سریال زندگی در بهشت | قسمت 7

نوشته‌ی زیبا و تأثیرگزاردوستان عزیزمان «مریم‌، محمدرضا‌، علی‌ و زهرا »، به عنوان متن انتخابی‌ِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند.

نگاه زیبای مریم عزیز:

سلام… شایسته جان…حرفهات توجهاتت و تمام کلامی که بر زبانت جاری میشه برای من درس داره‌‌. چقدر قسمت تنه درخت و پیچکهای انعطاف پذیرش برام نکته داشت و چقدر قابل تامله‌.. اینکه این پیچک ها مثل ترسهایی هستن که تو ذهنمونه و سالهای ساله به تمام زندگیمون گره خورده … باورهای ریشه داری که پاشنه ی آشیلمون هستن و ما اون باور رو فقط یه باوره ریشه دار میدونیم در صورتی که اون تو همه جای وجوده ما رفتار ما شخصیت ما و تصمیم گیریهای ما رخنه کرده و مارو سالهای سال از خواسته ها و رویاهامون دور کرده…

مثل وقتی که شما در مورد آرایش کردن تو دوره کشف قوانین حرف زدید.. که تو وقتی روی ارایش کردنت و ترس از بدون ارایش دیده شدنت کار میکنی ..وقتی به باور ارزشمندی میرسی فارغ از نگاه دیگران… جهان در برابر این تصمیم تو کرنش میکنه و تو نمیدونی چه سدهایی از اتفاقات خوب شکسته میشه‌.. به یک آزادی و رهایی عمیقی دست پیدا میکنی ..که تمام جوانب زندگی تورو در بر میگیره…یه ارایش کردنه ساده که شاید سالهاست تورو از تجربیات ارزشمندت دور کرده…یک ترسی که اگه بدونی مهار کردنش صفر به صد تو رو جلو میندازه.. وقتی تمرکزت رو از روی ارایش کردن برمیداری …ارایشی که ریشه ش نگاه و حرف مردمه‌.. اونوقته که میبینی تمرکزت به جهت های درست متمرکز میشه و درهای جدیدی که شاید (از نظر تو) هیچ ربطی به ارایش نداره برات باز میشه.. به قول شایسته جان.. این تصمیم روی تصمیمات غیر مرتبطِ تو نسبت به ارایش هم تاثیر میذاره.. شجاع میشی جسور میشی.. وقتی حس رهایی از ارایش رو تجربه میکنی درهای آزادی و تجربه زندگی به روت باز میشه وقتی نمیخوای دیگران رو راضی کنی انرژیت صرف رشد و پیشرفتت میشه.. و تو یک گام مهم در جهت ترسهات و مهم نبودن حرف مردم برداشتی که تو رو از هزاران جهت رشد میده..

حتی همین موضوع به ظاهر ساده کمک میکنه که سمت علائقت بری فارغ از اینکه مردم چی فکر میکنن… سبک زندگی شخصی خودت رو میسازی وقتی اون قدم رو درجهت برداشتن یکی از ترسهات برداشتی برای خودت زندگی میکنی نه مردم… و این سیکل مثبت از برداشتن همون قدمهای به اصطلاح کوچیک شروع شده و حالا تو ..همه جای زندگیت رد پای پاکسازی ترسهات رو داری میبینی… پس باور مهم بودنه حرف مردم باعث میشه ارایش کنی… وقتی ارایش میکنی تمرکزت به جای اصل روی فرعه و انرژی تو نشتی پیدا میکنه… زمانت…انرژیت…فرصت رشدت و تکاملت هدر میره…. حتی این میتونه ترمز و مانع مسافرت رفتن تو باشه…چون ذهن سختی کشیدن رو دوست نداره .. نمی تونی مسافرت کنی در صورتی که همش دغدغه پاک شدن ارایشت و تمدید ارایشت رو داری.. پس جهان هم باوره تورو بهت ثابت میکنه. که شرایط مسافرت با ارایش سخته و اجازه نمیده اونو تجربه کنی و اگر هم تجربه کنی مطمئنا نمی تونی تمام زیبایی اون شرایط رو دریافت کنی چون دغدغه ارایش مانع تمرکزت روی زیبایها میشه و به طبع تو از دریافت زیبایی و لذت بی نظیر سپاسگزاری جا میمونی..

پس تصمیم بگیریم…روی ترسهامون کار کنیم چون اون ترسها جاهایی ریشه دارن که شاید نتونیم اونا رو پیدا کنیم ولی هر ترسی رو که تو وجودت هست و میشناسیش و خوب میدونی چیه از اون شروع کن کم کم میبینی که به شناخت عمیق تری میرسی و قدرت بیشتری برای روبرو شدن با تصمیماتت رو داری. مثل باور فراوانی که استاد میگه وقتی روی باور فراوانی کار میکنی شاید صدها باور رو بدون اینکه بفهمی کاور میکنی …و شاید هیچ وقت نفهمی اون ترمز رو داشتی.. پس میشه از هر ضعفی که میدونی داره دست و پای تورو تو پیشرفت میبنده رو بنویسی و شروع کنی و اراوم اروم تیکِ انجام دادنش رو بزنی..

ترسهامون رو بشناسیم.. ترسهامون دارن ترمزهامون رو نشونمون میدن.. هر جا ترس داریم، نقطه پاشنه آشیل داریم.. ترس یعنی اسیر بودن همیشه در بندِ نجوای ذهنت بودن.. ترس یعنی باوری که هنوز نتونستی عملیش کنی..فقط شنیدیش.. ترس یعنی نقطه ای که باور درست در اون نقطه ساخته نشده.. مثل ترس از تمام شدن پول که نقطه مقابلش ساخت باور فراوانیه.. باور توحیدیه باور خداونده رزاقه.. ترس از قضاوت شدن…که باوره مقابلش ساخت اعتماد به نفس و عزت نفسه.. ترس از رها کردن…که نقطه مقابلش یکتا پرستیه…وقتی میترسی رها کنی یعنی شرک داری … ترس از رها شدن…وابستگی های شرک آلودی که سالها تو وجودمون ریشه زده‌‌ ..

ترس … ترس… نقطه ی مقابله ایمانه.. ابراهیم نترسید و اسماعیل و هاجر رو در بیابان رها کرد…چون خدا بود. ابراهیم از آتش نترسید…چون ایمان داشت که خدا هست.. ابراهیم بت ها رو نپرستید و نترسید چون ایمان داشت که رب بی همتا پروردگار جهانیان است‌.. ابراهیم چاقورو کشید و نترسید چون ایمان داشت…به قدرتش به فضلش ..

میخوام از ترسهام نترسم.. میخوام ریشه ها رو قطع کنم قبل اینکه تو وجودم ریشه بزنه.‌ میخوام به باورهام که ادعا میکنم ساختمشون عمل کنم.. اگه فکر میکنم که باور ساختم و عملی در کار نیست، من در توهمی شیرین به سر میبرم.


نگاه زیبای محمدرضا عزیز:
سلام اُستادِ عشق.

سلام عشقِ استاد.

سلام هم خانواده ای های شاد و ثروتمند و سعادتمندم.

اُوستاد اگه عِشقتون کُشته شما رُ با دستکشاش؛شما هم کُشتی مارُ با ؛ اون زاویه نگاهِتون به جهان. اون ابزارتون. اون گاه به گام پیش رفتنِتون. اون پرستیژتون. اون “کُشتی مُنو با…” گفتنتون. اون آموزش در حینِ لذت بردن از کاراتون. اون آخرِ کار رُ دیدنتون. ☟اون فیلم بردارتون؛ بابا این یکی رُ دیگه کجای باورام بگونجونم؟ اللهُ اکبر. آخه کار کردن با اون قیچیِ گردن کلفت همزمان با فیلمبرداری. خواهرم، نکُنه یه ابزار مثل کلاه ،کار گذاشتی روی اون موهای زیبای پسرانه مُدِتون برای نگه داشتن گوشی؟ هان؟ یا اینکه با یه دست دوربین رُ و بادستِ دیگه یه اهرُمِ قیچی در حالی که اون یه اهرُمِش رُ تکیه دادید به پهلوتون. هان؟؟؟ در هرصورت ایول. مَردی برا خودت و استاد. ☜ اون کنترل ذهنتون. اون شوخی هاتون و … و … و…

و اما اینکه چه دارید میکنید با “باورهای من” استاد قبلا در تصویرسازی های تقریبا ناخود آگاهم این سناریو رُ می دیدم که؛ به اون حد از درآمد و فعالیت برسم که برای کارهای خونه مستخدم بگیرم، اینجور کارهایی که شما از انجامشون لذت می برید رُ به کسی دیگه بسپارم، راننده بگیرم و …. تا اینکه خودم به کار مورد علاقه ام بپردازم. نَه اینکه این باور رُ داشته باشم که پول جمع کنم و ترس از اینکه یه بار بارون نعمت تمام بشه، نَه.بلکه این باور رُ داشتم که هر کاری رُ باید به کاردانش سپرد. تا وقتت رُ صرفِ کار و فعالیت مورد علاقت کُنی. اما بعد از لایوِ شماره ۱۳ باورام دگر گون شد. به این باور رسیدم که اگه ثروت همراه با ذهنِ ثروتمند باشه میشه ابزارِ لازم و با کیفیت خرید و از اینجورکارهای فیزیکی هم لذت بُرد. خدا نگهدار همگیمون بوده و خواهد بود.

شاد،سلامت،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم.


نگاه زیبای علی عزیز:
سلام استاد عزیزم ممنونم بابت این فایل های با ارزش که خدا میداند چقدر درس های طلایی در ناخودآگاه ما ثبت میکند و ما با استفاده از آنها لذت میبریم

چیزی که ذهنم را بعد از دیدن این فایل به خودش درگیر کرد شباهت بین طبیعت و ذهن بود علف هرز و باروهای محدود کننده خیلی به هم شباهت دارند با این تفاوت که نقش مانع بودن علف هرز دیده میشود اما باور محدود کننده به این راحتی دیده نمیشود. علف هرز آرام آرام رشد میکند و مانعی برای دیدن زیبایی ها و یا رشد دیگر درختان مفید میشود درست مثل باور محدود کننده که مانع سپاسگزار بودن برای نعمت ها و فکر کردن به استاندارد های بالا تر میشود. گیاه یا درخت هرز نیازی به کاشت و مراقبت خاصی ندارد و استعداد رشد بسیار دارد که تمام فضای باغ را به خودش اختصاص دهد، باور محدود کننده هم نیازی به کاشتن ندارد چون خودکار بذر محدود کننده در جامعه و بین افراد وجود دارد و به رایگان در اختیار ما قرار میگیرد اما رشد باور محدود کننده نیاز به تغذیه ذهنی ما دارد یعنی ما با تکرار کردن و فکر کردن به آنها آرام آرام به این نتیجه میرسیم که ما هم باید مثل دیگران باشیم و محدودیت را بپذیریم یا انتخاب میکنیم نپذیریم چیزی که احساس جالبی برای ما ندارد و در عین حال چیز بهتر را بپذیرم. یک روزی آدم میبیند که فضا توسط علف های هرز گرفته شده یا مانع دید شده یا بعنوان مثال مانع رشد درخت میوه شده و اراده می کند و چند روزی وقت میگذارد و در نهایت راه جنگلی مثل استاد میسازد و یا موانع زیبایی های طبیعت پرادایس را بر میدارد با لذت اراده و باور

اما در مورد باورهای محدود کننده اینطور نیست بعد از اینکه خداوند به تو لطف دارد و با بهترین استاد آموزش اصل موفقیت آشنا میشوی و میفهمی که ایراد کارت نداشتن استعداد خاص یا مدرک و غیره نیست بلکه ایراد تو چیزهاییه که در درون خودت پذیرفتی و کار از علف هرز گذشته کوه ساختی و رفتی توی غار و از ترس بی پولی و گرفته نشدن نعمات جرات نداری بیرون بیای چه برسد به اینکه بخوای به سمت نعمت ها حرکت کنی، نشانه ها را میبینی که پرندگان و نعماتی که از بالای این کوه رد می شوند اما آنقدری این کوه و کویر تو را ترسانده که فکر میکنی نعمات و حیوانات زیبا تهدید هستند آمدن که تو را بترسانند و این موقع که صحنه های زیبا و نعمات پشت کوه محدود کننده را میبینی به شدت وحشت میکنی و میخوای که کوه را دور بزنی اما میبینی دور تا دور تو از کویر و کوه پوشاندی و باور نداری که با تمرین و مسیری که استاد و هزاران نفر دیگر رفتند بتوانی کاری از پیش ببری، ترس سراغ تو میاد که نکند همون غار را از دست دهیم و ……………. ترس به تو میگوید مگر با تمرین و تغییر نحوه تفکر میشود به موفقیت رسید. ترس میگوید برای چندین نفر از بچه های سایت شده اما احتمالش کمه برای تو ……

تفاوت دیگر علف هرز با باور محدود کننده این هست که علفهای هرز با زمان منطقی رشد میکنند یعنی برای زمین کشاورزی مثلا سالی ۲ تا ۳ بار نهایتا لازم است که محصول دهد یا برای درخت هرزی که مانع دید میشود چند سالی یکبار قطع کردن لازم دارد اما برای ذهن اینطور نیست علف هرز ذهن قدرت رشد لحظه ای دارد شاید امروز قطع بشن اما فردا حتما رشد میکنند و قدرت حرکت و هدایت به نعمات را از ما میگیرند. به قول استاد راهش اینه که هر لحظه باورهای قدرتمند کننده را به خودمان بگوییم و هر روز مثل غذا خوردن وقت صرف کنیم تا ذهن را مرتب کنیم و نحوه برخورد با باور های محدود کننده را بفهمیم. البته با ادامه دادن این روند راحت تر میشود اما باید همیشه این مسیر باشد و هر روز علف هرز ذهن را قطع کرد.

اینها را گفتم تا مقدمه ای باشد از سپاسگزاری من از شما یعنی از وقتی که این فایل را دیدم ایمان عجیبی در من ساخته شد که مانع ها را میشود برداشت هر چند رشد کرده باشند هر چند جلوی دریافت و دیدن نعمات را گرفته باشند هر چند مدتها به آنها نگاه کرده ای و کاری نکردی هیچ ایرادی ندارد باورها ی محدود هم مثل این درخت های هرز هستند ببین چه راحت برداشته میشوند به قول استاد هرچه میخواهی برای پیشرفت همین الان کنار تو هست. واقعا انگیزه مضاعف گرفتم تا بیستر روی اصولی کارکنم که نتایج بزرگی برای من داشته و خواهد داشت.

شاید نیاز به صرف زمان و پیدا کردن الگو داری اما میشود همانطور که برای این همه آدم انجام تمرینات ساده این همه پیشرفت ایجاد کرده برای تو هم میشود نحوه کار باورهای ذهنتو بفهم و هر روز روی آنها کار کن. شاید نیاز به صرف انرژی داری اما ارزش دارد به آدمی تبدیل میشوی که میخواهی به خودم میگم به لیست موفقیت و خود باوری خودت نگاه ببین تک تک موفقیت های تو چیزی بود برای ذهنت همه میگفتن نمیشه اما تو باور داشتی که میشود و حرکت کردی ببین این نتیجه شده الان

استاد عزیزم پیرو جلسه ۴ عزت نفس برای خودم فایل ورد درست کردم و تمام موفقیت هایی که بدست آوردم را با جزییات نوشتم و هر بار که آگاهی های ناب این جلسه را گوش میکنم این نوشته ها را نیز میخوانم و ایمانم و خود باوریم نسبت به خودم بیشتر میشود که میشود میتوانم

طبیعت چه زیبا به من آموزش میدهد چقدر زیبا ترس از تغییر باور های مالی را از من گرفت. چه خوب شد که مغز کلام را دریافت کردم که باور پول درآوردن سخته دقیقا مثل درخت هایی است که به راحتی استاد قطعش کرد کافیه که هر روز تو این کار را انجام دهی و از فضای پاک شده ذهنت لذت ببری اونوقت میبینی مثل هدف های دیگری که به حقیقت پیوست به واقعیت تو تبدبل میشود و پول ساختن راحت ترین کار دنیا میشود برای تو. دنیا قانونش ساده است از بس ساده است که نه ذهن میپذیرد نه آدمهای اطرافت تو. همه به دنبال پیچیدگی هستند حرکت کن خداوند به تو پاسخ خواهد داد خداوند کارشو خوب بلده تو کارت خدایی کردن نیست تو کارت بندگی کردنه تو کارت اینه که با تمام وجود قدرت را به خدای درونت دهی و خدا کارش همینه ادعونی استجب لکم


نگاه زیبای زهرا عزیز:
به نام خالق زیبایی

سلام استاد جان سلام مریم جان سلام دوستای عزیزم سلام بر عشق سلام بر بهشت

اومدم فایل رو پلی کردم و گفتم خدایا هرچی قرارِ امروز یاد بگیرم رو تو چشممو بینا کن و گوشمو شنوا و قلبمو باز تا دریافت کنم وای خدای من شکرت وقتی میخام یه قدمی بردارم و یه هدفی دارم با اراده و مصمم شروع میکنم و باورها و قدم های بزرگتر باید بیشتر از خدا طلب کمک کنم مثل وقتی میخام اون درخت های بزرگتر که ویو رو بیشتر گرفته قطع کنم مثل باور های ریشه ای تر و بزرگتر باید اراده قوی تر داشته باشم که در ادامه مریم جان طی تکامل رو هم توضیح دادن که واقعا عالی بود. باوجود تفاوت در نظر و سلیقه، عشق بین شما موج میزنه و من تحسین و تصدیق میکنم این عشق رو و آزادی و رهایی

ابزار خوب و کارا وقتی به سمت هدفت حرکت میکنی کار راحتر و لذت بخشتره البته برای لذت بیشتر هم همه چیو مد نظر داری مثل نوشیدنی که قرار نیست یه کله فقط کار کنی و زجر بکشی و آخر که تموم شد بیای و یه چیزی بخوری همون قدم اول برای لذت این مسیر ابزارک نوشیدنی مناسب برمی‌داری. ای خدااااااا حشره عشق هم داریم خوب باید دور شما باشه هرچی نماد عشقه چون عشق جزعی از وحودتون شده عشق به تمام هستی حتی وقتی استاد براونی رو باعشق نوازش میکرد این انرژی بینهایت حس میشه

اول هدف رو مشخص میکنیم و خورد میکنیم و شروع میکنیم که مریم جان نشون داد پروژه امروز از کجا تاکجاس. اگر درفکر بهبود باشی تلاش می‌کنی که هرچه که مانع هست از سر راه برداری نه اینکه بگی خوب این درخت ها هم زیباست بزار باشه اما وقتی فکر کنی از این زیباتر و بهتر هم میشه قدم برمی‌داری و به اونکه که هست راضی نمیشی و با هدایت خدا شروع می‌کنی

اونجا که مریم جان داشت راجب رشد پیچک تو تنه درخت می‌گفت من گفتم خدای من قرار چی یاد بگیرم قرارمریم جان باز قانون رو برام بازتر کنه که خدارو شکر عجب توضیح شفافی. پیچکی که پیچیده به درخت مثل ترس های کوچیک من که منو متوقف کرده و تو ذهنم چسبیده به باور های بزرگتر که تا تکاملو طی نکنم و این ترس ها و پیچک ها کوچیک رو قطع نکنم هرچه تلاش کنم نمیتونم اون باورها رو قطع کنم. اصلا شهامت برداشتن قدم برای تغییر اون باورها پیدا نمیکنم پس این جا هم باز قانون تکامل که از همین ترس ها و تغییرات به ظاهر کوچیک شروع کن مثل رانندگی مثل تاریکی مثل پوشیدن رنگ دلخواه تا یواش یواش شهامت قدم های بزرگ رو پیدا کنی باید پیچک هارو قطع کنی وگرنه حتی اون درخت بزرگ رو از ریشه هم دربیاری هرچی بکشی نمیتونی اونو جا به جاکنی. وقتی کم کم قدم برمی‌داری شاخه های کوچیک پیچک ها و درخت های کوچیک رو قطع می‌کنی نتایج یکی یکی هویدا میشه بسته به اون درختی که قطع می‌کنی ویو زیباتر میبینی و چشم انداز بیشتری از هدفت ظاهر میشه و مثل ویو خونه نتایج ظهور می‌کنه.

پس من یاد گرفتم که تکاملم باید توی باور های کوچیک و ترس های کوچیک طی بشه مثل همون پیچک و شاخه های کوچیک تا بتونم باورهای قوی تر و ریشه کن کنم. اول کار سخت به نظر میرسه اما وقتی نتیجه نهایی رو تجسم کنی و قدم به قدم حرکت کنی مسیر راحت تر میشه و انگیزه میگیری برای برداشتن قدم های بیشتر و این قانون تجسم و رسیدن به احساس خوبه

خدایا شکرت که چشممو بینا و گوشمو شنوا کردی و قلبمو باز کردی تا درس های این فایل رو بگیرم. خدایا شکرت

عاشقتونم و به زودی آمریکا میبینمتون


برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    231MB
    15 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 7
    65MB
    15 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

364 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «صفاگنجی» در این صفحه: 2
  1. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1761 روز

    به نام خداوندبخشنده ی هدایتگر به سمت خواسته هایم

    سپاسگزارخداوندم که باردیگر فرصت به من داد تا بایک قسمت دیگه از این سریال پرنعمت درس بگیرم

    سلامودرودخدا به شماعزیزان رشدیافته درمسیرالهی

    خدایاشکرت امروز صبح بعدازانجام دادن کارهای روتین بایک انرژی فوق العاده نشستم تا زیبایی های این قسمت از مزرعه ی بهشتی رو به روحم تزریق کنم

    چقدر انرژی این فایل رو دوست داشتم،ازهمون اول دوفرشته ی مصلح به الله اکبر،مصلح به داشتن تجهیزات ممکن برای بهبود این فضای بهشتی وارد صحنه ی این سریال میشن

    و چه انرژی فوق العاده ای ازهمون اول دارن که با تحسینو تمجید وسایلشون ذهنشون رو آماده ی پاکسازی دور دریاچه میکنن

    همین اول فایل از دستکش هاتون گرفته تا نوشیدنیهای محبوبتون چقدر به من این درس رو میده که احترام به سلایق هردوطرف درهرزمینه ای خیلی میتونه به رشدشخصیت من کمک کنه

    درس1)دررابطه ی من وهمسرم باید یک حس رهایی داشته باشم و به سلیقه ی همدیگه احترام بذارم،و نخوام به زور اون چیزی رو به همسرم تحمیل کنم که من دوست دارم یاعلاقه ی من هست

    دررابطه با حشره ی عشق خیلی برام جالب بود این ویژگیهایی که درموردشون بیان کردید،استاد شماحتی راجب حشرع های این کشورهم دراین حد اطلاعات دارید،این بسیار تحسین برانگیزه که اونقدر ذهنتون رو ازاطلاعات مفید درمورد این کشور پر کردیت،که دیگه ذهن جایی برای نجواکردن نداره،که بخواد شمارو درمورد کوچکترین اطلاع منفیی راجب این کشور نگران یانامید کنه

    این درختچه های هرزی که به صورت پراکنده دورتا دور دریاچه رو‌احاطه کرده منو یاد آدمای پرحاشیه میندازه که اونقدر تو درودیوار و توحاشیه های زندگین که حتی در کنار زیباترین ویوی دریا اومدن رشدکردن و اون زیبایی دریاچه رو گرفتن

    ولی اون درختای کاج مثل آدمای متمرکز ورشدیافته به سمت نورومنبع هستن که همه یکجا و بدون شاخوبرگای اضافه دارن به سوی آسمون خدا قد قامت میکنند

    این درختچه های هرز رو که ازکنار دریاچه قطع میکردید انگار کل باورای محدودمن مرور شد،تموم اون حواشیی که منو مثل این پیچکا به جایگاهم چسبونده برام مرورشد

    چقدر هنوز مثل همین درختچه ها بصورت پراکنده حاشیه توزندگیم دارم که به دلیل مهم بودن قضاوتای اطرافم مثل یک پیچک سفتوسخت به مچ پاهام پیچوندم،واین بزرگترین پاشنه ی آشیل منه که خیلی جاداره بیشتر بهبودش بدم

    خیلی بهترشدم،این که دیگه خیلی ازجسموجونم برای دیگران مایه نمیذارم که بقیه رو ازخودم راضی نگهدارم،ولی اگه کوچکترین حرفی درهمین رابطه پشت سرم زده بشه وبه گوشم بخوره انگار دوباره تحریکم میکنه که مثل قبل رفتارکنم،ولی از پنج مورد یک موردش رو مثل قبل رفتارمیکنم،اما همون یک مورد چنان مثل همین درختچه ها انرژی ازمن گرفته که خیلی جای بهبود دارم تا خودمو از قیدوبند قضاوتها رها کنم

    بریم سراغ ادامه ی فایل….

    بعداز قطع چندین تا درختچه نوشیدنیهای محبوبتون گوارای وجودتون میشه و چه عالی باقدرت کلامتون خستگی رو از ذهنتون خارج میکنید،چقدر این درصلح بودنتون رو باهمه ی موجودات دوست دارم،چقدر باهرموجودی جوری رفتارمیکنید،بااین درک که اون موجود همه چیو درک میکنه ومیفهمه،کلا ویژگی بارز شما احترام گذاشتن به تمومی موجوداته چون به این اصل پی بردید که احترام به هرموجودی دراین کیهان احترام به شخصیت خودمونه

    مریم جان چه انگیزه ای بخودتون میدید وقتی که یه نگاهی به دور دریاچه میندازید و میبینید تلاشتون داره نتیحه میده و ویوی کلبه ی چوبی داره از هر زاویه ای نمایان میشه خداروشکرت به خاطر این ویژگیتون که باقدرت کلامتون اجازه ی نجواکردن رو به ذهنتون نمیدید

    حتی ازویژگیهای مثبت پرنده های حشره موزی خور ازراه دور بیان میکنید،و اینه که من عاشق این صلاتتون میشم که به هررزیبایی تواین منطقه توجهتون رو جلب میکنید

    چقدر خوبه اونقدر ثروتمند باشی که یهچین ملکی تو بهترین جای دنیاداشته باشی و ازین ملک هم خودت بهترین لذت وحال رو ببری،همینکه یه مقدار کوچیکشو درخدمت یکسری افراد بذاری تااون ها هم از ملکت استفاده کنن

    چه افتخاروچه ارزشی برای ماایرانیا آفریدی استاد،که سدبتونی خیلی ازماایرانیا رو شکستی و نشون دادی که میشود باهر نژادوقومیتی درهرشرایطی خالق زندگی خودت باشی،و چه الگویی بهترازشما که یهمچین ملک عظیمی رو نشون میدید و میگید که باثروتمند شدن میشه ارزش خلق کنی،میشه به دیگران خدمت کنی،میشه درآزادی زمانی ومکانی ثروت بسازی،میشه حتی از ملکی که داری دراختیار دولت بذاری،نه اینکه منتظر باشی دولت ملکی دراختیار تو بذاره تا باون ملک ناچیز احساس پولداری کنی

    چیزی که الان توایران شرطو شروط برای مردم گذاشتن،که هرچی بیشترفرزند بیاری دویست متر زمین بهتون تعلق میگیره!!ببین چقدر آدم باید ذهنش محدود باشه که بخواد برای دویست متر زمین که اندازش به اندازه ی یک هزارم این ملک استاد نیست،بخواد تازه کلی فرزند هم بیاره تا این مقدارزمین بهش تعلق بگیره!

    اما من ازاستادم دارم یادمیگیرم که اونقدر ثروت ونعمت وفراوونی تو دنیا هست،که وقتی وظیفه ی الهی انسانی خودم بدونم که ثروت بسازم و ارزش خلق کنم،میتونم خودم هزاران هزارتا زمین دویست متری تهیه کنم و هیچ‌نیازی به دولت و پدرمادر ارثومیراث نداشته باشم

    استادواقعا هزاربار دیگه تحسینتون کنم بازهم کمه،که یهمچین ملکی رو دراختیار ادمای امریکایی گذاشتید تا ازش استفاده کنن،و بسیار تحسین میکنم آدمای این کشور رو که بخوبی از اون چیزی که دراختیارشون گذاشته شده،استفاده میکنند

    همین اسب نجیب و سربه زیر چقدر به این ملک داره کمک میکنه که فضای اینجا صاف و یکدست بشه،و ازهمه مهمتر این خودش دوباره یه ثروتی به ثروت استاداضافه میشه،که دیگه نخواد هربار پولی پرداخت کنن برای اینکه نفر بیاد چمن هارو بادستگاه کوتاه کنه

    اینه که میگن ثروت ثروت میاره،خوشبختی خوشبختی،سلامتی سلامتی میاره،و همه ی اینها به ذهن برمیگرده که چجوری فکرکنی و عمل کنی که ثروتو سلامتیو خوشبختی دائمی رو تجربه کنی

    مریم جان وقتی راجب پیچکای داخل تنه ی قطع شده ی درخت صحبت کردید،دیدم واقعا چقدر رد شدن از یکسری چیزای به ظاهر بی اهمیت میتونه به رشد آدم کمک کنه

    من خودم چندوقت پیش پا روی ترسی گذاشتم که سالهای سال به خاطراینکه برام مهم بود که نکنه فلان حرف رو بزنم فلانی ازدستم ناراحت بشه،که وقتی اون حرف رو به اون شخص زدم،باکمال احترام انگار که کوله باری از سنگینی ازرودوشم برداشته شد

    یک حرفی راجب یک موضوعی باید میزدم که سالهای سال اون نفر شاید به زعم خودش من رو مقصرمیدونست،ولی وقتی موضوع رو براش واضح کردم،وبهش فهموندم که من دیگه آدم قبلی نیستم بخوام زیر بار حرف زور برم،انگار برای اون طرف هم جاافتاد که ازین خبرانیست که بخواد بی دلیل منو مقصر هر ماجرایی بدونه

    واتفاقا بازخوردش این بود که بااحترام بیشتری فردای اون روز اون شخص دوباره بهم زنگ زد و حالمو ازم پرسید،همیشه انگار من بدهکاربودم و اون طلبکار،ولی باپاگذاشتن روی ترسم و ازینکه رهاکردم که هراتفاقی بعدش بیوفته پاش وایسادم،دیدم که نه تنها هیچ اتفاقی نیوفتاد تازه انگار اون طرف شیرفهم شد که موضوع از چه قراره،نمیدونم شاید دوباره نفهمیده باشه،ولی مهم نیست،مهم اینه که دیگه فهمید من آدم سابق نیستم و میتونم راحت حرفمو بیان کنم

    فکرمیکنم همین ترسی که داشتم و ازش گذرکردم،داره منو مثل این پیچکا به اون ترس اصلیم نزدیک میکنه تابتونم راحتتر به اون ترسای بزرگترم هم غلبه کنم،به امید الله یکتا

    مریم جان چقدر فوق العاده بود اون حرکتی که زدید وباقیچی پیچکارو قطع کردی و درکنارش فیلم هم میگرفتی دمت گرم بانوجان

    چقدر هردوتون کاری رو که به عهده‌ میگیرید عالی وبی نقص انجام میدید،اینکه مریم جان پیچکارو قطع میکنه و استاد تنه های بزرگتر رو بااره برقی ازبین میبره کلی وقتو زمانِ کمتری هدر میره.

    اینکه نتیجه ی نهایی کار رو تجسم میکنید وباانگیزه پیش رفتید،همین تجسم کردن هدف نهایی باعث شد شما اینقدر پرانرژی باشید وکلی درختچه های هرز رو قطع کنید

    برای من قطع درختچه های هرز و نمایان شدن کلبه ی چوبی،یک مثال روشنیه که به من انگیزه میده تواین مسیر بمونم و باانرژی بیشتری به راهم ادامه بدم

    همینکه تواین مسیر آرامش و سلامتیم نسبت به سه سال قبلم قابل مقایسه نیست،همین که ازلحاظ مالی بیشتر دررفاه شدم،همینکه همسرم بااحترام بیشتری به من عشق میورزه،همینکه کارهام رو باصبوری بیشتر انجام میدم،این یعنی دارم درست اون درختچه های هرز رو قطع میکنم و دارم به اصل خودم نزدیکتر میشم

    خداروصدهزارمرتبه شکر بخاطر یک قسمت دیگه ازین سریال زیبا وپرانرژی که بااون فضای سرسبزش کلی آرامش وجودمو فراگرفت،و بسیار انرژی بر روحوجسمم تزریق شد خداروصدهزارمرتبه شکر که امروز هم برای تمرین ستاره ی قطبیم ازین سریال پرازنکته استفاده کردم

    داستان بازسازی شخصیتم درراستای توجه به زیبایی های این سریال ادامه دارد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1761 روز

    ☄️به نام خداوند بخشنده ی روزی رسان☄️

    سپاس و ستایش خداوندی را که من را درمسیر پرنعمت وخیروبرکت قرارداده است

    سلام و درودبی انتها به دواستاد عشق و همدم،به دویاره بامحبت وسلام به تموم اهالی سایت بهشتی

    خداجونم بهم کمک کن که هیچ نکته ای رو تواین سریال پربرکت از قلم نندازم بسم الله

    خوب پروژه ی امروزمون قطع درختچه های هرز دور مامان دریاچست که قراره ویوی این فضای بهشتیمون توسط استادان مصلح به الله اکبر،زیبا و زیباتر بشه خدایاشکرت

    وسایل مورد نیاز برای کار:نوشیدنی موردعلاقه به مقدار نیازمصرف،دستکش هیولای ماداگاسکار،و قیچیِ کره بُر،وباتری زاپاس

    باکمترین تجهیزات لازم و کاملا سبک بال یک پروژه ی عظیم رو باتوکل و امید به خداوندشروع میکنیم خدایاشکرت

    من عااشق این خصوصیات شمام که اینقدر خوب از ویژگیهای مثبت وسایلاتون تعریف میدید و واقعا عجب جنس خفنی این دستکشای هیولا دارن

    چه خوبه که ازهمون اوله کار ذهنتو جوری جهت بدی به سمت مثبت که یک انرژی فوق العاده ای بگیری برای شروع کردن کارخدایاشکرت

    عجب نوشیدنیهای خفنی هرکدومتون انتخاب کردید،زیروکالری،و باطعم سبزیجات،اصلا این شکلی که این قوطیها دارن ادم اون طعم خوشمزشو میتونه احساس کنه😋خدایاشکرت

    خدای من حشره ی عششق🪳❤️🪳

    یعنی استاد واقعا شما ته اطلاعات تو فلوریدا رو دراوردیدا😂

    خیلی هم عالی اولین حشره هایی هستن که اینقدر به عشقشون پایدارن و باهمدیگن😁

    چه جایی هم هدایت شدن،نشستن یه جایی که راجب عشقشون باما صحبت کنید😍خدایاشکرت

    الله اکبر ازینهمه زوروبازو استادخدا قوت چه انرژیی صرف میشه تااین درختچه هارو قطع کنید

    اون پیچکا هستن که دورشون پیچ خوردن و کارو سخت میکنن

    چقدر تمومه این قطع کردنای درختچه های هرز برای ما درس داره اگه که واقعا تعقل کنیم

    اگه باورای محدودمون‌ روهم انباشته بشن شبیه به این پیچکا پیچ درپیچ میشن و کار رو سخت ترمیکنن برای اینکه اونا رو ازبین ببریم

    ای کاش میشد همه ی ما ادما هروز مثه این طبیعت یه بهبودیی به علفهای هرز ذهنمون میدادیم و اجازه نمیدادیم اونقدر روهم انباشته بشن که هرکدوم تبدیل به یک درخت هرز تنومند بشه

    ای خدااا چه جای خوبی هم برای استراحت انتخاب کردید نوشجانتون اون نوشیدنی های خوشمزه

    براوونی جان عجب پسره عاقلونجیبی هست،بی سروصدا میاد یه سلام علیکی میکنه وو بازم میره پی کارش

    استاد اینقدر که بامزه باحیوونا شوخی میکنید که گل از گل آدم بازمیشه😂😂😂

    چقدر این فضا و این طبیعت به ادم انرژیِ عالی میدن،مخصوصا که میبینی پرنده های عجیب غریب میان تو زمینت تاب میخورنو میرن

    ای خدااا من دیوانه شدم بااون پرنده های سفیدوزیباا خدایاشکرت

    خیلی برام جالب بود این آقایی که اومده بود چمنهارو کوتاه کنه،چقدر به وظایفشون خوب عمل میکنن واقعا که چقدر این ادما تحسین برانگیزن، کاملا ازون قسمتی که بهشون اجاره داده شده خوب مراقبت میکنن و بهش رسیدگی میکنن

    اینه که وقتی خودت ازهمه لحاظ خوب شخصیتتو رشد بدی جهان هم تورو با ادمایی طرف میکنه که اونها هم رشد یافتن

    و اینجورنیست که تو خوب باشی و آدمی به تورت بخوره که باتو ناهماهنگ باشه خدایاشکرت بخاطر اون قانون باعدلی که وضع کردی

    خدایاشکرت الانم داره ویوی کلبه ی زیبا ازین طرف دریاچه هم نمایان میشه

    اقاجان چقدر خوبه ادم درختچه های اضافه ی ذهنشو اینجوری قطع کنه و اون خوده متعالیش رو دوباره دریابه

    یعنی من این کلبه رو از راه دور ازلابه لای این درختچه ها میبینم قشنگ خودمو میبرم تو فضای ذهنم و میگم که ببین توهم اگه ذهنتو از چیزهای پوچ خالی کنی اون الماس درونت این شکلی هویدا میشه ها،

    آه ای خدای من خودمو که تو اون فضای ذهنم تجسم میکنم که خالی از هرگونه علفهای هرزه یه حس پروازی درونم بیدار میشه خدایاشکرت

    مریم جان به چه صحنه ی خوبی از این تنه ی درخت با پیچکایی که داخل اون تنه رشد کردن روبه رو شدید

    من عاشق اون آرامش کلامتونم که اینقدر با توضیحاتتون ارامش وجوده ادمو میگیره خدایاشکرت

    دقیقا این پیچکایی که وصل شدن و تموم شاخوبرگارو دربرگفته مثه همین ترسهای کوچیکه ما آدماست که هرچی تو دلشون نریم اونها بیشتر بهمون میچسبن و شبیه به یک پیچک سفتو سخت میشن که اجازه ی حرکت به ما نمیده

    خدایاشکرت الان دارم بهتر درک میکنم که منم ازوقتی تو دل ترسام مخصوصا ترس از تاریکی بوده رفتم،،الان به جرأت میگم چنان شجاعتی برای خیلی ازمسائل زندگیم درونم ایجادشده که قطعا دلیلش همون تو دل اون ترسای به ظاهر کوچیک رفتن بوده

    مثلا من خیلی دوست داشتم باماشین رانندگی کنم ولی هیچوقت حتی جرأت این رو نداشتم که پشت فرمون بشینم ولی امسال اونقدر شجاعت داشتم که بدون اینکه کسی کنارم باشه خیلی راحت تونستم جوری رانندگی کنم که خودم ازخودم خندم میگیره که چقدر شجاعتم بالا رفته، از روزی که تو دل کوچیکترین ترسهام رفتم دیدم که تموم اونها یک ترسهای پوچی بودن که فقط به پاهای من غلو زنجیر وصل میکردن

    و و کلی دیگه از مسائل زندگیم که میدونم دلیلش ازقدمهای کوچیک برداشتن بوده خدایاشکرت

    مریم جان بخدا که شمافوق العاده اید اخه چطوری هم فیلم میگرفتید هم بااون قیچی کارمیکردید😳🤔الله اکبر بقوله دوستمون اینو دیگه کجای باورام بگنجونم😂

    و درادامه ی پروژه ی قطع درختان🌿🌲

    ببییین عجب قدرتی داره این اره برقیه میلواکی الله اکبر ادم باورش نمیشه اینهمه تنه های تنومندو این اره برقی قطع کرده باشه خدایاشکرت

    استاد دقیقا همینه وقتی که ما نتیجه ی نهاییِ کاررو تو ذهنمون ببینیم اون وقته که قدرت میگیریم انگیزه میگیریم شجاعت پیدا میکنیم که حرکت کنیم و کار رو به اتمام برسونیم

    خیلی چیزه جالبی شدواقعا که عجب هدایت خوبی شدید برای قطع کردن این درختچه های هرز

    و به جای اینکه بهونه های بیجا بیارید که همین درختچه ها هم ویوی دریارو زیباکرده،گفتید که ازین زیباترهم میتونه باشه و واقعا که نبودنه اونا دور تا دور دریاچه خیلی عالی تر شده و از همه طرف دید کافی به اون خونه ی بهشتیی که زیرش نهر پاک و زلال روان شده داریم خدایاشکرت

    خیلی خیلی ازین قسمت از سریال درس خوبی گرفتم خدایاشکرت

    تمومه دقیقه به دقیقه های این سریال رو بخدا باید طلا گرفت اینقدر که همشون برامون درس داره خدایاشکرت

    همگیتون رو در پناه خدای یکتای بی همتا میسپارم🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: