سریال زندگی در بهشت | قسمت 9 - صفحه 34 (به ترتیب امتیاز)

390 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1847 روز

    سلام به خانواده بزرگ خودم،خانواده هم فرکانسیِ،عباسمنشی🥰

    نشانه امروزم بود این فایل

    استاد دراین فایل فرمودن اگرما درحال کار کردن روی خودمون باشیم ،ودراین مسیر به تضاد بربخوریم بایدمطمئن باشیم که خیرمطلقِ

    واینکه درمان هر دردی اغب اوقات در دسترس ماست وخیلی ساده درمان هم همونجاست

    وگفته آقای لَری که گفتن ،اکثر دردهای هرمنطقه به وسیله گیاهان دارویی همون منطقه درمان میشه هم برام خیلی جالب بوداین یک نشانه بزرگ برای راحت انجام شدن کارها برای منه سخت گیرهست👍

    این برای من یعنی همونطور که استادمیفرمایند ساختارجهان بر بروی آسایش هست اینکه ماسوت بزنیمو شاد وباشیم ولذت ببریم وراه حل هم درنزدیکی ماخواهدبود

    واینکه مهربان خداوند گاهی ازقبل زمینه هارو برای حل شدن مسائل با برنامهای بی نقصش ،برامون آماده میکنه وماازش بیخبریم

    مثل سفارش دادن آهنربای استاد وهدایت شدن مریم بانو به اون طناب سفید وزیبا ومحکم

    واینکه مریم بانو از گره گفتن که نکنه شُل باشه واستادباتآمل درگره متوجه شل بودن پیچ آهنرباشدواین هدایت خداوندبرام خیلی خیلی دلنشین بود

    ازاینکه استادشب هدایت شدن به بریدن چوبها وگفتن اگه الان دید داشت همون لحظه انجامش میدادن واین فاصله کم بین هدایت شدن ودست به عمل زدن وحالا رضایت از این عمل برام خیلی درس داشت

    سپاس از استادعزیزم ومریم بانوی عزیزم و مهربان پرودگارم که به این سایت هدایتم کرد وخودمقدسم که باعشق میادواین آگاهی هارو نوش جان میکنه😘🥰🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1569 روز

    بسم الله الرحمن

    سلام به همه عزیزانم

    استاد من توی قسمت قبل گفتم ، وقتی چکش افتاد با خودم گفتم الان میرید و اهنربا رو میترید و چکش در میارید اما شما اینکارو نکردین چرا؟؟چون اونجا شما تمرکزتون روی کار دیگه ای بود چون شماو هدفتون چیز دیگه ای بودو حالا که کار انجام شد و به هدف رسیدین رفتیم برای مرحله نجات😉

    وقتی خانم شایسته گفت گره سفته و شما اون پیچ سفت کردین و خانوم شایسته گفت هدایت شدیم با خودم فکر کردم که خدا چقدر همه جا در حال هدایت کردن من هست و من هیچ توجهی بهشون نمیکنم .

    خدایا شکرت به خاطر هدایتهای هر لحظه ات

    استاد چه اهنربای خفنی واقعا دمش گرم چکش کشید بالا😵 خدایا شکرت

    استاد ااین اهنربا حتما درونم میکشه بیرون 😯

    آهااا پس اصرار خانم شایسته بود افرین بانو👏👏کلا همیشه باید به حرف خانومها گوش کرد🤓😀😉

    حرکت همراه ایمان جواب میده

    تصویرسازی ذهنی جواب میده

    وقتی تضادی پیش میاد خداوند از قبل جوابشو برام مهیا کرده جوابش هست و اغلب جوابها پیش خودمه فقط باید در ارامش باشیم و با ایمان حرکت کنیم و حواسم به نشونه ها و الهامات باشه ودر انتها نتیجه پدیدار میشه

    اگر نگاهم به هر اتفاقی که میفته این باشه که حتما یک حکمتی بوده و خیر من در این بوده و «خدا میداند و من نمیدانم »همه چی برام اسون و با لذت هست مثل خانوم شایسته عزیز که میگه اون نیش برای بدنش لازم بوده و حتما هم همینطور بوده مریم بانوی عزیزم

    به گفته« استاد هر اتفاقی بیفته همون اتفاق خوبس»

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: