سریال زندگی در بهشت | قسمت 102 - صفحه 10

213 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد مهدی عباسی گفته:
    مدت عضویت: 982 روز

    به نام خدا

    روز شمار تحول زندگی من روز 104

    غرور مولد

    خاطره ای تعریف می‌کردند که خیلی واضح غرور در آن واضح و روشن است.

    دوستی دارم تعریف میکرد در ثبت نام مدرسه از ما مدارک خواستند و و مدارک را تحویل دادیم،مسئول ثبت نام از من کاملی خواست و من بلد نبودم،پدرم به من نگاهی کرد و گفت:9 سال هستش درس میخونی نتونستی کدملی خودت رو حفظ کنی و با ناراحتی و خشم با من رفتار کرد.

    یه چیزی درون من داشت فوران میکرد و نمی‌تونستم جلوی اون را بگیرم،تصمیم گرفتم هر طوری شده درسم را خوب بخوانم و موفق شوم و توانست نمرات بهتری نسبت به گذشته اش بگیرد.

    این همان غروری است که اکثر ما با اون برخورد میکنیم و میتواند برای ما خیلی عالی عمل کند و عامل پیشرفت ما باشد.

    مورد بعدی.رسیدن به درآمد یا روابط دلخواه است،برای تکمیل شدن این موضوع فایل (داستانی درباره هدایت الهی)را مشاهده کنید و به من خیلی کمک کرد که مسیر را انتخاب نکنم،فقط به خواسته ام توجه کنم.

    شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1591 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربان

    وسلام به تک تک دوستانم

    روزشصت وپنجم،روزشمار توانایی تشخیص اصل از فرع…

    یکی دیگه از عادات خوب وپسندیده ای که من از شما استادعزیزم یادگرفتم هوشیار ودر لحظه زندگی کردنه واینو از توجه کردن به زیبای های اطراف بدست آوردم، کسیکه دنبال زیبایی ها باشه همیشه سعی میکنه هوشیار باشه اگاه باشه، متوجه کانون توجه اش باشه…

    خب تو گذشته وقبل آموختن این آموزشها به نظر من زیبایی در اطرافم وحداقل توی زندگیم وجود نداشت، چون از دید من هرچی زیبا بود غیر قابل دسترس بود مال از ما بهترون بود، زیبایی های طبیعت رو هم مدتهابود اونجور که باید مثل زمان بچگیم دیگه نمی تونستم درک وحس کنم، انگار تمام وجودم رو غم ودرد گرفته بود ناامیدی گرفته بود، یه چندسالی بود که انگاری ابرهای سیاه بدشانسی وبدبختی از آسمون زندگیم نمی رفتند و همیشه آسمون زندگیم کبود بود و تاریکی همه ی زندگیمو گرفته بود…

    خب چون اون وقتها تصورم این شده بود که دچار جبر خداوند وسرنوشت از پیش تعیین شده ای هستم، از اونجا که آدمها وشرایط رو مسئول ومقصر میدونستم توی زندگیم برای اینکه انقدر سیاه بخت شدم، اینکه همه چیز برام سیاه وسفید باشه نه رنگی رنگی، چیز طبیعی به نظر میرسید وپذیرفته بودم که خب به خاطر اتفاقاتی که توی سرتاسر زندگیم افتاده، حالا دیگه من یه بخت برگشته ی بدبختم باید بسوزم وبسازم…

    آخه برای چی می بایست سپاسگزار میبودم و قدردان، برای چی باید زیبایی هایی که مال خودم وتوی زندگی خودم نبود رو می دیدم وستایش میکردم؟؟؟

    ای واااای از بی خدایی و نشناختن خالق، ای وااای از کوری چشمها و کری گوشها و سیاهی وسنگی شدن قلبها بر اثر بی ایمانی و دوری از اصل( از خداوند)

    تغییر زاویه دید، تغییر تفکر وباور، تغییر راه وروش زندگی، ودر نهایت تغییر شخصیت ،یه شبه اتفاق نمی افته زمان میبره، چندین ماه اگه واقعا تسلیم باشی و شاید بیشتر وبرسه به چندین سال اگه هنوز عاجز وتسلیم نباشی در برابر جهل وناتوانی خودت…

    اما وقتی می بینی بابا، کسی هست افرادی هستند که شرایطتشون مثل خودت بوده وحتی گاهی بدتر، ویه روزی مثل تو همینقدر سردرگم و پریشون بودند وناامید، امااا تصمیم گرفتم که در برابر قدرتی که خالقشون هست ودلشون گواهی میده به وجودش، تسلیم بشند…

    ودقیقا از همون نقطه از همونجا، تغییرات مثبت توی زندگیشون اتفاق افتاده…

    من بارها تو دیدگاهام نوشتم که اوایل فقط تقلید میکردم از شما ومریم جان، با دیدن فایلهای تمرکز برنکات مثبت، سریال سفر به دور امریکا وسریال زندگی در بهشت، با برداشتهایی که از موقعییت وشرایط ورفتار و گفتار وعملکرد شما عزیزان داشتم، سعی میکردم همونهارو توی زندگیم پیاده کنم..

    احساس میکردم گوشها وچشمها وقلبم دارند باز میشند، احساس میکردم از اون فضای تنگ وتاریک و سیاه و آلوده دارم از یه تونلی که روشن و نورانی هست به سمت یه دشت نورانی قدم برمیدارم، هرچقدر بیشتر با دیدن فایلهاتون ،جاهایی که میرفتید خوراکیهایی که میخوردید چیزهایی که میخریدید ذوق میکردم و با تحسین وسپاسگزاری شما منم از خداوند سپاسگزاری میکردم به خاطر موقعییتهای شما و اونچه که توی زندگی خودم داشتم، احساس میکردم امید وآرزو داره توی وجودم شکل میگیره، وقتی میدیدم از گذشتتون میگفتید و توضیح میدادید که چطور تغییر کردید منم امید وانگیزه میگرفتم…

    به غیر از قولی که بهتون داده بودم وعهدیکه باخودم بسته بودم که 6 ماه مدام با فایلها وآموزه های شما زندگی کنم، دو چیز خیلی کمکم کرد که بتونم این روند رو سریعتر بگذرونم و پیشرفت بیشتری توی این مسیر تغییر داشته باشم، اونم خوندن قرآن با معنی وبدون تعصب بود اونم هر روز وهر شب، و بعدیش هم این بودکه توی حال بد خودم رو نگه ندارم وحتی تو دل بدترین شرایط اگه حالم بدشده و درازکشیدم پاشم برم یه دوشی بگیرم یه غذایی درست کنم یه فیلم کمدی ببینم، پاشم برم تو دل طبیعت وکلا پارکی خیابونی سینمایی کافه ای رستورانی،و….

    خلاصه اینکه خودم رو نگه ندارم تو حال بد، که بیشتر غمگینتر وافسرده تر بشم، کاریکه تو گذشته زیاد میکردم یا قرص میخوردم میخوابیدم یا ساعت ها گریه میکردم یا ساعت ها به سقف خیره میشدم، یا ساعتها در مورد مشکلاتم با شخص دیگه ای مثلا درد دل میکردم!!!

    طوریکه هی دامن میزدم به اون شرایط بد ومنفی!

    اوایل وقتی میخواستم شرایط رو از منفی به مثبت تغییر بدم یه جورایی باید زور میزدم تا بتونم تمرکزم رو نگهدارم روی چیزهای زیبا ومثبت، اما کم کم خود جهان هم پاپیش گذاشت تا کمکم کنه ، یه جوریکه بیشتر شرایط دیدن زیبایی ها ورفتن به طبیعت و خوش بودن وشاد بودن برام مهیا میشد، جوریکه اگه خودمم راغب به رفتن نبودم بلاخره کسی بود که مجبورم کنه منو ببره بیرون و همینکه پامو از خونه میذاشتم بیرون انگار روحم تازه میشد ، همینکه نسیمی به صورتم میخورد، همینکه مردم رو میدیدم که تو کوچه وخیابون وبازار وطبیعت در رفت وآمدند همینکه چارتا حیوون و حشره و…میدیدم…

    همینکه ابرها و آسمون بالاسرم و گیاهان رو میدیدم کلی حالم خوب میشد…

    من از شما داشتم یاد میگرفتم که اگاهانه توجه ام رو بذارم روی زیبایی ها، یه مدت که گذشت دیدم من هنوز توی زندگیم خیلی نعمت هست که باید به خاطرشون سپاسگزار باشم، خیلی از کارها هست که می تونم انجام بدم که فقط از پس خودم برمیاد و کلی منو جلو میندازه وباعث میشه من تمرکزم از منفی ها و نشستن وفکر کردن دست بردارم، دیدم که کجاها خداوند توی زندگیم خیر وشر رو بهم الهام کرده و من خیره سرانه و از روی جهالت خودم برای خودم بد خواستم، متوجه شدم که اصلا رفتار دیگران نمی تونه تعیین کننده حال درونی من باشه واین من هستم که به خاطر نداشتن عزت نفس، نداشتن احساس لیاقت وخودارزشمندی، واحساس گناه، حال خودم رو با هر حرف وعمل بیرونی بد میکنم…

    خب آدمیکه همش نشسته توخونه وبه منفی ها توجه میکنه بایدم منفی نگر و بدبین بشه…

    یکی دیگه از کارهایی که با دیدن سریال زندگی در بهشت خیلی کمکم کرد که بتونم آگاهانه خودم رو سرگرم کنم وتو حال بد نمونم این بود که همیشه یه لیست بلند بالا تهیه میکردم از کارهایی که باید تو خونه وبیرون خونه انجام بدم حالا به هر دلیل وبهونه ای اونهارو یا نیمه کاره رها کرده بودم ویا اصلا شروعشون نکرده بودم..

    از مرتب کردن کشو وکمد لباس ها، و نظافت خونه و تعمیر برق وتعویض لامپ و تعمیر چیکه کردن شیرهای آب گرفته تاااااااا، دوباره از سر گرفتن نوشتن قصه ها و رمانها و داستانهایی که 20 سال قبل نوشته بودمشون یا نیمه کاره ولشون کرده بودم…..

    یه روزی چشم باز کردم دیدم بعد یکسال واندی،از یه آدمیکه تصمیم گرفته بود خودکشی کنه و هیچ امید وانگیزه ای برای ادامه زندگی نداشت، تبدیل شدم به لطف الله مهربان به کسیکه 3 تا از کتاب هاش چاپ شده، برای خودش شغلی ومنبع درآمدی داره، کلی مسافرت وگردش وتفریح رفته، کلی دوست جدید و خوب پیدا کرده، روابطش تاحدود زیادی ترمیم شده و حال دلش باخودش خوبه و به یه صلح درونی با خودش وجهان رسیده وکسیکه فکر نمیکرده بتونه دوره ای تهیه کنه، هر ماه روتین مثل آب خوردن دیگه میتونست دوره 12 قدم رو تهیه کنه تا بیشتر رو خودش کار کنه …

    وشکرالله مهربان این روند همچنان ادامه داره وهر روز همه چیز در وجود من وزندگی من بهتر از دیروزم هست اگر چه هنوز اول راهم وتازه زندگیم حالت نرمال وطبیعی به خودش گرفته وبرای عالی شدن باید توی این مسیر باعشق وامیدو توکل وایمان ادامه بدم ان شالله…

    وقتی به اون درک وباور برسی که خداوند همه چیز در جهان رو مسخر تو آفریده ودر اختیارت گذاشته تا شادو خوشبخت و راحت زندگی کنه انگار همه چیز به طرز عجیبی زیبا وشگفت انگیز میشه ودیگه نیازی نیست که بخوای سعی کنی تا تمرکزت بره روی زیبایها ویا دنبال زیبایی ها بگردی….

    همه چیز خود به خود زیبا هست…

    وانگار همه ی زیبایی ها برای توهستش مال خودت وتو صاحب اینهمه زیبایی هستی…

    یکی از تاثیرات عادت به دیدن زیبایی ها اینه که حتی وقتی اتفاقی به ظاهر بد وتلخ و نازیبا میفته، تو دیگه عادت کردی که بگردی دنبال حکمتش( یعنی دیدن زیبایی وشگفتی در اون اتفاقی که قراره بعدش برات رقم بخوره) یا اصلا در دل همون اتفاق به ظاهر بد هست، فقط کافیه از خدا بخوای خیر وخوشیش رو به طور واضح بهت نشون بده…

    خدارو هزاران بار شکر، که توسط شما استادقشنگم انقدر راحت وآسون، راه و روش رسیدن به آرامش وشادی و خوشبختی رو پیدا کردم و یاد گرفتم.

    ودارم توی زندگیم ازش استفاده میکنم..

    دوستتون دارم زیااااد، ان شالله کنار مریم جان هر لحظه وهمیشه در پناه امن خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    ALi گفته:
    مدت عضویت: 1516 روز

    سلام و عرض ادب

    چقدر زیبا و به دل من نشست خدای من سپاس گزارم ازت

    موضوعی که بود بحث اینکه تو زمینه کاری خودم میخوام دانشمند و مخترع بشم

    اینکه تو فایل شوق و اشتیاق بود که نوشتم

    امشب تو این فایل الهامی شد نمیدونم باور جدیدی برام ساخته شد که علی این علاقه ای که واقعا داری بهش خودش یکتا پرستی همین شغلت که میخوایی ادامه بدی و لذت میبری ازش خودش یکتا پرستی برو جلو با تمام نیروی که خداوند تو وجودت ظاهر کرده و همیشه میگم تو محل کار خدا تو انجام بده من فقط میخوام از کار کردنم لذت ببرم جوری برام اوکی میکنه که وقتی تمام میشه لذتی میبرم از نوع کارم که حد نداره

    خلاصه هر شغلی که هستی و میخوایی گند اون شغل رو در بیاری ببینی اخرش چی هست و به کجا میرسی خودش یه نوع یکتاپرستی و تسبیح گفتن خداوند چون داری از توانایی های که خدا بهت داده و تو رو تو مسیر گسترش جهان قرار گذاشته من میگم خودش پرستش خداونده

    فی امان الله

    شب خوبی داشته باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 1431 روز

    روزشمار 104

    سلاممم

    خیلی این فایل رو دوست داشتم یه همچین رابطه ای که سوال و جواب پرسش و پاسخ بینتونه و یجورایی بهم کمک میکنید همدیگه رو راهنمایی میکنید این جو بینتون رو خیلیی دوسش داشتم .

    اونجایی که استاد گفت هرکاری ک میگفتن نه نمیشه من میگفتم خب پس این کار رو انجام بدم درمورد غرور یاد امروز افتادم ک بین بچه های دانشگاه بحث شد ک برای کارشناسی اصلن نمیشه مهاجرت کرد و وقتی میری کشور دیگه باهات مثل یه کارگر رفتار میکنن و نمیدونم مهاجرت تحصیلی برای کارشناسی فقط برا پولداراس اونا راحت میتونن توی مقطع کارشناسی برن کشور دیگه تحصیل کنن و برای کارشناسی اصلن فکر رفتن نکن و بشین ارشدتم بخون همون موقع من گفتم خب من میرم میشم اولیش ک تونسته تا بفهمید میشه تا بقیه بااین حرفا ناامید نشن میرم میشم مثال نقص برای شما؛آخه من امسال باید برا ارشد ثبت نام میکردم ولی تصمیم جدی گرفتم ک ثبت نام نکنم و تمرکزمو بذارم روی رفتن حالا باهر روشی با تحصیل بی تحصیل ولی تحصیل ارشدمو باید کشور دیگه بخونم و برا من نشدن معنی نداره و ریسک خیلی بالایی کردم ولی یه حسی بهم میگه کارم درست بوده و قطعا نتیجه میده و سال دیگه انشالله مهاجرت میکنم.

    بازم میگم چقدر رابطه بینتون رو دوست داشتم و چقدر خوشحالم ک یه نمونه واقعی از اون روابط دلخواهمو دیدم لااقل باور کنم ک واقعا وجود داره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1041 روز

    به نام خداوند مهربان

    امروز روز 104ام از این سفره شگفت انگیزه

    و الان ساعت دو ربع شبه و خداروشکر امروز یه جوری پیش رفت و خداوند خدایان کرد که تمام کارهایی که تو برنامم بود انجام دادم و فردا هم به استقبال یه تجربه جدید میرم و بعد انجام تمرینات دیگم اومدم که روزشمار امروزم ببینم و به تعهدم عمل کنم ،خدایا شکرت ساعت دوو 17دیقه شد و من هنوز بیدارم و پراز انرژی ، و این فایل و کامنت منتخب فایل که خیلی زیبا بود ، من عاشق تعجب استاد شدم که گفتن عجب جمله ای گفتم و بازهم مثل همیشه اعتبارشو‌دادن به خداوند مهربان و همواره این هماهنگی رو حفظ میکنن و هدف منم از سبک شخصی نزدیک شدن به این استانداردهاس به این ارتباط عمیق با الله یکتام و به این آرامش و سلامتی و….چیزای خوب و عالی ، اونجا که استاد داشتن راجب غرور توضیح میدادن ،اون تیکه که مکث کردن و گفتن حالا کلمش مناسب نیست و بعدش اون خنده ی ریز مریم خانوم چقدر منو خندوند این وقت شب ، تو اون لحظه دوس داشتم دوتاتونم محکم بغل کنم ، و اما چقدر توضیحات ارزنده ای و یعنی آنقدر لذت می‌بردم از توضیحات و جملات مطرح شده که وقتی استاد توجهش به درخت و دور و بر بود هی تایم کلیپ و چک میکردم و حتی ثانیش مهم بود برام و میگفتم استاد برو سراغ جواب به جملات و اونجایی درمورد سبک شخصی توضیح دادن چقدر برام مفید بود و چقدر هدایت بود واقعا برای من ،اینکه من یک سری معیار برای خودم داشته باشم ولی معیارهایی که خودم بهشون رسیدم نه معیار مورد تایید یه نفر دیگه یا یه حربه دیگه یا یه گروه دیگه و…. نه معیاری که خودم بهش رسیدم و «سعی کنم هربار خودمو با اون معیارها بسنجم ،و خودمو هر بار سعی کنم به اون ایده عالی که توی ذهنم ساختم نزدیک تر کنم ، یعنی موفقیت خودمو اینطوری بسنجم که هر بار ببینم چقدر به اون سبک شخصی خودم و به اون ایده عال خودم که در ذهنم نزدیکتر شدم و این منو از خیلی از دام ها و تله ها حفظ می‌کنه و نجات میده چون من تعریف خودمو از موفقیت دارم و معیارهای خودمو پس همه چیز دست خودمه دیگه ،دیگه تو دام مقایسه ، چشم و هم چشمی ، حسادت و…. خیلی چیزهای دیگه نمیفتم ،چون من برای خودم سبک شخصی دارم و سبکی که خودم انتخابش کردم ، و اون صحبت های عالی استاد راجب مسیر و الهامات و اینکه مسیر هر شخص یونیکه و منحصر به فرده و این جمله که استاد گفتن که هرشخص و مسیرش براساس تواناییش و باورهاش و مدارش وخواسته هاش یک قدمی بهش گفته میشه و بعد از انجام اون قدم بعدی بهش گفته میشه،چقدر طلایی بود این جمله برام و چقدر ارزشمنده این آگاهی ها ،خدایا صدهزار مرتبه شکرت ، و اینکه من باید پیرو الهاماتم باشم و اعتماد کنم به خدایی که منو کاملا می‌شناسه سلول به سلول منو و براساس موقعیت و شرایط و باورها و خواسته های من می‌دونه چجوری منو هدایت کنه و چه قدمی بهم بگه ، خدایا شکرت چقدر خوب بود این فایل و چقدر یادگرفتم ،خدایا شکرت که به من این قدرت و دادی و این اراده و حوصله و علاقه و عشق و در من ایجاد کردی که تا الان بیدار باشم و بتونم به تعهدم عمل کنم .

    تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم .

    در پناه الله یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1393 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا

    روز 104ام و تعهد من

    تعصب

    غرور مولد

    عزت نفس

    امروز که در کوهای داراباد قدم میزدم،زمانی که باد خنک صورتمو نوازش میکرد،صدای رودخونه ی زلالی که خیره شده بودم به موجهای ریزش که زیر نور افتاب،درخشش هرچشمیو مجذوب میکرد ،یهو خودمو تنهای تنها فارق از هر رابطه ای از هر بندو فکری دیدم

    به خودم گفتم چرا از ادمها متوقعم؟

    چرا برای روابط و ادمهای زندگیم ،بایدو نباید تعریف میکنم؟

    مگر نه اینک همه ی اینها ،از پدرو مادر بگیر تا دوستو روابط دورو‌نزدیک،برای حال خوبه من فرستاده شدن

    پس چرا گاها برای نبودشون،برای رفتارشون،برای کلامشون،برای نگاهشون،متوقع هستم؟

    چرا هنوز باور ندارم که ادمهای غیر هم فرکانس،بدون درد،بدون ناراحتی،بدون زجر از هم فاصله میگیرن؟

    چون جدایی،با درد و گریه برام شکل گرفته؟

    شایدم ،عاملی به اسم وابستگی که از نبود چیزهای مهمتر در درونم هست،باعث این باور شده!

    گاهی دلم برای ندا سوخت

    گاهی دلم براش گرفت

    همینطور ک زل زده بودم به رودخونه،بغض کردم براش

    چرا درک نکرده بودم که من ناظرم براین دختر

    ندا ،تنها میدید خودشو

    ندا ترس داشت از ،ازدست دادنها

    چون نمیدونست چه منه قویی ناظرشه

    منی که در وجوده همه ی ادمهاست

    منی که به شکل های مختلف،در ارتباط با ندا بودن

    و ندا اگاه نبود از این من ها

    ندا ناراحت بود و دلگیر از نشدن ها

    اگاه شدم که همه ی این ترس ها،بخاطر کم بودنه چیزی در منه

    همه ی اون چیزهایی که از ادمها انتظار داشتم در خوده منه

    و اگه متوقعم از ادمها،بخاطر نامرتب بودنه درونه

    ندا رو زخمیو گریون میونه ادمها دیدم که وقتی داشت بهش سنگ میخورد،نمیگفت نزنین!با بغض میگفت چرا من!؟

    چون پذیرفته بود که این زخمها هستن ،باید سنگ خورد،باید گریه کرد،باید قربانی شد..

    ولی حالا اگاه شدم که منه قوی،باید فرکانسی میفرستادم که همه جا با عزت،با احترام ،با عشق،با مهربونی باندا برخورد شه!

    برای ندا خوشحالم

    چون الان منی داره که درکش کنه،نزاره ضعیفو متوقع باشه

    هرچی میخواد براش فراهم میکنم

    این من ،از خداست

    بی نیازه

    قدرتمنده

    و حالا هروقت،چیزی اون بیرون ندارو ناراحتو نگران کنه،غصه نمیخورم براش، چون تصمیم گرفتم بیشتر بگردم در من،که کجا چیو کم گزاشتم براش که این احساسو داره و براش از ناظرترین ناظرها بخوامو فراهم کنم

    ندا حالا رهاتر شده

    رها از هر قیدو بند

    رها از هر نوع روابط

    امروز ارامتر از روز قبلم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1853 روز

    به نام مهربان پروردگارِ هدایت گَرَم.

    غرور باید مولد باشه ،یعنی من برای خودم ارزش قائل باشم و به کسی باج ندم و شرک نورزم، این تعریف جدیدی از غرور بود که قبلاً هیچ جا راجبش نشنیده بودم ، از شما شنیدم و برام بسیار کارآیی داشت واقعا نگرشم رو تغییر داد و زندگیم رو زیباتر و متنوع تر کرد . سپاسگزارم از شما.

    «زندگیت رو براساس معیارهای خودت چیدن یعنی تمرکز برخودت،» واااااقعا زیبا بود واقعا به قلبم نشست

    تاقبل از آشنایی باشما به هیچ وجه،سبک شخصی نداشتم و فقط داشتم زندگی گذشتگانمو تکرار میکردم و همونجور که واضحه زندگیم پر بود از ناراضایتی و نازیبایی ، واستاندارد هام بسیار پایین بود و توجهم عملا به خودم نبود

    خدارو هزاران بار شاکرم که هدایت شدم به آگاهی های شما ،تا دوباره خودمو تربیت کنم، باورهای قدرتمند جدید بسازم و استاندارد هامو بالاببرم و سبک شخصی که بسیار بسیار ازش راضی هستم و بر مبنای خودارزشمندی و احساس لیاقت بنا شده و توش توحید و ایمان به خداوند موج میزنه رو داشته باشم و آرام و راضی و شادتر باشم

    سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی های زندگی ساز رو دراختیارمون قراردادین.

    حالا تمام تمرکزم روی بهبود خودمه و طبق قانون عمل میکنم و دوستدارم هرروز ماهرترشم در انجام عملی قوانین.

    «رسیدن به موفقیت مثل اثر انگشت مختص به خود شخصه و اگر غیر ازاین فکر میکنم بخاطر باورهای محدود کننده خودمه ،» من واقعا به این موضوع باور دارم و خداروشکر ازش پیروی میکنم و این آگاهی باعث شده تا آرام باشم و نخوام که تقلید کنم و با آرامش ولذت تکاملمو طی کنم.

    راجب تجربه های جدید و داشتن کنجکاوی….

    برای من اینجوریه که اگر نترسم ، سعی میکنم مسیر جدید امتحان کنم ، حالا چه موقع نمی‌ترسم ؟؟ زمانی که باور داشته باشم که خداوندحمایت و هدایتم می‌کنه ، پس حالا که می‌خوام جاهای جدید امتحان کنم باید روی باورهای توحیدیم کار کنم و هدایت رو باور داشته باشم و خودمو لایق هدایت شدن بدونم.

    خدایا سپاسگزارم که هدایتم کردی به این سایت توحیدی تا ترو بیشتر بشناسم تا در امتداد این شناخت زندگی زیبا و راحت تری داشته باشم ، وآسان بشم برای آسانی ها.

    سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم و مریم جون درصلح ،که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین

    دوستتون دارم و عشق برای خانواده بزرگم در سایت توحیدی عباسمنش 🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    محمود کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 961 روز

    به نام خداوند وهاب وعظیم

    خدارو سپاسگذارم برای این مسیر یگانه پرستی وتو حیدی که هر چقدر قدم برمیدارم وجلو میرم تشنه تر میشم

    خدایا شکرت

    قانون ومسیری که من از صحبت های استاد شنیدم ومی خوام اجراشون بکنم همیشه وهمیشه اینکه هیچ وقت نگاهم به بقیه نباشه توی هیچ موضوعی چه کاری باشه چه روابط

    چون مسیر هر کودم از ماها مسیر یکتاایه وجداگانست وهر مسیر برای هر فرد متفاوته وفقط برای اون شخص جواب میده نه با کپی کردن وتکرار کردن کارایی که بقیه میکنن که بگم فلانی با این شغل خاص یا با این جور شرایطی به ثروت رسیده واین طرز نگاه واین سبک زندگی کردن رو در خودم به وجود بیارم که با پشتوانه درست ونتایجی که خودم تا حالا توی زندگیم گرفتم وبا در نظر گرفتن اون راهو رسم درستی که از زندگی درک میکنم از الگوهای مناسب که فوق العاده ترین الگو برای من استاده که همین الگو ومنش رو سر لوحه زندگیم قرار بدم وبه این سمت حرکت بکنم که این مسیر بی انتهاست وهربار جا داره برای بهتر شدن وبازم بهتر شدن تا آخرین روز زنده بودنم

    ونکته بعدی این که میشه به چندینتا کار علاقه داشته باشم به شرطی که خودمو بشناسم میدونم که به چه کارهایی علاقه دارم

    مثلا برای خودم من به آشپزی علاقه دارم به رانندگی علاقه دارم به کشاورزی علاقه دارم به مدیریت علاقه دارم

    ولی نکتش اینجاست که استادم گفتن برم دنبال اون کاری که درحال حاظر به سمتش هدایت شدم وعلاقه هم دارم بهش برم انجامش بدم وخودمو توی سیکل دودلی نندازم که سمه این دودل بودن که تجربش کردم چند وقت بود که نمی دونستم توی کدوم حوضه وارد بشم چون واقعا تموم اون کارهایو که گفتمو علاقه دارم بهشون و مهارت هم دارم

    ولی گذاشتم که خداوند هدایتم بکنه واون رهو نشونم بده وقدم بعدیمو بگه که کودم قدمو توی کدوم مسیر بردارم وسپردم دیگه همه چیو دست خداوند واون داره منو هدایت میکنه که خدارو شکر شرایط جوری برام رقم خورده که العان دراین قدمم هدایت شدم به سمت رانندگی وراننده تریلی شدم واصلا اینقدر حالم خوبه که دارم یه کاریو انجام میدم وسائل درونشو حل میکنم که واقعا قبلا به این دید نمی دیدم این کاریو که قبلانم انجام می دادم وخدارو شکر از دودلی در اومدم ودارم قدم بر میدارم و می دونم خداوند خودش مثل همین کاری که تا العان برام انجام داده بعدا هم هدایتم میکنه که چه قدمیو بردارم خدایا شکرت که هدایت گرمی در هر لحظه خدایا شکرت

    ونکته جالب تراینه برام که شکر خدا من هردوتا دوره ای که استاد توی این فایل گفتنو دارم هم دوره روانشناسی ثروت هم 12 قدم که تازه قدم دوم از 12 قدمم ودارم میبینم نتایجیو که مثل سیل دارن وارد زندگیم مین خداییا شکرت

    ویه روز هیچ کودم از این موفقیت ها نبوده ولی حالا هست پس بقیشم همینجور بهترو بیشتر میاد توی زندگیم اگر من استمرار داشته باشم وثابت قدم

    خدایا تک تک ما بچه های سایت عباس منشو ثابت قدم واستوار توی دل این مسیر نگه دار که لیاقتشو داریم

    خدایا شکرت

    وامروز روز104 از روز شمار تحول زندگیم بود

    خیلی خوشحالم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1181 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام دوستان خوب خودم

    در این فایل من یاد گرفتم که همیشه باید در جهت خواسته ها و اهداف خودم قدم بردارم

    غروری که دارم

    تعصبی که دارم

    کارهایی که انجام می دهم

    همگی باید برای من مولد باشد و بتوانم از آنها در جهت رشد و پیشرفت خودم کار کنم

    باد بتوانم از آنها برای خودم انگیزه بسازم که در راستای اهداف خودم گام بردارم

    دنباله رو معیار و هدف خودم باشم و همان را برای خودم بسازم که در ذهن خودم دارم و دوست دارم که داشته باشم

    به این چشک ندوزم که فلانی چجور موفق شد و من هم دنباله رو همان راه و مسیر باشم

    همان کاری را انجام بدهم که دوست دارم و به آن علاقه دارم

    خدای مهربان همیشه و در حال در حال راهنمایی و هدایت من است و من باید از آنها الهام بگیرم و روی خودم کار کنم و بتوانم با آن ایده ها مسیری را انتخاب کنم که برای من بهترین باشد

    آن چیزی و آن کاری که به آن علاقه دارم را ادامه بدهم در همان موفق و پیروز خواهم بود

    کل این صحبت های استاد در مورد خودشناسی بود که همه آنها از داشتن احساس لیاقت و داشتن خود ارزشی منشا می شود

    ممنونم استاد عزیز از این فایل ارزشمند

    سپاس از خدای خوبی ها

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1058 روز

    روز 104 ، فصل چهارم روز شمار تحول زندگی من:

    به نام خدای فراوانی ها ، خدای روزی دهنده پربرکتم

    چقدر متن انتخابی از امین عزیز بسیار زیبا و به جا بود

    چه جالب دیدگاه خودش رو از مریم بانوی نازنین و استاد دوست داشتنی گفتن.

    و چقدر فوق العاده که شعر مولانا با متن شون هماهنگ شد .

    هر روزی که میگذره معجزه ،شگفتی ها و علاقه ام

    به سایت و شما دو تا فرشته مهربون بیشتر و بیشتر میشه واقعا سپاسگزارم

    خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که استاد مریم عزیزم

    اینقدر فروتن و با کمالات در کنارمون هستند و

    با ایده ها ‌و خلاقیت هاشون این آگاهی ها رو به گوش جانمون میرسونن.

    این فایل اینقدر بامزه و سرشار از نکته بود که

    من الان یکبار تصویری نگاهش کردم اما باید بارها و بارها صوتی شو گوش کنم تا بازم درکش کنم. و هر بار میام و نکاتی که درک کردم و دیدگاهم رو مینویسم

    البته تمام فایلهای استاد رو اگه صد بار ببینم میتونم صد بار دیدگاه مختلف بنویسم و البته من نمینویسم چیزی از درونم هست و میگه که اون لحظه می تونم بنویسم و بعدش اگه از گوشیم بیام بیرون حفظم نیست چی نوشتم گاهی از متن هایی که مینویسم خودم شگفت زده میشم …

    اون قسمتی که استاد گفت من برای خرید حاضرم 2-3 ساعت رانندگی کنم تا با کنجکاوی و کشف جاهای جدید و زیبا از مسیر لذت ببرم و ببینم

    واقعا برای من درس داشت و کیف کردم از این دیدگاه که اتفاقا خودمم الان چنین دیدگاهی دارم.

    خدای من چقدر شما شخصیتتون توحیدی ، شهودی و عملگراست استاد گلم.

    مورد دومی که خیلی برام زیبا و جالب بود

    شما موقعی که درختان از ریشه در اومده توسط توفان رو دیدید چقدر جالب سپاسگزاری کردید ، اعراض کردید و احساس خودتون رو خوب نگه داشتید.

    این موضوع چون به صورت عملی انجام شد واقعا کیف کردم که این آگاهی رو به صورت عملی دیدم و یاد گرفتم چطور در عمل و لحظه احساسم رو خوب نگه دارم

    خیلی خیلی سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: