https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-04-23 08:09:302024-12-18 13:01:15سریال زندگی در بهشت | قسمت 2
635نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به شما بنده بی نظیر خدا بر روی زمین و سلام به مریم مهربان وپرانرژی
چی بگم از این همه زیبایی واقعا نمی تونم احساسم رو بیان کنم وقتی این جنگل زیبا و دریاچه آرام رو می بینم اصلا حالم دگرگون می شه باور کردم یه نفر می تونه حتی یه جنگل زیبا برای خودش داشته باشه که توش بشه هرکاری کرد ولذت برد وهیچ محدودیتی نداشته باشه واقعا نعمت های خداوند برای انسان تمومی نداره چقدر خوشبختم با بهترین سایت موفقیت دنیا بهترین استاد وعزیز دلش و با بهترین آدم ها هم فرکانس هستم و احساس می کنم هر روز بیشتر از دیروز رابطم با خدا بهترمی شه هر روز رهاتر از قبلم.یه چند وقتیه تو اینستا به مناظر زیبا و خانه های زیبا ونقاط دیدنی دنیا هدایت می شم مرسی که نگاهمون رو زیبا کردید مرسی که دستان خداوند در زندگی ما شدید ما به عنوان یک انسان باید طوری زندگی کنیم که برازنده انسان بودنمون باشه الحق که شما برازنده کسی هستید که خدا به فرشته هاش دستور داده سجده کنند جنگل و دریاچه با آدم حرف می زنن آسمون چی می گه آخه خیلی خیلی قشنگه
وقتی شما رو تو صفحه اول سایت می بینم کلی قربون صدقه شما می رم وبعد شروع می کنم به گوش کردن و خوندن حالم خیلی خوبه عاشقتونم.
جریان هدایت همیشه و هر زمان و در هر شرایطی جاری است .
خدایا شکر هر روز داریم زیبایی های این بهشت روی زمین را می بینیم و خدا رو هزاران بار که همه همفرکانسی های عزیز همگی هدایت شدیم که از این همه زیبایی لذت ببریم .
خدایی اصن جریان هدایت رو ببین کی فکرشو میکرد که حتی از اتش زدن هم بشه لذت برد جتی از سوزاندن چوب های خشک و حتی بعضا تر هم لذت برد و این هدایت اقا جان همیشه و هر زمان جاری است و داره اتفاق می افته ببین اصن اتش و باد همه همه ما رو در این شب زیبایی اتیشی هدایت کردند که بتونیم واقعا دید زیباتری در بهشت تجربه کنیم .اقاجان حتی اون سوزاندن و دود راه انداختن که شاید به ظاهر ما رو اذیت کرد ولی می بینیم که وقتی روز میشه چه صحنه زیبایی خلق میشه .اقاجان تکامل رو نگاه که اصن به سادگی در این درس های بهشتی داریم به صورت محض می فهیم و درک می کنیم اصن هرگز فکر نمیکردیم که از اتش زدن هم بشه درس یاد گرفت اقاجان واقعا ما همگی لایق داشتن و لذت بردن از هر چیزی و در هر شرایطی هستیم ما واقعا لایقیم .
قانون تکامل رو در شروع پاکسازی جنگل
اتش زدن چوبها از شاخه های کوچولو به بزرگ
قوی تر شدن استاد در بلند کردن شاخه ها تا تنه های بزرگ
به راه افتادن اتیش با بنزین و گاز و وقتی هم که روشن بشه دیگه نیازی به هیچ چیزی جانبی برای روشن شدن نداره .
اقاجان برای شاخت باورها هم هم رو می تونیم استفاده کنیم از هر شرایطی از هر امکاناتی که داریم با تمام توان استفاده کنیم میشه همون اتیش که شعله ور میشه و گرماش رو پخش میکنه . وقتی هم که باروهای ها ما قوی تر باشه نتایج دیگه روز به روز بیشتر و بیشتر میشه و ادامش میشه همون اتبش زیر خاکستر ولی چیزی که هست اینکه اتبش و بنزین و گاز و سر پک و باد همیشه هستند ولی این حرکت رو باید زد و این حرکته وقتی انجام میشه نتیجه میشه یه چیزی شگفت انگیز و فوق العاده که میشه واقعا همیشه و هر زمان تحسنش کرد .
خدایا شکرت و هزاران بار شکرت از این همه لذت و درس دمتون گرم
سلام میکنم به استاد عزیزم سید حسین عباسمنش و مریم خانوم شایسته و همچنین تمامی دوستان عباسمنشی گل.
چندین هفته بود سردرگم بودم بابت اینکه در همین مغازه که یکسال هستش اجاره کردم و مشتری چندانی نداشتم و امسال هم اجارم خیلی بالا رفت بمونم و ادامه بدم یا اینکه جایم رو عوض کنم و به این امید باشم که شرایط مالیم با تغییر جام بهتر میشه
از این ور آموزه های استاد میگفت جا تاثیری تو مشتری نداره و باید باورهامو تغییر بدم. از اون ور اطرافیان میگفتن که جاتو عوض کن و برو جایی که پاخور داره و تو چشم باشه. میگفتن عقل نداری که رفتی تو فرعی مغازه گرفتی و تازه امسال اجاره ات بالاتر هم رفته.
خلاصه بد تو منگنه بودم. امروز از خدا خواستم یه نشونه از تو سایت بهم بده.بهش گفتم اگه قراره اینجا بمونم قول میدم رو تغییر باورهام و رو ایمانم بیشتر و بیشتر کار کنم وقتی کلید نشانه ی من رو زدم این صفحه باز شد.متنی که اشکم رو در اورد.
تیکه ای از متن که از صفحه کپی کردم این بود:
بشر اولیه ابتدا از آتیش هایی که طبیعت خودش با صاعقه یا دلایل دیگه درست میکرد به شدت ترس و واهمه داشت اما بالاخره یک نفر از اون جمع بر ترسش غلبه میکنه و برای درک اون لاله های سرخ و ترسناک اقدام به نزدیک شدن بهش میکنه درصورتی که همه ی اطرافیان اون رو از این کار برحذر کرده بودند…
تصمیم میگیره که به جای ترس ایمانش رو نشون بده و بر خلاف نظر همه ی اطرافیانش عمل کنه …
و نتیجه چی میشه؟
بعد از اون داستانه که انسان دیگه مجبور نمیشه برای فرار از سرما هر سال قشلاق کنه، توانایی داشتن مکان سکونت ثابت داشته باشه و خانه خودش رو گرم نگه داره…
بعد از اون داستانه که زندگی انسان متحول میشه…
اما نکته مهمی هم توی روشن کردن آتیش وجود داره که من با تجربه بارها روشن کردنش بهش رسیدم و اون هم “صبر و حوصله” داشتنه!!!
اصلا آدم عجول نمیتونه آتیش روشن کنه:
چون آتیش با ذرات کوچولو کوچولو شروع میشه و نمیشه یهو آتیش بزرگ درست کرد…آتش هم باید تکاملشو طی کنه😏
بله من ترس داشتم. من ایمانم ضعیف شده بود. من حرف اطرافیان روم تاثیر گذار بود و منو میترسوند.
من یکسال در مغازم آتش کوچیکی درست کردم و باید با استفاده از قانون تکامل اونو شعله ور کنم .من باید صبر کنم و با صبوری و تغییر باورهام و البته رفع ترمزهام وضعیت درآمدم رو بهتر از سال قبل کنم تا دیگه مجبور نباشم برای فرار از سرما برمقشلاق.میخوام جامو ثابت کنم.
به خدا قول دادم رو خودم کار کنم.
خدایا دوستت دارم .ممنون از اینکه منو با استاد و تمامی شاگردان خوبش آشنا کردی.
قبلا فکر میکردم که خدا کجاست والان با دیدن این سریال فهمیدم که خدا همه جا هست فقط کافیه تو اون چیزی را که میبینی با لذت و حس خوب ببینیش، خدا مثل آتش بود تا زمانی که می خواستی می دیدیش با تمامی چیزها، فقط کافی بود که بخواهی ببینیش خدا، مثل اون چوب های کوچیک بود که مریم جان اون شعله را روشن کرد، خدا را هر طوری که ببینی همونه.
وقتی با خدا تنها باشی فقط اونو میبینی دقیقا شبیه استاد و مریم جون که فقط داشتن با آتیش کیف میکردن و چقدر مریم جان سپاسگذاری میکرد، برداشت من این بود، حتی از چیزهای کوچیک سپاسگذاری کن شاید اون چیز کوچیک برا یه شخصی خیلی مهم باشه و از نظر دیگران مسخره بیاد منظورم اینه از ثانیه های زندگیت شکر گذار باش تا خدا ظرفتو بزرگتر کنه.
و چقدر خوشبختی اونجا بود، توی اون شب فقط استاد و مریم جان بودن ولی چننان میگفتن عاشقتم که انگار هزار نفر دور ورشون بودند و این نشان میده که هنوز خوشبختی هست این مدرکش ثابت میکنه.
دیدگاهی بعدی من این بود در دل تاریکی یه شعله میتونه نجاتت بده و اون شعله خداوند رب العالمین هست.
و نکته بعدی اینه که همیشه یه روزنه امید میتونه کار بزرگ برات بکنه اونجوری که توی روز یک شعله زیر آتیش دوباره از سر گرفت.
در پایان خاستم بگم، همیشه در لحظه حال بودند چقدر آرامش داره و فقط تمرکزت روی اون لحظه هست به قول استاد توجه، وقتی توجه روی لحظه ی حال باشه دیگه از نکات منفی خبری نیست.
وای خدا استاد من قربون این ذوق هاتون برم، چقدر رابطه تون تحسین برانگیزه اصن من محو میشوم. خانم شایسته چه ذوقی دارین ای جان. همیشه پایه هستن و میگن صد البته انجامش بدیم. پایه همه ایده ها. از ناشناخته ها ترسی ندارین و میگین بریم تو دلش، بریم ببنیم چی میشه. منم میخوام همچین شخصیتی بسازم، با ذوق برم تو دل همه ایده ها چرا که نه !؟ ؛)
یکی یکی ایده ها هم میاد اول کارتن ها و چوب های کوچولو، بعد بنزین، حالا تموم شد اوکی میریم سراغ ایده بعدی ک راحت ترم هست مشعل می گیریم ک سریعتر و راحتر انجام بشه.
به قول شما آدم اگر ادامه بده، درها براش باز میشه باید تکاملی با قدم های کوچیک شروع کرد. مثل خانم شایسته ک با چوب های کوچیک کوچیک باعث استمرار شعله ها شدن.
صبح زیبای پرادایس خدای من، چه هوایی، آسمان تمیییز. خانم شایسته : پرادایس حقشه هرچقدر بهش برسیم حقشه این همه ب ما لذت داده احساس خوب داده هر روز صبح ک پا میشیم این همه زیبایی می بینیم و الان حقشه ک براش این قدم هارو برداریم، اینجارو تمیز کنیم. چه نگاه زیبابینی اگر من در مورد لباس ها کفش ها و ابزاری ک ب من خدمت میکنن همین دید رو داشته باشم شخصیت مثبت نگر و سپاسگزاری در خودم میسازم.و باعث میشه ابزار بیشتر و راحت تری به خدمتم دربیان.چون خدا میگه بنده من تو سپاسگزار بودی پس برتو می افزایم قدردان نعمت هایی ک مسخرت کردم بهت خدمت کنن بودی.
فکر میکردم من باید از انسان ها فقط قدردانی کنم ولی یاد گرفتم من با تمیز و مرتب نگه داشتن لباس ها و ابزاری ک ب من خدمت میکنن شخصیت قدردان تری در خودم می سازم.
استاد : چقدر لذت بخشه وقتی آدم نتیجه کارش رو می بینه. اگر آدم نقطه پایانی رو از اول ببینه چه انگیزه ای میگیره برای ادامه کار. ما همینجوری ب خودمون انگیزه میدادیم میگفتیم عوضش پا میشیم میایم می بینیم اینجا تمیز شده، محوطه باز شده و این انگیزه میداد تا 5 صبح بیدار بمونیم.اون آتیشی ک با شاخه های خشک چند سانتی شروع کردیم درخت هارو پودر کرد.
هر کاری رو فقط باید شروع کنی و ادامه بدی و اصلا کاری نداشته باشی کی تموم میشه الان هرکاری از دست من برمیاد رو انجام بدم و واقعا هم لذت بریدم.
اینم درس داره من باید استارت بزنم شروع کنم، ب طول مسیر کاری نداشته باشم سخت نکنم برا خودم زندگی رو. آسون بگیرم و بگم امروز میتونم چیکار کنم این قدم و بردار و به قدمهای بعدی فکر نکن. و از تجسم نتیجه ب عنوان اهرم لذت استفاده کنم ک بهم انگیزه حرکت بده. و این آهسته قدم برداشتن باعث میشه لذت هم ببریم در طی میسر و سختی نداشته باشه برامون
به به چه شب زیباییییی با صدای دلنشین جیرجیرکها!!!
خدایا شکرت
مریم جوونم وقتی به استاد میگی «عاشقتم» و استاد جان میگه «منم» ،،،چقدر ستودنیه این احساس و ارتباط عاشقانه شما دو جواهر.
من از شما دو اسطوره عشق ، بیان کردن واژه «عاشقتم »را یاد گرفتم ،یاد گرفتم به عزیزانم بی توقع ابراز عشق و علاقه بکنم .یاد گرفتم لذت عشق و عاشقی و دوست داشتن را بپراکنم. از شما عزیزانم بینهایت سپاسگزارم.
چقدر همکاری شما دو عزیز باهم، ستودنیه.
دائم در حال تایید یکدیگر هستید .
دائم درحال تحسین یکدیگر هستید.
دائم به هم عشق هدیه میدید و عشق هدیه میگیرید.
استاد جانم و مریم جانم، شما دو تا عاشقی هستید که من از دیدنتان ،از احساسی که بینتان جاریه، خیلی خیلی لذت میبرم.
وقتی استادجان در تایید صحبتهای مریم جان میگه «آفرین ،آفرین» حسابی کیف میکنم ، چقدر یک مرد میتونه اینقدر جنتلمن باشه و حس خوب ارزشمندی را به عزیز دلش هدیه بده ، همینه اصل و اساس رابطه زیبا و پایدار داشتن ،شما دو عزیز دوستداشتنی ،الگوی به تمام معنا هستید.
من تو این فایل استاد جان واقعا نگاه متفاوت به مسائل از هر دو نفر تون دیدم که خب دید متفاوت نتایج متفاوتی هم براتون ایجاد کرده .
شما و مریم جان به اتیش یک دید متفاوتی داشتین چون من اون اول خودم که اتیش دیدم یاد جهنم و این چیز ها افتادم ( به خاطر این چند وقتی که دور بودم از اموزش ها و نگاه بدنه جامعه در من شکل گرفت دوباره ) و اون که به اتیش گرفتن انقدر لذت میبردین و زیبا میدونتسین کمی برام جالب بود اون دید متفاوت تون بهش را دوست داشتم .
اون کلمه تکماملی که مریم جان گفتن که همه چیز از تکامل از قدم های کوچیک برداشتن ، ادامه دادن ، استاد وقتی داشتین تعریف میکردین که من اصلا هر چی به درخت ها نگاه میکردم سختی شون یادم میامد اهمال کاری میکردم . ولی الان که قدم اول برداشتین و ادامه دادن ارام ارام و کار را تمام کردین اعتماد به نفسی گرفتین که فکرش نمیکردین ( همه این ها را به خودم میگم یادت باشه که باید قدم اول را برداری شروع کنی انقدر در گیر این نباشی که چه قدر طول میشکی ادامه بدی برای اینکه انگیزه ات از دست ندی باید فقط اون نقطه اخر ببینی که به هدفت رسیدی و انرژی بگیری و ادامه بدی و کار ها را درست و با حوصله انجام بدی .
و دریای عزیز خوبه که دوباره هستی وبه نظرم هیچ کجا ارزش موندن به اندازه این سایت که سراسر زیبایی هست رو نداره هم سریالها هم فایلها هم اعضای مهربان سایت هم بودن استاد مهربان و شایسته بانوی سایت همه خود خود نعمت و زیبایی هستن خدارو شکر برای بودن همه اینها
تحسین میکنم شمارو که به خودت گوشزد میکنی وتلنگرمیزنی منم چند شب پیش بخاطر اشتباهی که ازم سر زد مسئله ناخوشایندی اتفاق افتاد ویک تنشی پیش اومد خیلی پشیمون شدم از کارم و تا نیمه شب نشستم سعی کردم ایرادها وضعف های شخصیتیمو دربیارم وبنویسم وشروع کردم رو خودم کارکنم تا یواش یواش برطرف بشن
ذهنم مقاومت میکنه اوووه مگه میتونی که 21 روز؛ 21 روز زمان بزاری کارکنی مگه میشه ؟ولی مدام به خودم گفتم تو کارت نباشه تو یواش یواش پیش برو هر روز ی کم درستم بشی عالی به چند روزش توجه نکن وخداروشکر ساکت شده هر روز میگم فقط همین امروز میخوام خوب باشم بتونم کنترل داشته باشم عالی وخدا کمکم کنه موفق بشم
وبا این فایل زیبا وبجا برام دوباره ثابت شد که از کم شروع کن قدمهای کوچیک کوچیک حرکت کن عمل کن همه چی درست میشه وانرژی گرفتم
استاد شما چقددددددر شما ماهید ومهربانید که زندگی دربهشت با ما به اشتراک میزارید این حجمه از زیبایی ومهربانی وفراوانی وعشق ورابطه بی نظیر رو به ما نشون میدین وقدرت وشکوه خداوند رو به تصویر میکشید و رونمایی میکنیدازتون متشکرم واز خداوند بی نهایت سپاسگزارم
با قدمهای کوچیک وصبوری وحوصله آتیشی به این زیبایی در دل شب رویایی درست کردید ودر پس کار ایده های مختلف اومد وآتیش رو شعله ورتر و بزرگتر کرد وتمامی چوبها وخار وخاشاک به دلش انداختید وپاکسازی به نحو احسن انجام شد وچقدر زیبا
خاکسترهای سرخ چه زیبا بودن تو هوای اونجا این گرمای دلپذیر بسیار دلچسب بود که منم حسش کردم و کنارش بودم کنار شما بودم
صدای جیرجیرکها وقور قور قورباغه ها همه این صداها وطبیعت برای من دیوانه کننده اس خدارو شکر خداروشکر خداروشکر برای همه این نعمت هاش وشگفتی هاش و اینکه که بهم نشون داد
تا 5 صبح چه حالی کردید خوش به حالتون منم حال کردم نوش جانتون گوارای وجودتون
سلام به شما بنده بی نظیر خدا بر روی زمین و سلام به مریم مهربان وپرانرژی
چی بگم از این همه زیبایی واقعا نمی تونم احساسم رو بیان کنم وقتی این جنگل زیبا و دریاچه آرام رو می بینم اصلا حالم دگرگون می شه باور کردم یه نفر می تونه حتی یه جنگل زیبا برای خودش داشته باشه که توش بشه هرکاری کرد ولذت برد وهیچ محدودیتی نداشته باشه واقعا نعمت های خداوند برای انسان تمومی نداره چقدر خوشبختم با بهترین سایت موفقیت دنیا بهترین استاد وعزیز دلش و با بهترین آدم ها هم فرکانس هستم و احساس می کنم هر روز بیشتر از دیروز رابطم با خدا بهترمی شه هر روز رهاتر از قبلم.یه چند وقتیه تو اینستا به مناظر زیبا و خانه های زیبا ونقاط دیدنی دنیا هدایت می شم مرسی که نگاهمون رو زیبا کردید مرسی که دستان خداوند در زندگی ما شدید ما به عنوان یک انسان باید طوری زندگی کنیم که برازنده انسان بودنمون باشه الحق که شما برازنده کسی هستید که خدا به فرشته هاش دستور داده سجده کنند جنگل و دریاچه با آدم حرف می زنن آسمون چی می گه آخه خیلی خیلی قشنگه
وقتی شما رو تو صفحه اول سایت می بینم کلی قربون صدقه شما می رم وبعد شروع می کنم به گوش کردن و خوندن حالم خیلی خوبه عاشقتونم.
جریان هدایت همیشه و هر زمان و در هر شرایطی جاری است .
خدایا شکر هر روز داریم زیبایی های این بهشت روی زمین را می بینیم و خدا رو هزاران بار که همه همفرکانسی های عزیز همگی هدایت شدیم که از این همه زیبایی لذت ببریم .
خدایی اصن جریان هدایت رو ببین کی فکرشو میکرد که حتی از اتش زدن هم بشه لذت برد جتی از سوزاندن چوب های خشک و حتی بعضا تر هم لذت برد و این هدایت اقا جان همیشه و هر زمان جاری است و داره اتفاق می افته ببین اصن اتش و باد همه همه ما رو در این شب زیبایی اتیشی هدایت کردند که بتونیم واقعا دید زیباتری در بهشت تجربه کنیم .اقاجان حتی اون سوزاندن و دود راه انداختن که شاید به ظاهر ما رو اذیت کرد ولی می بینیم که وقتی روز میشه چه صحنه زیبایی خلق میشه .اقاجان تکامل رو نگاه که اصن به سادگی در این درس های بهشتی داریم به صورت محض می فهیم و درک می کنیم اصن هرگز فکر نمیکردیم که از اتش زدن هم بشه درس یاد گرفت اقاجان واقعا ما همگی لایق داشتن و لذت بردن از هر چیزی و در هر شرایطی هستیم ما واقعا لایقیم .
قانون تکامل رو در شروع پاکسازی جنگل
اتش زدن چوبها از شاخه های کوچولو به بزرگ
قوی تر شدن استاد در بلند کردن شاخه ها تا تنه های بزرگ
به راه افتادن اتیش با بنزین و گاز و وقتی هم که روشن بشه دیگه نیازی به هیچ چیزی جانبی برای روشن شدن نداره .
اقاجان برای شاخت باورها هم هم رو می تونیم استفاده کنیم از هر شرایطی از هر امکاناتی که داریم با تمام توان استفاده کنیم میشه همون اتیش که شعله ور میشه و گرماش رو پخش میکنه . وقتی هم که باروهای ها ما قوی تر باشه نتایج دیگه روز به روز بیشتر و بیشتر میشه و ادامش میشه همون اتبش زیر خاکستر ولی چیزی که هست اینکه اتبش و بنزین و گاز و سر پک و باد همیشه هستند ولی این حرکت رو باید زد و این حرکته وقتی انجام میشه نتیجه میشه یه چیزی شگفت انگیز و فوق العاده که میشه واقعا همیشه و هر زمان تحسنش کرد .
خدایا شکرت و هزاران بار شکرت از این همه لذت و درس دمتون گرم
سلام استاد از خدا ممنونم که به آدمی مثل شما استاد میگم.واقعا این سریال عالیه.یه احساس بی نظیر به آدم دست میده.مرررررسی که هستید.خدایا شکرررت
سلام خدمت بهشتیان
یه چیزی بگم در واقع انتقاده 😄😄😄
چرا یه چاله درست نکردید و این همه چوب رو تبدیل به زغال نکردید،میتونستید تا یکسال زغال داشته باشید.کار سختی هم نیست.
بعد نمیشد اون کارتن های اضافه رو ببرید برای بازیافت؟
بنام خدای زیبایی ها🌹
سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام ❤️
طبق هدایتی که شدم قرار گذاشتم هر روز یه قسمت زندگی در بهشت رو ببینم تا ذهنم عادت کنه به حس خوب به دیدن زیبایی ها
همین که این صحنه ها رو میبینم تو وجودم خواستن بیشتری شکل میگیره که دوست دارم برم تو طبیعت آتیش درست کنم و لذت ببرم
آتیش تو شب فوق العادست 😍😍😍
هم زیباست هم یه انرژی خاصی به آدم منتقل میکنه
چقد نکنه مهمی که آدم فقط باید شروع کنه و با لذت ادامه بده و هی برای اینکه انگیزش حفظ شه نقطه پایانی رو به خودش یادآور بشه و لذت بعد رسیدن به هدف
این برام خیلی جالب بود که چه همزمانی جالبی که امروز جلسه ۶ قدم ۱ هم راجع به هدف گذاریم بود و متوجه شدم چقد به این نکته نیاز دارم
به استقامت مریم جان
به یادآوری شما برای تمرکز رو هدف نهایی
به انجام دادن با لذت و تکامل مسیر
همه این ها به طور عملی بهم اموزش داده شد
و من چقد خوشبختم که چشمام هر روز این زیبایی ها رو میبینه و بهش داره عادت میکنه 😍😍
بنام خدای مهربون
سلام میکنم به استاد عزیزم سید حسین عباسمنش و مریم خانوم شایسته و همچنین تمامی دوستان عباسمنشی گل.
چندین هفته بود سردرگم بودم بابت اینکه در همین مغازه که یکسال هستش اجاره کردم و مشتری چندانی نداشتم و امسال هم اجارم خیلی بالا رفت بمونم و ادامه بدم یا اینکه جایم رو عوض کنم و به این امید باشم که شرایط مالیم با تغییر جام بهتر میشه
از این ور آموزه های استاد میگفت جا تاثیری تو مشتری نداره و باید باورهامو تغییر بدم. از اون ور اطرافیان میگفتن که جاتو عوض کن و برو جایی که پاخور داره و تو چشم باشه. میگفتن عقل نداری که رفتی تو فرعی مغازه گرفتی و تازه امسال اجاره ات بالاتر هم رفته.
خلاصه بد تو منگنه بودم. امروز از خدا خواستم یه نشونه از تو سایت بهم بده.بهش گفتم اگه قراره اینجا بمونم قول میدم رو تغییر باورهام و رو ایمانم بیشتر و بیشتر کار کنم وقتی کلید نشانه ی من رو زدم این صفحه باز شد.متنی که اشکم رو در اورد.
تیکه ای از متن که از صفحه کپی کردم این بود:
بشر اولیه ابتدا از آتیش هایی که طبیعت خودش با صاعقه یا دلایل دیگه درست میکرد به شدت ترس و واهمه داشت اما بالاخره یک نفر از اون جمع بر ترسش غلبه میکنه و برای درک اون لاله های سرخ و ترسناک اقدام به نزدیک شدن بهش میکنه درصورتی که همه ی اطرافیان اون رو از این کار برحذر کرده بودند…
تصمیم میگیره که به جای ترس ایمانش رو نشون بده و بر خلاف نظر همه ی اطرافیانش عمل کنه …
و نتیجه چی میشه؟
بعد از اون داستانه که انسان دیگه مجبور نمیشه برای فرار از سرما هر سال قشلاق کنه، توانایی داشتن مکان سکونت ثابت داشته باشه و خانه خودش رو گرم نگه داره…
بعد از اون داستانه که زندگی انسان متحول میشه…
اما نکته مهمی هم توی روشن کردن آتیش وجود داره که من با تجربه بارها روشن کردنش بهش رسیدم و اون هم “صبر و حوصله” داشتنه!!!
اصلا آدم عجول نمیتونه آتیش روشن کنه:
چون آتیش با ذرات کوچولو کوچولو شروع میشه و نمیشه یهو آتیش بزرگ درست کرد…آتش هم باید تکاملشو طی کنه😏
بله من ترس داشتم. من ایمانم ضعیف شده بود. من حرف اطرافیان روم تاثیر گذار بود و منو میترسوند.
من یکسال در مغازم آتش کوچیکی درست کردم و باید با استفاده از قانون تکامل اونو شعله ور کنم .من باید صبر کنم و با صبوری و تغییر باورهام و البته رفع ترمزهام وضعیت درآمدم رو بهتر از سال قبل کنم تا دیگه مجبور نباشم برای فرار از سرما برمقشلاق.میخوام جامو ثابت کنم.
به خدا قول دادم رو خودم کار کنم.
خدایا دوستت دارم .ممنون از اینکه منو با استاد و تمامی شاگردان خوبش آشنا کردی.
سلام به استاد عزیز و مریم جان
اولین بار هست که فقط به ندائی قلبم گوش میکنم.
قبلا فکر میکردم که خدا کجاست والان با دیدن این سریال فهمیدم که خدا همه جا هست فقط کافیه تو اون چیزی را که میبینی با لذت و حس خوب ببینیش، خدا مثل آتش بود تا زمانی که می خواستی می دیدیش با تمامی چیزها، فقط کافی بود که بخواهی ببینیش خدا، مثل اون چوب های کوچیک بود که مریم جان اون شعله را روشن کرد، خدا را هر طوری که ببینی همونه.
وقتی با خدا تنها باشی فقط اونو میبینی دقیقا شبیه استاد و مریم جون که فقط داشتن با آتیش کیف میکردن و چقدر مریم جان سپاسگذاری میکرد، برداشت من این بود، حتی از چیزهای کوچیک سپاسگذاری کن شاید اون چیز کوچیک برا یه شخصی خیلی مهم باشه و از نظر دیگران مسخره بیاد منظورم اینه از ثانیه های زندگیت شکر گذار باش تا خدا ظرفتو بزرگتر کنه.
و چقدر خوشبختی اونجا بود، توی اون شب فقط استاد و مریم جان بودن ولی چننان میگفتن عاشقتم که انگار هزار نفر دور ورشون بودند و این نشان میده که هنوز خوشبختی هست این مدرکش ثابت میکنه.
دیدگاهی بعدی من این بود در دل تاریکی یه شعله میتونه نجاتت بده و اون شعله خداوند رب العالمین هست.
و نکته بعدی اینه که همیشه یه روزنه امید میتونه کار بزرگ برات بکنه اونجوری که توی روز یک شعله زیر آتیش دوباره از سر گرفت.
در پایان خاستم بگم، همیشه در لحظه حال بودند چقدر آرامش داره و فقط تمرکزت روی اون لحظه هست به قول استاد توجه، وقتی توجه روی لحظه ی حال باشه دیگه از نکات منفی خبری نیست.
تشکر میکنم لز دوستان که این دیدگاه منو میخونند
سلام قسمت 2 زندگی در بهشت
وای خدا استاد من قربون این ذوق هاتون برم، چقدر رابطه تون تحسین برانگیزه اصن من محو میشوم. خانم شایسته چه ذوقی دارین ای جان. همیشه پایه هستن و میگن صد البته انجامش بدیم. پایه همه ایده ها. از ناشناخته ها ترسی ندارین و میگین بریم تو دلش، بریم ببنیم چی میشه. منم میخوام همچین شخصیتی بسازم، با ذوق برم تو دل همه ایده ها چرا که نه !؟ ؛)
یکی یکی ایده ها هم میاد اول کارتن ها و چوب های کوچولو، بعد بنزین، حالا تموم شد اوکی میریم سراغ ایده بعدی ک راحت ترم هست مشعل می گیریم ک سریعتر و راحتر انجام بشه.
به قول شما آدم اگر ادامه بده، درها براش باز میشه باید تکاملی با قدم های کوچیک شروع کرد. مثل خانم شایسته ک با چوب های کوچیک کوچیک باعث استمرار شعله ها شدن.
صبح زیبای پرادایس خدای من، چه هوایی، آسمان تمیییز. خانم شایسته : پرادایس حقشه هرچقدر بهش برسیم حقشه این همه ب ما لذت داده احساس خوب داده هر روز صبح ک پا میشیم این همه زیبایی می بینیم و الان حقشه ک براش این قدم هارو برداریم، اینجارو تمیز کنیم. چه نگاه زیبابینی اگر من در مورد لباس ها کفش ها و ابزاری ک ب من خدمت میکنن همین دید رو داشته باشم شخصیت مثبت نگر و سپاسگزاری در خودم میسازم.و باعث میشه ابزار بیشتر و راحت تری به خدمتم دربیان.چون خدا میگه بنده من تو سپاسگزار بودی پس برتو می افزایم قدردان نعمت هایی ک مسخرت کردم بهت خدمت کنن بودی.
فکر میکردم من باید از انسان ها فقط قدردانی کنم ولی یاد گرفتم من با تمیز و مرتب نگه داشتن لباس ها و ابزاری ک ب من خدمت میکنن شخصیت قدردان تری در خودم می سازم.
استاد : چقدر لذت بخشه وقتی آدم نتیجه کارش رو می بینه. اگر آدم نقطه پایانی رو از اول ببینه چه انگیزه ای میگیره برای ادامه کار. ما همینجوری ب خودمون انگیزه میدادیم میگفتیم عوضش پا میشیم میایم می بینیم اینجا تمیز شده، محوطه باز شده و این انگیزه میداد تا 5 صبح بیدار بمونیم.اون آتیشی ک با شاخه های خشک چند سانتی شروع کردیم درخت هارو پودر کرد.
هر کاری رو فقط باید شروع کنی و ادامه بدی و اصلا کاری نداشته باشی کی تموم میشه الان هرکاری از دست من برمیاد رو انجام بدم و واقعا هم لذت بریدم.
اینم درس داره من باید استارت بزنم شروع کنم، ب طول مسیر کاری نداشته باشم سخت نکنم برا خودم زندگی رو. آسون بگیرم و بگم امروز میتونم چیکار کنم این قدم و بردار و به قدمهای بعدی فکر نکن. و از تجسم نتیجه ب عنوان اهرم لذت استفاده کنم ک بهم انگیزه حرکت بده. و این آهسته قدم برداشتن باعث میشه لذت هم ببریم در طی میسر و سختی نداشته باشه برامون
سپاسگزارم استادان عزیزم بابت تهیه این فایل
به نام خدای زیباییها
به به چه شب زیباییییی با صدای دلنشین جیرجیرکها!!!
خدایا شکرت
مریم جوونم وقتی به استاد میگی «عاشقتم» و استاد جان میگه «منم» ،،،چقدر ستودنیه این احساس و ارتباط عاشقانه شما دو جواهر.
من از شما دو اسطوره عشق ، بیان کردن واژه «عاشقتم »را یاد گرفتم ،یاد گرفتم به عزیزانم بی توقع ابراز عشق و علاقه بکنم .یاد گرفتم لذت عشق و عاشقی و دوست داشتن را بپراکنم. از شما عزیزانم بینهایت سپاسگزارم.
چقدر همکاری شما دو عزیز باهم، ستودنیه.
دائم در حال تایید یکدیگر هستید .
دائم درحال تحسین یکدیگر هستید.
دائم به هم عشق هدیه میدید و عشق هدیه میگیرید.
استاد جانم و مریم جانم، شما دو تا عاشقی هستید که من از دیدنتان ،از احساسی که بینتان جاریه، خیلی خیلی لذت میبرم.
وقتی استادجان در تایید صحبتهای مریم جان میگه «آفرین ،آفرین» حسابی کیف میکنم ، چقدر یک مرد میتونه اینقدر جنتلمن باشه و حس خوب ارزشمندی را به عزیز دلش هدیه بده ، همینه اصل و اساس رابطه زیبا و پایدار داشتن ،شما دو عزیز دوستداشتنی ،الگوی به تمام معنا هستید.
دوستتان دارم
بسم الله رحمان رحیم
سلام به هم سفر های عزیزی که این سریال را میبینن .
من تو این فایل استاد جان واقعا نگاه متفاوت به مسائل از هر دو نفر تون دیدم که خب دید متفاوت نتایج متفاوتی هم براتون ایجاد کرده .
شما و مریم جان به اتیش یک دید متفاوتی داشتین چون من اون اول خودم که اتیش دیدم یاد جهنم و این چیز ها افتادم ( به خاطر این چند وقتی که دور بودم از اموزش ها و نگاه بدنه جامعه در من شکل گرفت دوباره ) و اون که به اتیش گرفتن انقدر لذت میبردین و زیبا میدونتسین کمی برام جالب بود اون دید متفاوت تون بهش را دوست داشتم .
اون کلمه تکماملی که مریم جان گفتن که همه چیز از تکامل از قدم های کوچیک برداشتن ، ادامه دادن ، استاد وقتی داشتین تعریف میکردین که من اصلا هر چی به درخت ها نگاه میکردم سختی شون یادم میامد اهمال کاری میکردم . ولی الان که قدم اول برداشتین و ادامه دادن ارام ارام و کار را تمام کردین اعتماد به نفسی گرفتین که فکرش نمیکردین ( همه این ها را به خودم میگم یادت باشه که باید قدم اول را برداری شروع کنی انقدر در گیر این نباشی که چه قدر طول میشکی ادامه بدی برای اینکه انگیزه ات از دست ندی باید فقط اون نقطه اخر ببینی که به هدفت رسیدی و انرژی بگیری و ادامه بدی و کار ها را درست و با حوصله انجام بدی .
ممنون استاد بابت درس های که بهم میدین ️
بنام خدای هدایت گر مهربان
سلام استتتتتتاد جان وشایسته بانوی جااااااان
دوستون دارم خیلی زیاد
سلام به همه دوستان جان
و دریای عزیز خوبه که دوباره هستی وبه نظرم هیچ کجا ارزش موندن به اندازه این سایت که سراسر زیبایی هست رو نداره هم سریالها هم فایلها هم اعضای مهربان سایت هم بودن استاد مهربان و شایسته بانوی سایت همه خود خود نعمت و زیبایی هستن خدارو شکر برای بودن همه اینها
تحسین میکنم شمارو که به خودت گوشزد میکنی وتلنگرمیزنی منم چند شب پیش بخاطر اشتباهی که ازم سر زد مسئله ناخوشایندی اتفاق افتاد ویک تنشی پیش اومد خیلی پشیمون شدم از کارم و تا نیمه شب نشستم سعی کردم ایرادها وضعف های شخصیتیمو دربیارم وبنویسم وشروع کردم رو خودم کارکنم تا یواش یواش برطرف بشن
ذهنم مقاومت میکنه اوووه مگه میتونی که 21 روز؛ 21 روز زمان بزاری کارکنی مگه میشه ؟ولی مدام به خودم گفتم تو کارت نباشه تو یواش یواش پیش برو هر روز ی کم درستم بشی عالی به چند روزش توجه نکن وخداروشکر ساکت شده هر روز میگم فقط همین امروز میخوام خوب باشم بتونم کنترل داشته باشم عالی وخدا کمکم کنه موفق بشم
وبا این فایل زیبا وبجا برام دوباره ثابت شد که از کم شروع کن قدمهای کوچیک کوچیک حرکت کن عمل کن همه چی درست میشه وانرژی گرفتم
استاد شما چقددددددر شما ماهید ومهربانید که زندگی دربهشت با ما به اشتراک میزارید این حجمه از زیبایی ومهربانی وفراوانی وعشق ورابطه بی نظیر رو به ما نشون میدین وقدرت وشکوه خداوند رو به تصویر میکشید و رونمایی میکنیدازتون متشکرم واز خداوند بی نهایت سپاسگزارم
با قدمهای کوچیک وصبوری وحوصله آتیشی به این زیبایی در دل شب رویایی درست کردید ودر پس کار ایده های مختلف اومد وآتیش رو شعله ورتر و بزرگتر کرد وتمامی چوبها وخار وخاشاک به دلش انداختید وپاکسازی به نحو احسن انجام شد وچقدر زیبا
خاکسترهای سرخ چه زیبا بودن تو هوای اونجا این گرمای دلپذیر بسیار دلچسب بود که منم حسش کردم و کنارش بودم کنار شما بودم
چایی ذغالی درست کردم با کتری کوچولوی طلایی رنگم وقوری کوچیک استیلم (ومخصوص همین کاره وقتی طبیعت میریم باهاشون چایی ذغالی درست میکنیم)
بوی چایی رو وطعمش و عطرش حس کردم
صدای جیرجیرکها وقور قور قورباغه ها همه این صداها وطبیعت برای من دیوانه کننده اس خدارو شکر خداروشکر خداروشکر برای همه این نعمت هاش وشگفتی هاش و اینکه که بهم نشون داد
تا 5 صبح چه حالی کردید خوش به حالتون منم حال کردم نوش جانتون گوارای وجودتون
عالی هستید هر روز هم عالیتر بشید
وآرزوی بهترینهارو برای همگی وخودم دارم