سریال زندگی در بهشت | قسمت 114

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار نفیسه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

خودم را سرشار از

وحدت با عشق الهی می بینم

که پیرامونم سرشار از آشتی ،

بخشش و ثروت الهی است و من نیز

سهم خود را به وفور می ستانم .

❇️دلخوشم به خدا…

سفره اے که پهن کرده اے

و بدون منت به همه مےبخشے!

به بخشنده بودنت و اینکه مرا

مےبخشے و در آغوش مےگیرے!

به قدرتت که از عدم،

زندگے مےآفرینے!

خدایا شکرت

سلام دوباره خدمت شما استاد عزیزم و فرشته مهربانی مریم عزیزم

و سلام خدمت تک تک دوستان عزیز و بزرگوار

امروز هم مثل همیشه این فایل کلی نکته و اموزه داشت که فقط کافی بود با چشمان بازتر و گوشهای شنواتر ببینیم و بشنویم و درک کنیم

❇️اولین درسی که گرفتم به شخصه این بود که اون اَرّه تو درخت گیر کرده بود

و با کمک گرفتن تراکتور تونستین درش بیارین

و اون درختی که محاصره شده بود با پیچک های غول پیکر

من اینو به درون و افکار منفی درونی تشبیه میکنم

که چقدر زندگی هامون تو یه چیزی که گیر میکنیم دیگه نمیریم دنبال راه حلش فقط میشینیم و همش کفر میگیم و به زمین و زمان بد و بیراه میگیم و کلی ناله میکنیم

ولی کافیه یه حرکت بزنیم ودنبال راه حل باشیم باید یک قدم برداریم

درست مثل کمک گرفتن از تراتکور برای بیرون اوردن اَرّه

باید یه همچین کمکی بگیریم

اونوقت میبینیم چقدر راحت میشه به راه ادامه داد

چقد راه برامون هموارتر میشه

اون پیچک ها تو زندگی خیلی از ما وجود داره اونم به وفور جوری که حتی نفس کشیدن رو برای بسیاری سخت کرده

حالا میتونیم این پیچک ها رو به خیلی چیزا تشبیه کرد

مثل : حسادت، ناشکر و نا سپاس بودن، قضاوت کردن های بی مورد، حرص و جوش زدن های الکی، حریص بودن، چشم و هم چشمی های بی مورد، وابستگی های اشتباه، دلبستگی های بی مورد، زیادی خواهی های نابجا. ‍♀️

و هزاران مثال دیگه که هرکس بسته به زندگی خودش میتونه این پیچک های ذهنی و افت ها و بلاهای محدود کننده رو پیدا کنه

❇️حالا می‌رسیم به قدم بعدیش که خیلی خیلی مهم هست

و اون پیدا کردن راه درست برای خلاص شدن از این نابسامانی ها هستش

باید روی خودمون کار کنیم،

اولین قدمش اعتماد کردن به پروردگار هست که به نظر من ۹۰ درصد مشکلات ما از بی ایمانی هامون نشأت می‌گیرن

باید روی باورهامون، روی اعتماد به نفس و عزت نفس خودمون کار کنیم، روی خواسته هامون اینکه ببینیم واقعا از زندگی چی میخوایم برای خودمون هدف مشخص کنیم و اولویت بندی کنیم وهدفمند قدم برداریم

وقتی ادم هدفی داشته باشه که اون هدف براش ارزشمند باشه تمام تلاشش رو برای به دست اوردن اون میکنه، هییچ چیزی نمیتونه مانعش بشه و محدودش کنه

و دیگه این وسط زمان خالی برای چیزهای فرعی نداره که بشینه دیگران رو قضاوت کنه، به دیگران حسادت کنه، پشت سرشون بدگویی کنه، مثل اینکه بگه فلان دوستم نمیدونم از کجا و چطوری اینقدر پیشرفت کرد

معلوم نیست از کجا میاره،

باید در جواب این افراد گفت عزیز دل اون فرد فقط هدف داشت و برای رسیدن به هدفش حرکت کرده و قدم برداشته، شکست خورده، ریسک کرده، حالا داره ثمره کارشو که موفقیت و رشد هست رو میبینه

اون اومده پیچک ها و علفهای هرز ذهنش و جودش رو درو کرده روی خودش کار کرده و موفق شده

توهم حرکت کن ببین چقدر رشد میکنی و موفق میشی

چیز دیگه ای که جالب بود برام و منو خیلی به فکر برد اون بچه های ناناز و جیگر بودن منظورم مرغا هستن

زمانی که درب چیکن شا باز شد

یه سری جوری روی هم سوار میشدن و هم رو له میکردن و عجله داشتن که بیان بیرون

و یه سری چقدر اروم بودن و شاید به رفتار اونا نگاه میکردن و با خودشون میگفتن بابا چه خبره اروم تر

اخرش که هممون میریم بیرون چتون اخه

من اینو باز به درون خودمون تشبیه کردم

که گاهی تو ذهنمون یه قفس میسازیم و کلی فکر و خیالات بیهوده رو اون تو قرار میدیم جوری که اینقدر زیاد میشن وبه حد نفس گیر

که زندگی رو برا خودمون سخت و پیچیده میکنیم

زندگی رو به یک زندان تبدیلش میکنیم

زمانی که به خودمون میایم و میخوایم از شرشون خلاص بشیم همینطوری اولش خیییلی با عجله کار میکنیم و پیش میریم بعضا جاهایی ممکن خیلی از فرصت های درست رو هم اون زیر میرا له کنیم و اصلا نبینیمشون و از دست بدیم

حالا یکم اروم شدیم در قفس بازه دقیقا عین چیکن شا

که اون مرغای عجول تموم شدن جو یکم اروم شد

اون چندتا مرغی که مونده بودن اول اومدن تا دم در با اینکه در باز بود باز برگشتن عقب و نیومدن بیرون

و بعد دوباره اومدن و اینبار جای قدم برداشتن پرواز کنان حرکت کردن و به سمت هدفشون که جایگاه غذاخوریشون بود پرواز کردن

درست مثل ذهن ما ادما که گاهی فرصت ها جلومون هست

میتونیم راحت حرکت کنیم ولی یه مکث میکنیم برمیگردیم عقب چون تو ذهن هنوز ترسهایی داریم که مارو محدود میکنه

یه قدم به عقب برمیداریم ولی اینبار یه پرش و جهش درست میکنیم و دیگه اینبار چیزی جلودارمون نیست

گاهی نیازه برای حرکت کردن یه قدم به عقب برداریم، شرایط رو بسنجیم، و بعد به سمت هدفمون با خیز و پرش بزرگتری حرکت کنیم

❇️درست عین اون دونده ای که مسابقه دوو داره

قبل حرکت به عقب میره و با استارت زدن به سمت جلو خیز برمیداره و برای رسیدن به مقام اولی دیگه چیزی جلودارش نیست

❇️❇️ و نکته اخری هم گیر کردن تراکتور بود

و چه زیبا استاد عزیزم از رها کردن صحبت کردن

دقیقا گاهی باید برای پیشرفت، برای موفقیت، از یه سری چیزا بگذریم

گاهی برای همیشه و گاهی برای زمان کوتاهی

❇️و چیزی که هست و خیلی ها اشتباه برداشت میکنند این هست که رهایی رو اشتباه تعبیر میکنند

رهایی به این معنی که در اون لحظه به اون چیزی که میدونی ممکن محدودت کنه نچسبی، به حال خودش رهاش کنی، در اون زمان ازش گذر کنی تا زمان درستش برسه و هدایت و نشانه ای برسه

خیلی از ماها به چیزایی چسبیدیم و وابستگی داریم که بجز بدبختی و اسیب چیز دیگه ای برامون نداره‍♀️

مثل چسبیدن به حرفی که پشت سرمون زدن و کینه طرفو گرفتیم و همش دنبال تلافی کردن اشتباهش هستیم

❇️مثل چسبیدن به رابطه ای که همش برامون حقارت و توهین و خرد شدن و محدود کردن به همراه داره ولی ما میگیم نه من عاشق طرفم هستم، اونم بخاطر عشقش و دوست داشتن اینکارارو میکنه‍♀️‍♀️

❇️ولی زمانی که رها میکنیم اون کینه ای که داشتیم و بخشیدیم طرف رو

و از بند یک زندان وابستگی به اسم عشق خلاص میشیم و عشق حقیقی رو تجربه پیدا میکنیم و تجربه میکنیم

تازه میفهمیم که چقدر حالمون عالی شده چقدر ارامش درونی داریم، چقدر شادیم بخاطر بخشیدن و گذشتن هامون و چه نعمت بزرگی رو بدست اوردم به لطف خدای متعال و تازه اینجاس که زندگی معنای حقیقی رو پیدا میکنه

❇️واون اتیش هم دقیقا میشه به آتش درون خودمون تعبیر کنیم که از درون تمام وجودمون رو میسوزنه

و هیزمش هم همون چیزهای تکراری هست، بخل، کینه، حسادت، قضاوت، حرص و طمع، بدگویی، که هرچه اینا بیشتر باشه اتش درونیمون بیشتر میشه ❇️

❇️ ای کاش همه اتش ها عین این اتش زیبا برای از بین بردن کثیفی ها و زشتی ها باشه و بعد از خاموش شدنش کلی زیبایی و پاکیزگی رو برامون به همراه داشته باشه

یک فرصت تازه برای ساختن دوباره در تمام زمینه ها چه روابط اجتماعی، چه عاطفی، چه خانوادگی و چه کاری باشه برامون

انشاالله

واای خدای من اون منظره زیبای پرادایس اون انعکاس خورشید درون دریاچه، اون بچه های معترض وااای که دلم ررررفت شدید

ذوق مرگ ترین بودم اون لحظه

و لحظه ای که وسط درختا دوربین رفت به سمت اسمان، یا زوم کردن روی اتش خداااای من، خدااااای من، اصلا حالم و حسم در این لحظات قابل بیان نیست

فقط میتونم بگم خداااایا شکرت

بار الهی شکرت که این فرصت برام پیش اومد که با کمک مریم نازنین و لنز دوربین این حس بهشتی، این حس عاشقانه و زیبا رو یکبار دیگه تجربه کنم و ببینم

ممنونم مریم جان، فرشته مهربان زمینی

ممنونم استاد عزیزم معلم خوبی ها و زیبایی ها

خیییییلی پر حرف شدم امروز

هنو خییلی جاهارو سانسور کردم وگرنه حالا حالا ادامه داشت

❇️الهی تنور دلتون گرم

چشمتون روشن به خبری خوش

مسیر آرزوهاتون سبز

زندگیتون شیرین❇️

❇️و در این هوای سرد

الهی تنور دلتون گرم

زندگیتون سبز

لحظه هاتون سراسر عشق و شادی

و چرخ روزگار به کامتون باشه❇️

در پناه ایزد منان شاد باشید و سرفراز

روزگارتون پر از اتفاقات خوووب و عالی انشاالله

یا حق

و ایام به کاااامتون

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    407MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

160 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آناهید شفیعی» در این صفحه: 1
  1. -
    آناهید شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 2997 روز

    سلام استاد سلام خانم شایسته ،، هر چند خانم شایسته هم الحق که شایسته ی نام استادی هستن ..بنظر من هر کسیکه از قوانین درست استفاده کنه و نتیجه ببینه و اونو با همنوعانش به اشتراک بزاره یک استاد واقعی هست …

    استاد بعضی روزها عجیب از حرفاتون چیز یاد میگیرم عجیب حالم خوب میشه ازین همه آگاهی ..نمیدونم شایدم من اون روزها در مسیر درست قرار دارم که اینقدر با شما رابطه برقرار میکنم …

    جمله ی اولتون فوق العاده قشنگ بود .. میلواکی هرگز دروغ نمیگه… وااااو دختر قانون هرگز دروغ نمیگه .. قانون قانونه، ، تغییر ناپذیره، ،همش بوده همشم خواهد بود پس الانم هست .. اگه یجاهایی هم از حرکت باز می ایسته یا بظاهر کار نمی کنه درست مثل این ارّه حتما حتما یه دلیلی داره .. مثلا یه باوری اشتباه یه دلیلی یه حکمتی حتما حتما یچی هست که اگه دلیلش رو بفهمی و درک کنی چنان با سرعت عمل میکنن این قوانین که خودت حیران میشی…

    استاد خیییییلی خلاصه این حرفتون واسه من حرف داشت .. دنیایی حرف و فکر از زمانهایی که به قوانین عمل میکردم و در مسیر بودم که ناگهان یه مانعی باعث میشه که بایستم … آره دختر ،، اینجا دقیقا جاییه که باید فکر کنم به خودم به اعمالم به احساسم به قوانین و اینجاس که هزاران ایده هزاران راه حل هزاران در واسم باز شده …

    وقتی شروع کردم روی خودم کار کنم و حسابی پیگیر آموزشهای شما شدم یکدفعه زندگیم در حال فروپاشی شد اصلا زیر و رو شد .. ولی من هیچوقت این جمله ی شمارو یادم نرفت .. دختر سه ماه با حرفای عباسمنش زندگی کن تا معجزه رو ببینی و الحق که استاد این عمل به آموزه های شما فوق العاده سخت و تغییر من بینهایت دردآور بود ولی نتیجه ش بینهایت زیبا… آزادی واقعی رو تجربه کردم.. درست همون وقتی که خانم شایسته درب قفس پرنده ها رو باز کردن و پرنده ها اینجوری پرواز میکردن بیرون اون لحظه اشک ریختم و تمام وجودم لبریز از حس آزادی ناب شد … استاد شما منو به گریه میندازین هزاران بار منو به گریه انداختین..گریه ای از سر وجد و حس سرشار حضور خداوند …

    هر دوتون رو از صمیم قلب دوست دارم بخاطر این قلبی که الان اینگونه با وجد و شوق در سینه م میتپه…

    استادان من اون لحظه که توی تاریکی اون چوبهای خشک رو سوزوندین و اون آتش زیبای زرد و نارنجی و قرمز رو راه انداختین بمن یادآور شدین که هر کس و هر چیزی درین دنیا دارای پتانسیل و انرژی نامحدودی هست که فقط و فقط باید در مسیر قوانین خداوند مشتعلش کنی اونوقت از چیزی که باورت نمیشه این همه زیبایی و حرارت و انرژی میکشی بیرون …

    استاد عزیزم خستگی اون لحظه ی آخرتون رو حس کردم به همون اندازه که انرژی و وجد و حس توحیدی بودن خودم رو درین لحظه احساس کردم…

    استاد بقدری بهم انرژی دادین شما دوتا که یک لحظه حس کردم خستگیه الانتون بخاطر ارتباط فرکانسیه فوق العاده ایه که این لحظه با من و بقیه ی بچه ها برقرار کردین …

    خداقوت خداقوت و بینهایت و نامحدود براتون ارزش قائلم…

    میدونم میدونم که حسی که الان داره تمامیه وجودم رو میلرزونه احساس کردین …

    در پناه حق جاودان بمانید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: