دیدگاه زیبا و تأثیرگزار آناهید عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سلام
استاد میدونین با دیدن این فایل یاد کدوم آیه قرآنی افتادم ؟؟؟ اونجا که خدا میگه زور ایمان آورندگان چندین برابره کافران هستش …
قشنگه نه … کسیکه ایمان داره به یگانگی الله و اینکه در مسیر کمکش میکنه جسارت پیدا میکنه و این جسارت یعنی نداشتن ترس و این ایمان باعث میشه که به تمامیه شهودات اعتماد کنه و البته اونارو عملی کنه حتی اگه بظاهر خطرناک یا غیرقابل باور باشه و وقتی انسانی بتونه تا این حد به وجود الهامات ایمان بیاره چنان قدرتی پیدا میکنه که میتونه کوه رو از میون برداره … گاهی اعتماد کردن به شهودات باعث میشه که خوده آدم کنار بایسته و دنیا دست به دست هم بده تا اونو در مسیر خواسته هاش قرار بده … مهم اینه که ایمان داشته باشیم و به چیزیکه بهمون گفته میشه با جسارت تمام عمل کنیم …و اون وقته که میبینیم تمام مانعها پودر میشن اصلا …
طی روند کار قانونی که داشتم خییئیلی حالم بد میشد وقتی میرفتم دادگاه و با طرف مقابلم روبرو میشدم و همش دعا میکردم تا میشه دادگاه نرم.. یادمه جلسه ی آخر که قرار بود حکم آخر توسط قاضی امضا شه صمیمانه از بهترین دوستم الله خواستم که کمکم کنه که چی بگم ؟؟؟ یعنی بهم بگه چجوری از خودم دفاع کنم … توی سالن انتظار بودم و داشتم از الله همین درخواست رو میکردم که دیدم زن و مردی از اتاق اومدن بیرون و مرد خیلی محکم به زن گفت مگه نگفتم امروز تو فقط سکوت کن ؟؟؟ چرا حرف زدی ؟؟؟ حالا دیدی کارت خراب شد ؟؟؟
من چشام خیره مونده بود روی دهن مرد و صدای محکمش هی می پیچید توی گوشم … امروز تو فقط سکوت کن !!!
و من فهمیدم که الله جواب پرسشم رو داد .. من باید تحت هر شرایطی فقط باید سکوت کنم با اینکه طرفم آدم بددهن و بی ادبی بود … به هرحال من با توجه به آموزشهای شما و اینکه چقدررررر عمل به این آموزشها منو در مسیر درست قرار داده بود اونروز حتی یه کلمه صحبت نکردم و طرفم از سکوت من جون به لب شد و با پرخاشگری حمله کرد سمت من و قاضی با دیدن این صحنه بدون حتی تاخیری حکم رو بنفع من زد با این عنوان که ایشون سلامت روان ندارن …
اونروز خیلی واسم سخت بود که نتونستم به صورت کلامی از خودم دفاع کنم ولی چون بهم الهام شد که سکوت کنم منم جسارتش رو پیدا کردم و در مقابل تمام سوالات حتی کوچکترین کلامی از دهنم در نیمد .. اینقدر جسور و شجاع بودم که حس کردم روزه ی سکوت گرفتم … و همین سکوت باعث شد قدرت من هزاران برابر بشه و این بمعنای زور بازو نیست بلکه بمعنای اینه که وقتی جسارت عمل به الهامات قلبی رو پیدا کنم دنیا با قدرت منو در مسیر درست قرار میده ..
امروز با صحبتهای شما دو تا یاد این تجربه م افتادم و دلم خواست با شما و دوستانم به اشتراک بزارم …
گاهی سکوت بزرگترین قدرته.. حتی پرقدرت تر از بمب اتم …
یچی دیگه م دلم میخواد بگم … شما و عزیز دلتون اولین زوجی هستین که تمام حرفاتون در مورد قوانین جهان هست .. یعنی توی ریزترین مسائل روزمره تون هم قوانین رو میکشین بیرون و با ما به اشتراک میزارین … والا تا دیدم و یادم میاد همه ی زن و شوهرا دارن از خوردن و پوشیدن و درس خوندن بچه هاشون باهم بحث و دعوا میکنن … شما اولین کسی هستید که بمن یاد دادید حتی بچه ی آدم هم باید زندگیه شخصیه خودشو داشته باشه و ما نمی تونیم برای کسی غیر خودمون تصمیم بگیریم …
عاشقتونم و براتون همواره عشق و سعادت آرزومندم …
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD732MB62 دقیقه
- فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 10156MB62 دقیقه
101
چقدر موضوع مهمی را گفتید استاد
من تازه دارم در این زمینه خوب میشم
من همیشه ترس از محیط جدید دارم و هر جا میخوام برم استرس دارم و انقدر اموزشهای شما تاثیر مثبتی برای من داره که روز بروز این مسله داره کمرنگ تر میشه و الان وقتی خیلی میترسم فقط خدا را یاد میکنم و ارام میشم
و هر بار تکرارش میکنم ترسم کمتر میشه چقدر در سراسر ایران زیبایی هست که من ندیدم و نرفتم چون ترسیدم
و الانکه دارم حلش میکنم بارها مسافرتهایی رفتم که کمپ بوده و در چادر خوابیدم و چقدر شهر های مختلف دیدم
استاد شما بی نظیرید اینکه خودتون دست خدا میسپارید میرید در دل شهر ها ث کشورها بااینکه پول بهترین هتلها را دارید اما میرید تجربه میکنید
چقدر داستان نترسیدنتون زیبا بود که در مقابل زور همیشه بجای ترس ایستادید حتی کتک هم خوردین اما از حقتون نگذشتید و چقدر ما بخاطر همین ترسها کنار کشیدیم
استاد من از وقتی با شما اشنا شدم یک مسافرت تایلند رفتم که دقیقا مثل شما رفتار کردم گذاشتم خدت هدایت کنه و عالی پیش رفت حتی وقتی شبها بیرون بودیم باز خیالم راحت بود حتی وقتی جاهای ناشناخته را خودمون میرفتیم باز خیالم راحت بود چون یادم دادین خدا هست
بعد از اون یک مسافرت دشت سوسن رفتم که وسط دشت با ادمهای زیادی چادر زدیم بااینکه محیطتش دور بود و حتی انتن نداشتی وسط اب بودیم بازم من خودمو به خداسپردم و همه چیز عالی پیش رفت بعدش رفتیم کردستان اینبار هم در طول مسافرت روستاها و… رفتیم بااینکه جاهای غریبه و ادمهای متفاوت بودن باز خدا باهام بود و ارام بود و حتی رفتیم سمت الیگودرز یک شب در کنار چشمه خوابیدیم جاییکه تاریکی مطلق بود و سمت این شهرها همه ترس دارن بخاطر افراد محلی اما من باز خیالم راحت بود خداهست
اره من ترسهامو با خودم داشتم حتی ضربان قلبمم بالا میرفت اما من روبروشون میایستادم میگفتم خدا هست و واقعا خدا بود و من خیالم راحت بود
استاد شما با اموزشهاتون در این یکسال اخیر زندگی من چنین تحولی ایجاد کردین من الان نسبت به یکسال گذشتم هم خیلی جاها رفتم هم خیلی شجاع تر شدم چقدر این اموزشها مفید هست
ممنون که انقدر قشنگ توضیح میدین
چقدر خوبه با مثالهای خودتون توضیح میدین قشنگ مفهوم درک میکنیم وقتی بحث شجاعت اومد اینکه اهرم رنج و لذت برای ترسهاتون استفاده میکنید مثال زدین باعث شد بیشتر از این اهرم استفاده کنم دقیقا قبل از جا به جایی خونه ترس داشتم نشستم همین اهرم رنج و لذت نوشتم و انقدر برام منطقی شد که ترسهام کمرنگ شد مثلا الان در برابر کیک خوردن هم بکار گرفتم همون لحظه توی ذهنم این جمله را میارم من با خوردن کیک چی بدست میارم با نخوردنش چی و منیکه عاشق کیک بودم الان خیلی راحت نمیخورم خیلی این اهرم فوق العاده هست
و بعد تجربه ناشناخته ها که فکر میکنم یکی از علتهاش همینه شما اهرم رنج و لذت خودکار ذهنی بکار میبرید لازم ندارید دیگه بنویسید بشینید بهش فکر کنید من قبلا نیاز داشتم بنویسم تا بتونم جلوی وسوسه ها و جلوی ترس هام بگیرم اما الانکه تمرین کردم نیاز نیست بشینم وقت بزارم تا بتونم رفتار درست بکنم الان سریع ذهنم میگه اینکار خوبه اگه خوبه چرا اینکار بده اگه بده چرا
چرا از لدت شیرینی بزنی چون لذت یک اندام خوب را داری و دقیقا توی ذهنم سریع در عرض چند ثانیه همش میاد بعد راحت میگه نه ممنون من نمیخورم بعد وقتی میبینم بشفاب روبروم هست و داره چشمک میزنه سریع جامو عوض میکنم یا بشقاب به شخص دیگه ای میدم که نباشه و انقدر این روش جواب داده که من الان کیک تولد نمیخورم دیگه حالا من کسی بودم که معتاد شیرینی و اگه شیرینی بود صبحانه ناهار شامم شیرینی میشد اما الان فهمیدم لذت لحظه ای مهم نیست وقتی رفتم مهمونی همه بهم گفتن چقدر اندامت مثل باربی و چقدر خوش اندامی انقدر این جمله و تصویر خودمو توی ذهنم تداعی کردم که الان هر روز یکساعت پیاده روی را هم به برنامم اضافه کردم حالا کلا من اصلا چاق نیستم و اضافه وزن اصلا ندارم اما دارم انقدر از این روش استفاده میکنم که سالم زندگی کردن برام تثبیت بشه چون یک بدن سالم با خوراک سالم و فعالیت درست همیشه سالم میمونه من روزبروز دارم زیبا تر میشم و با افزایش سن نگران نیستم
همین اهرم برای صبح بیدار شدن و برای کتابخوندن و… هم بکار گرفتم الان خیلی منظم شدم ممنون استاد که انقدر خوب اموزش میدین
مسله بعدی ترس ها را گفتید که من خودم استاد ترس های بی مورد بودم برای بقیه هم حتی نگران بودم خودم که بکنار و وقتی تونستم توحید و ایمان برای خودم بارها مرور کنم الان میگم تهش مردن و مردن دست خدا هست ترس هام خیلی خیلی کمرنگ شده و میدونم که این جسم فانی من اخر میمیره پس بزارم لذت ببرم و چقدر بی پروا تر شدم قبلا برای مرگ بقیه غصه هم میخوردم حتی برای فیلمهای غمگین هم گریه میکردم بااینکه فیلم بودن اما الان میدونم هیچ چیزی بدون اذن خدا نیست پس اگه مرگ کسی رسیده من مقصر نیستم من کاری نمیتونم بکنم من فقط میتونم خودم از زندگیم بهتر استفاده کنم و چقدر من ارامتر شدم منیکه شبها برای فکرهای منفی حتی خواب نداشتم الان در ارامش میخوابم
و قسمت دست خدا برای شما در فرانسه که انقدر منم دست خدا را دیدم که الان میفهمم این شخص از سمت خدا هست قبلا در صدد جبران بودم حس عذاب وجدان داشتم که خب پس منم باید سریع جبران کنم لطف کرده اما الان یادگرفتم از خدایم تشکر کنم و منم دست کمکی برای دیگران باشم نه اینکه سریع بخوام جبران کنم و دست خدای شما در فرانسه اون خانم بودن که چقدر هم براتون مفید واقع شدن
یکجایی به مریم جان گفتید کمالگرایی اینه استاد مثل روانشناس ها شدین من جا خوردم مریم جان یک جمله و رفتار متفاوت گفت شما سر ضرب جواب درست دادین مریم جان تایید کرد منم تایید کردم چون منم کمالگرا هستم و تایید دیگران برام خیلی مهمه و شما با یک جمله تشخیص دادین من تست روانشناسی که روانشناسم گرفت بهم گفت گاهی متعجب میشم از جوابهای عالی شما جوریکه میگم چطور انقدر خوب جواب میدین انگار اون پاسخ مخصوص منه که ازتون پرسیدم چقدر فوق العاده هست یک زمانی استر هیکس میدیم دقیقا روی سن ازش سوال میپرسیدن من جوابم یک چیز دیگه بود بعد یک جوابی میداد انگار از دنیای دیگه بهش الهام شده حتی نوع بیانش من متعجب نگاش میکردم این جواب صددرصد درسته اما چطور انقدر سریع پیداش کرد که بعد شنیدم که واقعا انگار ارتباطی با روحی داره که ازش میپرسه کتابش که خوندم دیدم کامل گفته که ارتباط گرفته و شما استاد دقیقا در همون مرحله هستید همون شیوه یک مکث پشتش جواب درست
خارق العاده است این توانایی
چقدر دوس دارم به این مرحله برسم
جواب درست در زمان درست توسط، ذهن من…
این شیوه با تمرین فکر کنم ایجادبشه مثلا مهران مدیری در برنامه هاش سر ضرب جمله ای میگه که باعث خنده حضار میشه همسر خودم سر ضرب جک میسازه که شما براش یک کلمه بگو سر ضرب یک چیزی میگه که ساعتها بخندی
چقدر این توانایی خوبه و فکر میکنم منم با تمرین میتونم بدستش بیارم و استاد شما در این کار فوق العاده عالی هستید جملات درست بر زبان شما میاد که من همش میگه اینا را از کجا میگه چطور به ذهنش میرسه
عالی بود جوابهاتون مرسی که هستید