سریال زندگی در بهشت | قسمت 2

نوشته‌ی زیبا و تأثیرگزار دوستان عزیزمان «عباس و لیلا  »، به عنوان متن انتخابی‌ِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند.

نگاه زیبای عباس عزیز:

آتیش…

چیزی که زندگی بشر رو بعد از اینکه تونست مهارش کنه متحول کرد.

این کلمه خودش نماد “تکامله” اصلا: از نحوه ی درست کردنش تا صبوری ای که لازمه تا اون آتیش کوچولویی که با کلی زحمت درست کردی بزرگ بشه و ساعت ها گرمت کنه و از اون نور خوشگلش لذت ببری

بشر اولیه ابتدا از آتیش هایی که طبیعت خودش با صاعقه یا دلایل دیگه درست میکرد به شدت ترس و واهمه داشت اما بالاخره یک نفر از اون جمع بر ترسش غلبه میکنه و برای درک اون لاله های سرخ و ترسناک اقدام به نزدیک شدن بهش میکنه درصورتی که همه ی اطرافیان اون رو از این کار برحذر کرده بودند…

تصمیم میگیره که به جای ترس ایمانش رو نشون بده و بر خلاف نظر همه ی اطرافیانش عمل کنه …

و نتیجه چی میشه؟

بعد از اون داستانه که انسان دیگه مجبور نمیشه برای فرار از سرما هر سال قشلاق کنه، توانایی داشتن مکان سکونت ثابت داشته باشه و خانه خودش رو گرم نگه داره…

بعد از اون داستانه که انسان مزه ی خوشمزه ی گوشت مغزپخت رو زیر دندان هاش میچشه…

بعد از اون داستانه که انسان دیگه از حیوانات وحشی فرار نمی کنه و با داشتن شعله های آتش حتی اون ها رو فراری میده…

بعد از اون داستانه که زندگی انسان متحول میشه…

اما نکته مهمی هم توی روشن کردن آتیش وجود داره که من با تجربه بارها روشن کردنش بهش رسیدم و اون هم “صبر و حوصله” داشتنه!

اصلا آدم عجول نمیتونه آتیش روشن کنه:

چون آتیش با ذرات کوچولو کوچولو شروع میشه و نمیشه یهو آتیش بزرگ درست کرد…آتش هم باید تکاملشو طی کنه

همون جور که استاد عزیز و خانم شایسه چند ساعت وقت صرف اون کردن و با آتیش زدن کاغذ و مقوا و شاخه های کوچیک شروع کردن و آروم آروم این آتیش بزرگ شد

حتی جالبه که بنزین هم برای دقایقی آتیش رو خیلی شعله ور میکرد اما بعد از مدتی به همون سایز قبلی برمیگشت…

مثالش به قول استاد مثال آدمیه که ظرف ذهنیش کوچیکه حالا تو بیای هی مبلغ های زیادی بهش میدی…

چیکار میکنه؟

همه پول رو نابود میکنه…

اما وقتی تکاملش رو طی کرد و اون کُنده های بزرگ یواش یواش به زغال تبدیل شدن اون وقته که ساعت ها باقی میمونه…چیزی که توی فایل دیدیم که تا نزدیکای ظهر حرارتشو داشت و باز با ریختن چند تکه چوب دیدیم که شعله ور شد!!!این نشون میده که چه پتانسیلی توی کُنده های بزرگ نهفته هست و چه انرژی دارن که هرچیزی روشون بذاری رو میسوزونن…حتی خیلی مشخص نبود که روشن هستن چون شعله ای نداشتن اما {در,نشون} فوران میکرد…{درونشون} روشن بود… و همون اصله…

توی روشن کردن آتشم ما پیشرفت کردیم

یه زمانی با سنگ آتش فشان و اینا با بدبختی یه آتیش رو روشن میکردن اما الان چی؟

استاد با یه مشعل هیولا ببین چقدر پروسه ی روشن شدن آتیش رو تسریع کرد…

و چقدر تکه های سوحته شده ی شاخ و برگا وقتی که نسیم از میونشون رد میشد و رنگ سرخشون رو به رخ میکشیدن زیبا بودن

راستی اینم بگم همین خاکستر درست شده میدونین چقدر خاک رو حاصل خیز میکنه و پایه ی خوبی میشه واسه رشد گیاهان جدید؟؟!

چه فراوانی قشنگی…

دمتون گرم استاد و خانم شایسته عزیز، واقعا زندگیتون دفتر مشقه واسه مون…

خیلی خوشحالم که دست به قلم شدم و این چیزا همینجوری اومد و من نوشتم….خدایا شکرت

دوستون دارم


نگاه زیبا لیلا عزیز:
به نام خداوند زیبا

چه بارونی گرفته، خداجون شکرت. نوشتن این کامنت تواین فضای رویایی چه لذتی داره…

خوب…..

خدای من، هیچوقت تصورشو نکرده بودم که بهشت توی شب چه شکلیه؟!

واما بهشت ما توی شب: یه کلبه ی چوبی قشنگ که با نور لامپ سر درش روشن شده.

یه پل چوبی که دور تا دورش تاریکیه مطلقه وروی خودش با نور لامپ روشنه، اصلا معلوم نیست که یه وجب اینور واونور ترش چیه؟!

روشنی این لامپها فقط این گل واین کلبه ی چوبیه زیبارو نشون میده، همین باعث میشه آدم غفلت نکنه وپاشو این ور واونور نزاره وفقط پاشو جایی بزاره که نور چراغ اونجارو روشن کرده..

بازی وقانون زندگی هم همینه: اگه بدونیم و باور داشته باشیم که چراغی به اسم هدایت الله، لحظه به لحظه و قدم به قدم جلوی پامون رو بهمون نشون میده و با کنترل ذهنمون و موندن توی احساس خوب، چراغی داریم که مسیر رو برای ما روشن می کنه وبهمون نشون میده که قدم بعدی چیه؟!

پس راهمون روشنه وفقط یه قدم جلوترو می‌بینیم، و چقدر اینجا توی غالب این تصویر از شب بهشت، برام منطقی شد که فقط باید قدم به قدم با کنترل ذهن و موندن توی احساس خوب و وصل شدن به هدایت الله مسیرمون رو سپری کنیم، درست مثل مسیر ورود به این پل چوبی تارسیدن به کلبه که صراط مستقیم داره ونیم متر اینورتر ویا اونورتر مارو میندازه تو دریاچه که خوراک کروکودیل بشیم…

تو این فضای شب بهشت چه قدر دلنوازه آواز زیبای جیرجیرکها.

من همیشه وقتی صدای آواز جیرجیرکها و قور قور وزغها و آواز پرندگان وحتی صدای حیوانات را می شنوم که در سحرگاهان یا در دل تاریکی شب می‌خوانند، احساسی بهم دست میده که بهم میگه اونها دارن با زبون خودشون مدح وثنای رب جهانیان رو میگن وخداوند رو ستایش می‌کنند، مخصوصاً صدای خروس در سحر، خیلی خیلی حس خوبی بهم میده..

خدای من!

هرروز وهرشب ما هدفمند برای انجام مأموریت های پی در پی زنده هستیم وزندگی می کنیم وبه اهداف کوچک وبزرگمون می‌رسیم ورشد می کنیم وبزرگتر میشیم وآگاهی هامون رو در حل مسائل به یاد میاریم و دوباره از خودمون به اصلمون وخدای درونمون تکامل پیدا می‌کنیم و دوباره برمیگردیم و بازگشت همه بسوی اوست.

خدای من!

سوزاندن وسایل اضافه و دور ریختنی چقدر حس خوبی بهم میده… اووه انگار شب چهارشنبه سوریه اینجا، چقدر قشنگه خدای من، عاشق آتیش بازی هستم.. پاکسازی زندگیمون از وسایل اضافه ودورریختنی، چقدر فضای زندگیمون رو زیباتر و دلبازتر میکنه، و چقدر جا رو برای وسایل کارآمد باز میکنه.

_بسوزون بسوزون تا برگرده به دامان طبیعت.

من گاهی وقتا میدیدم که شالیکارها وکشاورزان بعداز برداشت محصول زمینهاشونو آتیش میزدن و برام سؤال بود چرا؟

یه پرده از جلوی چشمم کناررفت : اونها با اینکارشون طبیعت رو از علفهای هرز واضافه و هر باقیمانده ی بدرد نخور از گیاهانی که کشت کردند، پاک می‌کنند و زمین رو پاکیزه وآماده برای محصول سال جدید و شایدم با اینکار زمین حاصلخیزتر میشه!

وقانون :

باید باورهای محدود کننده رو هرس کنیم باید اونها رو با روشن کردن شعله های وجودمون برای درک وعمل به آگاهی‌ها ی قوانین هستی و همینطور شعله‌ور کردنه انگیزمون برای ادامه ی اینکار، این باورهای درهم تنیده ی محدود کننده رو نابود کنیم و به آتش بکشیم و زمین ذهنمون رو آماده کنیم برای کاشت باورهای قدرتمند کننده.

روشن شدن آتش انگیزه واشتیاق برای ادامه ی ماندن در این مسیر کسب آگاهی وعمل به آگاهی، چقدر زندگیه ما رو روشن‌تر میکنه، وچقدر زیباتر و گرمتر، درست مثل شعله های آتشی که در بهشت روشن شده که همه جا رو در اطرافش گرم و روشن میکنه.

خدای من!

_زندگی با نور معنا داره.

آره واقعا همینطوره، اگه روشناییِ هدایت‌های الله در مسیر زندگیمون نبود، زندگی در تاریکی و گمراهی و سردرگمی، غوطه ور وبی معنا بود وچه پوچ بود..

خدا ی من! شکرت که قلب منو هرلحظه با نور هدایت هات روشن و پر نور میکنی تا قدم های بعدی رو بهتر ببینم و اقدام کنم و تو مسیر خواسته هام باشم و راحتتر و با کیفیت‌تر و بالذت بیشتر مسیرمو ادامه بدم.

خدای من!

اگر نور حضور تو در لحظه لحظه ی زندگیمون نبود، از همون بدو تولد، زندگیمون چقدر تاریک وبی معنا بود.

_ریختن بنزین روی اتیش: من از دیدن این تصویر به این درک وآگاهی رسیدم که آتش انگیزه و روشناییه آگاهی وهدایت داره باورهای محدود ما رو میسوزونه ونابود میکنه و با کارکردن روی خودمون داریم باورهای غلط و محدوکننده رو از بین می‌بریم و ذهنمون رو از چیزهای اضافه و بدرد نخور و هرز پاکسازی میکنیم، تا جایی برای باورهای قدرتمند کننده باز شه، حالا چیه که تو این مسیر به ما مثل بنزین کمک میکنه؟ و مثل بنزین عمل میکنه؟!

به نظر من گوش کردن و تکرار آموزش‌های استاد اثر بخش ترین بنزین برای نابودی باورهای محدود کننده ی ذهنه.

_بنزین آتش رو شعله ور میکنه و گر میگیره وچند لحظه بعد فروکش میکنه: دقیقا مثل این میمونه که ما فقط در زمان کوتاهی آموزش‌ها و جدی بگیریم وعمل به قوانین رو ادامه ندیم واثر بخشیه این آموزش‌ها ویاداوری قوانین، به محض تکرار نشدنش، کمتر و کمتر میشه و مثل بنزین گرگرفتگی و اثرش فروکش میکنه ودیگه راهمون سخت تر و طولانیتر میشه، پس بیایید همگی از بنزین محرکمون که آموزش‌های استاد هست استفاده کنیم و تکرار و تکرار کنیم و ادامه بدیم، چون به محض کنار گذاشتن و تکرار نکردنش برای باورسازی وپاکسازی، دوباره همه چیز فروکش میکنه وذهنمون پراز باورهای نامناسب و محدود و منفی باقی میمونه و هیچ تلاشی برای ازبین بردن این درختان هرز ذهنمون صورت نمیگیره، اصلا تماشای زندگی در این بهشت خودش به تنهایی آتشی در وجود تک تک ما شعله ور کرده که نگو ونپرس استاد مهربانم، و هرکدوم از ما فایلهای رایگان و دوره هایی در دست داریم که با تکرار و تکرار اونها، مثل بنزین این شعله ها رو شعله ورتر و قوی تر میکنیم برای رسیدن به اهداف باید اشتیاق سوزان و ایمان و تعهد داشت و اقدام کرد.

_خدای من چقدر آتش زیباست و این هم حاصل تکامل بشر است و چه زیبا مسخر انسان شده. چون طبق وعده ی خداوند هرآنچه در زمین و آسمان و بین آنهاست به تسخیر ما درآمده.

_استفاده از مشعل: استفاده از ابزار کارآمد ومناسب برای پیشبرد اهداف، که در بحث درک واجرای آگاهی‌های جهان هستی برای من مشعل تداعی کننده ی محصولات استاد عباس منش هستش، ما برای داشتن یه ابزار کارآمد که کارمون رو راحت‌تر و با کیفیت‌تر و سریعتر انجام بدیم در مراحل تکامل، اقدام به هزینه کردن وتهیه ی ابزار مناسب وکارامد میکنیم وچقدر این ابزار میتونه به ما کمک کنه که به هدف اصلیمون راحت‌تر برسیم، منم بعداز طی کردن تکامل، محصول 12 قدم رو از اول تا اینجا که آخر قدم 9 هست تهیه کردم ودلم میخواد به ابزار مناسب واپدیت شده و کارامد روانشناسی ثروت هم دسترسی پیدا کنم و قطعا این اتفاق بزودی محقق میشه ومن بهای اونرو میپردازم وبیلیونها برابر بیش‌از این بها رو به زندگیم وارد میکنم والبته که با عمل به اون آگاهی‌ها وتکرار و مداومت در انجام آموزش‌های 12قدم و روان شناسی ثروت.

البته که من تا اینجاهم قدم به قدم، کوچیک کوچیک اومدم جلو و فقط ادامه دادم و استقامت ورزیدم و از 12 قدم و فایل های رایگان مثل بنزین ومشعل استفاده کردم و تا رسیدن به خواسته هام ادامه خواهم داد با تعهد زیاد و با احساس لذت از مسیر با ایمان به اینکه مسیر درست همینه…

_تکامل سوختن این چوب‌ها از چوبهای کوچک به بزرگتر :همه چیز باید سیر تکامل خودرا طی کند، به طور مثال ما در ابتدای مسیر فقط روی باورهای محدود کننده ی واضح که بسیار تکرار شونده بودند تمرکز داشتیم وروی اونها کار میکردیم و پیشتر که آمدیم به باورهای مخرب مخفی رسیدیم که با طی کردن تکامل رفتیم سراغ بیرون کشیدن باورهای لایه های زیرین ذهنمون و ترمزهای مخفیِ ذهن رو بیرون کشیدیم و بجای اونها باورهای مناسب و زیبا می‌سازیم که در هر لحظه فرکانس مناسب و قدرت مند در ما ایجاد میکنه، و چون این باورهای مخفی در لایه های زیرین ذهنمون هستند دسترسی به اونها مستلزم تعهد و استمرار بیشتر به درک و فهم آگاهی‌های قوانینه و خواندن فکر خداونده.

_آره اگه ادامه بدیم راه ها باز میشه.

استاد جان و مریم عزیزم وقتی که شمارو دیدم که اون همه چوب وخار وخاشاک رو از مسیر و از اون فضا جمع کردین و اوردین اونجا تا آتش بزنید، چقدر تحسین تون کردم، گفتم آفرین واحسنت به این میگن تعهد، به این میگن ادامه دادن، به این میگن استقامت، شما میتونستید اون همه درخت هرز رو کنار مسیر به حال خودشون رها کنید ولی شما برای زیباتر شدن و دلبازتر شدن و راحتتر شدن مسیرتون و اطرافتون و برای دلچسبتر شدن فضای بهشت کمر همت به پاکسازی اونجا بستین وبا این موضوع به این آگاهی رسیدم:اگر باورهای مخرب ومنفی که فضای ذهنتو پر کرده وحرکت رو برات سخت وناممکن کرده، شناختی وشروع به قطع این باورهای هرز کردی، راهت رو ادامه بده واونها رو به حال خودشون رها نکن، وبرای اینکه ادامه ی مسیر رسیدن به خواسته هات برات راحت‌تر و لذت بخش تر و سریعتر بشه بیا و با کارکردن روی این باورها، اونهارو به آتش بکش و مسیرو برای خودت باز کن.

خدای من عااشقتم! سلام خدای زیبای من، چه صبح زیبایی، چه بهشت قشنگی، چه هوای لطیفی، آسمونو ببین، ابرهای تکه تکه رو ببین، سبزی و طراوت جنگل رو ببین، من که از همینجا شبنم روی برگ درختان رو حس میکنم، الماس‌های روی تار عنکبوت‌ها رو حس میکنم.

خدای من! اون همه چوب و وسایل اضافه مثل آب شدن قند در چای صبحانه در طبیعت حل شدن، هیچی نمونده، چقدر اینجا مرتب وتمیز شده، چقدر دلچسب شده، استاد عزیزم مریم مهربانم گوارای وجود نارنینتون ونوش جونتون اون همه قشنگی و اون بهشت که خودتون زیباترش کردین، آره درسته، میشه بهشت رو هم زیباتر کرد.

ببین چقدر قشنگ سنگچین درست کردن، خدای من، یعنی من عاشقتونم بخدا.

خدای من! گریس و براونی هنوزم باهم هستن، از صبح تا شب به قول استاد نان استاپ میخورن، چقدر دوست داشتنی ونازن، پسر من عاشقشون شده.

استاد عزیزم ومریم مهربونم، چه شب رویایی رو به صبح وصل کردین، کنار آتیش، کنار دریاچه، زیر آسمونه پر از ستاره، همراه آواز جیر جیرکها و قور باغه ها، وجغدها، مگه آدم متوجه میشه که داره صبح میشه وقتی توی این همه زیبایی وعشق غرق شده باشه؟

من خودمو کنار اون آتیش حس کردم، گرمای اون به صورتم می‌خورد بعدش وقتی در خونه بازشد نم سحرگاهی، توی اون هوای بی‌نظیر و طبیعت شگفت‌انگیز رو روی صورتم حس کردم.

استادچه قدر ماشالله خوش تیپ شدین، آفرین به این همه تعهد وهمت ومداومت در مسیر

برای بالا بردن سطح انرژیتون وایجاد اندام متناسبتون واین میشه به وضوح حس کرد و دید که خداروشکر چقدر فعال‌تر و با انرژی تر شدین و همین بهتون خیلی کمک میکنه که این همه کار سنگین انجام میدین «به تنهایی یه تنه ی درخت رو میزنین زیر بغلتون و میارید سمت اتیش»

_توی یه شب! اراده ی شما وشروعی که کردین! بله همینه! همه چیز از یه تصمیم شروع میشه، بعد باید اقدام کرد، اقدام کوچک، و ادامه دادن و ادامه دادن تا تحقق خواسته ها، و این قانون تکامله.

_اصلا کاری نداشته باشی که کی تموم میشه!

تو ادامه بده واز مسیرت لذت ببر، تو روی باورهات کار کن، تو باورهای قدرتمندکننده بساز، تو ذهنتو آروم نگه دار، تو ذهنتو کنترل کن، تو تمرکزتو روی زیباییها وچیزهای مناسب و هم جهت با خواسته هات بگزار، تو ادامه بده و هرکاری که از دستت برمیاد وبهت الهام میشه انجام بده و لذت ببر از کاری که میکنی واز مسیری که توش هستی، بقیه ی راه به تو گفته میشه، قدم به قدم، وچراغ هدایت ادامه ی مسیر و برات روشن میکنه وتو با این چراغ فقط یه کم جلوتر رو میبینی پس نپرس کی وچگونه، درست مثل چراغ اتومبیل در تاریکی محض جاده که فقط چند متر جلوتر دیده میشه ولی وقتی به نور این چراغ اعتماد میکنیم و به راهمون ادامه میدیم به موقع به مقصد می‌رسیم، ما نگران نیستیم که خیلی جلوتر در جاده چه خبره، چون میدونیم هرچقدر جلوتر بریم این چراغ ماشین راه رو به ما نشون میده و چگونگی راه هم جلوتر نشون داده خواهد شد دقیقا در نزدیکی موانع چراغ روشنه و ما اون موانع رو می‌بینیم و مسیر دیگر هم همونجا کنار راه باز شده که اونهم با چراغ راه پیدا میشه ولی این چیزیه که ما گنج دقیقه قبل‌تر وقتی توی جاده ی تاریک در حال رانندگی بودیم نمی‌دیدیم ونمیدونستیم، اما ادامه دادیم.

پس همه چی توی مسیر اتفاق می افته، ولازم نیست ما همه چیز رو در ابتدا بدونیم، همه چیز به ما نشون داده میشه، حتی اگر به تضادی برخورد کنیم این چراغ هدایته که راه حل مسائل رو به ما نشون میده، پس بدون نگرانی و پرسیدن چگونگیها و زمانها ادامه بده، انقده نرم و طبیعی و لذت بخش، مسیر سپری میشه و به مقصد میرسی که فقط خدارو شکر میکنی.

_دیدیم لباسهامون دودی شده گفتیم بزار یه کم آتیش بازی کنیم!

آدمها وقتی قدمهای اول رو برمیدارن، براش بدنبال آگاهی میرن، کسب مهارت رو شروع میکنن براش شروع به صرف وقت وانرژی و هزینه میکنند و همین کارها، اشتیاق رو برای ادامه ی مسیر بیشتر میکنه، چیزی که اگه هیچ کاری نمیکردن و هیچ راهی رو شروع نمیکردن، هیچوقت بوجود نمیومد، و همه چیز در حد رویا باقی میموند، اشتیاقی برای تحقق رویا بوجود نمیومد.

_خدا داره فوت میکنه! ای خدا، مریم عزیزم، چقدر آدمها میتونن خدابین باشن، وقتی در نسیم صبحگاهی هم تجلی حضور خداوند رو ببینن، چقدر این سبک نگاهتون و حستون رو دوست دارم، چون من هم مثل شما و از شما یاد گرفتم که خداوند رو در لحظه لحظه ی زندگیم در درون و بیرون خودم ببینم وحس کنم بسیار حس قشنگیه وبه من آرامش وقدرت میده.

_این بهشت حقشه، واقعاً باید بهشت رو تمیز و پاکیزه و زیبا نگه داشت، ما میتونیم هرجای دیگه‌ای غیراز بهشت رو برای خودمون با کار کردن روی اون و با گزاشتن وقت و انرژی و شوق واشتیاق، درست مثل استاد و مریم جان، به بهشت تبدیل کنیم وب عد با لذت بردن از بهشتی که ساختیم به بهشتهای زیباتر هدایت بشیم… من دیروز کل خونمو جاروبرقی کشیدم، طی کشیدم، گردگیری کردم، گلهای آشپزخانه رو آب دادم و مرتب کردم و خلاصه بگم که الان خونه ی من برای من بهشته الانه منه، مخصوصاً وقتی پنجره ها رو از دو طرف خونه باز میزارم و صدای آواز پرنده ها و نسیم خنک بهاری توی خونه در جریانه، اینجا بهشته الانه منه، خداجون شکرت.

چقدر شما دونفر نازنین و دوست داشتنی هستین، من عاشقتونم.

_آدم همیشه باید خودشو در نقطه‌ ی پایانی ببینه، تصور رسیدن به نقطه ی پایانی موتور محرک ما آدم‌هاست و انرژی مارو برای ادامه ی راه افزایش میده، این هم یکی از قدرت‌های تجسمه خواسته هاست، انرژی دادن به ما برای ادامه مسیر. برای مداومت.

خدای من شکرت بخاطر این همه زیبایی که امروز در بهشت دیدم و میبینم و بارها و بارها میبینم و بخاطر یادآوری این همه آگاهی

سپاسگزارم و من آنقدر این آگاهی‌ها رو تکرار و تکرار میکنم و سعی میکنم عمل کنم که تبدیل به فرکانس قدرتمند بشه و مدار منو تا دریافت تمام خواسته‌ هام بالا تر ببره.

استاد بی نظیر من، مریم جان ای ملکه ی بهشت ازتون ممنونم وسپاس گزارم.

عزیزان ممنون که با حوصله کامنت طولانیه منو خوندین.


برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    295MB
    20 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 2
    82MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

635 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سپیده» در این صفحه: 1
  1. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    استاد خوبم و مریم عزیزم سلام

    یکی از بهترین نعمت های زندگی من اشنایی با شما دوتا عشق هست خدارو بابت شما خیلی سپاسگذارم….

    نکات مثبت قسمت 2 سریال زندگی در بهشت…

    اول از همه امروز ک من این ویدیو رو پلی کردم همسرم گفت انگار اینارو قبلا خودمون تجربه کردیم و این فیلم زندگی خودمونه و الان داریم نگاهش میکنیم(اخه ما قبلا یه دور سریال زندگی در بهشت رو دیدیم.)

    بعد با خودم گفتم اره دقیقا همینه و چقدر خوشحال شدم برا این حس خوب ک داریم تجربه اش مبکنیم ،حس اینکه ما یه همچین فضایی داریم و این اتیش بازی ها و تجربه هایی ک تو پرادایس اتفاق افتاده.چون شما گفتین هرچی رو ک بتونیم حسش کنیم حتما میتونیم بدستش بیاریم و چقققدر خوشحالم ک تصمیم گرفتم ک این سریال رو دوباره شروع کنم و این حس رو تجربه اش کنم…

    اول از همه خدارکشکر میکنم برای فراوانی هایی ک توی این قسمت دیدم مثل فراوانی چوب و درخت ک اینقدر زیادن تصمیم گرفتین برگردونین ب چرخه طبیعت…

    مثل فراوانی کارتون ها ک نشان از ازادی مالی شما رو میده ک هر چی دوس دارین رو از امازون سفارش میدین و اینقدر کارتون ها زیاد میشن ک اتیششون میزنین و با اتیش بازی عشق میکنین….

    تحسین میکنم عشق و محبت و احترامی که بین شما دوتا عزیز وجود داره ،واقعاااا عشق و احساسی ک پشت کلمه “عاشقتم” گفتن هاتون هست رو میشه قشنگ ادم حسش کرد،درکش کرد و من غرق لذت میشم از این محبت و عشقی ک بینتون هست…

    شوخی و خنده هاتون رو خییییلی دوس دارم

    از ذوق و شوقتون برای اتیشی ک درست کردین منم ذوق میکنم

    توصیف هاس مریم عزیزم اینقدر قشنگ هست ک ادم خودش رو قشنگ میتونه اونجا در اون لحظه احساس کنه با کیفیییت عاللی

    هدایت های قدم ب قدمتون قشنگ مشخصه که از چوب های کوچیک شروع شد و شو چوب های بزگ،کارتون ها بعد ایده بنزین و ذوق مریم عزیزم ک همیشه پایه است…

    تاریکی مطلق و نور…

    زندگی با نور معنا میگیره واقعا همینطوره وقتی ک ب خدا و الهاماتش اعتماد کنیم نوری تو زندگیمون میاد ک تمام تاریکی ها رو از بین میبره فقط کافیه بهش اعتماد کنیم ، مثل شبا ک تو جاده در حال رانندگی هستیم و نور ماشین تا یه جایی از جاده رو نشون میده و بعدش تاریکی مطلقه ک هیچی قابل دیدن نیست ولی ما میریم جلو و ب نور ماشین اعتماد میکنیم و میگیم ک بازم جلوتر رو نشون میده نمیگیم ک نه باید تمام جاده معلوم باشه و بعد من رانندگی میکنم میگیم کم کم جاده معلوم میشه و بعد میبینی ک ب سلامت ب مقصد رسیدی ب خدا هم همینجور باید اعتماو کرد خدا قدم بعدی رو میگه و باید بری جلو تا قدم بعد بهت گفته بشه تا قدم یک رو بر نداری قدم دو بهت گفته نمیشه مثل دوره های دوازده قدم تا قدم یک رو استفاده نکرده باشی اماده قدم دو و سه و … نیستی ….

    وااای صحنه ای ک بنزینا رو ریختین چ قددر باحال بود داشتین میگفتین کم کم اتیش میرسه اینجا و بعد بنزین و بوووووم خییلی باحال بود واقعاااا

    مایعی ک اتیش میگیره ،چ شعله های قشششنگی درست کرد چ نوووور خووشششرنگی خدای من از اتیشی ک هم برای لذت میشه از استفاده کرد هم برای ذلت چقققدر جالب ک این نگاه منه این دنیای منه ک ب اتیش معنا میده.

    این اتیش میتونه هم غذامو درست کنه هم غذارو بسوزونه،هم میتونم کنار این اتیش لذت ببرم از رنگش و نورش و از کمکی ک داره میکنه تا چوب و کارتون های اضافی بسوزن هم میتونم غر بزنم ک گرمه دوده بو گرفتم …پس این منم ک اتیش معنا میدم…

    وقتی ک مریم عزیزم گفت ب نظرم خطرناکه دیگ نریز و استاد خوبم با کمی فکر گفت نه حواسم هست شما فقط نترس،استاد ب خودش اعتماد داشت و میدونست ک میتونه از پس شرایط بر بیاد و ب مریم جون هم ب استاد و تجربیاتش اعتماد کرد و این شد ک دوباره استاد بنزین رو ریختن و بعد مشعل رو اوردن …میشد ک مریم جان غر بزنن و بترسن ک نه این کار رو ادامه نده و بترسه و ب ناخواسته توجهه کنه و ناراحتی پیش بیاد و شایداستاد خم دیگ بنزین رو نمیریختن و جرات بیشتر پیدا نمیکردن و مشعل رو نمیاوردن..ولی با اعراض از ناخواسته و توجهه ب خواسته دیدم ک چقدر اتیش بزرگ تر شد و کار سریع تر انجام شد و چ لدت بیشتری رو تجربه کردیم ….

    باید یاد بگیرم ک از چیزی ک اذیتم میکنه مثل دود اتیش ک تو چشمم میره با خنده ازش بگذرم

    باید یاد بگیرم ک از سوختن برگ ها اینقققدر لذت ببرم و ی چیز شگفت انگیز ببینمش این نگاه ی ادم زیبابین هست ک حتی از سوختن برگ ها اینقدر ذوق میزنه و خوشحال میشه

    چقدر ک میگین بنزینمون تموم شد و این صحنه هایی ک داره نشونمون میده خیلی باحاله اینا همش نگاه ی ادم زیبابینه دیگه وگرنه میشد بگی ااا چ حیف کاش تموم نمیشد اگ میزاشتیم برا فردا بنزین بیشتری میگرفتیم و بیشتر حال میداد…دررحالی ک شما از هر چی ک در اون لحظه هست نهایت استفاده و نهایت لذت رو میبرین باید منم ب ذهنم یاد بدم و هر روز یاداور بشم ک زیبایی ها رو ببنین و از ناخواسته ها اعراض کن…

    مارک امازون روی کارتون یعنی ازادی مالی،یعنی ازادی مکانی،یعنی ازادی زمانی یعنی اونقدر پول دارین ک هر چی بخواین رو از امازون میتونین سفارش و اونقدر ازادی مکانی دارین و از هرکجا ک هستین میتونین ب این شرکت اُردر بدین و اونقدر ازادی زمانی دارین ک برای هر وسیله کلی زمان رفت و امد و گشتن صرف نمیکننید و براحتی تو خونه سفارش میدین این نشون میده ک شما چقدر ب خواسته هاتون ک ازاد بودن بوده از اول اهمیت میدین و بهش رسیدین و اینکه پیشرفت جهان رو نشون میده ک تو خونه با ی کلیک میتونی ب اندازه کل خونه خرید کنی…

    جهان پیصرفت رو دوس داره و استقبال میکنه و ب کسانی ک باعث پیشرفتش میشن کمک میکنه….

    شعله ابی مشعل چقققدر قشنگه خدای من یه اتیشه ها ولی چ رنگ هایی داریم میبینم ازش این است خدای فراوانی ها، خدای تنوع ها…

    (((اره ادم اگ ادامه بده راه ها همیشه باز میشه)))

    چ جمله ای واقعا و من بار ها و بار ها تجربیات زندگیم مهرتایید بر این حرف شماست.یکیش همین تمرکز اگاهانه بر نکات مثبت ،من قبلا این قسمت ها رو دیدم ولی الان هی دارم از دقیقه ب دقیقش نکته برمیدارم از دقیقه ب دقیقش زیبایی ثبت میکنم در حالی ک قبلا جنبه فان داشت برام ولی الان برای تربیت ذهنم ک دارم میبینم و فایل شکارچی نکات مثبت مزید بر علت شد ک شکار کنم نکات مثبت رو و ادامه دادم تا هدایت شدم ب این ایده سریال زندگی در بهشت و ثبت زیبایی هاش…

    چقدر جالبه ک تک تک حرف هاتون رو من توی زندگیم تجربه میکنم و هی میگم ببین استاد اینو گفت ببین قانون اینجوریه ببین اثرات عمل ب قانون و تخلف از اون رو ….

    خداااایا من عاااشق چمنم..همسرم ک فوتبال میبینه من میشم و از چمن ها لذت میبرم و همیشه میگم این چمن ها کیف میده ادم بره اونجا بشینه هندوانه و خربزه بخوره خخخخ مخصوصا چمن های فوتبال های خارجی خخخخ

    فصل بهار پرادایس رو خیییلی دوس دارم با اون زمین بززززرگ و سرسبز چ قققدر خوبختی چققدر زندگی در جریانه واقعاااا…

    خدایا شکرت

    این قدم های کوچیک کوچیک چوب های کوچیک کوچیک منجر شد ب اتیش بزرگ و تنه درخت نیومدین از همون اول اون تنه درخت رو اتیش نزدین چون اتیش دادنش کار سخت تری هم بود دیگ تا اینکه با چوب های کوچبک اتیش درست کنید و اتیش اونقدر بزرگ بشه ک بشه تنه درخت رو بندازین داخلش اونقت براحتی و ب مرور خودش تا صبح سوخت و هیچی ازش باقی نموند…

    خدااای من صبح پرادایییس چچچقدددر خوووبه

    زمین پر از چچمن اب دریاچه ک باد میوزه و موج های کوچولو ونرم روی اب درست کرده درخت های زیاااد و سرسبز و بزرگ ک تا چشم کار میکنه درخت هست..

    اسمان ابی با اون ابرای قشنگ پنبه ای ک فوق العاده اس فوق العاده ماشین و اروی ک نشون میده صاحب این بهشت تمام زندگیش مثل بهشت براش قایق پدالی ک پارکه کنار دریاچه و خدمت میکنه ب صاحبانش تا از زندگیشون بیشتر و بیشتر لذت ببرن .این همه زیبایی تو یه قاب واقعا شگفت انگیزه بوی هوا و نسیمی ک میوزد رو قشنگ میشه حس،کرد تو این تصویر و اتیشی ک دیشب بود امروز فقط اثاری از اثراتش باقی مونده استاد و مریم عزیزم سهم خودشون رو انجام دادن و بقیه کار ها رو سپردن ب خدا و خدا کارخودش رو خوووب بلده انجام بده..

    باید اینقدر ایمانم قوی بشه ک کار هامو بسپرم ب خود خود خدا و من فقط سهم خودم رو انجام بدم و نگران باقی ماجرا نباشم مثل استاد و مریم عزیزم ک با خیال راحت رفتن و خوابیدن و خدا فوت کرد و تمام اون چوب هارو کم کم سوزوند و ناپدید کرد ب قول استاد انگار هیچ وقت هیچ چوبی نبوده…

    چقدر میشه درس گرفت واقعا‌…

    ادم تو هر کار فقط باید شروع کنه و ادامه بده و کاری نداشته باشه ک کی تموم میشه و با خودش بگه ک اقا من همین کارایی ک از دستم برمیاد رو انجام میدم و بعد نتیجه رو میبینم ک چ عالی شده این جمله استاد رو باید توتمام مراحل زندگیم انجام بدم واقعا…

    منم باید با هر نتیجه ی خوبی ک میگیرم انگیزه ام بیشتر بشه برا ادامه دادن ن اینکه شل کنم مسیر درست رو

    مچکرم ازتون استاد خوبم برای این بهشت پر از اگاهی ک خلق کردین…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: