نوشتهی زیبا و تأثیرگزاردوست عزیزمان «لیلا»، به عنوان متن انتخابیِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی میشود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کنندهی زیباییها و نعمتها، مصمم شدهاند تا نمود واضحی بشوند از «صدق بالحسنی» و شاهد زندهای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شدهاند برای احاطه شدن با نیکیها و نعمتها.
نه فقط نوشتن دربارهی زیباییها و نعمتها، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى میرساند.
سلام به استاد ، مریم جان و دوستان عزیزم
اولین بار که از زبان استاد شنیدم ، قرارِ از زندگی در پرادایس ، سریالی درست کنند و اسمشو بذارند : زندگی در بهشت، یه سری نجواها تو ذهنم شروع کردن به پچ پچ کردن :
– آخه دونفر آدم ، مگه چقدر میتونند، ماجرا داشته باشن، اونم در زندگی تو یه جای واحد، حالا اگه تو مسافرتی جایی بودند شاید میشد.
_ یا اگه تعداد نفرات بیشتر بود، شاید هر کدومشون هر چند روز یکبار به یه ماجرایی برمیخورد که میتونست پتانسیل فیلمبرداری رو داشته باشه.
_ آخه زندگی توی یه کلبه، حالا چهارتا هم دار و درخت و یه دریاچه آبم کنارش باشه، مگه چه ماجراهایی میتونه خلق کنه، که هر روز فیلمبرداری بشه و تازه به چشم بیننده هم جذاب و دیدنی بیاد.
– آخه زندگی شخصی یه فرد ، مگه واسه چند نفر مهمه ، که مردم بیان وقتشونو بذارند و این فیلما رو نگاه کنند؟
_ استاد و مریم جون واسه خودشون عجب چالشی درست کردند ها!
حالا مجبورند واسه هر روز، یه شرایطی رو درست کنند، یه اتفاقاتی رو خلق کنند تا به چشم بیننده جذاب بیاد.
_ اصلا جدای از بحث سریال، این دونفر اونجا حوصله شون سر نمیره!؟ مگه زندگی تو اونجا چقدر میتونه سرگرمی و جذابیت داشته باشه؟
_ اون درختا و اون دریاچه با اون ماهیهای گوشتخوارش، و اون جای بزرگ و پرت، که تا یه مسافتی دورش آدم پیدا نمیشه، آدم شبها، از ترس نمیتونه بخوابه اونجا
اما تصمیم گرفتم بدون توجه به نجواهای ذهنم، فقط در سکوت بشینم و نظاره گر باشم، تا ببینم این سریال چطور قراره پیش بره.
و بعد از این چند قسمت واقعا درک کردم که هر کس کارشو بسپاره به خدا و فارغ از جلبِ تایید و توجهِ دیگران به کارش ادامه بده، چطور خدا کارشو به زیباترین و راحتترین شکل ممکن راه میندازه و چطور کارشو و محصولشو به چشم مردم ارزشمند و زیبا جلوه میده …
به قول خودتون در یکی از فایلها :
《 تو به خدا وصل بشو، ملت عاشقت میشن. تو نمیخواد برای این ملت کاری بکنی، تو وصل بشو به خداوند، تمام جهانو عاشقت میکنه. تو فقط اونو به عنوان پروردگارت، به عنوان قدرتمندترین فرمانروای کائنات باور کن، تو فقط به اون تکیه کن، تو فقط به اون توکل کن، ببین فوج فوج آدم، عاشقت میشن، همه کار برات میکنن. اگر بازیگری ، ملت میریزن سینماها، فیلماتو ببینن. اگر خواننده ای ملت میریزن تو کنسرت صداتو بشنون. اگه بیزینس منی، ملت میریزن محصولاتتو میخرن. تو اونو باووور کن، به خدا دیگه نمیخواد کاری انجااام بدی. اون همه کارو برات انجام میده …》
و حالا میبینم ، چطور ملت ریختن تو سایت، دارن این سریال رو میبینن
سریالی که دو بازیگر داره به نام سید حسین عباسمنش و مریم شایسته
یه لوکیشن به نام پرادایس
یک کارگردان به نام خداوند
و فیلمنامه؟
در واقع فیلمنامه ای نداره و داره بداهه فیلمبرداری میشه!
و عجب مدیرِ مُدَبریه این ربِ ما!
سریالی که بازیگراش دارن خودشونو زندگی میکنند و واسه ساخت این سریال هیچ برنامه و دیالوگ و فیلمنامه از پیش تعیین شده ای ندارند. و عجیبه که این سریال توحیدی تر، جذابتر و آموزنده تر از هر سریالی میشه که سالها روش فکر و ایده پردازی شده! و اولین درسِ عملی که از این سریال گرفتم این بود، و این شد یه مصداق بارز از اینکه:
به خدا توکل کنم ، خودم باشم ، بدون تلاش برای جلب نظر و توجه مردم ، فقط اونووو باور کنم، این وظیفه منه، و در قبالِ انجام این وظیفه اونم وظایف خودشو به بهترین نحو، در قبال من انجام میده. اونم بقیه کارم رو به بهترین شکل کارگردانی میکنه، قدم به قدم هدایتم میکنه، کارمو در چشم مردم ارزشمند و زیبا جلوه میده …
جدای از این بحث ، چیز دیگه ای که میخواستم بگم، اینه که چقدر فرقه بین آموزش تئوری و آموزش عملی. شما همیشه میگین برای تغییر باور، جدای از ساختن باورهای سازنده و تکرار و تکرارشون، باید بگردم دنبال مثالهایی که بتونه اون باور رو در ذهنِ من کاملا منطقی کنه … و چه مثال زنده ای بهتر از خودتون؟ یعنی زندگی روزمره شما و نحوه عکس العمل شما در مواجه با اتفاقات، رو که میبینم، انگار نشستم سر کلاسِ خصوصی با شما. انگار این منم که هر روز اون اتفاقات رو دارم تجربه میکنم. همش از خودم میپرسم ، اگه اینجا من بودم ، الان چکار میکردم ؟؟؟ مثلا در مورد همین قسمت، اگه من به جای مریم جان بودم و اون تخت دست و پای منو تنگ کرده بود چکااار میکردم؟ جوابش اینجوری اومد: هیچی، دیگه تخت جزء ضروریات هر خونه ایه. عمرا من تخت رو حذف کنم و فقط تشک و زیریش رو نگه دارم!
حالا که سر این کلاس عملی نشستم میخوام تا اونجا که میتونم با دید ریزبینانه تری نکاتش رو هایلایت کنم. زیباتر کردن لزوما با ورود چیزای جدید اتفاق نمیفته، گاهی حذفِ بعضی اشیا، افراد و اعمال، باعثِ آراسته تر شدن زندگی و ایجاد فضای بیشتری برای استفاده بهتر میشه.
_ لزوما این باور تو ذهن ما جا افتاده که بعضی از کارا مثل تعمیرات، کشاورزی، برقکشی و … واسه آقایونه و ما خانوما باور کردیم اینو و معمولا از دست به آچار و ابزار زدن میترسیم، اما میبینیم، با وجود اینکه استاد خودش هست، اما مریم جان دست به اچار میشه و پیچای تختو باز میکنه، نمیگه حالا من برم سراغ کارای زنونه تر، استاد خودش میاد بازش میکنه. همونطور که در قسمتهای قبل دیدیم استاد آشپزی کردن و نگفتن این کار زنونست.
_ در ادامه میبینیم استاد، به قول خودشون، به راحتی و در کسری از ثانیه، با ابزار مناسب کارو تموم میکنن … _ اون کاغذ الگوداری که باهاش جا حوله ای ها رو نصب کردن، چقدر کارو راحتتر کرده بود . پس میشه با ایده های خیلی ساده، کارا رو کلی آسونتر و سریعتر پیش برد.
_ نکته بعد اینه که مریم جون لباسشویی رو واسه دو سه تا دستمالی که میندازه توش روشن میکنه، اما مامان من از قدیم تو ذهن ما اینطور جا انداختن که تا وقتی اونقدری لباس چرک، جمع نشده که لباسشویی پر بشه، لباسشویی رو روشن نکنیم، چون تو مصرف آب و برق اسراف میشه و (و الله لا یحب المسرفین)
– مریم جان از نظافت سرویس فیلم میگیره ، چرا؟ چون تماام کاراشو ارزشمند میبینه. نمیگه حالا مردم چی میگن، حالا اینکه خیلی کار مهم و ارزشمندی نیست واسه فیلمبرداری، برم سراغ کارای مهمتر
_ نکته بعد اینه که تمام اشیا و ابزار در نزدیکترین قسمتی از خونه قرار گرفتند که احتمالا اونجا لازم میشن و اینطوری میشه بهشون راحتتر دسترسی داشت، مثل سینی روی کانتر واسه قوطیهای ادویه، کمد ابزار و آچارها جلوی در ورودی، سینی وسایل مربوط به درست کردن قهوه روی کابینت ووو …
استاد یه جمله طلایی گفتین تو لایو پونزدهم که از دیروز مدام دارم بهش فکر میکنم، بچه ها تو لایو پرسیدن: چی میشه زندگی تو بهشت هم تکراری بشه؟ و شما گفتین با ناشکری کردن، با ناشکری کردن همه چیز تکراری میشه .. فکر میکنم مرز بین جهنم و بهشت، همین کفور یا شکور بودن ماست.
خدایا کمکم کن بتونم چشممو به دیدن زیباییها عادت بدم، گوشمو برای شنیدن آواها و حرفهای زیبا و روحنواز، زبانم رو برای بیان حرفهایی که ارزشمندتر از سکوت هستند و قلبم رو برای لمس و پراکنش محبت و عشق
خدایا شکرت …
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD197MB13 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 1156MB13 دقیقه
به نام تنها فرمانروای جهانیان
سلام
خداجونم ای تنها قدرت جهان یاریم کن که همیشه توکلم به تو باشه و کارها و زندگی را برایم راحتر کن آرام جانم
بریم سراغ دوباره تایپ کردن کامنت ، با حمایت و هدایت الله برای نشان دادن، عمل به تعهدم و ایمانم به هدایتش. با احساس عالی که ۱۰۰ درصد یک خیر عظیم در این تضاد هست.
من وقتی این فایل را برای بار اول دیدم، برعکس تمام فایل های دیگه دلم نمی خواست که دوباره ببینمش و براش کامنت بذارم، می دونستم ترمزهای ذهنی دارم که متضادشون داخل این فایله، اما خوب خیلی مقاومت ذهنی داشتم، یک نجوایی توی ذهنم می گفت از صبح تا شب می شورم و می سابم و تمیز می کنم ، حالا اون زمانی هم که برای رشد خودم گذاشتم هم بشینم فایلش رو ببینم و در موردش بنویسم؟ از طرفی هم به خودم تعهد داده بودم تا برای هر قسمت از این سریال بعد از چند بار دیدنش کامنت ننوشتم نرم فایل بعدی، این بحث ذهنی یک روز ادامه داشت، تا رفتم سراغ « نشانه امروز من» و از خدا جونم خواستم که هدایتم کنه.
خدایاااا ، با دیدن نشانه امروز من مبهوت ماندم، فایل« زیبایی ها را ببینیم» برای هدایتم اومد ، من فایل رو قبلاً بیشتر سی چهل بار دیدم و خط به خط اونو نوشتم. خدا جونم گفت هدایت من توی فایل تصویریه، پس با عشق دوباره دانلودش کردم.
خدای پاسخگوی اجابت کننده من ، چگونه شکر ترو به جا بیارم آخه
استاد شما توی این فایل از زیبایی های هتلی می گید که تماما چوبه، کف، سقف دیوارها، صندلی های رستوران و می گید که عاشق بوی چون هستین و با تمام وجودتان زیبایی ها این هتل و اون منطقه زیبا رو تحسین می کنید و می گید با تحسین زیبایی ها و لذت بردن از اونا، اونا رو به زندگی تون وارد می کنید، بعد در آخر فایل جنگل زیبا ، رودخانه پر آب و چمن های سرسبز رو نشون می دهید.
خدا رو به خاطر تمام قوانین ثابتش سپاسگزارم، شما با تحسین زیبایی ها ، توجه و تمرکز بر نکات مثبت و خواسته ها تون و کنترل ذهن ، قدم به قدم به مسیری هدایت شدید حالا یک خانه تماما چوب بسیار زیباتر از اون هتل و روی آب مال خودتونه، نه یک رودخانه بلکه یک دریاچه با آب چندین چشمه آرام سالم و یک جنگل پر از درختان سرسبز و زیبا و یک ملک پر از چمن های سرسبز و زیبا قسمت هایی از این بهشت ۲۰ هکتاری شماست. خدایا شکرت شکرت شکرت
استاد از صبح اشک شوقم بند نمیاد و با خودم مرتب میگم ببین مرضیه داری جا پای استاد می ذاری ، خدایی که اینجوری استاد رو به خواسته هایش رسوند ترو هم می تونه به بهشت خودت و به همه خواسته هایت و حتی خیلی بهتر از اونا برسونه. اگر می خوای واقعا موفق بشی، پس باید به تمام آموزههای استاد عمل کنی ، نه هر جا که با باورهای تو می خوند با به به و چه چه انجامش بدی و هر جا که مقاومت ذهنی داشتی بپیچونی از یه راه دیگه بری. وقتی به انجام یک کاری تعهد می دی باید انجامش بدی. باید در تمام جوانب خودت رو قوی کنی ، پس با ایمان و اشتیاق یکبار دیگه فایل این قسمت رو پلی کردم.
💖
💖
💖
یکسری کارها که به انجام شود هدایت شدم رو انجام دادم دوباره اومدم بنویسم تاثیر بی نظیر
این هدایت رو 💖
خدای من ، چند تا از ترمز هام رو پیدا کردم، یک مورد که توی دوره عزت نفس هم به عنوان نقطه ضعف نوشتم اینه که من نسبت به تغییر دادن جای اشیا مقاومت دارم و برای هر وسیله ای اول بررسی می کنم که کجا بذارمش بهتره، و بعد دیگه اونجا میشه جای ثابتش ، مثلا حتی وقتی که مبلمان، تلویزیون یا حتی بوفه رو جابهجا می کنم تا زیرشون رو تمیز کنم ، بعدش به سختی دوباره اونو جای قبلی خودش قرار میدم. در راستای عمل به آموزه های این فایل، از خودم پرسیدم کدوم وسیله رو تغییر بدم کارایی و راحتی بیشتری برام به ارمغان میاره، تخت دخترم، اون هیچ وقت روی تختش نمی خوابه، و بزرگ و بسیار جاگیر هم هست. پس با اطمینان تخت رو جمع کردم ، خدایا شکرت چقدر فضای بازی بچه هابزرگتر و عالی شد و بعد در ادامه همین تغییرات دوباره پرسیدم چه تغییر دیگه ای اینجا رو بهتر می کنه؟ کمدهاش رو هم جابه جا کردم. خیلی عالی شد ، خیلی ، خدا رو شکر.
ترمز بعدی من در مورد حذف کردن چیزهایی که برام کاربردی نداره، پس رفتم داخل آشپزخانه کلی وسیله پیدا کردم که هیچ استفاده ای برام نداشتن و توی این ۱۳ سال زندگی مشترکم حتی یکبار هم از اونا استفاده نکردم. اونا رو جدا گذاشتم تا ببخشمشون. چقدر زندگیم با حذف اونا لذت بخش تر و راحتر میشه، خدا رو شکر
ترمز بعدی ، من از تمیز و مرتب کردن خانه لذت نمی برم و اون رو به عنوان یک وظیفه انجام می دم، در راستای عمل کردن و قدم برداشتن برای حذف ترمزهام با وجودی که دستشویی رو صبح تمیز کرده بودم، اینبار تصمیم گرفتم با لذت و با احساس خوب این کار رو انجام بدم. چقدر واقعاً تمیز کردنش با احساس خوب، انرژی مثبت داشت خدا روشکر.
یک ترمز دیگه ، فقط وقتی لباسشویی پر می شد اونو روشن می کردم، پس رفتم با چند تا لباس روشنش کردم. چقدر احساسش عالی بود ، احساس فراوانی و رهایی، خدایا شکرت
نمیگم همه این ترمز ها با این اقدامات من از بین رفتن، نه ، اینم تکامله، اینم رونده ، با ادامه دادن و عمل کردن به همین الهامات و همین اقدامات کوچیک به قول خانم شایسته نازنینم کم کم شخصیتم رشد پیدا می کنه. خدایا شکرت
پس برم با احساس خوب چند بار دیگه این فایل رو ببینم بعد بر می گردم برای ادامه کامنت، ان شاالله
💖
💖
💖
خوب این رفت و برگشت من یک روز طول کشید و امروز چهارشنبه ۱۷ اردیبهشته:
💖
با یاری و هدایت و حمایت خدا بریم برای ادامه کامنت و دریافت آگاهی ها و درس های بی نظیر این فایل:
« تصمیم گرفتیم که یک نگاه مجدد به وسایلی که داریم و نحوه ای که می تونیم ازشون استفاده کنیم داشته باشیم» این همون باور و دیدگاهیه که من باید از خودم هر روز بپرسم و وقتی پاسخش رو دریافت کردم همون موقع بهش عمل کنم، هر روز به وسایلم نگاه کنم و بگم چطوری می تونم با تغییر دادن اونا ، استفاده بهتر و راحتری از اونا داشته باشم؟ و این تغییر دادن به صورت یک عادت و روتین برام در بیاد،تا کم کم بتونم در مورد باورها و افکار و عملکردم هم از این روش استفاده کنم، ان شاالله.
خانم شایسته نازنینم دست به آچار میشه، تا تخت رو جابهجا کنه ، عزیز دلم توی این شرایط هم گوشی دستشه و داره فیلم می گیره.😘
آخه چقدر عشقین شما دوتا، که اینقدر توی هر شرایطی عاشقانه هاتون رو بهم ابراز می کنید و چقدر عالیه که خودتون رو توی تله کی بیشتر عاشق تره ننداختین، من خیلی ها رو دیدم و حتی خودم قبل از فایل های سفر به دور آمریکا هم انجامش می دادم، که در جواب دوستت دارم یا عاشقتم، همسرم می گفتم من بیشتر، یا او در جواب من می گفت من بیشتر ، بعد می افتادیم توی تله اینکه کی بیشتر اون یکی رو دوست داره و ثابت کردنش، اون وقت به جای اینکه این عاشقتم ها حسم مون رو خوب کنه، احساس مون رو …. وقتی توی سفر به دور آمریکا دیدم شما در جواب ابزار عشق همدیگه می آید ،منم ، من هم از همین روش استفاده کردم، خداای من نتیجه اش آرامش و عشق و احساس خوب بی نظیریه. ممنونم ازتون💖 و تحسینتان میکنم برای این رابطه عاشقانه بدون وابستگی بی نظیر 💖
بازم ارزش ابزار که کار رو در کسری از ثانیه و سه سوته انجام میده، و سپاسگزارم خداوندم که هر روز جهان گسترده تر میشه و زندگی راحتر و لذت بخش تر.💖
صادقانه بگم امکان نداشت من تحت هیچ شرایطی اون تخت رو حذف کنم، در خوش بینانه ترین حالت ، قسمت پایین تخت رو حذف می کردم و هم اندازه با اون و هم سطح تخته های کناری یک تیکه چوب می زدم ، و یا جمعش می کردم اونو توی انباری می ذاشتم برای یه خونه دیگه، ولی خوب این همه دلیل تفاوت نتایج زندگی من با نتایج زندگی شماست ، این شجاعت بی نظیر شما در حذف کردن و باورها تون در مورد فراوانی چنین عملکردی رو رقم می زند. آفرین به شما.👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏
یعنی من عاشقتم خانم شایسته برای دید مثبتت نسبت به همه چیز ، زیر تختی و تشک تخت رو گذاشتی جلوی آفتاب تا انرژی شون مثبت بشه، خوب آفتاب که همه جا هست، تشک و پتوی و وسایل منم که هست ، می تونم با این روش انرژی شون رو مثبت کنم. ممنونم که اینم بهم یاد دادید.
« درسته زیباست اما زیبایی به تنهایی کافی نیست باید راحتی و کارایی هم داشته باشه» با یک نگاه به دور برم کلی وسیله زیبا و لوکس رو می بینم که زیبان ولی کارایی ندارن ، با قدم به قدم جلو رفتن و طی کردن تکاملم، می تونم خیلی از اونا رو حذف کنم و سبکبال و راحت بشم از این زنجیر که به پای انرژی و وقت و تمرکزم بستم.
Hi Lari
آخه همسایه ها و دوستانمان هم بهشتی هستن ، یعنی اون good پر انرژی لری کلی منو سر ذوق آورد، تازه کلی هم اطلاعات خوب در مورد عسل فلوریدا و گیاهان دارویی هر منطقه برای شفا، به استادمون گفته که اونم با ما به اشتراک گذاشته. یعنی وقتی اون دوتا تخته رو برداشت و برگشت و یک نگاهی به اون تخته باقیمانده انداخت، بعد با اطمینان رفت من کیف کردم، من اگر جای اون بودم با هر سختی بود اون تخته رو هم برمی داشتم تا کارم زودتر تموم بشه، ولی انگار لری با خودش گفت چرا خودم رو به زحمت بندازم ، این دوتا تخته رو می برم و از این مسیر رویایی لذت می برم و بعد دوباره بر می گردم و اون تخته رو هم می برم لذت بیشتری تجربه می کنم، آفرین به لری. خدا پشت و پناهت لری عزیز.💖
به به چه صبحانه سالم و مقوی و خوشمزه در این بهشت زیبا و با این ویوی رویایی، سوپ سبزیجات برای استاد، کوکوی سبزیجات برای خانم شایسته، سالاد پیاز و آوکادو برای هر دو، قهوه صل اعلا😂 برای هردو، لذت و احساس خوب، برای هردو، آرامش و سلامتی برای هر دو، صدای خنده و شادی برای هردو ، رابطه صمیمانه و عاشقانه برای هر دو، گوارای وجودتان عزیزانم 💖
خدای من چقدر راحتی در همه کارها یعنی من عاشق اون جا حوله ای، الگو و نصب راحتش، اون دریل شارژی خفنش، اون چراغ فوقالعاده زیرش شدم، تحسین می کنم تمام طراحان و سازنده های این وسایل بی نظیر رو.💖
عشقی عشق خانم شایسته نازنینم اینجوری رفتی بالا و داری آینه رو تمیز می کنی و همزمان هم با مهربانی و سخاوتت فیلم میگیری😘😘😘
خدای من اون فرچه چقدر عالی بود خدایا شکرت برای قوی تر شدن این باور که وقتی به یک تضادی برخورد می کنیم ، ما تنها کسی نیستیم که این مسئله رو داریم و حتما هستن آدمهای باهوش و خلاقی که راه حلش رو پیدا کردن، یا فرصتیه که من اون مسئله رو حل کنم.💖
اصلأ یه جاهایی حس می کنم که دوربین شده جزیی از وجودتون، انقدر که عالی در حین انجام هر کاری فیلم می گیری، نفس💖
چقدر دستشویی تمیز شد چقدر عالی شد ، تحسینت می کنم که اینقدر با عشق این کار ها رو انجام میدی، یک درخواستم ازتون داشتم ، اگر امکانش هست از حمام تون هم فیلم بگیرید خیلی دوست دارم ببینم، چطوری با این دیوارهای چوبی مچ شده، پیشاپیش ممنونم.🙏
زدی پوکوندی همه باورهای منو در مورد صرفه جویی، وقتی برای سه تیکه، لباسشویی رو روشن کردی، اینم از فواید ثروتمند شدنه💖
چقدرررررر اون میکسره عالیه و اینکه دوتا ظرف داره و میشه با همون ظرف ها سروشون کرد. شیر نیدو، آوکادو، آب ، عسل فلوریدا و یخخخ به به چه اسموتی خوشمزه ای نوش جان 💖
استاد هم داره سایبون رو نصب و تنظیم می کنه ، چقدر آپشن داره سایبانه خدا رو شکر، البته در مورد گرمای هوا و استفاده از سایه فعلأ احساسی ندارم، چون ما هنوز بخاری مون روشنه، تازه امروز بارون هم می باره، یعنی استاد یه لحظه بدون لباس دیدیمتون لرز رفت تو جونم، خدایا شکرت برای این تنوع آب و هوایی.
بازم تحسین زیبایی ها ی پارادایس و تحسین برای عمل کردن به الهام قطع کردن نرده های چوبی. واقعاً زیباتر و رویایی تر شده، خداااای من
آبی آسمان چقدر زیبا و رویاییه 💖
چه برقی می زنه همه جا، چقدر تمیز شد ، چقدر انرژی مثبتی از همه جا دریافت میشه، من چرا فراموش می کنم این انرژی مثبت بعد از تمیز کردن رو ، چرا یادم میره چقدر احساس خوبیه، مرتب بودن تمیزی خونه، چرا یادم میره چقدر احساس تحسین و ارزشمندی می کنم بعد از به پایان رساندن کارم.
خدا جونم مثل همیشه یاریگر و هدایتگرم باش برای طی کردن تکامم برای از بین برن این ترمزها و لذت بردن از تمام لحظات زندگیم 💖
خدا جونم یاریگر و هدایتگرم باش برای حذف کردن چیزهایی که برام راحتی و کارایی ندارن و تمرکز و انرژی و وقتم رو بیهوده هدر می دن، یاریم کن تا تمرکز و وقت و انرژی ام رو بذارم برای درک و تایید و تحسین و توجه به زیبایی ها، نکات مثبت ، نعمت ها و خواسته هام، برای کنترل ذهن برای ساخت باور های قدرتمند کننده ام ، برای تایید الگوهای مثبت و برای تداوم داشتن و ثابت قدم بودن در این مسیر صحیح پر از نعمت و ثروت 💖
💖WITH GOD ALL THING ARE POSSIBLE 💖
خداجونم، تنها فرمانروای جهانیان سپاسگزارم که با تو همیشه چیز امکان پذیر است. دوباره یاد هدایت دیروزم افتادم و فایل« زیبایی ها را ببینیم» ، همان طور که خدا رسیدن به این بهشت رو برای استاد امکان پذیر کرد، برای من هم با عمل به قوانین ثابتش و پا جای پای استاد گذاشتن، تمام خواسته هایم را امکان پذیر می کنه.💖
خداجونم برای حمایت و هدایتت که مرا به این فایل هدایت کردی و یاریم کردی تا این همه درس و آگاهی های ناب را دریافت کنم و برای یاری کردن برای انجام تعهدم و ادامه دادن مسیر سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم 💖
تنها فرمانروای جهانیان هدایتگر و یاری رسان همه مون باشه، برای توحید بیشتر و راحتی و لذت بیشتر و رسیدن به موفقیت در تمام جوانب 🙏🙏🙏
ممنونم دوست خوبم آقای عظیمی بزرگوار
چقدر اسم و فامیلی تون پر از احساس مثبت. ان شاالله خدای عظیم، عظمت و موفقیت رو در همه جوانب زندگی بهتون اعطا کنه، داداش خوبم.
ممنونم بابت لطف تون ، یک نشانه عالی برام بود.
این نوشتن کامنتم به این شکل و به صورت چند مرحله ای و بعد از انجام آگاهی هایی که بهم الهام میشه، تقریباً از دی ماه ۹۸ شروع شد ، به یک تضادی خوردم و به نقطه ای رسیدم که تمام امیدم از بقیه قطع شد و با تمام وجودم خدا رو تنها یاریی رسانم دیدم و با تمام وجودم از اون کمک خواستم تا هدایتم کنه. خدا جونم هم بهم گفت، من راه رو بهت نشون دادم ، هر روز دارم توی این مسیر حرکتت می دم، پس ببین تو چطوری می تونی از این مسیر بهتر. بیشتر استفاده کنی و لذت ببری و به موفقیت برسی، بعد نشستم این حدود دوسال بودنم توی سایت ( تا اون زمان) و آشنایی با استاد، که شناختن خدا و قوانینش رو برام به ارمغان آورده رو بررسی کردم ، خدا رو شکر کردم برای در این مسیر بودنم ، تا اون زمان هم خوب عمل کرده بودم ولی میشد خیلی بهتر عمل کنم، پس گفتم باید هر آگاهی رو که از فایلی درک کردم تا عمل نکردم نرم برای ادامه، و فایل بعدی ، شاید در ظاهر حرکتم کند شد ولی رشدم بیشتر شد، خدا رو شکر ، خدا دوره عزت نفس رو روزیم، از لحاظ مالی شرایط زندگیم خیلی بهتر شد، روز به روز دارم سالمتر و پر انرژی تر و سپاسگزارتر میشم و از لحاظ عاطفی روز به روز عشق بیشتری رو تجربه می کنم. خدا روشکر.
و بازم به قول خانم شایسته نازنینم شاید این اقدامات کوچیک باشن اما کم کم یک شخصیت رشد یافته ازم می سازن.
البته گاهی هم نجوا ها و وسوسه ها میان مثل همین دیشب که با خودم گفتم کاشکی این ۴ فایلی که عقب موندم رو سریعتر کامنت هاشون رو بنویسم و برسم به قسمت جدید ، که خداوند به دلم الهام کرد مگه مسابقه است؟ سریع بری که به چی برسی؟ بازم برگردی به همون روش قبل، هر کس یک سرعتی داره برای درک و عمل به آگاهی ها، تو هم این سرعتته، پس خودت رو فقط با خودت مقایسه کن و با همین لذت و احساس خوب و عامل بودن برو جلو. پس تصمیم گرفتم با تمرکز گذاشتن روی هر فایل و درک آگاهی ها و عمل به اونها و بعد نوشتن کامنت برای اون پیش برم.
و خدا رو شکر که کامنت شما هم یک نشانه بود از خدا برای درست بودن این روش .
ممنونم دست خیر رسان خدا.
در پناه خدا درتمام جوانب زندگی موفق باشید.
ممنونم از لطف شما دوست خوبم
خدا رو شکر که براتون مفید بوده
زندگی تون پر از نکات مثبت و زیبایی ها