دیدگاه زیبا و تأثیرگزار زیبا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
خوب سلام به همه دوستان عزیزم
وای وای خدایای من شما دارید در ظاهر یه سریالی از اتفاقات روزمره یه بهشت میبینی ولی این جلسه که درظاهر هم خوب استاد زیاد توش نبود وبیشتر جنبه آموزشی داشت، ولی برای من یه جلسه کامل دوره عملی عزت نفس بود، چه قدر تمرکز کرده بودم که ایشالاه بعد از دوازده قدم حتما روی بسته عزت نفس استاد کار کنم،چون واقعا با تمام پوست واستخونم به این موضوع رسیدم که مادر وپایه واساس همه موفقیت های زندگیم عزت نفسه احترام ودوست داشتن خودمه و لایق دونستن خودمه، ویژگی که به شدت مخصوصا تو فرهنگ از خودگذشتگی ایرانی رایجه وتازه چه قدر هم از این خصوصیت اخلاقی قدردانی وتمجید میشه،اره وقتی که داشتم این قسمت رو میدیدم به خودم گفتم بیا اینم یه دوره عملی آموزشی عزت نفس چه قدر بایستی بها میدادی چه مالی چه زمانی ولی الان به لطف پیدا کردن چشمان تیزبین وتربیت ذهنت که هر موضوعی رو از نگاه قوانین جهان هستی بررسی وواکاوی میکنی وبه لطف ارسال این سریال های ارزشمند ورایگان که فقط از عشق ونگاه توحیدی استاد ومریم عزیز داره تراوش میشه میتونی یه عالمه آگاهی های ناب به دست بیاری به شرط اینکه متعد باشی به شرط اینکه استقامت داشته باشی
اره داشتم میگفتم من تو این قسمت فقط دوره عملی عزت نفس رو هم تو استاد وهم تو مریم عزیز دیدم باور کنید اولین فیلم آموزشی آشپزی بود که تا این سنِ سی واندی زندگیم دیده بودم به همراه دوقلوهام دیگه یه جاهاییش از شدت لذت وخنده برای حرکتهای منحصربه فرد مریم عزیز نمیدونستیم چیکار کنیم، الان منظورمو میگم من برنامه تلویزیونی اشپزی تو کشورهای دیگه ندیدم ولی همه این برنامه ها حداقل تو ایران خیلی خشک و مصنوعی واصلا با واقعیت های روز زندگی جور نیست خداییش من دیگه خیلی جاها وسطاش بلند میشم ومیرم سرکارم نمیدونم شایدم من خیلی بی حوصله ام و دوستان مخالف نظر من باشند ولی این برنامه مریم جون اولین برنامه آشپزی بود که نه تنها من رو بلکه دوتا پسر هشت ساله رو هم تو کل سریال میخکوب کرده بود نه میخکوبی ناشی از ترس وهیجان بلکه میخکوبی ناشی از عزت نفس و اینکه یه آدم چه قدر میتونه خودش باشه واصلا براش مهم نباشه که حالا ممکنه این برنامه رو تو جاهای مختلف دنیا ببینن وفقط وفقط خودش باشه آزاد ورها از هرگونه قیل وقال و وابستگی ونقش بازی کردن حتی اون موقع هایی که درهای فلزی سس قرمز هارو همین طور مینداخت کنار با اون صدای تَق من و دوقلوهام مرده بودیم از خنده خداییش حداقل خود من با این همه به ظاهر اعتماد به نفسی که فکر میکنم دارم بازم یه ذره رعایت میکنم ومهمه برام که دیگران در مورد نحوه اشپزی کردنم چه قضاوتی میکنند وهمش سعیم اینه که خیلی همه چی اُکی باشه وجفت وجور ولی واقعا امروز بادیدن نحوه کارکردن مریم عزیز به خودم گفتم بارک اله دختر به این میگن اعتماد به نفس به این میگن خودت بودن به این میگن رهابودن ونگران قضاوت دیگران نبودن به این میگن انجام آگهی تبلیغاتی در مقابل هزاران نفری که دارن فیلمتو میبنن وتو داری با اعتماد به نفس کافی از ویژگیهای مثبتت میگی وحتی دست تو رسِپی هم میبری به خاطر اعتماد به تجربیات وخلاقیت خودت، خیلی عالی بود خیلی ممنونم ازتون من همیشه اینو گفتم وباز هم اینجا تکرارش میکنم من بارها وبارها جلسه هاروگوش میکنم ونُت برداری هم میکنم و واقعا اینجا اقرار میکنم هی با هرجمله هزاران بار سرمو تکون میدم میگم اره اره همینه درست میگی استاد دقیقا همینه ولی واقعا به مرحله اجرا وعمل که میرسم …… من تازه الان خودم مچ خودمو خیلی جاها میگیرم بعد به خودم میگم زیبا تازه از دست خودتم ناراحتی و میگی مثلا چرا تو فلان زمینه نتایجم کم رنگه اره بابا خوب تو هم عمل کن تو هم برو تو دل ترسات ببین نتایج میاد ایا یانه؟ اره دوستان اره استاد اره مریم جون نمونه ی عالی عزت نفس و خودباوری برای ما خانمهای ایرانی، واقعا لذت بردم واقعا درسها گرفتم چه خوب درسهای استاد رو تو تک تک لحظات زندگیت اجرا کردی ممنون که داری باماهم به اشتراکشون میزاری تا ماهم مثل تو کامل تر بشیم عالی تر بشیم نسخه بینظیر وعالی خودمون بشیم، از زیر نقاب نقش و اَدا دراوُردَن بیاییم بیرون و اون قسمت اخر رفتار استاد ومریم جون هم دیگه تیر خلاص آموزش عملی دوره عزت نفس رو به قلبم زد و دیگه گفتم باید بنویسم باید با دوستانم به اشتراک بزارم بزار به اوناهم بگم چون منم خیلی از کامنت های پراز درس وآگاهی دوستام دارم استفاده میکنم و به خدا خیلی وقتها دفتر یادداشت دستمه ونکته هارو برا خودم مکتوب میکنم که باز یاداوریشون کنم وبره تو مغزم، اره وقتی مریم جون پیتزای استاد رو آورد براش یه قاشق وچنگال هم آورد وای وای شاید حتی خود استاد هم متوجه نشد که چه عکس العمل درست وبه جایی رو انجام داد بابا اینا درسها داره اینا نکته ها داره اینا در اثر تمرین واستمرار اگاهی ها به دست میاد که خدارو شکر میکنم که اینقدر تیزبین و نکته سنج شدم حداقل تو شکار اگاهی های این سایت بینظیر والهی، اره استاد مریم جون به شما قاشق وچنگال داد برا خوردن پیتزا و شما هم ناخودآگاه بدون اینکه بخواهید دست رد به سینه مریم جون بزنید ازش گرفتید ونزدید تو ذوقش که بابا اینا چیه ومگه پیتزارو با قاشق وچنگال میخورن چون دقیقا من خودم اینو گفتم اونم بلند بعد شما درکمال خونسردی اونارو گذاشتید کنار و مشغول خوردن پیتزا شدید اونم با دست ودر نهایت اعتماد به نفس در نهایت خوتون بودن در نهایت اَدا درنیاوُردن مثل یه مرد واقعی بابا این سوسول بازیا چیه خوب اینا عزت نفس نیست پس چیه؟ اینکه اینقدر به خودتون و ارزشمند بودنتون ایمان دارید که به اصطلاح امروزی زن ذلیل نیستید که حالا اگه من زودتر غذا بخورم عزیز دلم ناراحت میشه والکی براش اَدای دوست داشتن رو دربیارید که به خدا همش برمیگرده به کمبود اعتماد به نفس به خلا داشتن ومحتاج و وابسته دیگران بودن وای خدایا استاد آگاهی هام فوران کرده خیلی حرف دارم شاید الان بتونم باز چندین صفحه در مورد تک تک رفتارهاتون که همش برمیگرده به عزت نفس و ….بنویسم.مثلا اینکه هرکی سبک شخصی وعلاقه فردیشو تو غذاخوردنش داره وعشق وعلاقه اصلا ربطی به قاطی شدن مزاجها نداره کاری که من سالها خودمو ازش محروم میکردم چون همسرم ماهی دوست نداشت ولی خودم عاشقش بود ترجیح میدادم به خاطر اون نخورم و یا این زمان زیادی که برای خودتون قایل میشید برای درست کردن غذا حتی اگه مهمونی نباشه چون خودتون از هرمهمون وموجودی در روی زمین مهم ترین حس تنبلی که من خیلی وقتها دارم که بابا ول کن کسی که نیست چرا براخودم اینهمه وقت بزارم، اینا آیا تمرین عملی اجرای عزت نفس در زندگی نیست؟ پس چیه به نظر شما؟
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD827MB53 دقیقه
بنام خداوند بخشنده بی منت و بی نهایت
درود بر شما استاد عباسمنش عزیز و مریم جان شایسته نازنین و همه دوستانم در این خانواده صمیمی
چقدر فوق العاده بود این قسمت و چقدر از لحظه به لحظه اش لذت بردم خدایا شکرت
لباس قرمز رنگ و جذاب مریم جان عزیز چقدر بهش میاد مدل موها و پوست شفاف و عالی و آرامشش در انجام کارها چقدر لذت بخشه و دستگاه فوق العاده ی مخصوص آماده کردن خمیر عجب عالی بود واقعا این کشور معرکه است خدایا شکرت.
این رسپی مخصوص خانم شایسته و اینکه تجربه خودش رو دخیل می کنه در پخت و پز واقعا تحسین برانگیزه منم گاهی وقتا از این کارا می کنم! و اینکه دنباله رو بقیه باشم در غذا درست کردن رو مدتهاست کنار گذاشتم و اگه حس کنم یه طعم یا یه چیز جدید غذامو خوشمزه تر می کنه حتما انجامش میدم و این کار شما رو تحسین می کنم مخصوصا وقتی یه چیزی رو کمی بیشتر اضافه میکردید و می گفتید برای ” رفع پشیمانی ”
مگه میشه از این پیتزا که با این همه عشق و آرامش و رفع پشیمانی 😉درست شده آدم لذت نبره و با ولع نخوره!😄
من عاشق لحظه لحظه این رابطه هستم😘
مریم جان عزیز در کمال آرامش و سادگی داره پیتزا درست کردنش رو ضبط می کنه و استاد جان هم دارن بازی می کنن و جالب اون جایی بود که خانم شایسته رفتن از بازی استاد فیلم گرفتن و وقتی دیدن سخت مشغول بازی هستند گفتند پس مزاحمت نمیشم!
چیزی که در زوجها کمتر دیده میشه و معمولا انتظار توجه دارن از طرف مقابل بدون در نظر گرفتن شرایط و حالت طرف!
یه درس عالی که این سریال برای من داشت و در این قسمت بهش اشاره شد همین تفاوت در غذا خوردن هم نوع غذا و هم اینکه منتظر نمونیم!
قبلا وقتی بچه هام یه غذایی رو دوست نداشتن می گفتم رستوران نیست که هر کسی سفارش بده! هر چی درست کردم باید بخورید مخصوصا همسرم رو این نکته خیلی تاکید داشت که باید همون غذایی که هست رو بخورن و اجازه نمیداد غذای دیگه ای اضافه کنم و گاهی وقتا که از سر دلسوزی مادرانه برای بچه ها غذای دیگه ای درست میکردم کلی منو سرزنش میکرد و میگفت داری بچه ها رو لوس می کنی اینا پس فردا باید برن سربازی و هر چی گذاشتم جلوشون اونجا مجبورن بخورن!
سر منتظر موندن و غذا خوردن با پدر خانواده چقدر طفلک بچه ها رو گرسنه نگه داشتم!
خودم چه روزهایی که نهارم رو شش بعد از ظهر و شامم رو ساعت یک نصفه شب که دیگه از دهن افتاده بود با همسرم می خوردم به خیال اینکه این عشقه و اگه تنها غذا بخورم ناراحت میشه! بنده خدا گاهی وقتا زنگ میزد که دیر میام نهار یا شامتو بخور ولی من می گفتم نه منتظر می مونم!
اما از یه جایی به بعد مخصوصا از سریال زندگی در بهشت فهمیدم عشق و دوست داشتن یه حرفه و وابستگی عاطفی یه حرف!
و من فهمیدم که عاشق نیستم!
وابسته ام!!!
و تمرین کردم که بدون وابستگی دوست داشته باشم و عشق بورزم .
یکی از کارهایی که انجام دادم و خیلی اوایل سخت بود برام رفتن به دانشگاهی دور از شهر محل سکونتم و سپردن بچه هام به مادر شوهرم بود!
روزهای اول خیلی سخت بود و چند بار در طول روز تماس می گرفتم تا از مدرسه اومدن؟
رسیدن خونه؟ حالشون خوبه؟ همسرم از سر کار برگشته؟
یه روز که همسرم در دسترس نبود خیلی نگران شدم و چند بار تماس گرفتم و وقتی که تماسهای بی پاسخ رو دیده بود به جای اینکه نگرانی منو درک کنه زنگ زد و کلی عصبانی هم بود که خبرته مگه من بچه ام که اینقدر نگران میش و زنگ میزنی!؟
و اون روز من برای همیشه این نگرانیهای مادرانه رو گذاشتم کنار و سعی کردم از زندگی دانشجویی خودم لذت ببرم و متوجه شدم همسر و پسرام هم خیلی راحت دارن از زندگی شون بدون حضور من لذت می برن!
استاد عزیزم من از شما یاد گرفتم که دوست بدارم بدون وابستگی و بدون قید و شرط!
و تصمیم گرفتم در هر شرایطی از زندگیم لذت ببرم.
خیلی دوستتون دارم مخصوصا وقتی با اون اداهای مخصوص خودتون به مریم جان میگید من عاشق شما هستم😊
از مریم جان شایسته عزیز هم سپاسگزارم که جدیدا و در فایلهای اخیر افتخار دادن و جلو دوربین قرار می گیرن مخصوصا در این قسمت که خیلی زحمت کشیدن و با اینکه گرسنه بودن پیتزا درست کردنشونو با ما به اشتراک گذاشتن.
در پناه الله یکتا محفوظ باشید🌻
به زودی آمریکا می بینمتون🇺🇸
سلام الهام عزیزم
ممنونم که برام نوشتی و خوشحالم که کامنت من با روحیه ات سازگار بوده!
دقیقا نشتی انرژی من همین کنترل کردن بقیه بود و هنوزم نتونستم کامل برطرفش کنم ولی دارم تلاش می کنم که تمرکزم روی خودم و اهداف خودم باشه!
به قول استاد تمرکز، تمرکز ،تمرکز همه چیزه.
خدا پشت و پناهت باشه دوست من از خدا برات اقیانوسی از ثروت سلامتی آگاهی، عشق و آرامش خواهانم.🌻