سریال زندگی در بهشت | قسمت 6

نوشته‌ی زیبا و تأثیرگزاردوستان عزیزمان «حامد‌، مهدی‌، لیلا و یزدان »، به عنوان متن انتخابی‌ِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند.

نگاه زیبای حامد عزیز:

بار اول که این قسمت رو دیدم و کامنت گذاشتم واقعیت جدیش نگرفتم و فقط گفتم استاد آخر فایل نکات مهمی گفت! اما اومدم و به خودم گفتم قراره با این قسمت ها تغییر کنم و این تعهدی بود که به خودم دادم و باید پایبند باشم استاد آخر فایل خیلی محکم بهم گفتی قطعش کن شجاعت داشته باش قطعش کن نگاه کردم دیدم من باورهای شرک آلودی دارم که اجازه حرکت نمیده و باید قطعش کنم

نگاه کردم دیدم من هنوز یه جاهایی حرف بقیه نظر بقیه‌ برام مهمه با اینکه تو دوره عزت نفس تلاشم کردم که بیام بیرون از فضای مهم بودن نظر بقیه در مورد خودم، ولی دیدم هنوز قطعش نکردم دیدم هنوز میخوام یکسری نتایج بگیرم تا بقیه به به و چه چه کنن دقیقا مثل مثالی که استاد از سایت زد، استاد اینا تمرکزمو گرفته و من هنوز قطعش نکردم دارم مقایسه میکنم نتایج بقیه رو با نتایج خودم

شما طوری گفتی قطعش کن که من رو به فکر فرو بردی داشتم به این فکر میکردم که بعضی جاها من خودم رو بردم به حاشیه چه در درون خودم چه در دنیای بیرون  وارد یکسری گروههای تلگرامی میشدم که دوستان همفرکانسی بودن و انگار یه حسی بهم‌ میگفت این اصل نیست بیا بیرون ولی من قطعش نمی کردم با بعضی از افراد وارد حاشیه شدم و بحث های غیرضروری میکردم که نتیجه اش چیزی نشد جز اینکه قضاوت شدم و من هی میومدم کاری کنم بقیه منو قضاوت نکنن اینا همش بخاطر این بود که من قطعش نمیکردم امشب تصمیم گرفتم یکسری از افراد رو حذف کنم چون منو میبره حاشیه، هر چند قبلش از خیلیا کانالها و گروهها فاصله گرفته بودم اونایی که واقعا متعهد باشن وارد حاشیه نمیشن فقط روی خودشون کار میکنن 

با خودم گفتم خیلیام هستن که نتایج فوق العاده ای گرفتن از دوره ها و فایل های استاد و اونا دقیقا کسایی هستن که تمرکزشون روی اصله و حتی خیلی کمتر کامنت میذارن، من حتی یکیشون رو میشناسم و باهاش که در ارتباطم میبینم اون حتی یه کامنتم نذاشته و نتایج فوق العاده ای گرفته و خیلی از دوره ها رو داره، نتایج مالی عالی، نگا میکنم میبینم اصلا وارد حاشیه ها نمیشه و تمرکزش روی خودشه و من تحسینش میکنم و من هم تصمیم گرفتم بیشتر تمرکزم رو بذارم روی اصل روی توحید روی مسیر اصلی و صحیح و قطع کنم باورهای شرک آلود قطع کنم نظر بقیه دیدگاه بقیه در مورد خودم  قطع کنم خودبزرگ بینی و غرور که گاهی خودم رو بالاتر از بقیه میبینم قطع کنم مقایسه کردن نتایج خودم با نتایج دیگران قطع کنم هر آنچه من رو از اصل دور میکنه اینا همون جهاد اکبره که اون اوایل فکر میکردم جهاد اکبر شاخ غول شکستنه در صورتی که تلاش بیشتر برای کنترل ذهنم و عمل به تعهداتی که میدم برای من جهاد اکبره

ورودیهامو با جدیت بیشتری کنترل کنم خودمو وارد حاشیه نکنم شجاعت داشته باشم و قطع کنم هر آنچه که منو از اصل دور میکنه کاری به بقیه نداشته باشم و فقط تمرکز بذارم روی خودم و کار کردن روی باورهای خودم دوست دارم فقط توی فضای سایت باشم چون واقعیت وقتی تمرکزم توی فضای سایت یعنی خوندن کامنت ها، مقاله ها، نوشتن کامنت، از اون ور گوش دادن به فایل ها و نکته برداری هستش قشنگ حس میکنم دارم روی اصل تمرکز میکنم ولی وقتی یه ذره از فضای سایت فاصله میگیرم متوجه میشم دارم میرم حاشیه و سریع برمیگردم ولی میخوام برای همیشه قطع کنم چیزی که در حال حاضر داره تمرکزمو میگیره خدایا سپاسگزارم که در مدار دریافت این آگاهی هایی هستم که از زبان استاد جاری میشه استاد واقعا ممنونم که انقدر قاطعانه صحبت میکنی شما هر موقع محکم یه چیزی رو میگی من میام به خودم و تلنگر میخورم و باعث میشه قبل از اینکه مجبور بشم تغییر کنم خودم آگاهانه انتخاب کنم که تغییر کنم و رو به جلو حرکت کنم


نگاه زیبای مهدی عزیز:
به نام خدا،

این قسمت چه قسمتی بود، محشر…

سلام استاد عزیز، سلام خانم شایسته همراه و کمکیار استاد

این فایل دقیقا دو بخش داشت، که هر کدوم، حاوی پیام واضح و مشخصی بودن… امروز که این فایل رو دیدم خیلی لذت بردم، مخصوصا از بخش دومش و صراحت کلام استاد، چند بارم دیدم فایل رو ولی تنبلیم میومد بیام و بنویسم نکاتشو! ولی این جملات خانم شایسته رو به یاد آوردم و سعی کردم به این تنبلی غلبه کنم و وقت بذارم و بنویسم، این جملات:

برای من، کار کردن روی خودم، یه فرآیند دائمیه که برای بهبود شرایط کنونیم انجام میدم، مهم نیست که این بهبودهایی که دارم چقدر کوچولو باشه، چون وقتی که ادامه دار میشن، در طی زمان منو به نقطه کاملا متفاوت با شرایط الانم میبره و یه شخصیت کاملا متفاوت و رشد داده شده توی وجودم میسازه، برای همینه که حتی کوچکترین بهبودهایی که ما داریم توی پرادایس انجام میدیم، انقدر مارو ذوق زده میکنه، حتی یه تغییر لامپ، یه عوض کردن سرپیچ….

از اون ور توی بخش دوم استاد از تمرکز صحبت کردن، خیلی مهمه که روی چی داری تمرکز میگذاری… خب جمع این دوتا به من گفت، تمرکز و توجه تو روی این سریال، هرچند شاید قدم کوچکی باشه ولی ادامه دادنش اثرات بزرگی رو بوجود میاره، پس ادامه بده…

خب حالا نکات این قسمت،

بخش اول:

– به غیر از پیام واضح خانم شایسته، مثل قسمت های قبل باز هم رابطه پر از صمیمت و عشق بین استاد و خانم شایسته و همکاری برای انجام کارها، خودشو پررنگ نشون میداد…

– غلبه بر ترس! با اینکه مشخص بود استاد با اون نردبان تازه خریداری شده هنوز راحت نیست و به ارتفاعش عادت نکرده، ولی انجامش داد،

راستی غلبه بر ترس با چی امکانپذیره؟ با توکل. بسم رب شهدا و صدیقین، بسم رب قاسم جبارین، خدایا خودت کمکمون کن.

– مورد بعدی، ابزارهای حرفه ای و با کیفیت، فراوانی، که همه حاصل یه ذهن ثروتمنده، وقتی ثروتمند باشی میتونی تنوعی از هر چیزی که نیاز داری رو داشته باشی، هر وقت نیازی بود، کافیه اراده کنی، اوردر بدی و چیزی که میخوای بیاد دم درت، حتی اگه نردبان حرفه ای باشه…

– راستی این نم نم بارون توی اون فضا چقدر حس مثبت داشت، واقعا انرژی مثبت قطرات بارون روی برکه زیبای پرادایس، اونم توی بهار خیلی عالی بود.

– مورد بعدی، همیشه یه راهی برای حل مسئله وجود داره، و عمل به همین اصل، باعث میشه دوباره استاد سرچ کنه و اون افزونه رو برای لامپ توی سایت آمازون پیدا کنه و باز هم آمازون! و ارزشی که با خدماتش ایجاد کرده، میگه شما پولتو بده، من برات هر چی بخوای میفرستم…

و بخش دوم:

که حاوی یک پیام شفاف و اساسیه، و باید مثل محصولات پولی بارها و بارها اونو گوش داد و راحت ازش نگذشت تا درک بشه و بره تو وجود آدم،

مفهوم قطع کردن! برای رشد کردن هر چه بیشتر!

و طبیعت چقدر زیبا این نکته ها رو به کسانی که چشم و گوش باز و آماده ای دارند آموزش میده… و استاد چقدر زیبا ، محکم و با جدیت مثل یک معلم دلسوز این مفاهیم رو به شکل عالی برای ما بیان کردن…

– قطع کردن و هرس کردن از دست دادن نیست، خیلی از این از دست دادن ها، باعث رشد آدم میشه، باعث میشه آدم انرژیشو بذاره روی چیزهای اصلی، شاخه ها و برگهای اضافه رو بزن،

– ببین هدفت چیه و هر چیزی که تو رو از هدفت دور میکنه مثل این شاخه ها، بزن و قطعش کن، شجاع باش، این قانون طبیعته، قانون خداونده

– خیلی جاها تو زندگیمون باید نگاه کنیم ببینیم چه چیزهایی الکی داره ما رو مشغول میکنه، نکنه یه سری مسائل بیهوده هست و داریم مشغولش میشیم، و داره ما رو از هدف اصلیمون دور میکنه…

و وقتی نگاه میکنیم میبینیم اغلب آدمها اصلا حواسشون نیست، و زندگیشون پر شده از حاشیه ها و شاخ و برگهای اضافه و فرعی، به همین خاطر نمیتونن رشد کنن، چون انرژیشون داره سر مسائل بیهوده هدر میره…. چرا؟! چون درگیر حرف مردم هستن! چون باورهای اشتباه تو ذهنشون حک شده! به همین خاطر شجاعت لازم رو ندارن برای قطع کردن!

ولی وقتی شجاعت به خرج بدی و باورهاتو اصلاح کنی، میتونی بدون توجه به حرف مردم و حاشیه ها، قطع کنی آنچه رو که تو رو از اصل دور میکنه… شاید این قطع کردن در نگاه کسی که دانشش رو نداره، بی رحمی تلقی بشه ولی تو که میدوی قانون چیه… برای رشد بیشتر باید قطع کنی، باید نچسبی به حاشیه ها، باید بتونی از چیزهای کم ارزش بگذری تا به چیزهای بارزش برسی…

– اون چیزهایی که نباید تمرکزی براشون بذاری، باید قطع کنی قطع، یکبار برای همیشه، قطع کن و این پیام خداونده به تو، قطع کن اون چیزی که باید قطع بشه، اون چیزی که مجبور میشی در آینده  قطعش کنی، له میشی زیر فشار جهان، شجاعت داشته باش و قطعش کن، و جهان پاداش میدهد به شجاعان…

اصلا استاد همین یکتاپرستی، زمانی واقعا محقق میشه که ما قطع کرده باشیم وابستگی به غیر رو، قطع کرده باشیم توجه به چیزهای بیهوده رو و توجهمون فقط و فقط به تنها منبع انرژی و قدرتی باشه که این جهان خلق کرده و داره هدایت میکنه.

و در نهایت، به عمل کار برآید، به سخن دانی نیست، خدایا کمک کن از شجاعان باشیم و عمل کنیم به آنچه آموخته ایم، قطع کنیم هر آنچه که ما را به خود مشغول میکند و باعث میشود از تو دور شویم… قطع کنیم هر آنچه که ما را به خود مشغول کرده و از هدفمان دور میکند…

خدایا خودت کمکمون کن.


نگاه زیبای لیلا عزیز:
سلام خداجونم سلام استاد سلام مریم جان سلام خانواده ی عزیزم

خدای من شکرت، بازم بهشت، هرروز بهشت، چه صفایی میکنیم تو این بهشت زیبا

واای چقدر با این آهنگ خاطره داریم وقتی دور تا دور آمریکا رو می‌گشتیم، آخی انگار همین دیروز بود! اوه اوه اوه! یه نردبون خفن! با تمام تضادهایی که بشر با نردبون داشت ببین به چه ایده ای هدایت شده، خدای من شکرت، دیگه لازم نیست یه نردبون به چه بلندی وسنگینی رو از این طرف بشکونیم اون طرف، یا مثل یه جنازه دراز کش بزاریم گوشه ی حیاط یا محوطه، یا همیشه تو دست و پا باشه، خدای من، خیلی خوبه این ایده ی نردبون تاشوی چرخ دار که تازه میشه به جای چندتا نردبون تو سایزهای متفاوت ازش استفاده کرد، تضادها همیشه باعث میشن انسانها خالق بودنشون رو بیاد بیارن وخلاق بشن و رشد کنن و باعث بهتر شدن و گسترش جهان بشن و ما این قانون رو حتی در مورد ابزار ساده ای مثل نردبون هم می‌بینیم.

خوب خوب خوب! یه چالش جدید! یه حرکت جدید! آقا این استاد ما و مریم جان نمیتونن یه جا بند بشن، نمیتونن بیکار باشن، باید هر روز یه حرکت جدید بزنن، خوبه که منم یاد بگیرم، چون اینم یکی از عوامل پیشرفت استاده، حرکت و ساکن نبودن.

عشقم!

جانم!

عاشتم من!

منم!

چقدر ما این حرفها رو می‌شنویم، جزئی از وجود شماست، چون عشق جزیی از وجودشماست، ای حرفها برگرفته از حس درونی شماست وفقط یه لفظ روی زبون نیست، یه دنیا احساس پشتشه، وما بچه های این خانواده این حس رو میگیریم، میدونیم اینا قربونت برم فدات بشمای جلوی دوربین نیست، اینا از عمق وجودتون میاد، بخاطر همینه شنیدنش به دل ماهم میشینه.

خدای من، یه کمد پراز ابزار هیولا، من تا حالا فکر میکردم توی اون پراز کفشه، خدایا شکرت استاد شما همه جور ابزار دارین، خداروشکر واسه هیج کاری لنگ نمیمونید وتازه با وجود آمازون وکارت پراز پول شما، همیشه همه چی آماده و مهیاست، همه ی اینا نشون دهنده ی وفور ثروت ونعمت توی جهان و تو زندگیه استاده، خدایا شکرت.

استاد اون لحظه که مریم جان، جعبه قرمز رو دادن دستتون، نمیدونید من چه تصویری دیدم،،، شما توی آسمون بودین، با آسمون یکی شده بودین، همون موقع پوز کردم وگفتم الله اکبر، بخدا واقعا این مرد مثل یه فرشته ی آسمونی هستش که از طرف خدا اومده روی زمین تا راه درست رو به ما نشون بده. خارق‌العاده بود. اون آسمون که هربار با دیدن چه اینجا چه اونجا تمام وجودم به جوشش در میاد، به هیجان، به وجد، آخه چه تصویری میتونه از این زیباتر وآرام بخش تر باشه، فرقی هم نداره ابری باشه یا آفتابی، شب باشه یا روز، در هر حالت یه دنیا حرف داره، یه دنیا زیبایی، یه دنیا آرامش.

با دیدن بیشتر این زندگی در بهشت و توجه خودم به جهان اطرافم بیشتر به این حقیقت میرسم که در جهان همه جور امکاناتی برای آسایش و رفاه و راحتی و خوشبختی و سلامتی بوجود اومده و فراهم شده برای من، ومن فقط باید بیشتر بخوام وبیشتر باور کنم که هست وقدم بردارم ودریافتش کنم، وخیلی از این امکانات خیلی قبل تر بوده ومن نمیدونستم هست که بخوام، وحالا اینجا میبینم که هست ومیخوام واین یه نشونه از خداست که نعمت‌ها شو بهم نشون میده، میگه لیلا جان اینم هست میتونی بخوای و داشته باشی، این هست و اونم هست، پس حتما همه ی ما لایق داشتن این نعمت‌ها و ثروت ها و امکانات و راحتی‌ها و خوشبختیها هستیم که خدا از دیده هامون پرده برداشته تا ببینیم و در خواستش بدیم، این تصاویر به نظر من منوی خداست برای ما که انتخاب کنیم…

این خواسته ها مثل آتش زیر خاکستر هستن که از وقتی داریم بیشتر روی خودمون کار می‌کنیم، انگار داریم خواسته ها رو در مسیر باد موافق قرار میدیم واین باد مزید بر علت میشه که این خواسته ها در وجود ما شعله ور بشه…

استاد جان! «یا پیغمبر من میترسم» استاد یعنی من عاشقتم، چقدر شما راحتی، چقدر خودتونید، چقدر بی نقاب هستین، به این میگن عزت نفس، یعنی خودتو با همه ی ترسهات دوست داشته باشی، انقده که حتی جلوی شاگردا هم ترس از ارتفاع رو مخفی نکنی و توی همین عزت نفسه که غلبه بر ترس به سمتش میاد، شجاعت میاد، تو دل ترس رفتن میاد، آخه راهکارها تو این ندارن، همین جا که استاد ایستاده وخود واقعیشو دوست داره ومخفی نمیکنه وفیلم بازی نمیکنه، ادا در نمیاره واون غلبه بر ترسه خیلی برام درس داشت…

آقا من میترسم از ارتفاع درست! ولی باید برم تو دلش، اگه این نردبون یه جوری ساخته شده که ارتفاعش بلندتر میشه، اگه یه نفر قبل من ۵۰سال پیش این لامپ رو تواین ارتفاع نصب کرده، پس من میتونم به کمک این نردبون برم به اون ارتفاع واون لامپ رو باز کنم، پس دیگه ترسی نیست وبعد هدایت خدا میاد از زبون مریم جان که استاد امکان سنجی هستن و مثل یه آهوی سبک پا، پریدن بالای میز واز اونجا یه امکانسنجیه حرفه ای کردن، ارتفاع نردبون رو سنجیدن، فاصله رو تا لامپ سنجیدن وبا یه ایده به استاد مساله حل شد وبسم رب الصدیقین….

و ایده های درست همیشه به آدم‌های درست در زمانهای درست و مکانهای درست الهام میشه، چون مریم جان واستادم شما همیشه به منبع ایده ها متصل هستین، پس معلومه که ایده ی شما برای حل مسائل در ۹۹/۹۹۹ درصد مواقع درسته.

وای دریاچه‌ی بهشت، با اون آب آرومه در حال حرکتش، خیره کننده س. «نور چراغ برای عنکبوت ها و پشه ها وزنبوران که ببینن دارن چیکار میکنن» یه آدم چطور میتونه این همه با جان حقیقت تمام کائنات یکی بشه؟ من این یکی شدن رو در سفر به دور آمریکا بارها وبارها حس کردم، انقده یکی بودید که هر موجودی با شما در صلح بود، هیچ کدوم از شما فراری نبودن، مثل اون آهوها، مثل اون سنجابها، مثل اون پرنده ها، مثل حیوانات، انیمال سافاری که از سرو کولتون بالا میرفتن، مثل گریس، مثل براونی، آخه شما درعمق وجود مخلوقات خداوند غرق میشید وحل میشید واین یکی شدن با ذات هر مخلوق یعنی یکی شدن با خالق، چون خالق همون انرژی هست که در وجود تمام مخلوقات وشرایط واتفاقات از حالتهای مختلف شکل گرفته و ذات این انرژی یکی ست وتغییر ناپذیر و فنا ناپذیر..

آدمهایی مثل استاد و مریم در هر موجودی خدارو میبینن، در باران، در نسیم، در ابرها، در زمین، درخت، دریاچه، حشرات، عنکبوت‌ها، تار عنکبوت‌ها، شبنم روی تار عنکبوت ها، در آتش، در غذا، در صدای آواز پرندگان، در غروب در طلوع، درتکنولوژی، در تسلا، در اینترنت پرسرعت، در روابط، در همه چیز وهمه چیز، جاندارو بی جان فقط خدا دیده می‌شود، و هدایت خدا به عنوان سیستم، وهمین باعث تفاوت در نگاهشون واحساسشون به همه چیزه.

ای کاش منم بتونم دارم تلاش می‌کنم در هر چیزی و هر اتفاقی و هر شرایطی، در همه چیز تجلی خداوند رو ببینم و تفسیر نیک با احساس نیک داشته باشم وبرای این کار سعی در هماهنگی روح و ذهنم دارم.

آچار فرانسه حرفه ای، چکش حرفه ای، آهنربای حرفه ای، نردبون حرفه ای، میزو صندلیها ی بامبو ی حرفه ای، لامپ های حرفه ای، سر پیچ گردن باریک حرفه ای و….. آقا اینجا همه چی حرفه ایه و از همه چی حرفه ای تر نقاشی وتصویر گریه خداوند از آسمون وجنگل بروی این برکه ی زیباست. بارون نم نم که حلقه های ریز ریز رو نقش میزنه روی آب این برکه ی ناز، اینم فقط از یه هنر مند حرفه ای برمیاد… وکودک درون که اگه هیچ وقت با باورهای غلط ومحدود کننده زندانیش نکنیم وبهش ظلم نکنیم وبزاریم آزاد و رها باشه، از حرف مردم از نگاه مردم که زشته مگه بچه شدی، مردم چی میگن، سنگین باش، نترسونیم وبزاریم رها باشه ونفس بکشه وزندگی کنه، چقدر زندگی لذت بخش تر میشه، بازی با آهن ربا، انداختن پا توی آب وتکون دادنش، پوشیدن جوراب برفیه رنگی رنگی… من یه خانم چهل ساله هستم که یه پسر ۷ساله دارم وگاهی وقتا آنقدر کودک درون من با کودکم دوست میشه ودوست داره بازی کنه که مثل بچه های خجالتی یواشکی نگاه پسرم میکنه واز وقتی با قانون آشنا شدم دارم روی خودم کار میکنم که گاهی هم به این کودک درونم اجازه بدم هر وقت دوست داره بازی کنه، بازی کنه، هروقت دوست داره رنگی بپوشه، رنگی بپوشه، چه اهمیتی داره مردم چی میگن وچی فکر میکنن!

دلم نمیخواد به کودک درونم ظلم کنم، باعث رنجش اون بشم، و در لحظه زندگی کردن، هماهنگ بودن با کودک درون است و نزدیکی بیشتر به هماهنگی روح و ذهن.

تعویض لامپهای قدیمی و صحبتهای مریم جان، یادآوری یه قانون مهمه که عمل به این قانون خیلی به رشد ما کمک می‌کنه. توی این قانون نباید مثل یه مرداب ساکن و بی حرکت بود، چون اونوقته که بوی نای میگیریم، اونوقته که سطحمون پراز حشرات مرده میشه، چون حتی آب مرداب برای حشرات هم سمه، تبدیل به لجنزار میشیم ونازیبا. ما باید مثل همین دریاچه حرکت کنیم حتی آرام وآرام ولی حرکت کنیم وهر لحظه زلالتر از قبل بشیم واب گوارا وشیرین داشته باشیم پراز ماهی

استاد ومریم جان هر لحظه در حال بهبود شرایط هستند، حتی جایی که نیاز به تغییر و بهبود نامحسوس است و شاید اگر خیلی از ماها در این شرایط بودیم نیازی به این تغییرات نمی‌دیدیم وهیچ بهبودی حاصل نمی کردیم ولی اینجا یاد میگیریم که شروع به بهبود دادن درون و بیرون خودمون کنیم از هرجا که هستیم و هر شرایطی که داریم بهتر از این هم میتونه باشه پس پیش به سوی حرکت… و به قول مریم جان این حرکت به سوی بهبود بیشتر باید بشه فرایند دائمیه زندگیمون، و اصلا مهم نباشه که چقدر کوچک هست این حرکت وبهبود، مهم اینه که وقتی ادامه میدیم این فرایند رو یه دفعه نگاه می‌کنیم می‌بینیم چقدر شرایط الانمون با شرایط قبل تفاوت داره، حالا چند قسمت که بگذره ماهم متوجه میشیم که این حرکت‌های کوچیک برای بهبود شرایط بهشت، چقدر بهشتمون رو متفاوت کرده با بهشت روزای اول.

بازهم سایت آمازون، سایت مولد ثروت و ثروت مند که هم خودش داره روز به روز گسترش و رشد پیدا میکنه و ثروت مند میشه و هم جهان رو جای بهتری برای زندگیه دیگران کرده. یاد آوری قانون با عمیق شدن به طبیعت، استاد همین سه دقیقه ی آخر این فایل به اندازه یه دایر تالمعارف آگاهی داشت، اینکه چقدر ما آدمها توی حاشیه هستیم و به اصل نمی‌پردازیم، چقدر شاخ و برگ اضافه توی شخصیتمون، توی زندگیمون، توی کارمون، توی رابطمون، توی رفتارهامون، توی حرف زدنمون، توی گوش کردنمون، توی دیدنهامون وجود داره، اگه شروع کنیم به هرس کردن و قطع کردن هر چی که اضافیه، هرچی که حاشیس، هرچی که محدودیته، هر چی که اتلاف وقته، هر چی که بیخودیه، هرچی که هزینه ی الکیه، هرچی که واسه خاطر حرف مردمه، هر چی که هیچ کمکی به رشد و پیشرفت ما نمیکنه و اونوقته که سبک‌تر میشیم، رهاتر میشیم، تمرکز و توجه مون، یه جا متمرکز میشه، بهتر عمل می‌کنیم، وقتمون حکم طلا پیدا می کنه، زندگیه خودمون باارزش میشه، عزت نفسمون بالا میره، هزینه های الکیه زندگیمون کم میشه واون پولها توی جای درستش خرج میشه، رشد پیدا می‌کنیم، شخصیت پیدا می‌کنیم، ارزشمند میشیم، پیشرفت میکنیم، و سبک بال و رها زندگی می‌کنیم و از زندگی لذت می‌بریم واحساس خوشبختی وسعادت میکنیم.

پس بیاییم وبگردیم با جهادی اکبر بگردیم ببینیم توی هربعد از زندگیمون چه چیزهای اضافی و بدرد نخور و محدود کننده و حاشیه و پول نفله کن هست و چه جاهایی زمانمون رو داریم توی حاشیه میگذرونیم، بیاییم با جهاد اکبر پیدا کنیم و قطعشون کنیم، هرجا هر ارتباطی که فقط بخاطر وابستگی ماست و نه تنها کمکی به رشد وتعالی ما نمیکنه بلکه یه غل و زنجیره به پای ما، بیاییم با شجاعت قطعش کنیم، استاد اگه ساعتها در مورد این سه دقیقه ی آخر بنویسم، بازهم تمومی نداره، واین به خودم میگم که لیلا جان از این بهشت و پیام هاش که پیام‌های خداوند هستن و تو در مدار شنیدنش هستی به راحتی نگذز، و تعقل وتفکر کن و به آگاهی برس وبهش عمل کن، معجزات در راهند، منتظرم.


نگاه زیبای یزدان عزیز:

بنا به گفته شما، توصیه شما … میخوام از اصل و اساس فیلم شروع کنم به نوشتن! جایی از فیلم که تا حرفای شما رو شنیدم به خودم گفتم که این خودشه، این مهم ترین پیام سریال امروزه! لحظاتی از فیلم که صدای خداوند و رو از زبون شما واضح تر شنیدم و اون آرامش در عین حال صلابت در بیانتون، میگفت که این، میتونه مهمترین درس قسمت امروز باشه! منظورم من دقیقا همون لحظاتیه که با اون قیچی غول پیکر شروع کردین به هرس درختان ! دقیقا از همونجا بود که من احساس تفاوت کردم با لحظات قبل تر سریال در این قسمت. طبق همون درسی که گرفتم، میخوام اول شروع کنم به باز کردن مطلب مهم اون لحظات و بعد برم سراغ لحظات قبل تر فیلم. حسم گفت از اینجا شروع کن و من، یه بله قربان تقدیم وجود نازنینش کردم که همیشه بهترین راهکارها رو بهم میده!

اما یه چیزی خیلی برام جالب تر بود! چند روز پیش که قسمت ۱ سریال رو دیدم و اون قیچی کره بر(!) رو معرفی کردین، دقیقا یاد خودم افتادم که قبل عید تمامی درختای حیاط رو هرس کردم و یه احساس سبکی حسابی بهشون دادم. اما تفاوت کار من با شما این بود که چون ابزار مناسب رو نداشتم و هر شاخه رو با اره دستی میبریدم، کارم چندین روز به طول انجامید! همون لحظه به خودم گفتم این قیچی جون میده برای هرس کردن درختا و کاش استاد این کارو انجام بدن. وقتی دیدم که دارید این کارو انجام می دین، خیلی خوشحال شدم (طبق معمول) . اما اینم باید بگم که خوب درک میکنم کار کردن با اون هیولا و بریدن شاخه هایی که در ارتفاع هستن چقدر سخته و چقدر آدم رو خسته میکنه و من میخوام همینجا تحسین تون کنم که تونستین از پسش بربیاین.

اما چقدر قشنگ، چقدر قشنگ – مثل همیشه – قوانین طبیعت رو با قوانین کیهانی منطبق کردین! یعنی دقیقا این دوتا قانونُ روبروی هم گذاشتین و در قالب طبیعت، به درک بهتر قوانین به ما و خودتون البته کمک کردین. بینهایت ممنونم همینجا این خیلی زیباست که بتونیم جلوه قوانین کیهانی که آموختیم، در طبیعت هم ببینیم! این خودش یک تمرین عملی برای پیدا کردن و درک قانون محسوب میشه! مثل یک قانون ریاضی می مونه که ما در مدرسه یاد میگیریم و سعی می کنیم اون قانون در زندگی ببینیم! مثلا هر بار میخواستیم گردو بخوریم، سعی میکردیم تعداد اونا رو بشماریم تا درک کنیم ده تا گردو یعنی چی! جمع ۴ تا سیب و ۳ تا پرتقال که میشه ۷ یعنی چی! مگه این قوانین با قوانین ریاضی دروسی که در مدرسه یاد گرفتیم چه تفاوتی داره؟! قانون، قانونه! چه قانون ریاضی باشه و چه قانون جهان! اصلا قانون ریاضی خودش زیر مجموعه ای از قوانین کیهانی محسوب میشه! پس مثل همون ریاضی که در دبستان خوندیم و به قدری تمرین حل کردیم و به کارش بردیم که الان ملکه ذهن ماست و لاجرم ازش در تمام جوانب زندگی استفاده می کنیم. اما جالبه مباحثی که اصلا تمرین نکردیم و یا در زندگی مورد استفاده ما قرار نگرفت، از یاد ما رفته! کی یادشه انتگرال چی بود و مشتق چی کار میکرد؟! اما بدون استثنا همه ی ما ضرب و تقسیم و جمع و تفریق رو نه تنها که یادمونه، بلکه هرروز در تمام جوانب زندگی مون مورد استفاده قرار میدیم!

قضیه قوانین هم همینه! همین که سعی کنیم نمونه اون چیزی که در مدرسه ( یعنی اینجا ) یاد می گیریم رو در زندگی خودمون خصوصا طبیعت پیدا کنیم، باعث میشه هر روز اون قانون در قالب مثال ها و نمونه های مختلف برای ما مرور بشه و هر بار به درک بهتری برسیم. و خوب میدونیم که درک بهتر ، یعنی عمل کردن بدون نقص تر و در نهایت نتیجه بهتر!

هر بار که سعی می کنیم جلوه ی قانون رو در طبیعت پیدا کنیم، دقیقا با پیدا کردن نمونه و مثال، اون قانون رو برای خودمون باورپذیر تر کردیم! یعنی همون کاری که استاد همیشه گوشزد میکنن که با آوردن نمونه و مثال های متعدد به صورت مستمر می تونیم مسائل رو برای ذهن باورپذیر تر کنیم!

حتی لازم نیست دنبال الگو مثال بگردیم و بریم به سمت ناکجا آباد! بلکه فقط کافیه برای تمرین قوانین در زندگی، در هر لحظه با چشم جان به مسائل نگاه کنیم و با چشم جان بشنویم، اونجاست که با اتصالمون، با قلب مون قوانین رو بر زبان جاری میکنیم و اونجاست که ذهن باورش میشه! این یعنی کم کردن فاصله ی ذهن و روح که تمام اون کاری که باید در زندگی انجام بدیم! حتی لازم نیست برای این کار سخت بگیریم و به مکانی خاص بریم! قانون اول اینو میگه که همه چی تکامله و باید بتونیم از همین لحظ و همین مکان، با همین شرایطی که داریم کار رو شروع کنیم! کافیه همین که پشت پنجره میریم، جلوه ی قانون در ابرهای همیشه متحرک و در حال جریانی ببنیم که خبر از متحرک بودن و پویا بودن جهان میدن! یا اینکه جلوه ی قانون رو در پرواز پرنده های مختلفش ببینیم! در همون آسمونش هم گنجشک هست، هم پرستو هست و هم مرغ های دریایی! هیچ موقع نخواهیم دید که گنجشکا، در اوج پرواز کنن و هم مسیر پرستو ها بشن! و قانون مهم کبوتر با کبوتر و باز با باز رو اینطوری به خودمون یاد آوری می کنیم. یا اینکه ببنیم در این فصل، اون درختی که تا ماه پیش کاملا لخت و عریان و خفته بود، همین الان با تولد دوبارش، جوانه زده و شاخه هایی بلند تر از قبل رو رشد داده و بزرگتر شده! پس تولد دوباره و تغییر همیشه سبب رشد بهتر و بیشتر ما میشه!

و یا به قول استاد گرانقدرم که همیشه جلوی دوربین، کلام خداوند بر زبانش جاریست، هرس کردن درختان نمونه بارز حذف و قطع تمام اون شاخ و برگ های زندگیته تا بتونی رشد بیشتری رو در زندگیت ببینی! اخ ک چقدر مثال شما، مثال روح نوازی بود! همین که گفتین یک بار برای همیشه قطع کنیم، دقیقا یاد حرف شما در مور حرف مردم و دخالت مردم در زندگی افتادم! اینکه یک بار باری همیشه، چیزی که میدونیم باید قطع بشه رو قطع کنیم! حرف مردم و در کل مردم، بهترین مثال از بین انبوه مثال ها در این زمینه بود که به نظرم مناسب ترین مثاله! چرا که ما هرروز؛ جلوه ی این لازمه رو در زندگی خودمون و دیگران میبینیم! همین امروز بود که استادم؛ همکارم و کسی که همیشه ازش درس اخلاق در محیط کار رو میگرفتم، به طرز بدی عصبی شده بود و فشار خیلی بدی رو به خودش وارد کرد. و علتش چیزی نبود جز حرف مردم پشت سرش در محیط کار! همونجا به فکر رفتم و گفتم خدایا شکرت که عینا داری نشونم میدی لازمه ی اجرای حذف کامل مردم از زندگیم رو! نشونم دادی کسی که همیشه اول از همه برام استاد اخلاق بود و با هر چیزی بهم نمی ریخت، با حرف مردم تمام تعادل اعصابش رو بهم خورد! و این خودش برای من بهترین مثال بود برای یافتن جلوه ی قانون در زندگی!

میبینی دوست من؟! اصلا لازم نیست شما کاری انجام بدی! حتی الگو و مثال و تمریناتت هم خوده خوده الله برات جور میکنه! اما کی؟! وقتی که بخوای ! وقتی که متعهد بشی در تصمیمت به تغییر! اما چه طوری؟! وقتی که در عمل نشون بدی متعهدی وگرنه امضا و نامه و تعهد نامه فقط گول زدنه اگه اجرا نشه!

یک بار برای همیشه این تعهد رو در قلبمون به خودمون بگیم تا خداوند نشون بده ورودت به مسیر به صورت متعهدانه یعنی چی! خودش همه کارا رو میکنه! همه کارا رو … هر چی لازم باشه جور میکنه در این مسیر! تمرینت رو میده، الگو و مثال رو نشونت میده، پاداشت رو به صورت لذت در همون ثانیه اول کار میده و هر چه بیشتر پیش بری، نعمتاش رو در تمام جوانب زندگی نثارت میکنه!

پس ما قراره چیکار کنیم؟! فقط گوش به زنگ الهامات و هدایایی که برای رشد و پیشرفت ما در بهترین مسیر و در عین حالت موثر ترین و راحت ترین مسیر چشمک میزنن! فقط میخواد ایمان به توصیه های الهام گونه ش کنیم و بلافاصله عملیش کنیم! اون موقس که خودش تمام ملزومات این مسیر هدایتی رو جور میکنه! مثل همین الان! بهت الهام میکنه و هدایتت میکنه که از این به بعد سعی کن جلوه ی قانون رو در طبیعت و مسائل مختلف ببینی، و منتظره ببینه اجراییش میکنی یا نه! ایمان داری بهش یا نه! اینجاست که فقط ایمان و عملت رو میخواد! اینجاست که میگه تو پای به ره در نِه و از هیچ مپرس، خود راه بگویدت که چون باید رفت! اینجاست که ببینه پا گذاشتی در مسیر پیشنهادیش، خودش … از در دیوار الگو ها و مثال ها رو نشونت میده و بهت اون آگاهی لازم رو در مسیر الهام میکنه که چه طوری مطابقتش بدی و با کدوم قانون تطابق داره! این بهترین شیوه هست برای تمرین عملی قانون، درک هر چه بهتر و روز افزون قانون، باورپذیر تر کردن قانون و در نهایت نتایج بزرگتر قانون !

استاد عزیزم بی نهایت ممنون هدایت ربم هستم از زبان شما که بازهم مثل همیشه، بهترین استراتژی رو برای رشد هر چه بیشتر و بهترم پیشنهاد داد! راهی که همیشه بهترینه! بهترین یعنی راحت ترین و موثر ترین! دقیقا مثل اولین الهامش مبنی بر شروع کامنت گذاری و نوشتن زیر هر فایل شما که با اجرایی کردنش، عملا ارتقای مدارم رو با نتایج حس کردم! دقیقا مثل دومین الهامش مبنی بر شروع فعالیتم در عقل کل که باز هم از زبان شما بود و سبب شد؛ باز هم قوانین رو از زوایای مختلف بررسی کنم و بیشتر و بیشتر با جزئیاتش آشنابشم. دقیقا مثل سومین الهامش مبنی بر مرور کامنتای یک ماه پیش خودم که هرشب یکی رو مرور کنم تا یادم نره پله اول رو! تا یه وقت یادم نره تا پله اول نباشه و تا پله اول رو اجرا نکنم؛ هیچ نتایجی در کار نخواهد بود!دقیقا مثل چهارمین الهامش که هر بار حس میکنم به درک جدیدی میرسم، اونو در دفتر خاطرات اون روزم ثبت کنم تا همونجا اون درک رو به شاه درک تبدیل کنم و آرشیوش کنم برای خودم! دقیقا مثل همین الهامش مبنی بر تمرین عملی قانون به صورت تشخیص و کشف قانون از دل چیزایی که میبینم و میشنوم. همین بیرون کشیدن عصاره ی خالص اون قانون و مرور قانون و منطقی تر کردن ذهن!

به قول استاد، باورها یک شبه شکل نگرفتن که قرار باشه یک شبه از بین برن! پس نیازمند استمرار در این رونده! اما کدوم روند؟! این که با مثال و نمونه به ذهن عزیزمون بفهمونیم که گول خورده و اشتباه بهش فهموندن! شما راه حلی بهتر از این الهام خداوندم برای الگو ومثال ها سراغ دارید؟! نه به خودش قسم.

خدا رو بینهایت سپاسگزارم که همه جوره …. همه جوره داره حمایتمون میکنه! نه فقط با پول و روابط و خوشبختی! بلکه با هدایت های لحظه به لحظش در هر کاری و هر مسیری که هستیم! یه پشتیبانی قوی و آنلاین که همیشه بهترین جوابا و بهترین راه حل ها رو داره برات. اینجا خود ماییم که باورش کنیم و عملیش کنیم یا بگیم بعدا انجامش میدم !

استاد عزیزم، نمیخوام کوچکترین نکته ای از دستم در بره پس علی رغم طولانی شدن کامنت، میخوام ادامه بدم جزئیات اول فیلم رو… .

همون لحظه اول که مشغول باز کردن اون چراغ بودین و دستتون به پیچ نمیرسید، عاشق ایده ی خانم شایسته شدم که بهترین ایده بود و باعث شد خیلی بهتر بتونید اون جنس اصل امریکایی و سنگین (!) رو باز کنید. و خیلی برام جالب بود که اون نردبون، علی رغم کوچیک و جمع جور بودنش، حتی تا دوبرابر بلند تر هم میشه! باورتون میشه چون میدونم باور میکنید که در قسمت قبلی با خودم گفتم که عجب پله کوچولوو جمع و جور خوبی اما با خودم گفتم کاش یه پله بلند تر میگرفتین ولی وقتی امروز دیدم که اتفاقا هم بلنده و هم کوتاه! خیلی خوشم اومد! داشتم فکر میکردم اون چرخای قرمز کوچولو زیرش برای چیه تا اینکه شما پله رو با چرخای زیرش حرکت دادین و من جواب سوال رو در لحظه گرفتم.

شکر خدای سریع الجوابی که همیشه جواب رو داره اما این بستگی به ما داره که متصل هستیم که صداشو بشنویم یا نه!

و چیزی که خیلی برام جالب توجه بود، اون ایمنی بالای پله بود که در عین چند تکه بودن، پایه هایی ایمن برای نگه داشتن پله روی سطح داشت و همینطور قطعات با ضامنشون به خوبی بهم متصل میشدن. (برخلاف نمونه های اینجا! ) و شما این بینظیر رو به صورت آنلاین سفارش دادین! و من هربار بیشتر و بیشتر عاشق استقبال شما از پیشرفت تکنولوژی میشم و سعی میکنم منم همین کار رو در زندگیم انجام بدم.

راستی همین که گفتین اون خونه ۵۰ سال عمر داره، من دهنم باز موند! ۵۰ سال پیش چه طوری تونستن این خونه رو با این کیفیت روی آب بسازن اخه؟! اونم نه با سنگ و بتن! بلکه با چوب! چه طور ممکنه اینقدر عالی و نو ساخت به نظر برسه؟! در صورتی که خونه های بتنی اینجا بعد از ۱۵ سال کلنگی محصوب میشن!

عاشق اینم که تمامی ابزار های شما، از بهترین برند با بهترین کیفیت بود و نکته جالب تر اینکه همه شون داخل اون میز دم در خونه ( ک همیشه گفتم خیلی عاشقشم ) گذاشته بودین تا دم دست باشه! باز هم نمونه ی بارز نظم در اوج راحتی و کارایی بالا!

خانم شایسته عزیز …

اون جورابای شما خیلی با نمکه! همیشه هم متفاوته و هر بار یه شکلش رو پاتون می کنین! تحسین می کنم که همیشه پاتونه تا در هوای چیلی اونجا، سردتون نشه! این بازهم خودش میتونه یه هدایت خداوند بوده باشه در جواب سوالتون نسبت به هوای بهاری و خنک و یه مقدار سرد ( به قول شما چیلی ) اونجا.

من عاشق اون لحظه شدم که بارون به صورت نم نم و بهاری شروع به باریدن کرد و دوایر متحدالمرکز زیادی با قطرهای مختلف روی سطح آب ایجاد کرد! جالبه بگم ظهر که خوابیده بودم، قبل از اینکه فایل رو ببینم، خواب همچین آبی رو دیدم که به خاطر بارش قطرات، پر از دایره دایره شده و وقتی توی فلیم شما همین منظره رو دیدم، به فال نیک گرفتم. با دیدن این دوایر متحد المرکز، یاد قانون مدار ها می افتم! و جالبه که داخل خوابم هم همینو دیدم … قانون زیبای مدارهایی که بهم میگه برای پیشرفت در تمام جوانب زندگیم، فقط کافیه خودم رو خالق بدونم! خودم رو طرف معامله و داد و ستد با جهانم بدونم و نه هیچ کس دیگه و نه هیچ عامل دیگه! قانونی که بهم میگه همین که من رشد کنم، تمام اطراف و اتفاقات و شرایطم رشد میکنه و اینو میگن ارتقاء مدار!

خدایا شکرت … شاید نوید از نزدیک بودن یک ارتقاء مدار باشه و میخواد بهم بگه علت ایده ها و راهکارها همینه و میخواد که من با اجرایی کردنشون تکامل مدارم رو طی کنم. دقیقا با همین استراتژی بی نظیر امروز که که گفت، تمام پدیده های اطرافم رو با قوانین تطبیق بدم! خوشحالم که حتی با بررسی کردن این نکات به ظاهر جزئی مثل همیشه بازم آموختم و به درک بهتری رسیدم.

شکر خودم، شکر استادم، شکر مسیر و هم مسیرانم، شکر قوانین بدون نقص خلقت، و شکر کسی که تمامی این مجموعه ی بدون نقص رو طراحی، ساخت و مدیریت کرد!


برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    258MB
    17 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 6
    73MB
    17 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

439 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد فتحی» در این صفحه: 1
  1. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3840 روز

    خیلی موقعا هست که آدم یک سری چیزها را از دست میده و احساس میکنه که از دست داده و خیلی ناراحت میشه مثل این درختهِ ممکن ِ الان فکر کنه دارن شاخه های من را میزنن چقدر بد …

    ولی خیلی از دست دادن ها باعث رشد آدم میشه مثل همین که باعث رشد این درخت شده، باعث میشه که انرژیش را بذاره روی چیز دیگه، این الان داره انرژیش را میذاره روی این شاخه های بی ارزشی که کمکی‌ نمیکنند و فقط کُند میکنه رشدش را به سمت بالا به سمت تعالی به سمت خداوند به سمت کمال، ولی وقتی که این ها را میزنه دیگه به این ها کار نداره دیگه تمرکز روی این ها نمیذاره بال و پر اضافی را میزنه شاخ و برگ اضافی را میزنهتمرکز میکنه روی هدف اصلی: در ادامه، استاد میگه: خیلی جاها در زندگیم من اینکارو کردم شاخ و برگ اضافی را زدم یکی از دلایلی که میگم اگر یک ملکی برای من دردسر داشته باشه میفروشمش به این دلیل که شاخ و برگ های اضافی نمیذارن.

    برای اینکه هدف من یک چیز دیگه است. و هر چیزی که تمرکز من را از هدف دور بکنه مثل این ( هرس شاخه ی اضافی درخت) و اون وقته که رشد میکنه به سمت بالا، این قانون طبیعته این قانون خداست.

    خیلی جاهاا باید توی زندگیمون نگاه کنیم که چه چیزهایی الکی داره مارو مشغول میکنه، نکنه!! یک سری مسائل بیهوده شاخ و برگ های بیهوده هست داره مارو مشغول میکنه داره مارو از هدف اصلی دور میکنه، حالا این میتونه توی همه چیز باشه

    استاد در ادامه میگه: ممکنه حتی توی کسب و کارت باشه، تو کسب و کارت یک سری قسمت ها خیلی مهمه تمرکزتون را بذارید روش، اما دارید به صورت مساوی مثل این درخت تمرکزتون را به صورت مساوی روی قسمت های مختلف پخش کردید در صورتی که یک سری شاخه ها خیلی مهم تره

    نگاه می‌کنی میینی آقا تمرکزت روی کسب و کارتون یک جاهایی گذاشیتد که مهم نیست بزنید قطعش کنید، قطعش کنید تمرکزتون را روش نذارید، و بذارید روی چیزهای مهم تر روی چیزهای اساسی، نیایید به خاطر حرف مردم به خاطر باورهای اشتباه به خاطر اینکه حالا مردم فکر کنند من خیلی کسب و کار گنده ای دارم و یا به خاطر اینکه نمیخوام این کارمنده از نون خوردن بیافته و یا … بی نهایت دلیل مزخرف دیگه، خودتون را محدود کنید.

    بزنید قطع کنید برید جلو

    شجاعت داشته باشید برای قطع کردن شاخ و برگه های اضافی

    من که سعی میکنم توی زندگیم همیشه اینجوری بوده همیشه هر چند یک وقت یک بار مرور میکنم کل تمرکزم را که کجاها دارم میذارم خیلی مهمه آدم تمرکزش را کجاها میذاره، خیلیی مهمه، خیلی مهمه

    اون جایی که تمرکزم را میبینم دارم میذارم و اصلا اساسی نیست برمیدارم، با همین مدیر فننیمون من چقدرر صحبت کردم مثلا یک سری جاهایی را میخواد توی سایت گسترش بده بعد بهش میگم اصلا کاری به این جاها نداشته باش، اینجا اصلاا مهممم نیست توی سایت، چیزهای اساسی دیگه ای که توی سایت مهمه باید تمرکزمون را بذاریم روی اون ها یعنی هر بارر من دارم این حرف را بهش میزنم، مثلا یک سری ایده ها داره برای گسترش قسمت هایی از سایت که اصلا اساسی نیست اصلا مهم نیستت، حالا خوشگل میکنه چند نفر به به و چه چه میکنن و آفرین و ماشاا..، بابا عجب مدیر فنی خوبی دارین و عجب سایت قشنگی دارید، زیبایی دارید.

    گفتم هدف اصلی روی سایت جای دیگه است

    اینم همینه یعنی ما باید همیشه رو زندگیمون انجام بدیم که تمرکزمون را داریم کجاها میذاریم اون چیزهایی که نباید بذاریم را باید قطع کنیمم قطععع، یکبار برای همیشه، نه حالا!! قطعش نکنی و بگی برای یک دفعه ی دیگه و باور داشته باشی! .. هر چیزی خار آید روزی به کار آید و از این بول شت ها

    قطع کن آقااا قطعشش کننن این پیامم واضح خداوند یکتا به شماست

    قطع کن اون چیزی که باید قطع بشه

    اون چیزی که مجبور میشی باید در آینده قطعش کنی و خودت هم میدونی مجبوری، له میشی زیر فشار جهان و آخر سر قطعش میکی شجاعت به خرج بده و قطعش کن.

    عاشقونم

    به نام خداوندِ هدایت گرِ مطلق

    به نام خداوند روزی رسان بی همتای و یکتا

    ( قبل از سلام میخوام هدف از نوشتنم را برای خودم بازگو کنم: میخوام با تفکر کردن و نوشتن و به این شکل توجه کردن و ارتعاشم را با فرکانس مشخص به جهان هستی ارسال کردن، ببینم چه چیزی را و چقدر با چه عمقی درک کردم از قوانین ثابت الهی اونم توی این مداری که هستم، چقدر توی زندگیم همین مواردی که درک میکنم به کمک خداوند یکتا پیاده کردم و اگر جایی لازمه بیشتر روی خودم کار کنم{بهترین سرمایه گذاری دنیا} و یا اصلا بهش توجه ای نداشتم، همین الان با پرسش از خداوندم بهم بگه، و بر هدایتم بی‌افزاید و برنامه اشو بچینم و روش کار کنم، برای اینکه باور دارم رفتن به مدار بالاتر خالص تر شدن من را نیاز داره، نیاز به ریزبین تر شدن من نسبت به قوانین را داره و البته که وقتی قوانین را میتونم توی همین تصاویر الهامی که گرفته شده، دریافت کنم ببینم کجاها قویم و کجاها نیاز داره بیشتر کار کنم روشون و با استمرار و ادامه دادن .. به همین شکل تا به مدار جدیدی که شکر خدا خودم را با استفاده از قوانین و لطف خدا کشوندم به راحتی! باهاش راحت باشم تو این مداری که هستم و بعدش بازم جلوتر و جلوتر برم و … تا زمانی که اجل معینم فرا میرسه

    پس میخوام ببینم چه درکی داشتم و درست پیاده کردم و حالا برای رفتن به مدار بالاتر برای نزدیک تر شدنم به هدف اصلی زندگیم در دنیا و آخرت با ثروتمندتر شدنم که معنوی ترین کار دنیاست، به چه ابزار حرفه ای دیگه‌ای یعنی؛ با چه نگاه زیباتر؟ چه باورهای قدرتمندکننده تر و ثروت آفرین تر؟ ویا ترک چه کارهایی؟ و یا عادت کردن به چه کارهایی؟ نیاز دارم. تا به امید خدا وقتم را، فرصتم را، بیشتر غنیمت بشمرم و تمرکز کامل‌تری روی همین اصل داشته باشم خداروشکر میکنم هر خیری به من میرسه از جانب الله یکتایم هست.)

    سلام میکنم به ربم، رب یکتایم، ربی که فقط میتونم بگم شکرت و برای اینکه واقعا نشون بدم که سپاس گزار نعمت هایش هستم، حرکت میکنم … و ادامه میدم

    سلام به استادِ تحسین برانگیزم دست خدای متعالم

    سلام میکنم به مریم جانم برای تمام خوبی ها و شادی هات

    سلام میکنم به تمام اعضای خانواده بینظیر و گرم و صمیمی و مهربونم، که کامنت های بینظیر و پرمهری را مینویسند من، دوستون دارم و خداروشکر میکنم به خاطر وجود ارزشمندِ همه ی شماها

    و سلام میکنم به خودم و تمام جهان هستی قشنگمون

    میخوام اول تشکر کنم و سپاس گزاری کنم از خدای مهربونم برای اینکه فرصتی دوباره بهم داده تا روی خودم کار کنم، فکر کنم، بنویسم و به همین شکل توی این روزهای زندگیم بیشترین لذت را ببرم از تک تک نفس های ارزشمندم در حالی که هر نفسم طعم مرگ را میچشه. الحمدلله رب العالمین

    میخوام تشکر کنم و تحسین کنم استاد مهربونم شما را، مریم نازنین شما را، به خاطر تهیه ی این فایل ارزشمند قطعا میدونم اعتبارش با الله یکتاست، سپاس گزارم دوستونن دارمم

    Let’s Go

    ❤️ ( قبل از دیدن این موهبت ) امروز، لحظه هایی بود که داشتم به قانون فکر میکردم و داشتم مرور میکردم که ساز و کار اصلی جهان هستی چی هست و احساس خوبی داشتم اما انگار یک چیزی خیلیی جاش کم بود! دیدم که درسته با درک صحیح قانون و باور کردنش و پیاده کردنش میشه به هر چیزی دست پیدا کرد، میشه همه ی چیزهای عالی را یکجا با هم داشته باشی، خب من همین ابتدا میخوام از خدا تشکر کنم به خاطر اینکه الگویی تمام کمال را برای من ارزشمند آورده و واقعا خداروشکر میکنم به خاطر استاد عزیزم که بهم میگه نشونم میده که آره بابا میشهه باورر کنن میشه به هر خواسته ی ارزشمند و مقدسی که میخوای برسی ها مثل من ببین! به ذهنت بارهاا و بارهاا بگو تا باورت بشه و خداوند میگه من شما را هدایت میکنم، اما لازمه از خودم بپرسم به چی؟ هدایت به چی؟ و اونوقت با درک درست و صحیحم از قانون میتونم بگم، به سمت هر چی که باورش کردم مهم نیست اون چیز چی هست محدود کننده و یا سازنده.

    و بعدش دوباره گفتم آره محمد اوکی ولی اون چیزی که به کل این ماجرا و رسیدن ها معنی میده چیه؟ رنگ میده چیه؟

    من رسیدم به اولین کلمه ای که توی این فایل بیان شد

    عشق

    عشقِ بی قید و شرط بین من بنده ی خدا و خدایم

    این میتونه به همه ی قدم هام رنگ قرمز بده، مثل رنگ عشق

    وقتی خواسته ام را بخوام که وسیله ای بشه برای، برای تجربه کردن خدایم و اینکه بتونم عشقش را بیشتر و عمیق تر درونم احساس کنم.

    به نظرم بزرگترین نعمتی که به هر انسانی داده شده : عاشق شدنه

    یک مقایسه،

    توی زبان انگلیسی وقتی کسی عاشق میشه میگن Fall in Love یه جورایی مثل افتادن برگ درخت

    اما توی زبان روسی، وقتی کسی عاشق میشه بهش میگن، تو عروج کردی، پرواز کردی به آسمان

    آره به نظر خودم وقتی عاشق خودت، خدای خودت میشی هر لحظه اش عبادته هر لحظه اش همون صلی هست.

    من اومدم روی زمین که کی را بپرستم؟ توی این هم زمانی این آیه از قرآن که به صورت یک عکس درآوردمش تا روی دسکتاپ کامپیوترم (وسیله ای که مال منم نیست این وسیله مال خودشه، من فقط دارم استفاده میکنم از اینترنت نامحدود و پر سرعتش از مانیتورش از کیبوردش برای اینکه بیشتر درکش کنم بیشتر بفهمش) باشه، بین چندین عکس رندوم ظهور پیدا کرد:

    وَ مَا خَلَقتُ الجِنَ و الانسَ الا لیعبُدُون

    آره اینه این آیه

    این درست ترین عشق و حالا همین معشوقه‌ی من تمام کس من، به شکل های مختلف با دست های بی نهایتش به من عشق میورزه وقتی که؟؟ خودم به خودم عشق میورزم

    مثل الان

    این کلمه ای که فکرش را کن دنیایی از رنگ های شاد و سفید و سیاه و آبی و قرمز و زرد و سبز و زرد و … توشه و مثل بمب انرژی مثبت میمونه: استاد جونم با این درک والا و درستش گفت : عشقم:

    و چه زیباست این عشقِ بی قید و شرط و بدون وابستگی و دل بستگی به هم: من تحسین میکنم شما را عشقای من به شما استاد جونم مریم جانم تبریک میگم و از خدا به خاطر همچین رابطه ی زیبا و قشنگی که با هم دارید سپاس گزاری میکنم. و چقدر عالیه که میشه همه ثروتمند بود و هم به کسی و چیزی و اصلا این دنیا با تمام خوبی هاش ازش دل کنده باشی و به اصل وابسته و دلبسته باشی و عاااشقققشش باشی خدایا شکرت که میتونم این رابطه ی زیبا را درک کنم و ممنونم خدا جونم که با تحسین این رابطه بهم احساس خوب بهتری میدی. حالا جالبه که این فایل که به صورت موهبتی الهی در اومده! هم دقیقا 17 دقیقه و 17 ثانیه است! Wow چه هماهنگی و هارمونی در صلحی

    💡 وقتی این مورد را با نتیجه ی هدف از نوشتنم بررسی میکنم میبینم که واقعا سعی کردم بهش عمل کنم یعنی اینکه وقت بذارم به خودم عشق بورزم و هر عشقی که دریافت میکنم باز به خودم بگم هرر بارر خدایا ممنونم که به وسیله ای این بنده ی قشنگت ایم مخلوقت عشق ورزیدی، میدونم کار توئه خدا جونم. اما میتونه بازم این جریان معنا بخش عشق و عاشقی بین من و محبوبم بیشتر و عمیق تر و پایدارتر بشه. خدایا شکرت

    مورد بعد 💡

    عاشقِ اینم که استاد جونم شما برای هر کاری هر چند کوچک سپاس گزاری میکنید.

    و همینطور شروع هر کاری را با توکل و یاد نام خدا آغاز میکند | تحسین برانگیز آفرین

    این عملکرد در واقع که قبلش یک فکری و یک احساسی پشتشه که منجر به این عملکرد زیبا و توحیدی شده، بهم میگه میشه هم ثروتمند بود و خیلییی ثروتمندد بود در آزادی زمانی و مکانی و مالی باشی و همه چیز همه داشته باشی به هر خواسته ای که میخوای رسیده باشی ولیی بازم میدونی که هر خیری به شمای ثروتمند رسیده از جانب ربیه که هر بار توی هر کاری حتی کوچک ترین کارها با ایمان کامل با نام و یاد خودش شروع میکنی و ادامه میدی، و اگرم فراموش کردی عیب نداره سخت نمیگری از همون جایی که بودی وسط کار؟ آخر کار از همونجا با نام و یاد خودش شروع میکنی، و میدونی که همراهته یارته میشنوه، میبینه و کاملا آگاهه خدایا شکرت

    بازم این نگاه تحسین برانگیزه استاد جونممم من عاشقتمم ( پیاز وخورر پیازز وخورر 😄 )

    البته به خودم هم آفرین میگم برای اینکه تونستم درکش کنم 😎 خداروشکر

    نکته ی بعد با یک سوال شروع میشه که از زبان شیرین و شاد مریم جانمون شنیدیم

    جای امن کجاست؟

    کسی هست که بگه، دستش را ببره بالا 🙋‍♀️

    💡

    اما قبل از پاسخش میخوام، کلیی با عشق تحسین کنم دنیای رنگارنگ شما را مریم جون

    مننن عاااشق رنگِ آبی لاجوردی هستم، چه شلوار زیبا و قشنگی آخه ای جانن خدای من من فکر کردم این صندله که پوشیدید!! آخر فایل متوجه شم که نههه! این جوراب آیی خوداا چقدرر این جوراب دل انگیز و بینظیره خدایا شکرتت عاشقتممم بهت تبریک میگم به خاطر انتخاب های بینظیر و قشنگی که داری عزیز دلم

    و از خدا به خاطر وجود ارزشمند و نازنینت بی نهایت بار سپاس گزارم

    اما به نظرم جای امن همینجاست، دست راستم را میذارم روی قلب بزرگ و تپنده ام، میتونم ضربانش را احساس کنم .. آره آره آخخ جوون یوهووو هورااا میتونم احساسش کنم بچه ها من هنوز زندهام wow

    آره خانه ی امن جاییه که، در مرکزیت خانه، قلب، کاشانه، قصر و بهشتت، خداوند یکتا باشه.

    الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ? أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

    اما این نکته 💡 را میخوام از همین ابتدا با آیه ی قرآنی شروعش کنم

    مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ

    در ادامه میخوام نقل قول استاد مهربونمون را بنویسم:

    این لامپه قراره جلوی درب را روشن کنه وقتی روی شیرونیه قرار چیو روشن کنه؟!!

    بهم این درس را داد که هر چیزی باید سرجای درست خودش باشه ، از افکارم؟ باورهام؟ نظم؟ ///

    بعد از این حرف استاد، مریم نازنینمون مثال عنکبوت و مگس را میزنه

    آی قربون خدام برم 🌼 که اتفاقا دیروز بود در مسیر خواندن تفسیر کامل قرآنی که چندین هفته است شروع کردم رسیدم به سوره ی عنکبوت

    حالا بیاید با هم معنی آیه را مرور کنیم:

    ” مَثَلِ کسانى که غیر خدا را سرپرست خود برگزیدند، همانند مَثَل عنکبوت است که (براى خود) خانه‌اى ساخته؛ و البتّه سست‌ترین خانه‌ها خانه‌ى عنکبوت است اگر مى‌دانستند ”

    و چیز بیش تری که میشه متوجه شد دقیقا تصدیق این حرف مریم جانمون هست:

    ” مگس حریص‌ترین حشره است که براى معاش خود روى ترشى، شیرینى، آلودگى و زخم مى‌نشیند؛ ولى عنکبوت در گوشه‌اى مى‌تند و قناعت دارد، جالب این است که خداوند فعّال‌ترین وحریص‌ترین حیوان را طعمه گوشه‌گیرترین حیوان قرار مى‌دهد، مگس با پاى خود به سراغ عنکبوت مى‌رود و او با تارهاى خود مگس را شکار مى‌کند. ”

    من حالا واقعا باورم بیشتر شد به اینکه من در زمان و مکان مناسب هستم.

    خدای من شکرت شکرت

    و البته که حالا بیشتر میدونم که خداجونمون داره توسط شما استاد جون و مریم جان با من صحبت میکنه. فقط باید ادامه بدم … به همین کار به ظاهر ساده

    جالبه استاد جونم، وقتی میام مثلا قبل فایل خودکارهامو برمیدارم و توی برگه شروع به نت برداری میکنم این مطالبی که برداشت میکنم انگار تازه ی تازه است ولی وقتی مینویسم و ادامه میدم همین الان بیش از 4 ساعته که من پای این فایلم انگار نه انگار اون حس ابتدایی را دارم، دقیقا همون چیزی که گفتید وقتی اول کاری هستی یکم سخته انگاری ولی اون نتیجه ی نهایی را میبینی بهت امید میده انگیزه میده و وقتی حرکت میکنی و فقط ادامه میدی و تمرکزت را میذاری روی چیزی که بایدد الان بذاری وقتی کم کم انجامش میدی میبینی که چه احساس خوبی داری از انجام اون کار خدای من، واقعا الان احساس رهایی خاصی میکنم انگار گذر کردم … از اون مرحله ایی که برام سخت بود به ظاهر ولی خدامون توی هر سختی آسانی قرار داد و نه بعد از هر سختی این مهمه که با خودم بارها مرورش کنم. خدایا شکرت

    مننن عااشقتمممم

    عاشقتونممممم

    خدای من چقدرر این پارادایس زیباست چقدر قشنگه، چقدر سرسبزه، سکوتش، آرامش نابش، انرژی بی انتهای مثبتش، خدایاا شکرت چقدر زیباست، ولی حالا اگاهانه از این زیبایی هم میگذرم چرا که زیبایی بیشتری در انتظارمه …

    یک چیز جالبی که امروز شکر خدا برای اولین بار من توجه ام بهش جلب شد، این بود که ?? این را به عنوان نکته ی جالب بعدی مطرح میکنم:

    آقاااااااااااااااااااااا انرژی نبینم پایین باشه هااااا

    برو بریمممم 💃😍 یک پیام بازرگانی بریم، به حساب اومدیم که عششققق کنیمم صفا کنیم لذت ببریم دیگه آهااا

    بیا وسططط اهاا من برم یک چیزی بنوشم و یکم هوس رقصیدن کردم و بعد به امید خدا عمری بود ادامه ی نوشتن …

    یوهوووو

    دقایقی بعد …

    Wwoww عجب اهنگیه لامصب 5 دقیقه است ولی انرژیتو … هوفف هوفف نفس عمیق بکشم… خدای من بینظیره خدایا شکرت که در سلامتی کامل هستم میتونم بالا پایین کنم خدایا شکرت واوو عجب انرژی گرفتم! Move on the king marko, Okay my Lord the Only God

    وقتی مریم جان آچار فرانسه را به استاد جان جان دادند، و میگه واوو خدای من عجب آچر فرانسه ی حرفه ای Wow

    برای اولین بار توجه ام رفت به فرکانس کلام در واقع از جنس فرکانس کلام مریم جان متوجه شدم، بلافاصله که این آچار فرانسه را برداشت و داشت به استاد تحویل میداد یک چیز جدید بود واسش و از کلامش متوجه شدم که سر رشته‌ی خاصی توی انتخاب مثلا این نوع ابزار نداره، به خاطر همینم اون چیزی که دید خیلی براش جالب و مهیج بود، این در حالی بود که وقتی استاد این را شنید خیلی آرام گفت: آره … انگار که براش خیلی طبیعیه انقدرر این مسئله براش تکرار شده در واقع هدایتش به سمت بررسی کردن، نظرات اون محصول را توی سایت های سفارش آنلاین مثل آمازون خواندن، و در نهایت اینکه هدایت بشه با احساس قطعا خوب به سمت بهترین ابزاری که حالا بهش ایمان دارد این همونیه که لازمش دارم. یک هیولای ماداگاسکار

    دقیقا برعکس این فرکانس کلام توی مکالمه ی بعدی بود

    این بار استاد براش خیلی جالب بود این ساختمونی که 50 سال پیش ساخته شده خیلی مهیجانه گفت این را

    و این بار طبیعی بود برای مریم جان که معماری خوانده و علاقه داره بهش در واقع دیدن همچین ویلا، ساختمانی براش طبیعی هست چون کلییی از این جنس ساختمون را دیده

    و راستی این بین هم چقدر اعتماد به نفس و عزت نفست میره بالاترر وقتی چیزی که با هدایت به سمتش جذب شدی و خریدیش و حالا به کارت میاد و مخصوصا وقتی عزیز دلتم کنارت باشه و از انتخاب و توکل و اطمینانت به خدا خشنودتر میشی. یوهوو

    من اینجوری فکر خدا را خواندم ))

    راستی استاد جون اون همه مرغ و خروس که توی باغمون داشتیم کجان ؟ نیستند الان فقط یک اسب و یک ببعی داریم توی بهشت زیبامون؟

    وایی خدای من چه بارون زیبایی چه نمایی واقعا شگفت انگیز حالا فکرش را کن، کل دنیا … خدای من جهانگردی به این خواسته ام هم میرسم به امید خدا .. سفر به تمام دنیای زیبامون ان شاا.. حالا بیشتر از هر موقعی میدونم فقط باید این فرمونو برم جلو

    برم کل دنیا را بگردم، از قاره آفریقا به اروپا از اروپا به تمام آسیا و از آسیا به اقیانویسه و از اونجا به آمریکای جنوبی بعد قطب جنوب و سرزمین پنگوئن های خوشگل و بعدش به آمریکای مرکزی و در نهایت آمریکای شمالی: خدایااا شکرتت

    دیروز وقتی وقت گذاشته بودم و داشتم کامنت ها را میخواندم و بدون استنثا فصل جدید زندگیم را با کلید واژه ای که تازه تو مدارش قرار گرفتم پیاده میکردم ( تحسین کردن، تشویق کردن، تبریک گفتن، سپاس گزاری کردن به خاطر هم اون نعمتی که خداجون به هم پاره ام داده و هم سپاس گزاری برای وجود ارزشمند همون هم پاره ی بینظیرم) رسیدم به این:

    باید باور کنم خواسته‌های من‌ از قبل در این جهان موجو هست و منتظرن تا وارد زندگیم بشن فقط این من هستم که نیاز به طی کردن تکاملم دارم.

    باید باور کنم که با طی کردن تکاملم می‌تونم به همه خواسته‌هایی که تا الان دیدم و دارم و میدونم برسم و این خیلی عادی و بدیهیه.

    بااید ایمان به غیب داشته باشم ایمان به نادیده‌ها باید خودو با خواسته‌هام تجسم بکنم و باهاشون زندگی بکنم.

    باید باور کنم که همه ی خواسته های من برای خداوند روزی رسان بی حساب که منبع ثروت و فراوانی بیشتر از من میخواد که به خواسته های ارزشمندم برسم تا با رسیدن به خواسته های مقدسم و تجربه کردنشون به خودش نزدیک تر بشم، این جهان رشد بکنه، من بزرگتر بشم. باید کاملا بدیهی و بسیار ناچیز ببینم.

    خداروشکر میکنم.

    خدای من عجب آهن ربایی به راستی این سوال را توی ذهن من ایجاد کرد که چطور میشه به یک مغناطیس اتفاقات خوب تبدیل شد؟

    و بازم این پاسخ .. فقط محمد ادامه بده و روی خودت کار کن روی اصل .. خدا یار و نگه دارت هست

    MADE IN USA

    اتفاقا امروز رفته بودم کافه رستوران بعد اونجا یک تضادی پیش اومد و باعث شد گوشتی که نیاز داشت یکبار دیگه چرخ بشه واسه کوبیده من اون گوشت را بیارم خونه ( توی همین آوردن تا خونه من من تجربه ی رانندگی با یک ماشین مدل بالاتری از مدل همیشه‌ای که میروندم PK را داشتم برای اولین بار ) و وقتی آوردم خونه دو تا دستگاه چرخ گوشت بود، یکی آمریکایی و اون یکی .. ولش کن اصلا مهم نیست

    قطعا انتخاب من بهترین بود عجب دستگاهیی خدای من شکرت

    اما استاد جون میخوام یک اتفاق خوبی که با همین توجه ام بر نکات مثبت و قانون را از این فایل درآوردن ها برام بولد شده اینه: اون جمله ای که توی لایو 10 گفتید

    وقتی آدم احساس خوبی داره وقتی داره روی باورهاش کار میکنه در مجموع حالش خوبه، هر اتفاقی میافته باور کن که در راستای رسیدن به خواسته هایت چه ظاهرش قشنگ باشه و چه ظاهرش زشت باشه وقتی اینجوری فکر کنی و باور کنی میتونی زندگی رویایییی داشته باشی

    حالا من امروز دقیقا برعکس تقریبا همیشه وقتی به تضاد بر خوردم، دقیقا این جمله را خدای درونم بهم گفت دو سه بارم گفت

    که دیگه همین الانم قربونش برم اصلا نوشته را خودش به این سمت هدایت کرد که اتفاق امروزم هم بگه.

    اووخ اووخ خدااااا خدااا جووون جیگر من عشق من آی قلبونش بلممم مننن

    هر که خدا را دارد، چه که ندارد؟؟!!

    نکته ی خاصی را در لامپ ها و جای لامپ های جنس چینی نمیبینم جز سکون و رکود

    و البته تمییز کردن مثل دسته گل بهتر و تمییز تر شدنشون توسط بانو مریم خدای من چقدرر تمییززز شدند بینظیره

    بازم این نم نم بارون چقدر رویاییه خدای من منمم میخواممم خدایا شکرت

    آقا، ذهن عزیز من وقتی استاد جون، یک انسان توی هر جای دنیا تونسته به هر موفقیتی برسه مااا هم میتونیم ببین بیا اینم سندش

    ببین استاد جان را میشه همه ثروتمند بود و هم همه چیزهای عالی را یکجا با هم داشت

    ببین بی نهایت نعمت توی جهانه

    ببین فراوووونه فراوووونه نعمت ها و فرصت هااا برای ثروتمند شدن

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت به خاطر نورانی تر شدن بهشتمون تبریک میگممم به اعضای خانواده امون

    عجب وسیله ای پیدا کردید استاد

    عجب پله ی خفنی: خدایا شکرت اینه دیگه قدرت ابزار عالی و مناسب

    🍃 💓🍂 💓🍁💓 🍄 💓 🌾

    اما از الان تا انتهای نوشته میخوام آگاهانه چند مطلب بسیار مهم را مرور کنم حداقل برای خودم:

    | داستان انرژی

    | داستانِ be grateful حک شده توسط استاد روی لباسشون

    | تمرکز

    داستان انرژی

    سیستمی بودن خداوند را انرژی بودنش را وقتی برای اولین بار بیشتر درک کردم که فصلی از کتاب رویاهایی که رویا نیستند را خواندم، و تعریف انرژی، انرژی نه به وجود میاید و نه از بین میرود، فقط از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود.

    اما لازمه به خودم بگم محمد چطوری ابن انرژی از یک شکل به شکلی دیگه تبدیل میشه؟ در کجا؟

    همین موقع است که اساس کار جهان را دوباره مرور میکنم، و به خودم میگم ببین عشقم، جهانی که توش داریم زندگی میکنیم جهانیه که برمبنای پیشرفت و رشد به جلو استواره و این جهان داره فقط در هر لحظه توی ذهنت با افکارت، با احساست به تو پاسخ میده

    بعد برای خودم مثال اولین کسی که صندلی را درست کرد را میزنم

    محمد یادته قبلا کسی که مثلا میرفت لب ساحل و اتفاقا دوست داشت روی زمین نشینه روی سنگ و پاره چوبم دوست نداشت اون دوست داشت چیزی باشه که حالت بدنش را بتونه حفظ کنه و همین موقع که به تضادیبرخورد اون تصویری که دوستش داره براش نمایان میشه و حالا همیشه میاد توی ذهنش این تصویر را تکرار میکنه در واقع محمد داره چکار میکنه این فرد؟ اوهوم داره بهش انرژی میده با افکارش و با همین تجسمش خلق میکنه اول توی ذهن خلاقش و بعد یک دفعه انقدر که براش باور پذیر و قابل دسترس میشه که خدا جون به عنوان منبع انرژی هدایتش میکنه در دنیای مادی تا این تصویر را به اینجا بیاره و خلقش بکنه. مثل نوح حتی اگر کسی تا قبلش کشتی نساخته باشه، همین منبع میاد بهش الهام میکنه که چطوری بسازش

    یا چی را بنویسی! یا از چی فیلم بگیری و یا چه حرفی و محصولی را تولید کنی. این بینظیره.

    داستان be grateful

    امروز هدایت شدم به کامنت یزدان جان یکی از اعضای خانواده ی بینظیرمون، خیلی قشنگ و در آرامش تمام نوشته بود و من تحسینش میکنم و خداروشکر میکنم به خاطر این ذهن آرام بینظیری که داره. به خاطر در صلح بودنش خداروشکر

    من میخوام قسمتی از نوشته ی بینظیرش را اینجا دوباره بنویسم:

    ” + باید آپشن “سپاسگزاری” رو روی شخصیت خودت نصب کنی تا بتونی تک تک اون نکات مثبت و نعماتی که دریافت میکنی رو سپاس بگی و با این سپاسگزاری، بتونی در هرلحظه بالاترین فرکانس موجود در جهان رو ارسال میکنی! این فرکانس والا اتفاقات ورودی رو هی بهتر و بهتر میکنه! پس آپشن سپاسگزاری، نعمات ورودیت رو ارتقاء میده چون فرکانس احساس سپاسگزاری، از هررر فرکانسی در جهان بالاتره و به میزانی که لذت ببری از زیبایی های اطرافت، به همون اندازه فرکانس سپاسگزاری بهتری ارسال کردی و به جهان گفتی که بهترش! ”

    اما داستان تمرکز

    خدای من! تمام فایل جدا و این قسمت که شما استاد جان در مورد تمرکز چیزی که بهتون الهام شد را به زبان آوردید به کنار

    احساس کردم دو بار لازمه بنویسمش یک بار در ابتدای نوشته و حالا

    خیلی موقعا هست که آدم یک سری چیزها را از دست میده و احساس میکنه که از دست داده و خیلی ناراحت میشه مثل این درختهِ ممکن ِ الان فکر کنه دارن شاخه های من را میزنن چقدر بد …

    ولی خیلی از دست دادن ها باعث رشد آدم میشه مثل همین که باعث رشد این درخت شده، باعث میشه که انرژیش را بذاره روی چیز دیگه، این الان داره انرژیش را میذاره روی این شاخه های بی ارزشی که کمکی‌ نمیکنند و فقط کُند میکنه رشدش را به سمت بالا به سمت تعالی به سمت خداوند به سمت کمال، ولی وقتی که این ها را میزنه دیگه به این ها کار نداره دیگه تمرکز روی این ها نمیذاره بال و پر اضافی را میزنه شاخ و برگ اضافی را میزنه تمرکز میکنه روی هدف اصلی: در ادامه، استاد میگه: خیلی جاها در زندگیم من اینکارو کردم شاخ و برگ اضافی را زدم یکی از دلایلی که میگم اگر یک ملکی برای من دردسر داشته باشه میفروشمش به این دلیل که شاخ و برگ های اضافی نمیذارن.

    برای اینکه هدف من یک چیز دیگه است. و هر چیزی که تمرکز من را از هدف دور بکنه مثل این ( هرس شاخه ی اضافی درخت) و اون وقته که رشد میکنه به سمت بالا، این قانون طبیعته این قانون خداست.

    خیلی جاهاا باید توی زندگیمون نگاه کنیم که چه چیزهایی الکی داره مارو مشغول میکنه، نکنه!! یک سری مسائل بیهوده شاخ و برگ های بیهوده هست داره مارو مشغول میکنه داره مارو از هدف اصلی دور میکنه، حالا این میتونه توی همه چیز باشه

    استاد در ادامه میگه: ممکنه حتی توی کسب و کارت باشه، تو کسب و کارت یک سری قسمت ها خیلی مهمه تمرکزتون را بذارید روش، اما دارید به صورت مساوی مثل این درخت تمرکزتون را به صورت مساوی روی قسمت های مختلف پخش کردید در صورتی که یک سری شاخه ها خیلی مهم تره

    نگاه می‌کنی میینی آقا تمرکزت روی کسب و کارتون یک جاهایی گذاشیتد که مهم نیست بزنید قطعش کنید، قطعش کنید تمرکزتون را روش نذارید، و بذارید روی چیزهای مهم تر روی چیزهای اساسی، نیایید به خاطر حرف مردم به خاطر باورهای اشتباه به خاطر اینکه حالا مردم فکر کنند من خیلی کسب و کار گنده ای دارم و یا به خاطر اینکه نمیخوام این کارمنده از نون خوردن بیافته و یا … بی نهایت دلیل مزخرف دیگه، خودتون را محدود کنید.

    بزنید قطع کنید برید جلو

    شجاعت داشته باشید برای قطع کردن شاخ و برگه های اضافی

    من که سعی میکنم توی زندگیم همیشه اینجوری بوده همیشه هر چند یک وقت یک بار مرور میکنم کل تمرکزم را که کجاها دارم میذارم خیلی مهمه آدم تمرکزش را کجاها میذاره، خیلیی مهمه، خیلی مهمه

    اون جایی که تمرکزم را میبینم دارم میذارم و اصلا اساسی نیست برمیدارم، با همین مدیر فننیمون من چقدرر صحبت کردم مثلا یک سری جاهایی را میخواد توی سایت گسترش بده بعد بهش میگم اصلا کاری به این جاها نداشته باش، اینجا اصلاا مهممم نیست توی سایت، چیزهای اساسی دیگه ای که توی سایت مهمه باید تمرکزمون را بذاریم روی اون ها یعنی هر بارر من دارم این حرف را بهش میزنم، مثلا یک سری ایده ها داره برای گسترش قسمت هایی از سایت که اصلا اساسی نیست اصلا مهم نیستت، حالا خوشگل میکنه چند نفر به به و چه چه میکنن و آفرین و ماشاا..، بابا عجب مدیر فنی خوبی دارین و عجب سایت قشنگی دارید، زیبایی دارید. …

    گفتم هدف اصلی روی سایت جای دیگه است

    اینم همینه یعنی ما باید همیشه رو زندگیمون انجام بدیم که تمرکزمون را داریم کجاها میذاریم اون چیزهایی که نباید بذاریم را باید قطع کنیمم قطععع، یکبار برای همیشه، نه حالا!! قطعش نکنی و بگی برای یک دفعه ی دیگه و باور داشته باشی! .. هر چیزی خار آید روزی به کار آید و از این بول شت ها

    قطع کن آقااا قطعشش کننن این پیامم واضح خداوند یکتا به شماست

    قطع کن اون چیزی که باید قطع بشه

    اون چیزی که مجبور میشی باید در آینده قطعش کنی و خودت هم میدونی مجبوری، له میشی زیر فشار جهان و آخر سر قطعش میکی شجاعت به خرج بده و قطعش کن.

    عاشقونم

    سید حسین عباسمنش

    خداروشکر میکنم 7 ساعتی به طول انجامید این نوشته

    خوشحالم که انقدر ظرفم بزرگ و عمیق تر شده که ساعت با علاقه میشینم و روی خودم کار میکنم

    احساس خوبی دارم، ولی یک احساس خوب متفاومت

    میدونم دو انتخاب جلوم دارم یا خودم را بازم هم سوتر و با سرعت بیشتری حالا که اومدم طی کنم و برم جلو

    و یا سکون کنم و به خودم ضربه بزنم

    از خداااااااامممم میخواممم که من را ثابت قدم کنه امیدوارم. همین فقط

    دوستون دارم

    خداروشکر میکنم

    آرزو میکنم همه ی ما سعادتمند در دنیا و آخرت بشیم

    آرزو میکنم که به همه ی خواسته های ارزشمندمون برسیم

    آرزو میکنم که بیشتر شاد باشیم تا غصه دار و بی انرژی

    یکبار زنده ایم توی این دنیا، اگر همین یکبار را خوب زندگی کنیم کافیه …

    تا قسمت فقط اگر عمری بود، خدا یار و نگه دارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای: