سریال زندگی در بهشت | قسمت 107

به نام الله یکتا

سلام

استاد جون راستش نیم ساعت دیگه کلاس دارم ولی نه تونستم از دیدن این قسمت بگذرم و نه از کامنت نوشتنش.

زودتر از ساعت ۵ صبح با آلارم ساعت خدا بیدار شدم و دیدم که داره بارون میاد، منم که عاشق بارون، هوای خنک، هوای تاریک و باران زیبا که به لطف الله تا الان که دو ساعت و نیم بعد هست هم ادامه داره، میدونید چیکار کردم؟

زیر باران سرد، رفتم زیر آب گرم، اون لحظه یاد شما افتادم که زیر باران میرفتید زیر پتوی گرم دریاچه، و تحسین کردم که ببین این سریال اصلا داره چطور روی پا تاثیر میذاره و ما اگر باهاش هماهنگ و هم مدار باشیم، اتفاقاتی مشابه زندگی در بهشت رو تجربه میکنیم، مثل رفتن زیر آب گرم زیر باران سرد، مثل خریدهای زیاد و لذتبخش، مثل برخورد با انسانهای نازنین، مثل دیدن یه پرنده، مثل هدایت شدن به یه طبیعت و رودخانه و دریاچه، مثل کلی اتفاقات مشابه که نتیجه هم مدار شدن با این زندگی و فرکانسه. حتی مثل رفتن ۱۴۰۰ کیلومتر توی یه روز، مثل قطع کردن شاخ و برگهای اضافی زندگیمون، مثل پاکسازی پرادایسمون، مثل حس کردن لذت تنهایی، چشیدن لذت اتصال با تنها منبع رزق و ثروت جهان هستی، مثل اتصال به روح طبیعت، مثل حل شدن در دریای رحمت و توحید، اتفاقاتی که تا قبل از این سریال نمی افتاد، سفر به دور آمریکام همینطور، اونم باعث میشد ما اتفاقاتی هم مدار و مشابه رو تجربه کنیم، نه فقط اون موقع، بلکه هروقت که با هرکدوم از این سریالها، چه زندگی در بهشت، چه سفر به دور آمریکا، چه تمرکز روی نکات مثبت هم مدار بشیم، هر وقتی که میخواد باشه، ما اتفاقات هماهنگ و مشابه اون فرکانس رو نجربه میکنیم و چه حسی بهتر از اینکه حس کنی با پاک ترین و خالص ترین شیوه زندگی هم مدار شدی، چی بهتر از اینکه بدونی یه چنین منبعی هست که تو رو از هر سریال و فیلم دیگه ای بی نیاز میکنه، وقتی میبینی که آقا میشه یه آروی داشته باشی که تا خط ریش پرش کنی و بیاریش توی بهشت خودت، چقدر زیباست که بدونی میشه چندین و چند موتور و ماشین داشته باشی با هر مدلی که خواستی تا هروقت دلت خواست، هرکدومو دلت خواست برداری بری هرچا که دلت خواست و باز بذاریش هرجا که دلت خواست، میشه آنقدر آزادی در تمتم جنبه ها داشت که هرموقع، هرجا، هرکاری که دلت خواست انجام بدی،

میشود که جایی باشی که یه استیت پارکه واسه خودش و هرشب بتونی بری یه گوشه اییش، آتیش درست کنی و هر نوع چتلی که خواستی بزنی بر بدن، میشود بهشتی داشته باشی که بیست هکتاره و پتانسیل داشتن ۳۰ تا خونه رو تو خودش داره، پتانسیل جا دادن هرتعداد وسیله و ماشین و اتوبوس و قایق و هواپیمایی که بخوایی تو خودش داره، میشود چایی بهشت داشته باشی که اگر چندین هفته هم نباشی، جتی اگه وسط بیابون، کسی حتی نگاه چپ به اموالت نکنه، میشود جایی باشی که حتی بشود چیزی رو آنلاین سفارش بدی که باید با لیفتراک بیارنش، و میشه بهشون بگی که ما نیستیم بذارید تو خونه در بازه،

و جالب اینه که میشود آنقدر به خداوند ایمان و توکل داشته باشی، میشود آنقدر به خداوند اعتماد کنی، آنقدر به نگهبانی خداوند اطمینان داشته باشی، که نه در اصلی بهشتت قفل داشته باشه و نه در خونه ات، نه تنها قفل نداشته باشه بلکه از چخار طرف باز باز باشه، ولی حتی مگسی اجازه نداشته باشه و نتونه وارد ملکت بشه، میشود اونقدر داشت، که ازش گذشت و دیگه به جایی برسی که فقط کارت رو برای خودش انجام بدی، اونقدر بینیاز باشی که بپردازی به تجربه های جدید، آنقدر پر باشی که فقط با عشق زندگی کنی و بخری و به کار ببری برای زیبا کردن جهان اطرافت، میشود زیبا زندگی کرد و جهانو جای بهتری برای زندگی کرد.

حیف که باید برم کلاس دارم و گرنه مگه آدم دلش میاد تو این هوای بارونی وقتی داره قطرات بارون به شیشه پشت سرش میخوره و حال و هوای بارانی و ابری و نور ملایم بر فضا حاکمه کامنت نوشتن رو رها کنه؟ تازه کامنت تو سایت عباسمنش دات کام!؟

خدایاشکرت.

ممنونم که هدایتم کردی شاید جز اون چند نفر اولی باشم که حتی این فایلو میبینن و کامنت میذارن واسه اینکه ردپایی به جا بمونه تا بعدا برگردن و ببینن که چه تکاملی رو طی کردن و این خودش خیلی باحاله(کلمه سنگینی پیدا نکردم😂🙈)

عاشقتونم من بهشتیا

دستتون در دست الله یکتا