https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/12/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-12-07 08:26:312020-12-08 05:39:59سریال زندگی در بهشت | قسمت 108
190نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
آفرین آفرین…چقدر این قدرت تفکر راحتتون رو تحسین میکنم ….
استاد ..
اصلا این سوال که چطور راحت تر …چطور این مسئله به بهترین و راحت ترین شکل حل بشه رو خیلی دوست دارم ….
چیزی که همیشه برعکسش به من گفته شده …
اگر من به جای شما بودم البته قبل از الگو برداری از شما …
میگفتم …نه دیگه باید انجام بدیم …باید ببریم بنزینش کنیم…دیگه همینی که هست …
و حتی اگه این ایده ی تانکر به ذهنم میرسید میگفتم نه بابا مگه من می خوام چیکار کنم …فوقش یکی دوبار دیگه بخوام استفاده کنم ….
….
ولی این برسی از تمام جوانب …و حل مسئله به راحت ترین شکل ممکن یکی از زیبا ترین چیز هایی بود که از شما یادگرفتم ….
عاشقتونم ….
دوست دارم هزاران بار این باور رو به خودم بگم که
مسائل راه حل دارند …
و راه آنها درون خود آنهاست و بهترین راه و بهینه ترین راه ،درست ترینشونه که اتفاقا درست ترین راه راحت ترین و سر راست ترین راهه….
خدایاشکرت …
وای خدای من …
چه باحال …تبر برقی …
همیشه توی فیلما و برنامه کودکای قدیمی میدیدم که پدر قوی خانواده بت یه دونه ای این تبرااا این کنده ها رو میزد میشوند…همیشه به خودم میگفتم چه باحال اینا هیزوماشون رو خودشون درست میکنند ولی چه کار سختی و قدرتی ….آدم باید خیلی قوی باشه ….و حالا …تکامل تقدیم میکند …تبر برقی …فقط با یک دکمه ….
هنوزم همون تبر فقط دستش برقی شده ….
عالی عالی …
یه چیز دیگه هم بگم …توی یه انیمیشن بود به نام کلاوس توی اون انیمیشن یه روایتی از بابا نوئل رو داشت اصلا خیلی این انیمیشن جالبه …توی اونجا یه آقایی که بعدا بابا نوئل شد با چوب و یه دونه از این چیز دستیا که نمیدونم اسمش چیه ولی با اون چوب رو میتراشند داشت و باهاش کلی اسباب بازی درست کرده بود …
و من همیشه به خودم میگفتم چقدر این سازه های چوبی زیبات…من عاشق اینم که یه بار تجربش کنم …وای چه چیزایی که میشه باهاش بسازی …خدای من ….
الهام عزیز مرا به سوی نشانه ام هدایت کن؛ اوردتم روی این فایل 4 دقیقشو دیدم….
البته که انقدر این فایلهارو دیدم دیگه از حفظم ولی خب هربااار وهزار بار هم ببینم برام جذابه و شوق زندگی کردن رو در من زنده میکنه نوع زندگی وشوق زندگی استاد ومریم بانوی عزیز دلم….
خلاصه فایل رو استپ زدم رفتم بیرون سایت وبرگشتم چشمم افتاد به کامنت سیده ملیکای عزیز خوندم وامتیاز دادم برم سراغ فایل عکس زیبای شما دو عزیز دل رو دیدم روی کامنت گفتم برم کامنت الهام جان رو هم بخونم….
خوندم و دیدم خدایاااااا اینکه ذکر منه اینکه دعای همیشگی منه اینکه راز ونیاز منه با خداااا…..
همینقدر دلی همینقدر ساده همینقدر پر از عشق ومهر…
الهام جانم بدون شک هر کدوم از ما که اینجاییم یه روزی در پی طی کردن تکاملمون میرسیم به همچین درک وشناختی از خداوند که دیگه نوع دعا کردن و نوع نیازهامون تغییر میکنه ونوع خواسته هامون از خدا خیلی عوض میشه …
میرسیم به جایی که بهش میگیم بگیر از ما هر انچه رو که مارو از تو دور میکنه….!!!!!
که بهش می گیم جز تو چه جوییم وجز تو چه خوانیم که همه چیز وهمه کس بی تو وبه غیر تو هیچ است….
خدارو صد هزار مرتبه شکر…
چقدر قلبم به قول استاد باز شد چقدر آرومتر شدم و چقدر دلم میخواد واقعا جز قربون صدقه اش رفتن کار دیگه ای انجام ندم و تمام هم وغم و تمام فکر وذکر و تمام عملم همه در مورد خودش وبا خودش باشه…
امروز صبح وقتی از در خونه زدم بیرون همینطور که کیسه ی آشغال دستم بود یه نگاه به کوچه انداختم گفتم خوبه 4و5 تا همسایه بیشتر نیستیم اما هیچکس یه دست رو این کوچه نمیکشه یه کم مرتبطش کنه اخه اپارتمان نوسازه؛ فعلا کوچه اسفالت نشده و خاک و شن داره کنار دیوار هم درخت انگور زیبایی هست که برگاش پاییز ریخته پای درخت و کلی مشما و آشغالهای ریز ودرشت جمع شده لای برگا…..
خلاصه تو دلم این ایکاش یکی بود کوچه رو مرتب میکرد رو گفتم ورفتم!!!
عصر وقتی برگشتم دیدم همسایمون بیل برداشته قشنگ نصف بیشتر کنار دیوار رو صاف وتمیز کرده و اون برگهای خشک وآشغالها رو جمع کرده…
همون موقعه به خدا گفتم اینم کار خودته…
اینم خودتی…
من که فقط تو دلم گفته بودم !!!
کی غیر تو از دلم خبر داشت واز خواسته ی قلبی من؟؟؟!!!
اصلا کی همچین قدرتی داره که فکر ها وحرف دلها رو بخونه؟
کی جز تو بی نیاز هست و کی جز تو براورده کننده نیازهاست؟؟؟
واقعا به قول استاد عباسمنش عزیز وقتی وصل میشی به اصل..
دیگه تمومه….
خودش انجامش میده…
راحت و روان…
میفتی تو یه جاده صاف و صوت زنان میری تو جاده زندگی و لذت میبری از مسیر….
امااااا صد افسوس که ما فراموش می کنیم ودر اکثر مواقع یادمون میره که اصلا نیاز به گفتن هم نداریم …
وقتی بدونیم برطرف کننده نیاز کیه وبا چه قدرتی طرف هستیم با نیرویی که گفته فقط به یاد من باشید وفقط از من بخواهید تا اجابتتون کنم..
جالبه که من حتی ازش نخواستم فقط این خواسته رو در دلم داشتم و این خواسته اگر اجابت میشد حال دلم خوب میشد…
اونم با توقع ای که از همسایه ها داشتم چون خودم چندبار تمیز کرده بودم کوچه رو…..
ولی اونکه باید شنید و به دل همسایه انداخت که بیاد کوچه رو تمیز کنه…
اینجا هیچ کلامی رد و بدل نشد وکسی به کسی رو نزد!!!!
فقط درخواستی به اجابت رسید توسط کسی که صاحب اختیار همه ی فکرها واندیشه ها و صداها و اعمال هست ….
کسی که همه چیز خودش هست و تمااام…
ان شالله که خودش کمکمون کنه همواره از سر شوق سپاسگزار نعمت هاش باشیم و ثابت قدم در مسیر بندگی مخلصانه…آمین
الهام جان ممنون از راز ونیاز عاشقانت با خدای بخشنده ومهربان که قلبم رو باز کرد…در پناه امن خداوند باشی عزیزم هر لحظه وهمیشه..آمین
خدایاشکرت بابت به زیبا و عالی دیگه تحسین میکنم این زندگی زیبا و طبیعی شما که در حال حل کردن مسئله هستین با عشق چقد ادم لذت میبره که خودتون باعشق دنبال حل مسئله هستین خدایاشکرت
تحسین میکنم این فراوانی هارو این ثروت بی نهایت که در این پردایس نمایان است خدایاشکرت
تحسین میکنم این رابطه زیباتون رو این با هم هماهنگ بودنتون رو خدایاشکرت
تحسین میکنم این ثروت رو که باعث اسونی راحتی شما شده که لذت ببرید و مسائل رو حل کنید
خدایاشکرت چه ابزارای هیولایی خدایاشکرت چقد این برش چوب حال داد چه بوی خوبی داره چوب چوب ارامش دهنده هست تحسین میکنم این با خودتون در صلح و دوستی بودنتون رو خدایاشکرت
سپاسگزارم از شما دو عزیز در پناه خدا شاد ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید دوستون دارم
سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته مهربان و تمام عاشقان این مسیر
خدا روشکر به خاطر وجود این هیولا تراکتور رومیگم واقعا چقدر کارا رو اسون کرده و انجام میده چقدر باحال بود از اون تانکر که باهاش جابه جا کردید اونم با اون وزن سنگین واقعا دمش گرم چقدر باحال بود واقعا و همه چیز عالی انجام شد چقدر اون باکت باحال بود که تازه خریده بودید و نصبش کردید اونم باز دوباره چقدر کاربردیه جاهای مختلف و چقدر به درد میخوره واقعا و جت اسمی هم که با تراکتور نجات پیدا کرد اجب امروز تراکتور خوش درخشید همه جا و با حال بود و همه چیز رو عالی مثل آب خوردن انجام میداد جابه جا میکرد و با حال بود همه چیز عالی و فوق العاده بود و بعد از اونم که تبر برقی کولاک کرد و واقعا اجب ایده باحال و عالی دادندچقدذکار رو آسون کرده چقدر خوبه این دستگاه و چقدر با حال چوبا رو خورد کرد وکاروانجام داد همه چیز عالی و فوق العاده و باحال خیلی خوب و عالی مثل پنیر چوبا روخورد میکرد چقدر وقتی قانون رو بلد باشی و ازش به نفع خودت استفاده کنی و همچین ایده های باحالی رو انجام بدی همه چیز راحت تر و آسون تر و بهتر انجام میشه دیگه آنقدر انرژی نیاز نداره مثل تبر دستی زور نباید بزنی و چقدر راحت و آسوده کارا رو انجام میده دمشون گرماجب ایده باحالی و مفیدی که واقعا تحسین بر انگیز بود و واقعا دم شما هم گرم که آنقدر کارها رو راحت و آسون و لذت بخش تر کردید من که لذت بردم ممنونم به خاطر این همه فراوانی ابزار در زندگی هامون و زندگی شما و این همه خلاقیت و سادگی کار که عالی هستن واقعا و باحال خدا روشمر خدا رو سپاسگزارم به خاطر تمام منعکس هایش خدا رو شکر
براتون بهترین ها رو از خداوند خواستارم چون ایاقتش رو دارید
درپناه خداوند شاد و سربلند و پیروز باشید ثروتمند و سعادتمند و لذت بیشتر و خس خوب بهتر و پر از اتفاقات خوب و حضور خداوند هر لحظه در زندگیتون حس بشه
الان این قسمت از سریال زندگی از بهشت رو دیدم ، فوق العاده ست ، عاشق این همه ابزاری هستم که دارید ، خدای من واقعا باور نکردنی ه
اون تبر برقی هیولاااا با چه کیفیتی چوب ها رومیبره
یعنی توی وجودتون اعتقاد به فراوانی رو میبینم
واسه همین اینقدر اطرافتون رو فراوانی های خدا در برگرفته .
اینقدر به خدا و نعمت هاش و فراوانی هاش ایمان داشتید که از قم بی آب و درخت ، شما رو به جاااییی رسووونده که اینقدر سرسبزی و درخت داره که خیلی ها رو قطع میکنید ، یا تبدیل به چیپس برای مرغ ها بشه یا چوب آخر شب برای پیازچال خوشمزه .
فدای شما بشمم که اینقدر خوبید که اینقدر خووب قانون ها رو درک کردید وخدا اینقدر زیبا شما رو به نعمت های هرچه بیشترش هدایت کرده .
اصلا یه جور عجیبی عشق میکنم وقتی این سریال رو میبینم .
پر از عشق و نعمت و فراوانی
همه قانون های این دنیا توی این سریال در حال نمایشه
فک کنید منی که تو ایرانم و باورم اونقدر قوی نشده میگم آخ این درخت ها نباید قطع بشن ، ولی شمارو خدا بدون وابستگی در مکانی قرار داده که راحت از نعمت هاش استفاده کنید تازه اضافه هم باشن و راحت ازشون بگذرید
چقدر بااااور های ذهنی میتونه بعد های زندگی هر آدم رو تغییر بده
مثله بعدی که الان شما هستید که خیلی بالاتر هست و بعدی که من هستم ، به طبع فرکانس های قوی نری که دارید .
استاد جانم ، مریم جان قشنگ و مهربونم
قول میدم من هم فرکانسم رو بالا ببرم در مدار ثروت و فراوانی قرار بگیرم ،وابستکی هامو از بین ببرم و با دید باز ترس به دنیا نگاه کنم .
……..
امروز بعد از یک اتفاقی که صبح افتاد
به نتیجه ای رسیدم
من نمیتونم کسی رو تغییر بدم
من فقط خودم رو میتونم تغییر بدم
مثله اون جمله استاد که میگن ، تو خودت و تغییر بده ، اطرافیان هم یا تغییر میکنند یا تو از اونها دور میشی
یک جمله رو باید طلا گرفت و عین واقعیته
……..
متعهدانه میرم به سوی تغییر دادن خودم
خیلی خیلی باید تغییر کنم.
به خودم سخت بگیرم
تا به خواسته هام برسم
ردپای سوم
از شما و مریم عزیزم بسیار متشکرم
هرچند که با هیچ کلمه ای نمیشه کاملا ازتون قدر دانی کرد
ووو چه حدی از آزادی مالی زمانی ومکانی در این فایل موج میزنه خدا من، استاد جان پاداش کنترل ذهن و ایمان و باورهایی ک درست کرد رو داره زندگی میکنه.
کاری که من شروع کردم ، کنترل ذهن در تضادهای زندگیم ،بقول شما نقاط عطف زندگیم، دلم میخاد چند وقت بعد که میام پس این کمنتامو میخونم از این شرایطی ک توش هستم با احساس حوب و ایمان بع شرایط بهتری رسیده باشم
بقول حافظ
نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
تا درِ میکده شادان و غزلخوان بروم
الان به این درک رسیدم که زندگی سراسر مساله هست ولی میدونم هر چی برم جلوتر هم قویتر میشم، هم ب شرایط بهتری رسیدم و مسیر روونتر میشه.
استاد و مریم عزیز شما واقعا اینو در عمل اجرا کردین که خوب زندگی کتیم و تلاش کنیم جهان جای بهتری برای زندگی باشه، هم خوب زندگی میکنید،هم با این فایل ها امید و ایمان رو در دل من زنده میکنید و یک راه خوب برای کنترل ذهتم هست.
استاد تو این فایل آزادی مالی تون و زمانی تون موج میزنه.
اولش این مزرعه بزرگ با درختان فراوان و آب فراوان.
چه پرایوسی دارین تا چشم کار میکنه ملک شماست.
پارادایس زیبا با امضای عمیشگی ش آسمون زیبا و دریاچه آیینه ای ک توش عکس درختا میفته.
چقدر این آزادی مالی خوبه، میخام تجربه ش کنم با کار کردن روی باورها و تکامل، چقدر ثروت معنویه ،سوای اینکه چقدر خیر میرسونیپ ب بقیه ،خودتون چقدر آسوده این.
ابزارای خفن که ارادع میکنید میخرین، و تجربه ی دلخواهتون رو به راحتی دارین.
چه اره ی خفنی بود.
استاد چقدر شما ب فراوانی هدایت شدین، یادمع ی زمانی چوب لازم داشتیم میخریدیم کیلویی با چه احتیاطی استفاده میکردیم، یا این آب، چقدر شنیدیم آب کمه
من همش این پارادایس رو تصوز میکنم میگم محدودیتی نیست،تازه این یکیش هست فقط
استاد رابطه ی صمیمانه عاشقانه و هماهنگتون هم واقعا قابل تحسین هست.
شما انقدر برا خودتون ارزش قایل شدین و با خودتون ب صلح رسیدین ک خداوند چنین یاری رو براتون فرستاد، که عاشقانه مشتاق شنیدن و دیدن کارای شماست، شما حرف میزنی ظبط میکنه.
روابط اکثریت جامعه و خودمم جز اونام باید چقد اصرار کنیم گوش کن من چی میگم.
خدا رو شکر تغریف من از روابط با فایلای شما و دیدن رابطه تون عوض شد،اصل رو فهمیدیم ،فقط دیگه بایذ سعی کنم تکرار کنم و عمل کنم .
استاد سپاسگزارم ازتون، از مریم عزیز ک عاشقانه فیلم میگیرن، و بهترین ها رو براتون میخام با عشق
چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، بگو که من نزدیکم و به نداى کسى که مرا بخواند پاسخ مىدهم. پس به نداى من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند.
=====================================
نشانه ی امروز من به تاریخ ٠٣/٠4/٠٣
سلام به استاد عباسمنش عزیزم ،سلام به استاد شایسته جانم سلام به یاران غارحرای من
این صلات،یک تلاش آگاهانه برای کنترل ذهن و بالا آوردن فرکانسه و واقعا نمیدونم چی قراره بنویسم ،وقتی این فایل نشانه ی امروزم شد و متن فایل رو خوندم یادم اومدم بارها و بارها در موقعیت های حساس زندگیم به این قسمت از سریال هدایت شدم و با متن الهی ریحانه ی عزیز یک نفس توحیدی تازه کردم ،یک رد پای خیلی خوب هم زیر این فایل دارم که لینکش رو اینجا میزارم تا به امید خدا یک سال بعد نقشه ی راهم رو واضح ببینم.
abasmanesh.com
چیزی که پرواضحه اینکه کاملا میدونم چرا هدایت شدم به این فایل،چون شرک های خفی توی وجودم ریشه زده که آرامش رو ازم گرفته،هرچند انقدر خوب روی خودم کار کردم بالاخره روی رینگ مسابقه با شیطان نزارم اون برنده بشه،تموم تلاشمو میکنم که برای مشت و لگد هاش جاخالی باز کنم،اما باز هم دارم میبینم که نزدیکه که از مسیر اصلی منحرف بشم و صدای خر خر لاستیک ماشین این آلارم رو بهم میده که سعیده شما درحال منحرف شدن به جاده خاکی هستی،بپا تا ته دره نرفتی.
یاد اون حدیث قشنگ پیامبر میفتم که میگه شرک در دل مومن مثل مورچه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهانه!همونجا که ادعات میشه آی دیگه من گردنم کلفته دیگه تبر هم منو نمیزنه ،به قول استاد همونجا محل سقوطته.
خدای عزیز و شیرین و دلبرم ،منو ببخش ،منو ببخش اگر قدرت رو از تو گرفتم و به دست کس دیگه دادم .منو ببخش اگر هنوز این همه شرک خفی توی وجودم هست،منو ببخش که هنوز خوب باورت نکردم،هنوز نگران میشم،منو ببخش که بلد نیستم خوب توکل کنم،منو ببخش که هنوز درخت توحیدی زندگیم تنومند نشده و یک ساقه ی باریک که با باد تکون میخوره،خدای عزیزم،قدرتمند بی نیازِ خالق از هیچ من ….منو ببخش و یک بار دیگه بغلم کن و بزارتم روی دوشت،به خدا که جز تو هیچ خدایی ندارم،جز تو یار و یاوری ندارم،خدایا کلید آسمون ها وزمین دست توعه نه هیچ کس دیگه .
لبَّیک اللّهمّ لبَّیک، لبَّیک لا شریک لک لبَّیک
عزیز مهربونم،تو که گفتی به بنده هام خبر بده من غفور ورحیمم نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
تو خدا …خودِ خودت ،ترس ها و نگرانی ها و اضطراب های من رو با نور خودت شفا بده و نعمت توحید رو بر من تمام کن،خدایا اگر تو دستمو نگیری اگر تو هدایتم نکنی،اگر تو راه رو بهم نشون ندی،اگر تو کمک هات رو نفرستی،اگر تو راهنمایی نکنی،من نه هیچی میدونم و نه هیچی بلدم .
یکبار دیگه با صدای رسا و بلند میگم : من تسلیمم خدا!
خدایا من با عقل خودم اینجا نیومدم که الان به منطقم اجازه بدم من رو از ادامه ی مسیر بترسونه،شهادت میدم که هر خیری بهم رسیده از شماست و هر دردی که کشیدم از خودم بوده.
خدایا تو هیچ وقت دیر نمیکنی،تو همیشه آنلاین و آن تایمی،تو هرجا که من دستم به شاخه نرسید برام شاخه رو آوردی پایین،تو همیشه درها رو برام از جایی باز کردی که نه به عقل من،که به عقل جن هم نمیرسید،خدایا تنها پناه منی تویی،من رو برای تموم توی درودیوار رفتن هام ببخش،ببین که دارم تلاشمو میکنم توی مسیر توحید بمونم،ببین که دارم تلاشمو میکنم در ایمانم استقامت بورزم،هرجا که کم میارم یاد این ایه ی قرآنت میفتم که گفتی:
آیا گمان کردهاید که به بهشت داخل شوید بدون امتحاناتی که پیش از شما بر گذشتگان آمد؟ که بر آنان رنج و سختیها رسید و همواره پریشان خاطر و هراسان بودند تا آن گاه که رسول و گروندگان با او (از خدا مدد خواستند و) گفتند: بار خدایا، کی ما را یاری کنی؟ (در آن حال خطاب شد: بشارت دهد که) هان! همانا یاری خدا نزدیک است.
همانا یاری خداوند نزدیک است …
همانا یاری خداوند نزدیک است …
همانا یاری خداوند نزدیک است …
آره …این جملات الهیه،طلاییه،پر از نوره،اینا رو خود شما گفتی خدا :
نوک تبر توحیدتو تیز نگه دار
من پشتتم ، تو قدرت رو از من بخواه ، اعتبارو به من بده ، تو با من باش ، تو باورم کن ، تو بسپار خودتو به من ، اونوقت ببین من بزرگترین و غول ترین قدرتهارو که تو توی ذهنت بزرگ کردی و داره ایمانتو می گیره ، چطور با یه ضربه خلالشون میکنم ، فقط برای تو !
هیچ رویایی نیست که نتونی داشته باشی، قدرت هیچ کسی بالاتر و بیشتر از تو نیست ، تو اگر منو تو وجودت باور کنی، قدرتمندترینی.
خدایا یکبار دیگه نوک تبر توحیدم رو تیز میکنم،یکبار دیگه مثل ابراهیم سر تسلیم فرود میارم و میگم :
عشق من.. خواهر من… منم دقیقا حال و هوای تو رو دارم… درگیر تضاد… ذهنم داره می ترسونه… مضطربم می کنه… نگرانم می کنه… می خواد حالمو بد کنه… این روزا فقط آگاهی های قرآن داره نجاتم میده… این روزها چقدر رشد کردم… چقدر به بن بست رسیدم… چقدر روی خودش توکل کردم… چقدر روی خودش حساب کردم… و چه بشارت هایی که ربم داده… جاهایی گفت صبر کن... نکن… صبر کردم… هیچ اقدامی نکردم… و بعد متوجه شدم چرا نباید می کردم… چون نمی خواست تقلای الکی بکنم… سعیده جانم گاهی قطب نمای احساسم بهم هشدار میده… سارا جان حواست هست.. داری از مسیر خارج میشی.. وقتی دقت می کنم می بینم بله شرک اومده سراغم.. قدرت رو دادم به عوامل بیرونی… و داره منو می ترسونه… بازم از ربم می خوام منو بغل کنه و آرومم کنه… در اغوشش کمی گریه می کنم و بعد اروم میشم… این روزا که همسرم بیمارستان… و من همش تو مسیر رفت و آمد به بیمارستان… چقدر دست های خدا رو لمس کردم… چقدر فرشته هاش دورم جمع هستن… گاهی ذهنم می خواد مشرک بشم… گاهی احساس می کنم من مدیون این دستا هستم و بدهکارشون هستم … بازم یادم میاد که ساراجانم این دستا رو خدا برات فرستاده… اینجوری داره بهت محبت می کنه.. تو مدیون کسی نیستی… حواست باشه اعتبار این کمک ها رو به آدم ها ندی که میری تو دره و سقوط می کنی... پس لذت ببر از کمک های خدا.. و فقط روی خودش حساب کن… خدایا منم استفغار می کنم بابت همه شرک هایی که دارم… خدایا تو منزهی… همه چی مال توعه.. کجا دنبال چی می گردم… همه چی درسته… اوضاع تحت کنترل توعه… چرا باید نگران باشم… چرا باید بترسم… وقتی دستم تو دست قویترین فرمانروای جهانیان… وقتی بهترین مشاور رو دارم.. وقتی بهترین مدیر برنامه ها رو دارم.. وقتی بهترین طبیب رو دارم.… وقتی بهترین وکیل رو دارم… پس یکبار دبگه منم تبر توحیدم رو تیزتر می کنم و کارهام رو میسپارم به خودش… چون من هیچی نمی دونم و بلد نیستم… اون سر سوزنی خطا نمی کنه… اون هرگز وعده هاش رو فراموش نمی کنه..
پیروزی نزدیکه… همه چی به نفع منه… شاید به چشم سر نبینم.. ولی قلبم گواهی میده … اتفاق های خوب تو راهه… سعیده جانم الان تو راه بیمارستان هستم و قلبم گفت الان براش بنویس… و البته این صلاه برای کنترل ذهن خودمم بود… خدا این صلاه رو بپذیر… و منو همواره در مسیر توحید قرار بده… می خوام همیشه حقیقت گرا باشم.…. و تسلیم حقیقت باشم… و موحد باشم…
سعیده نازنیم.. عشق من… خیلی بی نهایت دوستدارم… برام الگوی بی نظیری هستی… نوش جونت نتایجت عزیزم… الهی که همیشه در مسیر توحید بشکن زنان، خواسته هات رو تیک بزنی
إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا… نترسید این نقشه ها، این برنامه های شیطانی بسیار سست و ضعیفه…
چقد این جملت ب دلم نشست ونشانه ای برای من بود این فایل امروز نشانه من بود اول نیت کردم
پیروزی نزدیکه شاید ب چشم سر نبینم اما قلبم گواهی میده ک اتفاقات خوب تو راهه
خدا جواب من رو داد
خیلی وقته منتظرم خدا جواب سوالمو بهم بده تکلیف منو روشن کنه ومن هم دچار تضاد شدم ک اصلا خودم متعجب شدم ک من چرا اینجوری شدم هرچی حالمو خوب میکنم دوباره بهم میریزم چندروز بعدش ومیدونم شرایطم ب ظاهر سخت هست شاید برای افراد معمولی خیلی سخت باشه وبعضیا رو از پا دربیاره ولی من از خودم توقع دارم ک تبر توحیدم را تیز کنم ودوباره در راه توحید قدم بردارم
مثل تضاد های قبلی ک سربلند وبا نتیجه های عالی بیرون اومدم ک
هرکس میگفت نمیشه به من
خودش ب من تبریک گفت وگف ب خاسته ات رسیدی دیگه
الاااااااااان هم میخام همینجوری ادامه بدم
پیروزی نزدیکه با چشمم نمیبینم اما نشانه ها میگه اتفاقات خوب در راهه
چیزی نمانده
توکل کن ب خدا
و مشرک نباش
بخدا حتی در خواب پریشب استاد عباسمنش بهم گف تو مشرک شدی مشرک نباش ب خدا ک کارت انجام بشه
بعد من ب خودم گفتم وااای واقعا چرا برای رسیدن ب هر خاسته ای من فراموش میکنم قانون اصلی توحیده وخدا کافی هست برای من ودوباره میرم سراغ عوامل بیرونی بااینکه من دارم هرروز روی خودم کار میکنم
واقعا ب خاطر نحوه بزرگ شدن من هست واینکه کل فک وفامیل وافرادی ک باهاشون بزرگ شدم از زمانیکه دنیا اومدن تنها افرادی ک دورم بودن همه طرز فکرشون همین بود اینو برای خودت نگه دار اونو برای خودت نگه دار که لنگ نمونی فلانی رو ناراحت نکن زشته برات فلان کار کرده توهم ب خاسته اش احترام بذار نمیشه نری نمیشه زنگ نزنی چقد این حرفها ب من گفته شده وچقدر ضربه های وحشتناکی خوردم توی زندگیم چندسال پیش ازین جملات ومن بهشون عمل کردم
چ سیلی هایی خدا بهم زد
و
شکر خدا چندین بار سجده کردم براش ک اگر اون دردها نبود من الان اینجا ودراین مکان مقدس نبودم
مم الان رنگ این خوشی ک دارم میبینم رو تفاخر عمر نمیدیدم
وچقدر بد ک جاهل از دنیا میرفتم
والانم ب خودم میگم زایمان درد داره
قطعا بعداز درد قراره یک چیزی متولد بشه ویک اتفاق جدیدی برایم رقم بخوره هرسری همین شکل بوده
وقتی ازهمه کس بریدم و واقعی ب خودش وصل شدم درها باز شد معجزه رقم خورد وهمان اشخاصی ک تنهام گذاشتن متعجب شدن از اتفاق خوبی ک برام افتاد
مرسی از شما واز سعیده جان بابت کامنتای زیباتون واقعا حرف قلبه حرف ️ دله
سلام به فاطمه جانم… امیدوارم حال دلت عالی باشه و اون اتفاق خوبی که منتظرش هستی رو تجربه کردی باشی یا نشانه هاش برات پررنگ تر شده باشه…
من دیشب قبل خواب کامنت شما رو دریافت کردم … ولی امروز قلبم گفت پاسخ تون رو بدم… عزیز دلم ممنون بابت دید لطیف و ریزبین شما… منم شما رو تحسین می کنم عزیزم…
مررررسی که باعث شدی یکبار دیگه کامنت خودمو بخونم و اون لحظه که داشتم این کامنت رو می نوشتم برام یادآوری بشه…
و مجدد حالم بهتر بشه…
هر چقدر که بیشتر میگذره، الماس این تضادی که برای همسرم اتفاق افتاده و منم درگیرش شدم رو دارم درک می کنم… از خدا می خوام قلبم رو به نورش منور کنه تا از تاریکی ها و جهل رها بشم و در امنیت خودش پی ببرم به ریشه های خلق این گرفتاری و تضاد… تا با کمک خودش حلش کنم و دیگه اتفاق های زیبا و دلپذیر رو خلق کنم… من سهم خودمو در خلق این تضاد پذیرفتم…
به اندازه ای که ترسیدم از نقطه امنم خارج بشم… به اندازه ای که برای قدرت خدا شرک ورزیدم… به اندازه ای که فرمانروای جهانیان رو باورش نکردم… به اندازه ای که دلسوزی کردم و پا گذاشتم تو کفش خدایی که همه چیزش رو علم و حکمته… به اندازه ای که خواستم تو کویر، برنج بکارم… به اندازه ای که برای احساس خودم در رابطه ارزش قائل نبودم… به اندازه ای که ترس از حرف مردم داشتم… به اندازه ای که درک نکردم نمی تونم کسی رو تغییر بدم… به اندازه ای که درک نکردم هر کس حاصل فرکانس های خودش رو دریافت می کنه و هیچ کسی حفیظ و وکیل شخص دیگه ای نیست… به اندازه ای که درک نکردم فقط باید تسلیم قلبم و الهامات بشم (در انتخاب همسرم که ریشه اش عدم لیاقت و عزت نفس داغونم بود… قلبم گفت: این انتخاب درستی نیست… منم درکش کردم… ولی امان از شرک… امان از ترس… امان از اینکه حرف مردم برات بت بشه… سارا جانم تا زمانیکه یاد نگیری این بت حرف مردم رو بشکونی… تا جا داره باید از جهان سیلی بخوری…) از جهان سیلی خوردم و باز هم اگر نفهمم می خورم… جهان با کسی شوخی نداره…
خدا را به عذاب شما چه کار؛ اگر شکر [نعمت] گزارید و ایمان داشته باشید!؟ و خدا همواره قدرشناس [=بارور کننده عمل نیک بندگان] و داناست.
خدای مهربونم… ای سمیع و ای علیم… تو می دونی که من جاهل بودم… به خاطر همین میگم الماس این تضاد داره برام اشکار میشه… باید کویر رو رها کنم… باید باور کنم مدیریت بی عیب و نقص این جهان توسط توعه… تویی که برگی بدون هماهنگی با تو زمین نمی افته… باید رها کنم…
خدایا من دستای تسلیمم رو بالا آوردم… من دیگه فهمیدم… دیگه تلاش می کنم پامو تو کفش تو نکنم… تلاش نکنم کویرم رو نگهدارم تا برنج بکارم... خدایا یکبار دیگه می خوام تبر توحیدیم رو تیز کنم و بشکنم بت ها رو… کمکم کن… آنچنان که به جدم ابراهیم کمک کردی… خدایا با من صحبت کن… من لایق هم صحبتی با توأم… من لایق زندگی هدایتی ام… بهم بگو باید چی کار کنم؟؟… بهم بگو … منم بهت لبیک میگم…
اینجانب الان در پزشکی قانونی هستم به خاطر پیگیری کارهای همسرم… یه لحظه به خودم گفتم: سارا جانم!!!…. تو اینجا چیکار می کنی؟؟… چطوری اینو خلقش کردی؟؟… تو که اینا رو نمی خواستی؟؟… خدایا من نمی دونم… من ضعیفم… من عجولم… من فراموشکارم… خودت بهم بگو دقیقاً چی رو باید تغییرش بدم.. من لایق زندگی انعمت علیهم هستم و انک انت الوهاب… من دبگه رها هستم… هر چی بگی ،میگم چشم… فقط تو بهم بگو چی کار کنم…
مرسی فاطمه جانم که باعث شدی اینو تو سایت بنویسم تا بعد ها که زندگی انعمت علیهم رو با هدایت و حمایت خدا خلق کردم، بدونم چه ها کردم… از کجا به کجا رسیدم… خدا چطوری هدایتم کرد…
عااااشقتم دختر…
آره پیروزی نزدیکه با چشمم نمیبینم اما نشانه ها میگه اتفاقات خوب در راهه…
خاستم بگم بله نشانه ها پررنگترشد واتفاقات زیبا در راهه
امیدوارتر شدم دیشب
وبرای خدا سجده شکر کردم ک بعد از یکسال ونیم اتفاق دلخواهم افتاد دیشب
وحاصل این اتفاق مسائل مالیمان ک ب تضاد خورده بود هرروز کمتر میشود وقدمها رو ب پیشرفت هست با توکل ب الله مهربان
برای نوشتن آیه ها سپاسگذارم هیچ چیز مثل مباحث قرآنی ب من باور نمیده
اشک من رو در میاره با خواندن آیه هایی ک بچه ها میذارن
من عرب زبان هستم وجالبه قبلا متوجه نمیشدم قرآن چی میگه والان جالبه تفسیر. و میفهمم با دونستن قانون هرسری مدارم بالامیره فهمم از قرآن ب زبان عربی بهتر میشه بعد میگم ای وای پس چطور قبلا چقد این آیه رو دیده بودم نفهمیده بودم منظورش چی بود داره ب من چی میگه
خداروشکر میکنم هرسال یک مدار بالاتر ویک شرایط بهتر رو زندگی میکنم وبازهم خاسته هام بزرگتر میشه وباز قدمهام محکمتر وبزرگتر
کامنت های شما رو همیشه دنبال میکنم و با خوندن تک تک جملاتش حس خوب دریافت میکنم و تحسینت میکنم برای تمام ادامه دادن هات و توحیدی عمل کردنات چقدر ازت یاد میگیرم….. وقتی فهمیدم مهاجرت کردی اونم به جزیره کیش یه دمت گرم حسابی گفتم بهت…. جزیره کیش برای من یادآور دوره عزت نفسه زمانی که از خدا هدایت خواستم برای یک سفر تنهایی با خودش و نشونه ها منو به سمت کیش برد جایی که تا به حال نرفته بودم و واقعا چه سفر جادویی بود برام از همه نظر و بعدش من چقدررر پخته تر شدم حالا شما که کلا مهاجرت کردی و انقدر ایمان از خودت نشون دادی منتظر اتفاقات بی نظیری باش که نزدیکه….
سعیده عزیزم ازت ممنونم که مینویسی و انقدر قلم زیبایی داری مطمئنم با تبر تیز توحیدی که ساختی از پس همه چی برمیای و بعد برامون مینویسی از لذت اتفاقات قشنگی که پشت دیوار ترس پنهون شده همیشه تو اوج باشی دوست زیبارو و زیبابینم
عادت کردم هرشب یکی از فایلهای شما رو گوش میدم و خواب میرم، امشب دیرتر از شبهای قبل اومدم تو رختخواب فکر میکردم خواب میرم برای همین دیگه فایل گوش ندادم ولی خوابم نبرد و در ذهنم فکرهای جورواجور میومدن و میرفتن و یکیشم این بود که فردا باید به دو نفر پول بدهم و الان هیچی تو حسابم نیست، همش به خودم میگفتم از کی بگیرم چکار کنم که به خودم گفتم مرضیه ذهنت رو کنترل کن خدا حواسش بهت هست بعد به خودم گفتم برای بهتر کنترل کردن ذهنم بهترین راه اینه که دوباره فایلهای استاد رو گوش بدم تا خواب برم وارد سایت که شدم هدایت شدم به نشانه امروز من گفتم بذار برم اینجا ببینم خدا چی میخواد بهم بگه، که این فایل برام اومد ، اول توجهم به متن انتخابی ریحانه عزیز افتاد که در مورد توحید نوشتند و وقتی هم که فایل رو نگاه کردم و دیدم که شما با تراکتور چه اجسام سنگینی رو جابه جا کردید و با تبر برقی چه تنه های بزرگی رو بریدید ، به خودم گفتم ببین مرضیه خدا اینجوری خودش رو بهت نشون داد که هیچ قدرتی بالاتر و قویتر از قدرت خدا نیست قدرتی که اون جت اسکی رو خیلی ساده و راحت درآورد، قدرتی که تنه های بزرگ درخت را به راحتی و سادگی خرد کرد شاید باید چندین نفر با زور زیاد میومدن و به هزار سختی اینکار رو انجام میدادن پس تنها قدرت خداست که میتونه فردا برات پول بفرسته چون من نیتم رشد وپیشرفته زندگیم و جهانه و خدا از من بیشتر میخواد تا جهان گسترش پیدا کنه
ممنونم خداجونم ممنونم استاد جونم ممنونم مریم جونم به خاطر اینهمه انرژی مثبت که برامون میفرستید
برای شما و همه دوستانم در اینجا، سعادت و خوشبختی و پیشرفت و موفقیت و ثروت و سلامتی و آرامش و عزت خواستارم
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و مریم بانوی دوست داشتنی و همیشه همراه
خدایا شکرت بابت پرادایس زیبا و سراسر نعمت و برکت و حال خوب و چقدر معنوی و خوبه ثروتمند بودن و شدن،وقتی پول و ثروت و آزادی مالی باشه تمام ابزار ب خدمتت در میان و بهترین ایده و راه کارها رو میتونی عملی کنی،اون تراکتور همه فن حریف ک چه کمک بزرگی شده تو کارها به استاد،تبر برقی غول ک واقعا آدم حیرت میکنه چطور پر قدرت و تمیز اون چوب های تنومند رو خورد میکنه ،ذوق و لذت استاد و مریم جان و تحسین بابت همبن کارها و دستاوردهای ب ظاهر ساده و شاکر بودن خداوند ،خدایا شکرت بابت این هدایت زیبا وبودن در کنار این خانواده بزرگ و انرژی مثبت،در پناه خدا سالم باشید استاد عباسمنش و مریم بانوی عزیز
به نام خدای زیبا ترین زیبایی هاااا
به به
چه طبیعتی ….
و دوباره حل مسئله …
به به …
آفرین آفرین…چقدر این قدرت تفکر راحتتون رو تحسین میکنم ….
استاد ..
اصلا این سوال که چطور راحت تر …چطور این مسئله به بهترین و راحت ترین شکل حل بشه رو خیلی دوست دارم ….
چیزی که همیشه برعکسش به من گفته شده …
اگر من به جای شما بودم البته قبل از الگو برداری از شما …
میگفتم …نه دیگه باید انجام بدیم …باید ببریم بنزینش کنیم…دیگه همینی که هست …
و حتی اگه این ایده ی تانکر به ذهنم میرسید میگفتم نه بابا مگه من می خوام چیکار کنم …فوقش یکی دوبار دیگه بخوام استفاده کنم ….
….
ولی این برسی از تمام جوانب …و حل مسئله به راحت ترین شکل ممکن یکی از زیبا ترین چیز هایی بود که از شما یادگرفتم ….
عاشقتونم ….
دوست دارم هزاران بار این باور رو به خودم بگم که
مسائل راه حل دارند …
و راه آنها درون خود آنهاست و بهترین راه و بهینه ترین راه ،درست ترینشونه که اتفاقا درست ترین راه راحت ترین و سر راست ترین راهه….
خدایاشکرت …
وای خدای من …
چه باحال …تبر برقی …
همیشه توی فیلما و برنامه کودکای قدیمی میدیدم که پدر قوی خانواده بت یه دونه ای این تبرااا این کنده ها رو میزد میشوند…همیشه به خودم میگفتم چه باحال اینا هیزوماشون رو خودشون درست میکنند ولی چه کار سختی و قدرتی ….آدم باید خیلی قوی باشه ….و حالا …تکامل تقدیم میکند …تبر برقی …فقط با یک دکمه ….
هنوزم همون تبر فقط دستش برقی شده ….
عالی عالی …
یه چیز دیگه هم بگم …توی یه انیمیشن بود به نام کلاوس توی اون انیمیشن یه روایتی از بابا نوئل رو داشت اصلا خیلی این انیمیشن جالبه …توی اونجا یه آقایی که بعدا بابا نوئل شد با چوب و یه دونه از این چیز دستیا که نمیدونم اسمش چیه ولی با اون چوب رو میتراشند داشت و باهاش کلی اسباب بازی درست کرده بود …
و من همیشه به خودم میگفتم چقدر این سازه های چوبی زیبات…من عاشق اینم که یه بار تجربش کنم …وای چه چیزایی که میشه باهاش بسازی …خدای من ….
عالی عالی …
خدایا اینم می خوام این تجربه رو هم بهم بده ….
عاشقتونممممم
ممنونم به خاطر این سریال زیبا…
خیلی دوست داشتنی هستید …
ممنونم …
درپناه لله یکتا باشید ..
فعلا…
خدایا هر انچه که در زندگیم دارم از آن توست.
خدای مهربانم دلم را به تو میسپارم
تا از عمق جانم بزدایی،
هر چه حائل است بین من و خودت،
هر چه مرا دور میکند ز تو.،
همه آنچه از منیت و نواقصم در من
است را از من بگیر، و ببخشای بر من،
از عشق و الطاف بی پایان خودت،
چنان همیشه که بخشیده ایی
مرا رها ساز
از بند هر چه غیر خوبی و نیکی
در وجودم هست و
پر کن خالی درونم را با عشق ناب الهی
خود که جز این نتوانم نیک بمانم
و مهر بیفشانم.
مهربانا…
هزاران شکر که در کنارمان هستی
و قرار و آرام دلهای بیقرارمان جز تو چه
جوییم و جز تو که را خوانیم
که همه تویی و جز تو همه هیچ،
خداوندا…
لحظاتمان را قرین
رحمت و مهربانی ات بفرما
و ما را در ادامه راهمان تنها مگذار.
آمین
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به الهام جان عزیزم..
الهام عزیز مرا به سوی نشانه ام هدایت کن؛ اوردتم روی این فایل 4 دقیقشو دیدم….
البته که انقدر این فایلهارو دیدم دیگه از حفظم ولی خب هربااار وهزار بار هم ببینم برام جذابه و شوق زندگی کردن رو در من زنده میکنه نوع زندگی وشوق زندگی استاد ومریم بانوی عزیز دلم….
خلاصه فایل رو استپ زدم رفتم بیرون سایت وبرگشتم چشمم افتاد به کامنت سیده ملیکای عزیز خوندم وامتیاز دادم برم سراغ فایل عکس زیبای شما دو عزیز دل رو دیدم روی کامنت گفتم برم کامنت الهام جان رو هم بخونم….
خوندم و دیدم خدایاااااا اینکه ذکر منه اینکه دعای همیشگی منه اینکه راز ونیاز منه با خداااا…..
همینقدر دلی همینقدر ساده همینقدر پر از عشق ومهر…
الهام جانم بدون شک هر کدوم از ما که اینجاییم یه روزی در پی طی کردن تکاملمون میرسیم به همچین درک وشناختی از خداوند که دیگه نوع دعا کردن و نوع نیازهامون تغییر میکنه ونوع خواسته هامون از خدا خیلی عوض میشه …
میرسیم به جایی که بهش میگیم بگیر از ما هر انچه رو که مارو از تو دور میکنه….!!!!!
که بهش می گیم جز تو چه جوییم وجز تو چه خوانیم که همه چیز وهمه کس بی تو وبه غیر تو هیچ است….
خدارو صد هزار مرتبه شکر…
چقدر قلبم به قول استاد باز شد چقدر آرومتر شدم و چقدر دلم میخواد واقعا جز قربون صدقه اش رفتن کار دیگه ای انجام ندم و تمام هم وغم و تمام فکر وذکر و تمام عملم همه در مورد خودش وبا خودش باشه…
امروز صبح وقتی از در خونه زدم بیرون همینطور که کیسه ی آشغال دستم بود یه نگاه به کوچه انداختم گفتم خوبه 4و5 تا همسایه بیشتر نیستیم اما هیچکس یه دست رو این کوچه نمیکشه یه کم مرتبطش کنه اخه اپارتمان نوسازه؛ فعلا کوچه اسفالت نشده و خاک و شن داره کنار دیوار هم درخت انگور زیبایی هست که برگاش پاییز ریخته پای درخت و کلی مشما و آشغالهای ریز ودرشت جمع شده لای برگا…..
خلاصه تو دلم این ایکاش یکی بود کوچه رو مرتب میکرد رو گفتم ورفتم!!!
عصر وقتی برگشتم دیدم همسایمون بیل برداشته قشنگ نصف بیشتر کنار دیوار رو صاف وتمیز کرده و اون برگهای خشک وآشغالها رو جمع کرده…
همون موقعه به خدا گفتم اینم کار خودته…
اینم خودتی…
من که فقط تو دلم گفته بودم !!!
کی غیر تو از دلم خبر داشت واز خواسته ی قلبی من؟؟؟!!!
اصلا کی همچین قدرتی داره که فکر ها وحرف دلها رو بخونه؟
کی جز تو بی نیاز هست و کی جز تو براورده کننده نیازهاست؟؟؟
واقعا به قول استاد عباسمنش عزیز وقتی وصل میشی به اصل..
دیگه تمومه….
خودش انجامش میده…
راحت و روان…
میفتی تو یه جاده صاف و صوت زنان میری تو جاده زندگی و لذت میبری از مسیر….
امااااا صد افسوس که ما فراموش می کنیم ودر اکثر مواقع یادمون میره که اصلا نیاز به گفتن هم نداریم …
وقتی بدونیم برطرف کننده نیاز کیه وبا چه قدرتی طرف هستیم با نیرویی که گفته فقط به یاد من باشید وفقط از من بخواهید تا اجابتتون کنم..
جالبه که من حتی ازش نخواستم فقط این خواسته رو در دلم داشتم و این خواسته اگر اجابت میشد حال دلم خوب میشد…
اونم با توقع ای که از همسایه ها داشتم چون خودم چندبار تمیز کرده بودم کوچه رو…..
ولی اونکه باید شنید و به دل همسایه انداخت که بیاد کوچه رو تمیز کنه…
اینجا هیچ کلامی رد و بدل نشد وکسی به کسی رو نزد!!!!
فقط درخواستی به اجابت رسید توسط کسی که صاحب اختیار همه ی فکرها واندیشه ها و صداها و اعمال هست ….
کسی که همه چیز خودش هست و تمااام…
ان شالله که خودش کمکمون کنه همواره از سر شوق سپاسگزار نعمت هاش باشیم و ثابت قدم در مسیر بندگی مخلصانه…آمین
الهام جان ممنون از راز ونیاز عاشقانت با خدای بخشنده ومهربان که قلبم رو باز کرد…در پناه امن خداوند باشی عزیزم هر لحظه وهمیشه..آمین
سلام به سیده مینا عزیزم
بینهایت ازت سپاس گذارم که برام نوشتی و منو خیلی خوشحال کردی.
همزمانی خدای مهربونم برای زدن مهر تایید به حرفهای شما
بعداز دیدن نقطه ی آبی شما وخوندن کامنت شما
دقیقا اتفاقی شبیه شما برام افتاد.
چن روز پیش تو خونم که یک راه رو کوچیک
نگاه میکردم و تو دلم گفتم چی میشد لامپ این قسمت هم سفید رنگ بود و تغییرش میدادم.
امشب بعداز خوندن کامنتتون .دیدم عشقم با یک لامپ بزرگ اومد خونه..بدون اینکه من چیزی بهش گفته باشم .خودش خریده بود وآورده بود
منو میبینی…یاد شما وحرفاتون..
نگفته ونشنیده اجابت میکنه..
لامپ بزرگ رو در پذیرایی و اون لامپ زد همون راه رو و همون چبزی شد که من میخواستم…
چه خدایی دارم وچه همزمانی با کامنت شما که پیغامی بود از سمت خدااااا.
که بنده ی من نیاز نیست کار خاصی انجام بدی..تو بنده ی خوب من باش
من برات کافیه هستم و تمامی درخواست هات رو اجابت میکنم.
یاد این شعر افتادم
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
خداجووونم هیچ چیزی ندارم برای گفتن از تو فقط تسلیمم در برابرت و کمکم کن که هرروز شکرگزارتر وخاشع تر باشم.
مینای عزیزم روی ماهت رو میبوسم
زندگیت همواره اجابت دعاهات و ثروتمند باشی
به نام خداوند رحمان و رحیم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
خدایا شکرت برای یک روز زیبای دیگه توی بهشت زیبا در کنار شما عزیزان و همراهان دوست داشتنی
خدایا شکرت برای این همه نعمت و فراوانی
خدایا شکرت برای این تراکتور بسیار زیبا و مفید
ببین این تراکتور هیولا ،چقدر راحت اجسام سنگین رو بلند میکنه
واین جت اسکی خفن رو که گیر کرده توی دریاچه ،مثه ماست میکشه بیرون خدای من شکرت
ارزش ابزار اینجا خودشو نشون میده ،،ایول داری والا
ببین این تبر خفن رو ،،خدای من واقعاً تحسین برانگیز است این ابزار و وسایل فوقالعاده
چه راحت تیکه میکنه و میره جلو خدایا شکرت
واقعاً خفن وقدرتمنده این دستگاه ،،لذت بردم ازش
چقدر داشتن امکانات و ابزار کار رو راحت میکنه
این تنه درخت به این محکمی رو به راحتی تیکه تیکه کرد و تمام واقعاً تحسین برانگیز است
اینه نشانه ثروت و فراوانی و نعمت های خداوند
بسیار عالی و فوقالعاده خدایا شکرت
موفق و پیروز و سربلند باشید
به نام خدای مهربان خداوندا هر چه دارم از ان توست
خدایاشکرت بابت به زیبا و عالی دیگه تحسین میکنم این زندگی زیبا و طبیعی شما که در حال حل کردن مسئله هستین با عشق چقد ادم لذت میبره که خودتون باعشق دنبال حل مسئله هستین خدایاشکرت
تحسین میکنم این فراوانی هارو این ثروت بی نهایت که در این پردایس نمایان است خدایاشکرت
تحسین میکنم این رابطه زیباتون رو این با هم هماهنگ بودنتون رو خدایاشکرت
تحسین میکنم این ثروت رو که باعث اسونی راحتی شما شده که لذت ببرید و مسائل رو حل کنید
خدایاشکرت چه ابزارای هیولایی خدایاشکرت چقد این برش چوب حال داد چه بوی خوبی داره چوب چوب ارامش دهنده هست تحسین میکنم این با خودتون در صلح و دوستی بودنتون رو خدایاشکرت
سپاسگزارم از شما دو عزیز در پناه خدا شاد ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید دوستون دارم
به نام خدا که به شدت کافیست
به شرط پاکی دل و پرهیز از معامله با شیطان
سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته مهربان و تمام عاشقان این مسیر
خدا روشکر به خاطر وجود این هیولا تراکتور رومیگم واقعا چقدر کارا رو اسون کرده و انجام میده چقدر باحال بود از اون تانکر که باهاش جابه جا کردید اونم با اون وزن سنگین واقعا دمش گرم چقدر باحال بود واقعا و همه چیز عالی انجام شد چقدر اون باکت باحال بود که تازه خریده بودید و نصبش کردید اونم باز دوباره چقدر کاربردیه جاهای مختلف و چقدر به درد میخوره واقعا و جت اسمی هم که با تراکتور نجات پیدا کرد اجب امروز تراکتور خوش درخشید همه جا و با حال بود و همه چیز رو عالی مثل آب خوردن انجام میداد جابه جا میکرد و با حال بود همه چیز عالی و فوق العاده بود و بعد از اونم که تبر برقی کولاک کرد و واقعا اجب ایده باحال و عالی دادندچقدذکار رو آسون کرده چقدر خوبه این دستگاه و چقدر با حال چوبا رو خورد کرد وکاروانجام داد همه چیز عالی و فوق العاده و باحال خیلی خوب و عالی مثل پنیر چوبا روخورد میکرد چقدر وقتی قانون رو بلد باشی و ازش به نفع خودت استفاده کنی و همچین ایده های باحالی رو انجام بدی همه چیز راحت تر و آسون تر و بهتر انجام میشه دیگه آنقدر انرژی نیاز نداره مثل تبر دستی زور نباید بزنی و چقدر راحت و آسوده کارا رو انجام میده دمشون گرماجب ایده باحالی و مفیدی که واقعا تحسین بر انگیز بود و واقعا دم شما هم گرم که آنقدر کارها رو راحت و آسون و لذت بخش تر کردید من که لذت بردم ممنونم به خاطر این همه فراوانی ابزار در زندگی هامون و زندگی شما و این همه خلاقیت و سادگی کار که عالی هستن واقعا و باحال خدا روشمر خدا رو سپاسگزارم به خاطر تمام منعکس هایش خدا رو شکر
براتون بهترین ها رو از خداوند خواستارم چون ایاقتش رو دارید
درپناه خداوند شاد و سربلند و پیروز باشید ثروتمند و سعادتمند و لذت بیشتر و خس خوب بهتر و پر از اتفاقات خوب و حضور خداوند هر لحظه در زندگیتون حس بشه
عاشقتونم دوستتون دارم
یا حق
سلام استاد و مریم جان عزیزم
الان این قسمت از سریال زندگی از بهشت رو دیدم ، فوق العاده ست ، عاشق این همه ابزاری هستم که دارید ، خدای من واقعا باور نکردنی ه
اون تبر برقی هیولاااا با چه کیفیتی چوب ها رومیبره
یعنی توی وجودتون اعتقاد به فراوانی رو میبینم
واسه همین اینقدر اطرافتون رو فراوانی های خدا در برگرفته .
اینقدر به خدا و نعمت هاش و فراوانی هاش ایمان داشتید که از قم بی آب و درخت ، شما رو به جاااییی رسووونده که اینقدر سرسبزی و درخت داره که خیلی ها رو قطع میکنید ، یا تبدیل به چیپس برای مرغ ها بشه یا چوب آخر شب برای پیازچال خوشمزه .
فدای شما بشمم که اینقدر خوبید که اینقدر خووب قانون ها رو درک کردید وخدا اینقدر زیبا شما رو به نعمت های هرچه بیشترش هدایت کرده .
اصلا یه جور عجیبی عشق میکنم وقتی این سریال رو میبینم .
پر از عشق و نعمت و فراوانی
همه قانون های این دنیا توی این سریال در حال نمایشه
فک کنید منی که تو ایرانم و باورم اونقدر قوی نشده میگم آخ این درخت ها نباید قطع بشن ، ولی شمارو خدا بدون وابستگی در مکانی قرار داده که راحت از نعمت هاش استفاده کنید تازه اضافه هم باشن و راحت ازشون بگذرید
چقدر بااااور های ذهنی میتونه بعد های زندگی هر آدم رو تغییر بده
مثله بعدی که الان شما هستید که خیلی بالاتر هست و بعدی که من هستم ، به طبع فرکانس های قوی نری که دارید .
استاد جانم ، مریم جان قشنگ و مهربونم
قول میدم من هم فرکانسم رو بالا ببرم در مدار ثروت و فراوانی قرار بگیرم ،وابستکی هامو از بین ببرم و با دید باز ترس به دنیا نگاه کنم .
……..
امروز بعد از یک اتفاقی که صبح افتاد
به نتیجه ای رسیدم
من نمیتونم کسی رو تغییر بدم
من فقط خودم رو میتونم تغییر بدم
مثله اون جمله استاد که میگن ، تو خودت و تغییر بده ، اطرافیان هم یا تغییر میکنند یا تو از اونها دور میشی
یک جمله رو باید طلا گرفت و عین واقعیته
……..
متعهدانه میرم به سوی تغییر دادن خودم
خیلی خیلی باید تغییر کنم.
به خودم سخت بگیرم
تا به خواسته هام برسم
ردپای سوم
از شما و مریم عزیزم بسیار متشکرم
هرچند که با هیچ کلمه ای نمیشه کاملا ازتون قدر دانی کرد
در پناه الله باشید .
سلام به استاد عزیزم و مریم زیبا و دوستان عزیزم
ووو چه حدی از آزادی مالی زمانی ومکانی در این فایل موج میزنه خدا من، استاد جان پاداش کنترل ذهن و ایمان و باورهایی ک درست کرد رو داره زندگی میکنه.
کاری که من شروع کردم ، کنترل ذهن در تضادهای زندگیم ،بقول شما نقاط عطف زندگیم، دلم میخاد چند وقت بعد که میام پس این کمنتامو میخونم از این شرایطی ک توش هستم با احساس حوب و ایمان بع شرایط بهتری رسیده باشم
بقول حافظ
نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
تا درِ میکده شادان و غزلخوان بروم
الان به این درک رسیدم که زندگی سراسر مساله هست ولی میدونم هر چی برم جلوتر هم قویتر میشم، هم ب شرایط بهتری رسیدم و مسیر روونتر میشه.
استاد و مریم عزیز شما واقعا اینو در عمل اجرا کردین که خوب زندگی کتیم و تلاش کنیم جهان جای بهتری برای زندگی باشه، هم خوب زندگی میکنید،هم با این فایل ها امید و ایمان رو در دل من زنده میکنید و یک راه خوب برای کنترل ذهتم هست.
استاد تو این فایل آزادی مالی تون و زمانی تون موج میزنه.
اولش این مزرعه بزرگ با درختان فراوان و آب فراوان.
چه پرایوسی دارین تا چشم کار میکنه ملک شماست.
پارادایس زیبا با امضای عمیشگی ش آسمون زیبا و دریاچه آیینه ای ک توش عکس درختا میفته.
چقدر این آزادی مالی خوبه، میخام تجربه ش کنم با کار کردن روی باورها و تکامل، چقدر ثروت معنویه ،سوای اینکه چقدر خیر میرسونیپ ب بقیه ،خودتون چقدر آسوده این.
برم مخزن بخرم که راحت باشم.
تراکتور خفن ، جت اسکی توی دریاچه شخصی، ماشبن و موتورها
ابزارای خفن که ارادع میکنید میخرین، و تجربه ی دلخواهتون رو به راحتی دارین.
چه اره ی خفنی بود.
استاد چقدر شما ب فراوانی هدایت شدین، یادمع ی زمانی چوب لازم داشتیم میخریدیم کیلویی با چه احتیاطی استفاده میکردیم، یا این آب، چقدر شنیدیم آب کمه
من همش این پارادایس رو تصوز میکنم میگم محدودیتی نیست،تازه این یکیش هست فقط
استاد رابطه ی صمیمانه عاشقانه و هماهنگتون هم واقعا قابل تحسین هست.
شما انقدر برا خودتون ارزش قایل شدین و با خودتون ب صلح رسیدین ک خداوند چنین یاری رو براتون فرستاد، که عاشقانه مشتاق شنیدن و دیدن کارای شماست، شما حرف میزنی ظبط میکنه.
روابط اکثریت جامعه و خودمم جز اونام باید چقد اصرار کنیم گوش کن من چی میگم.
خدا رو شکر تغریف من از روابط با فایلای شما و دیدن رابطه تون عوض شد،اصل رو فهمیدیم ،فقط دیگه بایذ سعی کنم تکرار کنم و عمل کنم .
استاد سپاسگزارم ازتون، از مریم عزیز ک عاشقانه فیلم میگیرن، و بهترین ها رو براتون میخام با عشق
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، بگو که من نزدیکم و به نداى کسى که مرا بخواند پاسخ مىدهم. پس به نداى من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند.
=====================================
نشانه ی امروز من به تاریخ ٠٣/٠4/٠٣
سلام به استاد عباسمنش عزیزم ،سلام به استاد شایسته جانم سلام به یاران غارحرای من
این صلات،یک تلاش آگاهانه برای کنترل ذهن و بالا آوردن فرکانسه و واقعا نمیدونم چی قراره بنویسم ،وقتی این فایل نشانه ی امروزم شد و متن فایل رو خوندم یادم اومدم بارها و بارها در موقعیت های حساس زندگیم به این قسمت از سریال هدایت شدم و با متن الهی ریحانه ی عزیز یک نفس توحیدی تازه کردم ،یک رد پای خیلی خوب هم زیر این فایل دارم که لینکش رو اینجا میزارم تا به امید خدا یک سال بعد نقشه ی راهم رو واضح ببینم.
abasmanesh.com
چیزی که پرواضحه اینکه کاملا میدونم چرا هدایت شدم به این فایل،چون شرک های خفی توی وجودم ریشه زده که آرامش رو ازم گرفته،هرچند انقدر خوب روی خودم کار کردم بالاخره روی رینگ مسابقه با شیطان نزارم اون برنده بشه،تموم تلاشمو میکنم که برای مشت و لگد هاش جاخالی باز کنم،اما باز هم دارم میبینم که نزدیکه که از مسیر اصلی منحرف بشم و صدای خر خر لاستیک ماشین این آلارم رو بهم میده که سعیده شما درحال منحرف شدن به جاده خاکی هستی،بپا تا ته دره نرفتی.
یاد اون حدیث قشنگ پیامبر میفتم که میگه شرک در دل مومن مثل مورچه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهانه!همونجا که ادعات میشه آی دیگه من گردنم کلفته دیگه تبر هم منو نمیزنه ،به قول استاد همونجا محل سقوطته.
خدای عزیز و شیرین و دلبرم ،منو ببخش ،منو ببخش اگر قدرت رو از تو گرفتم و به دست کس دیگه دادم .منو ببخش اگر هنوز این همه شرک خفی توی وجودم هست،منو ببخش که هنوز خوب باورت نکردم،هنوز نگران میشم،منو ببخش که بلد نیستم خوب توکل کنم،منو ببخش که هنوز درخت توحیدی زندگیم تنومند نشده و یک ساقه ی باریک که با باد تکون میخوره،خدای عزیزم،قدرتمند بی نیازِ خالق از هیچ من ….منو ببخش و یک بار دیگه بغلم کن و بزارتم روی دوشت،به خدا که جز تو هیچ خدایی ندارم،جز تو یار و یاوری ندارم،خدایا کلید آسمون ها وزمین دست توعه نه هیچ کس دیگه .
لبَّیک اللّهمّ لبَّیک، لبَّیک لا شریک لک لبَّیک
عزیز مهربونم،تو که گفتی به بنده هام خبر بده من غفور ورحیمم نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
تو خدا …خودِ خودت ،ترس ها و نگرانی ها و اضطراب های من رو با نور خودت شفا بده و نعمت توحید رو بر من تمام کن،خدایا اگر تو دستمو نگیری اگر تو هدایتم نکنی،اگر تو راه رو بهم نشون ندی،اگر تو کمک هات رو نفرستی،اگر تو راهنمایی نکنی،من نه هیچی میدونم و نه هیچی بلدم .
یکبار دیگه با صدای رسا و بلند میگم : من تسلیمم خدا!
لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
خدایا من با عقل خودم اینجا نیومدم که الان به منطقم اجازه بدم من رو از ادامه ی مسیر بترسونه،شهادت میدم که هر خیری بهم رسیده از شماست و هر دردی که کشیدم از خودم بوده.
خدایا تو هیچ وقت دیر نمیکنی،تو همیشه آنلاین و آن تایمی،تو هرجا که من دستم به شاخه نرسید برام شاخه رو آوردی پایین،تو همیشه درها رو برام از جایی باز کردی که نه به عقل من،که به عقل جن هم نمیرسید،خدایا تنها پناه منی تویی،من رو برای تموم توی درودیوار رفتن هام ببخش،ببین که دارم تلاشمو میکنم توی مسیر توحید بمونم،ببین که دارم تلاشمو میکنم در ایمانم استقامت بورزم،هرجا که کم میارم یاد این ایه ی قرآنت میفتم که گفتی:
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ ۖ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ
آیا گمان کردهاید که به بهشت داخل شوید بدون امتحاناتی که پیش از شما بر گذشتگان آمد؟ که بر آنان رنج و سختیها رسید و همواره پریشان خاطر و هراسان بودند تا آن گاه که رسول و گروندگان با او (از خدا مدد خواستند و) گفتند: بار خدایا، کی ما را یاری کنی؟ (در آن حال خطاب شد: بشارت دهد که) هان! همانا یاری خدا نزدیک است.
همانا یاری خداوند نزدیک است …
همانا یاری خداوند نزدیک است …
همانا یاری خداوند نزدیک است …
آره …این جملات الهیه،طلاییه،پر از نوره،اینا رو خود شما گفتی خدا :
نوک تبر توحیدتو تیز نگه دار
من پشتتم ، تو قدرت رو از من بخواه ، اعتبارو به من بده ، تو با من باش ، تو باورم کن ، تو بسپار خودتو به من ، اونوقت ببین من بزرگترین و غول ترین قدرتهارو که تو توی ذهنت بزرگ کردی و داره ایمانتو می گیره ، چطور با یه ضربه خلالشون میکنم ، فقط برای تو !
هیچ رویایی نیست که نتونی داشته باشی، قدرت هیچ کسی بالاتر و بیشتر از تو نیست ، تو اگر منو تو وجودت باور کنی، قدرتمندترینی.
خدایا یکبار دیگه نوک تبر توحیدم رو تیز میکنم،یکبار دیگه مثل ابراهیم سر تسلیم فرود میارم و میگم :
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا ۖ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ
فرمون دست تو خدا …باشه ؟
من یکبار دیگه گیوآپ میکنم …من رها میشم از هر پیش فرض ذهنی،و اجازه میدم تو منو به مسیر درست هدایت کنی …
خدایا یکبار دیگه بیا وسط و این پیک رو هم خودت رد کن.
مثل همیشه …
دوستت دارم باشه؟
بوس به کله ی نداشته ت
قلبِ فراوان از جزیره ی کیش به سمت تنها خالق و فرمانروای عالم
سلام به سعیده جاااانم
عشق من.. خواهر من… منم دقیقا حال و هوای تو رو دارم… درگیر تضاد… ذهنم داره می ترسونه… مضطربم می کنه… نگرانم می کنه… می خواد حالمو بد کنه… این روزا فقط آگاهی های قرآن داره نجاتم میده… این روزها چقدر رشد کردم… چقدر به بن بست رسیدم… چقدر روی خودش توکل کردم… چقدر روی خودش حساب کردم… و چه بشارت هایی که ربم داده… جاهایی گفت صبر کن... نکن… صبر کردم… هیچ اقدامی نکردم… و بعد متوجه شدم چرا نباید می کردم… چون نمی خواست تقلای الکی بکنم… سعیده جانم گاهی قطب نمای احساسم بهم هشدار میده… سارا جان حواست هست.. داری از مسیر خارج میشی.. وقتی دقت می کنم می بینم بله شرک اومده سراغم.. قدرت رو دادم به عوامل بیرونی… و داره منو می ترسونه… بازم از ربم می خوام منو بغل کنه و آرومم کنه… در اغوشش کمی گریه می کنم و بعد اروم میشم… این روزا که همسرم بیمارستان… و من همش تو مسیر رفت و آمد به بیمارستان… چقدر دست های خدا رو لمس کردم… چقدر فرشته هاش دورم جمع هستن… گاهی ذهنم می خواد مشرک بشم… گاهی احساس می کنم من مدیون این دستا هستم و بدهکارشون هستم … بازم یادم میاد که ساراجانم این دستا رو خدا برات فرستاده… اینجوری داره بهت محبت می کنه.. تو مدیون کسی نیستی… حواست باشه اعتبار این کمک ها رو به آدم ها ندی که میری تو دره و سقوط می کنی... پس لذت ببر از کمک های خدا.. و فقط روی خودش حساب کن… خدایا منم استفغار می کنم بابت همه شرک هایی که دارم… خدایا تو منزهی… همه چی مال توعه.. کجا دنبال چی می گردم… همه چی درسته… اوضاع تحت کنترل توعه… چرا باید نگران باشم… چرا باید بترسم… وقتی دستم تو دست قویترین فرمانروای جهانیان… وقتی بهترین مشاور رو دارم.. وقتی بهترین مدیر برنامه ها رو دارم.. وقتی بهترین طبیب رو دارم.… وقتی بهترین وکیل رو دارم… پس یکبار دبگه منم تبر توحیدم رو تیزتر می کنم و کارهام رو میسپارم به خودش… چون من هیچی نمی دونم و بلد نیستم… اون سر سوزنی خطا نمی کنه… اون هرگز وعده هاش رو فراموش نمی کنه..
پیروزی نزدیکه… همه چی به نفع منه… شاید به چشم سر نبینم.. ولی قلبم گواهی میده … اتفاق های خوب تو راهه… سعیده جانم الان تو راه بیمارستان هستم و قلبم گفت الان براش بنویس… و البته این صلاه برای کنترل ذهن خودمم بود… خدا این صلاه رو بپذیر… و منو همواره در مسیر توحید قرار بده… می خوام همیشه حقیقت گرا باشم.…. و تسلیم حقیقت باشم… و موحد باشم…
سعیده نازنیم.. عشق من… خیلی بی نهایت دوستدارم… برام الگوی بی نظیری هستی… نوش جونت نتایجت عزیزم… الهی که همیشه در مسیر توحید بشکن زنان، خواسته هات رو تیک بزنی
إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا… نترسید این نقشه ها، این برنامه های شیطانی بسیار سست و ضعیفه…
آره سسته… اره این نگرانی ها پایدار نیست…
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَىٰ ۖ وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا(88کهف)
و اما هر کس ایمان بیاره و عمل صالح انجام بده… او را پاداشی بس نیکوست… و در فرمانمان تسهیلاتی برای او توصیه خواهیم کرد.
منتظر تسهیلات خدا هستم
در پناه خدا باشی عزیزم
باسلام خدمت شما دوست عزیزم سارا جانم
عزیزم من با دنبال کردن کامنتهای سعیده شهریاری ک بصورت هدایتی خداوند بهم گف ک مدارم بالاتر بره
باز هم هدایت شدم ب کامنت شما وپاسخی ک ب سعیده جان دادید
خوشحالم وشاکر خداوندم ک دوستانی توحیدی باایمان متوکل وموفق مثل شما دارم
چقد این جملت ب دلم نشست ونشانه ای برای من بود این فایل امروز نشانه من بود اول نیت کردم
پیروزی نزدیکه شاید ب چشم سر نبینم اما قلبم گواهی میده ک اتفاقات خوب تو راهه
خدا جواب من رو داد
خیلی وقته منتظرم خدا جواب سوالمو بهم بده تکلیف منو روشن کنه ومن هم دچار تضاد شدم ک اصلا خودم متعجب شدم ک من چرا اینجوری شدم هرچی حالمو خوب میکنم دوباره بهم میریزم چندروز بعدش ومیدونم شرایطم ب ظاهر سخت هست شاید برای افراد معمولی خیلی سخت باشه وبعضیا رو از پا دربیاره ولی من از خودم توقع دارم ک تبر توحیدم را تیز کنم ودوباره در راه توحید قدم بردارم
مثل تضاد های قبلی ک سربلند وبا نتیجه های عالی بیرون اومدم ک
هرکس میگفت نمیشه به من
خودش ب من تبریک گفت وگف ب خاسته ات رسیدی دیگه
الاااااااااان هم میخام همینجوری ادامه بدم
پیروزی نزدیکه با چشمم نمیبینم اما نشانه ها میگه اتفاقات خوب در راهه
چیزی نمانده
توکل کن ب خدا
و مشرک نباش
بخدا حتی در خواب پریشب استاد عباسمنش بهم گف تو مشرک شدی مشرک نباش ب خدا ک کارت انجام بشه
بعد من ب خودم گفتم وااای واقعا چرا برای رسیدن ب هر خاسته ای من فراموش میکنم قانون اصلی توحیده وخدا کافی هست برای من ودوباره میرم سراغ عوامل بیرونی بااینکه من دارم هرروز روی خودم کار میکنم
واقعا ب خاطر نحوه بزرگ شدن من هست واینکه کل فک وفامیل وافرادی ک باهاشون بزرگ شدم از زمانیکه دنیا اومدن تنها افرادی ک دورم بودن همه طرز فکرشون همین بود اینو برای خودت نگه دار اونو برای خودت نگه دار که لنگ نمونی فلانی رو ناراحت نکن زشته برات فلان کار کرده توهم ب خاسته اش احترام بذار نمیشه نری نمیشه زنگ نزنی چقد این حرفها ب من گفته شده وچقدر ضربه های وحشتناکی خوردم توی زندگیم چندسال پیش ازین جملات ومن بهشون عمل کردم
چ سیلی هایی خدا بهم زد
و
شکر خدا چندین بار سجده کردم براش ک اگر اون دردها نبود من الان اینجا ودراین مکان مقدس نبودم
مم الان رنگ این خوشی ک دارم میبینم رو تفاخر عمر نمیدیدم
وچقدر بد ک جاهل از دنیا میرفتم
والانم ب خودم میگم زایمان درد داره
قطعا بعداز درد قراره یک چیزی متولد بشه ویک اتفاق جدیدی برایم رقم بخوره هرسری همین شکل بوده
وقتی ازهمه کس بریدم و واقعی ب خودش وصل شدم درها باز شد معجزه رقم خورد وهمان اشخاصی ک تنهام گذاشتن متعجب شدن از اتفاق خوبی ک برام افتاد
مرسی از شما واز سعیده جان بابت کامنتای زیباتون واقعا حرف قلبه حرف ️ دله
دوستتون دارم
در پناه الله مهربان باشی گلم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به فاطمه جانم… امیدوارم حال دلت عالی باشه و اون اتفاق خوبی که منتظرش هستی رو تجربه کردی باشی یا نشانه هاش برات پررنگ تر شده باشه…
من دیشب قبل خواب کامنت شما رو دریافت کردم … ولی امروز قلبم گفت پاسخ تون رو بدم… عزیز دلم ممنون بابت دید لطیف و ریزبین شما… منم شما رو تحسین می کنم عزیزم…
مررررسی که باعث شدی یکبار دیگه کامنت خودمو بخونم و اون لحظه که داشتم این کامنت رو می نوشتم برام یادآوری بشه…
و مجدد حالم بهتر بشه…
هر چقدر که بیشتر میگذره، الماس این تضادی که برای همسرم اتفاق افتاده و منم درگیرش شدم رو دارم درک می کنم… از خدا می خوام قلبم رو به نورش منور کنه تا از تاریکی ها و جهل رها بشم و در امنیت خودش پی ببرم به ریشه های خلق این گرفتاری و تضاد… تا با کمک خودش حلش کنم و دیگه اتفاق های زیبا و دلپذیر رو خلق کنم… من سهم خودمو در خلق این تضاد پذیرفتم…
به اندازه ای که ترسیدم از نقطه امنم خارج بشم… به اندازه ای که برای قدرت خدا شرک ورزیدم… به اندازه ای که فرمانروای جهانیان رو باورش نکردم… به اندازه ای که دلسوزی کردم و پا گذاشتم تو کفش خدایی که همه چیزش رو علم و حکمته… به اندازه ای که خواستم تو کویر، برنج بکارم… به اندازه ای که برای احساس خودم در رابطه ارزش قائل نبودم… به اندازه ای که ترس از حرف مردم داشتم… به اندازه ای که درک نکردم نمی تونم کسی رو تغییر بدم… به اندازه ای که درک نکردم هر کس حاصل فرکانس های خودش رو دریافت می کنه و هیچ کسی حفیظ و وکیل شخص دیگه ای نیست… به اندازه ای که درک نکردم فقط باید تسلیم قلبم و الهامات بشم (در انتخاب همسرم که ریشه اش عدم لیاقت و عزت نفس داغونم بود… قلبم گفت: این انتخاب درستی نیست… منم درکش کردم… ولی امان از شرک… امان از ترس… امان از اینکه حرف مردم برات بت بشه… سارا جانم تا زمانیکه یاد نگیری این بت حرف مردم رو بشکونی… تا جا داره باید از جهان سیلی بخوری…) از جهان سیلی خوردم و باز هم اگر نفهمم می خورم… جهان با کسی شوخی نداره…
سُنَّهَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلًا
سنّت الهى از پیش همین بوده، و در سنّت الهى هرگز تغییرى نخواهى یافت.
مَّا یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِکُمْ إِن شَکَرْتُمْ وَآمَنتُمْ وَکَانَ اللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمًا
خدا را به عذاب شما چه کار؛ اگر شکر [نعمت] گزارید و ایمان داشته باشید!؟ و خدا همواره قدرشناس [=بارور کننده عمل نیک بندگان] و داناست.
خدای مهربونم… ای سمیع و ای علیم… تو می دونی که من جاهل بودم… به خاطر همین میگم الماس این تضاد داره برام اشکار میشه… باید کویر رو رها کنم… باید باور کنم مدیریت بی عیب و نقص این جهان توسط توعه… تویی که برگی بدون هماهنگی با تو زمین نمی افته… باید رها کنم…
خدایا من دستای تسلیمم رو بالا آوردم… من دیگه فهمیدم… دیگه تلاش می کنم پامو تو کفش تو نکنم… تلاش نکنم کویرم رو نگهدارم تا برنج بکارم... خدایا یکبار دیگه می خوام تبر توحیدیم رو تیز کنم و بشکنم بت ها رو… کمکم کن… آنچنان که به جدم ابراهیم کمک کردی… خدایا با من صحبت کن… من لایق هم صحبتی با توأم… من لایق زندگی هدایتی ام… بهم بگو باید چی کار کنم؟؟… بهم بگو … منم بهت لبیک میگم…
اینجانب الان در پزشکی قانونی هستم به خاطر پیگیری کارهای همسرم… یه لحظه به خودم گفتم: سارا جانم!!!…. تو اینجا چیکار می کنی؟؟… چطوری اینو خلقش کردی؟؟… تو که اینا رو نمی خواستی؟؟… خدایا من نمی دونم… من ضعیفم… من عجولم… من فراموشکارم… خودت بهم بگو دقیقاً چی رو باید تغییرش بدم.. من لایق زندگی انعمت علیهم هستم و انک انت الوهاب… من دبگه رها هستم… هر چی بگی ،میگم چشم… فقط تو بهم بگو چی کار کنم…
مرسی فاطمه جانم که باعث شدی اینو تو سایت بنویسم تا بعد ها که زندگی انعمت علیهم رو با هدایت و حمایت خدا خلق کردم، بدونم چه ها کردم… از کجا به کجا رسیدم… خدا چطوری هدایتم کرد…
عااااشقتم دختر…
آره پیروزی نزدیکه با چشمم نمیبینم اما نشانه ها میگه اتفاقات خوب در راهه…
می دونی امروز صبح خدا بهم چی گفت؟؟
إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا(اسراء 9)
همانا این قرآن (خلق را) به راست و استوارترین طریقه هدایت میکند و اهل ایمان را که نیکوکار باشند به اجر و ثواب بزرگ بشارت میدهد.
دیدی بشارت داد… فقط باید ادامه بدم… فقط باید تسلیم الهامات خدا باشم…
امیدوارم که این کامنت در بهترین زمان بهت برسه
دوستدارم…
10 مرداد 1403
بنام خدای مهربان
باسلام دوست عزیزم
امیدوارم هرجا که هستی شاد وسلامت باشی
مرسی بابت پاسخ کامل وزیبای شما ب من
سپاسگذارم عزیزم
خاستم بگم بله نشانه ها پررنگترشد واتفاقات زیبا در راهه
امیدوارتر شدم دیشب
وبرای خدا سجده شکر کردم ک بعد از یکسال ونیم اتفاق دلخواهم افتاد دیشب
وحاصل این اتفاق مسائل مالیمان ک ب تضاد خورده بود هرروز کمتر میشود وقدمها رو ب پیشرفت هست با توکل ب الله مهربان
برای نوشتن آیه ها سپاسگذارم هیچ چیز مثل مباحث قرآنی ب من باور نمیده
اشک من رو در میاره با خواندن آیه هایی ک بچه ها میذارن
من عرب زبان هستم وجالبه قبلا متوجه نمیشدم قرآن چی میگه والان جالبه تفسیر. و میفهمم با دونستن قانون هرسری مدارم بالامیره فهمم از قرآن ب زبان عربی بهتر میشه بعد میگم ای وای پس چطور قبلا چقد این آیه رو دیده بودم نفهمیده بودم منظورش چی بود داره ب من چی میگه
خداروشکر میکنم هرسال یک مدار بالاتر ویک شرایط بهتر رو زندگی میکنم وبازهم خاسته هام بزرگتر میشه وباز قدمهام محکمتر وبزرگتر
بازهم ازشما سپاسگذارم دوست عزیزم سارا جانم
سلام به شما سعیده جان توحیدی و خوش سخن
کامنت های شما رو همیشه دنبال میکنم و با خوندن تک تک جملاتش حس خوب دریافت میکنم و تحسینت میکنم برای تمام ادامه دادن هات و توحیدی عمل کردنات چقدر ازت یاد میگیرم….. وقتی فهمیدم مهاجرت کردی اونم به جزیره کیش یه دمت گرم حسابی گفتم بهت…. جزیره کیش برای من یادآور دوره عزت نفسه زمانی که از خدا هدایت خواستم برای یک سفر تنهایی با خودش و نشونه ها منو به سمت کیش برد جایی که تا به حال نرفته بودم و واقعا چه سفر جادویی بود برام از همه نظر و بعدش من چقدررر پخته تر شدم حالا شما که کلا مهاجرت کردی و انقدر ایمان از خودت نشون دادی منتظر اتفاقات بی نظیری باش که نزدیکه….
سعیده عزیزم ازت ممنونم که مینویسی و انقدر قلم زیبایی داری مطمئنم با تبر تیز توحیدی که ساختی از پس همه چی برمیای و بعد برامون مینویسی از لذت اتفاقات قشنگی که پشت دیوار ترس پنهون شده همیشه تو اوج باشی دوست زیبارو و زیبابینم
سلام بر استاد عزیزم و مریم جان
عادت کردم هرشب یکی از فایلهای شما رو گوش میدم و خواب میرم، امشب دیرتر از شبهای قبل اومدم تو رختخواب فکر میکردم خواب میرم برای همین دیگه فایل گوش ندادم ولی خوابم نبرد و در ذهنم فکرهای جورواجور میومدن و میرفتن و یکیشم این بود که فردا باید به دو نفر پول بدهم و الان هیچی تو حسابم نیست، همش به خودم میگفتم از کی بگیرم چکار کنم که به خودم گفتم مرضیه ذهنت رو کنترل کن خدا حواسش بهت هست بعد به خودم گفتم برای بهتر کنترل کردن ذهنم بهترین راه اینه که دوباره فایلهای استاد رو گوش بدم تا خواب برم وارد سایت که شدم هدایت شدم به نشانه امروز من گفتم بذار برم اینجا ببینم خدا چی میخواد بهم بگه، که این فایل برام اومد ، اول توجهم به متن انتخابی ریحانه عزیز افتاد که در مورد توحید نوشتند و وقتی هم که فایل رو نگاه کردم و دیدم که شما با تراکتور چه اجسام سنگینی رو جابه جا کردید و با تبر برقی چه تنه های بزرگی رو بریدید ، به خودم گفتم ببین مرضیه خدا اینجوری خودش رو بهت نشون داد که هیچ قدرتی بالاتر و قویتر از قدرت خدا نیست قدرتی که اون جت اسکی رو خیلی ساده و راحت درآورد، قدرتی که تنه های بزرگ درخت را به راحتی و سادگی خرد کرد شاید باید چندین نفر با زور زیاد میومدن و به هزار سختی اینکار رو انجام میدادن پس تنها قدرت خداست که میتونه فردا برات پول بفرسته چون من نیتم رشد وپیشرفته زندگیم و جهانه و خدا از من بیشتر میخواد تا جهان گسترش پیدا کنه
ممنونم خداجونم ممنونم استاد جونم ممنونم مریم جونم به خاطر اینهمه انرژی مثبت که برامون میفرستید
برای شما و همه دوستانم در اینجا، سعادت و خوشبختی و پیشرفت و موفقیت و ثروت و سلامتی و آرامش و عزت خواستارم
دوستتون دارم
بنام خداوند مهربان و هدایتگر
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و مریم بانوی دوست داشتنی و همیشه همراه
خدایا شکرت بابت پرادایس زیبا و سراسر نعمت و برکت و حال خوب و چقدر معنوی و خوبه ثروتمند بودن و شدن،وقتی پول و ثروت و آزادی مالی باشه تمام ابزار ب خدمتت در میان و بهترین ایده و راه کارها رو میتونی عملی کنی،اون تراکتور همه فن حریف ک چه کمک بزرگی شده تو کارها به استاد،تبر برقی غول ک واقعا آدم حیرت میکنه چطور پر قدرت و تمیز اون چوب های تنومند رو خورد میکنه ،ذوق و لذت استاد و مریم جان و تحسین بابت همبن کارها و دستاوردهای ب ظاهر ساده و شاکر بودن خداوند ،خدایا شکرت بابت این هدایت زیبا وبودن در کنار این خانواده بزرگ و انرژی مثبت،در پناه خدا سالم باشید استاد عباسمنش و مریم بانوی عزیز