live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج - صفحه 38

4232 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهره بانو گفته:
    مدت عضویت: 2479 روز

    به نام خدا

    سلام به همه ی دوستان گلم و استاد عزیز و گرامی ام

    استادبه لطف خدا طبق آگاهی هایی که تا به الان من از آموزه های شما کسب کردم نظرم این هست که اصلی ترین و مهمترین موضوع ?توحید?هست٫البته توحید عملی نه توحید کلامی،به قول شما ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است٫

    اولین کار یا بهتره بگم اصلی ترین کار ساختنه باورهای توحیدی است، من اگر باور کنم که یک قدرت جهان رو خلق کرده و تنها اون قدرته که بر جهان حاکم و همه چیز رو اداره میکنه، دیگه نگرانی ای برام نمیمونه٫

    خدای من جهان رو باقوانین ثابت و بدون تغییری آفریده و کارمن پیروی از قوانین الهی و بندگی کردن در برابر رب هست ، نه پیروی از قوانین جامعه که تماما سرشار از افکار و باورهای محدود کننده است٫

    وقتی من تنها قدرت رو خدا میدونم دیگه دنبال لایک و wive و اینکه رقیبم چکار کرده من برم دنبال یه کار بهترش و این مسائل نیستم٫ باخیال راحت و آسوده و قلبی باز و سرشار از آرامش تنها پیگیر خودم هستم ،دنبال مقایسه ی خودم با خودم هستم نه مقایسه ی خودم با دیگران، اینکه منه امروز چقدر بهتر از منه دیروز شده؟ باورهای زهره ی الان چقدر خالص تر و توحیدی تر از باورهای زهره ی دو ساعت قبل شده؟کیفیت کار زهره ی الان چقدر بهتر از یک ماه قبل شده؟

    به نظر من اصل و اساس?توحید?هست٫وقتی که انسان اصلی ترین و بزرگترین هدفش رو توحیدی بودن قرار میده ، به سمت بهترینها هدایت میشه٫خداوند فرموده من همه ی شمارو هدایت میکنم به سمت چیزی که خودتون میخواید٫ما به سمت باورها و اهدافمون هدایت میشیم،اینکه افکار و اهدافمون توحیدی باشه یا غیرتوحیدی باشه به اختیار و انتخاب خودمونه٫

    خداوند و قوانینش ما رو به سمت انتخابمون هدایت میکنه٫

    (استاد عزیزم اینجا جاداره ازتون یه تشکر ویژه بکنم برای فهموندنه تفاوت جبر و اختیار در زندگی رو،چیزی که من از بچگی برام سوال بود و هیچکس جوابشو بهم نداد تااینکه باشما آشنا شدم و همه ی سوالات ذهنم برطرف شد)

    وقتی هدف توحید و شناخت پرودگار باشه به سمت تمام خوبی ها هدایت میشیم،خدا در هر لحظه باما حرف میزنه و راه رو نشونمون میده،این ما هستیم که باید قلبمون رو برای دریافت الهامات الهی باز کنیم٫

    باور توحیدی یعنی باور به فراوانی در جهان،یعنی دیگه ترس و نگرانی معنایی نداره که ای وای فلانی هم داره کار منو انجام میده نکنه مشتری های منو بکشه سمت خودش؟یعنی باور به اینکه برای همه ی انسانها فرصتهای بسیاری هست و کار هیچکس مانع کار دیگری نیست٫

    باور توحیدی یعنی آرامش،یعنی خیالی آسوده که من کارم رو به نحو احسنت انجام میدم و هرروز تلاش میکنم بهتر از قبل باشم و خیالم راحته که مخاطبین (مشتری های) من رو خدا به سمتم هدایت میکنه و محصول من به فروش میرسه یا خدمت من به بهترین نحو ممکن در مناسبترین زمان و برای مناسبتترین افراد ارائه میشه٫

    به قول یکی از دوستان عزیز که قبلا کامنتشون رو در دوره ۱۲قدم خوندم نوشته بودند که شغلشون بازاریابی و وقتی صبح به سرکار میرن باخودشون میگن که خدایا فروشنده تویی،مشتری هم تویی٫

    چقدر این جمله و این باور به دل من نشست و بهم مزه داد٫چقدر قشنگ و توحیدیه که ما بتونیم همه چیز رو خدا ببینیم٫

    من تنها زمانی که آرومم میتونم کیفیت کارم رو افزایش بدم، میتونم غذایی لذیذتر سرو کنم، میتونم لباسی تمیزتر بدوزم، میتونم اجرایی دلنشین تر داشته باشم، میتونم طرحی جذابتر بکشم و٫٫٫

    من تنها زمانی که آرومم میتونم الهامات خدای وجودم رو بشنوم که بهم میگه برای اینکه غذات پرطرفدارتر بشه این ادویه رو بهش اضافه کن، که بهم میگه برای اینکه مشتریت از لباسش راضی باشه فلان قسمت الگو رو اصلاح کن، که بهم میگه این حرفو بزن تا اجرات جذابتر بشه و بیشتر به دلها نفوذ کنه و٫٫٫

    و این آرامش از کجا میتونه بیاد و سراسر وجودمو بگیره؟ از توحید، از اینکه میدونم تنها کار من لذت بردن از تک تک لحظات زندگیمه،من فقط باید شاد باشم و به الهامات درونیم گوش بدم، هر الهامی که بهم احساس خوبی میده رو انجامش بدم و هر الهامی که بهم حس بدی میده(که البته اون الهام نیست و نجوای شیطانه ذهنه) رو بریزم دور٫

    تنها وقتی که تو آرومی خدا باهات حرف میزنه و ترمزهای ذهنت رو نشونت میده٫

    صحبت از ترمز شد مطلبی به ذهنم رسید که بگم٫من مدتهاست منتظرم شغلی با درآمد ثابت ماهیانه داشته باشم تا کلاسهای موردعلاقم رو ثبت نام کنم٫بااینکه الان خیاطی میکنم و به میزانی که روی باورهام کارمیکنم به همون میزان هم مشتری جذب میکنم٫

    دیروز در آرامش داشتم فکرمیکردم که چرا الان نمیرم کلاس مورد علاقم رو ثبت نام کنم و منتظر شغلی ثابتم؟

    که خدای مهربون باهام حرف زد و بهم گفت چون هنوز منو باور نداری و نمیتونی قبول کنی هرماه میتونم مشتری های زیادی برات بیارم و دیگه نگران پرداخت شهریه ات نباشی٫

    واقعا هم همینطور بود،همیشه باخودم میگفتم حالا این ماه پول دارم شهریه رو بدم، ماه بعد چی؟؟؟؟اگه پول نداشتم چی؟؟؟یه ماه برم و دیگه نرم که مزه نمیده? و منصرف میشدم از ثبت نام٫

    خدایا صدهزارمرتبه شکرررت که ترمزهام رو مشخص میکنی و منو هدایت میکنی به راه درست،به راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه کسانی که بر آنها غضب کردی و نه گمراهان٫

    ??????????????????

    استاد عزیزم و دوستان گلم جمع بندی نظر من این هست که عامل اول و اصل و اساس

    ?توحید و ساختن باورهای توحیدی?هست٫

    و به دنبال توحید عامل مهم دیگه خود به خود میاد که اونم کیفیته کار هست٫

    به نظر من هرکسی در هر زمینه ای که فعالیت شغلی داره اگر باورهای مناسبه توحیدی بسازه و همیشه تلاش کنه بهترین خدمت یا محصول رو ارائه بده بسیار موفق خواهد شد٫ چرا که بهتر کردنه خدمت یا محصولی که ارائه میدهیم همان اصل مهمه کمک به پیشرفت جهان هست و به قول استاد عزیزم جهان(خدا) پاسخ میدهد به کسانی که جهان رو گسترش میدهند٫

    و اینها در امتداد هم هستند،

    مشتری های فراوان نتیجه ی محصول یا خدمتی عالی است٫

    محصول یا خدمتی عالی نتیجه ی دریافت و عمل به الهامات قلبی است٫

    دریافت الهامات قلبی و درست نتیجه ی آرامش و احساس خوب هست٫

    و احساس خوب و آرامش نتیجه ی باورهای توحیدی است٫

    تمام باورهای محدودکننده که نتیجه ی اونها رسیدن به احساس بد هست ریشه در شرک داره و تمام باورهای قدرتمند کننده که نتیجه ی اونها رسیدن به احساس خوب هست ریشه در توحید داره٫

    استاد عزیزمون نه لباس خیلی خاصی میپوشه و حتی خیلی راحت میاد جلوی دوربین، نه ابزار خاصی استفاده میکنه و با یه دوربین و ریکوردر ساده ضبط میکنه،نه فضای خاصی داره و یا توی خونه است یا توی فضای باز، علت تفاوت استاد با سایر اساتید موفقیت این مسائل حاشیه ای نیست بلکه سخنی هست که بر زبان میاره،چرا حرفهای استاد به جان و قلب و روح ما نفوذ میکنه؟چون از قلب و روحش تراوش میشه،چون الهامات خدای درونشه، چون حرفهاش رو خودش عمل میکنه و نتیجه ی باورهاش رو هممون داریم به وضوح میبینیم٫

    چیزی که من از استاد و قرآن یاد گرفتم خلاصه میشه توی یه کلمه ?توحید?

    توحید که باشه همه ی لذتها و نعمتها به دنبالش میاد٫

    والبته یه نکته ی مهم دیگه اینکه نمیشه یک شبه تمام باورهای شرک آلودمون محو بشه و باورهای توحیدی جایگزینش بشه، این کاری هست که نیاز به تمرین فراوان داره و تکامل میخواد٫که این تکامل فرکانسی هست نه الزاما زمانی٫

    شاد و موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      راضیه راضیه گفته:
      مدت عضویت: 3437 روز

      سلام زهره عزبزم خیلی زیبا و عالی توضیح دادی…… وقتی آروممم بهم الهام میشه چیکار کنم تا بهتر باشمم…. ممنومم عزیزم . امیدوارم به لطف خدا به همه ارزوهای قشنگت برسی ?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      علی اکبر شفیعی گفته:
      مدت عضویت: 1716 روز

      تنها وقتی آرومی خدا باهات حرف میزنه

      و ترمز های ذهنت را نشونت میده

      …این ها در امتداد هم هستند

      مشتری فراوان نتیجه محصول یا خدمتی عالی هست

      محصول یا خدمتی عالی نتیجه دریافت و عمل به الهامات قلبیه

      دریافت الهامات قلبیه و درست نتیجه آرامش و احساس خوبه

      و احساس خوب و آرامش نتیجه باورهای توحیدیه

      توحید که باشه همه لذت ها و نعمت ها به دنبالش میاد

      …تکامل فرکانسی هست نه الزاما زمانی

      سپاسگذارم دوست خوبم بابت این نظرات عالی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    محمد یاسین پیمان گفته:
    مدت عضویت: 2293 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گلم

    به نظر من روی چند اصل است اول اینکه استاد یکتا پرست بودند یعنی توحیدی بوده و توحید را در زندگی خود پیاده کرده دوم عمل کردن به آنچه که به آن الهام میشود به آن عمل میکند دوم داشتن اعتماد بنفس عزت نفس است کسی خودش را باور دارد که می تواند و جهان هم او را در مدار درست قرار میدهد

    سوم اینکه مهمتر از همه احساس خوب مساوی به اتفاقات خوب یعنی واقعا اگر احساس مان خوب در طول این قدر اتفاقات خوب برای ما می افتد بی نهایت خواسته های بسیار ساده و عالی انجام میشود وقتی که احساس ما خوب باشد

    چهارم عشق به کار این خیلی عامل مهم است تو کاری که عشق داشته باشی پول ثروت خوشبختی همه چیز میاد مثلا کریستیانو رونالدو لیونل مسی و غیره اینها عشق داشتن به کارشان که اینقدر موفق شدند در کاری که عشق باشد هرگز خسته کننده نیست هر چه قدر بیشتر انجام بدهد بازهم انگیزه اش بیشتر میشود

    در پناه الله یکتا باشید برای همه ای شما دوستان عزیز احساس خوب را از خداوند خواهانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    احسان مختاری گفته:
    مدت عضویت: 3482 روز

    با عرض سلام ودرود بر استاد عزیز در مورد جواب به سوال دوست گرامی به نظر بنده در ابتدا شما باید مشخص کنی که تصمیمات به صورت شهودی یا نه دوم به جایی رسیده ای که الهامات را دریابی منابع مانند کتاب در مورد مسائل کاری استفاده میکنید کسب کارت به چه سبک فروش اینترنتی یا مشتری مستقیم دوره های تولید محتوا را گذراندهای در مورد خدا باید خودت به اون بسپاری با سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مهتاب خادمی گفته:
    مدت عضویت: 2713 روز

    به نام خدای وهاب و رزاقم .سلام به استاد جانم و عزیز دلشون که عزیز ماهم هستن و همه همسفرام در این سفر زیبا.این سوال خیلی واسم جالب بود یه مدت طولانی دگیر این موضوع بودم با اینکه به ظاهر فکر میکردم باورهام رو درست کردم و منتظر ورود ثروت و نعمت بودم ولی از لحاظ مالی عقبگرد میکردم و شاکی شده بودم.برگشتم به باورهام دیدم داعم فکرم میره رو این موضوع که یه کانال بزنم واسه ارایشگاهم تو تلگرامو اینستا تبلیغ کنم و تو شهر بنر بزنم و اینکه باید سالنم نبش خیابون باشه این فکرایی بودکه ته ذهن منطقیم حرکت میکرد .یک روز شروع کردم به تغییر باور اینکه تبلیغ مهم نیست یکی دو روز گذشت و گوشیم زنگ خورد مشتری بود که گفت از مشتری هام شماره گرفته و میخواد بیاد کاملا متوجه بودم این مشتری نتیجه کدوم باورمه و بلافاصله مشتری بعدی .بعد با خودم خلوت کردم و دیدم هیچکدوم از مشتریهام از طریق تبلیغات مستقیم خودم جذبم نشدن بلکه دستانی از طرف خداوند به سمتم هدایتشون کرده و من کاره ای نبودم .ترمز بعدی این بود که من فکر میکردم تنها راه رسیدن پول به من مشتری هام هستن و همین هم یک باور شرک الود بود که پیدا کردم که بعدش از جاهایی بهم پول رسید که فکرشم نمیکردم یا هدیه میگرفتم از افرادی فکرم نمیکردم .همه چی همه چی همه چی ریشه در ایمانم به خدای وهابم داره‌.وقتی باور کنی خدا پول واست از زمین و اسمون میباره واقعا میباره مهمونی میری ازت خدمات میخوان و بیشتر از مبلغ اصلی پرداخت میکنن یا مشتریت مبلغ بالاتری میده بهت و بقیه اش رو پس نمیگیره و خیلی چیزهای دیگه.به گفته استاد مگه حضرت محمد جایی تبلیغ کرد که یک امتی رو جذب کرد وقتی تبلیغات میکنیم یعنی به اینکه خدا میتونه افراد رو بیاره سمتت به راحتی شک داریم و فکر میکنیم خداهم محدوده قدرتش واسه همین میگن خدا به قدر باور تو کوچیک میشه باور باعث میشه ایمان بیاریم به الهامات و باور الهامات مارو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار میده یعنی مثل موسی در کنار رود نیل .من با قدرت باورم تونتسم خونه و امکانات عالی رو که میخواستم بدست بیارم و در مدار هدایای الهی رب وهابم قرار بگیرم و به قدر باورم تجربه کنم اتفاقات رو .یعنی دفتر چند ماه پیشم رو نگاه میکنم تک تک داشته های الانم رو میبینم که دقیقا همونجوری الان دارمشون و هر وقت باورهامو خالص میکنم یک روز بعد نتایج شروع میشه به قدر باورم .خدایا شکرت بابت جهانی بر پایه نظم و قوانین با شکوه و ثابت خدایا سپاسگذارممممممم سپاسگذارم سپاسگذارممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    محسن موذنی گفته:
    مدت عضویت: 3897 روز

    به نام خدا و سلام به دوستان

    به نظر من اصلی ترین علتش در کنار باورها و افکار میتونه ایمان به خدا باشه.

    یعنی من ایمان داشته باشم هر کاری که انجام بدم یا ندم در نهایت باید برای خدا کار کنم نه برای مردم.

    ببینم خدا چی میخواد و به سمتش برم.

    اینکه قدرت رو به دست دیگران بدم و یا از اونها طلب کمک کنم نتیجه نداره

    به نظرم استاد عباسمنش رابطه خیلی نزدیکی با خدا درست کرده و هرکاری که خدا گفت انجام بده میگه چشم (چه در قرآن و احادیث و چه از طریق الهام)

    وقتی من رابطه خودم رو با خدا درست کنم، خدا هم رابطه من با مردم رو درست میکنه (طبق احادیث)

    و من باید به این باور برسم که در هر کاری و هر نقطه ای و با هر شرایطی که باشم، خدا روزی منو میرسونه.

    یعنی عدم نگرانی از آینده مالی

    یعنی بی خیالی نسبت به اتفاقات به ظاهر بد

    یعنی بگم خدایا من طبق قوانین تو پیش میرم و اطمینان دارم به اهدافم میرسم چون تو مدیر دنیا هستی نه دیگران و خدا هیچ وقت خلف وعده یا خطا نداره

    و این دیدگاه خودبه خود باعث آرامش و اعتماد به نفس شده و خود به خود ما رو به سمت نغییر افکار و تغییر شرایط سوق میده و نتایج رو هم تغییر میده

    خود به خود باعث امید میشه و کاری نداریم که نتایج فعلی ما کوچک و جزئیه چون میدونیم همین نتایج کم کم بزرگ تر میشن به شرطی که ثابت کنیم با همین نتایج کوچک سپاسگزار خدا هستیم و باز هم درخواست های بیشتری ازش داریم. وقتی که قانون رو برای خواسته های کوچک اجرا کنیم و ثابت کنیم که خدا مرکز توجه ماست، اونوقت تکامل طی شده و رفته رفته نتایج بزرگ و بزرگتری برامون پیش میاد.

    در کل برداشت من ایمان و توحید به خداست و بی خیالی نسبت به امور ناخوشایند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    علی رضا دانشیار گفته:
    مدت عضویت: 2304 روز

    به دلیل اینکه تمام حرف هایش استناد دارد و تمامی حرف هایش مطابق با قرآن است

    اگر مثبت بیندیشیم و تجسم کنیم که مشتریان زیادی به سوی مغازه ما می آیند و همه چیز را به خدا بسپاریم و به خدا اعتماد کنیم و با خدا رفیق شویم

    مطمئنا کسب و کاری متفاوت خواهیم داشت

    چون آقای عباس منش کار هایش را با اطمینان خاطر انجام میدهد و میداند که خدا آدم را که در هر جا باشد اگر خود ان آدم مانع نشود کارش را به خوبی انجام میدهد

    اگر ما یک قدم برداریم خدا برای ما هزاران قدم برمی دارد

    چون خدا ما را خیلی خیلی خیلی دوست دارد که اگر میدانستیم او ما را چه قدر دوست دارد از شدت شوق می مردیم

    پس کسی ما را اینقدر دوست دارد و اینقدر قدرت مند است برایش کاری ندارد مشتری ها را به سوی ما هدایت کند

    پس خدا را دوست بداریم که او ما را دوست دارد

    در پناه حق به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    آیدا نام‌‌آور گفته:
    مدت عضویت: 2311 روز

    سلام به خانواده‌ی دوست‌داشتنی عباسمنشی.

    چندروزقبل از لایو شماره۳ استاد، منم همین سوال برام پیش اومد،چون کسب‌وکار اینترنتی راه انداخته بودم و کلی فایلهای مربوط به جذب فالوور، چگونه محصولاتمون را بفروشیم و …در سایت‌های مختلف دیده بودم.ولی یاد حرف استاد افتادم که میگفتن جهان اون چیزی رو بهمون نشون میده که باورش داریم.و چون من باور میکردم که تنها راه‌ پیشرفت کارم همین راه‌های افزایش فالوور و … هست.به مراتب جهان هم همچین فیلم‌های آموزشی رو بهم نشون میداد.ولی من جواب چندانی نگرفتم. و این بهم نشون میداد که یه جای کار ایراد داره .از خدا خواستم تا مثل همیشه که بوسیله نشانه‌هاش راه درست تر رو بهم نشون میده در مورد کار جدیدم هم کمکم کنه .یه شب نشستم و با خدا حرف زدم و واقعا ترس رو از خودم دور کردم وبه یقین رسیدم که جواب میگیرم.یعنی دیگه نگران نبودم.فردای همون شب استاد لایو شماره ۳ رو گذاشتن و توی لایو هر کلمه‌ای که استاد میگفتن انگار یه کلیدی بود برای باز شدن درهای بسته‌ی باورهای ذهنم.انگار جواب سوال من رو خدا به استاد گفته بود و ازش خواسته بود که به آیدا برسونه.خدارو شکر میکنم بخاطر وجودش و بنده‌های خوبی که داره .من آیدانا‌م‌آورفهمیدم که اشکال در فکر من بود .و لحظه‌ای از باورهام دور شده بودم .اینکه استاد با تمام سادگی تونستن به اینجا برسن،اینها همه نشان‌دهنده‌ی یک ایمان قوی هست. اکنون باور دارم که تنها روزی‌رسان و منبع قدرت درزندگی من، یگانه معبودم و خودم هستم.من باوردارم که ثروت و نعمت در جهان بیشمارهست و من آهنربای جذب ثروتم و میدونم که راه‌های مختلف و ایده‌های عالی کسب ثروت به سمت من میان .پس دیگه نگرانی درمورد کارم ندارم چون فهمیدم باید پله‌های تکامل رو طی کنم .همین امروز صبح اتفاق خیلی خوبی که اسمش رو میشه گذاشت معجزه در کارم اتفاق افتاد که برام شیرین بود .تمام راه‌های گذشته رو کنار گذشتم و جواب باورم رو همین امروز گرفتم .من از دیشب بعد لایو دیگه جذب فالوور و … انجام ندادم ولی خودبه خود تعداد فالوور‌ها بیشتر شد و سفارش گرفتم. و یه ایده‌ی جدید برای شروع کاری دیگر به ذهنم رسید .خدایا شکرت?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    مصطفی شعبانپور گفته:
    مدت عضویت: 3793 روز

    با سلام خدمت استاد و اعضای دوست داشتنی خانواده عباس منش

    با توجه به راهتمایی استاد در لایو شماره سه و انچه در این مدت درک کرده ام به نظرم همه چیز در تفاوت بین اصل و فرع خلاصه می شود یعنی این که بدانیم اصل چیست و کدام عامل نقش اصلی را در این مسعله ایفا می کند و کدام عوامل نقش جزیی و ظاهری دارند

    بر همین اساس در یک کسب و کار موفق با مشتریان فراوان و خوش حساب و یک کسب و کار مجلل ولی بدون سود می توان این تفاوت را بیرون کشید که صاحب کسب و کار دوم به خوبی کسب و کار اولی اولویت ها را تشخیص نداده و فرع را بر اصل مقدم داشته است

    یعنی صرفا به انتخاب مکان مناسب نور کافی در فروشگاه تبلیغات گسترده تخفیفات و … روی اورده و با این حال نتوانستع به اندازه نفر اول موفق و سود اور باشد زیرا نفر اول اصل را رعایت کرده و حال چه جزییات را رعایت کرده باشد و چه رعایت نکرده باشد با این حال با همان مغازه دور دست و بدون تبلیغ و یا حتی ارایه خدمات گرانتر اما مشتریان بیشتر و نقدتری دارد ( برای مثال اول شخصی را در نظر گرفته ایم که جزییات را رعایت نکرده گرچه این شخص می تواند هر دو پارامتر را داشته باشد و حتی موفق تر هم باشد توضیح میدهم )

    به نظر من اصل باور های این دو نفر و باور ابتدایی ان دو در شروع کسب و کار و ایمانشان می باشد زیرا اولا کسی که تبلیغات ندارد و یا هزینه گسترده ای برای این موضوع نمی پردازد در درجه اول به کار خودش و رزاق بودن پروردگار ایمان و اطمینان بیشتری دارد و مطمعن است که با صحیح انجام دادن کار خود و بالابردن کیفیت خدمات ارایه شده به مشتریان می تواند مشتریان زیادی را به کسب و کار خودش جذب نماید ولی در همین مثال شخص دوم با این تصور که امروزه هر چیزی علمی شده و من باید با رعایت کردن این موادد ( تبلیغ و مکان و …) مشتری جمع کنم به تبلیغات خود ایمان بیشتری دارد و غالبا نتایج مورد انتظار را دریافت نمی کند گرچه به نظر بنده اصلا رعایت کردن این موارد بد یا مضر نیست بلکه می تواند بسیار هم کننده باشد اما اصل را بر اقضیه گذاشتن اشتباه است و کار را خراب می کند برای مثال همین سایت استاد نیز هر روز در حال ارتقا و افزایش خدمات و کیفبت بهتر به مشتریان می باشد و قطعا این مورد ضروری است و لازم اما طراحی سایت عینا مشابه با سایت استاد عباس منش و بیان به سبک استاد نمی تواند موفقیت را برای دیگران به ارمغان بیاورد زیرا باور های فرد ثانی متفاوت از استاد می باشد و این اصل مسیر را بالکل متفاوت می سازد

    دقیقا تشبیه این داستان به دو ماشین با موتور های متفاوت وظاهری متفاوت راهگشاست ماشین اول موتوری بسیار قوی اما ظاهری نه چندان زیبا و یا با ایرودینامیک ضعیف دارد ماشین دوم موتوری ضعیف اما بدنه کاملا ایرودینامیک و پیشرفته دارد قطعا ماشین اول با موتور قوی و بدنه نامناسب ( اصل رعایت شده اما جزییات نه ) پیروز رقابت بین این دو ماشین خواهد بود و ماشین دوم هر چه به ایرودینامیک و عوامل فرعی بپردازد نمی تواند از ماشین اول سبقت بگیرد زیرا تمامی عوامل بعد از موتور خودرو دخیل هستند و این مثال به نظرم به خوبی گویای تفاوت بین این دو کسب و کار می باشد گرچه قرار نیست ماشین اول ایرودینامیک نومناسب داشته باشد ولی در بدترین شرایط و بدترین حالت از این داستان باز هم اصل بر باور فردی است که کسب و کار را هدایت می کند . و به عنوان کلام اخر از تجربه خودم که یکی از دوستانم که به این مسعله بسیار اعتقاد داشت یعنی تبلیغات و فالوور و از این دست مسایل همیشه در اخر کار یک مشکل عجیب و غریب کارش را خراب می کند و همیشه در یک چرخه اشتباه با این مسعله کلنجار می رود

    موفق باشید دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    elma گفته:
    مدت عضویت: 2926 روز

    سلام

    خیلی خوشحال و سپاسگذار خداوند هستم که فرصت و احساس لیاقت پاسخ به این پرسش را پیدا کردم. من هنوز بسته روانشناسی ثروت را تهیه نکردم امیدوارم به زودی در مدار آن قرار بگیرم و بتونم از آگاهیهای روانشناسی ثروت 1 تا 3 به خصوص روانشناسی ثروت 3 استفاده کنم. من هنوز کسب و کار خودم را راه نینداختم ولی در تلاشم که این کارو انجام بدم به همین دلیل خیلی مطمئن نبودم که به این پرسش پاسخ بدم یا نه چون به قول استاد نصیحت و حرف بدون عمل مفت نمیرزد. بنابراین مطالبی که در پاسخ به این پرسش یادداشت میکنم صرفا جهت مرور و محک زدن آگاهی هایی هست که از فایلهای دانلودی و چند محصولی که به لطف خداوند از سایت خریداری کردم می باشد و درواقع میخوام رد پایی از خودم باقی بزارم برای بعدها که کسب و کارم را به شکل عباس منشی و توحیدی به راه انداختم که برگردم و ببینم از کجا به کجا رسیدم.

    همه چیز “باور” است. چه باور کنیم چه نکنیم همه چیز همین است و همین است و بس.

    “احساس خوب = اتفاقهای خوب” این اصل و اساس موفقیت و رشد چشمگیر است. حالا به میزانی که ما همین اصل را باور داریم و به میزانی که احساس خوب داریم و اینکه چقدر این احساس خوب را می توانیم حفظ کنیم در مدارهای مختلف قرار می گیریم و در هر مدار میزان مشخصی ثروت و نعمت وجود دارد و ما فقط به اتفاقات, شرایط و میزان درآمدی که درآن مدار هست دسترسی داریم و هرچقدر زور بزنیم, تبلیغات کنیم, روشهای نوین مارکتینگ و … را به کار ببریم باز هم ما به درآمد و ثروت و نعمت مدارهای بالاتر, حتی یک مدار بالاتر نیز دسترسی نداریم.

    اگر اتفاقات و نتایج کوچکی که به دست میاریم را تایید کنیم کم کم باورهای ما بزرگ و بزرگتر میشه و به جایی میرسه که مثل استاد عباس منش بتونیم به راحتی و به وفور از کسب و کارمون ثروت و موفقیت به دست بیاریم. یه مثال از خودم بزنم در مورد نتایج احساس خوب: من کالایی داشتم که اینطور به نظر میرسید که باید یه چیزی دستی بدم که بیان آن را ببرن چون جامو گرفته بود یعنی حتی فکرشم نمی کردم کسی آن را بخرد, به یکی دو جا گفته بودم که گفتن به دردمون نمیخوره و نخریدن. ( اون روزها در فرکانس خوبی نبودم) وقتی آن را آگهی کردم هیچ خبری نشد تا اینکه من نوشتن شکرگذاری روزانه را دوباره شروع کردم. از روزی که شروع کردم هر روزش اتفاقات خوب و مشتری بود که خدا برام میفرستاد. چرا؟ چون من از طریق توجه به نکات مثبت زندگیم و چیزهایی که داشتم احساسم خوب شده بود, به همین سادگی! یه جنس دیگه هم داشتم که قبلا آگهی کرده بودم ولی به جز یه نفر که مفت میخواست بخره کسی مراجعه نکرده بود بعد از شروع شکرگذاری برای یکی از اجناس در همان روز و برای دیگری حدودا دو روز بعد مشتری خوبی آمد و به قیمت دو برابر آنچه اون فرد میخواست مفت بخره کالاها فروش رفت. یعنی قانون اینقدر زود جواب میده! منتها حالا هر چقدر من مدارم بره بالاتر نتایجم بزرگتر میشه. این اتفاق که خدا برام مشتری فرستاد را تعمیم بدیم به کسب و کار. مثلا اگر من تو مدار 1 میلیون تومن باشم از کسب و کارم 1 میلیون درمیارم هیچ ربطی هم به تبلیغات و … نداره.

    مورد بعدی اینه که هر چقدر “باور فراوانی و احساس لیاقت” را در وجودم پرورش بدم و هر چه مدت زمان بیشتری در احساس خوب و شکرگزاری باقی بمانم (استمرار) و هر چه نتایج کوچک و بزرگی که در زندگیم بوجود میاد را بیشتر تایید و تحسین کنم باورهام قوی تر میشه و مدارم بالاتر میره. و مثلا میرم در مدار 2 میلیون تومن بعد 4 و 7 و 10 و …. همینجوری مدارم بالاتر میره البته در صورتی که در عمل به این قوانین و اصول “استمرار” داشته باشم. داخل پرانتز این را متذکر بشم که طبق صحبت استاد قرار نیس چون دو تومن شد 4 تومن همینجوری درامدمون دو برابر دو برابر بره بالا خیر بلکه به میزان تغییر فرکانس و مدارمون درآمد ما رشد میکنه و از یه جایی به بعد این رشد تصاعدی خواهد بود.

    یه مثال از اصل و قانون فراوانی و احساس لیاقت به ذهنم رسید: بارها شده دیدم شخصی یه جنسی رو زیر قیمت میزاره بازم مشتری پیدا نمی کنه یا جنسش دیر فروش میره در حالیکه همون جنس رو شخص دیگری با قیمت بالاتر میزاره و خیلی راحت و زود میفروشه. فرد اول باور نداره که جنسش خوب و ارزنده ست و در نتیجه منه مشتری هم نمیرم سمتش چون به قول استاد ما همگی موجوداتی هستیم ارتعاشی و مدام در حال ارسال (و دریافت) ارتعاش و فرکانسیم لذا به جنس یا شخصی که ارتعاش نامناسب (عدم لیاقت و عدم باور به کیفیت جنس خودش) ارسال می کنه جذب نمیشیم.

    یکی دیگه از چیزهایی که من به عنوان اصل از آگاهی های سایت بهش رسیدم, “توحید” هستش به میزانی که من باور دارم که روزی رسان فقط خداست و خداوند بی نهایت نعمت و ثروت در جهان برای ما قرار داده به همان میزان از نعمت و ثروت بی انتهای جهان دریافت خواهم کرد.

    باز یه مثال دیگه یادم اومد: یه سری یه کالایی رو میخواستم بخرم از اونجایی که باور فراوانی در وجودم هنوز ضعیفه و یکی از پاشنه آشیل های منه از روی عجله خرید کردم در حالیکه چند روز قبل آن جنس را با قیمتهای کمتر دیده بودم ولی چون روزی که میخواستم خرید کنم قیمت پایین هیچ موردی پیدا نکردم فکر کردم که همون چند تا بوده و تموم شده و خرید کردم در حالیکه شب همان روز موارد مشابه و بهتر با قیمت پایین تر تو آگهی ها دیدم.

    حالا همین “باور فراوانی” در کسب و کار هم به میزانی که آن را باور داریم به ما جواب می دهد. اگر به کمبود مشتری و جنس فکر کنیم ما همان را تجربه می کنیم و اگر به فراوانی مشتری و جنس و پول باور داشته باشیم کاملا تجربه متفاوتی کسب خواهیم کرد. تفاوت این دو تجربه از زمین هست تا آسمون! چند روز پیش دو تا پارچه فروشی به فاصله یک مغازه از هم را دیدم که یکی پر از مشتری بود و شلوغ ولی دیگری فقط یک مشتری داخل آن بود چقدر باور میتونه معجزه کنه! فرصت نشد برم داخل مغازه ها ولی همان یک نظر که انداختم متوجه شدم مغازه دومی شاید حتی زیباتر و مرتب تر هم بود, هر دو مغازه تقریبا هم اندازه و بزرگ بودند و باز هم شاهد زنده ای برای معجزه باور برای من بود.

    یک موضوع دیگه که به نظرم اصل هست “قانون رهایی” هستش مادامی که به خواسته ام می چسبم آن را با سرعت هر چه بیشتر ازخودم دور می کنم و هر موقع که رهاش کردم به سرعت بدستش آوردم البته این قانون بیسش همان باور توحیدی و باور فراوانی هستش چون من اگر ایمان صد در صد داشته باشم که خداوند رزاقه و بی نهایت نعمت و ثروت در جهان قرار داده دیگه نمی ترسم و نگران برآورده نشدن خواسته ام نخواهم بود لذا آن را رها میکنم. به میزانی که این باور در من قوی می شود نتایج هم بزرگتر می شوند. مثالی از این قانون را شخصی برایم تعریف می کرد که دوست یا شریکش مبلغ زیادی پول او را خورده بود میگفت مدتها خشمگین بودم و ناله نفرینش می کردم بعد از یکی دو سال که توانستم اون اتفاق را رها کنم و کاملا مشغول کار و بیزینس جدیدم شده بودم اتفاق عجیبی افتاد اون فرد خودش منو پیدا کرد, زنگ زد و بدهی اش را به اضافه سود پولم تسویه کرد و حلالیت گرفت.

    این موضوع را به وضوح در کسب و کارها هم دیدیم هر کی بیشتر دنبال پول هست کمتر به دستش میاره در حالیکه عده ای هستن در آرامش و به راحتی پول به دست میارن از طریق عمل به همین اصول و قوانین. آنها کسانی هستن که پول به دنبال آن ها می دود مثل استاد عباس منش, بیل گیتس و …

    بنابراین به طور خلاصه 4 اصل اساسی هست که با به کارگیری آنها و “استمرار” در اجرای آنها میتوانیم به ثروت و موفقیت بی انتها برسیم:

    1- احساس خوب = اتفاقهای خوب

    2-باور فراوانی

    3-باور لیاقت

    4- رهایی

    امیدوارم مفید بوده باشه به امید اینکه خودم نیز همواره تمام این دانسته ها را به کار بگیرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      علی اکبر شفیعی گفته:
      مدت عضویت: 1716 روز

      سلام دوست عزیز دیدگاهی تاثیر گذاری بود با مثال های خوب

      سپاسگذارم

      اون مثال فروشنده که جنسش را زیر قیمت میخواد بفروشه ولی بازم مشتری پیدا نمیکنه یا دیرتر میفروشه در حالی که همون جنس را شخصی با قیمت بالاتر خیلی راحت و زود میفروشه

      خیلی خوب باور فراوانی و احساس لیاقت مشخصه در این مثال

      – عجله کردن در خرید یا حتی فروش نشون از عدم باور فراوانی هست

      -اما قانون رهایی که پایه و بیسش باور فراوانی و ایمان به رزاقیت و وهابیت خداست

      واما چهارتا اصل عالی

      -احساس خوب =اتفاقات خوب

      -باور فراوانی

      -باور لیاقت

      -قانون رهایی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    محمدحسین حاتمیه گفته:
    مدت عضویت: 3900 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    ??چه عاملی نتایج یک کسب و کار را تغییر میدهد؟??

    دوستان عزیزم میخوام مثالی بزنم که این موضوع رو خودم از نزدیک لمس کردم. نزدیک خونمون دو قصابی هستش که فاصلشون از هم بیست متر هم نیست، قصابی شماره 1 فروش فوق العاده بالایی داره? و قصابی شماره 2 فروش در حد گذروندن نیازهای روزمره زندگی?، از لحاظ تمیزی و تازگی محصولاتشون هر دوشون واقعا در یک سطح قرار دارن، از لحاظ برخورد مناسب حتی قصابی شماره 2 که فروش کمتری داره بسیار بسیار گرم تر و صمیمی تر برخورد میکنه، از لحاظ موقعیت هر دوشون سر چهارراه قرار دارن، ولی چرا قصابی شماره 1 فروش فوق العاده ای داره ولی قصابی شماره 2 اصلا فروشی نداره. بر این شد که بدون تعصب برم و از نزدیک باهاشون مصاحبه کنم که نتیجه این مصاحبه رو به عنوان یک گزارشکر خدمتتون عرض میکنم:

    ———————————————————————————-

    من: سلام حسن اقا حال شما خوبه؟

    حسن اقا گوشت فروش?(قصابی شماره 1): سلام داش احسان خوبم شما خوبی؟ رو به رشدی؟

    من: ممنون خوبم.

    من: حسن اقا چند تا سوال داشتم از حضورتون.

    حسن اقا: داداش میبینی که وقت سر خاروندن ندارم ضرپ ?صدای ضربه زدن با ساتور رو مغز رون

    من: حالا حسن آقا اون لابه لاها یه جوابی هم به ما بده.

    حسن آقا: بپرس داداش حله

    من: حسن آقا چطور شد که اینقدر سرتون شلوغ شد و کار و کاسبیتون بازار شد.

    حسن آقا: داداش از بچگی یاد گرفتم که فقط به زور و بازوی خودم متکی باشم، آدم کسی نباشم(دیدگاه توحیدی). میدونی اولش من چیکاره بودم داداش؟ نون خشکی و نمکی بودم(یه شبه راه صد ساله رو نرفته به خودش فرصت داده تکاملش و طی کنه). به دک و پوز نگاه نکن من از خیلی پایین شروع کردم(بحث تکامل). وقتی ازدواج کردم هیچ چیزی نداشتم. اصلا هم پدر پولداری نداشتم که دست و بالم و بگیر(باور اینکه بدون ارث هم میشه پول ساخت). خیلی اوقات پول نداشتیم بریم نون بخریم ولی یادمه هیچ موقع گریه نکردم و همیشه با زنم حتی با حداقل ها عشق و حال میکردم(داشتن احساس خوب و در پی اون اتفاقات خوب). بعد از اون یه نیسان خریدم به خدا امروزم و میدیدم و بهش امید داشتم به خدا این روزهام و قبلا هم دیده بودم و امیدوار بودم(بحث تجسم) و الان نمیتونم بگم خیلی ذوق مرگم برام عادیه.

    من: داداش دمت گرم، نمیدونی چقدر برای من این حرف هات ارزشمنده نمیدونی چقدر داری به من و بقیه انگیزه میدی. سوال دیگه من در مورد کمک کردمه، نظرتون در این مورد چیه؟

    حسن آقا: عزیزم ببخش تا بخشیده بشی، من از اون وقتی که نون خشکی هم بودم به مادر پیرم خرجی میدادن، برای خواهرم جهیزیه خریدم و پول دانشگاه برادرم و دادم. الانم که مامانم عمرش و داده به شما ولی همیشه میگفت حسن شیرت حلالت(برای کمک کردن اولویت با خانواده و بستگان درجه اول هست). حالا هم هر کدومشون هم خواهرم هم برادرم برای خودشون کسی شدن و خودشون هم بقیه رو ساپورت میکنن(رفتار و تغییر ما روی بقیه هم تاثیر میگذاره و باعث میشه دنیا جای بهتری برای زندگی کردن بشه). الانم به خدا به مال دنیا نچسبیدم تا اونجا که میتونم به بقیه کمک میکنم ولی دوست ندارم در موردش صحبت کنم چون من با خدا معامله کردم(بحث فراوانی و دیدگاه توحیدی).

    من: حسن آقا حقا که شیر مادرت حلالت. حسن آقا در مورد همکارات که دارن تو محل ما کار میکنن چه فکری میکنی؟دیدگاه در مورد اینکه آینده مملکت چی هستش و همه چی در حال گرون شدنه چیه؟

    حسن اقا: داداش روزی دست خداست، این همه برکت وجود داره خدا به همه میده اون گنجشکه هم روزی داره، خدای همه بزرگه(باورهای توحیدی و فراوانی). تو این محله هزاران خانواده وجود داره و تنها دو سه تا قصابی اگه صدها قصابی هم تو این محله بزنن بازم کمه به خدای احد و واحد روزی شده سه بار از کشتاری گوشت سفارش میدم بازم کم میاد(عزت نفس، باور توحیدی و فراوانی). بعد در مورد امریکا و اینها چرت و پرته من اصلا نه از سیاست خوشم میاد نه وارد این برنامه ها میشم(باور اینکه نباید تو بحث های سیاسی شرکت کرد و حال خوب خودمون و خراب کنیم). مگه روزی من دست ترامپه که حالا اون بخواد قطش کنه. عمه ترامپم بیاد هیچ غلطی نمیتونه بکنه(اوه اوه بچه ها یه خورده عصبی شد?).

    من: حالا چرا عصبانی میشی حسن آقا جون. طوری نشده که داداش. دمت گرم که جواب دادای خیلی مشتی هستی. خدافظظ

    ———————————————————————————-

    من: سلام آقا کاظم حال شما خوبه داداش؟

    آقا کاظم گوشت فروش?(قصابی شماره 2): سلام علیکم داش احسان بابا مهندسسسس بپا بنزین تموم شدددد?

    من:?

    آقا کاظم: داداش شوخی کردم ناراحت که نشدی

    من: نه داداش این حرف ها چیه،آقا کاظم میخوام در مورد شغلت یه مصاحبه ای انجام بدم.

    آقا کاظم: چی شده داداش مهندسی کفاف زندگیت و نمیده(بحث باور کمبود)، داداش نیا که پرنده پر نمیزنه(بحث عدم عزت نفس و کمبود)، من با هشتاد تومن ضرر دارم جمع میکنم. تو این جامه اگر قبلا کارت خوب بود و خودت و بستگی که هیچ اگرم نه باید سرت و بگذاری بمیری(باور عدم اعتماد به خداوند و نداشتن باور توحیدی و اینکه شرایط ادم ها دست عوامل دیگه است). تو این جامعه که شب میخوابی صبح همه چی صد برابرشده میخوای به کجا برسی(باور اینکه عوامل دیگه ای در سرنوشت ما دخیله). کلی قرض و قوله و وام گرفتیم که این کار رو راه بندازیم ولی میبینی که هیچی به هیچی، خانواده ام هم که هیچی فقط سرکوفت میزنه هیچ پشوانه مالی هم برامون نگذاشته(اینکه استاد میگن هیچ موقع تو زندگیتون قرض نکنید و باور اینکه حتما ارثیه باید داشته باشی تا ثروتمند بشی). کلا شبها تمام بدنم درد میکنه و خوابم نمیبره، پسرم ندارم کمکم کنه( افکار روی سلامتی تاثیر میگذاره، احساس و افکار بد=اتفاقات و احوال بد، و اینکه حتما باید یه پایه مثل پسر یا همسر داشته باشی تا موفق بشی). خلاصش کنم داداش پول تو دست مردم نیست(باور کمبود).

    من: داداش نظرت در مورد همکارهات دور و ورت چیه، باعث میشه کار و کاسبی کساد باشه یا رونق بگیره؟

    آقا کاظم: داداش خوشحالی ها حرف از رونق میزنی(عدم اعتماد به قدرت خداوند). خودمون که یکی درمیون فروش داریم همینم دارن از چنگمون در میارن فلان فلان شده ها(باور عدم فراوانی).

    من: آقا کاظم دمت گرم ولی بدجور حرف هات حالمو خراب کرد.

    آقا کاظم: داداش این دنیا دنیای سختی کشیدنه، ادم یعنی اه و دم، همش باید سختی بکشی( باور اینکه برای زندگی کردن باید سختی بکشی و همیشه اندوهگین باشی).

    من: براتون آرزوی موفقیت میکنم و ازتون ممنونم.

    ———————————————————————————-

    بچه ها تقابل دو دیدگاه رو دیدی دیگه واقعا حرفی برای گفتن وجود نداره و کاملا واضحه که چرا حسن آقا روز به روز شرایطش بهبود پیدا میکنه.

    ???? دوستان عزیزم و استاد عزیزم امیدوارم که مفید باشه، ولی این و میخوام بگممم هااا اعتبار این حرفها از خداست، ????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
      • -
        محمدحسین حاتمیه گفته:
        مدت عضویت: 3900 روز

        سلام دوست عزیزم جناب آقای محمدی، سپاسگزارم از حسن توجه شما. پیامتون بسیار زیاد به من انرژی داد. جناب محمدی چند روز دارم به این موضوع فکر میکنم که خداوند بینهایت از نعمت هاش رو به من عطا کرده در صورتی که من چشم هام و روشون بستم. همین که صبح از خواب بیدار میشم و میتونم یه صبح زیبا رو ببینم، همین که صبح یه صبحانه زیبا میخورم و از چای داغ و گرم لذت می برم، همین که هر روز صبح چهره عزیزانم و میبینم، همین که این نیرو در پاهای من وجود داره که بلند بشم و برم سر کار، همین که خداوند نیرویی در مغز و ذهنم قرار داده تا بتونم تفکر و تعقل بکنم، همین که میتونم صحبت کنم و بینهایت الطاف دیگه و من با قائم به ذذات بودن، با نداشتن شرک خفی، با شاد بودنم، با احساس خوب داشتنم با محبت کردن به وجود خودم میتونم شکرگزار واقعی باشم و حق مطلب و ادا کنم. یه دعا کلی می کنم برای هممون که خداوندا ما را در مسیر کسانی که به آنها نعمت دادی قرار بده نه گمراهان و غصب دیدگان ، الهی آمین. با تقدیم بینهایت احساس خوب به شما :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ماشالاه بیگی گفته:
      مدت عضویت: 1779 روز

      سلام واحسنت تمامی کامنتا زیبا ودلنشین وباورساز هست اماباخوندن کامنت شمالبخندبه لبم نشست این یعنی خالص بودن وبدون ریا گفتن دوستون دارم شادباشین وخیلی متفاوت بابقیه من احساس میکنم بعضی کامنتها کپی هست ولی این عالیه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: