https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد عزیز و همه اعضا خانواده گرامی خودم….من هم معتقدم که چیزی که استاد رو از ما متمایز و متفاوت کرده دقیقا قدرت ایمان و اعتقادشون به منبع ثروت و فراوانی و برکته…ایشون ایمان و باور قلبی بسیار محکمی به خدای بزرگ و مهربان دارند..واینکه با تمام وجودشون این موضوع رو درک کرده اند که انسانها تماما و اساسا خالق زندگی خودشون هستند …خود من شخصا خیلی برام پیش اومده که مثلا با خودم میگم وقتی نیازه همه ی موجودی پولم رو خرج میکنم واسه فردا خدا بزرگه !!!!! ولی باز مردد میشم و میگم نکنه با مشکل مواجه بشم نکنم پول کم بیارم! خلاصه انواع اما و اگرها و شک و تردیدها توسط شیطان به ذهنم خطور میکنه و این یعنی باور قلبی من هنوز اشکال داره.!!!! ولی باور استاد در حدیه که در یکی از ویس هاشون گفتند که از بندر عباس با خانواده فقط و فقط با یک کیف لباس مهاجرت کردن تهران!!!!!! کدوم یکی از ماها اینقدر روی کمک و بزرگی خدا حساب می کنیم؟ همش با خودمون می گیم حالا بریم شهر غریب با بی پولی چکار کنیم ؟با بیکاری؟ تکلیف بچه هامون چی میشه؟کسی رو اونجا نداریم؟؟ و هزاران تردید و ترس ….که همه وسوسه های شیطانه و ما هم با ایمان همراه با شرک بهش اجازه میدیم ما رو نگران کنه…..از خدا میخوام ایمان و باور ما رو نسبت به خودش محکم کنه ….
دوستان نازم همه چه از باورهای مان نشأت میگیرد چه رونق باشد یا که رکود یعنی در همه جنبه های زنده گی هیچ بعد از زنده گی از آن مستثنا نیست و این را بیشتر زمانی توانستم درک کنم که در شهر که در آن زیست مینمایم در آن دو دانشگاه خصوصی وجوددارد که یکی آن خیلی امکانات و تسهیلات خوب و فیس خیلی پایین را فراهم کرده و همچنان در عرصه بازاریابی از لحاظ مالی بهای زیاد می پردازد ولی از ریس اش گرفته تا کوچکترین فرد آن به این فکر هست که امروز دانشگاه سقوط میکند؟؟؟؟؟…. یا فردا به افول مواجه خواهد شد؟؟؟؟؟…..ولی آن دانشگاهی دومی اصلا یک و صدم بهای مالی آن دانشگاهی اولی را در قسمت بازار یابی نمی پردازد و فیس اش دو برابر اون دانشگاه است و امکانات اون دانشگاه را نیز ندارد ووووووغیره اونو ندارد ولی باور بکنید که به اندازه محصل دارد که آن دانشگاهی اولی یک و صدم آن محصل را ندارد باور بکنید که این یک حقیقت است……… پس قضاوت با شماست دوستان خوبم!
سلام استاد عزیز و هم فرکانسی های عزیزم امیدوارم ک همیشه سلامتو شادو ثروتمند باشید
و اما جواب سوال
اول اینکه استاد ب خدا ایمان داره و ب اینکه فرکانس های ما هستن ک زندگی ما و اتفاقای زندگی ما و کسب و کار و رابطه و هر چیزی رو برای ما ب وجود میارن.
و دوم اینکه استاد بعد از اینکه قانون رو درک کردن و ب اون ایمان آوردن این کار بهشون الهام شده و استاد این کار رو رسالت خودشون میدونن و ایمان دارن ک بدون هیچ تبلیغ و زور بازویی میتونن بهترین درامد رو بدست بیارن.
سوم استاد هر روز و هر دقیقه روی خودشون ذهنشون باورهاشون و افکارشون کار میکنن پس این مسلمه ک مدار استاد با مدار خیلیا متفاوت باشه
دوست عزیز تو اگه باور داشته باشی ک این کاری ک میخوای شروع کنی بیشترین سود رو بهت میرسونه بدون اینکه صبح تا شب بریو کار کنی اگه باورهای ثروت رو توی خودت درست کرده باشی اگه ب خدا ب قانونش ایمان داشته باشی مطمئنن نتیجه هایی مثل نتایج استاد میگیری
توصیه من بهتون اینکه روی باور و افکارتون کار کنین و بعد اینکه ایده کاری بهتون الهام شد انجام بدین ن اینکه نا دیدش بگیرین نتیجه میگیرین .
به نظر من استاد هیچگونه دغدغه یا نگرانی نسبت به کسب و کارشون ندارند و یه جورایی مطمئن بودن و هستن که در این زمینه به هر چی میخوام میرسن
خصوصیت اصلی استاد از نظر من اینه که با خودشون در صلح هستن و دنیای درونی آرامی دارند انقدر که مطمئن هستن که مثلاً الان شبه به همون اندازه مطمئن بودن که به هر چی میخوان میرسن و نگران هیچ مسئله ای نیستن و فقط به فقط از مسیر رسیدن به خواسته هاشون لذت میبرند و وقتی بهشون میرسن خیلی بدیهی هست ٫
و اما افرادی که کسب و کار دارن به نظرم اگه بیشتر روی باورهاشون ( توحیدی ،عزت نفس ،فراوانی،تکامل،٫٫٫) کار کنند خیلی سریعتر نتیجه میگیرن تا اینکه به طرق مختلف دنبال مشتری برای خودشون باشند یا رقبا شون رو هر روز رصد بکنند تا یک وقتی از اونا عقب نمونن و موارد دیگه
همانطور که استاد گفتن اصل و فرع بودن موضوعات مهمه و به نظر من داشتن باورهای مناسب اصل هر موضوعی هستش و راههای رسیدن به اون اهداف میشه فرعیات بارها و بارها دیدم که افرادی هستند که بیشتر از همه کار می کنند و نتیجه مناسب نمی گیرند
شاید بشه اهمیت باورها را به این تشبیه کرد که برای عبور آب از جایی اگر کانال و یا لوله مناسب نداشته باشیم اون آب در منطقه وسیع تری پخش میشه ولی اثر گذاری آن به مراتب کمتر میشه و شاید اصلا به مقصد نرسه پس باید اول اصل ساخته بشه و زیر ساخت آماده بشه که همون باور های مناسبه
با دو تا بیت شروع کردم از سعدی که اولی از قدرت شماره 1 جهان میگه و دومی از زیبایی بی نهایت این جهان .
خب بریم ببینیم سر کلاس کسب و کار معلم چی از ما پرسیده:
به نظر شما، چه عواملی نتایج استاد عباسمنش را متفاوت کرده است؟ چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند؟
خب اول می خوایم بریم سراغ جواب سوال اول .راستیتش خیلی واضحه ولی من بازم از خداوند در این مورد کمک خواستم که ویژگی هایی رو از زندگی استاد بیاره که جواب سوال باشه.
با فکر کردن به این رسیدم که استاد در وهله ی اول متوجه شدم استاد روز به روز داره خالص تر میشه ؛حالا این یعنی چی .این همون روند تکامل انسان در مسیر درستشه .شما اول اگه ویدیو های اولیه ی استاد رو ببینی همش با کت شلوار و رسمیه که این رو القا می کنه علاوه بر توجه به موضوع ویدیو یه ذره هم به خودت برس ولی الان شما همش میبینی تمام توجه استاد به موضوع ویدیو هستش و داره برای ما زیبایی ها رو شرح میده بدون یه ذره توجه به اطراف و نظر دیگران.
وهله ی دوم به این اختصاص داره که استاد از خداوند در خواست هدایت می کنه تا راه های آسون تری رو جلوی راش بزاره که من ازش خیلی ازش استفاده کردم که واقعا بینظیره،و غیر مستقیم بگم این موضوع باز هم به قانون تکامل مربوطه.
وهله ی سوم توجه و تمرکز روی زیبایی هاس خیلی از ماها شنیدیم که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.
وهله ی چهارم نداشتن ترمز ذهنی.که خیلی مهمه وقتی که یه آدم می خواد کاری رو شروع کنه هزار جور بالا پایینش می کنه آخرشم به این نتیجه میرسه نمیشه و استاد همیشه اینو به من گفته که اوکی مهم نیست چقدر سخته یا راحت ما انجامش میدیم.
وهله ی پنجم اشاره به قانون رهایی داره که استاد عجله نمی کنه برای تولید محتوا و یا فروشش ،میاد و اونو میسپاره به خداوند بدون اینکه چوب لای چرخ خدا بکنه و خداوند هم که وعده ی پیروزی به ما داده هزاران برابر خواسته ی ما بهمون خواستمونو برمیگردونه.
خیلی عوامل دیگه ای هم هست که مهماش اینان . وعلا اگر شما هزاران نوع راه بازار یابی بلد باشی ولی افکار مناسبی نداشته باشی بازم تو رنج زندگی می کنی.
در وهله ی اول باید من برای تولید محتوا یا محصول صبور باشم <>یعنی اولش که می خوام شروع کنم از قوانین جهان استفاده کنم نه اینکه اول برم وام بگیرم.شاید این سوال تو ذهنتون پیش بیاد که وام که خوبه برای شروع کسب کار ،الان باهم تحلیلش می کنیم.پدر من دوستی داشت که در سال های 68 تا 70 فارغ التحصیل شد و در وهله ی اول یه وام 500میلیونی گرفت و یه کارخونه لبنیات توی کرج خرید و چند وقتی شروع به تولید محصول کرد و کارخونه داشت ورشکست میشد .این آدم کارخونه رو فروخت و تمام بدهی هاشو داد بدنی پشیزی نگه داشتن برای خودش.اون با مسافر کشی بازم شروع کرد و سال ها بعد سرمایه ی خوبی جمع کرد و با دوستانش شریک شد و در تهران کارخونه ی فراورده های گوشتی خریدن و بازهم ورشکستگی .این آدم مثل داستان مار گزیده دوبار از یه سوراخ گزیده نمیشه و مال این دوستمون دوبار گزیده شد به طروق مختلف ولی الان سرش به سنگ خورده و بازهم داره ثروتمند میشه همراه خانوادش از طریق درستش.این داستان پر از چیز های مفید و مضره که باهم تحلیلش کنیم .
نقاط ضعف داستان :
1_وام گرفتن :این کار اشتباه محضه چون قانون تکامل رو نقض می کنه.ما اگه پله های موفقیت رو پله پله در نظر بگیریم شما به طور معمول (راه درست)باید از پله ی اول بری بالا و پی کسب کارتو محکم بسازی تا هیچ وقت خراب نشه.ولی وقتی شما وام میگیری به طور غیر عادی مثلا در پله ی پنجم قرار میگیری و شرایط اونجا مخصوص به پله ی پنجمه و شما هم پول و شرایط مالی پله ی پنجم رو در اختیار داری اما نه از لحاظ ذهنی مال اون لولی نه تجربه که بدونی باید چیکار کنی(مهم ترین عوامل) به همین خاطر وام سمه برا انسان.
2_شریک شدن :این دوستمون و همچنین به طور خیلی خیلی شدید دلیل عدم موفقیت شون شریک شدنه .حتی خدا هم از شریک خوشش نمیاد نمیدونم اینا چطوری شریک میشن با یکی دیگه در حوضه ی کسب و کار.بیاین تحلیلش کنیم .وقتی شما شریک میشی مجبوری متعحد باشی به چیزی که شاید دوست نداشته باشی(احساس بد).و از طرفی شاید از لحاظ ذهنی شما در جایگاه بالایی باشی و شریکات لول پایین ذهنی داشته باشن در نتیجه منجر به شکست میشه.
نقاط مثبت داستان:
1_علاقه ی دوست پدرم به تولید محصولات غذایی .علاقه خیلی مهمه که این دوست عزیز عاشقشه.
2_نا امید نشدن در مسیر همون طور که گفتم این دوست بعد از دو بار ورشکست شدن اساسی بازهم نا امید نشده و داره بازهم میره جلو.
اینجا یه مثال دیگه یادم افتاد .یکی از دوستان پدرم در تهران استاد دانشگاه بود و سال 90 کارخونش 3میلیارد بدهی بالا اورد ولی بازهم امیدشو از دست نداد علی رغم اینکه زندگیش رو از لحاظ مالی از دست نداد و الان تو این شرایط به اصطلاح سخت اقتصادی 3 تا کارخونه ی بزرگ داره و یکی از کسب کار هاش ماهی 500 میلیون تومن براش پورسانت داره.واقعا پیشرفت چقدر لذت بخشه.
3_نداشتن ترمز ذهنی.که خودش واضحه
خیلی عوامل دیگه ای هستن که باید بهش اشاره بشه ولی بدونه یه ذهن درست هیچ کاری نمیشه کرد .یکی از چیز های دیگه ای که مهمه بروز بودن آدمه چون خیلی کمک میکنه به کسب و کار .یه مثال رو همیشه استاد خودش میزنه و میگه سال ها با اون همه کارمند و هیچ نتیجه ی مطلوب ولی الان با دو تا کارمند و این همه نعمت و زیبایی….
خیلی حرف زدم و الان یه ساعته دارم فکر می کنم و می نویسم امید وارم مفید بوده باشه.
آخرشم سعدی میگه:
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست در میان این و آن ، فرصت شمار امروز را
تشکر از دوست خوبمان که با پرسیدن این سوال باعث ایجاد این مسابقه گردید و همچنین تشکر از استاد و همه خانواده صمیمی عباس منش
من اینطور میتونم به این سوال پاسخ بدم طبق چیزهایی که تاکنون آموخته ام:
جهانی که ما در اون درحال زندگی هستیم یک جهان فرکانسی است و ما هم یک دستگاه تولید فرکانس هستیم که فرکانس هایی رو از طریق باورهامون به جهان ارسال می کنیم و طبق قوانین دقیقی که خداوند در این جهان وضع کرده، فرکانس های ما رو به شکل اتفاقات و نتایج در مسیر زندگیمون قرار میده.
ثروت، سلامتی، روابط عالی، کسب و کار موفق، آرامش و هرچیز دیگری ذهنی هستند و در درون ما وجود دارند و برای رسیدن به آنها ما باید از درون به آن برسیم نه از طریق شرایط بیرونی.
من از جهان بینی توحیدی یادگرفتم که متوسل شدن به هر چیزی غیر خدا (که منبع و قدرت اصلی و یکتا خالق عالم هستی است) به نوعی شرک حساب میشه و استاد به بهترین وجه ممکن این مهم رو در خود نهادینه کرده اند.
تبلیغات و بازاریابی و کارهایی از این دست تمرکز کردن روی نکات فرعی است. نکته اصلی باورهای درونی ما، جهان بینی توحیدی ما و عزت نفس ماست که باید روی اینها کار کنیم.
من فکر میکنم تفکیک کردن اصل و فرع، و متمرکز شدن و پرداختن به موارد اصلی نتایج استاد عباس منش رو متفاوت کرده است.
خیلی خوشحالم که در جمع صمیمی و گرم خانواده عباس منش هستم :))
وقتی شما میگی بدون تبلیغ نمیشه فروش بالا داشت ،پس نمیشه٫ وقتی میگی بدون تخصص نمیشه ،پس نمیشه٫
استاد گفتن که ۸۰ درصد تمرکز روی خواسته ها و ۲۰ درصد فعالیت ٫
من همیشه دوست داشتم زمین کشاورزی داشته باشم و محصول برداشت کنم و خیلی بهش فکر میکردم اما شرایط خرید زمین و تخصص رو نداشتم ٫
تا ۲ ماه پیش که خدا یک نفر و فرستاد به سمتم و پیشنهاد کشاورزی داد و از من فقط نصف سرمایه خرید بذر رو خواست و من قبول کردم ٫ پس ۸۰% جواب داد و ۲۰% هم باز کسی دیگه داره انجام میده ٫ روزی هزار بار خداروشکر میکنم به خاطر این کار ٫ چون خودم شغلم چیز دیگس که بازم اون رو با تمرکز روی خواستم بدست آوردم ٫که انشالله کامل سر فرصت تعریفش میکنم ٫
دوست من شما چندبار سوال خودت رو بخونی به جواب میرسی ٫
سپاسگذار خدا هستم که من رو با سایت استاد آشنا کرد و استاد ممنونم از شما که حرفات از دل و به دل میشینه ٫ خیلی دلم میخواد از نزدیک ببینمتون ٫
کامنتتون باعث شد یه ترمز قوی درون خودم رو شناسایی کنم . خیلی ممنونم واقعا وقتی از خدا جواب بخوای جواب میده اونم خیلی راحت
من همیشه به این موضوع فکر میکردم که مگه میشه من فقط روی خودم کار کنم و به کاری هدایت بشم که خودم نخوام کار فیزیکی انجام بدم و این جدال همیشگیم بود که اصلا دیگه خیلی راحت طلبی و باید یکم خودت تلاش کنی و علی رغم همه ی تلاش های نصف و نیمه ای که برای حل این باور داشتم این لحظه خدا جوابمو از طریق شما داد . خیلی سپاس گزارم باورم قوی ت شد که من اون 80 در صد رو کامل حل کنم اون 20 در صد خدا خودش به بهترین وجه حلش میکنه .
امیدوارم همه ی کاراتون خیلی خیلی راحتتر از اینا پیش بره و بیاین برای ما بنویسبن و ایجاد باورهای بهتری برامون بکنین .
من در مباحث استاد منافاتی میان مباحث ارائه شده درزمینه شناخت و اصلاح باورهای منفی با مهارت تخصصی ندیدم و هیچ کجا ایشان اهمیت مهارت تخصصی در هر حرفه ای را نفی نکردند
این هنر ماست که دانش ارائه شده را مطابق شرایط خودمان دریافت کرده و برای زندگی شخصی خودمان بومی کنیم
بله اصول کمپین بازاریابی را باید فراگرفت اما نباید هنگام طراحی کمپین بازاریابی با نگرانی یا با نیت منفی علیه رقبا طرح منفی ریخت
شاید بازهم باور منفی در یک بازاریاب یا یک مدیر کسب و کار باعث می شود که فکر کند با اشباع شدن بازار کسب و کار وی منهدم می شود و رو به افول می رود که اگر باور فراوانی باشد و همزمان کیفیت و کمیت محصولات و خدمات شما هم سنجیده و استاندارد و خوب باشد شما نگران اشباع بازار نخواهید شد و بخوبی و به موقع الهام های لازم برای توسعه کسب و کار و بازمهندسی و یا به روزآوری استراتژی های کسب و کارتان را گرفته و عمل خواهید کرد٫
در اصل مهارت تفکر استراتژیک شما (که همان خلاقیت بموقع با تحلیل روند تغییرات بازار است برای شما راحت تر و بموقع انجام میشود نه اینکه فکر کنید یک کالای قدیمی را همچنان سالها با موفقیت خواهید فروخت این سبک تفکر حاصل دانش و مهارت تخصی کم در آن زمینه است و ربطی به کارنکردن قوانین کیهانی ندارد) باید وجود داشته باشد و حتی اگر ضعیف باشد شما مثلا مشاور تخصصی خاصی در مسیرتان قرار می گیرد و به موقع کمکتان می کند ضمن اینکه شما هم باید آماده دریافت این مشاوره تخصصی و کمک باشد و بخاطر دانش و آگاهی حرفه ای در اون زمینه برایتان احساس نیاز بیشتر ایجاد شده باشد تا جذب آگاهانه داشته باشید
فرد ناآگاه بلحاظ تخصصی ، اگر نداند که مثلا فلان تکنولوژی در زمینه کارش ایجاد شده و روند تولیدش را بهبود می دهد، چگونه می تواند آرزوی خرید و وارد کردن آن تکنولوژی جدید را به زمینه کاری و زندگی خودش بکند تا قانون کائنات برایش کار کند و آن تکنولوژی را جذب کند؟٫٫٫ پس دانش و مهارت تخصصی را باید داشته باشیم روی ارتقاء مهارتهای خود کار کنیم ضمن اینکه با تصحیح باورهای خود همزمان به آفرینش بهترینها در دنیای کسب و کار خود بپردازیم
آقای عباسمنش هم روی کیفیت بالای محصولات و خدماتش با عمر و وقت و دانششان سرمایه گذاری کردند که اصل اول در موفقیت در بازار است و تکامل را طی کردند (چرخه رشد شغل و سازمان)
و بر اساس نیاز موثر و کشش بازار حرکت کردند و پاسخ عالی به رفع این نیاز بازار داده اند پس با عشق و ایمان و لذت ، صاحب مزیت رقابتی خوبی در کسب و کارشان شده اند و هر مشتری راضی از ایشان با تعریف و انتقال رضایتمندیش دارد غیر مستقیم بازار ایشان را توسعه می دهد پس محورهای بازاریابی دارد خود به خود طبق قوانین کسب وکار البته به راحتی و بدوننگرانی و منفی بافی برای ایشان کار می کند نه اینکه اصلا وچود نداشته باشدو قبلا ایشان زحمات مربوطه را کشیده امابه سبک خودش٫
تفاوت در نتایج آقای عباسمنش، در ایمان و باورهای درست و هدایت کننده و بکارگیری این ایمان و باور مرتبط در هر بخش از کار می باشد
پس منافاتی بین اینها (مهارت تخصصی و قوانین کائنات) وجود ندارد٫ با آرامش آرزو کنیم (مهارت تخصصی کمک می کند درست و حرفه ای تر تقاضا کنیم)، تجسم کنیم و با آرامش لذت ببریم (نگران کمبود و اتفاقات منفی و باخت نباشیم)، بیافرینیم (بازار کسب و کارمان را در ذهنمان توسعه دهیم و برای همه خیر طلب کنیم) و جذبش کنیم٫
سلام خدمت استاد عزیز و همه اعضا خانواده گرامی خودم….من هم معتقدم که چیزی که استاد رو از ما متمایز و متفاوت کرده دقیقا قدرت ایمان و اعتقادشون به منبع ثروت و فراوانی و برکته…ایشون ایمان و باور قلبی بسیار محکمی به خدای بزرگ و مهربان دارند..واینکه با تمام وجودشون این موضوع رو درک کرده اند که انسانها تماما و اساسا خالق زندگی خودشون هستند …خود من شخصا خیلی برام پیش اومده که مثلا با خودم میگم وقتی نیازه همه ی موجودی پولم رو خرج میکنم واسه فردا خدا بزرگه !!!!! ولی باز مردد میشم و میگم نکنه با مشکل مواجه بشم نکنم پول کم بیارم! خلاصه انواع اما و اگرها و شک و تردیدها توسط شیطان به ذهنم خطور میکنه و این یعنی باور قلبی من هنوز اشکال داره.!!!! ولی باور استاد در حدیه که در یکی از ویس هاشون گفتند که از بندر عباس با خانواده فقط و فقط با یک کیف لباس مهاجرت کردن تهران!!!!!! کدوم یکی از ماها اینقدر روی کمک و بزرگی خدا حساب می کنیم؟ همش با خودمون می گیم حالا بریم شهر غریب با بی پولی چکار کنیم ؟با بیکاری؟ تکلیف بچه هامون چی میشه؟کسی رو اونجا نداریم؟؟ و هزاران تردید و ترس ….که همه وسوسه های شیطانه و ما هم با ایمان همراه با شرک بهش اجازه میدیم ما رو نگران کنه…..از خدا میخوام ایمان و باور ما رو نسبت به خودش محکم کنه ….
دورود بر هم فرکانسی های عزیز و دوستداشتنیم
سوال خیلی عالیی
دوستان نازم همه چه از باورهای مان نشأت میگیرد چه رونق باشد یا که رکود یعنی در همه جنبه های زنده گی هیچ بعد از زنده گی از آن مستثنا نیست و این را بیشتر زمانی توانستم درک کنم که در شهر که در آن زیست مینمایم در آن دو دانشگاه خصوصی وجوددارد که یکی آن خیلی امکانات و تسهیلات خوب و فیس خیلی پایین را فراهم کرده و همچنان در عرصه بازاریابی از لحاظ مالی بهای زیاد می پردازد ولی از ریس اش گرفته تا کوچکترین فرد آن به این فکر هست که امروز دانشگاه سقوط میکند؟؟؟؟؟…. یا فردا به افول مواجه خواهد شد؟؟؟؟؟…..ولی آن دانشگاهی دومی اصلا یک و صدم بهای مالی آن دانشگاهی اولی را در قسمت بازار یابی نمی پردازد و فیس اش دو برابر اون دانشگاه است و امکانات اون دانشگاه را نیز ندارد ووووووغیره اونو ندارد ولی باور بکنید که به اندازه محصل دارد که آن دانشگاهی اولی یک و صدم آن محصل را ندارد باور بکنید که این یک حقیقت است……… پس قضاوت با شماست دوستان خوبم!
سلام استاد عزیز و هم فرکانسی های عزیزم امیدوارم ک همیشه سلامتو شادو ثروتمند باشید
و اما جواب سوال
اول اینکه استاد ب خدا ایمان داره و ب اینکه فرکانس های ما هستن ک زندگی ما و اتفاقای زندگی ما و کسب و کار و رابطه و هر چیزی رو برای ما ب وجود میارن.
و دوم اینکه استاد بعد از اینکه قانون رو درک کردن و ب اون ایمان آوردن این کار بهشون الهام شده و استاد این کار رو رسالت خودشون میدونن و ایمان دارن ک بدون هیچ تبلیغ و زور بازویی میتونن بهترین درامد رو بدست بیارن.
سوم استاد هر روز و هر دقیقه روی خودشون ذهنشون باورهاشون و افکارشون کار میکنن پس این مسلمه ک مدار استاد با مدار خیلیا متفاوت باشه
دوست عزیز تو اگه باور داشته باشی ک این کاری ک میخوای شروع کنی بیشترین سود رو بهت میرسونه بدون اینکه صبح تا شب بریو کار کنی اگه باورهای ثروت رو توی خودت درست کرده باشی اگه ب خدا ب قانونش ایمان داشته باشی مطمئنن نتیجه هایی مثل نتایج استاد میگیری
توصیه من بهتون اینکه روی باور و افکارتون کار کنین و بعد اینکه ایده کاری بهتون الهام شد انجام بدین ن اینکه نا دیدش بگیرین نتیجه میگیرین .
با سلام
به نظر من استاد هیچگونه دغدغه یا نگرانی نسبت به کسب و کارشون ندارند و یه جورایی مطمئن بودن و هستن که در این زمینه به هر چی میخوام میرسن
خصوصیت اصلی استاد از نظر من اینه که با خودشون در صلح هستن و دنیای درونی آرامی دارند انقدر که مطمئن هستن که مثلاً الان شبه به همون اندازه مطمئن بودن که به هر چی میخوان میرسن و نگران هیچ مسئله ای نیستن و فقط به فقط از مسیر رسیدن به خواسته هاشون لذت میبرند و وقتی بهشون میرسن خیلی بدیهی هست ٫
و اما افرادی که کسب و کار دارن به نظرم اگه بیشتر روی باورهاشون ( توحیدی ،عزت نفس ،فراوانی،تکامل،٫٫٫) کار کنند خیلی سریعتر نتیجه میگیرن تا اینکه به طرق مختلف دنبال مشتری برای خودشون باشند یا رقبا شون رو هر روز رصد بکنند تا یک وقتی از اونا عقب نمونن و موارد دیگه
با تشکر از همه دوستان و استاد عزیزم
سلام ودرود خدمت دوستان گرامی
همانطور که استاد گفتن اصل و فرع بودن موضوعات مهمه و به نظر من داشتن باورهای مناسب اصل هر موضوعی هستش و راههای رسیدن به اون اهداف میشه فرعیات بارها و بارها دیدم که افرادی هستند که بیشتر از همه کار می کنند و نتیجه مناسب نمی گیرند
شاید بشه اهمیت باورها را به این تشبیه کرد که برای عبور آب از جایی اگر کانال و یا لوله مناسب نداشته باشیم اون آب در منطقه وسیع تری پخش میشه ولی اثر گذاری آن به مراتب کمتر میشه و شاید اصلا به مقصد نرسه پس باید اول اصل ساخته بشه و زیر ساخت آماده بشه که همون باور های مناسبه
با سلام خدمت شما استاد عزیز و دوستانم .صد ها هزاران مرتبه خداوند مهربانم رو شکر می کنم برای تمامی نعماتم در زندگیم.
با نام و یاد او شروع می کنم ، او که نامش شادی بخش روح و آرامش بخش ذهن است.
هر که سودای تو دارد، چه غم از هر دو جهانش * نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش…
ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺧﺮﻡ ﺍﺯ ﺁﻧﻢ ﮐﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺧﺮﻡ ﺍﺯﻭﺳﺖ * ﻋﺎﺷﻘﻢ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯﻭﺳﺖ
با دو تا بیت شروع کردم از سعدی که اولی از قدرت شماره 1 جهان میگه و دومی از زیبایی بی نهایت این جهان .
خب بریم ببینیم سر کلاس کسب و کار معلم چی از ما پرسیده:
به نظر شما، چه عواملی نتایج استاد عباسمنش را متفاوت کرده است؟ چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند؟
خب اول می خوایم بریم سراغ جواب سوال اول .راستیتش خیلی واضحه ولی من بازم از خداوند در این مورد کمک خواستم که ویژگی هایی رو از زندگی استاد بیاره که جواب سوال باشه.
با فکر کردن به این رسیدم که استاد در وهله ی اول متوجه شدم استاد روز به روز داره خالص تر میشه ؛حالا این یعنی چی .این همون روند تکامل انسان در مسیر درستشه .شما اول اگه ویدیو های اولیه ی استاد رو ببینی همش با کت شلوار و رسمیه که این رو القا می کنه علاوه بر توجه به موضوع ویدیو یه ذره هم به خودت برس ولی الان شما همش میبینی تمام توجه استاد به موضوع ویدیو هستش و داره برای ما زیبایی ها رو شرح میده بدون یه ذره توجه به اطراف و نظر دیگران.
وهله ی دوم به این اختصاص داره که استاد از خداوند در خواست هدایت می کنه تا راه های آسون تری رو جلوی راش بزاره که من ازش خیلی ازش استفاده کردم که واقعا بینظیره،و غیر مستقیم بگم این موضوع باز هم به قانون تکامل مربوطه.
وهله ی سوم توجه و تمرکز روی زیبایی هاس خیلی از ماها شنیدیم که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.
وهله ی چهارم نداشتن ترمز ذهنی.که خیلی مهمه وقتی که یه آدم می خواد کاری رو شروع کنه هزار جور بالا پایینش می کنه آخرشم به این نتیجه میرسه نمیشه و استاد همیشه اینو به من گفته که اوکی مهم نیست چقدر سخته یا راحت ما انجامش میدیم.
وهله ی پنجم اشاره به قانون رهایی داره که استاد عجله نمی کنه برای تولید محتوا و یا فروشش ،میاد و اونو میسپاره به خداوند بدون اینکه چوب لای چرخ خدا بکنه و خداوند هم که وعده ی پیروزی به ما داده هزاران برابر خواسته ی ما بهمون خواستمونو برمیگردونه.
خیلی عوامل دیگه ای هم هست که مهماش اینان . وعلا اگر شما هزاران نوع راه بازار یابی بلد باشی ولی افکار مناسبی نداشته باشی بازم تو رنج زندگی می کنی.
خب حالا بریم سراغ جواب سوال دوم.به نظرم خیلی سوال زیبایی هستش.
در وهله ی اول باید من برای تولید محتوا یا محصول صبور باشم <>یعنی اولش که می خوام شروع کنم از قوانین جهان استفاده کنم نه اینکه اول برم وام بگیرم.شاید این سوال تو ذهنتون پیش بیاد که وام که خوبه برای شروع کسب کار ،الان باهم تحلیلش می کنیم.پدر من دوستی داشت که در سال های 68 تا 70 فارغ التحصیل شد و در وهله ی اول یه وام 500میلیونی گرفت و یه کارخونه لبنیات توی کرج خرید و چند وقتی شروع به تولید محصول کرد و کارخونه داشت ورشکست میشد .این آدم کارخونه رو فروخت و تمام بدهی هاشو داد بدنی پشیزی نگه داشتن برای خودش.اون با مسافر کشی بازم شروع کرد و سال ها بعد سرمایه ی خوبی جمع کرد و با دوستانش شریک شد و در تهران کارخونه ی فراورده های گوشتی خریدن و بازهم ورشکستگی .این آدم مثل داستان مار گزیده دوبار از یه سوراخ گزیده نمیشه و مال این دوستمون دوبار گزیده شد به طروق مختلف ولی الان سرش به سنگ خورده و بازهم داره ثروتمند میشه همراه خانوادش از طریق درستش.این داستان پر از چیز های مفید و مضره که باهم تحلیلش کنیم .
نقاط ضعف داستان :
1_وام گرفتن :این کار اشتباه محضه چون قانون تکامل رو نقض می کنه.ما اگه پله های موفقیت رو پله پله در نظر بگیریم شما به طور معمول (راه درست)باید از پله ی اول بری بالا و پی کسب کارتو محکم بسازی تا هیچ وقت خراب نشه.ولی وقتی شما وام میگیری به طور غیر عادی مثلا در پله ی پنجم قرار میگیری و شرایط اونجا مخصوص به پله ی پنجمه و شما هم پول و شرایط مالی پله ی پنجم رو در اختیار داری اما نه از لحاظ ذهنی مال اون لولی نه تجربه که بدونی باید چیکار کنی(مهم ترین عوامل) به همین خاطر وام سمه برا انسان.
2_شریک شدن :این دوستمون و همچنین به طور خیلی خیلی شدید دلیل عدم موفقیت شون شریک شدنه .حتی خدا هم از شریک خوشش نمیاد نمیدونم اینا چطوری شریک میشن با یکی دیگه در حوضه ی کسب و کار.بیاین تحلیلش کنیم .وقتی شما شریک میشی مجبوری متعحد باشی به چیزی که شاید دوست نداشته باشی(احساس بد).و از طرفی شاید از لحاظ ذهنی شما در جایگاه بالایی باشی و شریکات لول پایین ذهنی داشته باشن در نتیجه منجر به شکست میشه.
نقاط مثبت داستان:
1_علاقه ی دوست پدرم به تولید محصولات غذایی .علاقه خیلی مهمه که این دوست عزیز عاشقشه.
2_نا امید نشدن در مسیر همون طور که گفتم این دوست بعد از دو بار ورشکست شدن اساسی بازهم نا امید نشده و داره بازهم میره جلو.
اینجا یه مثال دیگه یادم افتاد .یکی از دوستان پدرم در تهران استاد دانشگاه بود و سال 90 کارخونش 3میلیارد بدهی بالا اورد ولی بازهم امیدشو از دست نداد علی رغم اینکه زندگیش رو از لحاظ مالی از دست نداد و الان تو این شرایط به اصطلاح سخت اقتصادی 3 تا کارخونه ی بزرگ داره و یکی از کسب کار هاش ماهی 500 میلیون تومن براش پورسانت داره.واقعا پیشرفت چقدر لذت بخشه.
3_نداشتن ترمز ذهنی.که خودش واضحه
خیلی عوامل دیگه ای هستن که باید بهش اشاره بشه ولی بدونه یه ذهن درست هیچ کاری نمیشه کرد .یکی از چیز های دیگه ای که مهمه بروز بودن آدمه چون خیلی کمک میکنه به کسب و کار .یه مثال رو همیشه استاد خودش میزنه و میگه سال ها با اون همه کارمند و هیچ نتیجه ی مطلوب ولی الان با دو تا کارمند و این همه نعمت و زیبایی….
خیلی حرف زدم و الان یه ساعته دارم فکر می کنم و می نویسم امید وارم مفید بوده باشه.
آخرشم سعدی میگه:
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست در میان این و آن ، فرصت شمار امروز را
جوابش سادست
یک کلامه
چون اقای عباسمنش دنبال عوامل اصلی کسب و کار بود وهست نه عوامل حاشیه که عموما توسط عامه مردم انجام میشه
در کل وقتی مثل بقیه فکر نمی کنی مث بقیه هم عمل نمیکنی و نتیجه ای مث بقیه نمیگیری
به همین راحتی
تشکر از دوست خوبمان که با پرسیدن این سوال باعث ایجاد این مسابقه گردید و همچنین تشکر از استاد و همه خانواده صمیمی عباس منش
من اینطور میتونم به این سوال پاسخ بدم طبق چیزهایی که تاکنون آموخته ام:
جهانی که ما در اون درحال زندگی هستیم یک جهان فرکانسی است و ما هم یک دستگاه تولید فرکانس هستیم که فرکانس هایی رو از طریق باورهامون به جهان ارسال می کنیم و طبق قوانین دقیقی که خداوند در این جهان وضع کرده، فرکانس های ما رو به شکل اتفاقات و نتایج در مسیر زندگیمون قرار میده.
ثروت، سلامتی، روابط عالی، کسب و کار موفق، آرامش و هرچیز دیگری ذهنی هستند و در درون ما وجود دارند و برای رسیدن به آنها ما باید از درون به آن برسیم نه از طریق شرایط بیرونی.
من از جهان بینی توحیدی یادگرفتم که متوسل شدن به هر چیزی غیر خدا (که منبع و قدرت اصلی و یکتا خالق عالم هستی است) به نوعی شرک حساب میشه و استاد به بهترین وجه ممکن این مهم رو در خود نهادینه کرده اند.
تبلیغات و بازاریابی و کارهایی از این دست تمرکز کردن روی نکات فرعی است. نکته اصلی باورهای درونی ما، جهان بینی توحیدی ما و عزت نفس ماست که باید روی اینها کار کنیم.
من فکر میکنم تفکیک کردن اصل و فرع، و متمرکز شدن و پرداختن به موارد اصلی نتایج استاد عباس منش رو متفاوت کرده است.
خیلی خوشحالم که در جمع صمیمی و گرم خانواده عباس منش هستم :))
سلام دوست هم فرکانسی
چقدر خوب و عالی با اینکه مدت زیادی نیست در سایت عضو هستید اینقدر خوب همه چیز رو درک کردید
بهتون تبریک میگم
دیدگاهتون عالی بود
به نام خدا
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان گلم
در مورد سوال دوستمون که پرسیدن٫
به نظر من جواب سوال توی پرسش هست
وقتی شما میگی بدون تبلیغ نمیشه فروش بالا داشت ،پس نمیشه٫ وقتی میگی بدون تخصص نمیشه ،پس نمیشه٫
استاد گفتن که ۸۰ درصد تمرکز روی خواسته ها و ۲۰ درصد فعالیت ٫
من همیشه دوست داشتم زمین کشاورزی داشته باشم و محصول برداشت کنم و خیلی بهش فکر میکردم اما شرایط خرید زمین و تخصص رو نداشتم ٫
تا ۲ ماه پیش که خدا یک نفر و فرستاد به سمتم و پیشنهاد کشاورزی داد و از من فقط نصف سرمایه خرید بذر رو خواست و من قبول کردم ٫ پس ۸۰% جواب داد و ۲۰% هم باز کسی دیگه داره انجام میده ٫ روزی هزار بار خداروشکر میکنم به خاطر این کار ٫ چون خودم شغلم چیز دیگس که بازم اون رو با تمرکز روی خواستم بدست آوردم ٫که انشالله کامل سر فرصت تعریفش میکنم ٫
دوست من شما چندبار سوال خودت رو بخونی به جواب میرسی ٫
سپاسگذار خدا هستم که من رو با سایت استاد آشنا کرد و استاد ممنونم از شما که حرفات از دل و به دل میشینه ٫ خیلی دلم میخواد از نزدیک ببینمتون ٫
سلام دوست عزیزم
کامنتتون باعث شد یه ترمز قوی درون خودم رو شناسایی کنم . خیلی ممنونم واقعا وقتی از خدا جواب بخوای جواب میده اونم خیلی راحت
من همیشه به این موضوع فکر میکردم که مگه میشه من فقط روی خودم کار کنم و به کاری هدایت بشم که خودم نخوام کار فیزیکی انجام بدم و این جدال همیشگیم بود که اصلا دیگه خیلی راحت طلبی و باید یکم خودت تلاش کنی و علی رغم همه ی تلاش های نصف و نیمه ای که برای حل این باور داشتم این لحظه خدا جوابمو از طریق شما داد . خیلی سپاس گزارم باورم قوی ت شد که من اون 80 در صد رو کامل حل کنم اون 20 در صد خدا خودش به بهترین وجه حلش میکنه .
امیدوارم همه ی کاراتون خیلی خیلی راحتتر از اینا پیش بره و بیاین برای ما بنویسبن و ایجاد باورهای بهتری برامون بکنین .
شاد و موفق باشین دوست عزیز
باسلام به دوستان
بنظر من باورهایی خوب در مورد ثروت و درمورد آن کار مورد نظر یکی از عامل هایی موفقیت در کار است
دوم اینکه عشق و علاقه و اشتیاقی که نسبت به کار خیلی تاثیر گذاره چون باعث میشه بهترین کارو تحویل بده وهمین باعث پیشرفت کار میشه
با سلام
من در مباحث استاد منافاتی میان مباحث ارائه شده درزمینه شناخت و اصلاح باورهای منفی با مهارت تخصصی ندیدم و هیچ کجا ایشان اهمیت مهارت تخصصی در هر حرفه ای را نفی نکردند
این هنر ماست که دانش ارائه شده را مطابق شرایط خودمان دریافت کرده و برای زندگی شخصی خودمان بومی کنیم
بله اصول کمپین بازاریابی را باید فراگرفت اما نباید هنگام طراحی کمپین بازاریابی با نگرانی یا با نیت منفی علیه رقبا طرح منفی ریخت
شاید بازهم باور منفی در یک بازاریاب یا یک مدیر کسب و کار باعث می شود که فکر کند با اشباع شدن بازار کسب و کار وی منهدم می شود و رو به افول می رود که اگر باور فراوانی باشد و همزمان کیفیت و کمیت محصولات و خدمات شما هم سنجیده و استاندارد و خوب باشد شما نگران اشباع بازار نخواهید شد و بخوبی و به موقع الهام های لازم برای توسعه کسب و کار و بازمهندسی و یا به روزآوری استراتژی های کسب و کارتان را گرفته و عمل خواهید کرد٫
در اصل مهارت تفکر استراتژیک شما (که همان خلاقیت بموقع با تحلیل روند تغییرات بازار است برای شما راحت تر و بموقع انجام میشود نه اینکه فکر کنید یک کالای قدیمی را همچنان سالها با موفقیت خواهید فروخت این سبک تفکر حاصل دانش و مهارت تخصی کم در آن زمینه است و ربطی به کارنکردن قوانین کیهانی ندارد) باید وجود داشته باشد و حتی اگر ضعیف باشد شما مثلا مشاور تخصصی خاصی در مسیرتان قرار می گیرد و به موقع کمکتان می کند ضمن اینکه شما هم باید آماده دریافت این مشاوره تخصصی و کمک باشد و بخاطر دانش و آگاهی حرفه ای در اون زمینه برایتان احساس نیاز بیشتر ایجاد شده باشد تا جذب آگاهانه داشته باشید
فرد ناآگاه بلحاظ تخصصی ، اگر نداند که مثلا فلان تکنولوژی در زمینه کارش ایجاد شده و روند تولیدش را بهبود می دهد، چگونه می تواند آرزوی خرید و وارد کردن آن تکنولوژی جدید را به زمینه کاری و زندگی خودش بکند تا قانون کائنات برایش کار کند و آن تکنولوژی را جذب کند؟٫٫٫ پس دانش و مهارت تخصصی را باید داشته باشیم روی ارتقاء مهارتهای خود کار کنیم ضمن اینکه با تصحیح باورهای خود همزمان به آفرینش بهترینها در دنیای کسب و کار خود بپردازیم
آقای عباسمنش هم روی کیفیت بالای محصولات و خدماتش با عمر و وقت و دانششان سرمایه گذاری کردند که اصل اول در موفقیت در بازار است و تکامل را طی کردند (چرخه رشد شغل و سازمان)
و بر اساس نیاز موثر و کشش بازار حرکت کردند و پاسخ عالی به رفع این نیاز بازار داده اند پس با عشق و ایمان و لذت ، صاحب مزیت رقابتی خوبی در کسب و کارشان شده اند و هر مشتری راضی از ایشان با تعریف و انتقال رضایتمندیش دارد غیر مستقیم بازار ایشان را توسعه می دهد پس محورهای بازاریابی دارد خود به خود طبق قوانین کسب وکار البته به راحتی و بدوننگرانی و منفی بافی برای ایشان کار می کند نه اینکه اصلا وچود نداشته باشدو قبلا ایشان زحمات مربوطه را کشیده امابه سبک خودش٫
تفاوت در نتایج آقای عباسمنش، در ایمان و باورهای درست و هدایت کننده و بکارگیری این ایمان و باور مرتبط در هر بخش از کار می باشد
پس منافاتی بین اینها (مهارت تخصصی و قوانین کائنات) وجود ندارد٫ با آرامش آرزو کنیم (مهارت تخصصی کمک می کند درست و حرفه ای تر تقاضا کنیم)، تجسم کنیم و با آرامش لذت ببریم (نگران کمبود و اتفاقات منفی و باخت نباشیم)، بیافرینیم (بازار کسب و کارمان را در ذهنمان توسعه دهیم و برای همه خیر طلب کنیم) و جذبش کنیم٫
موفق باشید
نظری منش