نوشته زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان به عنوان متن انتخابی این قسمت:
به نام خالق روزی دهنده بی منت
سلام به اهالی پارادایسی عزیز و بچه های عباسمنشی صمیمی
چقدر خوبه کار و فعالیت در یک محیط زیبا و دوست داشتنی و هی خودت خلق کنی محیط اطرافت رو.
چقدر خوبه که آدم توانایی های خودش رو بخوبی بشناسه مثلا مریم جان خیلی خوب میدونن که توی جمع و جور کردن و کارهایی که دقت و حوصله میخواد خیلی خوب عمل میکنه و به اون توانایی ها توجه کنه و در جهت استفاده از اون توانایی ها برای خودش کار تعریف کنه که باعث بهبود خودش و محیط اطرافش بشه.
منم این روز ها خیلی دارم سعی میکنم توانایی های خودم رو بیشتر از قبل بشناسم و درک کنم و به کار ببندم شون.
یک حل مسئله جالب دیگه، کندن میخ هایی که برای نگداری فنس ها ازشون استفاده میکردین.استاد بخوبی مسئله رو شناسایی کردن بعد دو راه به ذهن شون اومد و در کنار خودشون ابزارهای لازم و حتی احتمالی که کمک کننده برای حل مسئله رو هم باخودشون داشتن. و بعد بی معطلی اقدام برای حل مسئله به یکی از دو راه های پیش رو.
یک راه این بود که فشار بیشتری با پتک به میخ بیاریم و کلا بدیم بره داخل زمین و اون مسئله ایی که این مسئله منجر میشد روحل کرد. مسئله که اون میخ ها بعد برداشتن فنس ها ایجاد میکرد یکیش این بود که به پا گیر میکنن و خیلی دید مناسبی به اونا نیست.
راه دیگه که ظاهرا کمی سخت تر بنظر میومد درآورن میخ ها از توی زمین…
که راه دوم انجام شد به کمک تمام ابزارهای موجودی که استاد با خودشون همراه داشتن.
راهی اصولی و اتفاقا بهتر و راحت تری هم شد. انطوری کاملا میخ ها حذف شدن…
و باز هم باری دیگر استفاده از قدرت و توانایی تراکتور کمک گرفتین برای تغییرات لازم و جابجایی هایی جهت بهبود و نظم بخشیدن به محیط… چقدر خوب اون خونه مرغ ها رو جابجا کرد خیلی باحال شد با ابزاری ترکیبی تراکتور و اهرم که البته نقش لیفتراک رو ایفا کرد.
یک چیزی که به ذهنم زد برای مسئله حل کردن این هست که گاهی قبل از حل مسئله و پیدا کردن راه حل برای اون مسئله اصلا باید خود مسئله رو پیدا کنیم.
گاهی ما نمیدونیم اصلا مسئله ایی هست. اصلا مسئله دقیقا کجا هست که حالا بخوایم بریم سراغ حلش…
مثلا من یک مسئله ایی برام ایجاد شده ادامه همکاری با قرارداد جدید و شرایط متناسب به خواسته ام یا قطع همکاری و صرفا فوکوس کردن و تمرکز کردن روی علایق و اون توانایی که باید رشدش بدم. اصلا آیا مسئله کار کردن یا کار نکردنه یا مسئله در حقیقت چیزی دیگه ایی هست برای من؟ واقعا مسئله اصلی من چیه؟!
چقدر جالب گفتین استاد عشق بوقلمونی.
چقدر ما خوبیم که حتی کلمات قصار با معنی های شرف ایجاد میکنیم یک اصطلاح باحال. چقدر ما خوبیم.
عشق بوقلمونی بنظر من عشقی از نوع دست و پاگیری بودن و وابستگی است. عشقی که عاشق طوری به معشوق خودش عرضه میکنه که باعث رنج و درد میشه. عشقی که آزادی رو از معشوقش میگیره به هوای محبت و نگران بودن یا مواظب بودن یا دلتنگ شدن یا هر دلیلی که فقط ناشی از خودخواهی یا عدم اعتماد و یا حس مالکیت
در کل یک ویژگی در وجود شخصی که عشق بوقلمونی از خودش بروز میده که بنظرم سر منشا یک احساس ناخوشایند از درونش هست.
عشق حقیقی هیچ شرط و شروطی برای معشوقش نمیذاره و رها و آزاد هم خودش و هم طرفش هست که منجر به یک استقلال با یک احترام میشه، نه وابستگی یا رفتارهای آزاردهنده.
عشق بوقلمونی منجر به رنج درد میشه و به قول بودا رنج یعنی وابستگی….
عشق بوقلمونی از بیرون که نگاه میکنیم خیلی باحاله ، خیلی جذابه و خیلی قابل توجیه اما وقتی از نزدیک نگاه میکنیم میبینیم که فقط برای هر دو طرف ایجاد دردسر و دور شدن از خودشون میشن و هی باید حواس شون به هم باشه و این اصلا خوب نیست. اینجوری فقط سرگرم یک چیز میشی و هیچ رشدی توش نیست. چیزی که مانع رشد آدم بشه حالا میخواد عشق باشه یا حتی یک کار و شغل بازهم دردسره و رنج.
حالا از کجا این اصطلاح “عشق بوقلمونی”ایجاد شد از اونجایی که اهالی پارادایس که اهالی اهل تفکر و اهل بهبود های دائمی هستن در حین کار به این اصطلاح رسیدن. یک روز صبح در این پارادایس زیبا که خیلی وسیع و زیبا و پر از دار و درخت و نعمت هست خانم و آقای مزرعه دار داستان مون مشغول کار و فعالیت بودن که مریم بانو که دستی از دستان خداوند شد برای ثبت این لحظات همین طوری که داشت اطراف رو نگاه میکرد و لذت میبرد و آقا رو دید مشغول بهبود دادن به یک قسمت از حیاط این خونه است که دید هر جا آقای مزرعه دار میره یک تعداد از این حیوان ها دنبالش میکنن که از قضا بوقلمون ها بیشترین حیوان هایی بودن که بهش گیر داده بودن و دنبالش میکردن. و وقتی آقا و خانم مزرعه دار بهم رسیدن درباره این حرکت بوقلمون ها با هم صحبت کردن و خانم مزرعه دار گفت:آقا اینا به شما علاقه دارن و آقای مزرعه دار پاسخ داد: گفت عشق شون درد داره(آخه نوک میزدن بهش) و یک داستان جالبی که اینجا ایجاد شد این بود که مصداق رفتار ادم هایی هستن این رفتار بوقلمون ها که طرف بخاطر مثلا عشقی که داره تو گوش طرف میزنه حالا به شوخی یا هر چی و بعد میگه چون من عاشقتم زدمت من با کس دیگه ایی اینکار نمیکنم. از اینجا قرار شد که به همچین عشق هایی اصطلاح عشق بوقلمونی میگوئیم.
خیلی باحال شد یک اصطلاح اینقدر تو دلش حرف و داستان داشته باشه و منم عجب داستان سازی کردم.
فکر کنم منم باید اعتراف کنم که توانایی خوبی در این زمینه دارم.
و البته اعتراف کنم اوایل دوران عقدمون با همسرم منم دچار مریضی عشق بوقلمونی شده بودم البته خداروشکر الان بهبود پیدا کردم و حالم خوبه. الان حتی اگر بخواد یهو بره جای دور هم وابسته اش نیستم و خیلی ایشون و خیلی من آزادانه و رها عمل میکنیم. البته فکر کنم باید بیشتر در رفتارهام دقت کنم ببینم اثراتی از این عشق بیمارگونه در من نمونده باشه….
خداروشکر بخاطر این آگاهی ها و این همه رشد در وجودم داره اتفاق می افته خدایا شکرت.
در آنتها هم
عجب سیم کشی عالی کردین استاد با چه پروژکتورهای غولی…
چه منظره و نوری شد در شب. هر چند که من ترجیح میدم شب تاریک باشه و تو تاریکی در جنگل قدم بزنیم. حالا برای بعضی مواقع که کار داریم خوبه. اما همیشه روشن نباشه بنظر من بهترهو هم آلودگی نوری هست و هم شاید مانع خواب راحت حیوان های اهلی پارادایس بشه. احتمالا روز و شب شون رو گم کنن و تنظیم خواب شون بهم بریزه….از بس این نورها قوی بودن و روز شده بود….ولی باز هم دم تون گرم خیلی عالی شده بود…..
خدایا شکرت بخاطر اینکه من تونستم بار دیگه هم بنویسم…
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD463MB40 دقیقه
به نام خداوند وهاب
سلام به رهروان راه حقیقت
چه حیاط ثروتمندی پر از ماشین و موتور و تراکتور و … ،چقد turkey and chicken ،چقد استاد کارهای مریم رو بزرگ میبینه و ازشون تعریف و تمجید میکنه ،ایده ی درست استاد واسه بیرون اوردن میلگرد یعنی عمل به ایده ها بشدت شما رو پخته کرده استاد که راه حل هر کاری دو سوته به ذهنتون میاد thank God
خدای من چقد پردایس زیباست ،چقد تراکتور مفیده و باهاش همه کار میکنید ،چقد پولداری زیباست که اصلا دلت نمیسوزه که بگی اون همه پول chicken coop و فنس دادیم حالا باید جمعش کنیم اصلا چون بشدت باور داریم ماباید تکاملمونو طی کنیم و الان از chicken sha استفاده میکنیم چه بسا یه روزی راه حل بهتری پیدا کنیم و همون هم که با کلی زحمت درست کردیم بایگانی کنیم نه تنها حسرت پول و وقت رو نمیخوریم بلکه اون رو سکوی رسیدن به اینجا میکنیم و صدها بار دیدم که وقتی خواستم کار جدیدی انجام بدم پدرم عصلانی شده پس چرا اینو خریدید شما منو … فرض کردید که هربار کلی پول این بدم یه مدت بعد بگید یه چیز دیگه و بشدت نسبت به ارتقا مقاومت داره و هرچی اول بار خریدی همونه چشمت رو خوب باز میکردی درست میخریدی اما در شما فقط تکامل هست و پول در خدمت خودتونه thank God
اینم ایده ی اوردن درخت به محل fire pit که عملی شد ،اره حرفه ای ،تجربه ی استاد که اگه اره از پایین ببری خاک اره میره جلو اگه از بالا ببری میاد روی خودت ،استاد چه اسم زیبایی واقعا عشق بوقلمونی دردسره و همیشه یادمون باشه عشقی که به طرفمون میدیم براش درد نداشته باشه عشق بوقلمونی فقط از وابستگی میاد و همیشه هر دو طرف درد میکشن یکی از آشناهامون پنج ماهه ازدواج کرده بود دو هفته قبل تصادف کرد مرد خانمش تو مجلس زجه میزد و میگفت من سر هر ساعت بهش زنگ میزدم و الان دو روزه ازش بیخبرم چکارکنم و من از خودم پرسیدم پس چرا من و همسرم اصلا بهم زنگ نمیزنیم و وقتی از هم دوریم هرکی واسه خودش زندگی میکنه و لذت میبره و وقتی برگشتیم کنار هم لذت میبریم از وجودهم و اصلا نمی پرسیم کجا بودی چکارکردی هیچی و این خانم چقد وابسته بوده که انقد به همسرش زنگ زده و دقیقا حدسم درست بود یک هفته بعد از فوت همسرش ایشون رفت از خونه ی سه طبقه خودشو پرت کرد پایین نمرده اما تو بیمارستان بستریه و واسه ابد فلج و معیوب شده خانم نوزده ساله و اینها فقط از وابستگی میاد و براستی که چقد این وجه عشق نازیباست استاد thank God
خدای من اینها کجا میدون گله ای😂😂 حیف نبود اینها رو برده بودید اون ور بخدا این حیاط رو صدبرابر زیباتر کردن ،چقد ایده های بی نظیری هست که پریز به شکل timer باشه و هم کنترل دار من یه چیزی دیدم اسمشم timer که همسرم برای باغمون استفاده میکنه و سر ساعت دینامها رو روشن میکنه تا استخر پر اب بشه و سر زمان مشخص خاموش میشن شاید پریز شما هم این شکلی باشه ، نردبون حرفه ایمون ،مخزن گازوئیل ،rv ، chicken coop, Milwaukee, وای استاد تورخدا بسازید دیگه یه خونه ی دوسه طبقه من از پارسال بهتون میگم از اون بالا دیدن رودخانه و جنگل میدونید چه صفایی داره وای تصورشم دیوانه کننده ست نسازید خودم اخرش میام پردایس میسازمش😁، چه projector های خفنی بااون وسیله هم راحت بهم وصل کردید و قراره حیاطمون از زیبا هم زیباتر بشهthank God
یاخدا قهقه زدم chikenها اومدن تو یکیشون لونه هم پیدا کرده بود😂😂😂،چقد این اتصال دهنده های سیم جالبن که به جای لنت ازشون استفاده میشه و چقد عالی که شما بازهم پکیج کاملش رو سفارش دادید ،اون تخت ماساژه اون بالاست ،چه سیم چین حرفه ایه ،الهی جوجه جماعت چه میخورن ،چقد جای براونی خالیه پیداش نیست ،خدای من migraturi duck رو نگاه قشنگ اهلی شده ،ای جانم مرغه چه مقاومتی داره این مرغ شاخدار باید باشه درسته thank God
استاد چقد خوبه سیم کشیم بلدید ،وااو cabin چقد نورانیه، یا خدا دهنم بازشد از این همه شگفتی چقد زیبا شد shop انگار روز شد واقعا ، چقد همه جا روشن شده ،استاد چه لذتی میبره از ایده ش ،ای جانم بروبکس چه با نظم و ترتیب خوابیدن خروسه هم جلوداره thank
Thank you mary for recording this file for us
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست
سلام دوست عزیز و بزرگوارم
از اینکه کامنتم باعث رنجش خاطرتون شده عذر میخوام ولی واقعیتش اون زمانیکه اینو نوشتم کوچکترین حس بدی نداشتم و هدفم توصیف عشق بوقلمونی بود و میدونید یه وقتهایی ما به جایی میرسیم که اون لحظه مدارمون از یک اتفاق منفی به حدی دوره که بیشتر دید یک ناظر رو بهش داریم و یک تحلیل بدون احساس درگیری میدونید چی میگم مثلا استاد اهنگ زن صیغه ای سندی رو چندبار خوندن خیلی از بچه هایی که در مدار پایین تر بودن که شنیدن یه اهنگ منفی خیلی سریع براشون بازتاب منفی داره گلایه کرده بودن ولی اون اهنگ برای شخص استاد کوچکترین بار منفی نداشت و باهاش میرقصید اینجاهم من اون لحظه واقعا بحدی در خوشحالی بی حدو حصر بودم که نوشتن اون اتفاق کوچکترین تاثیر احساسی روی من نداشت و همون لحظه م فراموشش کردم و باورکنید فکرشم نمیکردم کسی با خوندنش بهم بریزه امیدوارم شماهم فراموشش کنید و بازم عذر میخوام