دیدگاه زیبا و تأثیرگزار روح الله عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
بلی خانم شایسته واقعا حیاط بزرگی دارید. این یکی از فواید ثروت است. نشانه فراوانی زمین در جهان است. حیاطی که یک تریلی با حداکثر طول می تواند وارد شود و در آن دور بزند. یکی از فواید حذف درختان زاید هم این بود که فضا برای ورود چنین ماشین آلاتی باز شود. وقتی فضا پر از چیزهای زاید است چیزهای خوب و ارزشمند نمی توانند وارد شوند. وقتی ذهن ما هم پر از افکار بیهوده، نفرت، کینه، حسد است افکار و باورهای ثروت و نعمت ساز نمی توانند وارد شوند. هر قدر هم می گذرد استاد راه های بهتری برای پاکسازی بهشت و ایجاد فضاهای باز و بزرگ پیدا می کند. این مهارتی است که در طول زمان به وجود می آید. وقتی می توانیم افکار اشتباه کوچک را از ذهنمان پاک کنیم مهارت پیدا می کنیم که باورهای ریشه دارتر را هم هرس کنیم. هر چند که باورهای ریشه دار که استاد به آنها “پاشنه آشیل” می گوید همیشه باید هرس شوند. آنها را نمی شود از ریشه کند.
مه غلیظی که در پرادایس بود در کنار زیبایی که داشت فکر کردم چه چیزی باعث می شود ما ایمان داشته باشیم که یک فضای جنگل مانند و یک دریاچه بزرگ آنجاست. دلیلش این است که قبلا به شکل واضح آنها را دیده ایم. به همین خاطر برای دیدن آنها حرکت می کنیم و از نزدیک همه را می بینیم. چه می شود اگر من به سمت خواسته هایم هم با همین ایمان حرکت کنم. خواسته هایی که الان در زندگی ام نیستند در جهان هستند. اما من آنها را در زندگی ام نمی بینم. چیزی که باعث می شود من برای رسیدن به خواسته هایم اقدام کنم و باورسازی کنم ایمان به غیب است. ایمان به چیزی که الان نیست اما مطمئنم پشت این مه غلیظ نعمتهایی هستند که منتظرند من ایمانم را نشان دهم و به سمتشان حرکت کنم. وقتی به سمتشان می روم قدم به قدم این نعمتها مشخص تر و واضح تر می شوند تا جایی که به آنها دست می یابم. قدم برداشتن نیازمند عبور از ترسها و ایمان به چیزی که نمی بینم دارد. باید ببینم کسانی را که با ایمان از این مه عبور کرده و به خواسته هایشان رسیده اند. و باید بدانم که همین چیزهایی که الان برایم مرئی هستند زمانی در مه پنهان بوده اند.
من خیلی خوش شانسم که استادی مثل عباسمنش دارم که عاشق تجربه چیزهای جدید است. واقعا چه کسی در دنیا تا به حال با این همه ابزار کار کرده است؟ فکر نمی کنم حتی متخصص ترین نجاران و صنعتگران کار با این همه ماشین آلات را تجربه کرده باشند. اما چیزی که در زندگی استاد می بینم این است که می توانی کار مورد علاقه ات را انجام دهی و در کنارش هر چیزی را دوست داری تجربه کنی. برای کسب تجربیات بیشتر هم باید ثروت بیشتری بسازی. ثروت این فرصت را به تو می دهد که عمیق زندگی کنی و به اندازه هزاران آدم در زندگی تجربه دیدن، شنیدن، لمس کردن داشته باشی. یک آموزش دهنده توحید باشی اما دامداری، مرغداری، کشاورزی، جنگل بانی، نجاری، قایق رانی، هرس درختان، اسب سواری، تولید لبنیات، جوجه کشی و بی نهایت چیز دیگر را تجربه کنی. وقتی هم از دنیا می روی احساس کنی که واقعا جهان مادی را کشف، درک و تجربه کرده ای.
خوش شانس هستم که فردی مثل خانم شایسته هست که این شکل از زندگی را برایمان به نمایش می گذارد. کسی که عاشق این کار هم است. چه هدایتی بالاتر از این که رابطه عاطفی استاد کسی است که با ایشان هم جهت است و هم در این مسیر زیبا به ایشان کمک می کند و هم به ما الگو می دهد که ما هم می توانیم در ۱۰ سال به اندازه ۱۰۰۰ سال زندگی کنیم. مهم نیست چند سال عمر می کنم. مهم این است که عمق این چند سال چقدر است. اگر عمر ما در این جهان نامحدود بود شاید هیچ حرکتی نمی کردیم. چون فکر می کردیم هنوز وقت داریم. اما همین محدودیت عمر به ما انگیزه یک زندگی نامحدود از لحاظ تجربه را می دهد.
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD296MB24 دقیقه
وای سلام به روی ماهتون
یعنی من عاشق اون اقا گفتنای خانم شایسته ام خیلی خوبه یا وقتی با هم میگن خدای من خدای من اصلا احساس عشق توش موج میزنه
از اون طرف هم خرید اینترنتی که به شخصه عاشقشم چون دو بار لذت خرید رو برای یک جنس تجربه میکنی یه بار وقتی سفارش میدی یه بارم وقتی به دستت میرسه و میبینی با این کیفیت میارن و بهت تحویل میدن حالا یه جاییم باشی مثل امریکا که آمازون داشته باشه و بتونی حتی باهاش اره هم سفارش بدی که به قول خانم شایسته هم گل و هم بلبل رو بتونی باهاش دربیاری
قشنگ ذوق رو تو وجود این دو نفر میشه حس کرد وقتی با اینهمه ثروت و ملک و اینها اینجوری از خرید یه اره و رسیدنش خوشحالن فیلم میگیرن به اشتراک میذارن این میشه همون لذت بردن از داشته ها این میشه توجه به نکات مثبت که بگی خدایا شکرت انقدر این حیاط بزرگه یه تریلی توش میتونه دور بزنه در صورتی مه شاید اگر کس دیگه ای اونجا تو اون بهشت می بود نه تنها اینها براش عادی شده بود بلکه اصلا به چشمش هم نمیومد وقتی اینجوری بابت چیزهایی مثل حیاط که هزار بار توش قدم گذاشتی و دیدیش شکرگزاری میکنی خدا مه ای رو بهت نشون میده که اولین بارته میبینی وقتی درون همون چیزهای همیشگی هرروز دنبال چیزهای جدیدی برای شکرگزاری باشی اونوقت از دل همون شکرگزاری هات تو همون حیاط همیشگی اتفاقی میفته که میگی من تا حالا همچین مه ای ندیده بودم چقدر امکان داشت که این مه بیاد و بره و ایشون خواب باشه و اصلا نبینتش چقدر احتمال داشت که انقدر از درون حالش خوب نبود که حتی اگر این مه رو میدید یه لبخندی میزد و رد میشد اما این کجا اینکه با این ذوق دوربین و برداره و اینجوری بابت چیزای به ظاهر کوچیک ذوق کنه کجا و الان می فهمم این چرخه چطور کار میکنه انقدر خودت روغرق در حس خوب شکرگزاری میکنی که زندگیت میشه سراسر پر از چیزهایی که بیشتر بابتشون شکرگزار باشی آیا تو این دیدگاه و این زندگی اصلا جایی برای حس بد و اتفاقات ناخواسته میمونه ؟ هرگز
وقتی اینجوری دوربین دستت بگیری و این نقاشی زیبای خداوند رو ثبت کنی که به نظر من واقعا یه تابلوی بینظیره وقتی اینجوری ذوق میکنی ومیتونی این حس خوب رو به تمام مخاطبینت ارسال کنی در تمام مدت داری توی این حس خوب میمونی چه موقع فیلم برداریش چه موقع دوباره دیدنهاش چه موقع ادیتیش چه زمانی که کامنتها و نظراتش رو میخونی پس از یه اتفاق چندین بار حس خوب میگیری وای خدایمن که چقدر این قوانینت قشنگه و اجراش راحت و ما چقدر راحت از کنار همه اینها رد میشیم.
چقدر حس خوبیه صبح به صبح صدای پرنده هایی رو بشنوی که خودت بزرگشون کردی و بهشون غذا دادی و هر روز پا میشن از دستت غذا میخورن.
هزاران هزار کشاورز هستن که پشت تراکتور میشینند و کار میکنند و هزار جور بد و بیراه به دنیا میگن اما این کجا و پشت تراکتور خودت نشستن برای سر و سامان دادن به بهشت ۲۰ هکتاریت کجا؟ لذت بردن از این تراکتور سواری کجا فقط سوار شدن و تمیزکردن کجا؟ مجبور باشی یه کاری رو انجام بدی کجا و با عشق اینکار ها رو به هر طریقی که دوست داری انجام بدی کجا
حس خوب بعد از پاکسازی بهشت و اینهمه کار کردن روی زمین خودت لذت بردن از زیباییهاش داشتن یه دریاچه برای خودت وای خدای من چقدر حس عاللیی ایه عاخه اینکه یه تراکتور با این عظمت بگیری و هر روز صبح پا شی ملکتو اونطوری که دوست داری خوشگل کنی و کلی از پشت تراکتور نشستن لذت ببری
به امید اینکه همگی بتونم از داشته های همیشگیمون با زاویهدید متفاوت شکرگزاری کنیم
دوست عزیزم سلام
امیدوارم عالی باشید
بله اونجا هم توضیح دادم که من اومدم شدیدا روی خودم کار کردن و سعی کردم تا میتونم حس خودم رو عالی نگه دارم کلا اهنگهای شاد گوش میدادم و سعی میکردم همیشه در بهترین حالت باشم و در برخورد با پدرم دیگه به جای اینکه از دستش حرص بخورم عصبانی بشم خودمو بخورم و پشت سرش حرف بزنم اومدم اگاهانه تمرکزمو گذاشتم روی ویژگیهای مثبتش مثلا اگه میگفت زور برگرد خونه خداروشکر میکردم که پدر دارم خداروشکر میکردم پدرم انقدر دوستم داره و حواسش بهم هست بعد دیگه رفتارهاش رو به حساب اذیت کردن نمیذاشتم میذاشتم به حساب دلسوزی و دوست داشتن همین باعث میشد هم در درون حس خوبی داشته باشم هم این حس خوبم رو چه در رفتار و کلامم چه به صورت ارتعاشم به ایشونم منتقل کنم میدونی وقتی فرکانس جنگیدن و لجبازی رو میذاری کنار طرف مقابل هم گاردش خود بخود از بین میره