سریال زندگی در بهشت | قسمت 109

به نام الله یکتا

سلام بر استاد شیرین تر از عسل و سوپراکتیوم و مریم بانوی عزیز و یاور همیشه مومن

اول از همه چیز خیلی حالم خوب بود قبل این فایل چون دقیقا بعد از یه تجسم رویایی اونم تجسم گشت و گذار تو شمال و بودن تو ویلام و کارایی که تو تجسسم انجام دادم

پاشدم سیستمم رو روشن کنم تا کارمو شروع کنم که یهو پیام از تلگرام اومد که قسمت ۱۰۹ اومد رو سایت

گفتم خدایا شکرت چون صبح وقتی سایت رو چک کردم دیدم قسمت جدیدی رو سایت فرار نگرفته و گفتم گویا امروز قسمت جدیدی نمیبینیم و رفتم سراغ فایل های دانلودی تا گوش بدم و همزمان کار کنم —

ولی الان به لطف هدایت الله یکتا با دیدن پیام تلگرام سریع اومدم به سایت و شروع کردم به دیدن و لذت بردن و حال خوشی که داشتم به لطف الله یکتا چندین و چند برابر شد

قبل از هر نکته ای اینو میخوام بگم براتون

استاد و مریم بانوی عزیز با این فایل چه خاطرات شیرینی رو برام زنده کردید و چقدر با یادآوریشون حالم خوب شد

ما وقتی میرفتیم شمال به ویلای زیبامون و چند ماهی می شد که سر به ویلا نزده بودیم و این حالت معمولا از تیر تا مهر ماه اتفاق میافتاد که شمال خیلی گرم میشد و ما بیشتر تهران بودیم

هیچ وقت این صحنه یادم نمیره که درب ورودی ویلا از انبوه علف های هرز باز نمیشد و حیاطی رو که کاملا تمییز کرده بودیم قبل از ترکش

علف ها و نی های ۲ متری و کلی گیاه توش سبز شده بود

و من چقدر حال میکردم با همین علف ها و گل های هرز و میگفتم خدایاشکرت بدون اینکه کسی به اینا آب بده ببین چه جنگلی شده …..

خلاصه همیشه خانومم میگفت یه پولی بده یه کسی بیاد اینارو بزنه ولی من همیشه میگفتم نه خودم میخوام پاکسازی کنم و لذتشو ببرم …

و دقیقا مثل استاد و مریم بانو به نیت ورزش و لاغر کردن و کیف کردن شب ها زیر نور ماه و اون شب نم و اون نم شبانه و اون بوی بی نظیر شمال در شب….

شروع میکردم به کار کردن

خدای من چه لذتی داشت وقتی خسته می شدم و دراز میکشیدم روی علف های خیس کنده شده

چه لذتی داشت دیدن گل هایی وسط اون همه علف هرز به صورت خودرو رشد کرده بودند

چه لذتی داشت اون عطر بعضی از اون علف ها که یه بوی گشنیز طور و بوی تند خاصی داشتن که من هنوزم به یاد اون بو ها و عطرها و بوی علف ها میافتم دیووونه میشم …..

چه لذتی داشت وقتی با کندن اون علف ها تازه گلایی که کاشته بودم و زیر خروارها علف زندانی شده بودند رها میشدن

استاد من قشنگ این حس رو تجربه کردم و میدونم چقدررررررر لذت بردید و نمیشه با کلمات توصیفش کرد به خدا ….

آرزو میکنم شما و خودم و همه بچه ها و همه آدم های کره زمین این حس رو بارها و بارها تجربه کنیم و کیف کنیم و این جور کارها رو خودمون انجام بدیم و لذت ببریم

قشنگ اونجا که مریم بانو میگفت انگار رفتیم پیک نیک من درک میکردم حرفشون رو و لذتی که داشتن میبردند

استاد و مریم بانوی عزیزم سپاسگزارم برای این قسمت به من یکی که خیلی حال داد به خدا …

راستش من یکی اصلا حال نمیکنم یه باغ زیبا داشته باشم که هیچ کاریشو خودم نکرده باشم

هر چند خیلی شیک و تر و نمییز و رویایی باشه

و دوست دارم هر درخت و گل اون باغ با دست های خودم و نزدیکان و خانوادم کاشته بشه و کاشته شدنش رو در دل خاک ببینم

و سال های بعد وقتی درخت تنومندی شده لذت ببرم که نقشی داشتم تو خلق کردنش

و تو شمال همین کارو میکردم و خیلی وقت ها

پدر و مادر و دوستان نزدیکی که به ویلای ما میومدن

زمین رو می کندم و آماده میکردم و یک درخت تهیه میکردم و به اون دوست و مهمان میگفتم بیاد و برای یادگار ی و برای اینکه اون لذت رو اونم حس کنه

بیاد و این درخت رو تو خاک قرار بده و حس کنه این لذت بی نظیر رو ….

بریم سراغ برداشت های من از این قسمت

چقدر اون صحنه پیدا شدن استخون ها منو تکون داد .و دقیقا خودمم یه بار تو پاکسازی ویلا یه چنین صحنه ای دیده بودم و استخون پرنده پیدا کرده بودم

منو از این جهت تکون داد که امین چه لاشه های ذهنی و چه باورهای جسد طوری تو ذهن و وجودت میتونه باشه و هست که تو اصلا بی اطلاعی ازشون و داری زندگی میکنی باهاشون

درس هایی که من از این قسمت گرفتم :

تصمیم و هدف گذاری:

من اینو درس گرفتم که درسته علف های هرز پرادایس و ووجودم خیلی خیلی زیاده ولی باید تصمیم بگیرم و از یه جایی شروع کنم و حرکت کنم وقبلش باید آگاهانه هدف گذاری کنم و بدونم از کجا میخوام شروع کنم

برای هدفت ابزار مناسب فراهم کن :

همونطور که دیدیم استاد برای این پاکسازی هم از ابزارهای قدیمی استفاده کردند و هم جدید و قبل از هر چیزی روغن کاریشون کردند

و این یعنی امین تو باید با باورها و ابزارهایی که قبلن ساختی و ابزارهای و باورهای جدیدی که داری می سازی و باید بسازی و قدرتمند ترشون کنی …

برای پاکسازی و رهایی درونت قدم بردار

و ابزارهای قدیمیت رو هم باید بهشون برسی و مدام روغن کاری کنی چون اگر رهاشون کنی و فکر کنی که دیگه تموم شد و روشون کار نکنی در روز عملیات و جایی که نیازه برات کار نخواهند کرد

و ضمن اینکه اوون ابزارها و باورهای درست رو تو خودت باید تقویت کنی باید مثل این اره برقی میلواکی پرقدرت و زیبا و تمییز و فرش

بیای و باورهای جدید و درست و قویتر و فرش تر و کاربردی تر تو خودت ایجاد کنی و سپاهت رو قوی تر از پیش کنی

حرکت کردن در هر شرایطی :

استاد بارها و بارها و بارها به ما گفتن حرکت کنید و توکل کنید بهتون گفته میشه …

و ما دقیقا دیدیم که استاد و مریم بانو با توجه به اینکه میدونستن حجم علف های هرز چقدر زیاده و به قول استاد عزیزم دو سال وقت لازمه همش رو پاک سازی کنند

ولی مایوس نشدن و رفتن تو دل داستان ….

و اون هدایت الهی و رفتن فکر استاد به سمت خرید اون ابزار جدیدی که میتونه یک هفته ای بیاد و پرادایس رو پاک سازی کنه هدایت شد و این ایده براشون پر رنگ تر شد و مصمم تر شدن برای خریدش و حرکت برای خرید یک ابزار قویتر

به همین راحتی …..

یعنی بدون اینکه بگن حالا چه فایده داره بیاییم و چند متر از هزاران متر رو پاک سازی کنیم

حرکت کردند و رفتند تو دل داستان و اونجا تو دل داستان وقتی عرق میریختن و اون شاخه ها به سر و صورتشون برخورد میکرد

بهشون گفته شد….

ان مع العسر یسری:

آگاه باشید که با هر سختی راحتی است

البته سختی که هدفمنده و آگاهانه و اختیاری و به خاطر تلاشمون به ما وارد شده نه سختی که به خاطر حرکت نکردن و نشستن و تحمل داره بر ما وارد میشه

سختی که به امید راحتی و ایمان به آسایش خودمون آگاهانه انتخاب کردیم …

ایمان دارم که مقصود این آیه زیبا و نورانی اینه که حرکت کن و از سختی های مسیر هراسان نباش و به زودی اون آرامش و لذت حاصل از این حرکت و سختی ظاهری به شما داده میشه

و ما این ان مع العسر یسری رو تو اون سکانس پایانی و زیبا در دل شب و کنار اون آتش ذغالی و بلالی که استاد نوش جان میکردند و اون احساس لذتی که بعد از پاکسازی و رسیدن به هدف ودریافت به آدم دست میده رو دیدیم

قشنگ حس استاد و مریم بانو رو وقتی که به اون محوطه داشتن نگاه میکردند رو درک میکردم وچه احساس بی نظیری هستش ….

لذت بردن از مسیر و حرکت کردن :

استاد همیشه به ما میگن از مسیر لذت ببرید و نه فقط هدف

و ما دیدیم با اون خوراکیای خوشمزه و اون سبد پیک نیک و اون پیازچالی که داشت با اون آتش زییا خوشمزه و خوشمزه تر میشد

و در نهایت اون شیر شاه بلال های زیبا و لذیذ چقدر استاد و مریم بانو کیف کردن

تو طول کارهم به جای شکوه کردن دیدیم که دارن فقط و فقط لذت میبرند و خدارو شکر میکنند و حرکت میکنند در مسیر با لذت و از همون عرق ریختن و کار فیزیکیشون هم دارن لذت میبرند با توجه به خوبی ها و اینکه چه اتفاقات خوبی داره براشون می افته و خواهد افتاد با این پاکسازی

نشانه های حاصل از پاکسازی :

طلایی ترین بخش این قسمت برای من اینجا بود

تو این مسیر زیبا و لذت بخش پاکسازی خداوند کلی نشونه هم برای استاد و مریم بانو قرار داده بودند

دو تا صحنه متفاوت در ظاهر ولی یکسان در معنی و مفهموم

تو این نشانه ها از همه برجسته تر بود

سکانس اول :

دیدن اون جمجمه ها و استخوان ها که نشون می داد با پاکسازی چه آلودگی ها و چه چیزهای ناخواسته ای رو میشه از سرزمین درونمون کشف کنیم و بیرون بکشیم و خودمون رو رها کنیم

سکانس دوم :

اون دو صندلی چوبی و زیبا …

که می شد تصور کرد صاحبان قبلی چه استراحت ها و چه لذت هایی رو از نشستن در کنار هم روی اون دو صندلی داشتن و تجربه کردن و چه خاطرات زیبایی در این تکه از پردایس تجربه شده و میشه در آینده هم تجربه کرد

و این به من این درس بزرگ و الهی رو داد که در پاک سازی علاوه بر آلودگی ها و کشفشون

ما تازه چششممون باز میشه به زیبایی ها درون و زیبایی هایی که سال ها دفنشون کردیم زیر هزاران باور غلط

و حالا داریم میبینمشون و چه قدر از این زیایی های بی نهایت در درونمون هست که ما غافلیم از بودنشون و هیچ استفاده ای ازشون نمیکنیم ….

پس تا قبل اینکه مثل این صندلی ها پوسیده بشن و عمرمون به پاین برسه باید کشفشون کنیم و لذتشون رو ببریم ….

خیلی خیلی تاثیر گذار بود برام دیدن پشت سر هم این دو سکانس در ظاهر متضاد و در باطن یکسان

تو این قسمت از سریال و مطمئن هستم به خواست الله یکتا بوده برای بیشتر شدن آگاهی من و امثال من و اتفاقی نبوده

من باور و ایمانم با دیدن این قسمت بسیار بیشتر شد که با لذت و آرامش و توکل و حس خوب

بی توجه به عظمت این همه شاخ و برگ و میلیون ها علف هرزی که در وجودمه

بیام و آگاهانه حرکت کنم و ناامید نشم و ایمان داشته باشم که:

تو شروع کن امین و خدا برات علف هرز که سهله با هدایتی که برات ایجاد میکنه

حتی کوه ها رو هم برای تو و برای هر کس دیگه ای جابه جا میکنه

به شرط ایمان داشتن و حرکت کردن و لذت بردن و آرام بودن و تلاش به قدر وسع …

امین با قدرت و ایمان و آرامش بیشتری حرکت کن و به لذت از مسیری که داری میری و به لذت های حاصل از طی کردن این مسیر فقط و فقط فکر کن

به قول حضرت مولانا :

حرکت کن و برو به سمت الله یکتا و راه اون رو انتخاب کن و به نجواهای شیطانی درونی که هی میگه نمیشه و نمیتونی فکر نکن :

عشق آن بگزین که جمله انبیا

یافتند از عشق او کار و کیا

تو مگو ما را بدان شه بار نیست

با کریمان کارها دشوار نیست

امین تو با با مهربانترین مهربانان و بخشنده ترین بخشنده ها و قدرتمند ترین قدرتمندان طرف هستی

پس با یه لبخند حاصل از لذت و آگاهی و توکل و ایمان

با یه لبخند عمیق حاصل از داشتن چنین خدای قدرتمند و مهربان و هدایتگری در وجوت

حرکت کن

بسم الله …..

استاد نازنینم و مریم بانوی عزیزم

خیلی خیلی سپاسگزارم برای این قمست الهی و نورانی

فقط از دیدنتون درس میگیرم و لذت میبرم و تحسینتون میکنم و خدارو شکر میکنم برای بودنتون و در کتون هر چند ناقص

عاشقتونم و عاشقتونم

خدایا سپاسگزارم که به من توفیق دیدن و نوشتن برای این قسمت نورانی رو عطا کردی

خدایا شکرت خدایا عاشقتم

سلام بر شما بانوی عزیز

سپاسگزارم برای لطف و محبتتون و توجهتون به نوشته بنده

به نظرم اون جمجمه ها و صندلی ها بودنشون تو این قسمت اصلا تصادفی نبود و یه نشونه خیلی تاثیر گذار بود

شاد و سلامت و ثروتمند در پناه الله یکتا باشید

سلام بر شما بانوی عزیز

سپاس از توجهتون به نوشته بنده

والا خودم هنوز این احساس رو ندارم که تونسته باشم قانون رو خوب درک کنم وقتی الگو و اسوه هایی مثل استاد و مریم بانو رو میبینم

و اگر چیزی نوشته میشه به علت لطف خدا و نور آگاهی های استاد و انرژی پاک و خالص شما بچه های سایت هستش

بهترین ها رو براتون از الله یکتا آرزو میکنم

سلام و سپاس از توجه و لطفتون به نوشته بنده

بهترین ها رو از الله یکتا براتون آرزو میکنم

سلام محمد حسین جان عزیز

ممنونم از لطف و محبتت همیشگیت برادر عزیزم

شاد و سلامت و ثروت مند باشی در پناه الله یکتا