https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام..به نظر من توحید…اونچه که ما تو رویاهامون از خدا ساختیم استاد عباس منش تو واقعیت زندگیش داره اجراش میکنه اینکه خداوند یک انرژیه که قدرت خلق زندگیمون رو به ما داده وما رو در مسیر خواسته هامون هدایت میکنه،اینکه خداوند یک سیستمه که قوانین ثابتی داره واون قوانین هیچ وقت تغییر پیدا نمیکنن..اینها باورهایی اصلی هستند که به استاد عباس منش کمک کرده اند تا موفق بشه..وقتی من فایل های استاد رو گوش میدم به این نتیجه میرسم .فایل هایی که استاد در مورد اعتماد به نفس صحبت میکنن یا روابط،یا فراوانی..خیلی تاثیر گذارن ..متد هایی که گفته میشه برای رسیدن به اون باور خیلی خوبه..اما زمانی که این باورها رو استاد واضح ربط میدن به توحید، صدها برابر تاثیرشون بیشتر میشه ، اینکه این تو هستی که داری زندگیت رو خلق میکنی وخداوند این قدرت رو به تو داده..دیگه تمام متد های بازاریابی وتبلیغات رنگ میبازن وخنده دار میشن..نه اینکه بی تاثیر باشن..اون روش ها در واقع ذهن رو اماده میکنن اما تاثیرشون موقتی ومقطعی هست اونچه که تغییرات بنیادین ایجاد میکنه تغییر ریشه ای باورهاست که باور به مالک بودن وفرمانروا بودن الله ،به اعتقاد من روند تغییر باورها رو سرعت میبخشه..چون تمام باورهایی که مارو به خواسته هامون میرسونه در نهایت به توحید ویگانگی پروردگار ختم میشه..خداوندیک انرژیه که پادشاه کیهان وجهانیانه واین قدرت رو به من داده که این انرژی رو به اون شکلی که خودم میخوام در بیارم وزندگیم رو خلق کنم وقوانینی ثابت وبدون تغییر داره..پس تنها کاری که باید انجام بدم باور کردن این انرژی به عنوان مالک مطلقه کائناته ویاد گیری وبه کار بستن قوانین ثابت وبدون تغییرش..این کاریه که استاد عباس منش انجام داده ..کار بسیار ساده ایه ولی باورش برای مغز ما که همیشه دنبال پیچیدگیه خیلی راحت نیست..به همین خاطر راه حل در دسترسمونه اما دنبال یه چیز دیگه ایم برای موفقیت.. راه حل ساده اما نیاز داره به تعهد وانرژی
سلام خدمت خانم اکبری محترم جوابتون عالی و تآثیر گذار بود اول راجب خداوند توضیح دادینبعد قوانین و دراخرهم اشاره ب تعهد کردین بنظر من تعهد داشتن نسبت به هرچیزی دلیل پیشرفته و یکی از بزرگترین مشکلات من نداشتن تعهد است ک دارم روش کار میکنم موفق باشین?
درپاسخ این سوال که کجا از ابزار برای موفقیت استفاده کنیم و کجا روی خدا حساب کنیم باید گفت طبق آموزه های استاد عباس منش اگر همه جا روی خدا حساب باز کنیم خودبه خود ابزار موفقیت برما نمایان میشه و در مسیر هدایتهای لازم رو دریافت خواهیم کرد
اینکه چه چیزی در کسب و کار نتیجه رو متفاوت میکنه و دلیل نتیجه متفاوت استاد عباس منش چیه؟ به اعتقاد بنده دلیل اصلی روش ایشون و علت موفقیتشون در کسب و کار این ویژگی است که کسب و کارشون قائم به ذات هست یعنی اگر یک سیستمی رو درنظر بگیریم که یکسری ورودی داشته باشه و ازون یک خروجی مشخص رو انتظار داشته باشیم که در اینجا نتیجه موفق در کسب وکار خروجی ما هست دراین سیستم هرچه تعداد متغیرها بیشتر باشه کنترل سیستم پیچیده تر و زمان برتر و پیش بینی اون هم سخت تر میشه چون عوامل زیادی در خروجی تاثیرگذارند ولی سیستم استاد عباس منش یک متغیره است که اون یک متغیر شخص ایشون است یعنی کسب و کار ایشون تنها و تنها به خود ایشون وابسته است و لاغیر البته منظور باور و سطح فرکانسی استاد است اگر بخوام مشخصتر بگم ویژگیهای بارز کسب و کار استاد عبارتند از:
۱- قائم به ذات ( یعنی تنها به نیروی درونی خود که قدرتش را از اتکا به قدرت واقعی هستی یعنی خدا نشات گرفته وابسته است) و به هیچ عامل بیرونی دیگری اعم از مردم و مسوولین و کشور و خانواده وضعیت سیاسی اقتصادی جامعه و٫٫٫ وابسته نیست که با تغییر هریک ازین متغیرها سیستم کسب و کارش دستخوش نوسانات شود٫
۲- خودباوری و ا حساس لیاقت و ارزشمندی نوع محصول و خدمتی که ارائه میدهد ایشان صد در صد بر ارزش محصولی که ارائه میدهن واقفن و حتی یک درصد هم نگران این نیستن که مبادا قیمتی رو بالا اعلام کرده باشن و یا با استقبال مشتریانشان روبه رو نشوند چون مطمئن هستن چه محصول ارزشمندی رو ارایه میدن و حتی حداقل قیمت رو اعلام کردن و این باور و عمل ایشون هست نه فقط در حرف
۳-یه ویژگی دیگه کسب و کار استاد اینکه مخاطب و مشتری خاص خودش رو داره و عملا دنبال جذب کل جامعه ویا دنیا نیست
لذا نوع ارتباط با مخاطب کسب و کارشون هم خاص و یکجورایی منحصربفرده من هیج بازاریابی رو ندیدم بگه اگه محصول اول ما رو نخریدی یا اصلا بدردت نخورد اجازه نداری بیای محصول دوم مارو بخری همه جا بدنبال فروش بیشترن حالا باهر نحوی و به هر قیمتی
در مورد تبلیغات و تکنیکهای مارکتینگ که دوست طراح سوال ازون به ابزارهای موفقیت یاد کردن من خودم شخصا درکار خودم که در مجموعه های بزرگ دولتی مختلف که نظارت بر شرکتهای پیمانکاری رو برعهده داشتم همواره شاهدم که حتی قدرترین شرکتها هم در ایران همیشه دنبال اینن که به هرجون کندنی هم که شده با هزارتا رایزنی و دم این و اون رو دیدن کار رو بگیرن و یا تو مناقصه ها یه جورایی از عدد مناسبتر زودترمطلع بشن و تو مناقصه برنده بشن تازه با وجود اینکه بعد از ارایه کار با هزارتا داستان و گیرایی که سیستم نظارتی میده سالها میگذره و در به در تازه باید به دنبال مطالباتشون بدوند تا بتونن حصول کنن خب این نشون میده یا به ارزش محصول و خدمتی که ارایه میدن واقف نیستن و احساس لیاقت نمیکنن درحالیکه خیلیهاشون هم واقعا سطح کارشون و توانمندیشون بالا و حتی بین المللیه و یا با باور کمبود مواجه هستن و فکر میکنن کار نیست و هرطور هست باید رقبا رو از میدون به در کنن ولو شده چند سال دیگه اجرتشون رو بگیرن
در مورد تبلیغات هم اون چیزی که در صدا وسیمای ما وجود داره وحتی در در ودیوار شهر تبلیغات نیست عملا التماسه و کاملا مشخصه تبلیغات کننده خودش نسبت به محصول و خدمتی که میخواد ارائه بده باور و احساس لیاقت نداره و یه جورایی داره التماس میکنه بیاید سراغ من
درحالی که من همانطور که استاد گفتن شرکتهایی مثل تسلا رو میپسندم که مشتریان ویژه دارن نه الزاما کل جامعه و یا حتی کل دنیا به نظر من اگر در مسیر کسب و کار با اون نیروی الهامات درونی که روش استاد هست اگرنیاز به تبلیغی هم باشه قطعا این تبلیغ برای قشر خاصیه و درحد بیان مشخصات و ویژگیهای عمومی و مثلا فنی و تخصصی اون محصول یا خدمت باید باشه
یه موردی هم که الان یادم اومد مثلا من اگه یه وقت بخوام محصولات ورزشی بخرم اصلا به تبلیغات فراوان تلویزیون کاری ندارم آخرین باری که یه کتونی گرفتم اونرو از فروشگاه آدیداس نزدیک خونه تهیه کردم با اینکه فروشگاه به اون بزرگی با محصولات خوبش خیلی کم مشتری داره و قیمتاش خیلی بالاست ولی من تبلیغی هم ازش ندیدم چون مشتری خاص خودش رو داره
در آخر برای دوست عزیزی که برسر دو راهی موندن که بالاخره مثل استاد برای موفقیت در کسب و کارشون از روش الهامات درونی و باورسازی استفاده کنن و یا از تکنیکهای مارکتینگ به مثالی به ذهنم رسید میزنم امیدوارم مورد استفاده واقع بشه و قضیه جا بیفته
مثلا اگر دقت کنید بعضی از کتابهای پرفروش سال و یا فیلمنامه های موفق دنیا رو کسانی خلق کردن که شاید آشنایی چندانی هم با اصول نویسندگی یا فیلمنامه نویسی نداشتن و بعضا دراثر برخورد با تضادها و تغییراتی که در زندگیشون بوجود اومده باورهاشون تغییر کرده و شروع کردن به ساختن زندگی توسط خودشون و یکباره در یک زمینه خاصی از جمله داستان یا فیلم بهشون الهاماتی شد و اثر معروفی رو خلق کردن و از تکنیکهای نویسندگی که اکثرا هم فرد نویسنده را در یه چارچوب مشخص و غیرخلاقانه محدود میکنه ودست رو می بنده استفاده نکردن و خیلی راحت و آسان و بدون هزینه سایر ابزار موفقیت از جمله دستهای خدا برای چاپ و فروش و بازاریابی داوطلبانه اثرشون یکی یکی و بی زحمت ظاهر شده چون اونها زحمت اصلی رو که کار روی باورها و ساختن زندگی به دست خودشون بوده رو کشیده بودن
مثلا خالق رمان هری پاتر البته ایشان از قبل نویسنده بودن ولی این رمان را بر اثر الهاماتی که بهشون شد نوشتن اتفاقا در شرایطی که وضعیت اقتصادی نامطلوبی داشتن ولی با تغییر باورها ابزار موفقیت یکی پس از دیگری ظاهر شد و همین اثر ایشان را به یکی از زنان ثروتمند تبدیل کرد
در مجموع اگر باور کنیم که تو این قایقی که نشستیم یه ناخدایی داره که قایق مارو به بهترین و زیباترین و امن ترین و بکرترین مقصد هدایت میکنه و نگران نباشیم و دراز بکشیم و از مناظر مسیر لذت ببریم قطعا امنیت سلامتی موفقیت و شادی و ثروت از آن ما خواهد بود
سختیش همون قسمت باور و یقین و اعتقاد قلبی و عملیه که انشااله با بکار گیری آموزه های استاد عباس منش عزیز عملی میشه
فعلا تا صفحه پنج هر انچهداز باورهای ناب و خالص بوده رو پیداکردم
باور های بسیار عالی
که البته باور پذیریشون نیاز به طی تکامل داره
.
درهرحال دریافتهای من هستن از جانب الله
قطعااا جای رشد دارم
باید همچنان بخوانم
بیش از سه هزار دیدگاه
خودش شبانه روزهاااا وقت میخاد
.
خداوند همه چیز میشود همه کس را
خداوند مرا تبلیغ میکند، او با دستان الهی اش، با کلام الهی اش مبلغ من است
خداوند کارهایم را به عزت و آسانی انجام میدهد
خداوند ارامش میشود درقلبم
خداوند اشتیاقم میشود برای ادامه مسیر
خداوند کیفیت بالای کارم میشود
خداوند برایم هرابزاری میشود که برای ثروتمند شدن، موفق شدن لازم دارم
من روی خدا حساب باز میکنم، روی علم و آگاهی الهی، روی فراوانی های نامحدودش، روی هدایتش، روی قوانین ثابتش، روی قادر بودنش، توانابودنش، من فقط روی خدا حساب باز میکنم،روی وکیل بودن خدا حساب باز میکنم،روی نظم و هماهنگی خداوند حساب باز میکنم
خداوند برای من ایده های نو و تازه میشود
خداوند همه چیز میشود همه کس را
این باورهااا بسیار خالص هستن
شاید فاصله فرکانسی با آنها داشته باشم
اما تکرار و تمرینشان بالاخره مرا در مدارش قرار میدهد
.
البته باورهایی هم برای شغلم ساختم. شخصی سازی کردم، نوشتم. باید روشون کارکنم.
.
راستی یک نتیجه عالی که در این مدتی که تعهد دادم به کارکردن روی باورهام، بدست اوردم اینه که دارم میبینم پولهام برکت پیدا کردن، میتونم اجناس با کیفیت باقیمت مناسبی بخرم، مثلا با دویست هزارتومان ده قلم جنس با کیفیت خریدم و بسیار زیبا از مهمونام پذیرایی کردم.
سلام رها جان خواستم تشکر و قدردانی کنم برای این باورهای شفاف و خالصانه ات . واقعا ممنونم عزیزم منم این باورهای خالصانه ات رو توی دفترم نوشتم و حیفم اومد که فقط امتیاز پنج ستاره بدم و خواستم تشکر و قدردانی کنم خیلی به این باورها نیاز داشتم و به کامنت زیبا و قشنگت هدایت شدم
اینکه گفتی…..
خداوند همه چیز میشود همه کس را
خداوند مرا تبلیغ میکند، او با دستان الهی اش، با کلام الهی اش مبلغ من است
خداوند کارهایم را به عزت و آسانی انجام میدهد
خداوند ارامش میشود درقلبم
خداوند اشتیاقم میشود برای ادامه مسیر
خداوند کیفیت بالای کارم میشود
خداوند برایم هرابزاری میشود که برای ثروتمند شدن، موفق شدن لازم دارم
من روی خدا حساب باز میکنم، روی علم و آگاهی الهی، روی فراوانی های نامحدودش، روی هدایتش، روی قوانین ثابتش، روی قادر بودنش، توانابودنش، من فقط روی خدا حساب باز میکنم،روی وکیل بودن خدا حساب باز میکنم،روی نظم و هماهنگی خداوند حساب باز میکنم
و از اینکه اون دویست هزارتومان برات برکت کرد تحسینت میکنم و به امید خدا بیشتر و بیشتر پول هات برات برکت کند
تمرکز بر روی یک تخصص خاص دید انسان رو به اون تخصص محدود میکنه اما توجه به قوانین جهان دید وسیع تری رو به انسان میده و باعث رشد سریع تر و انتخاب جهت درست تری در زندگی میشه٫
سلام به همه عباس منشی های عزیزم. من فکر می کنم که استاد قانون اصلی جهان رو درک کرده و اونو تو همه ی جنبه های زندگیش ب کاربسته . وقتی اصل و بدونی دیگه چه فرقی می کنه که توکسب و کار یا جنبه های دیگه . این قانون برای همه ی جنبه های زندگی جواب میده وقتی برای هرجنبه باورهای مخرب و شناسایی کنی و باورهای خیلی قوی برای خودت بسازی قطعا هدایت میشی وقتی به اصل (خدا) وصل بشی اون خودش به تو راه و نشون می ده که هرلحظه چه کاری انجام بدی . استاد همیشه از شهود استفاده میکنه برای همه مسایل زندگیش و به قول شمس تبریزی که میگه: پیمودن راه حق کار دل است نه کار عقل. راهنمایت همیشه دلت باشد، نه سری که بالای شانه هایت است. ازکسانی باش که به نفس خود اگاهند، نه از کسانی که نفس خود را نادیده می گیرند. یعنی اینکه کلا شهود و همون ک استاد میگه بهم گفته میشود ربطی ب عقل نداره و افرادی ک خیلی همه چی و میخوان استدلال کنن که اصلا این حرفارو درک نمی کنند . ولی افرادی مثل استاد ک ایمان قوی دارند و به منبع وصل شدند وراه خدارو میرند قطعا همیشه به نداهای درونشون گوش میدن و عمل میکنند که خیلی ازماها شاید بهمون الهاماتی میشه اما یا توجهی نمیکنیم یا عمل نمی کنیم که اونم برمیگرده به اینکه هنوز ایمان واقعی نداریم چرا که ب قول استاد ایمانی ک عمل نیاورد حرف مفت است. و کسب و کار استاد و سایت ایشون چرا رونق داره؟ یکی اینکه انسان وقتی ب کاری عشق داره و عشقشه ک اون کار و انجام می ده ؛نه بخاطر کسب درامد یا هرچیز دیگه ؛حتما ازون کار پول میسازه و رونق پیدا میکنه. یکیم اینکه تواین حوزه بعضی افرادی ک کار میکنند حرفاشون ب دل نمیشینه من فکر میکنم بخاطر اینه ک خودشون عمل نمیکنن صرفا چون کارشونه این حرفارو میزنن ولی استاد چون خودشون عمل کردن و هنوز هم دارن خودشون هم کار میکنن و ما نتایجشون رو میبینیم خیلی تاثیرگذارهستند از طرفی هم ایشون میگند ک انسان هایی ک تو مدار من هستند میان و خودشون هدایت میشن ب سایت و واقعا هم همینطوره خود خدا ب بهترین شکل اینکارو میکنه دیگه نیازی ب تبلیغ و ابزار نیست و نهایتا همه ی اینا برمیگرده به توحیدی بودن که هرچه انسان توحیدی تر باشه بیشتر همه جهان در خدمتش درمیان .
کامنت شما رو با عشق و علاقه خوندم و بسیییار ارزشمند و مفید بود. پیمودن راه حق کار دل است نه کار عقل. راهنمایت همیشه دلت باشد، نه سری که بالای شانه هایت است. ازکسانی باش که به نفس خود اگاهند، نه از کسانی که نفس خود را نادیده می گیرند.
چند روز پیش داشتم کامنت دوستان عزیز مربوط به مسابقات قبلی رو میخوندم,با خودم گفتم خیلی وقته مسابقه ای مطرح نشده ,حداقل از زمانی که من عضو سایت شدم.خدا راسپاس گزارم که این فرصت برای من ایجاد شد.
باز هم باورهای متفاوت و نتایج متفاوت.هر کس مزد ماندن وتکرار در باورهایش را می گیرد.
هر روز که می گذرد ودر ارتباط با افراد متفات قرار می گیرم,کلی باور رو در اطرافیانم شناسایی می کنم و به وضوح نتایج آن باورها را در زندگیشان می بینم.به طور مثال شخصی را ملاقات کردم که زندگی نسبتا معمولی داشت و گله مند بود حالا که اوضاع زندگیم بهتر از قبل شده و هیچ قرض و بدهی ندارم دچار افسردگی شدم,زمانی که بدهکار بودم هیجان بیشتری داشتم,مدام در حال تلاش برای پرداخت بدهی هایم بودم,الان دچار سکون شدم.بدیهیست که این فردبا این باور دوباره قرض و بدهی را تجربه خواهد کرد.در صورتی که اولا می تواند به خاطر پرداخت بدهی هایش شکر گزار خداوند باشدو دوما از شرایط زندگی این لحظه اش لذت ببردو هیجانات را به شکل دیگری مثل مسافرت به جایی که تا به حال نرفته یا کارهایی که تا به حال نکرده وارد زندگی اش کند.
در مورد کسب و کار هم ,همین طور است.اگر من باور داشته باشم که در کارم حتما باید تبلیغ کنم ,به ایده هایی سوق داده می شوم که حتما نیاز به تبلیغ دارد.اگر من باور داشته باشم برای رونق کسب و کارم باید راه های پیچیده ای را طی کنم,به همان مسیر هدایت می شوم.
اگر قرار است در زمینه ی خاصی آموزش ببینم خوب این کار را انجام می دهم.در مورد کسب و کارم آموزش های لازم را می بینم این منافاتی با باور های قدرتمند کننده ندارد.آموزش های لازم را کسب می کنم اما باورهای محدود کننده که در خلال آموزش به من گفته می شود را قبول نمی کنم.آموزش در کنار باورهای درست حتما نتایج درستی را به همراه دارد.
می توانم این طور مثال بزنم :شخصی یادگیری تخصصی را شروع کرده,اگر در آن کلاس بارها گفته شود برای موفق شدن در این حوزه حتما باید تبلیغ داشته باشید,یا حتما نیاز به پارتی دارید,یا حتما باید موقعیت رقیب ها را شناسایی کنید,یا فرصت ها برای این تخصص خیلی کم شده و…آیا این شخص دیگر انگیزه ای برای یادگیری و ادامه ی کار دارد؟
مگر اینکه این شخص با اموزش هایی که یاد گرفته و بدون باورهای محدود کننده ای که شنیده از کلاس خارج شودو کارش را با باورهای قدرتمند خودش شروع کند,آن موقع نتایج متفاوت را خواهد دید.ودر آخر همه ی این ها بستگی به میزان ایمان ما به باورهایمان دارد,اینکه چقدر به داستان باور ایمان داریم.
برای همه ی مردم سعادت,تندرستی,خوشی وقلبی مملوً از عشق به خداوند را می خواهم.
به نظرم برای پاسخ به این سوال باید قانون رو مرور کرد
قانون اول این هست که همه اتفاقات زندگیمون (۱۰۰ درصد) رو خودمون با باورهامون داریم رقم میزنیم و اگر به این نکته اعتقاد کامل نداشته باشیم دیگه بقیه قوانین و موارد به کارمون نمی یاد
وقتی ما به قانون اول باور داشته باشیم دیگه هیچ یک از موارد ابزار و بازاریابی برای ما مهم نیستن
برامون مهم نیست که تبلیغات کنیم یا نکنیم
یا در شبکه های اجتماعی چندتا فالوور داریم
یا که رقبا چندتا فالوور دارن یا چطور مشتریانشون رو بدست می یارن
یا که در سئو عالی باشیم یا نه
یا که مکان یا شهر کسب و کارمون کجاست
یا اصلا در چه کشوری زندگی میکنیم
اصلا چندتا کارمند داریم یا نداریم یا کارمندانمون از ته دل کار میکنن یا نمی کنن
به جاش باورهای خودمون در مورد کسب و کارمون رو عوض میکنیم
سوال مهمی که پیش می یاد این هست که این باورهای مشکل دار رو چطور تشخیصشون بدیم!؟
باید بهتون بگم که خوشبختانه یه راه حل خیلی ساده داره
می یای و نگاه می کنی می بینی چه فکرهایی در مورد کسب و کارت هستن که بهت احساس بدی میده
مثال: فکر میکنی رقیب هات الان دیگه خیلی قوی هستند و چندسال هست دارن کار میکنن و قدرت و پول زیادی دارن خرج میکنن
با فکر به این مورد احساس بدی بهت دست میده پس این یه باور اشتباه هست و باید تغییر کنه٫ و اینجا سوال مهم بعدی پیش می یاد آخه چطور!؟
خب خوشبختانه اینم یه راه حل ساده داره
راه حل: می یای و سعی می کنی به اون موضوع خاص با دید دیگه ای نگاه کنی٫ در مورد مثال ذکر شده:
۱- مگر اونا از صفر شروع نکردند
۲- مگر همه کسب و کار های دنیا زمانی از هیچ شروع نکردند مثل هوندا،مثل اپل،مثل ماکروسافت و گوگل
۳- مگر نیستند استارت آپ هایی که در ۴ سال و کارمند های کمتر ثروتشون رو برابر با شرکت رقیبی که ۲۰ سال هست داره کار میکنه (داستان استرایپ و پی پال)
تا اینجای کار یه کمی احساس بهتری پیدا کردید و افکار مثبت دیگر رو به سمت خودتون جذب می کنید اما باید هنوز ادامه بدین تا به یه حس آرامش در این موضوع خاص برسیم و من در حد مثال این سه مورد رو گفتم
درسته شاید یهویی اتفاق خاصی در کسب و کار شما نمی یفته اما نشونه هاش خیلی سریع بهتون نشون داده میشه ، چون شما از لحاظ فرکانسی در اون موضوع خاص ارتقا پیدا کردین
در کل می خوام بهتون بگم اگر استاد بدون هیچ عواملی که ما دستورالعمل موفقیت می نامیم، داره این نتایج عالی رو میگیره باورهای مناسب در مورد کسب وکارشون هست
و نتایج این باورها این هست که:
سایت استاد داره با ۴ نفر(کلا دوتا کارمند) اداره میشه
هزینه بازاریابی و تبلیغات نداره
مکان خاصی نداره
فروشش داره خودکار انجام میشه
کاربرانش از با عشق و علاقه دارن کامنت می زارن و لذت میبرن
اگر به موارد بالا نگاه کنیم همه موارد برخواسته از باورهای قوی هست
یه مثال خیلی جالبی هم که من اخیرا مطالعه کردم و خیلی بی ربط به این موضوع نیست
قضیه ساخت هواپیما توسط برادران رایت بود
همونطور که همه ما می دونیم اون دو برادر تنها کسانی نبودند که مشغول ساخت هواپیما در اون زمان بودند
در آن زمان شخصی به نام سامول پیرپان لنگلی هم بود که بر روی این پروژه کار می کرد که از نگاه مردم همه عواملی که ما به عنوان دستورالعمل موفقیت می شناسیم رو دارا بود٫
۱- پول (۵۰۰۰۰ دلار از دپارتمان جنگ گرفته بود برای ساخت ماشین پرنده)
۲- کارمندان باهوش و کاربلد (او استاد دانشگاه هاروارد بود و از لحاظ ارتباط به بهترین افراد هیچ مشکلی نداشت)
۳- همه او را می شناختند و از او حمایت می کردند
کمی آن طرفتر برادران رایت هیچ کدوم از عواملی که ما به عنوان رموز موفقیت می شناختیم رو نداشتند
۱- بی پول (آنها تنها یک تعمیرگاه دوچرخه داشتند و از همان هزینه ها را در می اوردند)
۲- حتی یک نفرشون تحصیلات دانشگاهی نداشتند
۳- و هیچ کسی از آنها حمایت نمی کرد
و بهش فکر کنید چرا تا حالا نام سامول پیرپان لنگلی هیچ کسی تا حالا نشنیده
اینجاست که تفاوت باورها به طور نامحسوسی خودش رو نشون میده و مغز منطقی ما میگه آخه چطور امکان داره!؟
اما دنیا دنیای باور هاست نه دنیای کارهای فیزیکی
از خلق آدم همین بوده و تا آخرین انسان در این دنیای بزرگ همین خواهد بود
فقط و فقط کافیه باور کنیم همه اتفاقات زندگیمون دست خودمونه
اگر مقدر شده باشد که من از دوره خاصی از استاد استفاده کنم حتما پولش یا مسیرش به صورت خداگونه ای به من داده میشه و راهش روشن میشه.
جواب مسابقه که مشخصه: حالا یه مثالم از مثال های استاد را میگم ، یه آقایه که نسبتآ مسن بوده یه رستوران داشته که همیشه خدا مشتری فوق العاده ای داشته حالا چه زمانی که رکود اقتصادی پایین بوده یا قیمت دلار بالا بوده یا پایین یا هر عوامل دیگه ای این آقا همیشه در هر شرایط خوب یا بد از نظر دیگران ، مشتری فوق العاده ای داشته .. بدون کمترین تبلیغی .
حالا چی میشه که اوضاعش بهم میریزه و طی مدت 20سالی که همیشه خدا کسب و کارش پر رونق بوده همچیز به یک باره طی چندین روز تغییر میکنه و تا جایی که حتی یک مشتریم نداره و اوضاش بهم میریزه .
خوب این آقاهه یه پسر داشته که در رشته اقتصاد مدرک خودش را گرفته و ..زمانی که پیش پدرش بر میگرده ،میگه بابا مگه نمیدونی رکود اقتصادی و شروع میکنه به تغییر دادن باور های 20 ساله پدرش و کاره خودشم به خوبی انجام میده و در عرض چند روز پدرش را به خوبی متقاعد میکنه که دیگه نباید تو این کسب و کار هزینه کند و هزار دلیل ..منطقی که شما دوستانم میدونید .
حالا چه عاملی بود که این آقا را به بهترین جایگاه رسانده بود و در کل شهر معروف بود به داشتن بیشترین مشتری بدون ذره ای تبلیغات ؟
خوب جوابش مشخصه (باور اینکه اوضاع خیلی خوبه مشتری خیلی زیاده و اینکه چقدر روز قشنگیه و همچی هر روز با این باور برای هر کسی در هر جایه دنیا باشه بهتر و بهتر میشه ..درست متوجه شدید دوستان همچی بسته به کنترل افکار و باور های ما دارد.
خوب من از خودم میگم زمانی که پول ندارم اصلا احساس نگرانی ندارم چرا چون میدونم و باور کردم که پول در آوردن راحترین کاره پول در آوردن آسونترین کاره با جرآت تمام میگم وقتی با تمام وجود ب ا و ر میکنم که پول در آوردن راحترین کاره به خوده خدا قسم که به یک ساعت نمی رسه که اینقدر پول تویه دستامه که مثل یه معجزه میبینمش اما معجزه ای در کار نیست فقط همین باور های خیلی ساده کوچیک هستند که نتایج بسیار فوق العاده ای را نشان میدهند ، البته اینم بگم که من از زمانی که با استاد آشنا شدم به این رشد رسیدم و نگرانی ها و ترس هایم را رها کردم و ایمان و شجاعت را در آغوش گرفتم.
حالا برای اینکه قانون باور ها براتون بهتر جا بیفته یه مثال میزنم: شبی را تصور کنید که زمانی که وارده اتاق خانه تان میشوید و به دنبال خودکار یا دفترچه یاداشتتان می گردید نامه ای را پیدا کنید که اسم آدرس شما را نوشته با تاریخ: امروز ، شما نامه را باز میکنید با قلم قرمز رنگ نوشته: فقط یک ساعت از زندگیت باقی مونده و این جمله را چندین بار تکرار کرده باشند اولش فکر میکنید که یه شوخی خیلی مسخره ایه و بعدش فکر میکنید که شما با هیچ کسی دشمنی ندارید خلاصش که یه کم گیج میشد بعدش میای در را باز کنید و بیرون برید که میبینید در قفل شده و سعی میکنید هر طور شده بیرون برید و.و.. ذهنتون یه بازی را با شما شروع میکنه حالا گاهی به اون جمله فکر میکنید به قفل شدن در و تصمیم میگیرید که با یکی از افراد خانواده یا دوستانتون تماس بگیرید میبینید که هیچ کدام از آن ها در دسترس نیستند به پلیس زنگ میزنید ولی خط اشغاله و بار ها و بار ها شماره های مختلف را میگیرید و شما وحشت زده میشوید و باور میکنید که کسی قصد جان شما را کرده و ترس سراسر وجودتان را فرا میگیره و در اون لحظه کافیه که برای ده ثانیه برق خونتونم قطع بشه و باقیشم که خودتون میدونید چی میشه بعد از چند دقیقه یه نفر میاد و به راحتی در را باز میکنه و شما تو این بازی بازنده شدید . این فقط یه تصور بود میتونیم برعکس کنیم مثلآ : تلفن خونتون زنگ میخوره شما گوشی را بر میدارید میبینه از بانک زنگ زدن بعد اسم و مشخصات شما را میخواهند که شما برنده مبلغ ۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰میلیارد تومان شدید و ……..
این ها را نوشتم که بدونید باید به شکل طبیعی و واقعی اون باور هایی که میخواهید داشته باشید را بپذیرید.
بله دوستان اگر قانون باور ها را یاد بگیریم مهمترین و پر ارزشترین سرمایه ای که در طول عمر میتونیم ازش استفاده کنیم را بدست میاوریم مثل استاد عباس منش که نمونه و الگویه بسیار خوبیه .
به نظر من زمانی که هر استادی در هر زمینه ای از قبل متنی را آ ماده کرده باشه و بخواهد درباره اش صحبت کند استرس زیادی داره ، که در 99دهم درصد متن خودشون را از قبل آماده کردند ولی استاد عباس منش شروع میکنه و هرچیزی را که قلبش بهش میگه را میگه
راستی دوستان به این موضوع فکر کردید یا اینکه من خودم شخصآ تمام فایل های رایگان استاد را دانلود کردم واقعا تمام فایل های استاد را دانلود کردم یه روز داشتم فقط به عکس های استاد که بر روی هر کدام از فایل های رایگانش گذاشته بود توجه میکردم استاد به یه چیزی اشاره میکنه …استاد به باور های توحیدی اشاره میکنه .
از خدایه خودم ثروت بی انتها خوشبختی در هر لحظه و شور و شوق فراوان در زندگیتون را آرزومندم.
من برای این موضوع دو داستان واقعی میدونم که تعریف میکنم که جواب مسابقه در داخلشونه(بهم الهام شد که بگم )
۱-
هفته پیش ما رفته بودیم به جمعه بازار(که همه چیز در انجا میفروشن)
و اونجا خیلیی شلوغههه و به حدی که خیلی سخت میشه غرفه ای رو بیشتر توی چشم دید که جلب توجه بیشتری کنه از بس تنوع همه شغلهاست و ازدهام زیاده
ولی در یک گوشه ای دیدم که یک جوان رشید و بدون داشتن هیچ غرفه ای فقط اومد یک قابلمه گذاشت زیر پاهاش که یک کم از بالاتر بتونه صحبت کنه و با صدای رسا و بلندی گفت بیاین با ۳ هزار تومان فقط یک دستگاه اب میوه گیری به خونتون ببرین فقط با ۳ هزار تومان و همون جا ایشون خودش یک وسیله لاکی خیلییی کوچیک و ساده شکل یک شیپور در حد قد یک دست داشت و لیمو شیرین رو سوراخ کرد و اون رو بالای اون میوه فشار داد و خیلی ساده آب میوه رو وارد لیوانی که زیرش نگه داشته بود داخلش ریخت ٫ یعنی خیلی ساده اون لاکی شیپور مانند رو داخل میوه کنی و بچرخونی و اون اب رو داخل لیوان بریزی
ظاهرشش بخدا خیلیی ساده و خیلییی خنده دار بود اول برای من که با خودم گفتم چه چیز الکی داره میفروشه مگه میخواد این وسیله الکی و ساده و بدون هیچ جذابیتی فروش بشه
ولی بعد از چند دقیقه دیدم زمان کمی نگذشت که بخدا قسم یک عالمه ادم اومدن و دورش رو گرفتن که حتی دیده نمیشد و بخدا از همه غرفه دارهای اونجا که وسایلهاشون رو به شیکی چیدمان کرده بودن ایشون شلوغ تر شده بود
و جوری که دوباره صندلی اورد و زیر پاهاش گذشت تا بیشتر بتونه تسلط داشته باشه
و پسر من که ۱۰ هزار تومانش داده بودیم که هر چی دوست داره بگیره فورا بهم گفت مامان منم میخوام برم از اون اقاهه اون وسیله رو بخرم
گفتم هر طور دوست داری
و رفت و فورا گرفت و وقتی اومد یک برگه کوچیک A۵ داده بود که فقط بصورت ساده عکسی از پیج اینستاگرامش گذاشته بود و زیر پیجش نوشته بود: زندگی قانون باورهاست
و اونجا دیگه جواب همه چیز اومد دستم که ایشون قانون باورها رو میدونه بخوبی و داره عمل میکنه و اونجا شک کردم و گفتم شاید ایشونم از شاگردهای استاده که این قدر به زیبایی و جسارت دست به عمل زده و یا شایدم قانون رو نمیدونه و ناگاهانه این قانون رو انجام میده
بخدا شاید ۹۰ درصد ماها این کارو رو نکنیم که یک قابلمه بزاریم زیر پامون و بیایم یک وسیله خیلیی ساده رو با صدای بلند در جمع بزرگی تبلیغ کنیم و بخدا هر کی اونجا میامد فورا میخرید و فروش خیلییی بالایی داشت چون هر کی میامد میخرید
و فهمیدم که واقعا وقتی استاد میگن به الهاماتت عمل کن(ایمان بی عمل نداشته باشیم ) یعنی چی و وقتی استاد میگن حرکت کن یعنی چی
ایمان دارم این جوان اینده بزرگی خواهند داشت چون ایمان با عمل داشت نه ایمان بدون عمل که حرف مفته
پس جواب مسابقه:
زندگی قانون باورهاست
زندگی قانون باورهاست
زندگی قانون باورهاست بخداااااااااااااا
۲- در جایی از همین سایت و یا کانال استاد عباسمنش خونده بودم : که یک دختر خانمی نوشته بودن: در شمال ایران در بالای کوه جنگلی که راه سختی هم داره برای رفتن به اونجا و باید پیاده بری یک خانم مسنی ( فکر کنم بنام خاله رعنا)زندگی میکنه که در خانه اش غذاهای سنتی درست میکنه و مسافران خیلیی زیادی برای خوردن این غذهاها میروند و در کنارش خوراکی های سنتی مثل ترشی و ٫٫٫ هم میفروشه که از اونها هم خیلییی استقبال یمشه
و ایشون میفرمودن من از روی کنجکاوی رفتم پیش این خانوم و گفتم چه طوریه که شما اصلا هیچ تبلیغی ندارین ولی اینقدر گروه و گروه داره میان و اینقدر صف های طولانی هست براتون و از شما اینقدر زیاد استقبال میکنند و این خاله رعنا فرمودن : خدا برای من تبلیغ میکنه —خدا خودش برام مشتری میاره—
(این صحبت و تفکر یک خانم بیسواد و مسن و روستایی در شمال ایران هست نه صحبت یک متخصص و کارشناس بازاریابی که برای هر ساعت مشاوره ساعتی ۲ میلیون میگیرن ولی به هیچ عنوان نتایج عملی این خانم مسن رو هم ندارند)
(در صورتی که خیلیی از رستورانها و مکانهای تفریحی و سیاحتی که در بیلبوردهای بزرگی در سطح شهر و ورودی های اون شهر تبلیغات بزرگ و زیادی کرده بودن ولی استقبال از ایشون در سخت ترین جای جنگل که مسیر ماشین رو هم نبود و باید به سختی از کوه بالا میرفتن تا به ایشون برسن ولی قابل قیاس نبود مشتریان ایشون از غذاهاشون ٫ در صورتی که همون غذا و همون ترشی ها و را در پایین کوه هم همه میفروختن )
ایشون به آشپزی خودش ایمان داشت و همین طور به خدای خودش ایمان داشت که خدا براش مشتریش رو میاره و خدا براش تبلیغ میکنه
سلام دوست عزیز درست رعنا خانم گفته خدا مشتری می رسونده اما این رعنا خانم با صداقت کار میکنه به اندازه ای که خدمات میده مزد میگیره غذای بد نمیده و خلاقیت داره برای همین تبلیغات دهن به دهن شده با اخلاص کار کردن خدا مشتری میفرسته
شما همون خانوم طاهره فرهادی هستین که در باره ورتکس و آبراهام خیلی کلیپ های جالبی میکس و تدوین کردین که با صدای خودتون هم هست که خیلی عالی شده , هستین؟
من خیلی دنبال پیدا کردن شما بودم که با هم در ارتباط بشیم چون من هم در حوزه میکس و تدوین خیلی علاقمندم و بخوصوص میکس در حوزه خدا و هستی و منم برای دل خودم چند کلیپ ساختم با صدای خودم و تصویرهایی درباره خدا و خودم که جالب شده و اگر شما هستین که از اشناییتون خیلییی خوشحالم
سلام..به نظر من توحید…اونچه که ما تو رویاهامون از خدا ساختیم استاد عباس منش تو واقعیت زندگیش داره اجراش میکنه اینکه خداوند یک انرژیه که قدرت خلق زندگیمون رو به ما داده وما رو در مسیر خواسته هامون هدایت میکنه،اینکه خداوند یک سیستمه که قوانین ثابتی داره واون قوانین هیچ وقت تغییر پیدا نمیکنن..اینها باورهایی اصلی هستند که به استاد عباس منش کمک کرده اند تا موفق بشه..وقتی من فایل های استاد رو گوش میدم به این نتیجه میرسم .فایل هایی که استاد در مورد اعتماد به نفس صحبت میکنن یا روابط،یا فراوانی..خیلی تاثیر گذارن ..متد هایی که گفته میشه برای رسیدن به اون باور خیلی خوبه..اما زمانی که این باورها رو استاد واضح ربط میدن به توحید، صدها برابر تاثیرشون بیشتر میشه ، اینکه این تو هستی که داری زندگیت رو خلق میکنی وخداوند این قدرت رو به تو داده..دیگه تمام متد های بازاریابی وتبلیغات رنگ میبازن وخنده دار میشن..نه اینکه بی تاثیر باشن..اون روش ها در واقع ذهن رو اماده میکنن اما تاثیرشون موقتی ومقطعی هست اونچه که تغییرات بنیادین ایجاد میکنه تغییر ریشه ای باورهاست که باور به مالک بودن وفرمانروا بودن الله ،به اعتقاد من روند تغییر باورها رو سرعت میبخشه..چون تمام باورهایی که مارو به خواسته هامون میرسونه در نهایت به توحید ویگانگی پروردگار ختم میشه..خداوندیک انرژیه که پادشاه کیهان وجهانیانه واین قدرت رو به من داده که این انرژی رو به اون شکلی که خودم میخوام در بیارم وزندگیم رو خلق کنم وقوانینی ثابت وبدون تغییر داره..پس تنها کاری که باید انجام بدم باور کردن این انرژی به عنوان مالک مطلقه کائناته ویاد گیری وبه کار بستن قوانین ثابت وبدون تغییرش..این کاریه که استاد عباس منش انجام داده ..کار بسیار ساده ایه ولی باورش برای مغز ما که همیشه دنبال پیچیدگیه خیلی راحت نیست..به همین خاطر راه حل در دسترسمونه اما دنبال یه چیز دیگه ایم برای موفقیت.. راه حل ساده اما نیاز داره به تعهد وانرژی
سلام خدمت خانم اکبری محترم جوابتون عالی و تآثیر گذار بود اول راجب خداوند توضیح دادینبعد قوانین و دراخرهم اشاره ب تعهد کردین بنظر من تعهد داشتن نسبت به هرچیزی دلیل پیشرفته و یکی از بزرگترین مشکلات من نداشتن تعهد است ک دارم روش کار میکنم موفق باشین?
با سلام
درپاسخ این سوال که کجا از ابزار برای موفقیت استفاده کنیم و کجا روی خدا حساب کنیم باید گفت طبق آموزه های استاد عباس منش اگر همه جا روی خدا حساب باز کنیم خودبه خود ابزار موفقیت برما نمایان میشه و در مسیر هدایتهای لازم رو دریافت خواهیم کرد
اینکه چه چیزی در کسب و کار نتیجه رو متفاوت میکنه و دلیل نتیجه متفاوت استاد عباس منش چیه؟ به اعتقاد بنده دلیل اصلی روش ایشون و علت موفقیتشون در کسب و کار این ویژگی است که کسب و کارشون قائم به ذات هست یعنی اگر یک سیستمی رو درنظر بگیریم که یکسری ورودی داشته باشه و ازون یک خروجی مشخص رو انتظار داشته باشیم که در اینجا نتیجه موفق در کسب وکار خروجی ما هست دراین سیستم هرچه تعداد متغیرها بیشتر باشه کنترل سیستم پیچیده تر و زمان برتر و پیش بینی اون هم سخت تر میشه چون عوامل زیادی در خروجی تاثیرگذارند ولی سیستم استاد عباس منش یک متغیره است که اون یک متغیر شخص ایشون است یعنی کسب و کار ایشون تنها و تنها به خود ایشون وابسته است و لاغیر البته منظور باور و سطح فرکانسی استاد است اگر بخوام مشخصتر بگم ویژگیهای بارز کسب و کار استاد عبارتند از:
۱- قائم به ذات ( یعنی تنها به نیروی درونی خود که قدرتش را از اتکا به قدرت واقعی هستی یعنی خدا نشات گرفته وابسته است) و به هیچ عامل بیرونی دیگری اعم از مردم و مسوولین و کشور و خانواده وضعیت سیاسی اقتصادی جامعه و٫٫٫ وابسته نیست که با تغییر هریک ازین متغیرها سیستم کسب و کارش دستخوش نوسانات شود٫
۲- خودباوری و ا حساس لیاقت و ارزشمندی نوع محصول و خدمتی که ارائه میدهد ایشان صد در صد بر ارزش محصولی که ارائه میدهن واقفن و حتی یک درصد هم نگران این نیستن که مبادا قیمتی رو بالا اعلام کرده باشن و یا با استقبال مشتریانشان روبه رو نشوند چون مطمئن هستن چه محصول ارزشمندی رو ارایه میدن و حتی حداقل قیمت رو اعلام کردن و این باور و عمل ایشون هست نه فقط در حرف
۳-یه ویژگی دیگه کسب و کار استاد اینکه مخاطب و مشتری خاص خودش رو داره و عملا دنبال جذب کل جامعه ویا دنیا نیست
لذا نوع ارتباط با مخاطب کسب و کارشون هم خاص و یکجورایی منحصربفرده من هیج بازاریابی رو ندیدم بگه اگه محصول اول ما رو نخریدی یا اصلا بدردت نخورد اجازه نداری بیای محصول دوم مارو بخری همه جا بدنبال فروش بیشترن حالا باهر نحوی و به هر قیمتی
در مورد تبلیغات و تکنیکهای مارکتینگ که دوست طراح سوال ازون به ابزارهای موفقیت یاد کردن من خودم شخصا درکار خودم که در مجموعه های بزرگ دولتی مختلف که نظارت بر شرکتهای پیمانکاری رو برعهده داشتم همواره شاهدم که حتی قدرترین شرکتها هم در ایران همیشه دنبال اینن که به هرجون کندنی هم که شده با هزارتا رایزنی و دم این و اون رو دیدن کار رو بگیرن و یا تو مناقصه ها یه جورایی از عدد مناسبتر زودترمطلع بشن و تو مناقصه برنده بشن تازه با وجود اینکه بعد از ارایه کار با هزارتا داستان و گیرایی که سیستم نظارتی میده سالها میگذره و در به در تازه باید به دنبال مطالباتشون بدوند تا بتونن حصول کنن خب این نشون میده یا به ارزش محصول و خدمتی که ارایه میدن واقف نیستن و احساس لیاقت نمیکنن درحالیکه خیلیهاشون هم واقعا سطح کارشون و توانمندیشون بالا و حتی بین المللیه و یا با باور کمبود مواجه هستن و فکر میکنن کار نیست و هرطور هست باید رقبا رو از میدون به در کنن ولو شده چند سال دیگه اجرتشون رو بگیرن
در مورد تبلیغات هم اون چیزی که در صدا وسیمای ما وجود داره وحتی در در ودیوار شهر تبلیغات نیست عملا التماسه و کاملا مشخصه تبلیغات کننده خودش نسبت به محصول و خدمتی که میخواد ارائه بده باور و احساس لیاقت نداره و یه جورایی داره التماس میکنه بیاید سراغ من
درحالی که من همانطور که استاد گفتن شرکتهایی مثل تسلا رو میپسندم که مشتریان ویژه دارن نه الزاما کل جامعه و یا حتی کل دنیا به نظر من اگر در مسیر کسب و کار با اون نیروی الهامات درونی که روش استاد هست اگرنیاز به تبلیغی هم باشه قطعا این تبلیغ برای قشر خاصیه و درحد بیان مشخصات و ویژگیهای عمومی و مثلا فنی و تخصصی اون محصول یا خدمت باید باشه
یه موردی هم که الان یادم اومد مثلا من اگه یه وقت بخوام محصولات ورزشی بخرم اصلا به تبلیغات فراوان تلویزیون کاری ندارم آخرین باری که یه کتونی گرفتم اونرو از فروشگاه آدیداس نزدیک خونه تهیه کردم با اینکه فروشگاه به اون بزرگی با محصولات خوبش خیلی کم مشتری داره و قیمتاش خیلی بالاست ولی من تبلیغی هم ازش ندیدم چون مشتری خاص خودش رو داره
در آخر برای دوست عزیزی که برسر دو راهی موندن که بالاخره مثل استاد برای موفقیت در کسب و کارشون از روش الهامات درونی و باورسازی استفاده کنن و یا از تکنیکهای مارکتینگ به مثالی به ذهنم رسید میزنم امیدوارم مورد استفاده واقع بشه و قضیه جا بیفته
مثلا اگر دقت کنید بعضی از کتابهای پرفروش سال و یا فیلمنامه های موفق دنیا رو کسانی خلق کردن که شاید آشنایی چندانی هم با اصول نویسندگی یا فیلمنامه نویسی نداشتن و بعضا دراثر برخورد با تضادها و تغییراتی که در زندگیشون بوجود اومده باورهاشون تغییر کرده و شروع کردن به ساختن زندگی توسط خودشون و یکباره در یک زمینه خاصی از جمله داستان یا فیلم بهشون الهاماتی شد و اثر معروفی رو خلق کردن و از تکنیکهای نویسندگی که اکثرا هم فرد نویسنده را در یه چارچوب مشخص و غیرخلاقانه محدود میکنه ودست رو می بنده استفاده نکردن و خیلی راحت و آسان و بدون هزینه سایر ابزار موفقیت از جمله دستهای خدا برای چاپ و فروش و بازاریابی داوطلبانه اثرشون یکی یکی و بی زحمت ظاهر شده چون اونها زحمت اصلی رو که کار روی باورها و ساختن زندگی به دست خودشون بوده رو کشیده بودن
مثلا خالق رمان هری پاتر البته ایشان از قبل نویسنده بودن ولی این رمان را بر اثر الهاماتی که بهشون شد نوشتن اتفاقا در شرایطی که وضعیت اقتصادی نامطلوبی داشتن ولی با تغییر باورها ابزار موفقیت یکی پس از دیگری ظاهر شد و همین اثر ایشان را به یکی از زنان ثروتمند تبدیل کرد
در مجموع اگر باور کنیم که تو این قایقی که نشستیم یه ناخدایی داره که قایق مارو به بهترین و زیباترین و امن ترین و بکرترین مقصد هدایت میکنه و نگران نباشیم و دراز بکشیم و از مناظر مسیر لذت ببریم قطعا امنیت سلامتی موفقیت و شادی و ثروت از آن ما خواهد بود
سختیش همون قسمت باور و یقین و اعتقاد قلبی و عملیه که انشااله با بکار گیری آموزه های استاد عباس منش عزیز عملی میشه
سلام دوست عزیز
سپاس ازدیدگاه اموزندتون..پرازدرس بودو هدایت خداوند برای من…باارزوی بهترینها برای شما
خدایاشکرت
چه آگاهی های نابی
چه گوهری
چقدر کامنتها عالی هستن
الان سه روزه تو این صفحه هام
فعلا تا صفحه پنج هر انچهداز باورهای ناب و خالص بوده رو پیداکردم
باور های بسیار عالی
که البته باور پذیریشون نیاز به طی تکامل داره
.
درهرحال دریافتهای من هستن از جانب الله
قطعااا جای رشد دارم
باید همچنان بخوانم
بیش از سه هزار دیدگاه
خودش شبانه روزهاااا وقت میخاد
.
خداوند همه چیز میشود همه کس را
خداوند مرا تبلیغ میکند، او با دستان الهی اش، با کلام الهی اش مبلغ من است
خداوند کارهایم را به عزت و آسانی انجام میدهد
خداوند ارامش میشود درقلبم
خداوند اشتیاقم میشود برای ادامه مسیر
خداوند کیفیت بالای کارم میشود
خداوند برایم هرابزاری میشود که برای ثروتمند شدن، موفق شدن لازم دارم
من روی خدا حساب باز میکنم، روی علم و آگاهی الهی، روی فراوانی های نامحدودش، روی هدایتش، روی قوانین ثابتش، روی قادر بودنش، توانابودنش، من فقط روی خدا حساب باز میکنم،روی وکیل بودن خدا حساب باز میکنم،روی نظم و هماهنگی خداوند حساب باز میکنم
خداوند برای من ایده های نو و تازه میشود
خداوند همه چیز میشود همه کس را
این باورهااا بسیار خالص هستن
شاید فاصله فرکانسی با آنها داشته باشم
اما تکرار و تمرینشان بالاخره مرا در مدارش قرار میدهد
.
البته باورهایی هم برای شغلم ساختم. شخصی سازی کردم، نوشتم. باید روشون کارکنم.
.
راستی یک نتیجه عالی که در این مدتی که تعهد دادم به کارکردن روی باورهام، بدست اوردم اینه که دارم میبینم پولهام برکت پیدا کردن، میتونم اجناس با کیفیت باقیمت مناسبی بخرم، مثلا با دویست هزارتومان ده قلم جنس با کیفیت خریدم و بسیار زیبا از مهمونام پذیرایی کردم.
واقعااا خداروشاکرم
بینهایت قدردانم
.
ممنونم و قدردانم از استاد آگاهی بخشم
.
خوشحالم که دراین خانواده زندگی میکنم️️️️️️️️
سلام رها جان خواستم تشکر و قدردانی کنم برای این باورهای شفاف و خالصانه ات . واقعا ممنونم عزیزم منم این باورهای خالصانه ات رو توی دفترم نوشتم و حیفم اومد که فقط امتیاز پنج ستاره بدم و خواستم تشکر و قدردانی کنم خیلی به این باورها نیاز داشتم و به کامنت زیبا و قشنگت هدایت شدم
اینکه گفتی…..
خداوند همه چیز میشود همه کس را
خداوند مرا تبلیغ میکند، او با دستان الهی اش، با کلام الهی اش مبلغ من است
خداوند کارهایم را به عزت و آسانی انجام میدهد
خداوند ارامش میشود درقلبم
خداوند اشتیاقم میشود برای ادامه مسیر
خداوند کیفیت بالای کارم میشود
خداوند برایم هرابزاری میشود که برای ثروتمند شدن، موفق شدن لازم دارم
من روی خدا حساب باز میکنم، روی علم و آگاهی الهی، روی فراوانی های نامحدودش، روی هدایتش، روی قوانین ثابتش، روی قادر بودنش، توانابودنش، من فقط روی خدا حساب باز میکنم،روی وکیل بودن خدا حساب باز میکنم،روی نظم و هماهنگی خداوند حساب باز میکنم
و از اینکه اون دویست هزارتومان برات برکت کرد تحسینت میکنم و به امید خدا بیشتر و بیشتر پول هات برات برکت کند
شاد و موفق باشی
سلام رویا جان
چقدر ترکیب نام شما زیباست
رویاااااا مهاجر
.
سپاسگزارم از اینکه با دیدگاهت من رو دوباره به این فایلها هدایت کردی
.
خوشحال میشم وقتی دوستان برام کامنت میزارن
چون باعث میشه برگردم دوباره دیدگاه خودم رو بخونم واین رو نشانه ای از طرف خداوند میدونم.
.
و پاسخ شما یادم انداخت که قراربوده این باورهای خالص رو که در دفترم هم نوشته بودم با صدای خودم ضبط کنم و به دلیل مهمانداری های اخیر فراموشم شده بود.
.
قدردانم رویا جانم
همین امروز به ضبط این باورهااا باید بشینم
.
به لطف الله کسب و کارت همیشه پررونق باشه
و خداوند برات همه چیز باشه
تمرکز بر روی یک تخصص خاص دید انسان رو به اون تخصص محدود میکنه اما توجه به قوانین جهان دید وسیع تری رو به انسان میده و باعث رشد سریع تر و انتخاب جهت درست تری در زندگی میشه٫
سلام به همه عباس منشی های عزیزم. من فکر می کنم که استاد قانون اصلی جهان رو درک کرده و اونو تو همه ی جنبه های زندگیش ب کاربسته . وقتی اصل و بدونی دیگه چه فرقی می کنه که توکسب و کار یا جنبه های دیگه . این قانون برای همه ی جنبه های زندگی جواب میده وقتی برای هرجنبه باورهای مخرب و شناسایی کنی و باورهای خیلی قوی برای خودت بسازی قطعا هدایت میشی وقتی به اصل (خدا) وصل بشی اون خودش به تو راه و نشون می ده که هرلحظه چه کاری انجام بدی . استاد همیشه از شهود استفاده میکنه برای همه مسایل زندگیش و به قول شمس تبریزی که میگه: پیمودن راه حق کار دل است نه کار عقل. راهنمایت همیشه دلت باشد، نه سری که بالای شانه هایت است. ازکسانی باش که به نفس خود اگاهند، نه از کسانی که نفس خود را نادیده می گیرند. یعنی اینکه کلا شهود و همون ک استاد میگه بهم گفته میشود ربطی ب عقل نداره و افرادی ک خیلی همه چی و میخوان استدلال کنن که اصلا این حرفارو درک نمی کنند . ولی افرادی مثل استاد ک ایمان قوی دارند و به منبع وصل شدند وراه خدارو میرند قطعا همیشه به نداهای درونشون گوش میدن و عمل میکنند که خیلی ازماها شاید بهمون الهاماتی میشه اما یا توجهی نمیکنیم یا عمل نمی کنیم که اونم برمیگرده به اینکه هنوز ایمان واقعی نداریم چرا که ب قول استاد ایمانی ک عمل نیاورد حرف مفت است. و کسب و کار استاد و سایت ایشون چرا رونق داره؟ یکی اینکه انسان وقتی ب کاری عشق داره و عشقشه ک اون کار و انجام می ده ؛نه بخاطر کسب درامد یا هرچیز دیگه ؛حتما ازون کار پول میسازه و رونق پیدا میکنه. یکیم اینکه تواین حوزه بعضی افرادی ک کار میکنند حرفاشون ب دل نمیشینه من فکر میکنم بخاطر اینه ک خودشون عمل نمیکنن صرفا چون کارشونه این حرفارو میزنن ولی استاد چون خودشون عمل کردن و هنوز هم دارن خودشون هم کار میکنن و ما نتایجشون رو میبینیم خیلی تاثیرگذارهستند از طرفی هم ایشون میگند ک انسان هایی ک تو مدار من هستند میان و خودشون هدایت میشن ب سایت و واقعا هم همینطوره خود خدا ب بهترین شکل اینکارو میکنه دیگه نیازی ب تبلیغ و ابزار نیست و نهایتا همه ی اینا برمیگرده به توحیدی بودن که هرچه انسان توحیدی تر باشه بیشتر همه جهان در خدمتش درمیان .
شاد سلامت ثروتمند هروز بهترازدیروزتون باشید
دوست خوبم میترا دادخواه عزیز سلام
چه شعر قشنگی آوردی
واقعا همینه، با ایمانت کار رو باید به خدا بسپری.
ممنون.
سلام خانم دادخواه عزیز
کامنت شما رو با عشق و علاقه خوندم و بسیییار ارزشمند و مفید بود. پیمودن راه حق کار دل است نه کار عقل. راهنمایت همیشه دلت باشد، نه سری که بالای شانه هایت است. ازکسانی باش که به نفس خود اگاهند، نه از کسانی که نفس خود را نادیده می گیرند.
بسیار عااالی. پیروز و خوشبخت باشید
سلام به استاد گرامی و تمام دوستان
چند روز پیش داشتم کامنت دوستان عزیز مربوط به مسابقات قبلی رو میخوندم,با خودم گفتم خیلی وقته مسابقه ای مطرح نشده ,حداقل از زمانی که من عضو سایت شدم.خدا راسپاس گزارم که این فرصت برای من ایجاد شد.
باز هم باورهای متفاوت و نتایج متفاوت.هر کس مزد ماندن وتکرار در باورهایش را می گیرد.
هر روز که می گذرد ودر ارتباط با افراد متفات قرار می گیرم,کلی باور رو در اطرافیانم شناسایی می کنم و به وضوح نتایج آن باورها را در زندگیشان می بینم.به طور مثال شخصی را ملاقات کردم که زندگی نسبتا معمولی داشت و گله مند بود حالا که اوضاع زندگیم بهتر از قبل شده و هیچ قرض و بدهی ندارم دچار افسردگی شدم,زمانی که بدهکار بودم هیجان بیشتری داشتم,مدام در حال تلاش برای پرداخت بدهی هایم بودم,الان دچار سکون شدم.بدیهیست که این فردبا این باور دوباره قرض و بدهی را تجربه خواهد کرد.در صورتی که اولا می تواند به خاطر پرداخت بدهی هایش شکر گزار خداوند باشدو دوما از شرایط زندگی این لحظه اش لذت ببردو هیجانات را به شکل دیگری مثل مسافرت به جایی که تا به حال نرفته یا کارهایی که تا به حال نکرده وارد زندگی اش کند.
در مورد کسب و کار هم ,همین طور است.اگر من باور داشته باشم که در کارم حتما باید تبلیغ کنم ,به ایده هایی سوق داده می شوم که حتما نیاز به تبلیغ دارد.اگر من باور داشته باشم برای رونق کسب و کارم باید راه های پیچیده ای را طی کنم,به همان مسیر هدایت می شوم.
اگر قرار است در زمینه ی خاصی آموزش ببینم خوب این کار را انجام می دهم.در مورد کسب و کارم آموزش های لازم را می بینم این منافاتی با باور های قدرتمند کننده ندارد.آموزش های لازم را کسب می کنم اما باورهای محدود کننده که در خلال آموزش به من گفته می شود را قبول نمی کنم.آموزش در کنار باورهای درست حتما نتایج درستی را به همراه دارد.
می توانم این طور مثال بزنم :شخصی یادگیری تخصصی را شروع کرده,اگر در آن کلاس بارها گفته شود برای موفق شدن در این حوزه حتما باید تبلیغ داشته باشید,یا حتما نیاز به پارتی دارید,یا حتما باید موقعیت رقیب ها را شناسایی کنید,یا فرصت ها برای این تخصص خیلی کم شده و…آیا این شخص دیگر انگیزه ای برای یادگیری و ادامه ی کار دارد؟
مگر اینکه این شخص با اموزش هایی که یاد گرفته و بدون باورهای محدود کننده ای که شنیده از کلاس خارج شودو کارش را با باورهای قدرتمند خودش شروع کند,آن موقع نتایج متفاوت را خواهد دید.ودر آخر همه ی این ها بستگی به میزان ایمان ما به باورهایمان دارد,اینکه چقدر به داستان باور ایمان داریم.
برای همه ی مردم سعادت,تندرستی,خوشی وقلبی مملوً از عشق به خداوند را می خواهم.
درود
به نظرم برای پاسخ به این سوال باید قانون رو مرور کرد
قانون اول این هست که همه اتفاقات زندگیمون (۱۰۰ درصد) رو خودمون با باورهامون داریم رقم میزنیم و اگر به این نکته اعتقاد کامل نداشته باشیم دیگه بقیه قوانین و موارد به کارمون نمی یاد
وقتی ما به قانون اول باور داشته باشیم دیگه هیچ یک از موارد ابزار و بازاریابی برای ما مهم نیستن
برامون مهم نیست که تبلیغات کنیم یا نکنیم
یا در شبکه های اجتماعی چندتا فالوور داریم
یا که رقبا چندتا فالوور دارن یا چطور مشتریانشون رو بدست می یارن
یا که در سئو عالی باشیم یا نه
یا که مکان یا شهر کسب و کارمون کجاست
یا اصلا در چه کشوری زندگی میکنیم
اصلا چندتا کارمند داریم یا نداریم یا کارمندانمون از ته دل کار میکنن یا نمی کنن
به جاش باورهای خودمون در مورد کسب و کارمون رو عوض میکنیم
سوال مهمی که پیش می یاد این هست که این باورهای مشکل دار رو چطور تشخیصشون بدیم!؟
باید بهتون بگم که خوشبختانه یه راه حل خیلی ساده داره
می یای و نگاه می کنی می بینی چه فکرهایی در مورد کسب و کارت هستن که بهت احساس بدی میده
مثال: فکر میکنی رقیب هات الان دیگه خیلی قوی هستند و چندسال هست دارن کار میکنن و قدرت و پول زیادی دارن خرج میکنن
با فکر به این مورد احساس بدی بهت دست میده پس این یه باور اشتباه هست و باید تغییر کنه٫ و اینجا سوال مهم بعدی پیش می یاد آخه چطور!؟
خب خوشبختانه اینم یه راه حل ساده داره
راه حل: می یای و سعی می کنی به اون موضوع خاص با دید دیگه ای نگاه کنی٫ در مورد مثال ذکر شده:
۱- مگر اونا از صفر شروع نکردند
۲- مگر همه کسب و کار های دنیا زمانی از هیچ شروع نکردند مثل هوندا،مثل اپل،مثل ماکروسافت و گوگل
۳- مگر نیستند استارت آپ هایی که در ۴ سال و کارمند های کمتر ثروتشون رو برابر با شرکت رقیبی که ۲۰ سال هست داره کار میکنه (داستان استرایپ و پی پال)
تا اینجای کار یه کمی احساس بهتری پیدا کردید و افکار مثبت دیگر رو به سمت خودتون جذب می کنید اما باید هنوز ادامه بدین تا به یه حس آرامش در این موضوع خاص برسیم و من در حد مثال این سه مورد رو گفتم
درسته شاید یهویی اتفاق خاصی در کسب و کار شما نمی یفته اما نشونه هاش خیلی سریع بهتون نشون داده میشه ، چون شما از لحاظ فرکانسی در اون موضوع خاص ارتقا پیدا کردین
در کل می خوام بهتون بگم اگر استاد بدون هیچ عواملی که ما دستورالعمل موفقیت می نامیم، داره این نتایج عالی رو میگیره باورهای مناسب در مورد کسب وکارشون هست
و نتایج این باورها این هست که:
سایت استاد داره با ۴ نفر(کلا دوتا کارمند) اداره میشه
هزینه بازاریابی و تبلیغات نداره
مکان خاصی نداره
فروشش داره خودکار انجام میشه
کاربرانش از با عشق و علاقه دارن کامنت می زارن و لذت میبرن
اگر به موارد بالا نگاه کنیم همه موارد برخواسته از باورهای قوی هست
یه مثال خیلی جالبی هم که من اخیرا مطالعه کردم و خیلی بی ربط به این موضوع نیست
قضیه ساخت هواپیما توسط برادران رایت بود
همونطور که همه ما می دونیم اون دو برادر تنها کسانی نبودند که مشغول ساخت هواپیما در اون زمان بودند
در آن زمان شخصی به نام سامول پیرپان لنگلی هم بود که بر روی این پروژه کار می کرد که از نگاه مردم همه عواملی که ما به عنوان دستورالعمل موفقیت می شناسیم رو دارا بود٫
۱- پول (۵۰۰۰۰ دلار از دپارتمان جنگ گرفته بود برای ساخت ماشین پرنده)
۲- کارمندان باهوش و کاربلد (او استاد دانشگاه هاروارد بود و از لحاظ ارتباط به بهترین افراد هیچ مشکلی نداشت)
۳- همه او را می شناختند و از او حمایت می کردند
کمی آن طرفتر برادران رایت هیچ کدوم از عواملی که ما به عنوان رموز موفقیت می شناختیم رو نداشتند
۱- بی پول (آنها تنها یک تعمیرگاه دوچرخه داشتند و از همان هزینه ها را در می اوردند)
۲- حتی یک نفرشون تحصیلات دانشگاهی نداشتند
۳- و هیچ کسی از آنها حمایت نمی کرد
و بهش فکر کنید چرا تا حالا نام سامول پیرپان لنگلی هیچ کسی تا حالا نشنیده
اینجاست که تفاوت باورها به طور نامحسوسی خودش رو نشون میده و مغز منطقی ما میگه آخه چطور امکان داره!؟
اما دنیا دنیای باور هاست نه دنیای کارهای فیزیکی
از خلق آدم همین بوده و تا آخرین انسان در این دنیای بزرگ همین خواهد بود
فقط و فقط کافیه باور کنیم همه اتفاقات زندگیمون دست خودمونه
مرتضی لطفی نژاد دوست خوبم سلام
چه مثال عینی و عالی از باورهای توحیدی درباره ی برادران رایت زدی
مرسی٫
جوابش سادست
یک کلامه
چون اقای عباسمنش دنبال عوامل اصلی کسب و کار بود وهست نه عوامل حاشیه که عموما توسط عامه مردم انجام میشه
در کل وقتی مثل بقیه فکر نمی کنی مث بقیه هم عمل نمیکنی و نتیجه ای مث بقیه نمیگیری
به همین راحتی
سلام استاد عزیزم
اگر مقدر شده باشد که من از دوره خاصی از استاد استفاده کنم حتما پولش یا مسیرش به صورت خداگونه ای به من داده میشه و راهش روشن میشه.
جواب مسابقه که مشخصه: حالا یه مثالم از مثال های استاد را میگم ، یه آقایه که نسبتآ مسن بوده یه رستوران داشته که همیشه خدا مشتری فوق العاده ای داشته حالا چه زمانی که رکود اقتصادی پایین بوده یا قیمت دلار بالا بوده یا پایین یا هر عوامل دیگه ای این آقا همیشه در هر شرایط خوب یا بد از نظر دیگران ، مشتری فوق العاده ای داشته .. بدون کمترین تبلیغی .
حالا چی میشه که اوضاعش بهم میریزه و طی مدت 20سالی که همیشه خدا کسب و کارش پر رونق بوده همچیز به یک باره طی چندین روز تغییر میکنه و تا جایی که حتی یک مشتریم نداره و اوضاش بهم میریزه .
خوب این آقاهه یه پسر داشته که در رشته اقتصاد مدرک خودش را گرفته و ..زمانی که پیش پدرش بر میگرده ،میگه بابا مگه نمیدونی رکود اقتصادی و شروع میکنه به تغییر دادن باور های 20 ساله پدرش و کاره خودشم به خوبی انجام میده و در عرض چند روز پدرش را به خوبی متقاعد میکنه که دیگه نباید تو این کسب و کار هزینه کند و هزار دلیل ..منطقی که شما دوستانم میدونید .
حالا چه عاملی بود که این آقا را به بهترین جایگاه رسانده بود و در کل شهر معروف بود به داشتن بیشترین مشتری بدون ذره ای تبلیغات ؟
خوب جوابش مشخصه (باور اینکه اوضاع خیلی خوبه مشتری خیلی زیاده و اینکه چقدر روز قشنگیه و همچی هر روز با این باور برای هر کسی در هر جایه دنیا باشه بهتر و بهتر میشه ..درست متوجه شدید دوستان همچی بسته به کنترل افکار و باور های ما دارد.
خوب من از خودم میگم زمانی که پول ندارم اصلا احساس نگرانی ندارم چرا چون میدونم و باور کردم که پول در آوردن راحترین کاره پول در آوردن آسونترین کاره با جرآت تمام میگم وقتی با تمام وجود ب ا و ر میکنم که پول در آوردن راحترین کاره به خوده خدا قسم که به یک ساعت نمی رسه که اینقدر پول تویه دستامه که مثل یه معجزه میبینمش اما معجزه ای در کار نیست فقط همین باور های خیلی ساده کوچیک هستند که نتایج بسیار فوق العاده ای را نشان میدهند ، البته اینم بگم که من از زمانی که با استاد آشنا شدم به این رشد رسیدم و نگرانی ها و ترس هایم را رها کردم و ایمان و شجاعت را در آغوش گرفتم.
حالا برای اینکه قانون باور ها براتون بهتر جا بیفته یه مثال میزنم: شبی را تصور کنید که زمانی که وارده اتاق خانه تان میشوید و به دنبال خودکار یا دفترچه یاداشتتان می گردید نامه ای را پیدا کنید که اسم آدرس شما را نوشته با تاریخ: امروز ، شما نامه را باز میکنید با قلم قرمز رنگ نوشته: فقط یک ساعت از زندگیت باقی مونده و این جمله را چندین بار تکرار کرده باشند اولش فکر میکنید که یه شوخی خیلی مسخره ایه و بعدش فکر میکنید که شما با هیچ کسی دشمنی ندارید خلاصش که یه کم گیج میشد بعدش میای در را باز کنید و بیرون برید که میبینید در قفل شده و سعی میکنید هر طور شده بیرون برید و.و.. ذهنتون یه بازی را با شما شروع میکنه حالا گاهی به اون جمله فکر میکنید به قفل شدن در و تصمیم میگیرید که با یکی از افراد خانواده یا دوستانتون تماس بگیرید میبینید که هیچ کدام از آن ها در دسترس نیستند به پلیس زنگ میزنید ولی خط اشغاله و بار ها و بار ها شماره های مختلف را میگیرید و شما وحشت زده میشوید و باور میکنید که کسی قصد جان شما را کرده و ترس سراسر وجودتان را فرا میگیره و در اون لحظه کافیه که برای ده ثانیه برق خونتونم قطع بشه و باقیشم که خودتون میدونید چی میشه بعد از چند دقیقه یه نفر میاد و به راحتی در را باز میکنه و شما تو این بازی بازنده شدید . این فقط یه تصور بود میتونیم برعکس کنیم مثلآ : تلفن خونتون زنگ میخوره شما گوشی را بر میدارید میبینه از بانک زنگ زدن بعد اسم و مشخصات شما را میخواهند که شما برنده مبلغ ۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰میلیارد تومان شدید و ……..
این ها را نوشتم که بدونید باید به شکل طبیعی و واقعی اون باور هایی که میخواهید داشته باشید را بپذیرید.
بله دوستان اگر قانون باور ها را یاد بگیریم مهمترین و پر ارزشترین سرمایه ای که در طول عمر میتونیم ازش استفاده کنیم را بدست میاوریم مثل استاد عباس منش که نمونه و الگویه بسیار خوبیه .
به نظر من زمانی که هر استادی در هر زمینه ای از قبل متنی را آ ماده کرده باشه و بخواهد درباره اش صحبت کند استرس زیادی داره ، که در 99دهم درصد متن خودشون را از قبل آماده کردند ولی استاد عباس منش شروع میکنه و هرچیزی را که قلبش بهش میگه را میگه
راستی دوستان به این موضوع فکر کردید یا اینکه من خودم شخصآ تمام فایل های رایگان استاد را دانلود کردم واقعا تمام فایل های استاد را دانلود کردم یه روز داشتم فقط به عکس های استاد که بر روی هر کدام از فایل های رایگانش گذاشته بود توجه میکردم استاد به یه چیزی اشاره میکنه …استاد به باور های توحیدی اشاره میکنه .
از خدایه خودم ثروت بی انتها خوشبختی در هر لحظه و شور و شوق فراوان در زندگیتون را آرزومندم.
استاد عباس منش سپاس گزارم واسه تموم باور هایه ساده ات.
ممنونم که این کامنت را مطالعه کردید
بسم االله الرحمن الرحیم
سلام خدمت استاد و خانواده دوست داشتنی و صمیمیم
زندگی قانون باورهاست
من برای این موضوع دو داستان واقعی میدونم که تعریف میکنم که جواب مسابقه در داخلشونه(بهم الهام شد که بگم )
۱-
هفته پیش ما رفته بودیم به جمعه بازار(که همه چیز در انجا میفروشن)
و اونجا خیلیی شلوغههه و به حدی که خیلی سخت میشه غرفه ای رو بیشتر توی چشم دید که جلب توجه بیشتری کنه از بس تنوع همه شغلهاست و ازدهام زیاده
ولی در یک گوشه ای دیدم که یک جوان رشید و بدون داشتن هیچ غرفه ای فقط اومد یک قابلمه گذاشت زیر پاهاش که یک کم از بالاتر بتونه صحبت کنه و با صدای رسا و بلندی گفت بیاین با ۳ هزار تومان فقط یک دستگاه اب میوه گیری به خونتون ببرین فقط با ۳ هزار تومان و همون جا ایشون خودش یک وسیله لاکی خیلییی کوچیک و ساده شکل یک شیپور در حد قد یک دست داشت و لیمو شیرین رو سوراخ کرد و اون رو بالای اون میوه فشار داد و خیلی ساده آب میوه رو وارد لیوانی که زیرش نگه داشته بود داخلش ریخت ٫ یعنی خیلی ساده اون لاکی شیپور مانند رو داخل میوه کنی و بچرخونی و اون اب رو داخل لیوان بریزی
ظاهرشش بخدا خیلیی ساده و خیلییی خنده دار بود اول برای من که با خودم گفتم چه چیز الکی داره میفروشه مگه میخواد این وسیله الکی و ساده و بدون هیچ جذابیتی فروش بشه
ولی بعد از چند دقیقه دیدم زمان کمی نگذشت که بخدا قسم یک عالمه ادم اومدن و دورش رو گرفتن که حتی دیده نمیشد و بخدا از همه غرفه دارهای اونجا که وسایلهاشون رو به شیکی چیدمان کرده بودن ایشون شلوغ تر شده بود
و جوری که دوباره صندلی اورد و زیر پاهاش گذشت تا بیشتر بتونه تسلط داشته باشه
و پسر من که ۱۰ هزار تومانش داده بودیم که هر چی دوست داره بگیره فورا بهم گفت مامان منم میخوام برم از اون اقاهه اون وسیله رو بخرم
گفتم هر طور دوست داری
و رفت و فورا گرفت و وقتی اومد یک برگه کوچیک A۵ داده بود که فقط بصورت ساده عکسی از پیج اینستاگرامش گذاشته بود و زیر پیجش نوشته بود: زندگی قانون باورهاست
و اونجا دیگه جواب همه چیز اومد دستم که ایشون قانون باورها رو میدونه بخوبی و داره عمل میکنه و اونجا شک کردم و گفتم شاید ایشونم از شاگردهای استاده که این قدر به زیبایی و جسارت دست به عمل زده و یا شایدم قانون رو نمیدونه و ناگاهانه این قانون رو انجام میده
بخدا شاید ۹۰ درصد ماها این کارو رو نکنیم که یک قابلمه بزاریم زیر پامون و بیایم یک وسیله خیلیی ساده رو با صدای بلند در جمع بزرگی تبلیغ کنیم و بخدا هر کی اونجا میامد فورا میخرید و فروش خیلییی بالایی داشت چون هر کی میامد میخرید
و فهمیدم که واقعا وقتی استاد میگن به الهاماتت عمل کن(ایمان بی عمل نداشته باشیم ) یعنی چی و وقتی استاد میگن حرکت کن یعنی چی
ایمان دارم این جوان اینده بزرگی خواهند داشت چون ایمان با عمل داشت نه ایمان بدون عمل که حرف مفته
پس جواب مسابقه:
زندگی قانون باورهاست
زندگی قانون باورهاست
زندگی قانون باورهاست بخداااااااااااااا
۲- در جایی از همین سایت و یا کانال استاد عباسمنش خونده بودم : که یک دختر خانمی نوشته بودن: در شمال ایران در بالای کوه جنگلی که راه سختی هم داره برای رفتن به اونجا و باید پیاده بری یک خانم مسنی ( فکر کنم بنام خاله رعنا)زندگی میکنه که در خانه اش غذاهای سنتی درست میکنه و مسافران خیلیی زیادی برای خوردن این غذهاها میروند و در کنارش خوراکی های سنتی مثل ترشی و ٫٫٫ هم میفروشه که از اونها هم خیلییی استقبال یمشه
و ایشون میفرمودن من از روی کنجکاوی رفتم پیش این خانوم و گفتم چه طوریه که شما اصلا هیچ تبلیغی ندارین ولی اینقدر گروه و گروه داره میان و اینقدر صف های طولانی هست براتون و از شما اینقدر زیاد استقبال میکنند و این خاله رعنا فرمودن : خدا برای من تبلیغ میکنه —خدا خودش برام مشتری میاره—
(این صحبت و تفکر یک خانم بیسواد و مسن و روستایی در شمال ایران هست نه صحبت یک متخصص و کارشناس بازاریابی که برای هر ساعت مشاوره ساعتی ۲ میلیون میگیرن ولی به هیچ عنوان نتایج عملی این خانم مسن رو هم ندارند)
(در صورتی که خیلیی از رستورانها و مکانهای تفریحی و سیاحتی که در بیلبوردهای بزرگی در سطح شهر و ورودی های اون شهر تبلیغات بزرگ و زیادی کرده بودن ولی استقبال از ایشون در سخت ترین جای جنگل که مسیر ماشین رو هم نبود و باید به سختی از کوه بالا میرفتن تا به ایشون برسن ولی قابل قیاس نبود مشتریان ایشون از غذاهاشون ٫ در صورتی که همون غذا و همون ترشی ها و را در پایین کوه هم همه میفروختن )
ایشون به آشپزی خودش ایمان داشت و همین طور به خدای خودش ایمان داشت که خدا براش مشتریش رو میاره و خدا براش تبلیغ میکنه
پس بازم جواب مسابقه:
زندگی قانون باورهاست
زندگی قانون باورهاستتتتت
زندگی قانون باورهاستت بخداااااااااااا
سلام دوست عزیز
سپاس فراوان از دیدگاه زیباتون…..ومثالهایی که اوردین…پراز درس…باارزوی بهترینها برای شما…
سلام دوست عزیز درست رعنا خانم گفته خدا مشتری می رسونده اما این رعنا خانم با صداقت کار میکنه به اندازه ای که خدمات میده مزد میگیره غذای بد نمیده و خلاقیت داره برای همین تبلیغات دهن به دهن شده با اخلاص کار کردن خدا مشتری میفرسته
سلام خیلی متشکرم از پیامتون
شما همون خانوم طاهره فرهادی هستین که در باره ورتکس و آبراهام خیلی کلیپ های جالبی میکس و تدوین کردین که با صدای خودتون هم هست که خیلی عالی شده , هستین؟
من خیلی دنبال پیدا کردن شما بودم که با هم در ارتباط بشیم چون من هم در حوزه میکس و تدوین خیلی علاقمندم و بخوصوص میکس در حوزه خدا و هستی و منم برای دل خودم چند کلیپ ساختم با صدای خودم و تصویرهایی درباره خدا و خودم که جالب شده و اگر شما هستین که از اشناییتون خیلییی خوشحالم