سریال زندگی در بهشت | قسمت 1

سلام به استاد عباسمنش عزیز و عزیز دلشون مریم جان

هدایت امروزم بود ، داشتیم درمورد خرید یک ویلا صحبت میکردیم که نشانه امروزم این فایل شد ، خدایا شکرت که دارم راهو درست میرم

و چندوقتی بود که بهم الهام میشد از این به بعد برای فایلهای نشانه ام ، کامنت بزارم ولی تنبلی میکردم که امروز دیگه تسلیم شدم ، خدایا شکرت

یادمه این سریال در زمان پندمیک شروع شد و گفتید که هدایت شدید به زندگی در پارادایس که نتیجه اش شد ساخت این سریال و گسترش جهان توسط شما و همچنین ما که بیننده هستیم ، خداروشکر

اتفاقا ما هم در زمان بیماری به یک ویلای بسیار زیبا و لاکچری و راحت در قلب تهران ( ولنجک) هدایت شدیم و به مدت دوسال در رفت و امد به این ویلا بودیم که شروع تغییرات اساسی زندگی من از همون جا شد، دقیقا یادمه شب عید همون سال داشتیم خونه تکونی میکردیم و من یک سری ظرف و ظروف اضافه رو میخواستم بریزم دور یا حالا بدم به کسی که بهم الهام شد دور ننداز شاید واسه باغی ویلایی چیزی به کار بیاد که دقیقا واسه همین ویلا (که البته تمام وسایل رو داشت ولی ظروف اشپزخونه اش کم بود ) به کار اومد خداروشکر

و اما سریال بهشتمون که من عاشق شوخی کردن ها و فان بودن استادم که به مریم جان میگن دستکشات از دستکشای ارنولد هم خفن تره خخخخخخخ

یا اونجاییکه سربه سر بز سفید میزارن و با ماشین باهاش دنبال بازی میکنن و کلی حال و صفا ( بالا بالاتر….)

یا اخرش که استاد ادای ببعی رو در میاره و من کلی ذوق میکنم ، یا اونجاییکه در مورد گره تسمه ماشین باهم شوخی میکنن ( تف مالی …. خخخخخخ) چقدر شماها خود واقعیتون هستین ادم لذت میبره خدایا شکرت

چقدر مریم جان قشنگ و با ظرافت از استاد (که قبلا مخالف فیلم برداری بودن ) میخواد که صحنه قیچی کردن شاخه هارو از نزدیک بگیره و بهشون با یه لحن دلبرانه میگه : ببینم یه بار دیگه …. و استاد هم واسه اینکه قدرت خودش و قیچیش رو نشون بده ، با دقت و حوصله اون عمل رو تکرار میکنه و مریم جان ما هم با دقت هر چه تمام تر فیلمشو میگیره، خدایا شکرت

امیدوارم همگی روز خوبی داشته باشید

بیست و دوم ابان ، 1402 ساعت 6/30 دقیقه بامداد