live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج - صفحه 71

4232 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رویا حیدری گفته:
    مدت عضویت: 2264 روز

    ۱٫باور و ایمان ۱۰۰٪ به موفق شدن

    ۲٫توجه و احساس رسیدن و بدست اوردن موفقیت ۳٫تصویر سازی رسیدن به هدف و خواسته رمز موفقیت استاد است٫

    نظرات یا راهکار متخصصین فقط یک باور را در ذهن ما ایجاد میکنن که این باور ما رو گمراه میکنه که به شیوه انها راه رسیدن به موفقیت صحیح تر است ٫

    در صورتی که اگر قانون جهان هستی رو کامل درک کرده باشیم با توجه با ۳ اصل بالا که گفتم تمام شرایط و عوامل رسیدن به موفقیت سر راه مان قرار میگیرد٫

    در واقع هر چی فرکانس قوی تری ارسال کنیم با توجه به ۳ اصل به همان نسبت نتیجه بهتر و سریع تر به هدف و موفقیت رو دریافت خواهیم کرد٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    مهدی ورمزیار گفته:
    مدت عضویت: 2675 روز

    بنام رب العالمین

    سلام به همه دوستان و استاد عزیز

    دوست دارم با چند جمله نظرم رو در خصوص این پرسش بیان کنم

    من فکر میکنم مهمترین تفاوت در نگاه همجنس نگاه استاد با دیگر دیدگاه های عموماً فنی و علمی در توحید و نگرش توحیدی خلاصه میشه،بعبارت ساده تر در آموزه های مارکتینگ و بازاریابی و کلا تجارت توجه و تمرکز بر موارد بیرونی از قبیل ؛رقبا،مشتریان، شرایط محیطی،شرایط فرهنگی و٫٫٫ فوق العاده با اهمیت و حتی اصل و شالودهٔ کاره در صورتی که در نگاه توحیدی استاد تمرکز بر ساختن باورهایی توحیدیست مثل؛ وجود فراوانی در جهان،توجه به الهامات الهی با مشخصه شور انگیزی و بی توجه به نجواهای شیطانی نگران کننده که اکثرا با ادله منطقی به سراغمون میاد و٫٫٫

    ضمناً این حرف استاد خیلی به دلم نشست که: (کارجهان اثبات کردن باورهای مابه خودمونه) حال ما میتونیم انتخاب بکنیم که عوامل و دلایل منطقی بیرونی در زندگی و کسب و کارمون نقش ایفا بکنن یا باورهای قدرتمند کننده ای که زاییده اتصال به منبع بینهایت انرژیست

    ممنونم از سوال تأمل برانگیزتون

    شاد و ثروتمند و توحیدی باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2630 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم ، خانواده محترمشون و تمام رفقای هم فرکانسی خودم ، امیدوارم حال دلتون خوب باشه و همیشه برقرار باشین

    دوست دارم داستان خودم رو بگم براتون که بی شک جواب همین سواله من به شدت گذشته عجیب و غریبی دارم و از بچگی فقط دنبال علاقم بودم و برعکس همه که می گفتن نقد رو بچسب نسیه رو ول کن من نسیه رو می چسبیدم نقد رو ول می کردم :)

    اما داستان من : ( داستانم رو سریع میرم جلو چون می خوام برسم نقطه عطف زندگیم و جواب سوال مسابقه )

    من تو یک خانواده سوپر مذهبی با پدری که هیچ وقت بدون وضو جایی نمیره یا ختی نمی خوابه بزرگ شدم از همون بچگی هرجا می رفتم به من میگفتن پسر آقای خوشدل و نمونه ای بودم از یک انسان محافظه کار به تمام معنا

    من با همین فرمون رفتم جلو و جلو تا رسیدم به اول دبیرستان ( فقط یه گوشه از شخصیتم رو بهتون بگم که به دلیل اینکه به شدت آدم منطق گرایی هستم و بی دلیل و مدرک چیزی رو قبول نمی کنم جوری به خرافه های مختلف اعتقاد آورده بودم که اگر تو همون دوران دبیرستان من اگر دختری از رو به روم رد میشد کلا میرفتم اونور خیابون خدایی نکرده چشم تو چشم نامحرم نشم!! )

    ##

    من با اینکه همیشه قرآن می خوندم و مسابقات مختلف قرآن شرکت می کردم و مقام میاوردم و از طرفی هم نتنها نماز خوندنم ترک نمیشد بلکه انواع تعقیباتش رو دنبال می کردم ولی تو زندگیم یه خللی داشتم !! اونم اینکه به وضع زندگیمون که نگاه می کردم خیلی دور از اون چیزی بود که از موفقیت و خوشبختی میشنیدم و به خودم می قبولوندم که آره علی اونایی که پولدارن همشون دزدن بابا ، اصلا پول چرک کف دسته و یه سری باورهای دیگه که هممون شنیدیم

    ####

    من توی دوران دبیرستان با اینکه اوضاع درسیم بی نهایت خوب بود و مدرسه خیلی خوبی درس می خوندم به کامپیوتر علاقه مند شدم ، روانی وار ! جوری که من سوم دبیرستان که رفقام برای کنکور روزی 15 ساعت درس می خوندن من تا روزی 22 ساعت درگیر کدنویسی و … بودم

    هرچی بیشتر میرفتم جلو فقط بیشتر به زور باورهای قدیمی و یه جوری از ترس آقای خوشدل (پدر عزیزم) نماز و قرآن می خوندم

    یه جورایی خسته شدم بودم که تو زندگیم هیچ احساس خوشبختی ندارم و همش دچار مشکلات مختلف هستم و توی اون سن باید بیماری معده داشته باشم ، دیگه خودم رو کلا باخته بودم و توی سن 17 سالگی تن داده بودم به قرص های سنگین معده و بعضی وقتا جوری این درد اذیتم می کرد که میزد به کمر و پهلو هام و 2،3 روز من رو زمین گیر می کرد

    #####

    دوران شیرین دبیرستان تمام شد و وارد دانشگاه شدم به دلیل اینکه خیلی کامپیوتر کار کرده بودم تو همون سن و سال و اواخر دوران دبیرستان پروژه های کوچیک برنامه نویسی میگرفتم یه سایت موزیک هم داشتم که یواشکی دور از چشم بابام ازش پول درمیاوردم :)

    من به قدری سر این ارتباط با جنس مخالف مشکل داشتم که اولا کلا سرم تو دانشگاه پایین بود و دوما هیچ وقت نمیرفتم تمرین حل کنم چون کلاسا مختلط بود :

    گذشت و گذشت تا اینکه من با یه شرکتی به صورت دورکاری شروع به فعالیت کردم و انگاری شدم مسئول بخش طراحی سایتشون البته در کنارش جست و گریز سئو هم کار می کردم ( که می خوام تهش بگم چرا سایت استاد عباس منش انقدر ورودی داره و قوانین سئو زیر سوال نرفته )

    من متاسفانه به دلیل مشکلا باوری که داشتم درآمدم حدود 700 تومن در ماه بود که بعضی وقتا هم نبود ولی خب به شکل بی نهایت عجیبی سر یه مدت کوتاه خرج میشد و چون دوست داشتم مستقل باشم همیشه هشتم گرویه نهم بود !

    من با اشخاص مختلفی همکاری کردم و تجربه های زیادی کسب کردم تا اینکه حدود یک سال و اندی پیش با یک دوست جدیدی آشنا شدم که ایشون کلا برخوردش با بقیه مشتریا فرق داشت، انگار کلا نگاهش به زندگی یه جور دیگه بود ، به لطف خدا بنا به عادی که با همه مشتریام دوست میشم با این بنده خدا هم دوست شدیم و گفتم آقا تو کلا تفکراتت فرق داره میشه یکم توضیح بدی داستان چیه من با اینکه بعضی جاها بدقولی کردم ولی کلا اصلا تو یه جور دیگه برخورد کردی و ندیدم عصبی بشی ! که خروجی این رفاقت آشنایی با سایت استاد عباس منش در حدود یکسال پیش بود یعنی همون تاریخ عضویتم

    ######

    من انگار با دنیای جدیدی آشنا شدم و همون اول که اومدم داخل سایت دیدم یا خدا قیمت دوره های سایت چه قدر زیاده !!! بنا به عادتی که بله منطقا این بنده خدا یک نوندونی درست کرده بی خیال سایت شدم و سایت رو بستم تا اینکه تو مهرماه گفتم آقا تو برو فایل های رایگان بنده خدارو شروع کن ببین چی میگه شاید حرف راست بزنه ( خدا اینجا دعوت کرده منو به بهشتش ) منم با فایل حزن در قرآن شروع کردم ! پسر 180 درجه با تفکرات من فرق داشت!!!! انقدر برام عجیب بود که کلا چند بار فایل رو هی گوش دادم که ببینم اینطوری که استاد داره قرآن رو میبینه چرا من تا حالا ندیدم !

    خلاصه من دیگه فایل های رایگان رو شروع کردم و فک کنم روزی 10 12 ساعت فقط فایل هارو گوش میدادم و میکس های مختلفی که بچه ها ساخته بودن رو تکرار می کردم و هر روز ایمانم قوی تر میشد ! تا اینکه رسیدم به نقطه عطف زندگیم.

    ############

    با این رفیق گلم که صحبت می کردیم فهمیدم مشکل کار من تو درآمد کم عزت نفسه و باید حلش کنم و یکی از درمان های اصلی تو مورد من مشکل بدهی بود !

    منم گفتم خب پس بیا تستش کنیم ولی انتظار نداشتم خدا منو با یک چالش و تعارض خیلی بزرگ و مدید تست کنه.

    من طبق تعهدی که قرار بود به خود بدم روی کاغذ نوشته بودم و امضا کرده بودم که من باید تا یکسال دیگر درآمدم 3 برابر افزایش پیدا کند یعنی ماهی 2 میلیون تومان ( مهر 97 – هنوز کاغذش تو کیف پولمه )

    آقا رسید 8 آبان 97 و اصلا میگی خود خدا اومده بود کنارم به من ایمان راسخ اعطا کرده بود مثل این شوالیه تو فیلم ها :))

    ######

    من صبح سه شنبه تعطیل بود از خدا خواستم که خدایا بهم نشون بده این راه درسته که وارد مسیرت شدم ، اینم بگم که من با خدای خودم عاشقانه نامه نگاری می کردم هر روز

    12 آبان شد من 5 هزار تومن ته حسابم بود و می خواستم برم شرکتی که تازه مشغول به کار بودم ماهی 700 تومن می گرفتم ، حقوقمون رو هم 1 هر برج میرختن

    رفتم در یخچال رو باز کنم صبحانه بخورم ، دیدم اع ! یخچال خالیه ! متعجب هرچی خونه رو سرچ کردم چیزی پیدا نکردم صبحانه بخورم 5 تومنم بیشتر پول نداشتم هرچیزی می خریدم اونو از دست میدادم :) شاید بپرسین چرا قرض نکردی پول؟ چون چند روز قبلش نوشته بودم تو نامه که من از هیچ کس پول نباید قرض بگیرم حتی پدر مادرم و باید خدا کار من رو درست کنه

    آقا منم گفتم مهم نیست علی خدا خودش ردیف می کنه ( البته بگم ایمانم 50 50 بود یعنی رو فاز تست کردن روش جدید زندگیم بودم ) منم برای بهینه کردن هزینه رفتم سوار اتوبوس شدم تو حال خودم بودم داشتام پادکست های استاد رو گوش میدادم که یهو ! همکارم بهم پیامک داد آقای خوشدل من صبحانه کوکو درست کردم نون هم گرفتم چیزی نخورین بیاین باهم صبحانه بخوریم !

    انقدر خوشحال شدم که حد نداشت ! آقا رسیدم شرکت و جاتون خالی یه صبحانه مشتی زدم ، ظهر شد گشنم شدش ( من ماشالله روزی 5 وعده اصلی و 3 4 تا میان وعده دارم ) می خواستم به رفیقم بگم اقا بیا غذا بگیر از حسابم که بهم طلب کاری کم کن ولی گفتم : آهای علی آقا یادت باشه چه قولی دادی ها رو به انسان ها نمیندازی منم گفتم علی الله رفتم از تو یخچال پنیر برداشتم و قبل اینکه بچه ها غذا بخورن سریع از باقیمونده نون صبح خودم رو سیر کردم و رفتم سر کارم و بعدازظهر زودتر اومدم با اتوبوس سمت خونه ، آقا چشمتون روز بد نبینه رسیدم خونه دیدم هیچکی خونه نیست ، منم گشنه هیچی هم تو یخچال نداریم

    بعد رو به آسمون کردم گفتم حاجاقا اساسی می خوای مارو تست کنی ها ، تو ته دنیا پایتم منم برای اینکه گشنگی اذیتم نکنه زودتر فک کنم حدود ساعت 7 اینا خوابیدم تا حداقل صبحانه زودتر بیدار شم با خانواده بخورم ( اینم بگم پدر و مادر چون فرهنگی هستن خوب صبح زود از خونه میرن بیرون دیگه و بقیه هم مدرسه ان !) ساعتای 11:30 شب زنگ در خورد و خواهرم اومد گفت علی بیا برات غذا آوردیم گفتن برای تو غذا بیاریم : حالا اون بنده خدایی که گفته بود غذا برای فلانی ببرین و اصلا من ندیده بودمش ! بعد گفتم ای جااااان داره جواب میده

    #####

    ایمانم قوی تر شد و دیدم نه واقعا داره کار میکنه این روش خخخ

    آقا من 15 آبان پولم کلا تمام شد دیگه یه 450 تک تومنی ته حسابم بود که حتی نمی تونستم من کارت خالیم رو شارژ کنم ، کلا این 3 روز تا 15 آبان با همین روش من غذا می خوردم و خدارو مشتی شکر می کردم ( واقعا کیف می کردم ها ! حتی به پدر مادر نمی گفتم پول بدین سر اون تعهده )

    من دیدم هیچ جوره نمیشه رفت شرکت ، بعد یه چیزی گفت علی برو ایستگاه اتوبوس خدا بزرگه یه چیزی میشه دیگه بعد اونجا هم یاد گرفته بودم که اون نجوایی که حس خوب بهت میده رو بهش عمل کن دیگه رفتم سمت ایستگاه اتوبوس با من کارت خالی ، نشسته بودم رو صندلی که یهو گوشیم گفت : دینگ دینگ ، باز کردم دیدم اع ! 50 هزار تومن برام پول ریختن ، بعد فهمیدم رفیقی که اگر می کشتیش بدیهش رو نمیداد خودش برام پول زده بود و عذرخواهی کرده بود!

    ##########

    تو همین حال و هوا بودم که من کارت رو شارژ کردم و سوار اتوبوس شدم برم شرکت یهو یادم اومد بعله !! 40 هزار تومن بدهی دارم ! خب طبق قولم باید بدهی رو می ریختم حالا فک می کنین به کی بدهکار بودم ؟ به کسی که ما همیشه آخرین نفر بدهیش رو میدیم و کسی نبود جز مادرم !!!! آقا شیطون آی وسوسه میکرد، میگفت علی ولش کن این مامانته اون تعهده شامل این نمیشه منم گفتم علی باید بری تا تهش ، آقا 40 تومن رو برای مامانم واریز کردم ته حسابم 5 تومن موند رفتم شرکت و صبحانه رو یک بیسکوییت تو شرکت بود با همون سر و تهش رو هم آوردم و ناهار یکی از رفقام خودش برام غذا گرفت و گفت از حسابمون کم می کنه ( ازش طلب داشتم دیگه )

    آقا منم برای اینکه باز عصر نشه و گشنشم نشه رفتم خونه ساعت 3:30 رسیدم خونه ، رفتم تو تخت و در اتاق رو قفل کردم کسی نفهمه ، شروع کردم به گریه کردن گفتم خدایا نمی خوای یه مشتری برسونی؟ یه نامه 2 برگه ای نوشتم اینو بگم تو این مدت همش منتظر بودم از طریق تلگرام یک نفر بهم پیام بده ، هر 1 دقیقه تلگرام رو چک می کردم

    بعد یاد یه فایل استفاد افتادم که گفته بودن هیچوقت دنبال چگونگی نباشین و دستان خدارو نبندین !!! آقا هم این اومد تو ذهنم یکی زدم تو پیشونیم گفتم: اع اع علی دیدی دلیلش چی بود؟ تو دستای خدارو بستی ، انقدر خوشحال بودم که حد نداشت ( به مرحله حس خوب رسیدم ) گرفتم خوابیدم جوری که قشنگ اشک صورتم رو سیاه کرده بود

    ساعت 7:25 از خواب بیدار شدم پاهام رو گذاشتم رو زمین شد 7:26 ، تلفن زنگ خورد !!!!!!

    کسی که 3 سال باهش صحبتی نداشتم درخواست پروژه داد و گفت خیلی عجله دارم ، 500 هزار تومن برام هزینه پروژه رو ریخت ، من انقدر خوشحال شدم و سجده شکر کردم که خدایا دمت گرم ، ببخشید که دستات رو بسته بودم که ناگهان یه چیزی اومد تو ذهنم ( خخخ ) ، بعله علی آقای 480 هزار تومن به پدر گرامیشون بدهکار بودن :)))

    آقا منم سریع تا قبل نجواهای شیطان پول بابام رو براشون کارت به کارت کردم و با الباقی پول نرم افزار قرآنی جامع تفاسیر نور رو خریدم و باز خالی شد حسابم

    همین قدر بهتون بگم که من تا 25 آبان 1397 ، 10 میلیون تومن پول درآوردم از روش هایی که اصلااااااا به ذهن هیچ جنی نمیرسه و من تو همون آبان یه پروژه رو 3 بار فقط کپی زدم !!

    درحال حاضر به لطف خدا مدیریت بخش فنی همون شرکتی که توش بودم رو و یک شرکت دیگه هم بعنوان مدیر فنی دارم مشغول میشم و در عرض کمتر از 4 ماه نزدیک 30 میلیون تومن پول درآوردم که خدا میدونه قرار تهش چه اتفاقایی بیفته

    مشکل معدم حل شد و سلامتیم رو به دست آوردم و تعاملم با جنس مخالف خیلی بهبود پیدا کرد و زندگی بی نظیری دارم چون خدارو دارم ….

    ########################

    اما جواب سوال :

    دوست عزیزی که این سوال رو پرسیدین من فقط و فقط با تجربه به شهود به این رسیدم که ثروت و نعمت در دنیا بی نهایت فراوان وجود داره که راه رسیدن بهش خیلی مشخصه و اونم احساس خوبه

    کی احساس خوب ایجاد میشه زمانی که شما صددرصد ایمان داشته باشی به منبع لایذالی که همین ثروت و نعمت رو ایجاد کرده

    چرا استاد و دوستان ما بدون تبلیغ و خیلی کارها حتی خودم که حتی سایت نزدم پروژه هام رو توش بزارم درحالی که همه مشتریام معجزه آسا مشتریم شدن انقدر ورودی دارن ؟

    دلیلش اینه که ایمان همه چیزه !!! و ما با این فانوس روشنایی به موهبت قرار گیری در زمان و مکان مناسب قرار میگیرم

    ——————

    سوال پرسیدن استاد که سئو نداره سایتشون!

    در جواب باید بگم سئو حداقل 90 درصدش محتوا هست و گوگل یا موتورهای جستجو دیگه اومدن روش هایی گذاشتن که کاربران سایت ها استفاده بیشتری ببرن و سایت استاد که دنیای سئو و محتواست و توی خیلی از کلمات اوله سایت ایشون و این همون روشیه که من برای سئو تمام سایت های مشتریام پیش رو گرفتم و معجزه آسا جواب میده.

    —————–

    اینکه تبلیغ بکنیم یا نه؟ از ابزار استفاده بکنیم یا نه؟

    در جواب باید بگم شما ایمان داشته باشید ، کسی که سیستم رو ساخته خودش بهتون میگه که فلان کار رو انجام بدین ، فلان سایت رو بزنین و …

    چشم باز می کنید میبیند اوووووه ، شما 1000 برابر رقباتون جلوترین و همه در تعجبن

    و درنهایت اینو بگم که بزرگترین مشکل ما اینه که فکر می کنیم می دونیم ! برای همین به دانسته هامون تو زمینه چگونگی کارها عمل می کنیم ( من بهش میگم باگ اطلاعات ) پس هرچه کمتر تو چونگی بدونیم و بیشتر رو این تمرکز کنیم که فقط از کار خودمون لذت ببریم و تکامل رو به درستی طی کنیم و خوشبتخی که فقط عاملی درونیست رو بهش تکیه کنیم بقیه شرایط وظیفه دنیاست که برای ما ایجادش کنه مثل ثروت ، نعمت و …..

    تشکر که به داستان خوشگلم گوش دادین

    در پناه یگانه صاحب اختیار کل کیهان که برگی بدون اذن اون بر روی زمین نمیریزه ، شاد ، سالم ، ثروتمند و سعادتمند دردنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 94 رای:
    • -
      سمیه رازگردانی گفته:
      مدت عضویت: 2545 روز

      بنام الله یکتا

      سلام خدمت برادر خوبم آقای خوشدل

      با تک تک جملاتتون اشک ریختم، اینقدر حضور خداوندا توی قلبم حس کردم که گفتم ایمان یعنی این، یعن تعهد به آنچه که می دانی، اونجاها که می گفتید چگونه غذاهای شما آماده میشد انقلابی بس بزرگ در قلبم ایجاد شد، اونجاها که تعهد کردید و با جیب خالی، قرض های عزیزانتون را دادید اونجا بود که گفتم ایمان یعنی این

      اونجا که با نداشتن هیچ چیز، زودتر به رختخواب می رفتید و خداوند روزی شما را از غیب می فرستاد گفتم عمل به ایمان یعنی و آنجا که نتایج آمد گفتم مؤمنان کسانی هستند که بر خداوند توکل می کنند و خداوند به آنها از جایی روزی می دهد که گمان نمی برند و این پاداش تقوا و ایمان بخداست

      خیلی خیلی خوشحالم بخاطر گرفتن نتایج خوب در زندگیتون و مسرور بخاطر این ایمان

      درس های بزرگ از قصه زندگی شما گرفتم

      قصه زندگی اتان پر از نور الهی

      شاد و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مریم یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2918 روز

      واااای.چقدر لذت بردم از این دیدگاه.چی میتونم بگم واقعا؟ جز اینکه همه چیزهایی ک الان تو زنذگیتون بهش رسیدید گوارای وجودتان.از دوستی با خدا لذت ببر علی جان و از خدا میخوام ک این سعادت و نصیب من هم بکنه . در پناه الله یکتا شادو سلامت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مجید حسینی دارینی گفته:
      مدت عضویت: 1901 روز

      سلام علی جان

      واقعا داستان زندگیت جالب،زیبا،شنیدنی وپر از نکته وسراسر ایمان وعمل به قوانینه.

      من چند وقتی بود که از خداوند خواسته بودم که من راهنمایی کنه ببینیم کجای کارم مشکل دارم و کجای باورهام مشکل داره و با اینکه دوره ثروت یک رو خیلی گوش داده بودم وخیلی روش کارکرده بودم و نشانه های خیلی خوبی هم دیده بودم و این نشانه ها وارد کسب وکارم هم شده بود ولی اون جهش مالی هنوز برام اتفاق نیفتاده ،،،تا اینکه خیلی اتفاقی به داستان وکامنتهای زیبات ،علی جان رسیدم والان تازه متوجه شدم بابا

      من تو قدم اول که همون ایمان به خدا و باور به خداست مشکل دارم و هنوز نتونستم کلاس اول رو بگذرونم ،سریع رفتم کلاس سوم و چهارم نشستم ومیبینم یه جای کار گیر داره

      وتازه متوجه شدم من هنوز باید تو همون کلاس اول بمونم تا بتونم تو اولین قدم خداوند رو باور کنم ویهش ایمان بیارم

      چونکه حال خوب ،وتمامی باورهایی که استاد میگن رو ما میتونیم تو قالب همین باور به خداوند وتوحیدی زندگی کردن بیاریم..خلاصه که شمارو کردم سرلوحه زندگیم والگو مسیرم ومیخوام همین مسیر شما وهمون ایمان شما تو قرض نگرفتن و معامله کردن با خدا وسوار شدن روی شونه های خدا رو در پیش بگیرم

      امیدوارم موفق بشم و دوباره باهات تماس بگیرم واز این مسیر زیبا بهت بگم

      دوست دارم علی جان وبازم از این کامنت های زیبا وسراسر امید وانگیزه بخش برامون بزار پسر دوست داشتنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مرجان ابوترابی گفته:
      مدت عضویت: 1828 روز

      سلام آقای خوشدل واقعا داستانتون خوشگل بود و لذت بردم. من از کامنتی که برای فایل ریشه جذب ناخواسته‌ها گذاشتید و بیشترین امتیاز رو گرفته با شما آشنا شدم و تصمیم گرفتم که از اولین کامنتی که توی سایت گذاشتید مطالعه کنم و روند تکاملیتون رو ببینم و لذت ببرم.

      الهی که برکت در کل زندگیتون جاری باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ارسلان علیمحمدی گفته:
    مدت عضویت: 2644 روز

    به نام خداوندی که انتخاب رو در وجود من نهادینه کرد

    تو کتاب کیمیاگر خوندم تمام چیزی که تو میخوای توی کائنات و جهان هستی همه چیز واحد میشه و واحد یعنی خدا و خدا یعنی تو!

    حرف ها و گفته های همه بچه های سایت کاملا شبیه به هم هستش ولی چیزی که باعث میشه آدم ها تفاوت کنن تو سطح عملی هستش که انجام میدن! به قول استاد ایمانی که عمل نیاره حرف مفته.! ایمان به یک موضوع سرچشمه‌ای از باور هایی که در گذشته داشتیم و هرروز اونارو در هر وضعیتی از زندگیمون تکرارش میکردیم و الان در حال داریم بهش عمل میکنیم! باور یعنی ایمان داشتن به این موضوع که اگه همه یک کار رو با یه پروسه انجام میدن حتما و قطعا یک راه بسیار ساده وجود داره خود خدا تو قرآن گفته کار ها آسون چون آدم ضعیف هستش و چون خیلی آسون هستش اصلا باورش کاملا سختِ ایمان و باور درست یعنی اینکه آدم بندگیشو بکنه یعنی اینکه تقوا داشته باشه توکل بکن به آینده ای که ندیده ایمان داشته و مهم ترین نکته ایمان به خدا عمل‌صالح و ایمان به آخرت

    معجزه یعنی اینکه هیچ علم و هیچ آدم عاقلی در مورد اون موضوع اصلا نمیدونه باید چجوری جواب بده و معجزه یعنی توحید واقعی نسبت به واحد بودن خدا نسبت به هر بُعدی از زندگی.به خاطر همین که من استاد دوستان هم فرکانسیم هممون داریم کاملا معجزه های خدا رو با چشم ها خودمون میبینیم و مهم ترین دلیلش به این هستش که باور کنیم خدایی رو که برای هر شرایطی بهترین و راحت ترین راه هارو برای ما گذاشته و فقط ما باید موانع ذهنی و این سد هارو بشکنیم از محیط و حرفای بیرون خارج بشیم انقد از ذهن پر از استدلال و منطقیمون استفاده نکنیم و اجازه بدیم قلبمون تصمیم بگیره که چه حسی داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    رامین عسگریان گفته:
    مدت عضویت: 2267 روز

    با سلام به تمامی دوستان عزیزم و استاد عباسمنش گلمون.

    من میخام مستقیم و خلاصه وار به سوال جواب بدم،

    بنظر بنده استاد عباسمنش با کار کردن بسیار زیاد روی افکار خود و با تجسم به باورها و رویاها و در عمل به بزرگ کردن قدرت ذهن و در نهایت با فرستادن فرکانسهای بسیار قدرتمند و هدف گیری به رویای آینده و بگویم رویای مقابل و در نتیجه انعکاس مثبت اون فرکانس رو سریع و قوی دریافت میکنند،البته با اعتماد و ایمانی راسخی که به پروردگار عالم دارند.این میتونه تفاوت بین عباسمنش ودیگر مشاغلین باشد.

    و دیگر تفاوت او با اقشار مختلف، صداقت رو راست بودن ح نیت داشتن که تونسته اعتماد دیگران رو جلب و پروانه وار به دور خود جذب کنه…..امید وارم که یه روزی من و همه ی این دوستان هم فرکانسی بتونیم یه روزی خودمون رو مثل استاد از درون خالص کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    آرامش گفته:
    مدت عضویت: 3899 روز

    سلام به همه ی عزیزانی که دارن به سمت مدارهای بالاتر حرکت میکنند و حال دلشون خوووبه?????

    برم سراغ سوال استاد

    به نظر شما‌، چه عواملی نتایج استاد عباس‌منش را متفاوت کرده است؟

    وقتی این سوال رو روی سایت دیدم

    اتفاقهای خوبی که در این چند سال اخیر برای خودم میفته جلوی چشمم اومد

    چند ساله دارم فایلهای استاد رو دنبال میکنم پس منم باید این تفاوتها رو با بقیه داشته باشم …جملاتی مینویسم که توی زندگیم لمسش کردم…. حرفهای استاد و عمل به اونا و انرژی عالی این گروه باعث شد با بقیه متفاوت باشم…اصلا بحث رقابت و مقایسه نیست یه چیزی توی دل آدم اتفاق میفته …گفتنش سخته اما هر کسی میتونه بهش برسه فقط باید شروع کنه به فیلترینگ ورودیهای ذهنش…عملکرد استاد چرااا متفاوته؟! به همون دلیلهایی که چندین ساله داره خیلی دلسوزانه به ما یاد میده که چطور متفاوت فکر کنیم و متفاوت نتیجه بگیریم…من توی تمام فایلها میرسم به باورسازی و اینکه تنهااا نیروی نگهبان و یاری رسان ما خداست???…اینا به حرف آسونه ولی ایمان داشتن ١٠٠ درصد به خدا سخته… تمرین میخواد و صبر و ورودیهای خوب…هر چی به این ایمان بیشتر نزدیک بشیم این نتایج متفاوت بیشترررر و بیشترررر نمایان میشن…

    چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت می‌کند؟

    وقتی کارم رو شروع کردم هر کسی بهم می رسید بهم انرژی منفی میداد …وقتی رفتم یه مکان اجاره کنم صاحب ملک بهم گفت فکر نکنم موفق بشی چون اینجا زیاد نمایندگی بیمه هست…اینجوری بگم ک از صفر شروع کردم و با اون انرژی ها …اما من تصمیم رو گرفته بودم که رشد کنم اولش سخت بود ولی خوشبختانه به موقع با این گروه آشنا شدم و به خودم بیشتر مسلط شدم و فقط با افراد موفق در این زمینه صحبت میکردم و کتاب میخوندم فکر کنم خانم شایسته یادش باشه ک گفتم حتی موفق شدم رئیسم رو عوض کنم?? من توی شرایطی بودم ک همه بودن، اما توکل کردم به خدا و باورهامو تقویت کردم و الان از پبشرفتم راضیم و برنامه هایی هم برای آیندم دارم….فرقی نمیکنه الان چه شغلی داری توی هر زمینه ای ک داری فعالیت میکنی برو دنیال افراد موفق در اون زمینه . مطمنم که نتایج عااالی میگیری…..چون اخرش میرسی به یک نکته ی مشترک که تمام آدمهای موفق مثبت نگرن و خودشون رو باور دارن و برنامه ریزی دارن و عاشق کارشون هستن ….

    به نظرم هنوز استاد کلی سورپرایز برامون داره چون مسیر براش روشنه و دوست دارم منم به این دیدگاه برسم و نتایج عالی تری بگیرم خلاصش اینکه من از تمام موفقیتهای استاد و عشقشون تعجب نمیکنم و بسیار خوشحالم چون منم باهاشون هم مسیرم و از زندگیم لذت میبرم????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    مهدی رستمی گفته:
    مدت عضویت: 3113 روز

    به نام خالق بی همتا که بیشتر از هر کسی به ما عشق می ورزد.سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان خوبم.از اونجا یی که آین سوال دوبخش است درمورد نتایج استاد عزیز باید بگم که عامل اصلی باورهای توحیدی،درست قدرتند هستند که ایشون در خود ایجاد کردند باتوجه به روند پیشرفت تکاملی هیچ شکی نیست اماسوال اینجا ست که چه عواملی باعث ایجاد این باورها شده است،بابرخورد به تضادها،شوق و اشتیاق به دونستن حقیقت وازهمه مهمتر آزادی…کی یک انسان میتونه به این باورها دست پیدا کنه وقتی که قوانین کیهانی رو خوب درک کنه وبه اونها عمل کنه و نتیجه بگیره،،اکثریت ما آدما وقتی وارد یک محیط جدیدی میشیم این محیط میتونه شغل،مدرسه کشور و…باشه اول به ما آموزش میدن که قوانین اون محیط رو یاد بدهند.شما هرچقدر که قوانین رو خوب یاد بگیرید ولی قوانین کیهانی رو ندونید همیشه به مساله بر میخورید،به گفته حضرت عیسی مسیح که می‌فرمود حقیقت من را ازاد کرد .استاد عزیز باتک تک سلولهاش قوانین رو درک کردوعمل کرد و از همه مهمتر به خود شناسی و خودباوری رسید وبا تمرکز بالایی نیاز جامعه و مجموعه اش رو خوب شناسایی میکند و برای حل مسائل بچه‌ها از عقل خودش استفاده نمیکنه از عقل شعور کیهانی که همون خداست استفاده می کنه.استاد درگیر منیت نمیشود بلکه از معنویت کمک میگیرد و چیزهایی بهشون الهام میشه که باروح ما سازگاری دارد و همیشه چیزهایی رو بیان میکند که منتظر بودیم.ودرموردسوال دوستمون من یک مثال درمورد خودم میزنم امیدوارم که کمکی کرده باشم،حدود ده سال پیش به خاطر مسائل زندگی ام مجبور شدم به اطراف شهرمون نقل مکان کنم و آنجا از لحاظ امکانات ضعیف بود واز اونجا یی که شغل من نانوایی هست و انصافا هم یکی از بهترینها درصنف خودم هستم این نیاز رو شناسایی کردم وبه این فکر افتادم که چرا برای خودم کار نکنم و یک نانوایی احداث کنم.شاید باور نکنید ولی من با صدوپنجاه هزارتومان مغازه نانوایی زدم نمیخوام زیاد وارد جزئیات بشم که وقتی تصمیم میگیری جهان در برابرت زانو می زند وچه دستانی ازطرف خالق هستی به کمکتون میاد. اوایل شروع من کارو با همسرم آغاز کردم نان من لواش سنتی تنوری هست،اوایل رفت و آمد خیلی کم بود ومشتری هم بسیار کم.نمیگم تبلیغ نکردیم تبلیغ کردیم ولی تبلیغ کلامی فقط به مشتریان خودمون و اون چیزی رو می‌گفتیم که خودمون قبولش داشتیم نه چیز دیگه ای،کم کم تکاملو طی کردیم وازتمام نقاط شهر مون برای گرفتن نان میامدن بدون اینکه حتی من نوشته ای بنری یا تابلویی داشته باشم.اون اوایل همه بهم میخندید میگفتند رفته برهوت نانوایی زده،باور نمیکنید کم کم از شهرهای مختلف ایران میآمدند بعدها به خارج ازکشورهم مشتری داشتم با این اختلاف که قیمت نان محلی سنتی که میپوختم سه برابر نان لواش ماشینی بود.وبیشتر نانوایی ها شاکی بودن از اینکه مشتری ندارند ولی من قبل از اینکه وارد مغازه بشم حداقل پانزده نفر صف بودن اینها همه لطف خداوند متعال است وبابت اون روزها خداروشکر میکنم.سوال..ایا من درشهرمون یادرشهرهای دیگه یا ازهمه مهمتر خارج ازکشور تبلیغ کردم…نه دوست عزیز وقتی که تصمیم میگیری وخودتو وخدارو باور میکنی وازهمه مهمتر به محصولت ایمان داری خداوند متعال همه تبلیغات و برات انجام میدهد،،،زیادنوشتم نه منم دوست داشتم اینارو بگم به قول استاد عزیز گفته شدو منم نوشتم امیدوارم که کمکی کرده باشم،شاد،سلامت،ثروتمند درپناه رب العالمین باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    یوسف ادیبی فر گفته:
    مدت عضویت: 3276 روز

    سلام،

    به نظر من مشکل اصلی دوستمون،در پایه ای ترین و اصلی ترین موضوعات این مسیره،از جمله:

    قانون فرکانس و نحوه ی کنترل و هدایت فرکانس ها در جهت رسیدن به خواسته ها(برای بهتر باور کردنش بهتره که تحقیق کنید که چرا ولفگانگ پاولی نوبل گرفت و مکانیسم عملکرد امواج رادیویی و الکترومغانطیسی چیه؟چون واقعا نوع انسان کلا با چیزی که قابل مشاهده نیست مشکل داره,درکش نمیکنه)

    قانون تکامل و تکامل(ایشون با این دیدگاهشون نشون دادن که اختلاف مداری بسیار زیادی با استاد دارن،که علت عدم درک ایشون از اتفاقاتیست که برای استاد می افته.

    از نظر بنده هر تک جمله از سخنان استاد برای هر فرد در یک مقطع زمانی خاص ،مفهوم وپیام خاصی داره،پس وقتی که ایشون در مورد موضوعی خاص صحبت میکنن و ما برداشت خاصی از اون موضوع نداریم یعنی صددرصد در اون لحظه آماده ی شنیدنش نیستیم،و به احتمال زیاد در دفعات بعدی شنیدن اون حرفا، میگیریم موضوع رو.

    پس نه فقط شخصی که سوتل پرسیدن،بلکه خیلی از ما هم واقعا نمی پذیریم که بدون هیچ تبلیغاتی میتوان خیلی خوب کار کرد،این تکامل میخواد،پس این دوستمون نه،بلکه همه ی ما باید تکاملمون رو در هر زمینه ای طی کنیم،

    راهشم اینه که بعد از اینکه قوانین بالا رو تا حدی درک و باور کرده و تکرار کردیم و سپس نشانه ها را تایید کنیم و کم کم مدارهامون تغییر میکنه و بین افکار غالب و اتفاقات جدید یه حالت فیدبک مثبت ایجاد میشه و اثر همدیگر رو افزایش میدن که میشه همون رشد تصاعدی ای که استاد گفتن.

    سپاس گزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    امید نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 2413 روز

    با سلام خدمت همگی.

    همه چیز بر میگرده به باور,نحوه تفکر ,از دست ندادن نگرش مثبت , شغلی که درونش فعالیت دارید و عمل کردن.

    استاد عزیز افکاری رو باور کردند که نتیجه اون افکار احساس خوب و اتفاقات خوب در مسیر خواسته هاشون بود و در فرکانس اون افکار درست قرار گرفتن و در کنارش با توجه به نکات مثبت احساس خودشونو خوب نگه داشتن و به مدار های بالا تر و و بهتر هدایت شدند نتایج تغیر کرد باور هاشون قوی تر شد اتفاقات خوب براشون رخ داد و نتیجه گرفتن.

    مثلا:باور توحیدی,باور فراوانی که یکی از مهم ترین باور هاست و این که خودشون خالق 100 درصد اتفاقات و شرایط زندگیشون هستن و…

    شغلی که درونش فعالیت دارید خیلی مهمه باید عاشق شغلتون باشید وقتی عاشق کارت باشی در تک تک لحظاتی که در حال فعالیت هستی لذت میبری و احساست خوبه و نتیجه احساس خوب اتفاقات خوبه که روند رشدت رو سریع تر میکنه.

    عاشقتونم براتون ارزوی شادی ثروت و لذت در تک تک لحظات زندگیتون دارم و خدارو شکر میکنم بابت این که این فرصت رو به من داد تا بتونم عاشقانه زندگی خودمو خلق کنم و به همه خواسته هایم برسم و اگر رویای بزرگی داشته باشید میتوانید آن را داشته باشید. با تشکر از همگی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 3536 روز

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به همه دوستانی که مشارکت کردن ور جواب دادن به این سوال٫

    یکبار دیگه از خداوند سپاسگزارم و از استاد عزیزمون که سوال من به این شکل مطرح کرد و من با آگاهی های زیادی مواجه شدم٫

    یبار با خودم حرف میزدم و میگفتم چه خوب میشد که بچه ها بیان از تجربیات شون برام بگم ببینم به چه نتیایجی رسیدن از دوره ها و من چرا نتیجه نمی گیرم؟!?

    خدا خواست که من اینجوری به جواب سوالم برسم و هدایت بشم٫

    راستش من اصلا اهل خوندن کامنت ها نبودم٫ اما این چند روز کلی کامنت خوندم که از من بعیده?

    البته الان که می تونی براساس نظرات محبوب و لایک شده کامنت ها رو ببینی خیلی خوب شده٫ تشکر میکنم از همه دوستانی که وقت گذاشتن و از تجربه شون گفتن و خیلی اتفاقات باورپذیر میشه٫ شاید بخاطر همین قرآن هم به شکل داستان نازل شده که ما راحتتر باور کنیم٫

    واقعیتش من تازه دارم مفهوم بعضی چیزا رو می فهم ام٫ تازه می فهم ام باور بسازیم یعنی چی٫ شاید تازه به تکاملش دارم میرسم٫ شاید هم بحث تعهد باشه٫ امسال بخودم قول دادم زندگیم تغییر بدم و از اول سال با دوره ۱۲ قدم شروع کردم و قول دادم اینقدر روش کار کنم تا شرایطم عوض کنم بعد برم سراغ باقی دوره ها٫

    با اینکه مقاومت خاصی تو قبول کردن صحبت های استاد ندارم اما انگار باور نکرده بودم٫ همون ایمان بی عمل بوده٫

    از حرفای بچه ها خیلی چیزا دستگیرم شد٫ یادمه تو یه فایلی استاد گفته بود باید ترمزهای ذهنی تون پیدا کنید که مانع ثروت میشه٫من کامنت گذاشتم من ترمزی ندارم اما نمیدونم چرا ثروت نمیاد٫

    امروز یکی از کامنت ها رو میخوندم که میگفت من سئو و بازاریابی انجام ندادم و تو مدت دو سال خیلی هم رشد داشتن٫ با خودم فکر کردم دیدم من خیلی به سئوی سایت مون گیر دادم٫ اصلا هم متوجه نشدم٫ فکر میکردم خب طبیعیه دیگه٫ ما که تو فضای آنلاین کار میکنیم باید اینا رو داشته باشیم٫ یه لحظه با خودم گفتم پس بزاریمش کنار٫ ته دلم لرزید٫ گفتم پس این ترمزه٫

    یا کلا خیلی روی مسائل فنی گیر دادم‌٫ قبل عید فروشم خیلی خوب نبود٫ همه چیز چک کردم که مشکل چیه٫ با خودم می گفتم که باید بخدا توکل کرد ها اما از اونطرف هم میگفتم باید بازدیدمون بیشتر شه٫ حتما رتبه فلان کم شده ما فروش نداریم یا اقتصاد خرابه یا حتما مشکل فنی روی سایت داریم که خرید نمیشه?

    چندوقته دارم فکر میکنم چطوری بود که اون اوایل ما دانش فنی نداشتیم٫ تنوع محصول مون کم بود اما فروش مون بهتر بود٫ چرا اینجوری شده آخه٫

    الان می فهم ام که من چسبیده بودم به فرعیات‌ همون قانون ۸۰ ۲۰ که استاد گفت تو لایو ما برعکس عمل کردیم٫ من ۸۰ درصد و شاید ۹۰ تا ۹۵ درصد روی مسائل فنی٫

    بیشتر تمرکزم روی این بود که چرا نمی فروشیم٫ بقول یکی از دوستان میگفت تمرکز باید روی خواسته ها باشه٫ من یادم رفته بود٫

    ———————————————–

    یه توصیه ای دارم به همه دوستان٫ اگه به مشکلی برمیخورید بیاید تو سایت دنبال جوابش بگردید٫ وقتی ما خارج از سایت دنبال جواب سوالات هستیم همین داستان من میشه که روی ابزارها تمرکز میکنم تا اصل باورها٫

    ——————————————–

    یه مثالی استاد تو یه فایلی میزد که یه نفر روی کامنت های مشتری ها تمرکز کرده بود و یادش رفته بود اصلا اصل قضیه چی بوده٫

    اینا رو همه رو شنیده بودم ها اما انگار اصلا بهش فکر نمیکردم و فکر میکردم کار من درسته٫ الان که کامنت یچه ها رو میخونم می فهم ام چرا نتیجه میگیرن٫

    دیروز یه سوالی تو عقل کل خوندم که پرسیده بود من میترسم ماه دیگه این درآمد نداشته باشم بنظرتون چکار کنم٫ یه دوستی جواب داده بود من مثلا با مشتری هام بصورت خیالی حرف میزنم و براشون وقت رزرو میکنم و اصلا یه دفتر دارم برای وقت مشتری های خیالی٫

    گفتم چه باحال٫ منم شروع کردم انجام دادن٫ چقدر حس خوبی داشت٫

    حالا چرا اینارو میگم٫

    چون شاید بقیه هم مثل من تو این زمینه ها مشکل داشته باشن و یافته های من بتونه کمک شون کنه??

    ========================

    کلیتی که من دستگیرم شده اینه که هر رسالتی داره تو زندگیش و فکر میکنم راه تشخیصش هم اینه که خیلی بهش علاقه داری و شاید هم جزء رویاهات بوده٫

    وظیفه تو بعنوان کسی که به این دنیا اومده اینه که اون رسالت انجام بده٫

    برای انجام درستش هم باید روی خدا حساب کنی و کارها رو به اون بسپاری و خودت یک وسیله بدونی٫

    نقش ابزارها چیه؟

    از ابزارها در جهت انجام رسالتت استفاده میکنی اما بهش وابسته نمیشی٫ (مثال خودم وابسته شدن به ابزار سئو یا چک کردن مداوم اینکه اینستاگرام مون چقدر رشد کرده یا این پست چقدر لایک گرفته)

    ازش استفاده میکنم بعنوان یه ابزار اطلاع رسانی (اگه اشتباه میگم یا باورم درست نیست دوستانی که بیشتر تجربه دارن اصلاح کنن)

    یا از اون ابزار استفاده میکنی که نیاز مشتری هات بیشتر درک کنی یا کار براشون ساده تر کنی٫

    وظیفه خودت چیه؟ وظیفه ات اینه که اون کار درست انجام بدی و بهبودش بدی (فکر کنم من بعد یه مدت یادم رفت این مطلب و خیلی بیشتر به این فکر میکردم که چطوری ازش پول دربیارم٫ قرار بود من حس مردم نسبت به زندگی بهتر کنم و براشون فضای قشنگ تری ایجاد کنم اما دیگه انگار اون هدف نبود)

    ما مطالب خوبی داشتیم تو حوزه خودمون که انگار بهم الهام میشد درباره اش بنویسیم اما از یجایی دیگه مطالب فقط برای رتبه گرفتن و بهبود سئو نوشته میشد?

    اینا کلا یعنی من خدا رو یادم رفت دیگه٫ رفتم سراغ بقیه روش ها و بقول یکی از دوستان خدا هم گفت اگه فکر میکنی اینجوریه که از همونا بخاه درستش کنن٫

    خلاصه اینا چیزایی بود که فعلا کشف کردم و فهمیدم که ترمز زیاد داشتم اما خودم خبر هم نداشتم٫

    اینا شد

    ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است٫

    چگونه به دانسته هایمان عمل کنیم؟

    فقط روی خدا حساب باز کن!

    همون فایل رایگان ها که همه مون شنیدیم اما من می تونم بگم خیلی کم عمل کردم٫

    هر کدوم ما اومدیم که دنیا رو جای بهتری برای زندگی بکنیم و بعد یه مدتی هم که ماموریت مون تموم شه میریم٫ مامور خوب اونیه که بچسبه به ماموریتش٫ فرمانده خودش حواسش هست که براش طوری شرایط فراهم کنه که از انجام ماموریت لذت ببره اما اگه ماموریتش و فرمانده یادش بره و بره دنبال کار دیگه ای باید اون شرایط قبول کنه٫ اگر هم مامور خوبی باشه ارتقا درجه میگیره ?

    امیدوارم اتفاق خوبی که اول سال برام افتاد باعث بشه با انرژی بیشتر این راه ادامه بدم و آخر سال با خبرهای خوب خوشحال تون کنم و من هم عامل به قوانین باشم نه فقط شنونده٫

    خدایا کمکم کن که بتونم به دانسته هام عمل کنم و ایمان داشته باشم که در هر شرایطی کمکم میکنی?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: