سریال زندگی در بهشت | قسمت 103

دیدگاه زیبا و تاثیرگزار امین عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام الله یکتا

سلام و درود بر استاد عزیز شیرین تر از عسلم و مریم بانوی عزیز

سپاس و سپاس و سپاس برای این خریدی که همش زیبایی بود و نور بود و هدایت و آگاهی

استاد خیلی کیف کردم از این چند قسمت و اون گفتگوهای نورانی و خیلی خیلی درس ها گرفتم و خیلی خیلی باورهای اشتباه رو تو خودم پیدا کردم با همین چند قسمت

من فکر میکنم این چند قسمت مربوط به خربد قابلیت تبدیل به یه دوره رو داشته باشه با عنوان خرید بهشتی در جاده نور و آگاهی ….

من یه درس خیلی بزرگ گرفتم

یعنی خب شنیده بودم و خونده بودمن و دیده بودم ولی تو این فایل با توجه به صحبت هایی که فرمودید

به جانم نشست و بهش ایمان پیدا کردم و اون اینه :

نگاه متفاوت به همه چیز

یعنی استاد من حس کردم اون که همه از شما میپرسند یه رازی دارید و اون رو بگید

اون راز این نگاه متفاوته به همه چیز

از قرآن و بندرعباس گرفته تا شخصی مثل ترامپ

و این دید زیبای شماست که شما رو متفاوت کرده

و شو نیست و ظاهر سازی نیست ….

مثلا من خودم سعی کردم تو این چند وقته دیدم رو عوض کنم به خیلی چیزا ولی خب یه جاهایی دلم یه چیزیو میگه و زبانم یه چیز دیگه

ولی من حسم به شما اینه که با خودتون به صلح رسیدید و زبان و ذهن و دلتون رو یکی کردید و در هر چیز زیبایی ها رو میبینید

چقدر من درس گرفتم از صحبت هاتون در باره ترامپ و بندر عباس

یه شخصیتی که شاید میلیاردها نفر ازش متنفر باشن از جمله خود من که همینطوری بودم

ولی شما میایید و باز تو این شخص نکات مثبت پیدا میکنید و من خیلی تحت تاثیر قرار گفتم استاد عزیز

اون توصیف زیبای شما از بندرعباس و بندر لنگه

اصلا دید من رو عوض کرد و من بدون اینکه دیده باشم اونجا هارو تصورات دیگه ای داشتم

چقدر این دید مهمه تو نتایج و تو زندگی و دریافت های ما

شاید به ظاهر خیلی ساده باشه و تو حرف

ولی اینکه ما ذهنمون رو تربیت کنیم که اینطوری نگاه کنه به مسائل یه جهاد اکبر الهی میخواد

مثل یه اسب سیاه تنموند بسیار زیبا که ما میبینیم داره به راحتی به صاحبش سواری میده و میگیم چقدر راحته و زیبا و فکر میکنیم ما هم به راحتی میتونیم اون اسب رو داشته باشیم یه شبه و یه روزه

ولی خبر نداریم این یک اسب بسیار وحشی بوده که صاحبش به صورت تکاملی و به تدریج این اسب سرکش رو رام کرده و داره بعد اون زحمات و طی کردن تکامل از اسبش لذت میبره

پس من الان میدونم نمیتونم از خودم انتظار داشته باشم که دیدم مثل شما و یا حتی نزدیک شما بشه تو کوتاه مدت ولی تصمیم گرفتم این تغییر زاویه دید رو حتی نسبت به کسایی که ازشون متنفرم رو با جدیت بیشتری دنبال کنم و تکاملم رو طی کنم به مدد الله یکتا تا برسم به این دید زیبابین و الهی شما

استاد باید اعتراف کنم در طول میسرتون همش آرزو میکرم که ترافیک باشه و دیرتر برسید تا بیشتر حرف بزنید و ما بیشتر کیف کنیم….

چقدر زیبا در مورد زن زیبا حرف زدید و من از دیروز که قسمت قبلی تموم شد تا امروز

مثل کارتون فوتبالیست ها که سوباسا میپرید تو هوا و قیچی میزد و یهو سریال تموم میشد و من مشتاق بودم ببینم چی میشه و این توپ به کجا میره

دقیقا با همون حس منتظر این قسمت بودم و جواب شما

چقدر زیبا جواب دادید و درست مثل همیشه

من یه جایی قبلن خوندم یه جمله ای رو که با کسی ازدواج کنید که برای سالها و همیشه بتونید حرف برای گفتن داشته باشید

و استاد منم مثل شما عاشق حرف زدنم و خیلی وقت ها این حس رو با گفتگوی درونی و حرف زدن برای خودم و خدای خودم ارضا میکنم

و قشنگ به جانم نشست منظورتون رو ….

و ما قشنگ میبینیم تو زندگی خودمون و اطرافیان که یه موقع هایی حرفی برای گفتن نیست و نمیتونن حتی چند دققیه با هم حرف بزنند …

یعنی به نظر من البته زیباترین و بهترین معاشقه این حرف زدن با اشتیاق دو طرفست

یعنی تو با شور فراوان واشتیاق فراوان حرف بزنی و اون طرفت با اشتیاق بیشتر به تو گوش بده و تو اون برق رو تو چشمای عشقت ببینی وقتی داری باهاش حرف میزنی

به قول بابا طاهر عزیز

چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی

که یک سر مهربانی دردسر بی

اگر مجنون دل شوریده ای داشت

دل لیلی از او شوریده تر بی

و من این شوریدگی و برق رو تو چشمان مریم بانوی عزیز میبینم هربار و خدارو هزار مرتبه شکر

و اون اشتیاق تموم نشدنی ایشون برای شنیدن شما

واسه همینه میگید من به هر چه در زندگی خواستم رسیدم

یعنی استاد عزیزم کسی رو میخواستند در کنارشون که با اشتیاق گفتگو کنند و الان یک فرشته زیبا در کنارشونه که حتی وقتی استادم دارن با تلفن با فامیل هاشون صحبت میکنند

ایشون دارن حرفاشونو مینویسن….

خدارو صدهزار مرتبه شکر برای این رابطه الهی

باز هم تحسین میکنم این عشق الهی و زیبایی که بین شما دو عزیز جریان داره و آرزو میکنم آتش این عشق هر لحظه گرمتر و زیباتر باشه به امید الله یکتا

برسیم به کاسکو :

خدایا شکرت از این همه فراوانی برای هر کسی با هر سلیقه ای

استاد منم عاشق مدیام و تو فروشگاه هایی که تو ایران هست حالا در ابعاد کوچیکتر

اولین جایی که می رم بخش صوتی و تصویری هست و دیدن دمو هایی که از طبیعت و زیبایی ها با بهترین کیفیت رو این تلویزیون ها در حال پخشه

یه خاطره بسیار بسیار زیبا دارم که هیچ وقت یادم نمیره از این بخش:

چند سال پیش که من تو شمال زندگی میکردم و یه جورایی کاملا برشکست شده بودم و به درآمد صفر رسیده بودم

فقط داشتم از پس اندازم استفاده میکردم و داشتم دوباره کارم رو می ساختم بدون اینکه درآمدی داشته باشه ولی ایمان داشتم که میتونم

یه روز رفتیم توی یکی از این مراکز خرید توی شمال کشور شهر آمل

من راستش برای اینکه میدونستم پول زیادی رو نمیتونم صرف خرید کنم خیلی ناراحت بودم

وقتی رفتیم و وارد این فروشگاه شدیم برای تست یک موزیک شاد داشت از اسپیکرهایی که برای فروش گذاشته بودند پخش می شد

که همونجا بچه های من که خیلی کوچیک بودن اون موقع شروع کردند به رقصیدن با اون آهنگ و اینقدر شاد و زیبا رقصیدن که من همه مشکلات رو برای لحظاتی کاملا از یاد بردم و یه حس خلسه ای بهم دست داد از رقص کودکانه و زیبا و رهایی بچه ها و محو و غرق تماشاشون شدم و خداروشکر برای لحظاتی رها شدم از اون فشاری که روی خودم حس میکردم

به خدا قسم اتفاقات خوب برا ی برگشت کارم و دوباره سرپاشدنش از همون شب و تو مسیر برگشت شروع شد

خدارو شکر الان که دارم براتون مینویسم به لطف الله یکتا و آشنایی با شما استاد عزیزم روز به روز هم دارم موفق تر میشم به لطفا و رزاق بودن بی نهایت الله یکتا

بیایم سراغ کاسکو یه دفعه با دیدن تلویزویون ها توی این فروشگاه یاد اون خاطه زیبا افتادم

استاد چه اسباب بازی های رویایی و زیبایی و چقدر این کریسمس و تزئیناتش رو من دوست دارم و یادمه یه خیابون هست سمت تحت طاووس تو تهران و مرکز فروش این تزیینات برای ارامنه عزیز هست و من سال هایی که محل کارم اون سمت بود ساعت ها میرفتم و با دیدن این با بانوئل ها و عروسک ها لذت میبردم و کیف میکردم و کلن به این اسباب بازی های چرخان و موزیکال بسیار بسیار علاقه دارم و خدایا شکرت برای دیدن این همه زیبایی

تو قسمت اسباب بازی ها پسرامم صدا کردم و ازشون خواستم که ببینن و اونام برای خودشون رویا سازی کنند و سطح خواسته هاشون رو ببرن بالاتر و سپاسگزارم استاد برای اشتراک این همه زیبایی

خدا میدونه شما و مریم بانوی عزیز چه نقش بسیار بسیار بزرگی دارید تو هدایت فرزندان ما و چه تاثیر شگرفی دارید میزارید رو بچه های ما

استاد عزیزم من دیگه اون پدر و اون امین سابق نیستم و اولا رابطم با بچه ها بسیار بسیار عالی شده و اینکه الان بچه هام اینقدر که حرف های شما رو من گوش میدم و میشنون ناخودآگاه تکرار میکنند و سعی میکنم مدام براشون حرف های شما رو در حد فهمشون بازگو کنم حالا چه مستقیم و چه به صورت داستان و قصه شبانه

یعنی از آگاهی هایی که از شما میگیرم قصه میسازم و با گفتنشون هم خودم درس میگیرم قبل خواب و هم بچه ها درس ها خواهند گرفت به امید الله یکتا برای زندگی شاد تر و بهتر

استاد عزیزم این آگاهی پیامبر گونه شما نسل ها و نسل ها روی زمین شادی و لذت و ثروت و ایمان تولید خواهد کرد و چه اجری رو نصیب شما میکنه را نمیشه وصف کرد فقط میتونم بگم الله اکبر از این همه خیر و برکت که به سمت شما سرازیر شده و خواهد شد ….

با دیدن اون همه فراوانی در کاسکو

با خودم گفتم امین تو این دنیا هیچ چیزی کم نیست و همه چی هست و ببین چقدر لپ تاپ و چقدر تلویزیون و چقدر لوازم خونه و غذا و فقط تو باید بخوای و بهت داده خواهد شد

و بریم سراغ چیدن وسایل توی ماشین :

راستش چقدر لذت بردم از اون فضا و اون ابرها و اون لوازمی که خریده بودید و اون ماشین های زیبایی که از پشت سرتون رد میشد

چقدر خوبه که توی آمریکا پارکینگ ها تو فضای بازه و چقدر لذت بخشه اون آرامش و اون بازی همه جا

یعنی نمیدونم ناخودآگاه آمریکایی ها پر از اینه که همه جاها بازه و پهناوره اگر البته لا ذهنشون جلوشو نگیرند

از کودکی عاشق خیابونای پهن و باز بودم و هستم و چقدر اینو من دارم توی امریکا تو همه ابعاد میبینمو چقدر این ماشین های فورد عظیمی که از بغلتون میشن برام لذت بخشن

خدایا شکرت برای دیدن این همه زیبایی و سپاس از شما برای اشتراک این زیبایی ها

استاد عزیزم من راستش خیلی از بسته بندی های مواد غذایی و این همه سلیقه و تنوع لذت بردم

یعنی بسته بندی اون انار و بادمجان رو که دیدم دیوانه شدم

چه شخصیتی میدن به مواد غذایی و چقدر لذت بخش میکنن خرید رو برای خودشون

استاد عزیز من یکی از چالش هام همیشه خرید گوجه فرنگی بوده و همیشه وقتی میخوام گوجه بخرم احساس میکنم که کریستف کلمب هستم که برای کشف یک قارهجدید داره تلاش میکنه

کشف گوجه های سالم در میان انبوهی از گوجه های …….

و چقدر اون گوجه های زیبا بهم حس خوبی داد و بهم گفت امین لازم نیست نگران باشی هست و زیادم هست فقط کافیه تو بخوای

و خدارو شکر کردم برای این همه تنوع و چقدر لذت بردم از اون شیرینی های فرانسوی با برچسب ساخت فرانسه و اون همه طعم و رنگ

خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت برای این همه زیبایی و فراوانی و آرزو میکنم روزی در کشورم

هم بتونیم به خوبی همه چیز رو تولید کنیم و هم اجازه بدیم از همه جا محصولاتی با کیفیت وارد بشه و اون وقت مردم سرزمینم خودشون انتخاب کنند

و این قطعا باعث شکوفایی تولید کننده ها ی خودمون خواهد شد و گسترش ثروت و نعمت

الهی آمین

استاد عزیزم و مریم بانوی عزیزم سپاس بی کران و بی کران برای این خرید بهشتی در این جاده زیبای نورانی و پر از آگاهی

بسیار بسیار بسیار لذت بردم و درس گرفتم و آموختم

عاشقتونم ……….

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    575MB
    48 دقیقه
  • فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 103
    44MB
    48 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

138 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مهشید» در این صفحه: 1
  1. -
    مهشید گفته:
    مدت عضویت: 1634 روز

    سلام خدمت اساتید عزیزم

    سلام به دوستان خوبم

    وااااااای خدای من

    استاااااد

    خانم شایسته……

    نمیدونم از کجا شروع کنم….. چطور بگم……

    این فایل نشانه امروز منه و من الان رسیدم به دقیقه 9 فایل و شروع کردم به نوشتن…..

    این متنی رو که این زیر براتون مینویسم، حدود یک ساعت پیش، قبل از اینکه فایل نشانه ام رو ببینم، توی ورد نوشته بودم. درواقع دیروز فایل شماره 231 سفر به دور آمریکا روی سایت قرار گرفت و امروز صبح که داشتم نظرات این فایل رو میخوندم، توجهم به کامنت آقا ابراهیم جلب شد و براشون پاسخی نوشتم. حالا نکته ای که بود اینه که وسط نوشتن، بهم گفته شد که فقط تیکه اول جوابت رو ارسال کن و بقیه اش رو جداگانه توی ورد ادامه بده و چیزایی که به ذهنت میرسه رو بنویس. خوب منم همینکارو کردم و پیش خودم فکر میکنم چقدر خوب میشه که نشانه امروزم یکی از فایلهایی باشه که تصاویر پارادایس رو نشون بده چون چیزایی که به ذهنم میرسید در مورد پارادایس بود. ولی وقتی عکس فایل رو دیدم که استاد و خانم شایسته توی ماشین بودن، با خودم گفتم اشکال نداره حالا بالاخره خدا یه فایل مناسب با این متن بهم نشون میده که بتونم این کامنت رو براش بنویسم….

    خدایا شکرت……

    شروع کردم به گوش دادن به فایل …..

    وقتی در شروع فایل، استاد در جواب خانم شایسته گفتن که زیبایی از نگاه هرکسی متفاوته، همین جمله رو ابتدای متنی که نوشته بودم تایپ کردم و پیش خودم فکر کردم خوب از این زاویه هم، مطالبی که نوشتم میتونه به این جمله مرتبط باشه….تا اینکه رسید به دقیقه 9:

    خانم شایسته:زندگی در بهشت

    گوشهام تیز شد….

    استاد: زندگی در بهشت اسم یک سریالی هست که ما روی سایتمون گذاشتیم و این باور رو داشتم که زندگی در بهشت میتونه توی همین دنیا اتفاق بیوفته. من از خیلی سال پیش توی همه سمینارهام هم میگفتم که بهشت رو میتونیم توی این دنیا خلق کنیم….. خدا هم میگه توی تعریف بهشت…….. میگه اونوقتی که میان بهشت، چیزایی رو میبینن که میگن ما مثل این رو توی دنیا داشتیم. یعنی معلومه که جنس بهشت همون جنسیه که میتونه توی دنیا هم تجربه بشه……

    استاد ادامه میده: ….و من فکر میکنم بهشت رو میشه خلق کرد توی همین دنیا، و درواقع بهشت و جهنم امتداد بهشت و جهنمیه که ملت توی این دنیا برای خودشون ایجاد میکنن.

    من این فایل رو قبلا دیده بودم ولی خوب صحبتهاشون اصلا یادم نبود. وقتی هم که عکس فایل رو دیدم، بیشتر یاد بخش مصاحبه با استاد افتادم تا زندگی در بهشت……

    حالا این بخش کامنتم رو که گفتم جدا کرده بودم، بدون هیچ تغییری اینجا کپی پیستش میکنم:

    چند وقت پیش من یه سفری داشتم که خیلی برای حک شدن این موضوع توی ذهنم بهم کمک کرد. این سفر یه جورایی هم سفر کاری بود و هم تفریحی. شرایط به شکلی بود که من صبح ها حدود ساعت 6-7 بیدار میشدم و تا ساعت 9:30 کارهایی که دوست داشتم رو انجام میدادم… مثلا میرفتم به یه مسیر پیاده روی بسیار عالی و زیبا که کنار رودخانه بود و از توی هتل بهش راه داشت. موقع پیاده روی ویس های استاد، عبارات تاکیدی خودم و موسیقیهای بی کلام گوش میدادم، از مناظر اطراف عکس میگرفتم و خلاصه تا زمانی که باید آماده میشدیم که با دوستم بریم محل کارش، کلی انرژی مثبتم بالاتر رفته بود و سرحال میرفتیم سراغ کار.

    بعدش هم که میرفتیم محل کار دوستم، اون محیط و آدمهایی که اونجا بودن، خیلی حس خوبی بهم میدادن و واقعا احساس خستگی بهم دست نمیداد. شب هم گاهی میرفتیم بیرون قدم میزدیم، یا میرفتیم مرکز خریدی یا اینجور جاها….

    خلاصه یه روز صبح که رفته بودم برای پیاده روی، همینجور که داشتم از اون حس و حال و هوا لذت میبردم و با خودم فکر میکردم، یه دفعه (به قول آقای عطار روشن) این جمله توی ذهنم مرور شد که:

    این وضعیت، این حس و حال، این موقعیت با تمام ویژگیهاش، بهشت منه… این اون شرایطیه که وقتی درش هستم احساس میکنم که توی بهشتم….

    بعد یادم افتاد به پارادایسِ استاد…

    الان دارم به این فکر میکنم که چقدر استاد برای این ملکشون اسم جالب و بامُسمایی انتخاب کردن…. واقعا این مِلک، با این ویژگی هایی که داره، برای استاد بهشته…. و فکر میکنم زمانی به این خواسته رسیدن، که ویژگیهاش براشون خیلی واضح و مشخص شده بوده….

    به خودم گفتم، پس بهشت برای هر کدوم از ما، یه شکل متفاوتی داره… تازه الان که فکر میکنم میبینم که شاید حتی برای هر کدوم از ما، در هر سن و شرایطی هم فرق بکنه با چند سال قبل و بعدمون…

    من تا قبل از تجربه این سفر، نمیدوستم که دلم همیچین شرایطی رو میخواد. و واقعا تا چیزی رو تجربه نکرده باشیم نمیتونیم بگیم احساسمون نسبت بهش چیه و آیا میتونیم از اون چیز بگذریم یا نه……اصلا واقعا میخوایمش یا تحت تاثیر دیگران و کسب تایید دیگران داریم دنبالش میدوییم……. الان یادم افتاد به اون فایل استاد که عنوانش این بود که تنها راه گذر از ثروت، تجربه ثروت است……

    درکل، منظورم اینه که برای من هم اینجور بود که وقتی چند روز توی اون شرایط قرار گرفتم، یه خواسته جدید، از یه سبک زندگی جدید، در من شکل گرفت، که البته لزوما ممکنه حالت دلخواه بقیه نباشه. اما حالا آروم آروم دارم میفهمم که پارادایسی که دوست دارم برای خودم بسازم، چه ویژگی ها و شرایطی داره. تا قبل از این، همیشه فکر میکردم که محیطهای بکر و جنگلی خیلی بهتره… گاهی هم تصویر down town بعضی شهرهای بزرگ دنیا که توی عکس ها و فیلمها دیده بودم توی ذهنم میومد، اما انگار میخواستم بهشون توجه نکنم… تا اینکه توی شرایط تجربه این فضاها قرار گرفتم و متوجه شدم پس هر دوش رو میخوام. به قول استاد هم خدا رو میخوام، هم خرما. شاید قبلا فکر میکردم باید یکی از این 2 سبک زندگی رو انتخاب کنم….

    این فکر که هر کس میتونه بهشت ایده آل (پارادایس) خودش رو اون جوری که دوست داره، با تمام ویژگیها و جزئیاتش بسازه رو خیلی دوست دارم. من با این آگاهی ها، دارم یاد میگیرم که اون پارادایسی که خودم میخوام رو بسازم و حالا فکر میکنم به تعداد آدمهایی که روی کره زمین زندگی کردن و در آینده زندگی میکنن، میتونه پارادایس وجود داشته باشه و الان دارم به این نتیجه میرسم که رسالت زندگی هرکدوم از ما حرکت کردن به سمت اون پارادایسِ یونیک خودمون، و لذت بردن از اونه….. هر کسی توی یه پارادایسی احساس شادی و رشد و موفقیت و حال خوب داره و به خاطر همینه که ما نمیونیم کسه دیگه ای رو خوشبخت کنیم و هرکسی خودش باید پارادایسشو بسازه و به سمتش حرکت کنه. و البته هیچ کسی هم نمیتونه فرده دیگه ای رو از پارادایسش محروم کنه……… و این چقدر خوب و دلپذیره ….. چه حس خوبی داره ….الان دارم میفهمم اون بهشتی که توی قرآن اینقدر راجع بهش گفته شده، دقیقا همون وضعیت دلخواه ماست که بر اساس فطرت درونی ماست و حتما به خاطر همینه که ما با هر قدمی که به سمت ساختن این پارادایس برمیداریم، شاد میشیم و حالمون خوب میشه و اون رضایتی هم که خدا وعده میده، در قدم برداشتن توی این مسیره……

    تا اینجا، این متنی بود که قبل از دیدن این فایل نوشته بودم….جالبه که وقتی داشتم این متن رو مینوشتم، همزمان کلمه جهنم هم توی ذهنم میومد ولی من بهش توجه نمیکردم و ننوشتمش، که حالا خدا از زبون استاد گفتش……خدایا شکرت

    به قول یکی از کامنتهای سایت، من چطور میتونم بنده بهتری برای این خدایی باشم که اینقدر دقیق داره منو هدایت میکنه؟…. اونقدر دقیق که حتی متنی رو بهم میگه بنویس، بعد….. فایلش رو هم برام میفرسته و میگه حالا اون چیزی رو که بهت گفتم و نوشتی، اینجا کپی پیستش کن……

    به همین سادگی….

    مثل یه پازلی که خدا قطعاتش رو جدا جدا بهم میده و خودش هم میگه کدوم قطعه رو کنار کدوم یکی بزارم.خدایا شکرت…. فکر کنم داری توکل کردن و اعتماد کردن به خودت رو، بهم یاد میدی و ذهنم رو train میکنی که چجوری توی تصمیمات بزرگتر هم به اون چیزی که به دلم میندازی اعتماد کنم، و نگم خوب حالا که چی؟! با این چیزی که داری میگی چیکار کنم؟!…… نگم این کاری که داری به ذهنم میاری چه ربطی به درخواست من داشت؟!…. نگم خوب این مطالب که داره به ذهنم میرسه ربطی به نوشته این کامنت نداره!!!……

    بجاش، وقتی بهم گفت بعد از اینکه نوشتیشون، نصفش رو اونجا برای جواب اون کامنت بنویس، و بقیش رو ببر توی ورد و ادامه بده، اعتماد کنم و بدونم که حتما خودش بعدا بهم میگم باهاش چیکار کنم…..این همون قدم اولیه که استاد میگه وقتی اعتماد کنی و برداری، اونوقت قدمهای بعدی بهت گفته میشه……باید اعتماد کنی و پله پله بالا بری…..

    ممکنه الان این موضوع به نظر ساده بیاد. ولی تا اونجایی که از آموزشهای استاد یاد گرفتم این دقیقا همون تکامله…… دقیقا با اعتماد کردن توی شرایط ساده تره که، اعتماد کردن و توکل کردن توی بقیه شرایط رو میتونیم انجام بدیم…..اینه اون مفهوم لا یکلف الله نفسا الا وسعها….یعنی توی مداری که هستیم، شرایطی که برامون پیش میاد مطابق همون مداره. حتی شرایطی که برای رشد و بزرگتر شدنمون هم پیش میاد، مطابق اون مداری هست که توش هستیم.

    و من، باید خودم با استفاده از هدایت خداوند، وسعم رو در هر زمینه ای گسترش بدم….مثلا توی این مثالی که امروز برای من پیش اومد، وسعم رو توی توکل کردن و اعتماد کردن به خداوند و هدایتش……

    پس توی بقیه چیزها هم همینطوره….. خودم باید با استفاده از این قوانین ثابت خداوند، که تبدیلی در اونها نیست، و با استفاده از این دنیایی که خدا مسخر ما کرده، بر خودم بیافزایم و خودم رو توسعه بدم…..

    من باید به جریان هدایت اعتماد کنم و همیشه یادم باشه که به قول استاد: من باید کار خودم درست انجام بدم چون خدا همیشه کار خودش رو به بهترین شکل ممکن، که خودش میدونه و من نمیدونم، انجام میده…..

    و بازهم به قول استاد:…و یادت باشه، کاری که خدا انجام میده، کار بینقصیه.

    احساس میکنم اینجوریه که آدم شهامتش در گرفتن تصمیات اساسی تر بالا میره و قلبش مطمئنتر میشه.

    لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَهَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ

    خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمی‌کند. هر کار (نیکی) را انجام دهد، برای خود انجام داده؛ و هر کار (بدی) کند، به زیان خود کرده است. پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینی بر ما قرار مده، آن چنان که بر کسانی که پیش از ما بودند، قرار دادی! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوی! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مایی، پس ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان!

    سوره بقره-286

    خدایا شکرت…..

    استاد، خانم شایسته…..سپاسگزارم.

    من برم بقیه فایل رو گوش بدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: