سریال زندگی در بهشت | قسمت 1

زندگی بهتر از این نمیشه زندگی

روز دیدار اومده عشق من از راه اومده

روز دیدار اومده عشق من از راه اومده

عشق من از راه اومده

خورشید روبرومه تاریکی تمومه

امروز اومد از راه اونی که آرزومه

آفتاب میدرخشه رو گل های بنفشه

شوق دیدن تو زندگی می بخشه

زندگی می بخشه

قانون طبیعت = قانون زندگی

توجه به طبیعت و تصدیق زیبایی ها آرام آرام ذهن پر از افکار های متنوع و شلوغ را شروع به مرتب سازی میکنه مثل جاده جنگی سید حسین عباس منش

وقتی اولین درخت که به چشم میبینی را تصدیق میکنی دومی هم برات دست تکان میده میگه آها سلاااام منم اینجا هستم و تو مسرور میشی از حس ناب که زندگی در بهشت طبیعت برات به ارمغان میاره.

روز به روز ذوق و حس و حالت تازه تر میشه همچون برگ های درختان که اول جوانه میزه و خیلی کوچک هست و تو با چشم سر نمیتونی در لحظه ببینی تا اینکه با چشم دل جلوتر میری و به درخت نزدیک میشی و جوانه های خیلی ریز روی درخت میبینی از دور درخت خشک و بی برگ هست با قبلت و احساس خوبت جلو میبره پر از برگ های جوانه زده است.

طبیعت هم به همین منوال شروع میکنه ذهن به پاکسازی اول جوانه میزنه زیبایی ها کوچک میبینی و چشم دلت که باز شد برگ های نصفه رشد کرده رو میبینی و این زیبایی ها رو که تصدیق کردی و شکرگزار این موهبت بودی دوره تکاملت طی میشه این بارطبیعت برات درس های شیرین و لذت بخش خودشو شکوفا میکنه.

برات یک ابزار بدنسازی میسازه که در درون هیچ باشگاه بدنسازی لوکس هم نمیتونی به این زیبایی پشت بازوهای خودت بسازی باشگاهی که سقف آن از آبی پررنگ به سمت آبی کمرنگ کشیده شده و به رنگ سفید رسیده دیوارهای نامنظم سبز رنگ که با هر نگاهت قلبت پر از حس زندگی میشه و کف باشگاه آغشته از قطراتی آبی که در کنار هم متحد و مصمم ایستادن و دریاچه زیبا ساختن و بهت میگن:

چون رود جاری باش

خاموش در شباهنگام

نترس از تاریکی؛

اگر در آسمان ستاره ایست

تو نورش را بازتاب

و اگر ابری گذرد از آن بالا

یاد آر که از آب است ابر، همچون رود

پس آنان را نیز با شادمانی، بازتاب!

در ژرفنای آرام خویش…

پائولو کوئلیو

– ابزار هیولایی که هم خودش با آن پیرایش میکنه و هم تو میتونی با اون ورزش کنی اونم چند تا حرکت ورزشی هم زمان دو سر سود کی بهتر از طبیعت میتونه انقدر سود برای طرف مقابلش در نظر بگیره