه مثلا من اگه هربارسرمامیخورم باید بشینم فکرکنم که چرا من همش سرما میخورم اما اعضای خانوادم یا همسایه سرما نمیخوره چرا؟چون من سرماخوردگی رو باورکردم که وجودداره پس اگه من این باوردرخودم ایجادکنم که سرماخوردگی وجودنداره این فقط یک تَوَهُمه قطعا من دچارتکرارین سرماخوردگی نمیشم.اره به همین راحتی بایک تغییرباور.پس ماوقتی درمسائل کاری تایه حدی رشدمیکنیم بعدمیفتیم پایین بایدبشینیم فکرکنیم چرا؟؟؟؟خب عیب ازکارنیست عیب ازباوروافکارمانست که نسبت به اون کارداریم .که فکرمیکنیم این کاردرامدش خوب نیست یا محیط کاریش خوب نیس یا باید تبلیغ کنم یا وقت زیادمیخوادهمش باخودمون درگیریم دنبال راه حلیم دربیرون ازخودمون دنبال جواب وتغییرمیگردیم .بایدبشینینم عیب رو ازریشه افکاروباورمون دربیاریم ایاباورت اینه پول نیست یا کارت خوب نیس .یامحیطط محیط خوبی نیس همش تمرکزت به ناخواسته هاست همش باورکمبودداری پس اینها نشانه هایی هستن که خدارداره باهامون صحبت میکنه که به فکرتغییرافکارت باش ایمانتوقوی کن باباوری که تورو به یقین برسونه که میشود.مثلا مثل یک بیمار میادرژیم میگیره ازبعضی غذا ها چرا ؟چون باورداره این غذارو اگه بخوره فشارش قندش چربیش میره بالا وتازمانیکه بیماراین باوررو توذهنش ایجادکرده قطعا بخوره اون غذابهش واکنش نشون میده چون باورش کرده سمه واسش اما راه حلش اینه این بیماربجای این بیادیک باورجدیدومثبت ایجادکنه که بابا عیب ومشکل ازغذا نیست هیچ چیزبدی دردنیا وجودنداره وعیب ازافکاروباورمنه غذاهیچ مشکلی نداردومن اونومیخورم ومن سالمم وبیماری وجودنداردهمین به همین راحتی پس من اگرمیخوام درهرزمینه ای به موفیقت برسم باید بدنبال راه حلی دردرون خودم باشم نه دربیرون باید بشینم وقت بذارم بهاشوبدم وروی خودم کارکنم عامل موفقیت استاد وخیلی ازادمای دیگر درباورشون بوده اونها هیچوقت برخلاف خواسته هاشون عمل نکردن اونها ثروتمندان خودساخته ای هستن همین
استاد ممنونم ازاین فایلتون باورکن این متنو نوشتم هنوزبخدا فایلتوگوش ندادم فقط چندروزی بود خیلی فشارمیومدبه مغزم منم دنبال موفقیتی دربیرون خودم میگشتم اما باخوندن متن فایلتون به این فکرافتادم که راه حل دردرون خودم پیداکنم درریشه افکارم نه دربیرون موفقیت دردرون ماست …استادهمیشه درپناه الله باشید سالم وسلامت .پیروزوموفق
با سلام خدمت همه دوستان و اعضای خونواده صمیمی عباس منش
چقدر جالبه که این سوال تو این زمان پرسیده شد چون همین چند روز اخیر داشتم روی این مورد تحقیق میکردم و ای کاش امکان این وجود داشت که عکس هم بفرستم از یه سری دیاگرام برای راحتتر توضیح دادن موضوع
مورد اصلی اینه ما همیشه یه خواسته داریم و یه داشته و یه عمل
وقتی میخواییم به یه خواسته ای برسیم از یه نقطه ای شروع میکنیم که بهش میگیم داشته(چیزی که الان داریم)،و یه عملی انجام میدیم تا به خواسته مون برسیم
(از همه دوستان میخوام که برای خودشون روی کاغذ این مثلث رو بکشن)
هرچی خواسته شما به داشته شما نزدیکتر باشه ضلع عمل که روبروی زاویه عمل قرار میگیره کوچیک تره)
یعنی چی فرضا من میخوام برم تا دم در.(خواسته من رفتن تا دم در)،داشته من (روی مبل دراز کشیدم)،عمل (بلند شدن و یه قدم برداشتن تا در رو باز کنم)
میبینید که عمل زیادی نیاز نیست برای انجامش
حالا فرض کنید که من درونا خودم رو ناتوان میدونم از راه رفتن به هر دلیلی
اینجا مورد اصلی پدیدار میشه و دو تا راه داره
یا ما باید تفکرمون و باورمون رو نسبت به ناتوانیمون تغییر بدیم
یا تلاش بسیاااار بیشتری کنیم برای اینکه به خواستمون برسیم
جفتشم جواب میده!
اما گفتم هرچقدر به لحاظ ذهنی برای شما فاصله خواسته شما با داشته شما کمتر باشه عمل کمتری رو انجام میدید
هرچقدر این فاصله بیشتر باشه باید عمل بیشتر رو انجام بدید تا به نتیجه برسید
پ ن : داشته شما معنیش دقیقا برآیند تفکرات و باورهای شماست
که نتیجه اونها داشته شما رو ساخته
اگر به توضیح بیشتری نیاز هست تا ابهامی به وجود اومده رو توضیح بدم
سلام٫ به شخصه تا حالا تموم کسب و کار هایی رو که واقعا موفق بودن رو دیدم
یه نقطه اشتراک بین همشون هست و اونم اینه که با اعتقاد قلبی به کاری که انجام میدن ایمان دارن
رستورانی تو بازار شهر تبریز هست به اسم حاج علی که نه با کلاس هست نه از تکنیک خاصی تو تبلیغات استفاده کرده بلکه از تبلیغات قلبی استفاده میکنه
هر کس که یه بار به اون رستوران بره تا عمر داره تعریفش رو پیش همه دوستاش میکنه که اونا هم برن
شما هم استاد عزیز تو این حوزه موفقیت واقعا این مباحث ارزشمندی که مطرح میکنید و با ما به اشتراک میزارین فقط برای خودتون حرف نیست
در حال حاضر کسب و کارهایی زیادی تو حوزه موفقیت فعال هستند ولی چند تاشون با ایمان راسخ به چیزهایی که میگن اعتقاد واقعی دارن؟ و عمل میکنن
به نظر من اگه کاری که انتخاب میکنیم اون رو به عنوان رسالت خودمون تو این جهان بدونیم و سعی داشته باشیم به بهترین نحو احسنت با عشق اون کار رو به مخاطب هامون ارائه کنیم اونوقت نتایج فوق العاده میشه
نتایج یک کسب و کار دقیقا به نظرم به این برمیگرده که چقدر صادقانه قصد کمک به مشتری را داریم و به اون کاری که میکنیم تا چه حد ایمان داریم برمیگرده٫
رونالدو یا مسی با تمام وجود خود با ایمان و اعتقاد قلبیشون دارن کاری رو که توش بهترین هستند و عشقشون هست انجام میدن و بعد نتایج خوب هم براشون رقم میخوره
اگه دو نفر همزمان وارد یه بیزنس بشن یکی واقعا اعتقاد قلبی داشته باشه که کاری که میکنه به اون مشتری کمک خواهد کرد و دیگری فقط به فکر ترفند و قول زدن باشه نهایت بعد از مدتی نتایج اون فرد صادق متفاوت صد برابر متقاوت خواهد بود٫
خدواند توسعه دهنده خوبی هاست هر چقدر سعی کنیم به دیگران خیر برسونیم نتیجه اون عمل وارد زندگیمون میشه
استاد عزیز کارتون خیلی درسته و دقیقا برای همین هم نتایج عملیش رو به اندازه خوبی های خودتون گرفتین
چند روز پیش داشتم کامنت دوستان عزیز مربوط به مسابقات قبلی رو میخوندم,با خودم گفتم خیلی وقته مسابقه ای مطرح نشده ,حداقل از زمانی که من عضو سایت شدم.خدا راسپاس گزارم که این فرصت برای من ایجاد شد.
باز هم باورهای متفاوت و نتایج متفاوت.هر کس مزد ماندن وتکرار در باورهایش را می گیرد.
هر روز که می گذرد ودر ارتباط با افراد متفات قرار می گیرم,کلی باور رو در اطرافیانم شناسایی می کنم و به وضوح نتایج آن باورها را در زندگیشان می بینم.به طور مثال شخصی را ملاقات کردم که زندگی نسبتا معمولی داشت و گله مند بود حالا که اوضاع زندگیم بهتر از قبل شده و هیچ قرض و بدهی ندارم دچار افسردگی شدم,زمانی که بدهکار بودم هیجان بیشتری داشتم,مدام در حال تلاش برای پرداخت بدهی هایم بودم,الان دچار سکون شدم.بدیهیست که این فردبا این باور دوباره قرض و بدهی را تجربه خواهد کرد.در صورتی که اولا می تواند به خاطر پرداخت بدهی هایش شکر گزار خداوند باشدو دوما از شرایط زندگی این لحظه اش لذت ببردو هیجانات را به شکل دیگری مثل مسافرت به جایی که تا به حال نرفته یا کارهایی که تا به حال نکرده وارد زندگی اش کند.
در مورد کسب و کار هم ,همین طور است.اگر من باور داشته باشم که در کارم حتما باید تبلیغ کنم ,به ایده هایی سوق داده می شوم که حتما نیاز به تبلیغ دارد.اگر من باور داشته باشم برای رونق کسب و کارم باید راه های پیچیده ای را طی کنم,به همان مسیر هدایت می شوم.
اگر قرار است در زمینه ی خاصی آموزش ببینم خوب این کار را انجام می دهم.در مورد کسب و کارم آموزش های لازم را می بینم این منافاتی با باور های قدرتمند کننده ندارد.آموزش های لازم را کسب می کنم اما باورهای محدود کننده که در خلال آموزش به من گفته می شود را قبول نمی کنم.آموزش در کنار باورهای درست حتما نتایج درستی را به همراه دارد.
می توانم این طور مثال بزنم :شخصی یادگیری تخصصی را شروع کرده,اگر در آن کلاس بارها گفته شود برای موفق شدن در این حوزه حتما باید تبلیغ داشته باشید,یا حتما نیاز به پارتی دارید,یا حتما باید موقعیت رقیب ها را شناسایی کنید,یا فرصت ها برای این تخصص خیلی کم شده و…آیا این شخص دیگر انگیزه ای برای یادگیری و ادامه ی کار دارد؟
مگر اینکه این شخص با اموزش هایی که یاد گرفته و بدون باورهای محدود کننده ای که شنیده از کلاس خارج شودو کارش را با باورهای قدرتمند خودش شروع کند,آن موقع نتایج متفاوت را خواهد دید.ودر آخر همه ی این ها بستگی به میزان ایمان ما به باورهایمان دارد,اینکه چقدر به داستان باور ایمان داریم.
برای همه ی مردم سعادت,تندرستی,خوشی وقلبی مملوً از عشق به خداوند را می خواهم.
با سلام به همهی دوستان و خانوادهی صمیمی گروه تحقیقاتی عباسمنش.
دوست عزیز من دیدگاه خودم رو دربارهی این مساله میگم. مطمئنم اگر با طمانینه بخونید، براتون روشنگر خواهد بود.
من دقیقن دو ساله که وارد این حوزه شدم. آشنایی با قوانین کائنات. تا قبل از اون هیچ اطلاعاتی در این باره نداشتم. اما همیشه پرسشهایی مهم داشتم. که قطعن همون پرسشها من رو به این مسیر هدایت کردند.
یکی از پرسشها توو حوزهی سلامتی بود به این شکل که ما هر روز از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی شاهد توصیههای جورواجور و رنگارنگی هستیم در خصوص اینکه چه چیزی رو بخورید، چی رو نخورید. یک روز خوردنِ فلان میوه فواید زیادی داره، فردا در جایی دیگه میخونی برای فلان قسمت از بدن مضره. یا این دارو کمک زیادی به از بین بردنِ چند مشکل در بدن میکنه، اما متاسفانه در طولانیمدت احتمال ابتلا به بهمان بیماری خطرناک رو افزایش میده. قطعن برای هر انسانِ هوشیار و جستجوگری این پرسشها پیش اومده. برای منی که بسیار آدم علمی بودم و دیدگاههای علمی رو دوست داشتم، شک و شبهههای زیادی در خصوص علم داشت رقم میخورد.
پرسش بعدی در حوزهی پول و درآمد بود. تقریبن میشه گفت همهی افراد جامعه (غیر از کسانی که با قوانین آشنا هستند) یکسری باورهای عمومی و رایجی دارند که شبیه به هم هست. مثلن تعاریف مشخصی برای واژههایی مثل شخصیت، منش، فهم، درک و… دارند و در نظر اونها افرادی که حائز این ویژگیها نباشند، لیاقت و شایستگیِ داشتنِ پول و ثروت رو ندارند و لایق یک زندگیِ خوب نیستند. ولی همهی ما مثالهای زیادی داریم از افرادِ ثروتمند و پولداری که باز در نظر عموم شخصیت و وجههی اجتماعی مناسبی ندارند اما وضع مالی بسیار خوبی دارند و در رفاه کامل زندگی میکنند.
اینها برای من پرسش بود که چرا؟ چرا فلان کارمندی که بسیار شرافتمندانه زندگی میکنه، و در شغلش خدمت صادقانه و متعهدانهای انجام داده، در زمینهی مسایل مالی باید اینگونه محتاج باشه؟ چرا شخصی که روزی حدود ۱۲ ساعت زحمت میکشه، و در تلاش و تقلاست، درآمدی منصفانه نداره و در طرف مقابل هستند افرادی که با کمترین زمان و کارِ فیزیکی (که حتا نمیشه بهش کار گفت) درآمدهای چند صد میلیونی یا حتا میلیاردی در ماه دارند.
زمانهایی که با پرسشهای بالا روبرو می شدم، مستقیمن و شاید تنها صفتی از خالق و آفریننده که زیر سوال میرفت، «عدالت» بود. که پس عدل خدا کجاست؟ چرا اینهمه بیعدالتی؟ آیا ما رو آفریده که رنج بکشیم؟ آیا تویی که خدای قادر و توانا هستی، این اختلاف در کیفیت زندگی آدمها رو نمیبینی؟ همیشه یک جای این معادلهی زندگی ناقص بود در ذهن من.
تا اینکه من با قوانین حاکم بر جهان آشنا شدم و رفته رفته این آگاهیها در جان من نشست.
دوست عزیز اگر ما خدا رو آفرینندهی دانا و توانای کل هستی میشناسیم و همین یک جمله رو عمیقن درک کرده باشیم (که تا قبلش من درک نکرده بودم)، میباید چیزی (منظور قوانین) وجود داشته باشه که بیخبری و عدم آگاهی از اونه که سبب تمام تناقضات در ذهن من و شما میشه. باعث به وجوداومدن پرسشهای بیشمار میشه (که اتفاقن خوب هم هستن و برای انسانِ جستجوگر، هدایتگر ظاهر میشن).
برای خودِ من این پرسش و پاسخها به این صورت پیش رفت که اگر با آفرینندهای با این توانایی در خلق کائناتی چنین هوشمند روبرو هستیم، قطعن برای هر چیزی در این جهان هم تدبیری اندیشیده شده. قطعن و قطعن و قطعن باید چیزی در همهی ما انسانها قرار داشته باشه که همهی ما رو (فارغ از جنسیت، رنگ پوست، نژاد، ملیت و اینکه در چه جغرافیایی به دنیا اومدیم، سالم هستیم یا با نقص مادرزادی متولد شدیم) به طرزی یکسان از تمام مواهب و نعمتهای این سیارهی زیبا و شگفتانگیز برخوردار کنه. آفرینندهای چنین هوشمند که کائناتی با این دقت و نظاممندی رو آفریده، آیا میتونه انسان رو بیحساب و کتاب در این جهان رها کرده باشه؟ این پرسش من از خودم بود. بدنِ ما با اینهمه شگفتی و نظم و قدرتهای فوقالعاده در ترمیم و بازسازی خودش و تواناییهای باورنکردنیِ دیگه که هر روز شاهدش هستیم، حتمن خالقی به مراتب هوشمندتر داره. آیا شایستهست که اون خالق ما رو همچون کودکانی بیسرپرست و یتیم وارد این زندگی کرده باشه؟
پس میباید به کل چیزی مهمتر در جریان باشه. قوانینی محکم و استوار، ازلی و ابدی که در تمام کائنات ثابتند.
مهمترین اون قوانین، اینه که به همهی ما انسانها این توانایی داده شده که با افکار و باورهامون به هر چیزی که میخوایم دست پیدا کنیم. فرقی نمیکنه در چه خانوادهای با چه پشتوانهای به دنیا اومدی، هر کسی میتونی باشی و به هر چیزی که بخوای، میتونی دست پیدا کنی.
در خصوص اون قسمت از پرسشتون که پس این ابزاری که اساتید مختلف معرفی میکنند چیه؟ دقیقن همین حوزه هم یکی دیگه از پرسشهای مهم زندگی من بود که در نهایت من رو به سمت شناخت قوانین هستی سوق داد. از این جهت احساس کردم میتونم پاسخِ مناسبی به شما بدم تا شاید تلنگری ایجاد کنه.
من مدتی بود که علاقمند به حوزهی موفقیت فردی شده بودم و دنبال این بودم که از بهترین و کارآمدترین مسیر به اهداف و خواستههای شخصیم در زندگی برسم. همه میدونیم به محض اینکه با این حوزه آشنا میشی، در همون قدمهای اول ورود، با سیلِ کتابها و استادان و شاخهها و زیرشاخهها مواجه میشی که هر کدوم ادعا دارند کلیدِ اصلی و رمز اصلی برای موفقیت پیش اونهاست. شاخههای متنوعی مثل علم بازاریابی، علم فروش، فنون مذاکره، زبان بدن، تندخوانی، تست MBTI ، تحلیل بازار و صدها شاخه و زیرشاخهی دیگه. خوشبختانه و میلیونها بار شکر که من چندان درگیر این علوم نشدم و تقریبن از همون اول به مسیر درست (آشنایی و یادگیری قانون جذب به شکل کامل و اصولی) هدایت شدم. اما میخوام بگم در همون مدت کوتاهی هم که پیگیر این حوزه بودم و با دو سه شاخه از این علوم، آشناییِ مختصری پیدا کردم، این پرسشِ مهم برام هر روز پررنگتر میشد که آیا تمام انسانهای کرهی زمین برای رسیدن به خواستههاشون، برای برخورداری از نعمت و برکت و فراوانی که حق طبیعی اونهاست، باااااید این علوم رو فرا بگیرند؟ برای کسانی که به هر دلیل این امکان فراهم نیست یا اصلن اطلاع ندارن که چنین علوم و دانشی هست، چی؟ آیا اینجا همون عدالت آفریننده زیر سوال نمیره؟ چرا نباید مسیر سادهتر و در دسترستری باشه؟ و باز این پرسشها بود که من رو هدایت کرد تا با این قوانینِ محکم و قدرتمند آشنا بشم. چرا که درک کردم رسیدن به خواستهها (که به جرات میتونم بگم مهمترین چیز در زندگی انسانه) باید خیلی در دسترستر از این حرفها باشه؛ نه اینکه من مجبور باشم صدها کتاب توو حوزههای مختلف بخونم یا دورههای مختلفِ اساتیدِ گوناگون رو شرکت کنم که در مواردی حتا گفتهها و توصیههای متناقض با هم دارند.
و فهمیدم باید قوانینی باشه ورای تمام این داستانها. باید تواناییای باشه که از هنگام تولد در وجود همهی ما نهاده شده باشه.
زمانی که این قوانین رو درک میکنی (و نه فقط آشناشدن)، متوجه میشی که تو هر اتفاقی رو توی هر حوزهای از زندگیت میتونی رقم بزنی. تو خالق هستی. خالق شرایطِ زندگیت. هر طور که باور کنی، همون اتفاق میفته. قدرت در درون ماست.
من اگر با انرژی کائنات هماهنگ باشم نیازی به فن مذاکره ندارم، نیازی نیست بدونم در مواجهه با این شخص خاص، چطور زبان بدنی داشته باشم؟ نیازی به داشتنِ روابط عمومی بالا نیست. لازم نیست تیپهای شخصیتی مختلف رو بشناسم و اینهمه دانش مختلف رو در ذهنم داشته باشم؛ اگر باورهای مناسب و دلخواهم رو ساخته باشم، اگر بیشتر اوقات روز احساس خوبی داشته باشم، فرکانسهای مناسب از من به جهان ارسال میشه و جهان، اتفاقات و شرایطِ مشابه با اون فرکانسها رو برام ایجاد میکنه که میشه همون قرارگرفتن در مسیرِ رسیدن به خواستهها و خلق زندگی دلخواه.
از روی پرسشتون، این حدس رو میزنم که با قوانین حاکم بر جهان (و در راس اونها قانون جذب) آشنا نیستید یا اگر هم هستید، به طور کامل و اصولی درک نشده. اگر اینطوره، پیشنهاد من قطعن اینه این موضوع رو در اولویت زندگیتون قرار بدین.
من همیشه این مثال رو برای دوستان میزنم. خواهش میکنم خودتون رو کامل توو این مثال مجسم کنید.
فرض کنید کنارِ یک زمین بازی ایستادید و عدهای در قالب دو تیم مشغول انجام بازی هستند. ناگهان برای یکی از بازیکنها مشکلی پیش میاد که نمیتونه به بازی ادامه بده و از شما میخوان که به اون تیم ملحق بشید تا جای خالی بازیکنشون حس نشه. اما مساله اینه که شما از اون بازی چیزی نمیدونید و از قوانینش بیاطلاع هستید. شما چه کمکی میتونید بکنید؟ ممکنه باعث خلق اتفاقات ناخواسته بشید، ناخواسته برای حریف امتیاز کسب کنید. در اون لحظه که سردرگم و مستاصل هستید، آرزو نمیکنید ایکاش قوانین این بازی رو میدونستید؟
این جهان هم مثل اون بازی قوانینی داره، قوانینی که خداوند مقرر فرموده و در صورت آگاهی از اونها به مراتب زندگیِ شاد و لذتبخشی خواهیم داشت، به تمام خواستههایمان در کمال آرامش و با آسودگی خاطر خواهیم رسید. علوم مختلفی که انسانها برای رسیدن به موفقیت تبیین کردن، هر روز با پیشرفت بشر، داره متنوعتر و شاخهشاخهتر میشه. جزئیات زیادی داره. بسته به شرایط نغییر میکنه. در سازمانها و شرکتها و کشورهای مختلف بسته به نوع فرهنگ و جامعه تغییر میکنه و ثابت نیست و تو باید همهی اینها رو لحاظ کنی. نیاز به کار سخت، تلاش زیاد، اراده، پشتکار، صبر، و صفاتی از این دست داره.
اما قوانین کائنات دو سه تا بیشتر نیستند. کوتاه و ساده هستند. در همه جای جهان ثابت هستند و همه جا به یک صورت جواب میدهند. نیاز به برنامهریزیهای سخت و تلاش زیاد هم ندارند. در حقیقت به هیچ پیشنیازی که با روح و جوهرِ انسان ناسازگار باشه (مثل ارادهی پولادین، پشتکار، برنامهریزی سخت و منظم و دقیق، و…) وابسته نیستند.
اگر در یک کلام بخوام بگم، آدمی در طول این مسیر اول خودش و بعد خالقش رو درست و کامل میشناسه و یاد میگیره چطور در هماهنگی با «اون چیزی که واقعن هست» و در کمال آرامش و آسودگیِ خاطر، زندگیِ دلخواهش رو خلق کنه و تمام لحظاتش رو در لذت و سعادت زندگی کنه. ?
داشتم با خودم میگفتم خدایا استاد عباسمنش یه مسابقه جدید بذاره که بتونیم بریم نظرات این خانواده ارزشمند رو بخونیم و باورهای خودمون رو تقویت کنیم و خداروشکر که انقدر زود خواسته من توی دنیای فیزیکی به حقیقت پیوست خدایاشکرت?
حس خوبم اصلا قابل توصیف نیست???
و اما بریم سراغ جواب سوال دوستمون:
دوست خوبم همه چیز بر میگرده به این درک ما از قانون که اعمال ما نیستند که اتفاقات رو رقم میزنند و این افکار ما هستند که اتفاقات رو رقم میزنند. برای این هم که این بهت ثابت بشه کافیه بشینی و یکم روی خودت کار کنی خودت از همون روز اول نتایج شگفتانگیزش رو میبینی.?
یعنی این که من اگر این رو بدونم که این افکار من هستند که اتفاقات رو میسازه به این فکر نمیکنم که اگر من برم فلان کار رو انجام بدم نتیجه میگیرم بلکه میگم من اگه فلان باور رو در خودم ایجاد کنم، فلان افکار رو ایجاد کنم، فلان ترمزها رو بردارم نتایج رقم میخوره به خاطر همین خیلی نگران این نیستم که چه کارهایی دارم انجام میدم بلکه بیشتر به دنبال این هستم که چه افکاری رو دارم در ذهنم پرورش میدم.
اولین چیزی که باید باورش کنیم این هست که تمام دنیای اطراف من در هر لحظه داره واکنشی نشون میده نسبت به فرکانسهای این لحظهی من و فرکانسهای من داره اتفاقات من رو رقم میزنه.اگه بدونم اینقدر مهمه اگه بدونم که این کل داستانه اگه بدونم که این اصل و نحوه کار جهان هستی هستش اونوقت خیلی نگران کارها نیستم نگران این نیستم که کجا تبلیغات کنم؟ چطور بسته بندی کنم؟ چطور بفروشم؟ میگم بابا کل داستان رو داره باورهای من درست میکنه بنابر این باورهامو که درست کنم همه چیز خود به خود اتفاق میفته و به من گفته میشه.
کلا میخوام این رو بگم که اعمال ما بسیار بسیار بسیار کمتر تاثیر داره تا افکارمون. در واقع اون عملی نتیجه بخشه که بعد از تغییر افکارمون بهمون الهام میشه نه اون عمل کردن بدون تغییر افکار و باورها. اگه کار کردن، اگه فعالیت فیزیکی، اگه تلاش روزانه تاثیرگزار بود کارگرای معدن یا کارگرای شهرداری و کلا اونهایی که دارن صبح تا شب زحمت میکشند اونها باید موفقترین ثروتمندترین خوشبختترین و شادترین افراد دنیا بودند ولی واقعیت اینه که اینطور نیست. درواقع اون کار و عملی نتیجه بخشه که بعد از ساخت افکار مناسب و باورهای مناسب الهام میشه و در حقیقت خود اون عمل هم بعد از ساختن افکار مثبت و باور مناسب هست که الهام میشه.
حتی بوده کارهایی که استاد اصلا کاری براش انجام نداده و خودش اتفاق افتاده مثل همین تبلیغ سایت: تاحالا اصلا فکر کردین که چطوری با گروه عباسمنش آشنا شدید؟ احتمالا معرفی دوستی بوده یا شخصی براتون از استاد فیلمی فرستاده و شما بعد با سایت آشنا شدید و یا هر روش دیگه مهم اینجاس که استاد حتی یک ریال هم بابت تبلیغات خرج نکردند ولی هستند افرادی که با میلیونها تومان تبلیغ یک صدم نتایج استاد رو هم نگرفتند. یا اون ماجرایی که استاد اون شخص فارسی زبان رو توی سفارت فرانسه در حالی که زبان رو به خوبی بلد نبودن موقع مهاجرتشون به آمریکا میبینند و اون شخص کارهای ویزای استاد رو میکنه.
خب این چه چیزی رو نشون میده؟ این نشون میده که داستان یه چیز دیگه هست و اونم اینه که ما باید خدا رو باور کنیم. این خدا و قانون هست که این کارها رو برای استاد انجام داده چون واقعا هیچ کس و هیچ کس نمیتونه این اتفاقات رو اینطوری رقم بزنه که برای استاد رقم خورده جز خدا و مشکل بسیاری از ماها اینه که به خدا ایمان و باور نداریم یعنی باور نداریم که بابا اون میتونه کارهامون رو به سادهترین شکل ممکن برامون انجام بده، باور نداریم که خدا جواب تموم سوالامون رو میدونه و میتونیم از خودش بپرسیم و اون بهمون الهام کنه.
دوست خوبم اولین چیزی که باید بپذیری این هست که این باورها و افکار تو هستند که دارند شرایط و اتفاقات زندگیت رو رقم میزنند و بعد از اون هم باید خدا رو باور کنیم. من باور دارم اون خدایی که من و کل جهان هستی رو آفریده میتونه هر کاری که بخوام رو برام انجام بده، مثل همین که از خدا خواستم که استاد یه مسابقه توی سایت بذاره و خدا هم این کار رو برام انجام داد یا کارهایی که برای استاد انجام داده. من باور دارم که خدا جواب هر سوالی که دارم رو میدونه و به من توی زمان مناسب الهام میکنه.
دوست عزیزم اگه لازم باشه تکنیکی استفاده کنی یا برای مثال از روش خاص تبلیغاتی استفاده کنی اگه باورهای مناسبی داشته باشی به موقع خود خداوند بهت الهام میکنه که دقیقا چه کاری باید انجام بدی و این رو هم بگم اگر با باور نامناسب کاری رو انجام بدی در هر حالت اون کار اون سودی که فکر میکنی رو بهت نمیرسونه چرا؟ چون که باور تو ایراد داره و تا این باور رو عوض نکنی نتایج هم تغییری نمیکنن.
یه مشکل دیگه هم که خیلی از ماها داریم این هستش که تا جواب تموم سوالاتمون رو ندونیم پا در مسیر نمیذاریم در حالی که قانون جهان این هست که ما باید قدم اول رو برداریم تا قدم دوم بهمون الهام بشه و همینطور ادامه بدیم بنابراین اگه بخوام عواملی نتایج استاد عباسمنش را متفاوت کرده رو بگم اینها هستند:
– ایمان داشتن به قوانین و پذیرفتن این که این افکار، باورها و فرکانسهای ما هستند که شرایط را رقم میزنند.
– ایمان داشتن به آنچه که بهشون الهام میشده و عمل کردن به آن
– باور داشتن به این که خداوند جواب تمام سوالات را میداند و حتی خود خدا میتواند کارهای ما را انجام دهد
– توجه کردن فقط به خواسته و برداشتن تمرکز از روی ناخواستهها
پس برای جمع بندی میتونم بگم در کل علت تفاوت نتایج استاد عباسمنش با دیگران این هست که اولا پذیرفته است که همه اتفاقات و شرایط زندگیاش به واسطه فرکانسها و باورهایش خلق میشود. و این که باور کرده است که خداوند به او الهام میکند و برای همین هم چون در فرکانس مناسب هستند الهامات رو دریافت میکنند و به آنها عمل میکنند و خب مسلما نتایج عالیش رو هم میبینند. و این که دائما درحال کار کردن روی خودشون و ساختن باورهای مناسب و بهتر هستند و به ناخواستهها توجه نمیکنند و تمام توجه و تمرکزشون را روی خواستههاشون گذاشتند
و اگر بخوام تمام صحبتهای بالا رو در یک کلمه خلاصه کنم اون کلمه ایمان هست.
ایمان به قوانین و استفاده از آنها و ایمان به خداوند
خدایاشکرت به خاطر این همه آگاهی ناب که به زبانم جاری کردی و من فقط تایپ کننده بودم چقدر خودم باورهای مناسب پیدا کردم. استاد جون مرسی که این مسابقه رو گذاشتی تا ظرفمون بزرگتر بشه???
اگه این نظر براتون مفید بود بهش امتیاز ۵ ستاره بدید و منو خوشحال کنین??
سلام به استاد خوبم و همه اعضای بی نظیر این خانواده ی فهمیم و دوست داشتنی
خوشحالم که دوستی به تضادی برخورده و بانی این فرصت شد که همگی اعضا را به چالشی متفکرانه هدایت کند؛تبریک میگویم که به این تضاد برخوردید زیرا تضادها نعمت و فضلی است از جانب خدای مهربان برای هدایت و دریافت ما به خوشبختی بیشتر و به گفته خود خداوند ” به ما میافزاید ”
از دیدگاه من که شاگرد چند ساله ی مکتب استاد هستم و به لطف خدا هر روز بر آگاهی و درکم از قوانین افزوده میشود و درحال طی کردن تکاملم هستم ؛ عواملی که نتایج استاد عباسمنش را با سایرین متفاوت میکند در چند عامل است که به یک عامل اصلی گره خورده است؛
استاد “عاشق ” است و چیزی به عنوان مقوله ی “کسب و کار ” ندارند یعنی با عشقی دارد زندگی میکند و همراه است که دیگران از بیرون به دید کسب و کارِ ایشان آن را میبینند، آیا این یک تمایز نیست؟!
دوم اینکه ایشان نسبت به “عشق ” شان “تعهّد” دارند آن هم تعهّد به معنای واقعی و در تمامی ابعاد آن، آیا این تمایز نیست؟!
و سوم اینکه ایشان با تجارب علمی و عملی گوناگون به خوبی یادگرفته اند که در هر موضوعی (یکی از آنها ثروت و موفقیت مالی است) باورهای قدرتمندی به صورت بنیادین در وجود خود بسازند و هر روز این باورها را بهتر و قدرتمند کننده تر بسازند ؛ و آیا داشتن چنین باورهای قدرتمندی تمایز نیست؟!
و البته مهم ترین و اصلی ترین مورد که این سه مورد به آن گره خورده و متفاوت ترینشان کرده از همگان ؛
” یکتاپرستی ”
هست ؛ ایشان به صورت عملی نشان داده اند که “یکتاپرست ” هستند؛ آیا یکتاپرست بودن به معنای حقیقی ( در افکار، گفتار و رفتار) وجه تمایز نیست؟!
پس پاسخ اینکه چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند همین است؛
1) عشقی خالص که نتیجه آن لذَّت بردن و خدمت به خلق است
2) داشتن تعهّدی که ما را به حرکت وامیدارد تا اقدامات عملی مربوه (البته با تمام تمرکز که استاد همیشه بر آن تاکید دارند) را انجام دهیم
3) ساختن باورهایی قدرتمند به صورت بنیادین در وجودمان که راههای رسیدن به اهداف را برایمان ساده، سریع و لذت بخش میکند
و البته همه اینها را محکم گره بزنیم به ایمان و توکلی خلل ناپذیر و اعتمادی محکم به “ربَّ العالمینی” که بی نظیر است و چون او نیست.
برای خودم و همه ی عاشقان این راه
” عشق ، تعهّد ، باورهای عالی و توکلی عظیم ” از ” ربَّ العالمینم ” خواستارم.
خانم محبوبه رحیمی
دوست خوبم سلام
چقدر قشنگ گفتی
استاد عباس منش عاشقه
عاشق یکتا پرستی
برای هر کسی که طالب پیشرفتِ اینچنین عشقی رو آرزو میکنم.
سپاس از شما دوست عزیز
من هم برای شما بهترین ها و چنین عشقی را از خداوند میخواهم.
دوست هم فرکانسی عزیزم محبوبه جان سلام
فقط کسی که در این مِدار قرار داره میتونه چنین تمایزی را درک کنه و پخش کنه
برای شما آرزوی بهترین ها را دارم دوست عزیزم
سلام دوست عزیز؛ من هم برایتان پیشرفت روزافزون در تمامی ابعاد زندگیتان را آرزومندم.
با سلام خدمت استاد عزیزم و هم فرکانسی های خوبم
به نظر من اندازه ظرف هر کسی باعث ایجاد تفاوت در کسب و کار ها میشه،مهم نیست یک شغل یا ده شغل داشته باشی،مهم اینه اندازه ظرفت چقده،اگر اندازه ظرفت بزرگ باشه یک شغل هم داشته باشی درآمدت به اندازه ظرفت میشه،اگر ظرفت کوچیک باشه ده تا شغل هم داشته باشی درآمدت باز هم اندازه ظرفت میشه،تفاوت نتیجه در کسب و کار ها تفاوت در اندازه ظرف ماست و باور های ما اندازه ظرف ما رو مشخص میکنه،باور ها رو درست کنیم اندازه ظرف هم بزرگ میشه و در نتیجه کسب و کار هم متفاوت میشه.
موفق و شاد و ثروتمند باشید.
? ? ?
سلام به همه
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد گرم گرمی را کشید و سرد، سرد
اکثر ما با اینکه اصلو میدونیم، همیشه دنبال فرعیاتیم و فکر میکنیم که اینا اصلند.
به قول ژوزف مورفی قانون زندگی قانون باورهاست.
میدونیم که با تغییر افکار و درون ، بیرون تغییر میکنه ولی بعضا سمت فرع میریم و از جاده مسیر اصلی خارج میشیم.
اول برسی کنیم قوانین جهان رو، قوانینی که به شدت دقیق و تغییرناپذیرند.
قانون میگه هر چقدر رو افکارت کار کنی و ورودی هایی چه خواسته ها چه ناخواسته ها داشته باشی و آن ها به هر نحوی تکرار بشه تبدیل میشه باور
وظیفه باورها اینه که ما رو در مدار خواسته ها و ناخواسته ها (ورودی های ذهنی) قرار میده و در آن مدار اتفاقات، شرایط و…. وجود دارند
اگر رو باورهای ثروت کار کنیم وارد مدارش میشیم و هر چقدر باورها مثبت تر و خالص تر باشد به مدار های بالاتر میریم و این نامحدوده و همیشه ” تر ” خواهد بود.
همیشه باید رو باورها باید کار کرد مخصوصا ترمزها که اصل کارند و هر چقدر ترمزها رفع بشن فرکانس خالصتر میشه.
مهمترین باورهایی که باعث پیشرفت در جنبه زندگی میشه باورهای توحیدیه که بنظرم کسی که این باورهاش قوی باشه بی شک همیشه در حال پیشرفته.
به قول خدا انسان فراموش کاره ، ما گاهن قانون رو از یاد میبریم و به فرعیات میچسبیم ، من خودم اینجوریم و جاهایی که به تضاد برمیخورم به سمت فرعیات میرم و به لطف خدا از زمانی که با تعهد برنامه های استاد رو کار کردم در این چند سال همیشه سعی کردم از قانون استفاده کنم حتی زمانی که یه ترمزی میگفت که نمیشه و…. . من با منطق که بزار یبار امتحان کنم با قانون ببینم چی میشه و با تکرار و مرور تقویت شد و خودش همیشه حاضره.
چه کسی ما رو آفرید؟
چه کسی بدن ما رو که کهکشانیه برا خودش آفرید؟ و رهبری میکنه؟
چه کسی زمین، خورشید و ماه رو در فضا میچروخونه؟
من به اللهی که رب العامینه ایمان میارم و کارامو به اون میسپارم.
همونیکه با این همه عظمت و قدرت دنیا رو رهبری میکنه، زندگی منم رهبری میکنه و اون همیشه نزدیکه و استجابت میکنه.
میکائیل هم مثل عزرائیل عمل میکنه و کار یکیشون روزی دادنه(همان رزقی که در نهج البلاغه امده) و کار یکیشون گرفتن جان انسان
مگه ما میتونیم از مرگ فرار کنیم و مثلا بریم یه جایی بسیار دور که عزرائیل نتونه پیدا کنه ، مگه نمیتونه پیدا کنه؟
میکائیلم همینطوره فرشته رزق رسان که شرطش اینه که باید کنترل ذهن داشته باشیم و بتونیم ازش بگیریم
در اینجا باورهای ما دستان ما هستند که هر چقدر محدود باشند دست بسته میمونه.
کسانی برنده اند که قوانین خدا رو درک کردن و ازش استفاده میکنند.
خدا خودش در قران گفته که کاراتونو به من بسپارید و من به بهترین شکل انجامش میدم.
به قول استاد (فایل بهترین باور درمورد خدا) خدا زمانه، مکانه و…. خدا همه چیزه
خدا حتی میتونه در کسب و کار تبلیغات باشه ، تاثیر باشه ، بازاریاب باشه و…..
اون که قدرت مطلقه و جهان طبق فرمان اون کار میکنه.
وظیفه خودمون و خدا رو بدونیم و تو کار خدا دخالت نکنیم تا اون انجام بده.
…………………………………………
…………………………………………
در مورد مدارها اگه من باورهام اکی باشه ، مثلا در کسب و کار اگه بار کنم که مشتریان بسیار خوبی هست و البته رو ترمزها هم کار کرده باشیم
اینطور میشه که در اون مدار اگه مشتریان خوبی باشن با من برخورد میکنند و طبق قانون کبوتر با کبوتر
هدایت میشند سمت من و جهان این کار رو انجام میده به آسانی در آرامش نه با تقلا و زور.
به قول استاد فکر کنید چطور با من آشنا شدید؟
من اون موقع، موقع دبیرستان بود که دنبال تندخوانی میگشتم و فایل استاد رو دیدم که دوره رو معرفی میکرد و به خودم گفتم این یارو چرا اینطور حرف میزنه، مزخره
درست بعد از یک ماه من از گروه خانوادگی فایل انگیزشی استاد رو دیدم و خیلی روم تاثیر گذاشت و دنبال کردم و سایتو پیدا کردم ، حالا یکی از فایلایی که بیشتر میدیدم همون فایل دوره تند خوانی بود و خیلیم لذت میبردم چون مدارم عوض شده بود و جالب این بود که در اون گروه وایبر که من اصلا فعالیت نداشتم فایلو دیدم و بعد از تک تک افراد پرسیدم که آیا اونا هم دیدن فایلو که جواب منفی بود.
اینجا من با استاد با تبلیغ آشنا نشدم بلکه خدا آشنام کرد.
……………………….
افراد دیگه هم سمینار و برنامه مثل استاد میزارن و تبلیغ هم میکنن ولی فیدبک خوبی ندارن برعکس عباسمنش، من با خودم فکر کردم چطور و چرا افرا میان از سایت استاد محصولاتش رو که قیمت و ارزشش بالاس میخرند و حاضر بیشتر پرداخت کنند یکیش خوده من ، بعضی ها میگن که خب عباسمنش با اون قیمتی که گذاشته معلومه ثروتمند میشه ، باز اینجا هم من بفکر میفتم که چرا فلان استاد که در رسانه ها هم فعالیت داره نمیتونه با این کیفیت عباسمنش باشه ، باز این تضاده باعث تقویت باورهام میشد.
………………………
در یکی از مناطق شهرمون یه مغازه ای کوچیک هس که املت و سیب زمینی و تخم مرغ میفروشه
همیشه شلوغه و حتی مردم صف تشکیل میدن، این در حالیه که دو تا مغازه هم روبروش با کیفیت بهتر هست و همیشه خلوطن ، اینجا دیگه کار باورهاست که اینطور شده ، اگه واقعا بحث مکان بود باید اونا هم بیشتر کار میکردن.
……………………
محسن چاوشی خواننده ثروتمندی که تا بحال کنسرت نزاشته و حتی تا بحال دعوتاشو به تلوزیون رو رد کرده و در پیج اینستاش هم زیاد فعال نیست و نزدیک 2میلیون فالور داره
حتی وقتی در اهنگاش از شعر های عرفانی و مولانا و حافظ استفاده کرد، اکثرا بهش گفته بودن که دیگه موفق نمیشی و…..
اون تونست ذهنشو کنترل کنه و در فروش آلبوماش رکورد بزنه
پس طبق قانون اینطور هم میشود
…………………….
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
سلام دوست عزیز بخدا همین امروز بود که داشتم به محسن چاوشی فکر میکردم که با اینکه اصلا تو تلویزیون نیومده خیلی معروفه من خودم یکی از طرفداراشم
من تجارب shoma را دوست دارم، این یکی بود که کیفیت زندگی من را افزایش می دهد. با تشکر برای به اشتراک گذاشتن دانش خود را با گروه به عنوان اعتقادات خود را یک بار دیگر تقویت می کند.
سلام به استاد عزیزم اومیدوارم که همیشه در آرامش باشی و یک سلام دیگه به تمام اعضای سایت.
من خیلی در سایت فعال نیستم بهتره بیگم اصلا فعال نیستم در سایت نظرات رو میخونم ولی جواب ندادم تا بحال.
به هر حال جواب این سوال مسابه،
به نظر من اولین عوامل نتایج استاد را متفوت کرده تعهد استاد است که هر روز خودش را دراحساس خوب قرار میدهد وخیلی با تعهد وانگزه زیادی روی باورهای خودش کار میکند که هر روز بهتر از دیروز باشد با اینکه سالهاست قوانین را تدریس میکند ولی هنوزهم دنبال اصلاح باورهای خودش است، مسل کریستیانورونالدو که بهترینبازیکن دنیاست ولی بیشتر وجدیتر ازخیلی بازی کنای دیگه تمرین میکند.و
دومین عاملاینکه استاد به قوانین باور دارد چیزی که خیلی ازافراد باور نمکند که ما با افکارغالب مان زندگی خودمون رو رقم مزنیم.
وهرکسی که به این باور برسد که ما دستگاه خلق خاسته هامونیم، مسل استاد آرامش دارد ترس از آینده ندارد وهمیشه در احساس خوب قرار دارد و این احساس خوب است که مارا به خاسته هامون میرسونه. من دیشب وقتی لایو استاد دیدم خیلی بهتر قانون را درک کردم خیلی باورم بهتر شود که ما فقط کافیه که خوب باشیم.
بخدا خیلی حالم بد بود دیروز ولی با دیدن این فایل اینقدر به آرامش رسیدم که دیگه اسلا نگران نیستم وخیلی احساس عالی دارم.
بعد ازین سعی میکنم زیادتر در سایست فعالیت به خرج بیدم که باورهامو قویتر کنم.
و همین. استاد عزیزم خیلی دوست دارم خیلی خوش حالم که در جمع شما قرار دارم من خیلی از خداوندم سپاسگزاری میکنم ازین که در گروه شما هستم خیلی.
خدارو هزار بار شکر .موفق وپروز باشید خدا نگدار همه تون
سلام استاد عزیزم
منه مروا امیری اینوخوب میدونم عامل موفقیتت تو درافکاروباورهای توست ازاونجاییکه خودت همیشه تاکیدداری درهرزمینه ای باید باورها وافکارمون رودرست کنیم .ودوباره تاکیدمیکنی وقتی ایرادهامون روتویه باورهامون پیداکنیم وراه حل هارو هم پیداکنیم وبعد خودمون رو باورهامون رو افکارمون رو اعمالمون رو تغییربدیم بعدنتیجه تعیرمیکنه اونوقته که ماکنترکاملی برزندگیمون داریم ودرک کردم که من باید برای موفقیتم بهاشو بپردازم وقتی بیشتری برای این مسائل بزارم بقول استاد چون هیچی درجهان اتفاقی نیست همه ی اتفاقات افکاری هستن که مابهشون شکل دادیم وشرایطها یک عامل بیرونی هستن که مهم اینجاست من چ شکلی بهشون نگاه کنم وچه شکلی بپذیرمشون ونمیخوام هیچوقت تابع شرایط باشم واصلا نمیپذیرمشون زمانی اونهارو میپذیرم که اونهارو به دیدیک فرصت نگاه کنم وازدلشون نتیجه ها بیرون بکشم .بقول استاداگربتونیم درست حدس بزنیم ریشه مشکل رو واگربتونیم راه حل مناسب روپیداکنیم دیگه اون اتفاق برامون تکرارنمیشه مثلا من اگه هربارسرمامیخورم باید بشینم فکرکنم که چرا من همش سرما میخورم اما اعضای خانوادم یا همسایه سرما نمیخوره چرا؟چون من سرماخوردگی رو باورکردم که وجودداره پس اگه من این باوردرخودم ایجادکنم که سرماخوردگی وجودنداره این فقط یک تَوَهُمه قطعا من دچارتکرارین سرماخوردگی نمیشم.اره به همین راحتی بایک تغییرباور.پس ماوقتی درمسائل کاری تایه حدی رشدمیکنیم بعدمیفتیم پایین بایدبشینیم فکرکنیم چرا؟؟؟؟خب عیب ازکارنیست عیب ازباوروافکارمانست که نسبت به اون کارداریم .که فکرمیکنیم این کاردرامدش خوب نیست یا محیط کاریش خوب نیس یا باید تبلیغ کنم یا وقت زیادمیخوادهمش باخودمون درگیریم دنبال راه حلیم دربیرون ازخودمون دنبال جواب وتغییرمیگردیم .بایدبشینینم عیب رو ازریشه افکاروباورمون دربیاریم ایاباورت اینه پول نیست یا کارت خوب نیس .یامحیطط محیط خوبی نیس همش تمرکزت به ناخواسته هاست همش باورکمبودداری پس اینها نشانه هایی هستن که خدارداره باهامون صحبت میکنه که به فکرتغییرافکارت باش ایمانتوقوی کن باباوری که تورو به یقین برسونه که میشود.مثلا مثل یک بیمار میادرژیم میگیره ازبعضی غذا ها چرا ؟چون باورداره این غذارو اگه بخوره فشارش قندش چربیش میره بالا وتازمانیکه بیماراین باوررو توذهنش ایجادکرده قطعا بخوره اون غذابهش واکنش نشون میده چون باورش کرده سمه واسش اما راه حلش اینه این بیماربجای این بیادیک باورجدیدومثبت ایجادکنه که بابا عیب ومشکل ازغذا نیست هیچ چیزبدی دردنیا وجودنداره وعیب ازافکاروباورمنه غذاهیچ مشکلی نداردومن اونومیخورم ومن سالمم وبیماری وجودنداردهمین به همین راحتی پس من اگرمیخوام درهرزمینه ای به موفیقت برسم باید بدنبال راه حلی دردرون خودم باشم نه دربیرون باید بشینم وقت بذارم بهاشوبدم وروی خودم کارکنم عامل موفقیت استاد وخیلی ازادمای دیگر درباورشون بوده اونها هیچوقت برخلاف خواسته هاشون عمل نکردن اونها ثروتمندان خودساخته ای هستن همین
استاد ممنونم ازاین فایلتون باورکن این متنو نوشتم هنوزبخدا فایلتوگوش ندادم فقط چندروزی بود خیلی فشارمیومدبه مغزم منم دنبال موفقیتی دربیرون خودم میگشتم اما باخوندن متن فایلتون به این فکرافتادم که راه حل دردرون خودم پیداکنم درریشه افکارم نه دربیرون موفقیت دردرون ماست …استادهمیشه درپناه الله باشید سالم وسلامت .پیروزوموفق
با سلام خدمت همه دوستان و اعضای خونواده صمیمی عباس منش
چقدر جالبه که این سوال تو این زمان پرسیده شد چون همین چند روز اخیر داشتم روی این مورد تحقیق میکردم و ای کاش امکان این وجود داشت که عکس هم بفرستم از یه سری دیاگرام برای راحتتر توضیح دادن موضوع
مورد اصلی اینه ما همیشه یه خواسته داریم و یه داشته و یه عمل
وقتی میخواییم به یه خواسته ای برسیم از یه نقطه ای شروع میکنیم که بهش میگیم داشته(چیزی که الان داریم)،و یه عملی انجام میدیم تا به خواسته مون برسیم
(از همه دوستان میخوام که برای خودشون روی کاغذ این مثلث رو بکشن)
هرچی خواسته شما به داشته شما نزدیکتر باشه ضلع عمل که روبروی زاویه عمل قرار میگیره کوچیک تره)
یعنی چی فرضا من میخوام برم تا دم در.(خواسته من رفتن تا دم در)،داشته من (روی مبل دراز کشیدم)،عمل (بلند شدن و یه قدم برداشتن تا در رو باز کنم)
میبینید که عمل زیادی نیاز نیست برای انجامش
حالا فرض کنید که من درونا خودم رو ناتوان میدونم از راه رفتن به هر دلیلی
اینجا مورد اصلی پدیدار میشه و دو تا راه داره
یا ما باید تفکرمون و باورمون رو نسبت به ناتوانیمون تغییر بدیم
یا تلاش بسیاااار بیشتری کنیم برای اینکه به خواستمون برسیم
جفتشم جواب میده!
اما گفتم هرچقدر به لحاظ ذهنی برای شما فاصله خواسته شما با داشته شما کمتر باشه عمل کمتری رو انجام میدید
هرچقدر این فاصله بیشتر باشه باید عمل بیشتر رو انجام بدید تا به نتیجه برسید
پ ن : داشته شما معنیش دقیقا برآیند تفکرات و باورهای شماست
که نتیجه اونها داشته شما رو ساخته
اگر به توضیح بیشتری نیاز هست تا ابهامی به وجود اومده رو توضیح بدم
سلام آقا سهیل
فکر کنم همین مثال کافی بود تا ببینیم تفکرات و باورهای ما چه نتایجی را بر روی اعمال و موفقیت ما می گذارند
واقعاً ممنونم
سلام٫ به شخصه تا حالا تموم کسب و کار هایی رو که واقعا موفق بودن رو دیدم
یه نقطه اشتراک بین همشون هست و اونم اینه که با اعتقاد قلبی به کاری که انجام میدن ایمان دارن
رستورانی تو بازار شهر تبریز هست به اسم حاج علی که نه با کلاس هست نه از تکنیک خاصی تو تبلیغات استفاده کرده بلکه از تبلیغات قلبی استفاده میکنه
هر کس که یه بار به اون رستوران بره تا عمر داره تعریفش رو پیش همه دوستاش میکنه که اونا هم برن
شما هم استاد عزیز تو این حوزه موفقیت واقعا این مباحث ارزشمندی که مطرح میکنید و با ما به اشتراک میزارین فقط برای خودتون حرف نیست
در حال حاضر کسب و کارهایی زیادی تو حوزه موفقیت فعال هستند ولی چند تاشون با ایمان راسخ به چیزهایی که میگن اعتقاد واقعی دارن؟ و عمل میکنن
به نظر من اگه کاری که انتخاب میکنیم اون رو به عنوان رسالت خودمون تو این جهان بدونیم و سعی داشته باشیم به بهترین نحو احسنت با عشق اون کار رو به مخاطب هامون ارائه کنیم اونوقت نتایج فوق العاده میشه
نتایج یک کسب و کار دقیقا به نظرم به این برمیگرده که چقدر صادقانه قصد کمک به مشتری را داریم و به اون کاری که میکنیم تا چه حد ایمان داریم برمیگرده٫
رونالدو یا مسی با تمام وجود خود با ایمان و اعتقاد قلبیشون دارن کاری رو که توش بهترین هستند و عشقشون هست انجام میدن و بعد نتایج خوب هم براشون رقم میخوره
اگه دو نفر همزمان وارد یه بیزنس بشن یکی واقعا اعتقاد قلبی داشته باشه که کاری که میکنه به اون مشتری کمک خواهد کرد و دیگری فقط به فکر ترفند و قول زدن باشه نهایت بعد از مدتی نتایج اون فرد صادق متفاوت صد برابر متقاوت خواهد بود٫
خدواند توسعه دهنده خوبی هاست هر چقدر سعی کنیم به دیگران خیر برسونیم نتیجه اون عمل وارد زندگیمون میشه
استاد عزیز کارتون خیلی درسته و دقیقا برای همین هم نتایج عملیش رو به اندازه خوبی های خودتون گرفتین
سلام به استاد گرامی و تمام دوستان
چند روز پیش داشتم کامنت دوستان عزیز مربوط به مسابقات قبلی رو میخوندم,با خودم گفتم خیلی وقته مسابقه ای مطرح نشده ,حداقل از زمانی که من عضو سایت شدم.خدا راسپاس گزارم که این فرصت برای من ایجاد شد.
باز هم باورهای متفاوت و نتایج متفاوت.هر کس مزد ماندن وتکرار در باورهایش را می گیرد.
هر روز که می گذرد ودر ارتباط با افراد متفات قرار می گیرم,کلی باور رو در اطرافیانم شناسایی می کنم و به وضوح نتایج آن باورها را در زندگیشان می بینم.به طور مثال شخصی را ملاقات کردم که زندگی نسبتا معمولی داشت و گله مند بود حالا که اوضاع زندگیم بهتر از قبل شده و هیچ قرض و بدهی ندارم دچار افسردگی شدم,زمانی که بدهکار بودم هیجان بیشتری داشتم,مدام در حال تلاش برای پرداخت بدهی هایم بودم,الان دچار سکون شدم.بدیهیست که این فردبا این باور دوباره قرض و بدهی را تجربه خواهد کرد.در صورتی که اولا می تواند به خاطر پرداخت بدهی هایش شکر گزار خداوند باشدو دوما از شرایط زندگی این لحظه اش لذت ببردو هیجانات را به شکل دیگری مثل مسافرت به جایی که تا به حال نرفته یا کارهایی که تا به حال نکرده وارد زندگی اش کند.
در مورد کسب و کار هم ,همین طور است.اگر من باور داشته باشم که در کارم حتما باید تبلیغ کنم ,به ایده هایی سوق داده می شوم که حتما نیاز به تبلیغ دارد.اگر من باور داشته باشم برای رونق کسب و کارم باید راه های پیچیده ای را طی کنم,به همان مسیر هدایت می شوم.
اگر قرار است در زمینه ی خاصی آموزش ببینم خوب این کار را انجام می دهم.در مورد کسب و کارم آموزش های لازم را می بینم این منافاتی با باور های قدرتمند کننده ندارد.آموزش های لازم را کسب می کنم اما باورهای محدود کننده که در خلال آموزش به من گفته می شود را قبول نمی کنم.آموزش در کنار باورهای درست حتما نتایج درستی را به همراه دارد.
می توانم این طور مثال بزنم :شخصی یادگیری تخصصی را شروع کرده,اگر در آن کلاس بارها گفته شود برای موفق شدن در این حوزه حتما باید تبلیغ داشته باشید,یا حتما نیاز به پارتی دارید,یا حتما باید موقعیت رقیب ها را شناسایی کنید,یا فرصت ها برای این تخصص خیلی کم شده و…آیا این شخص دیگر انگیزه ای برای یادگیری و ادامه ی کار دارد؟
مگر اینکه این شخص با اموزش هایی که یاد گرفته و بدون باورهای محدود کننده ای که شنیده از کلاس خارج شودو کارش را با باورهای قدرتمند خودش شروع کند,آن موقع نتایج متفاوت را خواهد دید.ودر آخر همه ی این ها بستگی به میزان ایمان ما به باورهایمان دارد,اینکه چقدر به داستان باور ایمان داریم.
برای همه ی مردم سعادت,تندرستی,خوشی وقلبی مملوً از عشق به خداوند را می خواهم.
با سلام به همهی دوستان و خانوادهی صمیمی گروه تحقیقاتی عباسمنش.
دوست عزیز من دیدگاه خودم رو دربارهی این مساله میگم. مطمئنم اگر با طمانینه بخونید، براتون روشنگر خواهد بود.
من دقیقن دو ساله که وارد این حوزه شدم. آشنایی با قوانین کائنات. تا قبل از اون هیچ اطلاعاتی در این باره نداشتم. اما همیشه پرسشهایی مهم داشتم. که قطعن همون پرسشها من رو به این مسیر هدایت کردند.
یکی از پرسشها توو حوزهی سلامتی بود به این شکل که ما هر روز از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی شاهد توصیههای جورواجور و رنگارنگی هستیم در خصوص اینکه چه چیزی رو بخورید، چی رو نخورید. یک روز خوردنِ فلان میوه فواید زیادی داره، فردا در جایی دیگه میخونی برای فلان قسمت از بدن مضره. یا این دارو کمک زیادی به از بین بردنِ چند مشکل در بدن میکنه، اما متاسفانه در طولانیمدت احتمال ابتلا به بهمان بیماری خطرناک رو افزایش میده. قطعن برای هر انسانِ هوشیار و جستجوگری این پرسشها پیش اومده. برای منی که بسیار آدم علمی بودم و دیدگاههای علمی رو دوست داشتم، شک و شبهههای زیادی در خصوص علم داشت رقم میخورد.
پرسش بعدی در حوزهی پول و درآمد بود. تقریبن میشه گفت همهی افراد جامعه (غیر از کسانی که با قوانین آشنا هستند) یکسری باورهای عمومی و رایجی دارند که شبیه به هم هست. مثلن تعاریف مشخصی برای واژههایی مثل شخصیت، منش، فهم، درک و… دارند و در نظر اونها افرادی که حائز این ویژگیها نباشند، لیاقت و شایستگیِ داشتنِ پول و ثروت رو ندارند و لایق یک زندگیِ خوب نیستند. ولی همهی ما مثالهای زیادی داریم از افرادِ ثروتمند و پولداری که باز در نظر عموم شخصیت و وجههی اجتماعی مناسبی ندارند اما وضع مالی بسیار خوبی دارند و در رفاه کامل زندگی میکنند.
اینها برای من پرسش بود که چرا؟ چرا فلان کارمندی که بسیار شرافتمندانه زندگی میکنه، و در شغلش خدمت صادقانه و متعهدانهای انجام داده، در زمینهی مسایل مالی باید اینگونه محتاج باشه؟ چرا شخصی که روزی حدود ۱۲ ساعت زحمت میکشه، و در تلاش و تقلاست، درآمدی منصفانه نداره و در طرف مقابل هستند افرادی که با کمترین زمان و کارِ فیزیکی (که حتا نمیشه بهش کار گفت) درآمدهای چند صد میلیونی یا حتا میلیاردی در ماه دارند.
زمانهایی که با پرسشهای بالا روبرو می شدم، مستقیمن و شاید تنها صفتی از خالق و آفریننده که زیر سوال میرفت، «عدالت» بود. که پس عدل خدا کجاست؟ چرا اینهمه بیعدالتی؟ آیا ما رو آفریده که رنج بکشیم؟ آیا تویی که خدای قادر و توانا هستی، این اختلاف در کیفیت زندگی آدمها رو نمیبینی؟ همیشه یک جای این معادلهی زندگی ناقص بود در ذهن من.
تا اینکه من با قوانین حاکم بر جهان آشنا شدم و رفته رفته این آگاهیها در جان من نشست.
دوست عزیز اگر ما خدا رو آفرینندهی دانا و توانای کل هستی میشناسیم و همین یک جمله رو عمیقن درک کرده باشیم (که تا قبلش من درک نکرده بودم)، میباید چیزی (منظور قوانین) وجود داشته باشه که بیخبری و عدم آگاهی از اونه که سبب تمام تناقضات در ذهن من و شما میشه. باعث به وجوداومدن پرسشهای بیشمار میشه (که اتفاقن خوب هم هستن و برای انسانِ جستجوگر، هدایتگر ظاهر میشن).
برای خودِ من این پرسش و پاسخها به این صورت پیش رفت که اگر با آفرینندهای با این توانایی در خلق کائناتی چنین هوشمند روبرو هستیم، قطعن برای هر چیزی در این جهان هم تدبیری اندیشیده شده. قطعن و قطعن و قطعن باید چیزی در همهی ما انسانها قرار داشته باشه که همهی ما رو (فارغ از جنسیت، رنگ پوست، نژاد، ملیت و اینکه در چه جغرافیایی به دنیا اومدیم، سالم هستیم یا با نقص مادرزادی متولد شدیم) به طرزی یکسان از تمام مواهب و نعمتهای این سیارهی زیبا و شگفتانگیز برخوردار کنه. آفرینندهای چنین هوشمند که کائناتی با این دقت و نظاممندی رو آفریده، آیا میتونه انسان رو بیحساب و کتاب در این جهان رها کرده باشه؟ این پرسش من از خودم بود. بدنِ ما با اینهمه شگفتی و نظم و قدرتهای فوقالعاده در ترمیم و بازسازی خودش و تواناییهای باورنکردنیِ دیگه که هر روز شاهدش هستیم، حتمن خالقی به مراتب هوشمندتر داره. آیا شایستهست که اون خالق ما رو همچون کودکانی بیسرپرست و یتیم وارد این زندگی کرده باشه؟
پس میباید به کل چیزی مهمتر در جریان باشه. قوانینی محکم و استوار، ازلی و ابدی که در تمام کائنات ثابتند.
مهمترین اون قوانین، اینه که به همهی ما انسانها این توانایی داده شده که با افکار و باورهامون به هر چیزی که میخوایم دست پیدا کنیم. فرقی نمیکنه در چه خانوادهای با چه پشتوانهای به دنیا اومدی، هر کسی میتونی باشی و به هر چیزی که بخوای، میتونی دست پیدا کنی.
در خصوص اون قسمت از پرسشتون که پس این ابزاری که اساتید مختلف معرفی میکنند چیه؟ دقیقن همین حوزه هم یکی دیگه از پرسشهای مهم زندگی من بود که در نهایت من رو به سمت شناخت قوانین هستی سوق داد. از این جهت احساس کردم میتونم پاسخِ مناسبی به شما بدم تا شاید تلنگری ایجاد کنه.
من مدتی بود که علاقمند به حوزهی موفقیت فردی شده بودم و دنبال این بودم که از بهترین و کارآمدترین مسیر به اهداف و خواستههای شخصیم در زندگی برسم. همه میدونیم به محض اینکه با این حوزه آشنا میشی، در همون قدمهای اول ورود، با سیلِ کتابها و استادان و شاخهها و زیرشاخهها مواجه میشی که هر کدوم ادعا دارند کلیدِ اصلی و رمز اصلی برای موفقیت پیش اونهاست. شاخههای متنوعی مثل علم بازاریابی، علم فروش، فنون مذاکره، زبان بدن، تندخوانی، تست MBTI ، تحلیل بازار و صدها شاخه و زیرشاخهی دیگه. خوشبختانه و میلیونها بار شکر که من چندان درگیر این علوم نشدم و تقریبن از همون اول به مسیر درست (آشنایی و یادگیری قانون جذب به شکل کامل و اصولی) هدایت شدم. اما میخوام بگم در همون مدت کوتاهی هم که پیگیر این حوزه بودم و با دو سه شاخه از این علوم، آشناییِ مختصری پیدا کردم، این پرسشِ مهم برام هر روز پررنگتر میشد که آیا تمام انسانهای کرهی زمین برای رسیدن به خواستههاشون، برای برخورداری از نعمت و برکت و فراوانی که حق طبیعی اونهاست، باااااید این علوم رو فرا بگیرند؟ برای کسانی که به هر دلیل این امکان فراهم نیست یا اصلن اطلاع ندارن که چنین علوم و دانشی هست، چی؟ آیا اینجا همون عدالت آفریننده زیر سوال نمیره؟ چرا نباید مسیر سادهتر و در دسترستری باشه؟ و باز این پرسشها بود که من رو هدایت کرد تا با این قوانینِ محکم و قدرتمند آشنا بشم. چرا که درک کردم رسیدن به خواستهها (که به جرات میتونم بگم مهمترین چیز در زندگی انسانه) باید خیلی در دسترستر از این حرفها باشه؛ نه اینکه من مجبور باشم صدها کتاب توو حوزههای مختلف بخونم یا دورههای مختلفِ اساتیدِ گوناگون رو شرکت کنم که در مواردی حتا گفتهها و توصیههای متناقض با هم دارند.
و فهمیدم باید قوانینی باشه ورای تمام این داستانها. باید تواناییای باشه که از هنگام تولد در وجود همهی ما نهاده شده باشه.
زمانی که این قوانین رو درک میکنی (و نه فقط آشناشدن)، متوجه میشی که تو هر اتفاقی رو توی هر حوزهای از زندگیت میتونی رقم بزنی. تو خالق هستی. خالق شرایطِ زندگیت. هر طور که باور کنی، همون اتفاق میفته. قدرت در درون ماست.
من اگر با انرژی کائنات هماهنگ باشم نیازی به فن مذاکره ندارم، نیازی نیست بدونم در مواجهه با این شخص خاص، چطور زبان بدنی داشته باشم؟ نیازی به داشتنِ روابط عمومی بالا نیست. لازم نیست تیپهای شخصیتی مختلف رو بشناسم و اینهمه دانش مختلف رو در ذهنم داشته باشم؛ اگر باورهای مناسب و دلخواهم رو ساخته باشم، اگر بیشتر اوقات روز احساس خوبی داشته باشم، فرکانسهای مناسب از من به جهان ارسال میشه و جهان، اتفاقات و شرایطِ مشابه با اون فرکانسها رو برام ایجاد میکنه که میشه همون قرارگرفتن در مسیرِ رسیدن به خواستهها و خلق زندگی دلخواه.
از روی پرسشتون، این حدس رو میزنم که با قوانین حاکم بر جهان (و در راس اونها قانون جذب) آشنا نیستید یا اگر هم هستید، به طور کامل و اصولی درک نشده. اگر اینطوره، پیشنهاد من قطعن اینه این موضوع رو در اولویت زندگیتون قرار بدین.
من همیشه این مثال رو برای دوستان میزنم. خواهش میکنم خودتون رو کامل توو این مثال مجسم کنید.
فرض کنید کنارِ یک زمین بازی ایستادید و عدهای در قالب دو تیم مشغول انجام بازی هستند. ناگهان برای یکی از بازیکنها مشکلی پیش میاد که نمیتونه به بازی ادامه بده و از شما میخوان که به اون تیم ملحق بشید تا جای خالی بازیکنشون حس نشه. اما مساله اینه که شما از اون بازی چیزی نمیدونید و از قوانینش بیاطلاع هستید. شما چه کمکی میتونید بکنید؟ ممکنه باعث خلق اتفاقات ناخواسته بشید، ناخواسته برای حریف امتیاز کسب کنید. در اون لحظه که سردرگم و مستاصل هستید، آرزو نمیکنید ایکاش قوانین این بازی رو میدونستید؟
این جهان هم مثل اون بازی قوانینی داره، قوانینی که خداوند مقرر فرموده و در صورت آگاهی از اونها به مراتب زندگیِ شاد و لذتبخشی خواهیم داشت، به تمام خواستههایمان در کمال آرامش و با آسودگی خاطر خواهیم رسید. علوم مختلفی که انسانها برای رسیدن به موفقیت تبیین کردن، هر روز با پیشرفت بشر، داره متنوعتر و شاخهشاخهتر میشه. جزئیات زیادی داره. بسته به شرایط نغییر میکنه. در سازمانها و شرکتها و کشورهای مختلف بسته به نوع فرهنگ و جامعه تغییر میکنه و ثابت نیست و تو باید همهی اینها رو لحاظ کنی. نیاز به کار سخت، تلاش زیاد، اراده، پشتکار، صبر، و صفاتی از این دست داره.
اما قوانین کائنات دو سه تا بیشتر نیستند. کوتاه و ساده هستند. در همه جای جهان ثابت هستند و همه جا به یک صورت جواب میدهند. نیاز به برنامهریزیهای سخت و تلاش زیاد هم ندارند. در حقیقت به هیچ پیشنیازی که با روح و جوهرِ انسان ناسازگار باشه (مثل ارادهی پولادین، پشتکار، برنامهریزی سخت و منظم و دقیق، و…) وابسته نیستند.
اگر در یک کلام بخوام بگم، آدمی در طول این مسیر اول خودش و بعد خالقش رو درست و کامل میشناسه و یاد میگیره چطور در هماهنگی با «اون چیزی که واقعن هست» و در کمال آرامش و آسودگیِ خاطر، زندگیِ دلخواهش رو خلق کنه و تمام لحظاتش رو در لذت و سعادت زندگی کنه. ?
سلااااام سلام به همه دوستان عباسمنشی
سلام استاد عزززیییزمممم?
وای خدای من اصلا باورم نمیشه???
داشتم با خودم میگفتم خدایا استاد عباسمنش یه مسابقه جدید بذاره که بتونیم بریم نظرات این خانواده ارزشمند رو بخونیم و باورهای خودمون رو تقویت کنیم و خداروشکر که انقدر زود خواسته من توی دنیای فیزیکی به حقیقت پیوست خدایاشکرت?
حس خوبم اصلا قابل توصیف نیست???
و اما بریم سراغ جواب سوال دوستمون:
دوست خوبم همه چیز بر میگرده به این درک ما از قانون که اعمال ما نیستند که اتفاقات رو رقم میزنند و این افکار ما هستند که اتفاقات رو رقم میزنند. برای این هم که این بهت ثابت بشه کافیه بشینی و یکم روی خودت کار کنی خودت از همون روز اول نتایج شگفتانگیزش رو میبینی.?
یعنی این که من اگر این رو بدونم که این افکار من هستند که اتفاقات رو میسازه به این فکر نمیکنم که اگر من برم فلان کار رو انجام بدم نتیجه میگیرم بلکه میگم من اگه فلان باور رو در خودم ایجاد کنم، فلان افکار رو ایجاد کنم، فلان ترمزها رو بردارم نتایج رقم میخوره به خاطر همین خیلی نگران این نیستم که چه کارهایی دارم انجام میدم بلکه بیشتر به دنبال این هستم که چه افکاری رو دارم در ذهنم پرورش میدم.
اولین چیزی که باید باورش کنیم این هست که تمام دنیای اطراف من در هر لحظه داره واکنشی نشون میده نسبت به فرکانسهای این لحظهی من و فرکانسهای من داره اتفاقات من رو رقم میزنه.اگه بدونم اینقدر مهمه اگه بدونم که این کل داستانه اگه بدونم که این اصل و نحوه کار جهان هستی هستش اونوقت خیلی نگران کارها نیستم نگران این نیستم که کجا تبلیغات کنم؟ چطور بسته بندی کنم؟ چطور بفروشم؟ میگم بابا کل داستان رو داره باورهای من درست میکنه بنابر این باورهامو که درست کنم همه چیز خود به خود اتفاق میفته و به من گفته میشه.
کلا میخوام این رو بگم که اعمال ما بسیار بسیار بسیار کمتر تاثیر داره تا افکارمون. در واقع اون عملی نتیجه بخشه که بعد از تغییر افکارمون بهمون الهام میشه نه اون عمل کردن بدون تغییر افکار و باورها. اگه کار کردن، اگه فعالیت فیزیکی، اگه تلاش روزانه تاثیرگزار بود کارگرای معدن یا کارگرای شهرداری و کلا اونهایی که دارن صبح تا شب زحمت میکشند اونها باید موفقترین ثروتمندترین خوشبختترین و شادترین افراد دنیا بودند ولی واقعیت اینه که اینطور نیست. درواقع اون کار و عملی نتیجه بخشه که بعد از ساخت افکار مناسب و باورهای مناسب الهام میشه و در حقیقت خود اون عمل هم بعد از ساختن افکار مثبت و باور مناسب هست که الهام میشه.
حتی بوده کارهایی که استاد اصلا کاری براش انجام نداده و خودش اتفاق افتاده مثل همین تبلیغ سایت: تاحالا اصلا فکر کردین که چطوری با گروه عباسمنش آشنا شدید؟ احتمالا معرفی دوستی بوده یا شخصی براتون از استاد فیلمی فرستاده و شما بعد با سایت آشنا شدید و یا هر روش دیگه مهم اینجاس که استاد حتی یک ریال هم بابت تبلیغات خرج نکردند ولی هستند افرادی که با میلیونها تومان تبلیغ یک صدم نتایج استاد رو هم نگرفتند. یا اون ماجرایی که استاد اون شخص فارسی زبان رو توی سفارت فرانسه در حالی که زبان رو به خوبی بلد نبودن موقع مهاجرتشون به آمریکا میبینند و اون شخص کارهای ویزای استاد رو میکنه.
خب این چه چیزی رو نشون میده؟ این نشون میده که داستان یه چیز دیگه هست و اونم اینه که ما باید خدا رو باور کنیم. این خدا و قانون هست که این کارها رو برای استاد انجام داده چون واقعا هیچ کس و هیچ کس نمیتونه این اتفاقات رو اینطوری رقم بزنه که برای استاد رقم خورده جز خدا و مشکل بسیاری از ماها اینه که به خدا ایمان و باور نداریم یعنی باور نداریم که بابا اون میتونه کارهامون رو به سادهترین شکل ممکن برامون انجام بده، باور نداریم که خدا جواب تموم سوالامون رو میدونه و میتونیم از خودش بپرسیم و اون بهمون الهام کنه.
دوست خوبم اولین چیزی که باید بپذیری این هست که این باورها و افکار تو هستند که دارند شرایط و اتفاقات زندگیت رو رقم میزنند و بعد از اون هم باید خدا رو باور کنیم. من باور دارم اون خدایی که من و کل جهان هستی رو آفریده میتونه هر کاری که بخوام رو برام انجام بده، مثل همین که از خدا خواستم که استاد یه مسابقه توی سایت بذاره و خدا هم این کار رو برام انجام داد یا کارهایی که برای استاد انجام داده. من باور دارم که خدا جواب هر سوالی که دارم رو میدونه و به من توی زمان مناسب الهام میکنه.
دوست عزیزم اگه لازم باشه تکنیکی استفاده کنی یا برای مثال از روش خاص تبلیغاتی استفاده کنی اگه باورهای مناسبی داشته باشی به موقع خود خداوند بهت الهام میکنه که دقیقا چه کاری باید انجام بدی و این رو هم بگم اگر با باور نامناسب کاری رو انجام بدی در هر حالت اون کار اون سودی که فکر میکنی رو بهت نمیرسونه چرا؟ چون که باور تو ایراد داره و تا این باور رو عوض نکنی نتایج هم تغییری نمیکنن.
یه مشکل دیگه هم که خیلی از ماها داریم این هستش که تا جواب تموم سوالاتمون رو ندونیم پا در مسیر نمیذاریم در حالی که قانون جهان این هست که ما باید قدم اول رو برداریم تا قدم دوم بهمون الهام بشه و همینطور ادامه بدیم بنابراین اگه بخوام عواملی نتایج استاد عباسمنش را متفاوت کرده رو بگم اینها هستند:
– ایمان داشتن به قوانین و پذیرفتن این که این افکار، باورها و فرکانسهای ما هستند که شرایط را رقم میزنند.
– ایمان داشتن به آنچه که بهشون الهام میشده و عمل کردن به آن
– باور داشتن به این که خداوند جواب تمام سوالات را میداند و حتی خود خدا میتواند کارهای ما را انجام دهد
– توجه کردن فقط به خواسته و برداشتن تمرکز از روی ناخواستهها
پس برای جمع بندی میتونم بگم در کل علت تفاوت نتایج استاد عباسمنش با دیگران این هست که اولا پذیرفته است که همه اتفاقات و شرایط زندگیاش به واسطه فرکانسها و باورهایش خلق میشود. و این که باور کرده است که خداوند به او الهام میکند و برای همین هم چون در فرکانس مناسب هستند الهامات رو دریافت میکنند و به آنها عمل میکنند و خب مسلما نتایج عالیش رو هم میبینند. و این که دائما درحال کار کردن روی خودشون و ساختن باورهای مناسب و بهتر هستند و به ناخواستهها توجه نمیکنند و تمام توجه و تمرکزشون را روی خواستههاشون گذاشتند
و اگر بخوام تمام صحبتهای بالا رو در یک کلمه خلاصه کنم اون کلمه ایمان هست.
ایمان به قوانین و استفاده از آنها و ایمان به خداوند
خدایاشکرت به خاطر این همه آگاهی ناب که به زبانم جاری کردی و من فقط تایپ کننده بودم چقدر خودم باورهای مناسب پیدا کردم. استاد جون مرسی که این مسابقه رو گذاشتی تا ظرفمون بزرگتر بشه???
اگه این نظر براتون مفید بود بهش امتیاز ۵ ستاره بدید و منو خوشحال کنین??