سریال زندگی در بهشت | قسمت 2 - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)

635 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 791 روز

    به نام خالق زیبایی ها.

    سلام به استاد وعزیزدلشون مریم جان.

    خدایا شکرت داریم شب زیبای پرادایس رو هم می بینیم واین بهشت توی شب هم زیباست صدای جیرجیرکها موسیقی ویدیو مریم جان شده وچه دلنشین هست وآتیش زیبایی که نور رو برای فیلم برداری تامین می کنه.

    استاد ومریم جان تصمیم گرفتن آشغالها وچیزهای بدرد نخور وچوب وخارو خاشاک که زیبایی این بهشت رو می گیره بسوزونن درست مثل وقتی که ما باید افکار منفی وباورهای نادرست رو از بین ببریم باید توجه کنیم به زیبایی ها .

    استاد آتیش رو با بنزین ومشعل شعله ور می کنه وکمک می کنه به آتش پس ما هم برای از بین بردن افکار منفی وبرای کمک وسرعت بخشیدن به این کار نیاز به مشعل داریم وآموزشهای استاد وگوش دادن به فایلها مشعل می شه وسرعت می ده به کارمون.

    استاد ومریم جان برای سوزاندن چوبها اول از چوبهای کوچیک وکارتن استفاده می کنن وادامه می دن تسلیم نمی شن باید تکامل طی بشه اره قدم به قدم وبا قدمهای کوچیک شروع می کنیم کافیه حرکت کنی خداوند در مسیر هدایتت می کنه وراه رو نشونت می ده مثل استاد ومریم جان که اول فقط یه اتش کوچیک درست کردن اما هدایت شدن وایده ها اومدن وانقدر ادامه دادن که تونستن دوبرشون رو پاکسازی کنن .

    یک شبه نمی شه ره صد ساله رفت باید استمرار داشت کم کم قدم برداشت وهر بار پیشرفت بیشتر.

    وچه صبح دل انگیزی با باز شدن در واقعا بهشت جلو چشمام ظاهر شد خدای من چه هوای لطیفی می شه حسش کرد ونفس عمیق کشید چقدر اسمان وابرها زیبا هستن زیردرختان انگار مخمل کشیدن چقدر زیبا وچه لذت بخش که بریم ونتیجه کار دیشب رو ببینیم و وقتی دیدیم کار به نحو احسن انجام شده چقدر لذت ببریم واین تشویق می کنه ما رو برای ادامه دادن دوباره آتیش زیر خاکستر رو شعله ور می کنیم وهر انچه موجب می شه زیبایی های این بهشت رو نبینیم می سوزونیم .

    همینه وقتی روی خودت کار کنی ونتیجه ببینی تشویق می شی وادامه می دی ونتایج بزرگ وبزرگتر می شن فقط باید تداوم داشته باشه باید تکاملت طی بشه .

    خدارو شکر که امروز صبح چشمم به دیدن این بهشت روشن شد.

    خدارو شکر که استاد ومریم جان با کارهاشون بهمون درس می دن.

    خداروشکر که در این مسیر قرار گرفتم.

    خدارو شکر برای وجود استاد ومریم جانم.

    ازتون سپاسگزارم بهترین استادان دنیا.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سارا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1106 روز

    سلام استادان معنوی من

    چقدر این پرادایس زیباست چقدر رویایی هست

    الان که داشتم این فایل رو میدیم یهو همسرم اومد از کنارم رد شد و منظره روی گوشیم رو دید و گفت چه خوشگله

    واقعا زیباست

    خوش به حالتون که همچین جایی زندگی میکنید

    روستاهای آمریکا واقعا محشرن

    منم آرزوی زندگی در چنین جایی رو دارم .

    من عاشق طبیعتم

    من از تمام قسمت ها و مناظر پرادایس لذت میبرم

    از دریاچش خدای من چه رویای زیبایی که آدم خونه ای روی آب داشته باشه از یه طرف ویو جنگل از طرف دیگه ویو دریاچه واقعا دیوانه کننده هست

    استاد جانم چه کار خوبی کردین که اومدین اینجا در دل طبیعت زندگی کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    ترنم گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    سلام سلام سلام و صد سلام به عزیزای دلم

    استاد و خانوم شایسته نازنین

    چقدر قشنگ بود اون لحظه آتیش زدن چوبا چه صحنه های جادویی قشنگی خلق شد چه نکته ی ظریفی بود اونجا ک آتیش خیلی شعله ور شد خانم شایسته گفتن دیگ نریز خطرناکه بعد استاد گفتن نه من حواسم هست فقط شما نترس و خانم شایسته رها شدن و گفتن نه نمیترسم چقدر قشنگ ک استاد و خانم شایسته می‌دونستن ک از هرچی بترسی سرت میاد تا زمانی ک نترسی اوضاع تحت کنترله اما وقتی بترسی جهان جوری می چینه که ترستو تجربش کنی ک تهش بگی دیدی گفتم دیدی درصورتی ک بابا تو نوسترآداموس نیستی قانون جهانه ک از هرچی بترسی سرت میاد چقدر قشنگ قانون توی زندگی شما دو فرشته ی الهی درجریانه

    چقدر نکته قشنگی بود اونجا که استاد گفتن وقتی حرکت میکنی راه باز میشه واقعا این خودش کلی درس داره اگر بخوای وایسی تا کل مسیر و بدونی هیچ اتفاقی نمیوفته باید از همون قدم اولی ک الان میدونی حرکت کنی بعدش راه باز میشه بعدش قدم دو و سه الهام میشه خدا بهت میگ ک تو چیکار کنی کی؟ زمانی ک با هر چیزی ک داری با هرچیزی ک میدونی حرکت کنی اعتماد کنی قطعا خدا هدایت میکنه قطعا الهام میکنه

    نکته بعدی اون لحظه ای که خانم شایسته شیرین و خوش زبونم از خواب بیدار شد و صبح قشنگ بهشتی و نشون داد و رفت سراغ آتیش دیشب واااااای هیچی نبود انگار نه انگار ک دیشب چ چوبا و درخت‌هایی بود چ آتیشی به راه افتاده بود و به نظرم آدم میتونه درس بگیره ک مهم نیس الان زندگیت چقدر بهم ریختس چقدر اشغال ب خورد ذهنت دادی چقدر آشغالا رو ریختی زیر مبل اگر شروع کنی با همین کاری ک الان میتونی انجام بدی یهو ب خودت میای می بینی ذهنت ازون آشغالا پاک شده و ازش یه بهشت قابل سکونت ساختی البته ک دائمی نیس و عین طبیعت زندس و دائم باید روش کار کنی ولی چقدر نکتش قشنگ بود

    نکته بعدی اینکه تمام کارایی ک خیلی سخت و غیرممکنن برای انجام دادنشون فقط کافیه شروع کنی اصلا مهم نیس هیچی ندونی وقتی شروع کنی خدا بهت قدمای بعدی و الهام میکنه نیروهای غیبی ب کمکت میان به قول خانم شایسته خدا فوت میکنه آتیش شعله ور میشه

    چقدر درس داره چقدر آموزندس چقدر شما خوبید دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    لایق بهترین ها گفته:
    مدت عضویت: 2153 روز

    بنام خالق شب و روز

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم

    من زهرا هستم و با اکانت همسرم کامنت میذارم.

    چه آرامشی داره شب در طبیعت بودن… خدایا شکرت یاد کارتون هایدی افتادم که تو ده با پدربزرگش زندگی میکرد. چه آتش زیبایی و چقدر تکاملی داره بالا میاد… زندگی با نور معنا میگیره (همونطور که مریم جون میگن) و نور آسمان ها و زمین خداست… خدای واقعی که با کمک جلسه های 9 و 10 دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها دارم میشناسمش. اون خدایی که پشت ترس و انبوهی از باورهای محدود پنهان شده بود، بالاخره از پشت ابر بیرون اومد و حالا من تا زنده م میتونم تجربش کنم هر لحظه و از بودن باهاش لذت ببرم بدون اینکه بترسم از “از دست دادنش”، از” نارضایتیش”. بدون نور، زندگی تاریکه و پر از احساسات بد. کاملا درسته.

    وقتی استاد میگه حالا اگه آتیش بگیره در حدی که چوبا رو بسوزونه و خانم شایسته میگخ اره میگیره، مگه دست خودشه! میفهمم راست میگه. آتش و عوامل بیرونی که قدرتی ندارند. قدرت دست ماست. خدایا شکرت برای اینکه ما خالقیم صد درصد و نه 99 درصد… خدایا تو چقدر کارت درسته. و تو شایسته “احسنت” خودت بودی وقتی ما رو آفریدی. مایی که هممون اینجا جمع شدیم تا به یاد بیاریم. من وقتی فهمیدم قبل از تولد میدونستم که میخوام به دنیا برم تا خودمو به عنوان خالق بشناسم فکر کردم گفتم آره آره آره، من میدونستم خالقم و برا همین خواستم سفرمو از تو دل تضادها شروع کنم و بعد برسم به روشنایی. خدایا ممنونم که به یادم آوردی. استاد چقدر دوست دارم، شما بهترین استاد دنیایی.

    چقدر چمن های آراسته به آتش زیبا بودند. پروردگارا سپاس که اینقدر دانایی، تو چطور به ذهنت رسید که هر چیزی با تضاد خودش معنی پیدا میکنه. نور با تاریکی میتونه شناخته بشه. چقدر دوست دارم خدا. هر چقدر تحسینت کنم کمه. استاد، یاد اون جملت افتادم که میگفتی ما در جهان جادویی داریم زندگی میکنیم. استاد شما چقدر خوب خدارو، سیستم رو و خودتونو شناختید. تحسینتون میکنم و به خودم هم افتخار میکنم که شاگرد شما هستم و اینقدر ادامه دادم تا بتونم برسم به مرحله درک بعضی از حرفهاتون. اینجا استاد گفتن که اگر آدم ادامه بده راه ها باز میشن. یادم اومد که 6 سال زمان برد تا بالاخره بتونم با گوشام بشنوم و با قلبم درک کنم خدا کیه و حالا دارم باورش میکنم. من جا نزدم تا به این مرحله رسیدم. خدایا بی نهایت سپاسگزارم ازت.

    چه صبح زیبایی خدایا شکرتتتتت….. وای چقدر همه جا سبز و زنده و پر از انرژیه. استاد من دارم با دیدن فیلمهایی که تو پردایس میگیرین چشمهام رو نوازش میدم. باید منم از شما یاد بگیرم که کارهایی که شروع کردم رو تمام کنم و اون احساس خوب پس از اتمام، که میگید رو تجربه کنم.

    استاد عزیزم درست میگید: “هرکاری رو باید شروع کنی؛ ادامه بدی و کاری نداشته باشی کی تمام میشه فقط بگو من هر کاری از دستم برمیاد رو باید انجام بدم.” امیدوارم من بتونم این نکات و جملات گهربار شما رو به مرحله اجرا دربیارم.

    چقدر تحسینتون میکنم رابطتون رو. یه پروژه رو انجام دادید و استاد میگه؛ خانم شایسته شما باعث شدین انجام بشه. خانم شایسته میگه شما ادامه دادین و مشعلو آوردین. چقدر شما با خودتون در صلحید و دنبال منم منم نیستید.

    خانم شایسته عزیزم چقدر شما چقدر باورهاتون خوبه. که به باد میگید فوت خدا. یعنی همه اعتبار رو میدین بخدا. چقدر تحسینتون میکنم عزیزم. حتی سپاسگزار پردایس هستید که بهتون لذت داده و تمیزکاری رو حقش میدونید. استاد میگن ” اگر ادم نقطه پایانی رو همون اول ببینه چه انگیزه ای میگیره برای ادامه کار” این نکته رو هم امیدوار بتونم اجرا کنم. خدایا شکرتتتتتت… برای این فایل زیبا که به چشم ها و گوش های خودم هدیه ش دادم. ممنونم استادای عزیزم بابت به اشتراک گذاری زیبایی ها با ما

    در پناه خدا باشید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      نسترن زارع بی نهایت آزادی گفته:
      مدت عضویت: 1960 روز

      سلام چقدر حرف هاتون عالی ودلنشینه

      چقدر دوست دارم کنار شما دوستان سایت و استاد شب ها کنار دریاچه پارادایم بشینیم ودوره هم لذت ببریم

      زهرای عزیز دوست دارم عکستو پروفایل بزاری تا در تجسم کنار هم وکناراستاد در لحظه های که بی قید وشرط شادهستیم به یادت بیارم

      تمام لحظه های من استاد هست .

      ما خانواده 3 نفری هستیم

      من وهمسرش واستاد خخ

      خب شمام اضافه شدی

      دعوت مارا بپذیر

      و اگ دوست داشتی عکس زیبای خودتون بزارید تا راحترباهم ارتباط برقرار کنیم

      خیلی از کامنتت انرژی مثبت گرفتم

      امیدوارم کنارهم به استقبال استاد عزیز .بزرگترین استاد بریم

      انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    فریبا نجفی گفته:
    مدت عضویت: 1156 روز

    به نام خداوندی که با منو به کانون توجه هام هدایت میکنه

    عرض سلام و ادب و احترام به استاد بزرگوار و خانم شایسته و دوستان عزیز

    بدون هیچ وقفه ای بریم سراغ زیبایی هایی که توجهمو تو این سریال به خودشون جلب کرد

    شروع سریال از تایم شب در پرادایس بود،شبی که با صدای جیرجیرکها و آتیش ترکیب شده بود در یه فضای بسیار رویایی و زیبا…..من عاشق شبم اینکه برم تماشای ستاره ها و ماه،اینکه یه آتیش روشن باشه و بهش خیره بشم و لذت ببرم

    نمیدونید چقد هیجان زده شدم از این تیکه از سریال که تو ملکی که برای خودتونه و آزادی دارین توش و آتیش روشن کردین….این نشان از آزادی مالی استاد هستش که تو همچین فضایی داره با عشقش زندگی میکنه تحسین میکنم شما که اینهمه ثروت ساختین خدایا شکرت

    صدای سوختن چوبها تو آتیش و اون گرمایی که خانم شایسته میگفتن تو اون هوای تقریبا چیلی غرق لذتم کرد و تصور کردم خودم اونجا هستم

    اینکه چوبها رو وقتی مینداختین رو آتیش تو فضا ذرات آتیش به طرز شگفت انگیزی زیبا بود

    و شما دو عزیز….چرا من از دیدن رابطه شما دو نفر سیر نمیشم،چرا انقد رابطه شما منو هیجان زده میکنه؟

    همیشه و همیشه خواهید دید و شنید از من که رابطتتون سراسر عشق،محبت و سالم و درست و تحسین میکنم و خدایا شکرت بخاطر این رابطه فوق العاده

    خانم شایسته اون لحظه ای که گفتن عاشقتم و استاد گفتن منم دلم ضعف رفت

    اون لحظه ای که نگاه کردین همدیگه رو و هر دو به همدیگه گفتین عاشقتم دلم ضعف رفت

    اینا چیزی نیس جلو دوربین باشه اینا سبک رابطه شماست

    فقط تو چند دقیقه چندین بار به همدیگه گفتین عاشقتم رابطه ای پر از حس خوب خدایا شکرت

    اونجایی که استاد از خانم شایسته تعریف میکردن بابت روشن نگه داشتن آتیش بخاطر آوردن چوبهای کوچیک

    و فیدبک خانم شایسته که از استاد تعریف کردند بخاطر آوردن تنه درختهای سنگین تر

    تبریک میگم که اینهمه همدیگرو تحسین میکنید،

    میدونید چقد رابطه رو قشنگ تر میکنه این تحسین کردن ها چقدر عاشقانه تر میکنه رابطه رو و چقد گرم و صمیمی نگه میداره رابطه رو و چه عادت و مهارت قشنگی کسب کردین شما دو عزیز

    نحوی مکالمتون همیشه با کلمه شما صحبت میکنید با همدیگه

    اونجایی که استاد به همسرشون میگن شما نترس من مراقبم

    هم تو جملشون ادب هست،هم عشق،هم خیالشون رو راحت میکنه من از پس این کار برمیام

    چقد زیباست چقد زیباست رفتارهای استاد با همسرشون

    عاشق رفاقت شما دو نفر هستم،خیلی کنار هم هستین

    خیلی تایم زیادی رو با هم میگذرونید این عالیه خدایا شکرت

    تا نزدیکهای 5 صب کنار هم پیش آتیش موندین و لذت بردین

    چقد یه زیبایی رو میدیدین تحسین میکردین همین یه آتیش رو استاد و همسرشون چقد تحسین میکردن و شکر میکردند

    چه عادت قشنگی دارین تمرکز به زیبایی ها و شکر آفریدگار رو کردن

    و اونجایی که صب شد و خانم شایسته در خونه رو باز کردند یه ویو بهشت رو دیدم چقد شگفت انگیزه صب که بیدار میشی با همچین صحنه ای رو به رو بشی

    از رو پل رو آب رد بشی و حجم وسیعی از درختان و چمن های مرتب و کوتاه و سبز لذت بخش ترین بود

    سپاسگذارم از بابت به اشتراک گذاشتن این زیبایی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1787 روز

    به نام خداوند روشنایی بخش قلب ها

    سلامودرود به همه ی یاران وعزیزان همیشه همراه

    خداوندا سپاسگزارم که باری دیگر به من فرصت دادی تا بتوانم از آگاهی های ناب این قسمت از سریال برخورداربشم

    یک شب زیبای پرادایسی بایک کلبه ی چوبیِ نورانی روی دریاچه ی زلال چقدر میتونه رؤیایی باشه مخصوصا وقتی دوعزیزدل وعاشقی درکنارهم تواین کلبه ی چوبی زندگی میکنند که همیشه درحال بهبود وتغییرات خودشون واطراف زندگیشونن

    چقدر این بهبوددائمی وهمیشگی رو دوست دارم و چقدر میتونیم لذتبخش کنیم اون مسئله ای رو که قراره حل کنیم

    این نور آتشی که ایجادکردید چقدر چشم نواز و زیباست،باصدای گوش نواز جیرجیرکها و صدای سوخته شدن چوبها چقدر در وجودم آرامش به پامیشه،اونقدر ازشنیدن صدای آهنگ تاریکی شب لذت میبرم که انگار خوده خدا داره بااین صدای موسیقیش آرامش رو در تمامی وجودم تزریق میکنه

    مریم جان چه مثال تصویریِ به جایی زدید اینکه گفتید زندگی بدون نور مثل تاریکی شبه،و زندگی بانور معنا پیدامیکنه،،واقعا ماادما تو زندگی اگه همین‌نور فیزیکی رو به نوروامیدتو قلبمون تشبیه کنیم،میفهمیم که زندگی وقتی معناپیدامیکنه که قلبمون سرشارازامید ونورالهی باشه،درغیراینصورت ما مثل یک مرده ی متحرک داریم دراین دنیای مادی زندگی میکنیم

    استادچقدر من ازهمین آتش روشن کردنتون درس یادمیگیرم،اینکه تکاملی شروع به شعله ورکردنش میکنید و طبق قانون جهان دیگه میدونید که برای شعله ورشدن یک آتش نیازبه صبر داره تا بتونیم یک آتش بزرگ ایجادکنیم

    اون قسمتی که بنزین رو روی آتش ریختید دقیقا یک آدمی اومد تو ذهنم که ذهن فقیری داره ویدفه کلی پول بهش میدن،اونقدر دستوپاشو گم میکنه که نمیدونه بااون پول چیکارکنه،یدفه مثل این آتش شاید شعله ور بشه ولی چون تکاملشو طی نکرده تو شرایطی قرارمیگیره که پولشو خیلی راحت ازدست میده

    این آتش دقیقا این درسو ازقانون تکامل بهم یادآوری کرد،که تکامل درهمه چیز اصله،و نخوام با حولو ولا وبدون صبر منتظر نتایج بزرگ باشم

    یه درس دیگه اینکه وقتی بنزین رو رو آتش ریختید یکم خطرناک وترسناک به نظررسید،ولی شما تسلیم نشدید و دوباره اون‌کارو تکرارکردید که به ترستون غلبه کنید

    اینه که ادم باید در لحظه خودشو بسنجه ببینه چه ترسی میخواد اونو تهدید کنه و تو دلش بره،این بنزین ریختنه شاید ازنظر خیلیا ترس کوچیکی باشه ولی اگه همون ترس کوچیکه رو بهش غلبه کنی،میتونی ترسهای بزرگترازینم غلبه کنی

    مثلا همینکه استادبعدش رفتن کپسول گاز رو اووردن،بخاطر منطق قبلیه بنزین ریختن روی آتش بود،که به ذهنش بفهمونه هیچ ترسو خطری قرارنیست منو تهدید کنه

    خیلی دوست دارم شیوه ی کارکردنتون رو که خیلی آسون میگیرید و برای خودتون اون کارو زجرآورنمیکنید،همینکه با این کپسول بعد از طی کردن یک مقداری ازتکامل آتش اون رو شعله ورتر کردید،باعث شد کلی شاخوبرگای بیشتری رو تو زمان کمتری بسوزونید

    چه صبح زیبای دل انگیزیه وقتی بعداز پاسی از تاریکی شب و کلی آتیش بازیو لذت بزدن و فضای آهنگین شب،و ازهمه مهمتر بیایی ببینی چه پاکسازیی تواین هوای طبیعتِ سرسبزشده

    چقدر ذوقوشوق وخوشحالی شمارو تحسین میکنم که انقدر برای حاصل شدن نتیجه ی هرکاری انقدر خوب به خودتون یاداوری میکنید که ازچه مرحله ای به این نتیجه ی مطلوب دیت پیداکردید

    ایده ی یک آتش بازی ساده وکوچک،باعث شد خدا این ایده ی بعدرو بهتون بده که آستین همت رو ورکشید و به پاکسازی این قسمت از مزرعه ی بهشتی بپردازید

    اینه که استادهمیشه میگه به هرایده ای که خدابهت الهام میکنه عملیش کن،،ایده های بعد رو خدا دوباره بهت میگه

    اگه میخواستید خشک نبودن چوبهارو بهونه کنید و تو ذهنتون بزرگ جلوه بدید،همین یکم آتش بازیو هم بیخیالش میشدید و احتمالا الان کلی فضای اینجا درهم برهم بود

    قضیه ی خیلی ازماها تو اجرای هدافهامون هم به این شکله که بهونه ی زیادی توذهنمون بزرگ جلوه میکنه،و شاید بیخیال برداشتن قدمهای کوچیک بشیم،اما اگه بگیم نگرانی معنایی نداره،کوچیک‌کوچیک قدم برمیداریم،قدمهای بعد هم توسط خدا هدایت خواهیم شد

    اون قسمتی که شعله ی آتش شاخودبرگای درخت سالم رو پژمرده کرده بود،باخودم گفتم ببین درباره ی باورهای ذهن هم میتونه به همین شکل باشه،که اگه اجازه بدم باورهای نامناسب مثل شاخوبرگای هرز شعله وربشن ،هر آن احتمال داره که باورهای خوبم رو هم بسوزونه،اونقدر باورای نامناسب زود رشد میکنن،که شعله ی اون میتونه خانمان سوز باورای مناسب بشه

    چقدر خیلی از ماها که پیشرفت نمیکنیم به همین خاطره که همچین کارهایی رو پله ی رشدوپیشرفتمون نمیکنیم و میگیم آتش سوزی که چیزی نبود،اینم چارتا شاخوبرگ رو بسوزونیم،چه کمکی به رسیدنِ اهدافم میکنه…

    امایک فردباهوشی مثل استاد همین نتیجه ی پاکسازی از کلی شاخوبرگای اضافه ی فضای اطرافشو میاد بارها بخودش یاداوری میکنه،که اگه تونسته بایک ایده ی ساده اینمهمه درختای تنومند اضافه رو تبدیل به خاکسترکنه و به دامان طبیعت برگردونه،همین منطق نجواهای ذهنشو خاموش میکنه و اجازه ی رژه دادن به ذهنش نمیده

    همین امسال من هم یک ماه قبل ازعید یک ایده ای یلحظه بهم الهام شد که اُپن آشپزخونمون رو بردارم

    منم که ازاستادم یادگرفتم فاصله ی فکروعملم کم باشه،بااینکه زور مردانه ی بیشتری نیازبود اما من خودم دست به کار اون شدم،و هدفم فقط این بود که این آپن ازوسط برداشته بشه،ولی وقتی اون رو تو نصف روز جمع کردیم،ایده های دیگه اومد که بهبودای بیشتری به خونه بدیم و چقدر وقتی اون ایده رو سریع اجرامیکردیم دستان خدا سر راهمون قرارمیگرفت و با مناسب ترین قیمتها کلی تغییرات عالیی به خونه دادیم،وچه بازخورد فوق العاده ای ازدیگران بابت اینهمه تغییرات گرفتیم

    اصلاانگار خوده خدا ایدش رو به من میگفت وماسریع اجراش‌میکردیم،و واقعا خونمون یک فضای بازودل انگیزی بعداز ده سال شد

    هرسال بهونم این بود که بیخیال تغییرات،ماکه قراره ازین خونه وومحله بریم وبه جای بهتری مهاجرت کنیم،اما بعدازینکه بیشتر روی احساس لیاقتم کارکردم،گیوه هام رو ورکشیدم و گفتم من از جایی که هستم باید بهترینهارو تجربه کنم و لذت ببر

    اگه فضای خونمون باب دلم نیست و ازش لذت نمیبرم،مسلما همینجا هنوز خواهیم موند و هیچوقت هم جای دیگه ای برامون فراهم نمیشه،اگه ازهمینجایی که هستیم نتونم لذت ببرم

    واقعابقول استاد چقدر لذتبخشه که آدم یک کاریو تموم میکنه و چه لذتی داره وقتی نتیجه ی نهایی که کارو ببینیم و انگیزه بگیریم برای حرکت کردن

    چه آتشی دوباره ایجادشد،اون آتش زیرخاکستر چه شعله ای دوباره تونست به پاکنه

    همین آتش زیرخاکستر درمورد باورهای منفی ومثبت هم میتونه صدق کنه،تاوقتیکه آدم روی خودش کارمیکنه نتیجه ی مطلبوب میگیره،وقتی که دوباره مثل قبل رفتارکنیم دوباره سروکله ی باورای منفی مثل این آتش زیرخاکستر شعله ورمیشن و دوباره همون سبک وزندگی قبل رو تجربه خواهیم کرد

    چقدر فضای این جا ستودنیست وچقدر سرسبزی این مزرعه ی بهشتیِ خداگونه رو باهربار دیدن تحسین میکنم

    چقدر توجه شمارو به نکات مثبت هراتفاقی تحسین میکنم،چقدر خوب میتونید درهرلحظه صلات کنید و نعمتهای خداوند رو بخودتون یاداوری کنید

    نوشجونتون اینهمه زیبایی و سرسبزی و گوارای وجودتون باشه این همه نتایج عالی ومطلوبی که حاصل میکنید

    داستان بهبود شخصیت من در راستای توجه به نکات مثبت این سریال ادامه دارد….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    لیلی زینلی گفته:
    مدت عضویت: 934 روز

    سلام به استاد عزیزم و سپاسگزار خدای مهربانم برای این نشانه ی عالی هدایتم کن .

    امروز ک در انجام مسئله ایی که در تردید و شک بودم ک انجام بدم یا نه ! نشانه ام هدایت کن این فایل زیبا اومد و برای من پراز مفهوم ومنطق بود برام .ک کاری ک در پیش رو داری رو انجام بده و به اینکه که قراره کی تموم بشه فکر نکن ..خدای من دیگه واقعا چ جوری قراره با من صحبت کنی

    خیلی عالی بود ک همچی از تیکهای کوچک شروع میشه و در مسیر به پیشرفتهای بهتر و راحتر هدایت میشی و در اخر همچی تموم میشه اونم بعد از یه خاب راحت بیدار میشی و میبینی مسیری که رفتی کارش رو انجام داده و همچی پاکسازی میشه و از این که اضافها حذف شده لذت میبری و سپاسگزار تر میشی

    خدایا شکرت برای این هم صحبتی از طریق نشانها ..

    از شما استاد عزیز و مریم جان سپاسگزارم

    در پناه الله شاد و سربلند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    یاسمن سالاری گفته:
    مدت عضویت: 805 روز

    ب نام خدایی ک هم خودش خوشگله هم همه چیو خوشگل آفریده

    سلام ب استاد و مریم جون زیبا سیرت و زیبا صورت

    سلاااام ب همه برو بچه های سایت الهی عباسمنش دات کام

    استااااااد چقدر پردایس زیباست افرین ب باورهاتون ک همچین جای خفنی ساختین خدایاااا شکرررتتتت

    افرین چقدر خوبه ک قدردان هستین آدم وقتی تمیز باشه و همونی ک داره رو تمیز و مرتب نگه داره ینی داره شکرگزاری میکنه چون داره با همون داشته های خودش لذت میبره و حال میکنه پس قطعا هدایت میشه ب نعمت بیشتر

    قطعا استاد جانم شما و مریم جون وقتی خونه کوچیکتر تو ایران هم داشتین همینقدر حواستون ب تمیزیش بوده

    و این شده یک عادت ک ناخودآگاه چوب هارو جمع کنید و با تمیز کردن و سوزوندن اونها هزاران برابر ب زیبایی محل زندگیتون بیفزایید

    خدای من چ حس و حال زیبایی بود صدای جیرجیرک ، سکوت تاریکی و یک کلبه روی آب خخخخخ یاد انیمیشن سفید برفی و کلبش با هفت کوتوله افتادم استاد واقعا جای رویایی دارین زندگی میکنید

    ولی همش ب کنار صبح لحظه ای ک مریم جون درو باز کردن خدای من روحم تازه شد انگار اون لطافت هوا و تازگی رو خودم حس کردم اصلا یک لحظه نفسم بند اومد از این همه حس عالی خدایا شکرت

    یاد قبلا افتادم ک بچه تر بودیم میرفتیم مسافرت بعد ب یک شهر ک میرسیدیم تو یک پارک چادر میزدیم شب تو چادر میخوابیدیم صبح ک بیدار میشدیم دقیقا همچین حسی بود همچین هوایی. خدایا شکرت انصافا

    وااااای استاد چشماتون چون تازه از خواب بیدار شدین قشنگ پف داشت و اصلا آدم حس می‌کرد واقعا دیشب کنار شما و مریم جون تا صبح کنار آتیش نشسته و صبح از نزدیک شما و مریم جون و اون حال و هوارو تجربه میکنه خیییییلی حس یکی شدن داشتم با این فایل خدایا شکرت

    چ جالب استاد شما شب آتیش رو همینطوری گذاشتین خودش خاکستر بشه و رفتین خوابیدین بدون اینکه نگران باشین

    شاید بگین چرا نگران؟!!!

    چون من شب ک میخوام بخوابم چندین بار شعله گازو چک میکنم ک نکنه باز باشه نشتی بده و قطعا اگه ب جای استاد بودم آتیش رو خاموش میکردم چون میترسیدم شب آتیش کم کم برسه ب بقیه درختا و مثل جنگل هایی ک آتیش میگیرن بشه و نکته جالبش اینه دقیقا صبحش آتیش زیرخاکستر باعث آتیش گرفتن بقیه چوبها شد و ب قول مریم جون خدا داشت فوت میکرد

    اینجا من دیوانه شدم

    گفتم خداااااای من چی باعث میشه اون آتیش زیرخاکستر آروم باشه و بزاره استاد ب راحتی ب خواب خوش فرو بره ولی همووون آتیش فردا صبح دوباره با یک نسیم ملایم شعله ور بشه؟؟؟؟؟!!!!

    اخه نیرویی جز توکل و ایمان؟؟؟؟

    خدای من شکرتتتتتتت عااااااشقتممممم

    استاااااد واقعا از شما و مریم جون نمیییییدونم ب چ زبووووونی تشکر کنم ک دارین قلب مریض منو ب قلب سلیم تبدیل میکنید

    چقدر باحاله آتیش زیر خاکستر برام این اصل رو تداعی میکنه ک وقتی باورهای درست بسازیم و زندگی بر اساس قوانین جزئی از وجودمون بشه حتی اگه یه جا ناخواسته راهو کج بریم سریع اون باورهای درست دستمونو میگیره و از زیر خاکستر بیرون میاد و هدایتمون میکنه

    خداااایاااا شکرتتتتتت عااااشقتم ک منو هدایت کردی

    بچه ها عاشقتونم ک نگاه زیباتونو تقدیم دلنوشته هام میکنید

    خدایا شکرت بابت گوشیم بابت اینترنتم بابت چشم ها و دستان و جسم سالمم و روح سراسر غرق آرامشممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1723 روز

    «پس همه چی توی مسیر اتفاق می افته، ولازم نیست ما همه چیز رو در ابتدا بدونیم، همه چیز به ما نشون داده میشه، حتی اگر به تضادی برخورد کنیم این چراغ هدایته که راه حل مسائل رو به ما نشون میده، پس بدون نگرانی وپرسیدن چگونگیها وزمانها ادامه بده، انقده نرم وطبیعی ولذت بخش، مسیر سپری میشه وبه مقصد میرسی که فقط خدارو شکر میکنی»

    سلام چقدر این قسمت از کامنت واسم جذاب بود که لازم نیست همه‌چیزو بدونم در مسیر خودش اتفاق می‌افته‌.

    من واسه پول درآوردن هیچ ایده‌ای ندارم ولی فعلا فقط می‌خوام روی سفرنامه تمرکز کنم.

    در نبود نور، تاریکی است

    در نبود خدا، هیچی نیست

    در نبود ثروت، فقر است

    خدا نباشه هیچی نیست. من متوجه شدم که خیلی باورهای توحیدیم ضعیفه چون خیلی توی ذهنم بقیه تداعی میشن که اونا بهم کمک کن و دست منو بگیرن تا به جایی برسم‌. خیلی ترس تو وجودم هست

    کسی که ایمان داشته باشه که خدا هست و کمکِ من میکنه، پس ترس نباید معنا داشته باشه.

    من به زمان احتیاج دارم و استقامت که روی خودم کار کنم تا از باورهای منفی، آزاد بشم‌.

    توی این قسمت نکته‌ی فایل برای من،

    تکـامـــل بود …

    یک دفعه من توی ورزش، حرفه‌ای نمیشم

    یک دفعه، من از هیچ، به ثروت نمیرسم

    یه‌هویی به قدرت نمیرسم

    یه‌هویی نشخوارهای ذهنیِ من، مثل پول درآوردن سخته، مثل چطور می‌خوای پول‌دربیاری و از چه راهی؟؟، از بین نمیرن.

    آروم آروم، قدم به قدم سعی می‌کنم که پیش برم.

    خیلی ممنون، مرسی از شما

    9:52 صبح

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 957 روز

    بنام خداوند هدایت گرم به سمت زیبایی ها و نعمت ها

    سلام و درود خدمت شما خوبان روزگار

    خدای من چقدر این آتش روشن کردن زیبا و آموزنده بود

    و همین سوختن چوب ها و این آتش بزرگی که رقم خورد تکامل را قشنگ می شد طی کرد

    فضای اینجا پارادیس از طرف شب هم خلی زیبایی داشت

    چقدر دوست داشتم که این چنین آتش های بزرگ را روشن می کردم و از روشنایی و حرارت اش لذت می بردم

    وقتی استاد داشت بینزین را روی این آتش می ریخت عجب صحنه جذاب ای جالبی رقم می خورد

    چقدر آتش پر قدرت می شد

    و این ادامه دادن خانم شایسته چقدر آموزنده بود

    با ریختن خرده چوب ها آتش خلی خوب و قشنگ شعله ور شد و همه چوب ها قشنگ می سوخت

    وقتی علف های روی زمین داشت می سوخت چقدر تصاویر های قشنگی را ایجاد کرده بود

    و جالب اینکه هم با آتش روشن کردن کلی لذت بردین و اینکه فضاها را قشنگ پاکیزه و تمیز کردید

    وقتی تا نزدیکی های صبح بیدار بودید و کنار آتش بودید و لذت بردید و کلی درس های قشنگ آموختید

    وقتی فردایش دوباره آمدید دیدی که هنوز بعضی چوب روست است و دارد می سوزد

    و چقدر قشنگ و باحال تا تهش می سوزد

    و استاد به ریختن یکسری خرده چوب دوباره آتش روشن شد

    و حالا قشنگ چوب های باقیمانده را آتش زدید و کلی لذت بردید

    و این احساس خوبی که داشتید وقتی آدم کاری را شروع می کند آدمه می دهد و به پایان می رساند چقدر احساس خوبی به آدم دست می دهد

    من اینها روز ها یکسری کار های اداری را شروع کرده‌ام که تمام شدنی نیست

    دیروز تقریبا منصرف می شدم که دیگه دنبالش نکردم

    اما امروز وقتی این فایل را گوش می کردم خلی برایم مفید واقع شد

    و خلی برایم قابل تحسین بود که در این چنین موقعیت و شرایط این فایل به فریادم رسید

    و منم خلی خوب علاقمند شدم که این کار های اداری ام را با عشق و لذت انجام دهم

    چون می دونم که انجام دادن این کار ها نتایج خوبی برایم دارد

    و بعدا برایم خلی سودمند و خوشایند خواهد بود

    وقتی استاد و خانم شایسته گفتند که آن نتایج پایان کار را ببینید یا تجسم کنید

    احساس بهتری پیدا می کنید و با عشق آن کار را انجام می دهید

    این فضای پارادیس را خلی دوست دارم و تحسین می کنم

    ابن فصل سال چقدر آب و هوایش خوشایند و باحال بود

    چقدر همه جا سرسبز و دلپذیر است

    با دیدن این همه زیبایی چقدر احساسم خوبتر و بهتر شد

    من به نحوی در احساس بدی بودم

    وقتی شروع کردم برای دیدن این فایل زیبا و آموزنده احساس کردم که خلی ریلکس و راحت شدم

    آن افکار های نگران کننده را حالا ندارم

    وقتی متوجه این موضوع شدم خلی هم خوشحال شدم و لذت بردم و سپاسگذاری خداوند را انجام دادم

    واقعا استاد عزیزم از شما و آموزش های ناب شما و این زندگی شرین و رویایی که دارید و تجربه می کنید و باعث می شود که منم درک مناسب تری را داشته باشم ممنون و سپاسگذارم

    خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: