https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و همه دوستان خوب هم فرکانس ام
خدا را شکر می کنم با یه فایل لایو دیگر از استاد به درک و به چگونگی تفکر خود پی بردیم و توانستیم با فکر کردن به مسیرها و راه های خیلی زیادی دست پیدا کنیم یکی از عوامل مهم و اصلی که باعث موفقیت شما شده و همچنین در تمام فایل ها از آن صحبت می کنید باور است که یک شبه به دست نیامده باوری که با طی تکامل و آرامآرام توانسته اید با آن قانون جهان هستی پیش ببرید و به موفقیت های زیادی دست پیدا کنید
عامل بعدی تمرین و ممارست در تمام آموزش ها است که تاکید شما بر این اصل بوده و هست یعنی برای علاقه یک کسب و کار خود باید عاشقانه کار رو با جون و دل کار کنیم و دنبال علاقه کاری خودم باید بروم در راستای این علاقه مثل شما کتاب میخونی و تحقیق می کنید و در راستای آن دقت زیادی و تمرکز زیادی داری برای علاقه کاری تون
مورد بعدی دیگران وقتی رقیب شما هستند اصلاً نگاه نمیکنی یعنی ارزش برای خودتان قائل هستید و حسادت نمی کنید رقابت ساده اما به دیگران کاری ندارید و کار و علاقه خودتان را انجام می دهید غیبت و قضاوت نمی کنید مورد بعدی می تواند ایمان با تعهدی که نسبت به خداوند دارید مثل شرک نورزیدن و فقط از خداوند طلب چیزی میکنید
و مورد بعدی بخشش است که در نزدیکآن خودتان و خانواده تان آن را انجام می دهید برای رضای خدا و شاکر بودن از یک سیستم که ایمان قلبی دارد برای شما برای رسیدن به آرزوها
مورد بعدی استاد با تجربه ای که من دیدم در این مدت با توجه به زیبایی ها و تمرکز روی خوبی ها که ورودی های ذهن خود را توانسته اید کنترل کنید
و در آخر از صحبت کردن با خداوند الهامات درباره هر کاری میگیری که مسیر درست و راه را هدایت برای کار خود می دانید را انجام میدهید
استاد بی نظیر بود اینها واقعا برای شما شفاف تر هستند و من به این نتیجه رسیدم که یک چیز نمی تواند عامل موفقیت فرد باشد باید تمام زوایای فردی طرف را دید و نگاه او را در همه جنبه ها درس و چراغ زندگی خود بدانیم استاد ممنونم خیلی درک و آگاهی خوبی به ما دادید
از تمام دوستان بابت کامنت های خیلی قشنگ زیباشون که سرشار از تجربه و آگاهی و درک بالا بود سپاسگزارم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و موفق و پیروزباشید انشالله
سلام استاد عباسمنش عزیز و مریم جان عزیز و دوستان مهربانم
امروز با خواندن کامنت یکی از دوستان در جلسه اول ثروت 1 به دیدن و خواندن این کامنت و فایل هدایت شدم.
میخوام نظرم را در مورد راه و روش استاد عزیزمان بگویم.
استاد عباسمنش همیشه طبق اصل اساسی و قانون کلی احساس خوب اتفاقات خوب و احساس بد اتفاقات بد کار میکنند.
یعنی در هر لحظه باتوجه به ندای الهی که در وجودشان در حال گفتن بهترین و اسانترین راه با توجه به درخواستهای استاد میباشند در حال هدایت شدن هستند و این عمل کردن به ان ندای الهی استاد را در مسیر احساس خوب و اتفاقات خوب قرار میدهد.
با توجه به اینکه استاد همیشه بدنبال زیبایی ها هستند و به دنبال خوبی ها ، دنیا طبق قانون بدون تغییر خداوند چاره ای ندارد جز قرار دادن استاد در مسیر مشتری بیشتر و ایده های بهتر و زیبا تر ، لاجرم دنیا مجبور است استاد و هر فردی که در این مسیر قدم بر میدارد را با نعمتهای بهتر و بیشتر و زیبا تر هماهنگ کند.
و وقتی شما در این مسیر قدم بر میداری اسان میشوی برای اسانی ها (فسنیسره للیسری)
خوب من الان سی و هشت سالم هست و ب جرات میگم بیش از یه مرد 60هفتاد ساله تجربه در زندگی پر فراز نشیبم داشتم و وقتی با سایت استاد آشنا شدم هر حرفی ک میزد من ده مثال عینی تو ذهنم داشتم ک آره دقیقا همینطوره و بعد از آزمون و خطاها من این اشکال رو رفع کردم .بچه ها ای کاش قبل از اینکه مثل امثال ما با کلی آزمون و خطا ب روش صحیح برسید از میانبر های استاد یاد بگیرید.درسته ک امثال من ریشه های باوریه محکمی توی افکارمون ب وجود آمده .ولی کسی ک تازه میخواد شروع کنه ب لطف خدا و همین سایت از نتیجه زندگی این همه آدم ک باورهاشون تغییر و زندگی های خوب ب کمک خدا رقم زدند میتونید ریشه های باورهاتون رو محکم کنید .
پس بیاییم همه چیز رو خودمون تجربه نکنیم از خدا بخواهیم هدایت و از تجربه های بندگان خدا استفاده.
با هدایت خدا من به این استاد رسیدم و تمام تجربیاتم دسته بندی شد .از خدا و استاد متشکرم .
منم دوست داشتم درمورد هدایت هایی که واسم افتاده اینجا براتون بنویسم و همچنین بیشتر واسه خودم تکرا بشه و بعضی وقتا از مسیر خارج نشم..
سال 92 کنکور کارشناسی دادم و همیشه میخواستم دولتی قبول بشم و از شهر خودمون دور بشم تا بتونم مستقل بودن رو تجربه کنم و همینطور هم شد دانشگاه دولتی اراک قبول شدم و هم ترس داشتم و هم ذوق..درسامو خوب میخوندم ولی حس میکردم باید همزمان کار هم کنم چندجا رفتم برای مصاحبه ولی خب چون دانشجو باشی بهت کار نمیدن ولی تلاسم رو کردم و حدودا 2ماه توی عینک سازی کار کردم و اون زمان اولین حقوقم که 80 هزار تومن بود رو گرفتم( خیلی کم بود ولی ذوق داشتم واسش) تا اینکه درسم تموم شد و مجبور بودم به شهرم برگردم؛ البته خانوادهم گفته بودن تو هر شهری که بری ما میایم پیشت که نیومدن و من مجبور شدم برگردم..
وقتی برگشتم شهرمون دیدم من توی این شهر نمیتونم بمونم و باید سعی کنم که از اینجا بیام بیرون، تصمیم گرفتم ارشد بخونم هدفم فقط تهران بود اونم دانشگاه دولتی.. همزمان کار میکردم و درس میخوندم ..
یادمه این وسطا کلاس خیاطی هم میرفتم میگفتم شاید مزون بزنم، دوستم تشویقم کرد ولی خب علاقهی زیادی به خیاطی نداشتم و در حد نیازم یاد گرفتم ولی تلاشم رو کردم که تهران باشم حتما..
کنکور به نسبت خوبی دادم و نتایج اومد رتبه 275 رو کسب کردم و دانشگاه علم و صنعت تهران قبول شدم.. خیلیییییی خوشحال بودم واقعااا به اون چیزی که میخواستم رسیده بودم..
اومدم تهران و هنوز دو ترم نگذشته بود که کرونا اومد و من مجبور شدم برگردم به شهرمون و درسامو به صورت آنلاین بخونم.. ولی خب توی شهرمون بهم پیشنهاد کار شد از بین تمامی پرسنل اونجا منی که تازه کار بودم بیشتر حقوق میگرفتم چون کارمو بلد بودم و علاقه داشتم..
تا اینکه دانشگاهها باز شدن و من برگشتم تهران و دیگه درسم داشت تموم میشد ولی نمیخواستم دیگه اینبار برگردم شهرمون، خانوادهم میگفتن میایم میایم ولی هیچ حرکتی ازشون نمیدیدم
شاید باورتون نشه من توی خوابگاه روی تختم فقط یه ملافه گذاشته بودم و در اصل روی چوب میخوابیدم که همه ی بچهها میگفتن چرا اینکارو با خودت میکنی؟ گفتم تا خانوادهم بدونن اینجا من دارم سختی میکشم اونا میگفتن اونا که نمیبینن ولی من گوش نمیدادم فکر میکردم اینجوری دلشون به رحم میاد و میان
تا اینکه تصمیم گرفتم برم دنبال کار..تا بدونم اینجا مستقل بشم..
خیلییی جاها رفتم که حقوق خیلی پایین و کااار خیلی زیاد میخواستن ، حتی بیرون از شهر ..
من حاضر بودم کار کنم و پول دربیارم..
البته یه منبع درآمد با دوستم داشتم و یه پیج زده بودیم ولی من میخواستم مال خودم باشه همه چی..
داشتم توی آگهیا میچرخیدم که یهو چشمم خورد به یه آگهی که یه نیرو از دانشگاههای معتبر و دولتی تهران و بدون سابقه کار
گفتم من همینو میخوام.. رزومه فرستادم و فرداش باهام تماس گرفتن که بیا
وقتی رفتم مصاحبه بیشترین حقوقی که فکر میکردم الان خوبه رو واسه خودم نوشتم.. تکی مصاحبه حس کردم قبول نمیشم و بیرون که اومدم گفتم من کارمو انجام دادم بقیهش با خدا..
چند روز بعدش باهام تماس گرفتن و گفتن شما مایل هستید با ما همکاری کنید؟ با حقوق بیشتر از چیزی که خودم گفته بودم
واقعا باورم نمیشد
یه شرکت خیلی خوب که تا حالا هیچوقت نیروی صفر نگرفته ولی اینبار گرفته بود..
هر سال حقوقم بیشتر و بیشتر شد و کلی مزایا و عیدی و پاداش بهمون دادن.. نیروهای با سابقهش میگفتن هیچوقت این شرکت از اینکارا نمیکرده
من میدونم همه ی این اتفاقا دلیلش چیه ولی اونا نمیدونن..
من واقعااا خدارو شاااکرم که بعد از اینکه رفتم سرکار هنوز یک ماه نشده خونه برامون اوکی شد و خانوادهم که همیشه مقاومت میکردن که بیان بدوووون هیییچ مقاومتی اومدن و الانم خیلی راضین که اومدن
من واقعا از خدا ممنونم
واقعاااا از ته دلم میگم من خواستم و خدا واسم رقم زد.. به غیر از این نبوده وقتی چیزی رو از ته دلت بخوای و براش تلاش کنی مطمئن باش بهش میرسی..قطعا میرسی..
جهان ما پر از فراوانی و نعمته..پر از حال خوب و انرژی مثبته.. بستگی داره تو به چه چیزی توجه کنی..
خدایا شکرت بابت سلامتی و حال خوبم
بابت همکارای فوق العادهای که دارم
خدایا شکرت که در بهترین شرکت کار میکنم
خدایا شکرت که هر روز کلی ثروت به حسابم واریز میشه.
خدایا شکرت که حضورت رو هر لحظه در کنار حس میکنم..
یه نکتهی دیگه هم بگم شاید به درد کسی بخوره من عمل لیزیک چشم انجام دادم وقتی که خواستم برم کلینیک، شروع کردم به نوشتن شکر گزاری.. وقتی خواستم دفترو ببندم یه لحظه گفتم بزار هرچی میاد بنویسم یهوو نوشتم نترس من کنارتم فقط کافیه دستتو محکم فشار بدی تا ببینی دستم تو دستاته… تماااام موهای بدنم سیخ شده بود واقعااا یه حس عجیبی بور توی اتاق عمل واقعا حس میکردم یه نفر دستمو گرفته و دکتر بهم میگفت خیلی آرامش داری و همین باعث میشه عملت خیلی خوب پیش بره..
من همیششه دست خدارو گرفتم و همیشه پناه و یاوره منه
و ممنون از استاد عزیز که مارو باید این مسیر آشنا کرد
خدایااا هرچی بیشتر میخوندم بیشتر به این نتیجه میرسیدم که چقدر منه
آخه منم سال 99کنکور داشتم و تصمیم گرفتم که هر شهری باشم جز شهر خودم تا مستقلی رو تجربه کنم و جالب تر اینه ک منم اراک قبول شدمممم
و الان سال آخر کارشناسی هستم و خیلی راضی و خوشحالم که شهر دیگه رو تجربه کردم و بزرگ ترین و بهترین تجربه منه و اینکه منم تصمیم دارم بعد از کارشناسی شهر خودم بر نگردم و برم سمت هدف بزرگم.
استاد عزیزم من از دیشب چندسن بار این فایل رو گوش کردم و از صبح که چشامو باز کردم تو رختخواب یه ساعت و نیم کامنت های این فایل رو خوندم و به جواب های دوستان خیلی فکر کردم و همینطور به سوال مسابقه و خیلی بهم کمک کرد کامنت خانواده عزیزم از نظر من ایمان و فقط و فقط پروردگار رو قدرت مطلق دونستن چون وقتی خداوند رو بجز الله رب و پروردگار بپذیری و ایمانت 100٪ بشه که اوست فرمانروا دیگه از تمام انسان ها قطع امید میکنی و فقط امیدت میشه به پروردگارت و وقتی ایمان داشته باشی عمل میکنی وقتی عمل کنی الهاماتی بهت میشه و اگر به الهامات گوش بدی 100٪ به خواسته هات میرسی و البته که باور فراوانی هم مکمل این ایمان هست چرا که وقتی باور فراوانی داشته باشی دیگه ترسی از کمبود نداری ترسی از نبود مشتری نداری
میخوام یه چیزی رو تعریف کنم من تا زمانی که ایمانم به خدا بود و فقط از اون میخواستم به قدری انرژی و امید و حال خوب داشتم که با عشق کلاس هامو میرفتم و لباس هامو میدوختم تا اینکه وارد رابطه شدم و کم کم نجوا های شیطان شروع شد که تو سرمایت کمه لباس هات برای شروع مزونت تعدادش کمه پس چه اشکالی داره از دوست پسرت کمک بگیر اون هم دستی از دستان خداست و اینطور شد که من کارم رو ول کردم کلاسهامو نرفتم و نشستم دست رو دست گذاشتم چرا که هی این نجواها میگفت صبر کن هنوز زوده بزار سر یه فرصت مناسب بهش بگو و اینطور شد که من یک ماه هیچ کار نکردم و کم کم احساسم بد شد حالم بد شد بیمار شدم و به احساس بدی رسیدم تا اینکه شما تو یکی از فایلهاتون به ارنولد شوارتزگر اشاره کردید و من رفتم یه سخنرانی بی نظیر عاااالی رو از ایشون که درباره چطور به موفقیت رسیدنش بود دانلود کردم و شاید بگم از صبح تا شب روزها من این فایل رو میزاشتم و رندوم گوشش میکردم و چقدر بهم کمک کرد که چقدر داشتن پلن بی خطرناکه و وقتی در زندگیت به پلن بی فکر میکنی متوقف میشی و از حرکت باز میمونی به امید پلن بی و این تلنگری شد دوباره که من به خودم بیام و خداوند دوباره من رو هدایت کرد به مسیر درست و من تصمیم گرفتم که از هیچ کس قرض نگیرم و با همون چیزی که دارم شروع کنم و از خدا خواستم که خودش هدایتم کنه از لحصه ای کهدمن دوباره به راه درست برگشتم به طور غیر منتظره ای به دست من پول رسید درسته مبلغش زیاد نیست اما کار من رو راه میندازه و خب من به اندازه باورهام دریافت میکنم و این مقدار مبلغ تکامل من رو نشون میده و استاد از یه جاهایی به راحتی به من پولی که برای خرید پارچه لازم دارم میرسه که قطعا معجزه است مثلا همین چند روز پیش که من دوباره به خدا گفتم به من سرمایه ای خودت بده تا بتونم چند پارچه دیگه بخرم که دوست پسرم عیدی بهم کارت هدیه داد و گفت میخواستم واست چیزی بخرم گفتم این کارت رو بدم که هر چی که خودت بیشتر لازمت میشه رو بخری اگه اینها معجزه نیست پس چی میتونه باشه من امیدم رو به خدا دادم و فقط از خودش میخوام و اون به راحتی از دستان بیشمارش بدون هیچ منتی با عشق بهم هدیه میکنه و البته بگم که این ایمانی که میگم فقط به کلام نیست چون من میتونم به راحتی درخواست قرض کنم و ایشون بهم میده این پول رو یا حتی با مدرکی که دارم میتونم به راحتی وام بگیرم اما نمیخوام به هیچ عنوان از قوانین جهان هستی سرپیچی کنم و واقعا پله پله ذره ذره با توجه به قانون تکامل من دارم هدایت میشم
یا بخوام یه مثال دیگه از ایمانم بزنم اینکه چند شب پیش با مادرم رفتیم برای خرید بازار و خوب مسیر رو با خط اتوبوس رفتیم و الان اینطوری که برای استفاده از حمل و نقل عمومی یه کارت هایی میخری و اون رو شارژ میکنی و ازش استفاده میکنی ما وقتی سوار اتوبوس شدیم دیدیم شارژ کارت تموم شده از اونجایی که اگه کارت نزنی راننده باهات دعوا میکنه و میگه کارت بزن تازه گاهی وقتا از اتوبوس بیرونت میکنه یا تا لحضه ای که میخوای پیاده بشید غر میزنه رو این حساب مامانم خیلی استرس گرفته بود و هی میگفت چیکار کنیم پول نقدم نداریم و خلاصه نگران بود من بهش گفتم آروم باش طرف حساب من که راننده نیس من به خدا گفتم الان شارژ نداریم سری بعد دوبار میزنیم یعنی من کلا خیالم راحت بود و خب چون زیاد برای من پیش اومده بود و من خیالم راحت بود و بعد اصلا راننده هیچی که نگفت حتی از تو اینه برنگشت نگاه کنه انگار اصلا ما سوار نشدیم و موقع پیاده شدن هم من رو اصرار مامان رفتم که به راننده بگم کلا راننده رفت و مامانم همینطور هاج و واج مونده بود که واقعا انگار ما نامرئی شدیم برای راننده
یا یه موضوع دیگه ای که همون روز پیش اومد من و مامانم از یه فروشگاه پارچه خرید کردیم پارچه ای که من خریدم فروشنده پول نیم متر شو حساب نکرد و گفت این هم اشانتیون ما اما همونجا که مامانم پارچه خرید فروشنده حتی پول اون 5 سانتشم حساب کرد و گفت اینقدر میشه
یعنی میخوام بگم استاد اصلا پدر مادر ، خواهر ، برادر ، شرایط جغرافیایی هیچ ربطی به حال تو و اتفاقات تو نداره و این تو هستی که با فرکانست ادمی که با کنار دستیت یه رفتار بدی داره رو میتونی کاری کنی که باتو یه رفتار عالی داشته باشه در صورتی که قدرت اصلی رو خدا بدونی نه اون ادم ها
و خداوند از بی نهایت دستش به تو کمک میکنه و واقعا الان میفهمم وقتی که خداوند کوه ها رو جابه جا کرد ، دریا رو شکافت ، اتش را گلستان کرد چطور اتفاق افتاده کافیه که باورش کنی و بهش اجازه بدی تا معجزات و نعمت هاش رو وارد زندگیت کنه مثلا استاد پدر من بخاطر یه سری شرایط زندانه و خب ما اصلا ازش خبر نداشتیم البته که یه پدر سرد بی مسئولیت نسبت به ما کلا تو یه عالم دیگه زندگی میکنه و خب مدتها بود ازش خبری نبود تا اینکه یه روز من از کلاس که میومدم برای خرید هدیه تولد دوستم به پول نیاز داشتم و یه هزار تومنی نداشتم تو راه به خدا گفتم خدایا مثل همیشه ازت درخواست پولی دارم برای تهیه هدیه تولد دوستم خودت برسون فقط از خودت میخوام نمیدونم چطور و از کجا به محض اینکه رسیدم خونه برادرم گفت بابا زنگ زده و یه تومن داده که 500 تومنش برای توست اصلا استاد من گریم گرفت که خدااااایا تو چقدر بزرگی تو چقدر مهربانی پدری که ازش مدتهاس خبری نیست دقیقا همون روز که تو درخواست کردی از زندااااان واست پول میزنه دوستان اصلا و ابد به چطور و چگونه و از چه طریق رسیدن به خواستتون یه درصد هم فکر نکنید خداوند از جایی به شما میده که صد سال هم بهش فکر میکردید نمیتونستید از اون راه و از دستان اون ادم و از اون طریق رسیدن به خواستتون برسید زندگی من سرااااسر معجزه اس از همه چیز بجای فکر کردن باذهنتون از خداوند بخوایید که به بهتری شکل ممکن بهتون میده البته درخواست کنید و رها کنید و نچسبید به چیزی که ذهن میگه اگه صبر کنید اگه شما سیب بخواید بهتون درخت سیب رو میده اگه درخت سیب بخواید بهتون باغ سیب میده یعنی جالب اینجاس وقتی یه چیزی میخوای خداوند بهت اون چیز رو نه بهتر و عالی تر از اون درخواست رو بهتون میده و اینکه شکر گذار باشید و توجه کنید شاید برای خیلی ها این مثال هایی که من زدم خیلی کوچیک باشه اما برای من بسیار بسیار بزرگه و بهش توجه میکنم و ازش قلبی سپاسگذاری میکنم چرا که همین چیزهای کوچیک کوچیک هستن که برای تو پله های نردبان میشن چرا که با قدم های کوچیک ادم خسته نمیشه و جا نمیزنه و دویدن رو یاد میگیره خدایی که باعث شد پول نیم متر پارچه رو ازت نگیره و بهت هدیه بده ببینید چه مشتریانی رو به سمت شما سرازیر میکنه من دیگه اخرای کارمه و دیگه کم کم مزون انلاینم رو راه میندازم و همیشه به این موضوع هنوز شروع نکردم فکر میکنم سریع باید دو نفر استخدام کنم که کمک دستم باشن چرا که من چطور تک و تنها جواب اییین همه مشتری که خداوند قراره برسونه رو بدم ایییمان دارم که کلی سفارش خواهم داشت اها یه نکته طلایی دیگه اینکه امروز که داشتم کامنت ها رو میخوندم بهم الهام شد که برای شروع کارم یه شریک بگیرم کسی که سرمایه از اون باشه مشتری زیاد داشته باشه و خیلی کمک دستم باشه چون من تنهایی از پسش بر نمیام بااااید شخص دوم رو داشته باشم این رو به مادرم گفتم و خب گفت اره خوبه مثلا فلانی و فلانی خوبن من لبخند زدم گفت پس به کی میخوای پیشنهاد شراکت بدی گفتم پیشنهاد دادم با تعجب گفت کی گفتم خدا ، گفتم به خدا پیشنهاد شراکت در کارم رو دادم کار از من سرمایه و مشتری از اون و واقعا خداوند رو شریک در تمام زندگیم میخوام بکنم و حتی در مورد خرید پارچه هم ازش مشورت میخوام چون ایمان دارم هداااایت میشم همینطور که تا الان هدایت شدم امسال برای من سال شراکت با خداست سال قسمت کردن تمام زندگیم با اوست به به چی بهتر از این استاد عزیزم سپاسگذارتونم که خداوند 369 روز پیش شمارو به زندگی من دعوت کرد
خدا رو شکر برای اگاهی هات، نتایجت، اشترک گذاری این نتیجه ها.
منم خیلی از این دریافت ها داشتم. وسط کامنت شما رفتم به یکی از دستان خدا که 5سال پیش بشکل معجزه واری وارد زندگیم شد زنگ زدم، سپاسگزاری ازشون کردم، واز خدا بابت این انسان مهربان سپاسگزاری کزدم.
من هنوز ایشون رو ندیدم ولی بمدت1سال و نیم ماهانه مبلغ500هزارتومن برام واریز میکرد. درست زمانی که تا جدا شده بودم. وبیشتر از نیاز گیج بودم. واز وقتی وارد این مسیر شدم کمک ایشونم قطع شد.بعدا فهمیدم لول اپ شدم. وبحای ناراحتی از خدا سپاس گزاری کردم.
واقعا مشکل اصلی ما عدم باور درست خداست. عدم توکل ناب هست.
خدایا از تو درک نشانه هات، الهامتت، قوانینت رو برای خودم وهمه ی همه می طلبم. امین
از خداوند سپاسگذارم که یه همچنین خانواده ای به من داده ممنون فاطمه جان از پاسخ زیبا و انرژی بخشت به دیدگاه من صد درصد که اگر خداوند دری رو میبنده قراره یه دروازه به روت باز کنه اما زمانی بهت میده که تو باور دریافتش رو داشته باشی و روبه روی اون در منتظر باشی تا باز بشه و بهترین ها نصیبت بشه اما اگه بترسی یا بچسبی به اون در قبلی هیچ وقت نه اون در باز میشه نه به دروازه بزرگتری میرسی باور داشته باش و ایمان رسیدن به بهترین ها با صبر و توکل خدا پشت و پناه لحضه به لحضه زندگیت باشه
ممنون برای جوابت، توجه ات، درکت، قطعا، همینه که میگی. خدا در لحظه کنارمون هست، هدایتمون میکنه. وقتی به پشت سر نگاه درست میکنی تا ببینی کجاچکار کردی، فقط ردپای خداست. خدایی که بشدت کافیست.
امیدوارم روز به روز توی زندگیت بیشتر پیشرفت کنی و چقدر خوشحال شدم که گفتی دارم مزون خودم رو میزنم، و چقدر دوست دارم من هم پیج مزونت رو ببینم، نمیدونمچرا ولی حس میکنم باید کارات خیلی خوشگل باشن، واقعا نمیدونم چرا همچین حسی دارم
.
خلاصه بگم، با خوندن کامنتت اصن زیر و رو شدم، من تا حالا کامنت نزاشته بودم، یعنی گاهی میشد یه فایل رو میدیدم و میگفتم تموم که شد کامنت بزارم و فلان حرف رو بزنم و از فلان تجربم بگم ولی فایل که تموم میشد یادم میرفت.
.
الان که کامنتت رو خوندم اصن انگار یه چیزی تو دلم هی منو مجبور میکرد کامنت بزارم، یه ذوقی دارم، تو دلم غوغاست، چون تمام چیزایی که نوشتی هر جملش منو یاد اتفاقاتی میندازه که واسه خودم افتاده و دقیقا همچین تحربه ای داشتم، وقتی از اتفاقات خوبی که واست افتاده بود گفتی یاد اتفاقات کوچیکی افتادم که از اول فروردین تا حالا واسم افتاده و من اصلا حواسم بهشون نبوده، نه اینکه نبینمااااا، شکرگذاری هم مینوشتم ولی بدون حس، فقط واسه اینکه شکرگذاری نوشته باشم، ولی تک تکشون یادم اومد با خوندن هر جمله از کامنتت
مثلا اینکه بدون تبلیغ برای پیجم توی تعطیلات عید توی روزای تعطیل من فروش داشتم و بدون تبلیغ دایرکت دارم، و دوتا از مشتریای قبلیم هم دوباره ازم خرید کردن، یا اینکه مامانم گیر داد که بریم خرید و هرچی گفتم من فروشم کم بوده و پول ندارم گفت تو چیکار داری من میخوام واست بخرم، خلاصه که رفتیم و دوتا مانتوی خیلی خیلی خیلی خوشگل گرفتیم و همون وسطای خرید بابام زنگ زد و گفت حالا که مینو خونه هست و بردیش خرید هدیه تولدشم به سلیقه خودش یه گوشواره طلا واسش بگیر، آخه تولدم اردیبهشته، و من هم جدا از خانواده تهران زندگی میکنم و خانوادم جنوب هستن، و این اولین باره که خانوادم دارن واسه تولدم گوشواره طلا هدیه میگیرن خدایا شکرت، هم خیلی تو فکر مانتو خریدن بودم و هم خیلی دوست داشتم طلا بخرم واسه خودم اصلا فکر نمیکردم خدا اینجوری بهم برسونه، خدایا شکرت
به نظرم جواب سوال این دوستمون هم همینه، شما از خدا درخواست کن با تمام وجودت و خودش میرسونه، حتی بدون تبلیغ هم مشتری واست میفرسته، خدایی که بدون تبلیغ یه مشتری جدید و دوتا خرید مشتری قبلی رو میفرسته ببین اگه باور کامل و ایمان بیشتر داشته باشی چقدر دیگه میتونه مشتری و ثروت و نعمت بفرسته واست.
و اینکه درست مثل تو که یه مدتی کارت رو ول کرده بودی برای من هم اتفاق افتاده بود و دیگه خیلی حس کار کردن و حتی دل و دماغ رفتن توی پیجم رو نداشتم، چون فکر میکردم من که پول تبلیغ ندارم، فکر میکردم من که هرچی هم دایرکت جواب میدم و پست و استوری میزارم بیفایدست پس بزار یه مدت خونه مامانم استراحت کنم و این شد که سرد شدم حتی با وجود اینکه اوایل عید فروخته بودم
خلاصه که خواهر جان خدا منو هدایت کرد بعد از روزها که کامنت نخونده بودم بیام کامنت شما رو بخونم و این دفعه از ته دل بگم خدایا شکرت شکرت
درووود به مینو عززززیزم دختر چه کردی با این کامنتت چقدر بهم احساس قشنگی بخشیدی ، نمیدونی چقدر خوشحال شدم از اینکه تو هم ذوق داری برای مزون من و چقدر دوووست دارم پیجم که راه اندازی کردم تو رو هم اونجا ببینم به به ، به به خدایا سپاسگذارم برای وجود این خانواده ای که به من دادی و وجود مینو عزیزم چقدر خوبه که دارم با عزیزانی آشنا میشم که در مسیر من هستن و قدم هایی که من میخولم بر دارم رو قبلا اونها برداشتن و این ها یعنی نشونه یعنی اینکه خداوند میگه ببسن اگه این تونسته پس تو هم میتونی واقعا لذت بردم از صحبت هات وقتی از تجربه کامنت نزاشتنت گفتی دقیقا یاد خودم افتادم که اون اوایل چقدر مقاومت داشت ذهنم برای گداشتن کامنت اینکه نجواها هی میگفت خب تو چی برای گفتن داری تو که زیاد دستاوردی نداری و … هر بار من رو منصرف میکرد اما یه روز دیگه تصمیم گرفتم که کامنت گذاشتن رو شروع کنم بخاطر اینکه مثل دفترچه یاداشتی باشه برای خودم اما همین که شروع کردم حالا درسته نمیگم خیلی کامنت میزارم اما اینقدر وقتی شروع به کامنت گذاشتن میکنی احساس شعف یه چیزی در تو انگار بیدار میشه که باعث میشه یه کلید هایی که بسته بوده توی وجودت رو باز کنه و هر بار با خوندنشون پر از کلید هست و اگاهی ها و انرژی هایی که عزیزان به پاسخ کامنتت میدن انقدر عالی هست که تو رو هر بار بیشتر هول میده برای کامنت گداشتن پس مینو عزیز تا میتونی کامنت بزار
سلام پریسای عزیزم ،کامنتت بسیار زیبا و تاثیر گذار بود تحسینت میکنم که به این حد از باور و شایستگی رسیدی که تو تمام لحظه های زندگیت با خدای خودت صحبت میکنی و ازش درخواست میکنی و خدا هم خواسته هات رو اجابت میکنه امیدوارم تو کسب و کاری که قرار هست بزودی شروع کنی موفق باشی که حتما هستی چون ی شریک بی عیب و نقص برای خودت انتخاب کردی شریکی که جز سود و منفعت و موفقیت چیز دیگه ای برات نمیخواد .مرسی از حال خوبی که بهم هدیه دادی.
سلام سارا عزیزم ازت سپاسگذارم بخاطر احساس قشنگت آره دقیقا همینطور که استاد عزیز میگن از یه جایی به بعد وقتی به شهودت گوش میدی و نجواهای ذهنت رو تشخیص میدی در تک تک لحضه ها برای هر عملی هر قدمی هر خواسته ای باهات صحبت میکنه انگار میشی قسمتی از خودش و تو رو در خودش غرق میکنه فقط باید به نشانه ها خیلی توجه کنی و بعد از مدتی کلا آگاهانه تصمیماتت رو بر اساس شهود میگیری
فقط باید به یاد داشته باشی که هر احساس خوبی شهودته و حتی اگه از نظر تو درست نیست تو بدون شک انجامش بده نتیجش رو میبینی
خدارو هزاران بار شکر میکنم که لیاقت اینو داشتم که این فایل هدایتی رو گوش کنم
اینم امروز صبح از خدا هدایت خواستم که سر دوراهی افتاده بودم ونمیدانستم برای کسب وکارم چکار کنم
چون من یه تازه وارد هستم ونمیدانستم چطور کسب وکارم رو شروع کنم
یه گروه تشکیل دادم برای کارم
وهمیشه برای اینکه دیگران منو معرفی کنن مقاو مت داشتم باز میدم اگر خود رامعرفی نکنم که پیچم مخاطباش زیاد نمیشوندوهمیشه صبح وشب مخاطبینم رو چک میکردم واسترس اینکه مخاطبام کم بشوند داشتم واومدم خودرارها کردم گفتم این راهش نیست توداری مسیر رو اشتباه میری اومدم وتوجه نکردم ورهاتر شدم بعد گفتم بیام تبادل انجام بدم ولینگ گروه رو برادیگران بفرستم به حسابی تبلیغ کنم این کار هم کردم ولی الهاماتی میومد که اینم راهش نیست
مانده بودم چکار کنم صبح توفانوسم از خدا کمک خواستم که خدایا مسیر رو به من نشان بده که باید چکارکنم وچه قدمی بردارم که ثابت باشه وجلو بروم
چند روزی بود که داشتم به طور جدی روی لایوها استاد کار میکردم امروز به طور ناخودآگاه وهدایتی دستم خورد به این فایل وگفتم بزار گوش کنم
وای وقتی دیدم نوشته تشخیص اصل از فرع درنتایح یهک کسب وکار موفق اشک توچشمام جمع شد گفتم این هدایت خداونده ودیدم که مسیری دارم میرم درسته این الهامات خداونده
وای هرچی جلوتر میرفتم چیزهای جدیدی کسب میکردم وآگاهی های بیشتر ودرک آنها وعملی کردن حرفهای استاد
هرچی میگفت فایل رو میزاشتم رو استپ
بلند میشدم وعملی میکردم
اول اینکه اومدم تمام پیجهایی که مربوط به کارم بود رو آنفالو کردم کار نداشتم دیگه که کی چیکار میکنه
اومدم همه ی چیزهای که سیو کرده بودم روپاک کردم
انگار یه غم سنگینی رودوشم بود که برطرف شد
نفس عمیقی کشیدم خیلی رها شدم فکرم باز شد آزاد شد
سپردم دست خدا فهمیدم که باید باورهامو درست کنم نه فکر این باشم که مخاطبینم زیاد شوند
توکل به خداداشته باشم ایمانم رو قوی تر کنم وتسلیم خداوند باشم به اواعتماد کنم نه به بنده خدا
از خداخواستم مشتریان زیاد برام بفرسته همه چیز رو دست اوسپردمرخودرارها کردم
چقدر احساس خوب دارم چقدر سبک شدم
چقدر کامنتهای دوستان رو من تاثیر داشت
سپاسگزارم از همه دوستان سایت
واستاد عزیزم
وگفتم رد پایی بزارم از خودم که کجا بودم وبه کجا خواهم رسید ️ تاریخ 1401/12/22
پاشنه آشیل من سری فایلهای تشخیص اصل از فرع است و به امید خدا شروع کردم که همه رو تک به تک ببینم
چند روز پیش یه نشانه ای دریافت کردم که باهاش میخوام به این سوال جواب بدم
تو ایران سایت دیجیکالا رنک اول شده ولی من نگاهم به سایت تکنولایف هست ،،، سایت کوچولوی فروشگاهی که پله پله آمد بالا ،،، حالا داره فروشگاههای حضوری رو هم باز میکنه،،، مشتری مداری بهتری داره …
نشانه من این بود : که اگر به اون رتبه یک دسترسی نداری حداقل کپی کن ،، الان تکنولایف هر کالا رو که سایت دیجیکالا میگذاره، ،، با قیمت کمتر و ارسال در همان روز میگذاره، ،، منم از تکنولایف میخرم
در مورد این سوالم ما یه قانون بلدیم که استاد عباسمنش به ما یاد داده ،،، احساس خوب =اتفاق خوب ،،، قانون باورها… ماندن در حس خوب،،، کنترل ذهن
ما همین مدل خودمون رو که بلدیم انجام بدیم
در واقع قانون مون رو تو هر شغل و کسب و کاری کپی کنیم نتیجه میده چون قانون جهان هستیه
باقیش رو خدا پله پله ما رو هدایت میکنه ،،، نه لازمه هول بزنیم ،،، نه لازمه حرص بخوریم
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم برای پاسخ به سوال چون که من هم در حال آموزش هستم وهنوز به مدارهای بالا تر هدایت نشدم فقط این را میدانم که اگر ما باور داشته باشیم که خداوند هر لحظه ما را هدایت وحمایت و حفاظت میکند کافی است البته این باور به ایمان و یقین و توکل برسد
وقتی که ما خواسته ای داریم در مرحله اول باید با
این باور حرکت کنیم که خداوند ایده ها را به من میگوید وقدم به قدم به سمت خواسته ها هدایت می شویم مهمترین عامل موفقیت استاد عزیز در کارشان حال خوبشان بوده چون که این قانون را درک کردند که احساس خوب مساوی اتفاقات خوب این اصل قانون جهان است که ما باید در هر لحظه حال خوب داشته باشیم وقتی به آرامش برسیم ایده های نو وعالی به ما گفته میشود
وبا این باور که حرکت کنیم نیازی به تبلیغات نداریم و ایمان داریم همان خدایی که این ایده را الهام کرده آدم های خوب را هم به سمت من هدایت میکند وکار من نیازی به تبلیغ ندارد تمام انسان ها دستی از دستان خداوند میبینیم
اگر به این باور برسیم که خداوند از ما بیشتر دوست دارد که ثروتمند شویم وهر روز ایده های نو وجذاب بوجود میآید ودر هر ایده ای ثروت ونعمت وجود دارد نعمت ها هر روز بیشتر وبیشتر میشود خزانه خداوند پر است از فراوانی وثروت و
انسان های خوب وهیچ وقت این نعمت ها کم نمیشه چون که این قانون جهان است که جهان هر روز در حال پیشرفت وگسترش است هیچ چیز
ثابت نمی ماند همه چیز رو به رشد و توسعه هست
کار ما فقط ایمان کامل داشتن به خدایی که در درون ماست وهمواره در حال هدایت ماست به سمت خواسته هایمان و همیشه روی زیبایی ها جهان هستی توجه کنیم و مواظب افکار و ورودی ها باشیم لاجرم به شادی بیشتر هدایت میشویم
به نام پروردگار نور و زیبایی
با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و همه دوستان خوب هم فرکانس ام
خدا را شکر می کنم با یه فایل لایو دیگر از استاد به درک و به چگونگی تفکر خود پی بردیم و توانستیم با فکر کردن به مسیرها و راه های خیلی زیادی دست پیدا کنیم یکی از عوامل مهم و اصلی که باعث موفقیت شما شده و همچنین در تمام فایل ها از آن صحبت می کنید باور است که یک شبه به دست نیامده باوری که با طی تکامل و آرامآرام توانسته اید با آن قانون جهان هستی پیش ببرید و به موفقیت های زیادی دست پیدا کنید
عامل بعدی تمرین و ممارست در تمام آموزش ها است که تاکید شما بر این اصل بوده و هست یعنی برای علاقه یک کسب و کار خود باید عاشقانه کار رو با جون و دل کار کنیم و دنبال علاقه کاری خودم باید بروم در راستای این علاقه مثل شما کتاب میخونی و تحقیق می کنید و در راستای آن دقت زیادی و تمرکز زیادی داری برای علاقه کاری تون
مورد بعدی دیگران وقتی رقیب شما هستند اصلاً نگاه نمیکنی یعنی ارزش برای خودتان قائل هستید و حسادت نمی کنید رقابت ساده اما به دیگران کاری ندارید و کار و علاقه خودتان را انجام می دهید غیبت و قضاوت نمی کنید مورد بعدی می تواند ایمان با تعهدی که نسبت به خداوند دارید مثل شرک نورزیدن و فقط از خداوند طلب چیزی میکنید
و مورد بعدی بخشش است که در نزدیکآن خودتان و خانواده تان آن را انجام می دهید برای رضای خدا و شاکر بودن از یک سیستم که ایمان قلبی دارد برای شما برای رسیدن به آرزوها
مورد بعدی استاد با تجربه ای که من دیدم در این مدت با توجه به زیبایی ها و تمرکز روی خوبی ها که ورودی های ذهن خود را توانسته اید کنترل کنید
و در آخر از صحبت کردن با خداوند الهامات درباره هر کاری میگیری که مسیر درست و راه را هدایت برای کار خود می دانید را انجام میدهید
استاد بی نظیر بود اینها واقعا برای شما شفاف تر هستند و من به این نتیجه رسیدم که یک چیز نمی تواند عامل موفقیت فرد باشد باید تمام زوایای فردی طرف را دید و نگاه او را در همه جنبه ها درس و چراغ زندگی خود بدانیم استاد ممنونم خیلی درک و آگاهی خوبی به ما دادید
از تمام دوستان بابت کامنت های خیلی قشنگ زیباشون که سرشار از تجربه و آگاهی و درک بالا بود سپاسگزارم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و موفق و پیروزباشید انشالله
بنام مهربان
سلام استاد عباسمنش عزیز و مریم جان عزیز و دوستان مهربانم
امروز با خواندن کامنت یکی از دوستان در جلسه اول ثروت 1 به دیدن و خواندن این کامنت و فایل هدایت شدم.
میخوام نظرم را در مورد راه و روش استاد عزیزمان بگویم.
استاد عباسمنش همیشه طبق اصل اساسی و قانون کلی احساس خوب اتفاقات خوب و احساس بد اتفاقات بد کار میکنند.
یعنی در هر لحظه باتوجه به ندای الهی که در وجودشان در حال گفتن بهترین و اسانترین راه با توجه به درخواستهای استاد میباشند در حال هدایت شدن هستند و این عمل کردن به ان ندای الهی استاد را در مسیر احساس خوب و اتفاقات خوب قرار میدهد.
با توجه به اینکه استاد همیشه بدنبال زیبایی ها هستند و به دنبال خوبی ها ، دنیا طبق قانون بدون تغییر خداوند چاره ای ندارد جز قرار دادن استاد در مسیر مشتری بیشتر و ایده های بهتر و زیبا تر ، لاجرم دنیا مجبور است استاد و هر فردی که در این مسیر قدم بر میدارد را با نعمتهای بهتر و بیشتر و زیبا تر هماهنگ کند.
و وقتی شما در این مسیر قدم بر میداری اسان میشوی برای اسانی ها (فسنیسره للیسری)
سپاسگزارم استاد مهربانم
انشالله در پناه الله یکتا شاد و سعادتمند باشید
دوستدار شما مجید گرگانی.
به نام الله
سلام بزرگوار
چقدر قشنگه محلتون و چقدر شما زیبا توصیف میکنید امنیت، اعتماد، درستی در کار امازون، تعریف خوبیها رو.
فراوانی باید هرلحظه در نظر مون باشه مثل استاد.
شکرگزاری درکلاممون باشه هرلحظه مثل استاد
توحه به زیبایی ها در نگاهمون باشه مثل استاد
صداقت در گفتار
سادگی در پوشش
راحتی در رفتار
عشق در انجام کار
وحالا بخش شیرین برگشت این ارتعاشات هست. که نتیجه اش میشه
ارامش، ثروت، سلامتی، روابط عالی.
شما با ظریفترین وسخاوتمندانه ترین شکل جواب سوال رو هم دادید.
جواب همون توکل
توکل
توکل
توحید، توحید، توحید
یکتا پرستی
باور خدا بعنوان برترین قدرت.
والسلام
اول برای خودم و بعد بقیه عزیزان
از خدا هدایت، اگاهی، ایمان، یاور، توکل میخوام.
اعتماد بخدا
به نام الله
درود بر همسفرانم.
راستش منم هدایت شدم به این لایو. واز همین ابتدا اشکم سرازیر شده.نمیدونم چه انرژی پشت این متنه که حالم رو عوض کزده.
من از زندگی استاد چیزی نمیدونم وهرچی میکم احساس قلبی و درونی منه.
این مرد صادقه، ساده است. بی ریاست، غیبت نمیکنه، دروغ نمیگه(البته که ما انسان معصوم نداریم.) ولی نهایت تلاش برای درستی در ایشون قابل دیدنه.
این نتایج حاصل ارسال همین فرکانس هاست.
زندگی رو راحت و گذرا گرفته.
قوانین رو دیده، شناخته، تعمق کرده، اجرا کرده، انقدر که شده شیوه زندگیش.
واین خیلی سخته. بهترین جواب برای این سوال اینه که :
وارد مسیر بشید، قدم جای قدم استاد بزارید، وحی منزل ها رو گوش و عمل کنید و نتیجه رو ببینید.
قلبم بشدت داره میزنه، از هیجان. نمیدونم چرا این حال رو دارم. ولی میدونم که این جوان بختیاری پیام اور عشق الهیه.
ومن عاشق خدا شدم.
امیدوارم
قبلا از هر راهی خسته میشدم ولی اینجا نه.
یه نیرویی نگهم میداره. بامن حرف میزنه که بمون بهشت ته همین خیابونه.
شک نکن دوست من که تا به چیزی اعتماد نکنی نتیجه نمیگیری.
استاد باورهاش رو باور داره
بهشون عمل میکنه
وفقط توکلش بخداست.همین وبس
اشکال خود من عدم توکل همیشگی هست.
الآن شادم یکساعت دیگه پکر.
الان میخندم یکساعت دیگه گریه میکنم
الان اینو میخوام یساعت دیگه پس میزنم.
وقتی با خودم بلا تکلیفم دنبال چه نتیجه ای باشم.
باید خودمون رو باور کنیم
دوست داشته باشیم.
خدا رو باور کنیم
عاشقش بشیم.
حالا خوذمون رو با قوانین الهی دوست کنیم، وعمل کنیم.
من هنوز لایو ندیدم. جوابم براساس برداشتم از سوال و شناختم از استاد بود
ممنون که مطالعه میکنید.
با سلام خدمت تمام دوستان عزیز
خوب من الان سی و هشت سالم هست و ب جرات میگم بیش از یه مرد 60هفتاد ساله تجربه در زندگی پر فراز نشیبم داشتم و وقتی با سایت استاد آشنا شدم هر حرفی ک میزد من ده مثال عینی تو ذهنم داشتم ک آره دقیقا همینطوره و بعد از آزمون و خطاها من این اشکال رو رفع کردم .بچه ها ای کاش قبل از اینکه مثل امثال ما با کلی آزمون و خطا ب روش صحیح برسید از میانبر های استاد یاد بگیرید.درسته ک امثال من ریشه های باوریه محکمی توی افکارمون ب وجود آمده .ولی کسی ک تازه میخواد شروع کنه ب لطف خدا و همین سایت از نتیجه زندگی این همه آدم ک باورهاشون تغییر و زندگی های خوب ب کمک خدا رقم زدند میتونید ریشه های باورهاتون رو محکم کنید .
پس بیاییم همه چیز رو خودمون تجربه نکنیم از خدا بخواهیم هدایت و از تجربه های بندگان خدا استفاده.
با هدایت خدا من به این استاد رسیدم و تمام تجربیاتم دسته بندی شد .از خدا و استاد متشکرم .
اینم جوابی ک ب ذهن من داده میشه:
توکل
توحیدوصبر
تکامل
به نام خداوند هدایتگرم
سلام به همه دوستان
امید که حال تک تکتون خوب باشه
منم دوست داشتم درمورد هدایت هایی که واسم افتاده اینجا براتون بنویسم و همچنین بیشتر واسه خودم تکرا بشه و بعضی وقتا از مسیر خارج نشم..
سال 92 کنکور کارشناسی دادم و همیشه میخواستم دولتی قبول بشم و از شهر خودمون دور بشم تا بتونم مستقل بودن رو تجربه کنم و همینطور هم شد دانشگاه دولتی اراک قبول شدم و هم ترس داشتم و هم ذوق..درسامو خوب میخوندم ولی حس میکردم باید همزمان کار هم کنم چندجا رفتم برای مصاحبه ولی خب چون دانشجو باشی بهت کار نمیدن ولی تلاسم رو کردم و حدودا 2ماه توی عینک سازی کار کردم و اون زمان اولین حقوقم که 80 هزار تومن بود رو گرفتم( خیلی کم بود ولی ذوق داشتم واسش) تا اینکه درسم تموم شد و مجبور بودم به شهرم برگردم؛ البته خانوادهم گفته بودن تو هر شهری که بری ما میایم پیشت که نیومدن و من مجبور شدم برگردم..
وقتی برگشتم شهرمون دیدم من توی این شهر نمیتونم بمونم و باید سعی کنم که از اینجا بیام بیرون، تصمیم گرفتم ارشد بخونم هدفم فقط تهران بود اونم دانشگاه دولتی.. همزمان کار میکردم و درس میخوندم ..
یادمه این وسطا کلاس خیاطی هم میرفتم میگفتم شاید مزون بزنم، دوستم تشویقم کرد ولی خب علاقهی زیادی به خیاطی نداشتم و در حد نیازم یاد گرفتم ولی تلاشم رو کردم که تهران باشم حتما..
کنکور به نسبت خوبی دادم و نتایج اومد رتبه 275 رو کسب کردم و دانشگاه علم و صنعت تهران قبول شدم.. خیلیییییی خوشحال بودم واقعااا به اون چیزی که میخواستم رسیده بودم..
اومدم تهران و هنوز دو ترم نگذشته بود که کرونا اومد و من مجبور شدم برگردم به شهرمون و درسامو به صورت آنلاین بخونم.. ولی خب توی شهرمون بهم پیشنهاد کار شد از بین تمامی پرسنل اونجا منی که تازه کار بودم بیشتر حقوق میگرفتم چون کارمو بلد بودم و علاقه داشتم..
تا اینکه دانشگاهها باز شدن و من برگشتم تهران و دیگه درسم داشت تموم میشد ولی نمیخواستم دیگه اینبار برگردم شهرمون، خانوادهم میگفتن میایم میایم ولی هیچ حرکتی ازشون نمیدیدم
شاید باورتون نشه من توی خوابگاه روی تختم فقط یه ملافه گذاشته بودم و در اصل روی چوب میخوابیدم که همه ی بچهها میگفتن چرا اینکارو با خودت میکنی؟ گفتم تا خانوادهم بدونن اینجا من دارم سختی میکشم اونا میگفتن اونا که نمیبینن ولی من گوش نمیدادم فکر میکردم اینجوری دلشون به رحم میاد و میان
تا اینکه تصمیم گرفتم برم دنبال کار..تا بدونم اینجا مستقل بشم..
خیلییی جاها رفتم که حقوق خیلی پایین و کااار خیلی زیاد میخواستن ، حتی بیرون از شهر ..
من حاضر بودم کار کنم و پول دربیارم..
البته یه منبع درآمد با دوستم داشتم و یه پیج زده بودیم ولی من میخواستم مال خودم باشه همه چی..
داشتم توی آگهیا میچرخیدم که یهو چشمم خورد به یه آگهی که یه نیرو از دانشگاههای معتبر و دولتی تهران و بدون سابقه کار
گفتم من همینو میخوام.. رزومه فرستادم و فرداش باهام تماس گرفتن که بیا
وقتی رفتم مصاحبه بیشترین حقوقی که فکر میکردم الان خوبه رو واسه خودم نوشتم.. تکی مصاحبه حس کردم قبول نمیشم و بیرون که اومدم گفتم من کارمو انجام دادم بقیهش با خدا..
چند روز بعدش باهام تماس گرفتن و گفتن شما مایل هستید با ما همکاری کنید؟ با حقوق بیشتر از چیزی که خودم گفته بودم
واقعا باورم نمیشد
یه شرکت خیلی خوب که تا حالا هیچوقت نیروی صفر نگرفته ولی اینبار گرفته بود..
هر سال حقوقم بیشتر و بیشتر شد و کلی مزایا و عیدی و پاداش بهمون دادن.. نیروهای با سابقهش میگفتن هیچوقت این شرکت از اینکارا نمیکرده
من میدونم همه ی این اتفاقا دلیلش چیه ولی اونا نمیدونن..
من واقعااا خدارو شاااکرم که بعد از اینکه رفتم سرکار هنوز یک ماه نشده خونه برامون اوکی شد و خانوادهم که همیشه مقاومت میکردن که بیان بدوووون هیییچ مقاومتی اومدن و الانم خیلی راضین که اومدن
من واقعا از خدا ممنونم
واقعاااا از ته دلم میگم من خواستم و خدا واسم رقم زد.. به غیر از این نبوده وقتی چیزی رو از ته دلت بخوای و براش تلاش کنی مطمئن باش بهش میرسی..قطعا میرسی..
جهان ما پر از فراوانی و نعمته..پر از حال خوب و انرژی مثبته.. بستگی داره تو به چه چیزی توجه کنی..
خدایا شکرت بابت سلامتی و حال خوبم
بابت همکارای فوق العادهای که دارم
خدایا شکرت که در بهترین شرکت کار میکنم
خدایا شکرت که هر روز کلی ثروت به حسابم واریز میشه.
خدایا شکرت که حضورت رو هر لحظه در کنار حس میکنم..
یه نکتهی دیگه هم بگم شاید به درد کسی بخوره من عمل لیزیک چشم انجام دادم وقتی که خواستم برم کلینیک، شروع کردم به نوشتن شکر گزاری.. وقتی خواستم دفترو ببندم یه لحظه گفتم بزار هرچی میاد بنویسم یهوو نوشتم نترس من کنارتم فقط کافیه دستتو محکم فشار بدی تا ببینی دستم تو دستاته… تماااام موهای بدنم سیخ شده بود واقعااا یه حس عجیبی بور توی اتاق عمل واقعا حس میکردم یه نفر دستمو گرفته و دکتر بهم میگفت خیلی آرامش داری و همین باعث میشه عملت خیلی خوب پیش بره..
من همیششه دست خدارو گرفتم و همیشه پناه و یاوره منه
و ممنون از استاد عزیز که مارو باید این مسیر آشنا کرد
در پناه خدا باشید
خدایااا هرچی بیشتر میخوندم بیشتر به این نتیجه میرسیدم که چقدر منه
آخه منم سال 99کنکور داشتم و تصمیم گرفتم که هر شهری باشم جز شهر خودم تا مستقلی رو تجربه کنم و جالب تر اینه ک منم اراک قبول شدمممم
و الان سال آخر کارشناسی هستم و خیلی راضی و خوشحالم که شهر دیگه رو تجربه کردم و بزرگ ترین و بهترین تجربه منه و اینکه منم تصمیم دارم بعد از کارشناسی شهر خودم بر نگردم و برم سمت هدف بزرگم.
این کامنت شما پراز انگیزه و امید بود برام.
مرسی خداروشکر که این کامنت رو دیدم.
موفق باشین
استاد عزیزم من از دیشب چندسن بار این فایل رو گوش کردم و از صبح که چشامو باز کردم تو رختخواب یه ساعت و نیم کامنت های این فایل رو خوندم و به جواب های دوستان خیلی فکر کردم و همینطور به سوال مسابقه و خیلی بهم کمک کرد کامنت خانواده عزیزم از نظر من ایمان و فقط و فقط پروردگار رو قدرت مطلق دونستن چون وقتی خداوند رو بجز الله رب و پروردگار بپذیری و ایمانت 100٪ بشه که اوست فرمانروا دیگه از تمام انسان ها قطع امید میکنی و فقط امیدت میشه به پروردگارت و وقتی ایمان داشته باشی عمل میکنی وقتی عمل کنی الهاماتی بهت میشه و اگر به الهامات گوش بدی 100٪ به خواسته هات میرسی و البته که باور فراوانی هم مکمل این ایمان هست چرا که وقتی باور فراوانی داشته باشی دیگه ترسی از کمبود نداری ترسی از نبود مشتری نداری
میخوام یه چیزی رو تعریف کنم من تا زمانی که ایمانم به خدا بود و فقط از اون میخواستم به قدری انرژی و امید و حال خوب داشتم که با عشق کلاس هامو میرفتم و لباس هامو میدوختم تا اینکه وارد رابطه شدم و کم کم نجوا های شیطان شروع شد که تو سرمایت کمه لباس هات برای شروع مزونت تعدادش کمه پس چه اشکالی داره از دوست پسرت کمک بگیر اون هم دستی از دستان خداست و اینطور شد که من کارم رو ول کردم کلاسهامو نرفتم و نشستم دست رو دست گذاشتم چرا که هی این نجواها میگفت صبر کن هنوز زوده بزار سر یه فرصت مناسب بهش بگو و اینطور شد که من یک ماه هیچ کار نکردم و کم کم احساسم بد شد حالم بد شد بیمار شدم و به احساس بدی رسیدم تا اینکه شما تو یکی از فایلهاتون به ارنولد شوارتزگر اشاره کردید و من رفتم یه سخنرانی بی نظیر عاااالی رو از ایشون که درباره چطور به موفقیت رسیدنش بود دانلود کردم و شاید بگم از صبح تا شب روزها من این فایل رو میزاشتم و رندوم گوشش میکردم و چقدر بهم کمک کرد که چقدر داشتن پلن بی خطرناکه و وقتی در زندگیت به پلن بی فکر میکنی متوقف میشی و از حرکت باز میمونی به امید پلن بی و این تلنگری شد دوباره که من به خودم بیام و خداوند دوباره من رو هدایت کرد به مسیر درست و من تصمیم گرفتم که از هیچ کس قرض نگیرم و با همون چیزی که دارم شروع کنم و از خدا خواستم که خودش هدایتم کنه از لحصه ای کهدمن دوباره به راه درست برگشتم به طور غیر منتظره ای به دست من پول رسید درسته مبلغش زیاد نیست اما کار من رو راه میندازه و خب من به اندازه باورهام دریافت میکنم و این مقدار مبلغ تکامل من رو نشون میده و استاد از یه جاهایی به راحتی به من پولی که برای خرید پارچه لازم دارم میرسه که قطعا معجزه است مثلا همین چند روز پیش که من دوباره به خدا گفتم به من سرمایه ای خودت بده تا بتونم چند پارچه دیگه بخرم که دوست پسرم عیدی بهم کارت هدیه داد و گفت میخواستم واست چیزی بخرم گفتم این کارت رو بدم که هر چی که خودت بیشتر لازمت میشه رو بخری اگه اینها معجزه نیست پس چی میتونه باشه من امیدم رو به خدا دادم و فقط از خودش میخوام و اون به راحتی از دستان بیشمارش بدون هیچ منتی با عشق بهم هدیه میکنه و البته بگم که این ایمانی که میگم فقط به کلام نیست چون من میتونم به راحتی درخواست قرض کنم و ایشون بهم میده این پول رو یا حتی با مدرکی که دارم میتونم به راحتی وام بگیرم اما نمیخوام به هیچ عنوان از قوانین جهان هستی سرپیچی کنم و واقعا پله پله ذره ذره با توجه به قانون تکامل من دارم هدایت میشم
یا بخوام یه مثال دیگه از ایمانم بزنم اینکه چند شب پیش با مادرم رفتیم برای خرید بازار و خوب مسیر رو با خط اتوبوس رفتیم و الان اینطوری که برای استفاده از حمل و نقل عمومی یه کارت هایی میخری و اون رو شارژ میکنی و ازش استفاده میکنی ما وقتی سوار اتوبوس شدیم دیدیم شارژ کارت تموم شده از اونجایی که اگه کارت نزنی راننده باهات دعوا میکنه و میگه کارت بزن تازه گاهی وقتا از اتوبوس بیرونت میکنه یا تا لحضه ای که میخوای پیاده بشید غر میزنه رو این حساب مامانم خیلی استرس گرفته بود و هی میگفت چیکار کنیم پول نقدم نداریم و خلاصه نگران بود من بهش گفتم آروم باش طرف حساب من که راننده نیس من به خدا گفتم الان شارژ نداریم سری بعد دوبار میزنیم یعنی من کلا خیالم راحت بود و خب چون زیاد برای من پیش اومده بود و من خیالم راحت بود و بعد اصلا راننده هیچی که نگفت حتی از تو اینه برنگشت نگاه کنه انگار اصلا ما سوار نشدیم و موقع پیاده شدن هم من رو اصرار مامان رفتم که به راننده بگم کلا راننده رفت و مامانم همینطور هاج و واج مونده بود که واقعا انگار ما نامرئی شدیم برای راننده
یا یه موضوع دیگه ای که همون روز پیش اومد من و مامانم از یه فروشگاه پارچه خرید کردیم پارچه ای که من خریدم فروشنده پول نیم متر شو حساب نکرد و گفت این هم اشانتیون ما اما همونجا که مامانم پارچه خرید فروشنده حتی پول اون 5 سانتشم حساب کرد و گفت اینقدر میشه
یعنی میخوام بگم استاد اصلا پدر مادر ، خواهر ، برادر ، شرایط جغرافیایی هیچ ربطی به حال تو و اتفاقات تو نداره و این تو هستی که با فرکانست ادمی که با کنار دستیت یه رفتار بدی داره رو میتونی کاری کنی که باتو یه رفتار عالی داشته باشه در صورتی که قدرت اصلی رو خدا بدونی نه اون ادم ها
و خداوند از بی نهایت دستش به تو کمک میکنه و واقعا الان میفهمم وقتی که خداوند کوه ها رو جابه جا کرد ، دریا رو شکافت ، اتش را گلستان کرد چطور اتفاق افتاده کافیه که باورش کنی و بهش اجازه بدی تا معجزات و نعمت هاش رو وارد زندگیت کنه مثلا استاد پدر من بخاطر یه سری شرایط زندانه و خب ما اصلا ازش خبر نداشتیم البته که یه پدر سرد بی مسئولیت نسبت به ما کلا تو یه عالم دیگه زندگی میکنه و خب مدتها بود ازش خبری نبود تا اینکه یه روز من از کلاس که میومدم برای خرید هدیه تولد دوستم به پول نیاز داشتم و یه هزار تومنی نداشتم تو راه به خدا گفتم خدایا مثل همیشه ازت درخواست پولی دارم برای تهیه هدیه تولد دوستم خودت برسون فقط از خودت میخوام نمیدونم چطور و از کجا به محض اینکه رسیدم خونه برادرم گفت بابا زنگ زده و یه تومن داده که 500 تومنش برای توست اصلا استاد من گریم گرفت که خدااااایا تو چقدر بزرگی تو چقدر مهربانی پدری که ازش مدتهاس خبری نیست دقیقا همون روز که تو درخواست کردی از زندااااان واست پول میزنه دوستان اصلا و ابد به چطور و چگونه و از چه طریق رسیدن به خواستتون یه درصد هم فکر نکنید خداوند از جایی به شما میده که صد سال هم بهش فکر میکردید نمیتونستید از اون راه و از دستان اون ادم و از اون طریق رسیدن به خواستتون برسید زندگی من سرااااسر معجزه اس از همه چیز بجای فکر کردن باذهنتون از خداوند بخوایید که به بهتری شکل ممکن بهتون میده البته درخواست کنید و رها کنید و نچسبید به چیزی که ذهن میگه اگه صبر کنید اگه شما سیب بخواید بهتون درخت سیب رو میده اگه درخت سیب بخواید بهتون باغ سیب میده یعنی جالب اینجاس وقتی یه چیزی میخوای خداوند بهت اون چیز رو نه بهتر و عالی تر از اون درخواست رو بهتون میده و اینکه شکر گذار باشید و توجه کنید شاید برای خیلی ها این مثال هایی که من زدم خیلی کوچیک باشه اما برای من بسیار بسیار بزرگه و بهش توجه میکنم و ازش قلبی سپاسگذاری میکنم چرا که همین چیزهای کوچیک کوچیک هستن که برای تو پله های نردبان میشن چرا که با قدم های کوچیک ادم خسته نمیشه و جا نمیزنه و دویدن رو یاد میگیره خدایی که باعث شد پول نیم متر پارچه رو ازت نگیره و بهت هدیه بده ببینید چه مشتریانی رو به سمت شما سرازیر میکنه من دیگه اخرای کارمه و دیگه کم کم مزون انلاینم رو راه میندازم و همیشه به این موضوع هنوز شروع نکردم فکر میکنم سریع باید دو نفر استخدام کنم که کمک دستم باشن چرا که من چطور تک و تنها جواب اییین همه مشتری که خداوند قراره برسونه رو بدم ایییمان دارم که کلی سفارش خواهم داشت اها یه نکته طلایی دیگه اینکه امروز که داشتم کامنت ها رو میخوندم بهم الهام شد که برای شروع کارم یه شریک بگیرم کسی که سرمایه از اون باشه مشتری زیاد داشته باشه و خیلی کمک دستم باشه چون من تنهایی از پسش بر نمیام بااااید شخص دوم رو داشته باشم این رو به مادرم گفتم و خب گفت اره خوبه مثلا فلانی و فلانی خوبن من لبخند زدم گفت پس به کی میخوای پیشنهاد شراکت بدی گفتم پیشنهاد دادم با تعجب گفت کی گفتم خدا ، گفتم به خدا پیشنهاد شراکت در کارم رو دادم کار از من سرمایه و مشتری از اون و واقعا خداوند رو شریک در تمام زندگیم میخوام بکنم و حتی در مورد خرید پارچه هم ازش مشورت میخوام چون ایمان دارم هداااایت میشم همینطور که تا الان هدایت شدم امسال برای من سال شراکت با خداست سال قسمت کردن تمام زندگیم با اوست به به چی بهتر از این استاد عزیزم سپاسگذارتونم که خداوند 369 روز پیش شمارو به زندگی من دعوت کرد
سلام عزیزم.
خدا رو شکر برای اگاهی هات، نتایجت، اشترک گذاری این نتیجه ها.
منم خیلی از این دریافت ها داشتم. وسط کامنت شما رفتم به یکی از دستان خدا که 5سال پیش بشکل معجزه واری وارد زندگیم شد زنگ زدم، سپاسگزاری ازشون کردم، واز خدا بابت این انسان مهربان سپاسگزاری کزدم.
من هنوز ایشون رو ندیدم ولی بمدت1سال و نیم ماهانه مبلغ500هزارتومن برام واریز میکرد. درست زمانی که تا جدا شده بودم. وبیشتر از نیاز گیج بودم. واز وقتی وارد این مسیر شدم کمک ایشونم قطع شد.بعدا فهمیدم لول اپ شدم. وبحای ناراحتی از خدا سپاس گزاری کردم.
واقعا مشکل اصلی ما عدم باور درست خداست. عدم توکل ناب هست.
خدایا از تو درک نشانه هات، الهامتت، قوانینت رو برای خودم وهمه ی همه می طلبم. امین
از خداوند سپاسگذارم که یه همچنین خانواده ای به من داده ممنون فاطمه جان از پاسخ زیبا و انرژی بخشت به دیدگاه من صد درصد که اگر خداوند دری رو میبنده قراره یه دروازه به روت باز کنه اما زمانی بهت میده که تو باور دریافتش رو داشته باشی و روبه روی اون در منتظر باشی تا باز بشه و بهترین ها نصیبت بشه اما اگه بترسی یا بچسبی به اون در قبلی هیچ وقت نه اون در باز میشه نه به دروازه بزرگتری میرسی باور داشته باش و ایمان رسیدن به بهترین ها با صبر و توکل خدا پشت و پناه لحضه به لحضه زندگیت باشه
سلام پریسای عزیزم
ممنون برای جوابت، توجه ات، درکت، قطعا، همینه که میگی. خدا در لحظه کنارمون هست، هدایتمون میکنه. وقتی به پشت سر نگاه درست میکنی تا ببینی کجاچکار کردی، فقط ردپای خداست. خدایی که بشدت کافیست.
الهی الحمدالله رب العالمین
اهدنا الصراط المستقبم
صراط الذین انعمت علیهم
غیر المغضوب علیهم
والضالین
امین
امین
امین
سلام به پریسای عزیز
امیدوارم روز به روز توی زندگیت بیشتر پیشرفت کنی و چقدر خوشحال شدم که گفتی دارم مزون خودم رو میزنم، و چقدر دوست دارم من هم پیج مزونت رو ببینم، نمیدونمچرا ولی حس میکنم باید کارات خیلی خوشگل باشن، واقعا نمیدونم چرا همچین حسی دارم
.
خلاصه بگم، با خوندن کامنتت اصن زیر و رو شدم، من تا حالا کامنت نزاشته بودم، یعنی گاهی میشد یه فایل رو میدیدم و میگفتم تموم که شد کامنت بزارم و فلان حرف رو بزنم و از فلان تجربم بگم ولی فایل که تموم میشد یادم میرفت.
.
الان که کامنتت رو خوندم اصن انگار یه چیزی تو دلم هی منو مجبور میکرد کامنت بزارم، یه ذوقی دارم، تو دلم غوغاست، چون تمام چیزایی که نوشتی هر جملش منو یاد اتفاقاتی میندازه که واسه خودم افتاده و دقیقا همچین تحربه ای داشتم، وقتی از اتفاقات خوبی که واست افتاده بود گفتی یاد اتفاقات کوچیکی افتادم که از اول فروردین تا حالا واسم افتاده و من اصلا حواسم بهشون نبوده، نه اینکه نبینمااااا، شکرگذاری هم مینوشتم ولی بدون حس، فقط واسه اینکه شکرگذاری نوشته باشم، ولی تک تکشون یادم اومد با خوندن هر جمله از کامنتت
مثلا اینکه بدون تبلیغ برای پیجم توی تعطیلات عید توی روزای تعطیل من فروش داشتم و بدون تبلیغ دایرکت دارم، و دوتا از مشتریای قبلیم هم دوباره ازم خرید کردن، یا اینکه مامانم گیر داد که بریم خرید و هرچی گفتم من فروشم کم بوده و پول ندارم گفت تو چیکار داری من میخوام واست بخرم، خلاصه که رفتیم و دوتا مانتوی خیلی خیلی خیلی خوشگل گرفتیم و همون وسطای خرید بابام زنگ زد و گفت حالا که مینو خونه هست و بردیش خرید هدیه تولدشم به سلیقه خودش یه گوشواره طلا واسش بگیر، آخه تولدم اردیبهشته، و من هم جدا از خانواده تهران زندگی میکنم و خانوادم جنوب هستن، و این اولین باره که خانوادم دارن واسه تولدم گوشواره طلا هدیه میگیرن خدایا شکرت، هم خیلی تو فکر مانتو خریدن بودم و هم خیلی دوست داشتم طلا بخرم واسه خودم اصلا فکر نمیکردم خدا اینجوری بهم برسونه، خدایا شکرت
به نظرم جواب سوال این دوستمون هم همینه، شما از خدا درخواست کن با تمام وجودت و خودش میرسونه، حتی بدون تبلیغ هم مشتری واست میفرسته، خدایی که بدون تبلیغ یه مشتری جدید و دوتا خرید مشتری قبلی رو میفرسته ببین اگه باور کامل و ایمان بیشتر داشته باشی چقدر دیگه میتونه مشتری و ثروت و نعمت بفرسته واست.
و اینکه درست مثل تو که یه مدتی کارت رو ول کرده بودی برای من هم اتفاق افتاده بود و دیگه خیلی حس کار کردن و حتی دل و دماغ رفتن توی پیجم رو نداشتم، چون فکر میکردم من که پول تبلیغ ندارم، فکر میکردم من که هرچی هم دایرکت جواب میدم و پست و استوری میزارم بیفایدست پس بزار یه مدت خونه مامانم استراحت کنم و این شد که سرد شدم حتی با وجود اینکه اوایل عید فروخته بودم
خلاصه که خواهر جان خدا منو هدایت کرد بعد از روزها که کامنت نخونده بودم بیام کامنت شما رو بخونم و این دفعه از ته دل بگم خدایا شکرت شکرت
درووود به مینو عززززیزم دختر چه کردی با این کامنتت چقدر بهم احساس قشنگی بخشیدی ، نمیدونی چقدر خوشحال شدم از اینکه تو هم ذوق داری برای مزون من و چقدر دوووست دارم پیجم که راه اندازی کردم تو رو هم اونجا ببینم به به ، به به خدایا سپاسگذارم برای وجود این خانواده ای که به من دادی و وجود مینو عزیزم چقدر خوبه که دارم با عزیزانی آشنا میشم که در مسیر من هستن و قدم هایی که من میخولم بر دارم رو قبلا اونها برداشتن و این ها یعنی نشونه یعنی اینکه خداوند میگه ببسن اگه این تونسته پس تو هم میتونی واقعا لذت بردم از صحبت هات وقتی از تجربه کامنت نزاشتنت گفتی دقیقا یاد خودم افتادم که اون اوایل چقدر مقاومت داشت ذهنم برای گداشتن کامنت اینکه نجواها هی میگفت خب تو چی برای گفتن داری تو که زیاد دستاوردی نداری و … هر بار من رو منصرف میکرد اما یه روز دیگه تصمیم گرفتم که کامنت گذاشتن رو شروع کنم بخاطر اینکه مثل دفترچه یاداشتی باشه برای خودم اما همین که شروع کردم حالا درسته نمیگم خیلی کامنت میزارم اما اینقدر وقتی شروع به کامنت گذاشتن میکنی احساس شعف یه چیزی در تو انگار بیدار میشه که باعث میشه یه کلید هایی که بسته بوده توی وجودت رو باز کنه و هر بار با خوندنشون پر از کلید هست و اگاهی ها و انرژی هایی که عزیزان به پاسخ کامنتت میدن انقدر عالی هست که تو رو هر بار بیشتر هول میده برای کامنت گداشتن پس مینو عزیز تا میتونی کامنت بزار
سلام پریسای عزیزم ،کامنتت بسیار زیبا و تاثیر گذار بود تحسینت میکنم که به این حد از باور و شایستگی رسیدی که تو تمام لحظه های زندگیت با خدای خودت صحبت میکنی و ازش درخواست میکنی و خدا هم خواسته هات رو اجابت میکنه امیدوارم تو کسب و کاری که قرار هست بزودی شروع کنی موفق باشی که حتما هستی چون ی شریک بی عیب و نقص برای خودت انتخاب کردی شریکی که جز سود و منفعت و موفقیت چیز دیگه ای برات نمیخواد .مرسی از حال خوبی که بهم هدیه دادی.
سلام سارا عزیزم ازت سپاسگذارم بخاطر احساس قشنگت آره دقیقا همینطور که استاد عزیز میگن از یه جایی به بعد وقتی به شهودت گوش میدی و نجواهای ذهنت رو تشخیص میدی در تک تک لحضه ها برای هر عملی هر قدمی هر خواسته ای باهات صحبت میکنه انگار میشی قسمتی از خودش و تو رو در خودش غرق میکنه فقط باید به نشانه ها خیلی توجه کنی و بعد از مدتی کلا آگاهانه تصمیماتت رو بر اساس شهود میگیری
فقط باید به یاد داشته باشی که هر احساس خوبی شهودته و حتی اگه از نظر تو درست نیست تو بدون شک انجامش بده نتیجش رو میبینی
تک تک لحضه ها پر از نگاه خداوند عزیزم
سلام استاد عزیزومریم عزیزم
خدارو هزاران بار شکر میکنم که لیاقت اینو داشتم که این فایل هدایتی رو گوش کنم
اینم امروز صبح از خدا هدایت خواستم که سر دوراهی افتاده بودم ونمیدانستم برای کسب وکارم چکار کنم
چون من یه تازه وارد هستم ونمیدانستم چطور کسب وکارم رو شروع کنم
یه گروه تشکیل دادم برای کارم
وهمیشه برای اینکه دیگران منو معرفی کنن مقاو مت داشتم باز میدم اگر خود رامعرفی نکنم که پیچم مخاطباش زیاد نمیشوندوهمیشه صبح وشب مخاطبینم رو چک میکردم واسترس اینکه مخاطبام کم بشوند داشتم واومدم خودرارها کردم گفتم این راهش نیست توداری مسیر رو اشتباه میری اومدم وتوجه نکردم ورهاتر شدم بعد گفتم بیام تبادل انجام بدم ولینگ گروه رو برادیگران بفرستم به حسابی تبلیغ کنم این کار هم کردم ولی الهاماتی میومد که اینم راهش نیست
مانده بودم چکار کنم صبح توفانوسم از خدا کمک خواستم که خدایا مسیر رو به من نشان بده که باید چکارکنم وچه قدمی بردارم که ثابت باشه وجلو بروم
چند روزی بود که داشتم به طور جدی روی لایوها استاد کار میکردم امروز به طور ناخودآگاه وهدایتی دستم خورد به این فایل وگفتم بزار گوش کنم
وای وقتی دیدم نوشته تشخیص اصل از فرع درنتایح یهک کسب وکار موفق اشک توچشمام جمع شد گفتم این هدایت خداونده ودیدم که مسیری دارم میرم درسته این الهامات خداونده
وای هرچی جلوتر میرفتم چیزهای جدیدی کسب میکردم وآگاهی های بیشتر ودرک آنها وعملی کردن حرفهای استاد
هرچی میگفت فایل رو میزاشتم رو استپ
بلند میشدم وعملی میکردم
اول اینکه اومدم تمام پیجهایی که مربوط به کارم بود رو آنفالو کردم کار نداشتم دیگه که کی چیکار میکنه
اومدم همه ی چیزهای که سیو کرده بودم روپاک کردم
انگار یه غم سنگینی رودوشم بود که برطرف شد
نفس عمیقی کشیدم خیلی رها شدم فکرم باز شد آزاد شد
سپردم دست خدا فهمیدم که باید باورهامو درست کنم نه فکر این باشم که مخاطبینم زیاد شوند
توکل به خداداشته باشم ایمانم رو قوی تر کنم وتسلیم خداوند باشم به اواعتماد کنم نه به بنده خدا
از خداخواستم مشتریان زیاد برام بفرسته همه چیز رو دست اوسپردمرخودرارها کردم
چقدر احساس خوب دارم چقدر سبک شدم
چقدر کامنتهای دوستان رو من تاثیر داشت
سپاسگزارم از همه دوستان سایت
واستاد عزیزم
وگفتم رد پایی بزارم از خودم که کجا بودم وبه کجا خواهم رسید ️ تاریخ 1401/12/22
درود بر استاد گرامی
پاشنه آشیل من سری فایلهای تشخیص اصل از فرع است و به امید خدا شروع کردم که همه رو تک به تک ببینم
چند روز پیش یه نشانه ای دریافت کردم که باهاش میخوام به این سوال جواب بدم
تو ایران سایت دیجیکالا رنک اول شده ولی من نگاهم به سایت تکنولایف هست ،،، سایت کوچولوی فروشگاهی که پله پله آمد بالا ،،، حالا داره فروشگاههای حضوری رو هم باز میکنه،،، مشتری مداری بهتری داره …
نشانه من این بود : که اگر به اون رتبه یک دسترسی نداری حداقل کپی کن ،، الان تکنولایف هر کالا رو که سایت دیجیکالا میگذاره، ،، با قیمت کمتر و ارسال در همان روز میگذاره، ،، منم از تکنولایف میخرم
در مورد این سوالم ما یه قانون بلدیم که استاد عباسمنش به ما یاد داده ،،، احساس خوب =اتفاق خوب ،،، قانون باورها… ماندن در حس خوب،،، کنترل ذهن
ما همین مدل خودمون رو که بلدیم انجام بدیم
در واقع قانون مون رو تو هر شغل و کسب و کاری کپی کنیم نتیجه میده چون قانون جهان هستیه
باقیش رو خدا پله پله ما رو هدایت میکنه ،،، نه لازمه هول بزنیم ،،، نه لازمه حرص بخوریم
فقط قانون رو اجرا کنیم
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم برای پاسخ به سوال چون که من هم در حال آموزش هستم وهنوز به مدارهای بالا تر هدایت نشدم فقط این را میدانم که اگر ما باور داشته باشیم که خداوند هر لحظه ما را هدایت وحمایت و حفاظت میکند کافی است البته این باور به ایمان و یقین و توکل برسد
وقتی که ما خواسته ای داریم در مرحله اول باید با
این باور حرکت کنیم که خداوند ایده ها را به من میگوید وقدم به قدم به سمت خواسته ها هدایت می شویم مهمترین عامل موفقیت استاد عزیز در کارشان حال خوبشان بوده چون که این قانون را درک کردند که احساس خوب مساوی اتفاقات خوب این اصل قانون جهان است که ما باید در هر لحظه حال خوب داشته باشیم وقتی به آرامش برسیم ایده های نو وعالی به ما گفته میشود
وبا این باور که حرکت کنیم نیازی به تبلیغات نداریم و ایمان داریم همان خدایی که این ایده را الهام کرده آدم های خوب را هم به سمت من هدایت میکند وکار من نیازی به تبلیغ ندارد تمام انسان ها دستی از دستان خداوند میبینیم
اگر به این باور برسیم که خداوند از ما بیشتر دوست دارد که ثروتمند شویم وهر روز ایده های نو وجذاب بوجود میآید ودر هر ایده ای ثروت ونعمت وجود دارد نعمت ها هر روز بیشتر وبیشتر میشود خزانه خداوند پر است از فراوانی وثروت و
انسان های خوب وهیچ وقت این نعمت ها کم نمیشه چون که این قانون جهان است که جهان هر روز در حال پیشرفت وگسترش است هیچ چیز
ثابت نمی ماند همه چیز رو به رشد و توسعه هست
کار ما فقط ایمان کامل داشتن به خدایی که در درون ماست وهمواره در حال هدایت ماست به سمت خواسته هایمان و همیشه روی زیبایی ها جهان هستی توجه کنیم و مواظب افکار و ورودی ها باشیم لاجرم به شادی بیشتر هدایت میشویم