سریال زندگی در بهشت | قسمت 100 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

به نام الله یکتا

و سلام به استاد شیرین تر از عسلم و مریم بانوی عزیز

قبل از همه چیز خییلی لذت بردم از این ست لباس طرح ارتشی که من همیشه عاشق وسایلی بودم که با این طرح رنگ آمیزی شدن و یه حس انرژیک خیلی خاص و مبارزه طلبی بهم میده همیشه و چقدر خوبه که زن و شوهر حالا یه وقتایی با هم علاوه بر فرکانس درونی شون بیان و ظاهرشون رو هم با ست کردن لباس هاشون شبیه هم کنند و با هم ست بزنن و اصولا من عاشق کسایی هستم که به رنگ بندی و ست کردن لباساشون دقت میکنند فارغ از مارک و قیمت لباس و به نظر من این یک هنر هستش و هر جا ببینم تحسین میکنم

و بعد بریم سراغ این جاده رویایی تو این فصل از سال هنوز سبزه سبزه و تو تمام مدت این قسمت من دقت کردم حتی یه گوشه نبود که درخت ها اون اتحادشون قطع بشه و پیوسته درخت بود و سبزی و زیبایی

خدایا شکرت و سپاس گزارم برای اشتراک این زیبایی

راستش منو برد به روزهایی که در شمال زندگی میکردم و جاده جنگلی بین نور و چمستان رو با ماشین میرفتم تا به دریا برسم

علاوه بر اینکه دو طرف جاده یه جنگل زیبا بود و بوی درختا و زیباییشون آدم رو مست میکرد

شهرداری اونجا یه کار قشنگ کرده بود و وسط بلوار اون اتوبان بین گارد ریل ها تابلوهایی نصب کرده بود با اسامی و صفات خداوند

یا رحمان – یا رحیم و..یا غفور …

که من هر بار از اون جاده رد میشدم بی اختیار اشک از چشمانم جاری میشد با دیدن اون طبیعت و این تابلوها و یه حس بی نظیر بهم دست میداد

اون موقع هیچ اطلاعی از قانون نداشتم ولی بی اختیار از خود بی خود میشدم و در طول اون مسیر خدارو شکر میکردم و باهاش حرف میزدم و کیف میکردم

و با نشون دادن این جاده زیبا – اون احساست زیبایی که تجربه کردم رو دوباره برام زنده کردید استاد عزیزم

راستش من عاشق فایل ها و فیلم هایی هستم که استاد تو اون بیشتر صحبت میکنند و کیف کردم از این فایل با اون بک گراند زیبا و این دو انسان نیک و فرشته و این همه آگاهی هایی که همینطوری استاد به قلب و ذهن و جان من مینشاندن

بار سومم هست که این فایل رو میبینم و میشنوم ظرف همین چند ساعت اخیر و بار اول خودمو تجسم کردم که روی صندلی پشتی نشستم و قشنگ داشتم از زیبایی جاده و و جود این دو فرشته و همچنین حرف ها و سوال های عالی لذت میبردم و راستش خیلی حس خوبی بود و حس میکردم این حرف ها رو دارم از نزدیک ترین فاصله از استاد عزیزم میشنوم و لذت میبردم از این حس بی نظیر

چون آرزوم اینه که یه روزی بشه و یه نتایجی بگیرم تا به فرکانسی برسم که خدا این نعمت رو بهم بده که بتونم هم صحبتی با استاد رو از نزدیک تجربه کنم….

درس هایی که من از این قسمت آموختم :

درس اول : لذت بردن از مسیر

من یک بار فراموشم نمیشه از همدان تا چمستان رو بدون توقف و بدون اینکه حتی از ماشین پیاده بشم فقط گاز میدادم که برسم

یعنی از همدان اومدم قزوین از قزوین رشت و کل اون همه شهر زیبا رو بدون اینکه بیام از ماشین پایین فقط گاز دادم که برسم و راستش الان با این تغییرات فرکانسیم

متحیرم از کار خودم و یکی از بهترین چیزهایی که از استادم آموختم لذت از مسیر هست چه مسیر تکامل روحی و چه همین مسیرهای زمینی

و چقدر زیباست این رفتار استاد و مریم بانو که اولا فروشگاهی رو انتخاب میکنند که خیلی دورتر هست نسبت به سایر فروشگاه های نزدیک برای کشف های جدید و لذت بردن از مسیر بین پرادایس و اون فروشگاه

اونم استادی که تو قطعه ای از بهشت در این دنیا یعنی پرادایس زیبا دارن زندگی میکنن ولی بازم تشنه کشف و دیدن زیبایی ها و چیزهای جدید هستند

و همچنین کار خیلی زیبای مریم بانوی عزیز که با آماده کردن این سوالات مسیر رو هم برای خودشون زیبا کردند و هم برای ما تشنگان این آگاهی ها

درس دوم : رابطه عالی عاشقانه و بی نظیر و بی مثال بین استاد و مریم بانو

من هزار قسمت هم که از این سریال ببینم بازهم مینویسم و تحسین میکنم این رابطه رو

مگه میشه یه رابطه اینقدر خوب و من هیچ مثالی در تاریخ ندارم که زن و مرد اینطوری با این عشق هم فرکانس باشن و حرف های معمولی بینشون به جای حرف های پوچ و بیهوده

۲۰ دقیقش رو من امین بیام و چندین و چند بار گوش بدم و بازم اشتیاق فراوان داشته باشم برای شنیدن دوباره …

چقدر لذت میبرم از این حس عالی مریم بانو و این لبخند زیبایی که همیشه به همراه دارند و این شیطنت های زیبای معصومانه و کودکانه ای که انجام میدن و همیشه لبخند رو بر لبان من مینشانند و چقدر اون حس درونی زیبا رو میشه از صورت پرنشاط و شاد مریم بانوی عزیز دریافت کرد و خدارو شکر که همچین بانویی همنشینن استاد زیبای من هستند و البته که استاد عزیزم هم در شیرینی و شیطنت کم نمیارن هیچ وقت و چقدر خندیدم از سوالی که استاد در جواب سوال مریم بانو کردن و غافلگیرشون کردن

عاشقتونم ……

درس سوم : تشنه یادگیری باشم در هر زمان و در هر مکانی

تو کل این فایل فقط میخندیدم از دست مریم بانو و این سوالا که قشنگ استاد رو برده بودن گوشه رینگ و اساسی ترین سوالات هستی رو از ایشون کردن

و خیلی خیلی سپاسگزارم و خواهشم ازشون اینه که هر جا و هر فرصتی که دست میده از استاد سوال کنند و فقط خدا میدونه از این جوابا چه نتایجی بنده و دوستان میتونیم بگیریم

و چه دریایی از آگاهی گسترش پیدا میکنه روی این کره خاکی

و چقدر لذت بردم از این حرکت مریم بانوی عزیز با اینکه شب و روز همدم استاد هستند باز از کوچکترین فرصتی برای یادگیری دارن استفاده می کنن

راستش من به عمرم چنین اشتیاقی رو با حرف ها و خاطراتی که از قبل در مورد ایشون شنیدم از استاد و همچنین چیزهایی که دارم الان با چشم خودم میبینم تا حالا ندیدم و نخواهم دید

مریم بانوی عزیز شما برای من اسوه جهاد و تلاش و اشتیاق برای یادگیری هستید و بسیار بسیار این حس خداجوی شما رو تحسین میکنم و بنازم الله یکتا رو که شمارو در کنار استاد قرار داده

که این شور تمام ناشدنی شما منجر به این همه فایل و آگاهی بشه برای ما

و من بسیار بسیار قدردان شما هستم و آرزو میکنم این اشتیاقتون برای یادگیری از این هم بیشتر و بیشتر بشه …

درس چهارم : پیدا کردن پاشنه آشیل هایی که آرامشم رو تحت تاثیر قرار میدهند

چقدر من کیف کردم از این جواب استاد راجع به باورهای ایجاد کننده آرامش

و وقتی فکر کردم به حرفشون واقعا لذت بردم از این جواب

و باعث شد فکر کنم رو این موضوع و از خودم سوال کنم چه باورهایی در باره مواردی که من رو بهم میریزن ایجاد کنم که اجازه ندم که حس خوبم از بین بره

چون مثلا من آدم مادی نبودم و نیستم ولی خب رو چیزای دیگه خیلی حساس بودم و می خوام دونه به دونه با باورهای درست این ترمز ها و نشتی های فرکانسیم رو اصلاح کنم با هدایت الله یکتا و رهنمودهای استاد عزیزم

درس پنجم : تو هر جریانی به خوبی هایی که داره فکر کنم

همه فایل یه طرف اون سوال مریم بانو که چطور استاد خودشون رو کنترل میکنند و نگران نمیشن یه طرف

اولا خداروشاکرم که استادی دارم که فیلم بازی نمیکنند و خودشونن و این خیلی خیلی برای من مهم بوده و هست و وبی نهایت تحسین میکنم صداقت استاد رو که گفتن این ترسها برای ایشونم هست و این معجزه و جادوی اهرم رنج و لذت رو به من آموختن

بارها و بارها تو کتابا و سخنرانی ها من این اهرم رنج و لذت رو شنیده بودم ولی به جانم ننشسته بود ولی استاد تو چند دقیقه و با اون مثال اتوبوس و اینکه چطور با فکرکردن به لذت هایی که میتونن با یادگرفتن رانندکی آر وی بدست بیارن – تونستن بر ترس هاشون غلبه کنند – به من استفاده عالی رو از این اهرم آموزش دادند

با خودم گفتم امین کیلید رمز همینه

تو خیلی وقتا داشتی این اهرم رو برعکس عمل میکردی

یعنی با توجه به منفی ها یه جورایی مثبت ها رو اصلا نمیدیدی وقتی میخواستی یه تجربه جدیدی رو انجام بدی

و با خودم و خدای خودم و استاد خودم همینجا عهد می بندم که تا میتونم روی این موضوع کار کنم و شاگرد خوبی برای استادم تو این زمینه باشم

و به امید الله یکتا و با توجه به خوبی ها و لذت ها و نکات مثبت هر اتفاق این ترس ها رو در خودم کم رنگ و کم رنگ و کم رنگ تر کنم ……

درس ششم : غلبه بر تردیدها با وضع قوانین آگاهانه

چقدر درس گرفتم از مثال ایشون برای تصمیم کیری ها

اولا وقتی یه چیزی رو چند بار تجربه کردم بیام و بر اساس آگاهی و بدون ترس برای خودم قانون بزارم

مثلا اینکه آقای امین خان شما چندین و چند بار روی غیر خدا حساب کردی و دیدی نتیجش رو

پس از امروز تحت هر شرایطی و تو هر مسئله ای تکیه بر غیر الله یکتا ممنوع …..

و این قانون هایی که از روی آگاهی برای خودمون وضع میکنیم و نه از روی جهل و تعصب و نا آگاهی

چقدر میتونه سرعت ما رو تو تصمیم گیری هامون ببره بالا و بالاتر….

درس هفتم :باز نگه داشتن راه هدیات و توجه به نشانه ها

من از این فایل اینو یادگرفتم که امین تو به هر آگاهی هم که برسی محتاج هدایت الله هستی

نه تو بلکه همه موجودات و حتی استاد عباس منش عزیز که با وجود این همه آگاهی باز دل در گرو هدایت الله یکتا دارن و کارهاشون رو هدایتی انجام میدن

و البته چند وقت هستش که مثل استادم از کارای کوچیک شروع کردم مثلا چی بخورم و چی بپوشم و از کدوم مسیر برم

اینا رو دارم تمرین میکنم و با توجه به نشونه ها دارم سعی میکنم هدایتی تر زندگی کنم به امید الله یکتا

ولی با شنیدن این فایل میخوام این هدایتی بودن رو ببرم تو همه چیز زندگیم به امید خدا

من خیلی کیف کردم با این فایل و بازم گوشش میدم به امید خدا و سپاس فراوان از شما استاد عزیز شیرین تر از عسلم برای اینکه رانندگی کردن و خرید کردن و اصلا نفس کشیدنتون برای من و ماها خیر و برکته و لحظه به لحظه داره شادی و لذت من رو از زندگی بالاتر میبره

به خدا قسم استاد عزیزم من خیلی آرام ترم از روزی که با شما آشنا شدم و بسیار بسیار بسیار بیشتر احساس خوش بختی و عزت نفس دارم و رابطم رو با خدای خودم و بندگان خدا رو که دیگه نمیتونم با کلمات توضیح بدم و نمیدونم چطوری میتونم برای تک تک اینها که اصلاح هر کدومش اگر میخواستم خودم مسیر رو تجربه کنم شاید باید هزاران سال عمر میکردم

ولی به لطف الله یکتا و شیرینی وجود شما

این همه آگاهی ناب و خالص رو میتونم وقتی که استادم دارن رانندگی میکنن رو دریافت کنم و نمیدونم چطور میتونم قدردان این همه لطف شما باشم

و چطور شاکر الله یکتا باشم برای هدایت من به سمت شما

و چطور سپاسگزار مریم بانوی عزیز باشم برای این همه زحمتی که میکشیند و پلی شدن برای اتصال ما برای آگاهی های ناب شما استاد عزیزم

فقط میتونم بگم عاشقتونم با همه وجودم ….