سریال زندگی در بهشت | قسمت 7

نوشته‌ی زیبا و تأثیرگزاردوستان عزیزمان «مریم‌، محمدرضا‌، علی‌ و زهرا »، به عنوان متن انتخابی‌ِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند.

نگاه زیبای مریم عزیز:

سلام… شایسته جان…حرفهات توجهاتت و تمام کلامی که بر زبانت جاری میشه برای من درس داره‌‌. چقدر قسمت تنه درخت و پیچکهای انعطاف پذیرش برام نکته داشت و چقدر قابل تامله‌.. اینکه این پیچک ها مثل ترسهایی هستن که تو ذهنمونه و سالهای ساله به تمام زندگیمون گره خورده … باورهای ریشه داری که پاشنه ی آشیلمون هستن و ما اون باور رو فقط یه باوره ریشه دار میدونیم در صورتی که اون تو همه جای وجوده ما رفتار ما شخصیت ما و تصمیم گیریهای ما رخنه کرده و مارو سالهای سال از خواسته ها و رویاهامون دور کرده…

مثل وقتی که شما در مورد آرایش کردن تو دوره کشف قوانین حرف زدید.. که تو وقتی روی ارایش کردنت و ترس از بدون ارایش دیده شدنت کار میکنی ..وقتی به باور ارزشمندی میرسی فارغ از نگاه دیگران… جهان در برابر این تصمیم تو کرنش میکنه و تو نمیدونی چه سدهایی از اتفاقات خوب شکسته میشه‌.. به یک آزادی و رهایی عمیقی دست پیدا میکنی ..که تمام جوانب زندگی تورو در بر میگیره…یه ارایش کردنه ساده که شاید سالهاست تورو از تجربیات ارزشمندت دور کرده…یک ترسی که اگه بدونی مهار کردنش صفر به صد تو رو جلو میندازه.. وقتی تمرکزت رو از روی ارایش کردن برمیداری …ارایشی که ریشه ش نگاه و حرف مردمه‌.. اونوقته که میبینی تمرکزت به جهت های درست متمرکز میشه و درهای جدیدی که شاید (از نظر تو) هیچ ربطی به ارایش نداره برات باز میشه.. به قول شایسته جان.. این تصمیم روی تصمیمات غیر مرتبطِ تو نسبت به ارایش هم تاثیر میذاره.. شجاع میشی جسور میشی.. وقتی حس رهایی از ارایش رو تجربه میکنی درهای آزادی و تجربه زندگی به روت باز میشه وقتی نمیخوای دیگران رو راضی کنی انرژیت صرف رشد و پیشرفتت میشه.. و تو یک گام مهم در جهت ترسهات و مهم نبودن حرف مردم برداشتی که تو رو از هزاران جهت رشد میده..

حتی همین موضوع به ظاهر ساده کمک میکنه که سمت علائقت بری فارغ از اینکه مردم چی فکر میکنن… سبک زندگی شخصی خودت رو میسازی وقتی اون قدم رو درجهت برداشتن یکی از ترسهات برداشتی برای خودت زندگی میکنی نه مردم… و این سیکل مثبت از برداشتن همون قدمهای به اصطلاح کوچیک شروع شده و حالا تو ..همه جای زندگیت رد پای پاکسازی ترسهات رو داری میبینی… پس باور مهم بودنه حرف مردم باعث میشه ارایش کنی… وقتی ارایش میکنی تمرکزت به جای اصل روی فرعه و انرژی تو نشتی پیدا میکنه… زمانت…انرژیت…فرصت رشدت و تکاملت هدر میره…. حتی این میتونه ترمز و مانع مسافرت رفتن تو باشه…چون ذهن سختی کشیدن رو دوست نداره .. نمی تونی مسافرت کنی در صورتی که همش دغدغه پاک شدن ارایشت و تمدید ارایشت رو داری.. پس جهان هم باوره تورو بهت ثابت میکنه. که شرایط مسافرت با ارایش سخته و اجازه نمیده اونو تجربه کنی و اگر هم تجربه کنی مطمئنا نمی تونی تمام زیبایی اون شرایط رو دریافت کنی چون دغدغه ارایش مانع تمرکزت روی زیبایها میشه و به طبع تو از دریافت زیبایی و لذت بی نظیر سپاسگزاری جا میمونی..

پس تصمیم بگیریم…روی ترسهامون کار کنیم چون اون ترسها جاهایی ریشه دارن که شاید نتونیم اونا رو پیدا کنیم ولی هر ترسی رو که تو وجودت هست و میشناسیش و خوب میدونی چیه از اون شروع کن کم کم میبینی که به شناخت عمیق تری میرسی و قدرت بیشتری برای روبرو شدن با تصمیماتت رو داری. مثل باور فراوانی که استاد میگه وقتی روی باور فراوانی کار میکنی شاید صدها باور رو بدون اینکه بفهمی کاور میکنی …و شاید هیچ وقت نفهمی اون ترمز رو داشتی.. پس میشه از هر ضعفی که میدونی داره دست و پای تورو تو پیشرفت میبنده رو بنویسی و شروع کنی و اراوم اروم تیکِ انجام دادنش رو بزنی..

ترسهامون رو بشناسیم.. ترسهامون دارن ترمزهامون رو نشونمون میدن.. هر جا ترس داریم، نقطه پاشنه آشیل داریم.. ترس یعنی اسیر بودن همیشه در بندِ نجوای ذهنت بودن.. ترس یعنی باوری که هنوز نتونستی عملیش کنی..فقط شنیدیش.. ترس یعنی نقطه ای که باور درست در اون نقطه ساخته نشده.. مثل ترس از تمام شدن پول که نقطه مقابلش ساخت باور فراوانیه.. باور توحیدیه باور خداونده رزاقه.. ترس از قضاوت شدن…که باوره مقابلش ساخت اعتماد به نفس و عزت نفسه.. ترس از رها کردن…که نقطه مقابلش یکتا پرستیه…وقتی میترسی رها کنی یعنی شرک داری … ترس از رها شدن…وابستگی های شرک آلودی که سالها تو وجودمون ریشه زده‌‌ ..

ترس … ترس… نقطه ی مقابله ایمانه.. ابراهیم نترسید و اسماعیل و هاجر رو در بیابان رها کرد…چون خدا بود. ابراهیم از آتش نترسید…چون ایمان داشت که خدا هست.. ابراهیم بت ها رو نپرستید و نترسید چون ایمان داشت که رب بی همتا پروردگار جهانیان است‌.. ابراهیم چاقورو کشید و نترسید چون ایمان داشت…به قدرتش به فضلش ..

میخوام از ترسهام نترسم.. میخوام ریشه ها رو قطع کنم قبل اینکه تو وجودم ریشه بزنه.‌ میخوام به باورهام که ادعا میکنم ساختمشون عمل کنم.. اگه فکر میکنم که باور ساختم و عملی در کار نیست، من در توهمی شیرین به سر میبرم.


نگاه زیبای محمدرضا عزیز:
سلام اُستادِ عشق.

سلام عشقِ استاد.

سلام هم خانواده ای های شاد و ثروتمند و سعادتمندم.

اُوستاد اگه عِشقتون کُشته شما رُ با دستکشاش؛شما هم کُشتی مارُ با ؛ اون زاویه نگاهِتون به جهان. اون ابزارتون. اون گاه به گام پیش رفتنِتون. اون پرستیژتون. اون “کُشتی مُنو با…” گفتنتون. اون آموزش در حینِ لذت بردن از کاراتون. اون آخرِ کار رُ دیدنتون. ☟اون فیلم بردارتون؛ بابا این یکی رُ دیگه کجای باورام بگونجونم؟ اللهُ اکبر. آخه کار کردن با اون قیچیِ گردن کلفت همزمان با فیلمبرداری. خواهرم، نکُنه یه ابزار مثل کلاه ،کار گذاشتی روی اون موهای زیبای پسرانه مُدِتون برای نگه داشتن گوشی؟ هان؟ یا اینکه با یه دست دوربین رُ و بادستِ دیگه یه اهرُمِ قیچی در حالی که اون یه اهرُمِش رُ تکیه دادید به پهلوتون. هان؟؟؟ در هرصورت ایول. مَردی برا خودت و استاد. ☜ اون کنترل ذهنتون. اون شوخی هاتون و … و … و…

و اما اینکه چه دارید میکنید با “باورهای من” استاد قبلا در تصویرسازی های تقریبا ناخود آگاهم این سناریو رُ می دیدم که؛ به اون حد از درآمد و فعالیت برسم که برای کارهای خونه مستخدم بگیرم، اینجور کارهایی که شما از انجامشون لذت می برید رُ به کسی دیگه بسپارم، راننده بگیرم و …. تا اینکه خودم به کار مورد علاقه ام بپردازم. نَه اینکه این باور رُ داشته باشم که پول جمع کنم و ترس از اینکه یه بار بارون نعمت تمام بشه، نَه.بلکه این باور رُ داشتم که هر کاری رُ باید به کاردانش سپرد. تا وقتت رُ صرفِ کار و فعالیت مورد علاقت کُنی. اما بعد از لایوِ شماره ۱۳ باورام دگر گون شد. به این باور رسیدم که اگه ثروت همراه با ذهنِ ثروتمند باشه میشه ابزارِ لازم و با کیفیت خرید و از اینجورکارهای فیزیکی هم لذت بُرد. خدا نگهدار همگیمون بوده و خواهد بود.

شاد،سلامت،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم.


نگاه زیبای علی عزیز:
سلام استاد عزیزم ممنونم بابت این فایل های با ارزش که خدا میداند چقدر درس های طلایی در ناخودآگاه ما ثبت میکند و ما با استفاده از آنها لذت میبریم

چیزی که ذهنم را بعد از دیدن این فایل به خودش درگیر کرد شباهت بین طبیعت و ذهن بود علف هرز و باروهای محدود کننده خیلی به هم شباهت دارند با این تفاوت که نقش مانع بودن علف هرز دیده میشود اما باور محدود کننده به این راحتی دیده نمیشود. علف هرز آرام آرام رشد میکند و مانعی برای دیدن زیبایی ها و یا رشد دیگر درختان مفید میشود درست مثل باور محدود کننده که مانع سپاسگزار بودن برای نعمت ها و فکر کردن به استاندارد های بالا تر میشود. گیاه یا درخت هرز نیازی به کاشت و مراقبت خاصی ندارد و استعداد رشد بسیار دارد که تمام فضای باغ را به خودش اختصاص دهد، باور محدود کننده هم نیازی به کاشتن ندارد چون خودکار بذر محدود کننده در جامعه و بین افراد وجود دارد و به رایگان در اختیار ما قرار میگیرد اما رشد باور محدود کننده نیاز به تغذیه ذهنی ما دارد یعنی ما با تکرار کردن و فکر کردن به آنها آرام آرام به این نتیجه میرسیم که ما هم باید مثل دیگران باشیم و محدودیت را بپذیریم یا انتخاب میکنیم نپذیریم چیزی که احساس جالبی برای ما ندارد و در عین حال چیز بهتر را بپذیرم. یک روزی آدم میبیند که فضا توسط علف های هرز گرفته شده یا مانع دید شده یا بعنوان مثال مانع رشد درخت میوه شده و اراده می کند و چند روزی وقت میگذارد و در نهایت راه جنگلی مثل استاد میسازد و یا موانع زیبایی های طبیعت پرادایس را بر میدارد با لذت اراده و باور

اما در مورد باورهای محدود کننده اینطور نیست بعد از اینکه خداوند به تو لطف دارد و با بهترین استاد آموزش اصل موفقیت آشنا میشوی و میفهمی که ایراد کارت نداشتن استعداد خاص یا مدرک و غیره نیست بلکه ایراد تو چیزهاییه که در درون خودت پذیرفتی و کار از علف هرز گذشته کوه ساختی و رفتی توی غار و از ترس بی پولی و گرفته نشدن نعمات جرات نداری بیرون بیای چه برسد به اینکه بخوای به سمت نعمت ها حرکت کنی، نشانه ها را میبینی که پرندگان و نعماتی که از بالای این کوه رد می شوند اما آنقدری این کوه و کویر تو را ترسانده که فکر میکنی نعمات و حیوانات زیبا تهدید هستند آمدن که تو را بترسانند و این موقع که صحنه های زیبا و نعمات پشت کوه محدود کننده را میبینی به شدت وحشت میکنی و میخوای که کوه را دور بزنی اما میبینی دور تا دور تو از کویر و کوه پوشاندی و باور نداری که با تمرین و مسیری که استاد و هزاران نفر دیگر رفتند بتوانی کاری از پیش ببری، ترس سراغ تو میاد که نکند همون غار را از دست دهیم و ……………. ترس به تو میگوید مگر با تمرین و تغییر نحوه تفکر میشود به موفقیت رسید. ترس میگوید برای چندین نفر از بچه های سایت شده اما احتمالش کمه برای تو ……

تفاوت دیگر علف هرز با باور محدود کننده این هست که علفهای هرز با زمان منطقی رشد میکنند یعنی برای زمین کشاورزی مثلا سالی ۲ تا ۳ بار نهایتا لازم است که محصول دهد یا برای درخت هرزی که مانع دید میشود چند سالی یکبار قطع کردن لازم دارد اما برای ذهن اینطور نیست علف هرز ذهن قدرت رشد لحظه ای دارد شاید امروز قطع بشن اما فردا حتما رشد میکنند و قدرت حرکت و هدایت به نعمات را از ما میگیرند. به قول استاد راهش اینه که هر لحظه باورهای قدرتمند کننده را به خودمان بگوییم و هر روز مثل غذا خوردن وقت صرف کنیم تا ذهن را مرتب کنیم و نحوه برخورد با باور های محدود کننده را بفهمیم. البته با ادامه دادن این روند راحت تر میشود اما باید همیشه این مسیر باشد و هر روز علف هرز ذهن را قطع کرد.

اینها را گفتم تا مقدمه ای باشد از سپاسگزاری من از شما یعنی از وقتی که این فایل را دیدم ایمان عجیبی در من ساخته شد که مانع ها را میشود برداشت هر چند رشد کرده باشند هر چند جلوی دریافت و دیدن نعمات را گرفته باشند هر چند مدتها به آنها نگاه کرده ای و کاری نکردی هیچ ایرادی ندارد باورها ی محدود هم مثل این درخت های هرز هستند ببین چه راحت برداشته میشوند به قول استاد هرچه میخواهی برای پیشرفت همین الان کنار تو هست. واقعا انگیزه مضاعف گرفتم تا بیستر روی اصولی کارکنم که نتایج بزرگی برای من داشته و خواهد داشت.

شاید نیاز به صرف زمان و پیدا کردن الگو داری اما میشود همانطور که برای این همه آدم انجام تمرینات ساده این همه پیشرفت ایجاد کرده برای تو هم میشود نحوه کار باورهای ذهنتو بفهم و هر روز روی آنها کار کن. شاید نیاز به صرف انرژی داری اما ارزش دارد به آدمی تبدیل میشوی که میخواهی به خودم میگم به لیست موفقیت و خود باوری خودت نگاه ببین تک تک موفقیت های تو چیزی بود برای ذهنت همه میگفتن نمیشه اما تو باور داشتی که میشود و حرکت کردی ببین این نتیجه شده الان

استاد عزیزم پیرو جلسه ۴ عزت نفس برای خودم فایل ورد درست کردم و تمام موفقیت هایی که بدست آوردم را با جزییات نوشتم و هر بار که آگاهی های ناب این جلسه را گوش میکنم این نوشته ها را نیز میخوانم و ایمانم و خود باوریم نسبت به خودم بیشتر میشود که میشود میتوانم

طبیعت چه زیبا به من آموزش میدهد چقدر زیبا ترس از تغییر باور های مالی را از من گرفت. چه خوب شد که مغز کلام را دریافت کردم که باور پول درآوردن سخته دقیقا مثل درخت هایی است که به راحتی استاد قطعش کرد کافیه که هر روز تو این کار را انجام دهی و از فضای پاک شده ذهنت لذت ببری اونوقت میبینی مثل هدف های دیگری که به حقیقت پیوست به واقعیت تو تبدبل میشود و پول ساختن راحت ترین کار دنیا میشود برای تو. دنیا قانونش ساده است از بس ساده است که نه ذهن میپذیرد نه آدمهای اطرافت تو. همه به دنبال پیچیدگی هستند حرکت کن خداوند به تو پاسخ خواهد داد خداوند کارشو خوب بلده تو کارت خدایی کردن نیست تو کارت بندگی کردنه تو کارت اینه که با تمام وجود قدرت را به خدای درونت دهی و خدا کارش همینه ادعونی استجب لکم


نگاه زیبای زهرا عزیز:
به نام خالق زیبایی

سلام استاد جان سلام مریم جان سلام دوستای عزیزم سلام بر عشق سلام بر بهشت

اومدم فایل رو پلی کردم و گفتم خدایا هرچی قرارِ امروز یاد بگیرم رو تو چشممو بینا کن و گوشمو شنوا و قلبمو باز تا دریافت کنم وای خدای من شکرت وقتی میخام یه قدمی بردارم و یه هدفی دارم با اراده و مصمم شروع میکنم و باورها و قدم های بزرگتر باید بیشتر از خدا طلب کمک کنم مثل وقتی میخام اون درخت های بزرگتر که ویو رو بیشتر گرفته قطع کنم مثل باور های ریشه ای تر و بزرگتر باید اراده قوی تر داشته باشم که در ادامه مریم جان طی تکامل رو هم توضیح دادن که واقعا عالی بود. باوجود تفاوت در نظر و سلیقه، عشق بین شما موج میزنه و من تحسین و تصدیق میکنم این عشق رو و آزادی و رهایی

ابزار خوب و کارا وقتی به سمت هدفت حرکت میکنی کار راحتر و لذت بخشتره البته برای لذت بیشتر هم همه چیو مد نظر داری مثل نوشیدنی که قرار نیست یه کله فقط کار کنی و زجر بکشی و آخر که تموم شد بیای و یه چیزی بخوری همون قدم اول برای لذت این مسیر ابزارک نوشیدنی مناسب برمی‌داری. ای خدااااااا حشره عشق هم داریم خوب باید دور شما باشه هرچی نماد عشقه چون عشق جزعی از وحودتون شده عشق به تمام هستی حتی وقتی استاد براونی رو باعشق نوازش میکرد این انرژی بینهایت حس میشه

اول هدف رو مشخص میکنیم و خورد میکنیم و شروع میکنیم که مریم جان نشون داد پروژه امروز از کجا تاکجاس. اگر درفکر بهبود باشی تلاش می‌کنی که هرچه که مانع هست از سر راه برداری نه اینکه بگی خوب این درخت ها هم زیباست بزار باشه اما وقتی فکر کنی از این زیباتر و بهتر هم میشه قدم برمی‌داری و به اونکه که هست راضی نمیشی و با هدایت خدا شروع می‌کنی

اونجا که مریم جان داشت راجب رشد پیچک تو تنه درخت می‌گفت من گفتم خدای من قرار چی یاد بگیرم قرارمریم جان باز قانون رو برام بازتر کنه که خدارو شکر عجب توضیح شفافی. پیچکی که پیچیده به درخت مثل ترس های کوچیک من که منو متوقف کرده و تو ذهنم چسبیده به باور های بزرگتر که تا تکاملو طی نکنم و این ترس ها و پیچک ها کوچیک رو قطع نکنم هرچه تلاش کنم نمیتونم اون باورها رو قطع کنم. اصلا شهامت برداشتن قدم برای تغییر اون باورها پیدا نمیکنم پس این جا هم باز قانون تکامل که از همین ترس ها و تغییرات به ظاهر کوچیک شروع کن مثل رانندگی مثل تاریکی مثل پوشیدن رنگ دلخواه تا یواش یواش شهامت قدم های بزرگ رو پیدا کنی باید پیچک هارو قطع کنی وگرنه حتی اون درخت بزرگ رو از ریشه هم دربیاری هرچی بکشی نمیتونی اونو جا به جاکنی. وقتی کم کم قدم برمی‌داری شاخه های کوچیک پیچک ها و درخت های کوچیک رو قطع می‌کنی نتایج یکی یکی هویدا میشه بسته به اون درختی که قطع می‌کنی ویو زیباتر میبینی و چشم انداز بیشتری از هدفت ظاهر میشه و مثل ویو خونه نتایج ظهور می‌کنه.

پس من یاد گرفتم که تکاملم باید توی باور های کوچیک و ترس های کوچیک طی بشه مثل همون پیچک و شاخه های کوچیک تا بتونم باورهای قوی تر و ریشه کن کنم. اول کار سخت به نظر میرسه اما وقتی نتیجه نهایی رو تجسم کنی و قدم به قدم حرکت کنی مسیر راحت تر میشه و انگیزه میگیری برای برداشتن قدم های بیشتر و این قانون تجسم و رسیدن به احساس خوبه

خدایا شکرت که چشممو بینا و گوشمو شنوا کردی و قلبمو باز کردی تا درس های این فایل رو بگیرم. خدایا شکرت

عاشقتونم و به زودی آمریکا میبینمتون


برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    231MB
    15 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 7
    65MB
    15 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

364 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آینا راداکبری» در این صفحه: 2
  1. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3363 روز

    سلام

    مرسی که همراه لحظات خوب شما هستم ، لحظاتی پر از عشق و سلامتی و انگیزه و تحرک و هدف

    قدر تمام لحظه های با شما بودن را میدانم و اینکه هر لحظه ای درسی بزرگ برای من است

    اینکه روتین بودن زندگی آدم را از بین می برد و بی هدف و بی انگیزه می شویم را می دانم و در این فایل برعکس اینها را می بینم این فایلها نیز مانند فایلهای سفرنامه پر از درس بزرگ است همان طور که هر لحظه با طببعت بودن مثل در میان حیوانات بودن در میان طبیعت بودن و استتفاده آگاهانه از طبیعت از هوا از ابر از آسمان نیرویی مضاعف به انسان میدهد و این است که فایلهای شما را می پرستم و با آن زندگی می کنم . خدایا عاشقتم و شکرت

    وقتی که بافایلهای شما هستم مثل این است که یکسره چمدانی همراهم دارد که آن را پر از آگاهیهای ناب و درست می کنم و با تمام شدن آن بر میگردم و یکسره در چمدان را باز می کنم و این آگاهیهای ناب را که به من شده است را نگاه می کنم درس می گیرم و تجربه می کنم و استفاده می کنم .

    این قدر وصف درختان وصف محیط آنجا وصف تمام صحبتهای شما و حرکات شما برایم لذت بخش است که حاضرم تا آخر عمر فقط یکی از فایلهای شما را یکسره نگاه کنم . تمام آنها پر از آگاهی پر از استفاده از قوانین است که آگاهیهای ناب را به من می آموزد .

    با طبیعت با حیوانات و در محیط طبیعی بودن بدور از این هم برج و ساختمان فرکانس ارسالی شما زیاد است و آن راحس می کنم و با آن ها زندگی می کنم و یاد می گیرم که باید از هر لحظه زندگیم چطور استفاده کنم ؛ اینکه همه روزم با ایمان به خدا با شکرگزاری با استفاده از مواهب خدا و با تحرک و هدفگذاری باشد و اینکه هر روز سناریوی خود را به آسایش انجام دهم و منتظر نتایج خوبی باشم و نتایجی که در فایلهای شما انتظاری هم نمی خواهد همان را دارید نتیجه هم همان موقع می گیرید و آن راهم به چشم می بینید و می بینم.

    لحظاتتان غرق در عشق بیشتر همراه با سلامتی و نشاط و پایداری و پیروزی باشد .

    در همه فایلها می بینم که می توان در یک محیط ثابت بود ولی ما متغیر باشیم متغیر عمل کنیم و متغیر هم نتیجه بگیریم خدا هم همیشه عاشق ماست و به ما کمک می کند در تمام لحظاتی که در دنیایش هستیم و برای خدا هستیم و برای خود و گسترش هر لحظه جهان که هدف آفرینش است، هستیم.

    ابر، آسمان ، خورشید ، ماه، ستارگان ، و این همه چیز را می بینم که هست ، ولی هیچگاه ابر یک جا نمی ماند و زمین نیز همیشه در حال حرکت است و یکسال طول می کشد که آرام آرام به دور خورشید می گردد و در تمام لحظات هم تغییر دارد . خورشید می آید و می رود ابر حرکت می کند باران می آید ، گاهی آسمان ابری و گاهی آسمان صاف است و گاهی باران می آید و گاهی هوا آفتابی است همه در حال تغییر هستند و راز زندگی در این است که یک جا نمانیم و حرکت کنیم و هر روز با برنامه ای جدید صبح را آغاز و تا شب طی کنیم . از طبیعتی می توان راز آفرینش را فهمید و درک کرد.

    خدا با ماست وقتی که آگاهانه آن را نشان می دهیم و بر تصمیم خود هستیم و چون ایمان ما را می بیند بیشتر کمکمان میکند و همیشه از فضل و سخاوت خدا بهره مند می شویم .

    کوچکترین کاری از شما با هدف و سریع انجام میشود و می دانید که باید چگونه فکر و عمل کنید و سریع هم به آن می رسید و این بهترین درسهایی است که از شما می گیریم و این فایل و فایل دیروز نیز بسیار عالی است نمی دانید جملمه دیروز شما را چند بار تکرارش کردم ، قطعش کن بابا قطعش کن بروبرای هدف اصلیت .

    خوشحالم که شما را همیشه دارم و در هر لحظه با شما بودن یک عالمه چیزهای جدید یاد می گیرم که این خواست همیشگی من از خداست .

    وقتی عشق را نثار طبیعت می کنید نثار خود، نثار درختان، نثار دیگری، نثار اسب عشق،تصاعدی بالا می رود و به شما بر میگردد و این موهبتی که همیشه می بینم و این بهترین درس برای من است . با عشق زندگی کن با عشق نفس بکش و با عشق کار کن با عشق ثروتمند شو و با عشق همه چیز میسر است . عشقی که قابل دیدن نیست ولی می توان از نشانه هایش به عشق پی برد مثل خدایی که قابل دیدن نیست ولی در همه جا و در تمام لحظات ما هست و از نشانه هایش او را حس می کنیم و به او نزدیک می شویم .

    فعالیتهای سازنده شما قابل اجر است و زندگی با شما زیباست خوشحالم که در لحظات خود ما را هم شریک خود می کنید .

    یکی از بهترین لحظاتم لحظاتی است که در جمع خانواده شما هستم در طبیعتی هستم و حرفهای خوب نیز می شنوم هر حرفی که دارای هدفی است دارای انرژی خاصی است و با آن می توان زندگی کرد و نفس کشید و استفاده کرد .

    در پناه خدای الشکور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3363 روز

    سلام

    تشکر این من نیستم که می نویسم این خدای من است که دستانم را برای حرکت کردن و نوشتن آفریده است و می خواهد و من می نویسم بعضی وقتها من نویسم او می گوید و من می نویسم و من فقط اجرا کنند آن هستم با تمام وجود عاشق خدایی هستم که هر روز مرا در مسیر بیشتر راهنمایی می کند و به من بیشتر کمک می کند در پناه خدای یکتا همیشه شاد موفق و پیروز و شادکام باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: