سریال زندگی در بهشت | قسمت 9 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

به نام خدای مهربان

سلامی با عطر خوش عشق تقدیم به دوستان عزیزم و استاد عزیز و خانم شایسته نازنین

خدایا هزاران بار شکرت که نهمین روز از زندگی در بهشت را دارم پشت سر میزارم

و این در حالیست که تجربه های عالی و درس هایی از جنس عشق رو یاد گرفتم

و خدا میدونه که در ادامه این زندگی بهشتی مان چه درس های بزرگ دیگری رو خاهیم اموخت.

خدایا شکرت که دارم با عشق و با شور و شوق که تمام وجودم رو گرفته دارم زندگی بهشتی م را زندگی میکنم.

استاد اینجا شهر زیبای بهشتی مون یه بارون مشتی زده و هوای عالی با یه نسیم بهاری داره صورتمو نوازش میده

پنجره ی اتاق مو باز کردم و از این بوی بارون و هوای زیبا و پاک و این نسیم بهاری دارم لذت میبرم.

خیلی حالم خوبه عالیم خدایا شکرت

اصلا حال و هوای کل شهرمون رو تمیز و پاک کرده.

خدا رو صد هزار مرتبه شکر به خاطر این رحمت الهی.

و این زندگی بهشتی که سراسر برام لذت بخشه.

بعضی وقتا که نگاه به صورتم میکنم حالم رو عالی میکنه چون پر از نور خدا شده ؛ و تمام جسم و روحمون و تمام زندگیم بوی خدا رو گرفته.

خدایا شکرت الهی شکرت الحمدلله

……

داستان این روز از بهشت بی نظیر مون که هر کدوم از حرف های شما دستان خدا برام یه خاطره ای رو تداعی میکنه.

و امروز میخاهم در مورد موضوع تضادی که بهش برخوردم و نتیجه ش براتون بگم و این تضاد برام یک خاطره ی بسیار شیرین رو به همراه داشت.

من توی زندگیم قبل از اینکه با استاد عزیزم و این خانوداه ی بی نظیر اشنا بشم

با یک تضادی بسیار تلخ روبرو شدم

و اونم از دست دادن مادر عزیزم بود

و من با این تضاد تا یکسال داشتم خودمو به نابودی میکشیدم

حالی داشتم که منو تا بیماری کشونده بود

به افسردگی شدیدی دچار شده بودم

و زندگی برام یه جریان بسیار تلخی رو داشت

از دست دادن مادرم از یک طرف و مدیریت خونه رو برعهده گرفتن از طرف دیگه

داشت به من فشار زیادی میاورد

تا اینکه یکسال از این اتفاق داشت میگذشت

و یک دوست بسیار عزیزی که خیلی دوسش دارم و الان هم جز این خانوداه ی عزیز هست

منو با استاد اشنا کرد

اشنایی که از همون موقع انگار من منتظر این اشنایی بودم

همون روز که بهم استاد رو معرفی کرد سریع اومدم و عضو سایت شدم

و نمیدونید که من از همون فایل خوش امد گویی چنان حالم رو تغییر داد که انگار تازه متولد شده بود

یه زندگی تازه ای برام بوجود اومد

بخدا از هون موقع تا الان زندگیم زیر و رو شده

زندگی تلخی که برام تمام روز هاش تکراری شده بود و تمام وجودم رو بیماری و غم گرفته بود

ولی حالا تمام زندگیم پر از اتفاقات عالی شده

و از تمام جنبه ها از سلامتیم تا اعتماد به نفس و ثروت و نعمت و فراوانی و تمام وضعیت مالی م تا ازادی م و شادی م و خیلی از نعمت های دیگه وارد زندگیم شده

بخدا فکرش که میکنم حالم رو دگرکون میکنه

یعنی میخام بگم من با این تضادی بسیار تلخ روبرو شدم و در نهایت خدا منو با این راه بسیار زیبا اشنا کرد

و در نهایت خدا منو به سمت بهشت بی نظیرش هدایت کرد

و شاید اگه من با این تضاد برنخورده بودم به این مسیر هم هدایت نمیشدم

و دیدم به مرگ و دنیای پس از مرگ خیلی عوض شده

منی که مرگ رو یه اتفاق بسیار ترسناک میدیدم

حالا برام شیرین تر از عسل شده

چون میدونم خدا بهترین جایگاه و بهشتی زیبا و بی نظیر ور برام مهیا کرده.

و همین الان هم دارم توی بهشت زندگی میکنم و دارم بهشتش رو توی این دنیای زیبا تجربه میکنم.

و من با ااین تضاد دارم توی تمام جنبه های زندگیم خبره میشم دارم بزرگ میشم دارم زیباترین تجربه ها رو یاد میگریم.

….

و یه درس بزرگی که همیشه دارم از اموزش استاد یاد میگریم اینه که اگه به یه مسئله ای برخوردم حتما دلیلش و راه حلش توی اون مسئله هست و منو یاد این ایه ی زیبای قران انداخت

ان مع العسر یسری

در دل هر مسئله راه حل اون هم هست .و بعد از هر سختی اسانی ست

و چقدر این ایه برام زیباترین درس ها رو داشته

خدایا شکرت الهی شکرت الحمدلله

…….

و درس بعدی که میتونم بگم اینه که توی هر اتفاقی که برامون میافته و شاید به ظاهر ما رو از اون خواسته مون دور کنه و دیرتر بهش برسیم حتما خیری در اون نهفته که بعدا ما متوجه ش میشیم

و دقیقا من توی همین یک ماه پیش به یه مسئله ای برخوردم که میخاستم به هدفم برسم

و اون خواسته م این بود که شروع دوره ی اموزشی شغلم در اواخر بهمن میبایست شروع میشد

و من میبایست از شهر خودمون به یک شهر زیبای دیگر از کشورمون برای یک مدت چند ماهه ای مهاجرت میکردم

ولی بهمون اطلاع دادن که به خاطر مهیا کردن هتل محل اقامت کمی این دوره دیرتر شروع میشه

و من اولش که با کمی تاخیر میخاست این دوره شروع بشه

کمی ناراحت شدم که چرا دیر شروع میشه چون من این شغلم رو خیلی دوست دارم و دوست داشتم هر چه زودتر این دوره هارو شروع کنم

ولی کمی بعد که اروم شدم به خدای عزیزم گفتم

خدایا من به هر خیری که از سمت خودت بهم میرسه سخت بهش نیاز دارم پس ببخش بر من تمام خیرت و زیبای هایت را

و دقیقا چند روز بعدش متوجه شدم که این مسئله ی اماده نشدن هتل برای اقامت مون خودش یک دلیل بوده که من به اون شهر مهاجرت نکنم و اون هم به خاطر شیوع اون بیماری نباید بیرون میرفتیم.

و همون موقع که به این موضوع پی بردم با تمام وجودم خدا رو شکر کردم و فهمیدم الخیر ما فی الوقع بوده

و به خدا گفتم خدایا هر انچه به صلاح من ست برام رقم بزن..

و میخام بگم که خدا همیشه هوای تمام بنده هاشو داره و همیشه کارهاش روی حساب و کتابه

و مدیر برنامه ریزی تمام خواسته های مونه.

فقط باید بهش اعتماد کنیم و ایمان داشته باشیم.

خدایا شکرت که تو را دارم و زیباترین ها رو همیشه برام رقم میزنی.

……………….

استاد عزیزم چقدر زیبا داری نقش ارزش ابزار رو بهمون یاد اوری میکنی

و چقدر عالی داری به الهامات الله مهربان عمل میکنی

و چقدر عالی با عزیز دلتون این گره های کور طناب رو باز کردین

و این بهم یاد داد که هر موقع توی هر موضوعی توی زندگی بهش برخوردم حتی به ظاهر ساده

منم بیام و با خدای خودم مشورت کنم و ازش کمک بخام و با همدیگه کارم رو روبه راه کنیم و حلش کنیم.

و چقدر عالی این اهنربا اون چکش هیولا و سنگین رو از اب کشید بیرون

و همیشه این توکل به الله را و همیشه این ایمان و امید به خدا رو توی تمام زندگی تون و کارهاتون دارم میبینم و برام همین زیباترین درس ها رو داره.

و چقدر زیباست این کلامتون که همیشه گنج اهنی نیست

واقعا همین طوره و برای من الان سلامتیم و اعتماد به نفسم و ارامشم و ارامشم و امیدم و ایمان به خدا و این لبخند زیبای همیشگی م و این همه خوشبختی م توی زندگیم همه ی این ها برام زیباترین گنج ها شدن.

و خدا میدونه که توی ادامه مسیر زندگی بهشتی مون چه گنج های دیگه رو برای خودم کشف کنم.

و چقدر من با خوشحالی شما برای اینکه این اهنربا هیولا اون چکش رو جذب خودش کرده بود خوشحال بودم و لبخند و خنده های من هم با شما همزمان شده بود.

و چقدر همین جذب اهنربا برای من درس داره

که وقتی باورهایی داشته باشی و فرکانس هایی که داری دقیقا از همون جنس اتفاقات برات میافته و به خودت جذبش میکنی

و چقدر خوبه که ما هم برای رسیدن به خواسته مون روی باورهامون کار کنیم و مثل این اهنربای هیولا خواسته مون رو به خودمون جذبش کنیم .

و من دقیقا در مورد وضعیت مالی م هر روز توی سپاسگزاری روزانه م به خاطر وضعیت مالی م سپاسگزاری میکردم و ازهمون موقع که هیچی نداشتم و تا الان که درامدم توی سه ماه به نزدیک به ۵۰ میلیون رسیده هر روز دارم خدا رو بابت این همه نعمت شکر گذاری میکنم

و من تونستم با سپاسگزاری و احساس لیاقتی که توی وجود خودم ایجاد کردم برای داشتن بالاترین درامدها تونستم این نتیجه ی عالی رو کسب کنم.

و خدا میدونه که چه نتایج عالیتر دیگه ای در انتظارمنه.

…..

و چقدر حرف آقای lare مهربون بسیار برام جالب بود و دقیقا استاد ما دو شب پیش چند تا از گونه های گیاهان دارویی رو از بالای کوه یکی از روستاهای شهرمون برامون اورده بودن و میگفتن کلا برای سیستم دفاعی بدن عالیه و ازش جواب گرفته بودن.

و این اگاهی دوست عزیزتون برام خیلی همزمانی داشت با این موضوع.

و اون داستان نیش زدن زنبور به پای خانم شایسته منم قبلا شنیده بودم که اگه جایی ت زنبور نیش زده حتما بدنت بهش نیاز داشته ولی الان که شما گفتین بیشتر بهش توجه کردم و چقدر این دیدگاه تون رو دوست داشتم

و واقعا هین جوره الخیر ما فی الوقع هر اتفاقی بیفته همون اتفاق خوبه هست

و چقدر این بهشت رو دوست دارم و هر روز داره به من تمام اتفاقات عالی رو که یادم رفته بود رو دوباره بهم یاداوری میکنه

تا یادم نره که چه موفقیت هایی رو قبلا کسب کردم و من میتونم دوباره میتونم برای خودم خلق کنم

و این منم که خالق تمام اتفاقات زندگی م هستم و میتونم زیباترین ها رو برای خودم خلق کنم.

و خدارو شکر میکنم که این همه درس های زیبایی رو دارم توی زندگی بهشتی مون یاد میگیرم .

بازم ممنونم استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز که هر روز دارید برامون زیباترین ها رو یادمون میدید.

ارزوی بهترین ها رو براتون دارم.

انشالله به زودی توی این بهشت زیبا همدیگه رو ملاقات میکنیم.

یا حق