خودم را سرشار از
وحدت با عشق الهی می بینم
که پیرامونم سرشار از آشتی ،
بخشش و ثروت الهی است و من نیز
سهم خود را به وفور می ستانم .
❇️دلخوشم به خدا…
سفره اے که پهن کرده اے
و بدون منت به همه مےبخشے!
به بخشنده بودنت و اینکه مرا
مےبخشے و در آغوش مےگیرے!
به قدرتت که از عدم،
زندگے مےآفرینے!
خدایا شکرت
سلام دوباره خدمت شما استاد عزیزم و فرشته مهربانی مریم عزیزم
و سلام خدمت تک تک دوستان عزیز و بزرگوار
امروز هم مثل همیشه این فایل کلی نکته و اموزه داشت که فقط کافی بود با چشمان بازتر و گوشهای شنواتر ببینیم و بشنویم و درک کنیم
❇️اولین درسی که گرفتم به شخصه این بود که اون اَرّه تو درخت گیر کرده بود
و با کمک گرفتن تراکتور تونستین درش بیارین
و اون درختی که محاصره شده بود با پیچک های غول پیکر
من اینو به درون و افکار منفی درونی تشبیه میکنم
که چقدر زندگی هامون تو یه چیزی که گیر میکنیم دیگه نمیریم دنبال راه حلش فقط میشینیم و همش کفر میگیم و به زمین و زمان بد و بیراه میگیم و کلی ناله میکنیم
ولی کافیه یه حرکت بزنیم ودنبال راه حل باشیم باید یک قدم برداریم
درست مثل کمک گرفتن از تراتکور برای بیرون اوردن اَرّه
باید یه همچین کمکی بگیریم
اونوقت میبینیم چقدر راحت میشه به راه ادامه داد
چقد راه برامون هموارتر میشه
اون پیچک ها تو زندگی خیلی از ما وجود داره اونم به وفور جوری که حتی نفس کشیدن رو برای بسیاری سخت کرده
حالا میتونیم این پیچک ها رو به خیلی چیزا تشبیه کرد
مثل : حسادت، ناشکر و نا سپاس بودن، قضاوت کردن های بی مورد، حرص و جوش زدن های الکی، حریص بودن، چشم و هم چشمی های بی مورد، وابستگی های اشتباه، دلبستگی های بی مورد، زیادی خواهی های نابجا. ♀️
و هزاران مثال دیگه که هرکس بسته به زندگی خودش میتونه این پیچک های ذهنی و افت ها و بلاهای محدود کننده رو پیدا کنه
❇️حالا میرسیم به قدم بعدیش که خیلی خیلی مهم هست
و اون پیدا کردن راه درست برای خلاص شدن از این نابسامانی ها هستش
باید روی خودمون کار کنیم،
اولین قدمش اعتماد کردن به پروردگار هست که به نظر من ۹۰ درصد مشکلات ما از بی ایمانی هامون نشأت میگیرن
باید روی باورهامون، روی اعتماد به نفس و عزت نفس خودمون کار کنیم، روی خواسته هامون اینکه ببینیم واقعا از زندگی چی میخوایم برای خودمون هدف مشخص کنیم و اولویت بندی کنیم وهدفمند قدم برداریم
وقتی ادم هدفی داشته باشه که اون هدف براش ارزشمند باشه تمام تلاشش رو برای به دست اوردن اون میکنه، هییچ چیزی نمیتونه مانعش بشه و محدودش کنه
و دیگه این وسط زمان خالی برای چیزهای فرعی نداره که بشینه دیگران رو قضاوت کنه، به دیگران حسادت کنه، پشت سرشون بدگویی کنه، مثل اینکه بگه فلان دوستم نمیدونم از کجا و چطوری اینقدر پیشرفت کرد
معلوم نیست از کجا میاره،
باید در جواب این افراد گفت عزیز دل اون فرد فقط هدف داشت و برای رسیدن به هدفش حرکت کرده و قدم برداشته، شکست خورده، ریسک کرده، حالا داره ثمره کارشو که موفقیت و رشد هست رو میبینه
اون اومده پیچک ها و علفهای هرز ذهنش و جودش رو درو کرده روی خودش کار کرده و موفق شده
توهم حرکت کن ببین چقدر رشد میکنی و موفق میشی
چیز دیگه ای که جالب بود برام و منو خیلی به فکر برد اون بچه های ناناز و جیگر بودن منظورم مرغا هستن
زمانی که درب چیکن شا باز شد
یه سری جوری روی هم سوار میشدن و هم رو له میکردن و عجله داشتن که بیان بیرون
و یه سری چقدر اروم بودن و شاید به رفتار اونا نگاه میکردن و با خودشون میگفتن بابا چه خبره اروم تر
اخرش که هممون میریم بیرون چتون اخه
من اینو باز به درون خودمون تشبیه کردم
که گاهی تو ذهنمون یه قفس میسازیم و کلی فکر و خیالات بیهوده رو اون تو قرار میدیم جوری که اینقدر زیاد میشن وبه حد نفس گیر
که زندگی رو برا خودمون سخت و پیچیده میکنیم
زندگی رو به یک زندان تبدیلش میکنیم
زمانی که به خودمون میایم و میخوایم از شرشون خلاص بشیم همینطوری اولش خیییلی با عجله کار میکنیم و پیش میریم بعضا جاهایی ممکن خیلی از فرصت های درست رو هم اون زیر میرا له کنیم و اصلا نبینیمشون و از دست بدیم
حالا یکم اروم شدیم در قفس بازه دقیقا عین چیکن شا
که اون مرغای عجول تموم شدن جو یکم اروم شد
اون چندتا مرغی که مونده بودن اول اومدن تا دم در با اینکه در باز بود باز برگشتن عقب و نیومدن بیرون
و بعد دوباره اومدن و اینبار جای قدم برداشتن پرواز کنان حرکت کردن و به سمت هدفشون که جایگاه غذاخوریشون بود پرواز کردن
درست مثل ذهن ما ادما که گاهی فرصت ها جلومون هست
میتونیم راحت حرکت کنیم ولی یه مکث میکنیم برمیگردیم عقب چون تو ذهن هنوز ترسهایی داریم که مارو محدود میکنه
یه قدم به عقب برمیداریم ولی اینبار یه پرش و جهش درست میکنیم و دیگه اینبار چیزی جلودارمون نیست
گاهی نیازه برای حرکت کردن یه قدم به عقب برداریم، شرایط رو بسنجیم، و بعد به سمت هدفمون با خیز و پرش بزرگتری حرکت کنیم
❇️درست عین اون دونده ای که مسابقه دوو داره
قبل حرکت به عقب میره و با استارت زدن به سمت جلو خیز برمیداره و برای رسیدن به مقام اولی دیگه چیزی جلودارش نیست
❇️❇️ و نکته اخری هم گیر کردن تراکتور بود
و چه زیبا استاد عزیزم از رها کردن صحبت کردن
دقیقا گاهی باید برای پیشرفت، برای موفقیت، از یه سری چیزا بگذریم
گاهی برای همیشه و گاهی برای زمان کوتاهی
❇️و چیزی که هست و خیلی ها اشتباه برداشت میکنند این هست که رهایی رو اشتباه تعبیر میکنند
رهایی به این معنی که در اون لحظه به اون چیزی که میدونی ممکن محدودت کنه نچسبی، به حال خودش رهاش کنی، در اون زمان ازش گذر کنی تا زمان درستش برسه و هدایت و نشانه ای برسه
خیلی از ماها به چیزایی چسبیدیم و وابستگی داریم که بجز بدبختی و اسیب چیز دیگه ای برامون نداره♀️
مثل چسبیدن به حرفی که پشت سرمون زدن و کینه طرفو گرفتیم و همش دنبال تلافی کردن اشتباهش هستیم
❇️مثل چسبیدن به رابطه ای که همش برامون حقارت و توهین و خرد شدن و محدود کردن به همراه داره ولی ما میگیم نه من عاشق طرفم هستم، اونم بخاطر عشقش و دوست داشتن اینکارارو میکنه♀️♀️
❇️ولی زمانی که رها میکنیم اون کینه ای که داشتیم و بخشیدیم طرف رو
و از بند یک زندان وابستگی به اسم عشق خلاص میشیم و عشق حقیقی رو تجربه پیدا میکنیم و تجربه میکنیم
تازه میفهمیم که چقدر حالمون عالی شده چقدر ارامش درونی داریم، چقدر شادیم بخاطر بخشیدن و گذشتن هامون و چه نعمت بزرگی رو بدست اوردم به لطف خدای متعال و تازه اینجاس که زندگی معنای حقیقی رو پیدا میکنه
❇️واون اتیش هم دقیقا میشه به آتش درون خودمون تعبیر کنیم که از درون تمام وجودمون رو میسوزنه
و هیزمش هم همون چیزهای تکراری هست، بخل، کینه، حسادت، قضاوت، حرص و طمع، بدگویی، که هرچه اینا بیشتر باشه اتش درونیمون بیشتر میشه ❇️
❇️ ای کاش همه اتش ها عین این اتش زیبا برای از بین بردن کثیفی ها و زشتی ها باشه و بعد از خاموش شدنش کلی زیبایی و پاکیزگی رو برامون به همراه داشته باشه
یک فرصت تازه برای ساختن دوباره در تمام زمینه ها چه روابط اجتماعی، چه عاطفی، چه خانوادگی و چه کاری باشه برامون
انشاالله
واای خدای من اون منظره زیبای پرادایس اون انعکاس خورشید درون دریاچه، اون بچه های معترض وااای که دلم ررررفت شدید
ذوق مرگ ترین بودم اون لحظه
و لحظه ای که وسط درختا دوربین رفت به سمت اسمان، یا زوم کردن روی اتش خداااای من، خدااااای من، اصلا حالم و حسم در این لحظات قابل بیان نیست
فقط میتونم بگم خداااایا شکرت
بار الهی شکرت که این فرصت برام پیش اومد که با کمک مریم نازنین و لنز دوربین این حس بهشتی، این حس عاشقانه و زیبا رو یکبار دیگه تجربه کنم و ببینم
ممنونم مریم جان، فرشته مهربان زمینی
ممنونم استاد عزیزم معلم خوبی ها و زیبایی ها
خیییییلی پر حرف شدم امروز
هنو خییلی جاهارو سانسور کردم وگرنه حالا حالا ادامه داشت
❇️الهی تنور دلتون گرم
چشمتون روشن به خبری خوش
مسیر آرزوهاتون سبز
زندگیتون شیرین❇️
❇️و در این هوای سرد
الهی تنور دلتون گرم
زندگیتون سبز
لحظه هاتون سراسر عشق و شادی
و چرخ روزگار به کامتون باشه❇️
در پناه ایزد منان شاد باشید و سرفراز
روزگارتون پر از اتفاقات خوووب و عالی انشاالله
یا حق
و ایام به کاااامتون
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD407MB27 دقیقه
به نام خدواندی که قادر بی همتاست،خداوندی که همه جا هست ولی هیج جا نیست…
سلام به اهالی پارادایس خانم و آقای مزرعه دار و قهار در پاکسازی و حل مسائل
سلام به دوستان اهل تفکر و توجه به نکات مثبت و زیبا کسانی که عزم شون رو جزم کردن تا از ریشه تغییراتی در خود و زندگی خودشون ایجاد کنن هر روز و هر لحظه…
واقعا خداروشکر بخاطر این سایت، این فضایی که ایجاد شده تا ما همیشه به یادبیاریم در حال ساختن و خلق زندگی خودمون هستیم.
واقعا خداروشکر بخاطر این لپ تاپ و گوشی و این تلویزیون و هاردی که با اونا داریم در جهت بهبود خودمون و زندگی خودمون قدم برمیداریم.
………………….
اکنون که مینویسم یک روز دیگه و یک صبح دل انگیز و دلچسب هست آفتابی که خونه مون رو روشن کرده و مشخص هست که سوز و سرمای پاییزی هم در بیرون موج میزنه.
اکنون که مینویسم دلم میخواد که دوباره این قسمت ۱۱۴ رو ببینم.
وقتی که به عدد این قسمت نگاه کردم واقعا چقدر جالب ۱۱۴ قسمت با این سریال همراه شدم و تمام قسمت ها رو دیدم و گاهی بارها یک قسمت رو دیدم و چقدر درس ها یاد گرفتم. واقعا صمیصمانه از شما دستان خداوند ممنونم…رفتم تمام این ۱۱۴ قسمت رو یک مرور اجمالی کردم با دیدن عکس هر قسمت. چقدر اتفاقات و چقدر درس تجربه کردیم…از اردیشهت ۹۹ تا الان که آخر آذر و پاییز هست داریم لذت میبریم.یک جامعه جدید فارغ از محیط بیرون و اتفاقات بیرون تشکیل دادیم،واقعا دوست دارم اینجا رو. گاهی این وسط ها وقفه هایی ایجاد میشد و ما دلتنگ میشدیم و بیشتر متوجه میشدیم جای یک چیز خوب برای دیدن و شنیدن کمه…خلاصه که در همین لحظات خیلی سریع مرور کردم و واقعا جای بسی مرور که چه عرض کنم تکرار و تکرار و درس گرفتن ها داره.
بریم سراغ داستان و روزی دیگر و تلاش های دیگه در این بهشت زیبا…
خب تراکتور رو میبینیم که این ابزار پرتوان و کارآمد داره میره که یک مسئله ایی دیگه رو به شیوه ایی ساده حل کنه. با توضیحات مریم جان عزیز مسئله شفاف میشه. بله انگار مسئله گیر کردن اره در لای تنه درخت و گیرکردن تنه درخت لابه لای اون پیچک های هرز هست. حالا راه حل رو استاد پیدا کرده و با آوردن تراکتور به صحنه میخواد حل کنه و مریم جان هم مثل همیشه به زیبایی و با مهارت به تصویر میکشه این اتفاقات و این مسئله و راه حل مسئله و حل کننده مسئله رو…
بله که چقدر آسون این مسئله حل شد با یک اشاره ی این تراکتور هیولا اول اره میفته و بعد درخت….هورررررا
حالا میریم سراغ ریخت پاش ها و درس های این مسئله حل شده و از زوایایی که من به ذهنم میرسه با هم مرور میکنیم.
تراکتور بخاطر قدرتی که داره با یکم فشار به تنه درخت تونست همزمان دوتا گیر افتادگی رو حل کنه. البته باید دقت کنیم که استاد هم با درایت شون جای مناسب اون اهرم فشار رو قرار دادن. وگرنه شاید به این زیبایی و راحتی مسئله حل نمیشد.(چه بسا که منجر به مسئله دیگه ایی هم میشد)
درخت افتاد و به همراهش هم کلی پیچک و چیزهای اضافی افتاد.
اره که در اصل نباید بیفته بخاطر حل این مسئله و ساده انجام دادن کار افتاد،در اصل رها شد از اون تنه درخت. که استاد رفت سراغش و خوشبختانه بخاطر جنس با کیفیت و مرغوبی که خریدن. اون الص جنس اون برند محبوب میلواکی فقط نیاز داره که پیچش سفت بشه تا دوباره مثل قبلش خوب کار کنه همین…
اینا مزایای داشتن ابزار و وسایل خوب و با کیفیت هست.اینا مزایای حل کردن مسئله و رفتن تو دل کار هست. اینا نتیجه حرکت و تلاش هست…
خب در ادامه با اون اره کاردرست اون درخت بلند و طویل رو تکه میکنیم و آماده انداختن تو آتیش و برگرداندن به دامان طبیعت. تازه برای فایر پیت هم از این تنه درخت بهره میبریم.
عجب آتیشی میسوزه و به ما کمک میکنه برای حذف زباله ها و آشغال های بیهوده…واقعا ذات آتش و گرمای وجودی این موجود و نعمت خیلی جالبه. خیلی جالبه آتش چی هست و چطور به ما نعمت و خیرمیتونه برسونه. گرما میده، پاکسازی میکنه، تازه تصاویر خیره کننده از خودش خلق میکنه، حرکت داره،رنگ داره، در کل آتش چه چیز جالبی هست که انسان در همون اوایل در طبیعت کشف کرد و ازش داره به شکل های مختلف بهره میبره.
مریم جان هم انگاربا گوشی جدید و حرفه ایی تر داره فیلمبرداری میکنه، یک تستی هم برای زوم و موارد دیگه اش انجام میده که من خیلی متوجه نشدم روی همین آتش که منظره زیبایی رو خلق میکنه.ممنون بخاطر ثبت این تصاویر زیبا و شگفت انگیز…عالی بودن عالی
یک صبح زیبای دیگه و چه منظره جالبی
دیدن مسیر کلبه چوبی با درخت ها و اون نور خورشید و خود خورشیدی که از لای درخت ها پیداست،تازه تصویرش روی آب دریاچه هم افتاده بود…خیلی زیبا بود فوق العاده منظره بی نظیری بود واقعا ممنون بخاطر ثبت این زیبایی ها…عجب هوای سرد پاییزی و دیدن سرماهایی که به شکل برفک یا یخمک نمیدونم چی میشه گفت یا شاید بشه گفت سرما ریزه روی چوب ها و حتی چمن ها یک لایه سفید ایجاد کرده و اونم زیبایی خودش رو داره.مریم جان وقتی داشت همینطور به ما مناظر رو نشون میداد چشمم به شیر اب افتاد و تو دلم گفتم چه خوب شیر باز بوده وگرنه آب تو لوله هم امکان داشت یخ بزنه.
که بعد دوباره برگشت و شیر آب رو نشون داد که در حد فقط جریان داشتن باز نگه داشتن تا شب آب تو لوله یخ نزنه. با خودم گفتم ببین چه جالب کاردرست کاردرسته و آدم های کاردرست به فکر کارهای درست و در دسترس انجام دادن هستن.
میدونین الان از این آب باریکی که از لوله اومده چی به یادم آورد اینکه چقدر خوبه که در شرایطی که ظاهرا مساعد نیست و با ما نمیخونه و یا حتی قراره ما رو مثل این اب متوقف کنه بیایم فقط در جریان باشیم، مداومت در حرکت داشته باشیم،هر چند کوچک اما باز هم پیش بریم و نذاریم این سرما باعث یخ زدن مون بشه باعث راکت شدن مون بشه. پس چقدر خوبه که ذات ما هر چی هست و به هر چی که علاقه داریم فقط حرکت کنیم. فقط پیش بریم. فقط نذاریم متوقف بشیم…خدا جون شکرت که طبیعتت هم اینقدر حرف و درس داره برای گفتن…
چقدر این بچه ها باحال میان بیرون، با چه شور و شوقی از اون دریچه کوچیک لونه شون خارج میشن. مسابقه است انگار. حتی به هم رحم نمیکنن. یک مرغه حرکتش باحال بود از گوشه پرید روی یک مرغ دیگه و از روی اون یکی دیگه رد شد و خودش رو به در رسوند.خیلی باحال بود…جالبه رفتار و عکس العمل هاشون وقتی در باز میشه.انگار برای اولین بار هست که صبح و این همه زیبایی و ازادی رو میبینن و با چنان وجدی میان بیرون که آدم رو به ذوق میاره. جالبه که اون مرغ شاخ دارها یا همون گنی ها عجله نمیکنن انگار. و منتظرن تا شرایط مساعد بشه همه برن خلوت بشه و بعد با یک حرکت پرواز کنن بپرن بیرون. اینا هم اینجوری وجد و ذوق خودشون رو شاید نشون میدن. یا اینکه فرهنگ شون متناسب با امکانات پروازی و جسارتی که دارن با اون مدل دیگه مرغ ها فرق داره..خیلی جالب هستن این موجود های دوست داشتنی که فقط در لحظه دارن لذت میبرن.
چقدر پاکسازی های داره انجام میشه، واقعا بهار سال آینده چه شود اونجا. محشر میشه…
مریم جان خدا قوت واقعا دم تون گرم
استاد جان خدا قوت جانانه معلوم بود حسابی عرق تون در اومده یک فعالیت فیزیکی و یک ورزش اساسی کردینا…واقعا خدا قوت.
مریم جان خیلی باحال گفتی عاشقتم رد دادی و خیلی باحال استاد هم که تایید کرد اما سریع خودش رو جمع و جور کرد و کار رو تموم کرد. واقعا تحسین تون میکنم استاد عزیزم واقعا دم تون گرم واقعا ایول دارین…
واقعا چه تمیز کاری کرین چه جنگلی شده انصافا ،چه محیطی برای رشد درخت ها فراهم شده. چه منظره ایی بشه وقتی از خواب زمستانی بیدار بشن و جنگل سرسبز بشه. وای خدای من تصور کردنش هم قشنگه. همه چی برای درخت ها و زیبایی ها فراهم هست و مزاحم های جنگل شلوغ کن حذف شدن.
چقدر نکته عالی گفتین که گاهی باید رها کرد اون مسئله رو و بریم سرغ کارهای دیگه ایی که داریم.
کنترل ذهن انجام بدیم و گیر ندیم به یک چیزی که خراب شده، یا مسئله ایی که ایجاد شده و بریم سراغ موضوع های دیگه که میشه انجام داد بجای الکی وقت تلف کردن یا غصه خورن و فکر خودمون رو مشغول اون کار کردن. این جاهاست که تفاوت آدم های موفق و ناموفق معلوم میشه. این یعنی نمود عملی کنتـــرل ذهـــن… تـــمــرکز گذاشتن روی کارها یا موضوعاتی که شدنی و عملی هست و از پسش در اون لحظه برمیایم.
رها کردن مسئله برای تمرکز کردن روی کارهای شدنی و سپردن اون مسئله به خداوند و هدایت شدن به کمک قادر توانا که تمام مسائل رو جوابش رو داره….چقدر این نکته رو لازم داشتم چقدر خوب بود وای که حس میکنم یک چیزی تو ذهنم منطقی جایگزین شد. واقعا ممنون از این درس ها و آگاهی هایی که در رفتار و اقدامات تون به ما میگین و ما باید گوش به زنگ این نکات باشیم و پیاده کنیم در نسخه زندگی خودمون…خداجون شکرت
کجاها باید رها کنیم و کجاهست که باید ادامه بدیم. این داستان رو به یاد بیاریم و نکاتش به ما کمک میکنه تا متوجه بشیم کجاها باید رها کرد و کجاها باید ادامه داد…
گاهی این شعر خیلی خوبه در یک جمله: باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد،خودش میبردت هرجا که …….
خدایاشکرت بخاطر این همه زیبای و آگاهی و حس خوب و لذت بخش…
سلام ودرود آسو جان عزیز
کامنت زیبات رو خوندم و چقدر خوب نوشتی. واقعا ممنون از جملاتی که در کامنتت جاری کرید. لذت بردم از خوندنش.
خیلی جالب بود برام اصطلاحی که برای خورشید واسه خودت گذاشتی سلطان آسمان…خدایی میشه گفت سلطان اسمان روز ماست. سلطان منظومه ایی هست که مبنای وجود ایم منظومه بخاطر وجود همچین ستاره و خورشیدی هست. شاید یک جایی از این اصطلاح سلطان آسمانت مثال بزنم و بگم به قول یک دوستم “سلطان آسمان”
زندگی مرغی که گفتی هم جالب بود و منو بفکر برد و سعی کردم از اون زاویه هم ببینمشون.
دمت گرم که اینقدر پرقدرت و صادقانه داره روی خودت کار میکنی و منم اعتراف میکنم چیزی به قدرت مندتر از این عادت شکر گذاری ندیدم. شکر گزاری که نه زبانی و لفظی شکرگزاری که با تمام وجودت و سلول هات درکش کنی. وقتی از یک برگ زیبا از خدا شکرگزاری میکنیم درک کنیم برگ و زیبایی شو، درک کنیم که چطور افریده شده و چه خلقتی و چه نظمی داره و یا چه درسی برای ما داره…اینا رو اینجا مینویسم تا یادم باشه که چطور هر روز بهتر و عمیق تر و بیشتر شکرگزار باشم.
من از حس ناب شکرگزاری میدونی چه جمله ایی به ذهنم میزنه دوست من:خوشا آنان که دائم در نمازنند…
شکرگزاری عبادته اگر نیت مون خالصانه وناب باشه خیلی عبادت خفنی میشه…پس خوشا آنان که دائم در نمازنند.
دقت کردی وقت میخواستن بهمون یاد بدن نماز خوندن رو میگفتن اگر نیت نکنی اصلا نمازت درست نیست یا میگفتن نیت مهمه و مهم نیست به زبان بگی دلی و قلبی بگو قربه الی الله…نمیدونم این جملات رو به شما هم گفتن یا نه. اما من الان قربه الی الله و نزدیک شدن بخدا رو نزدیک شدن با همین شکرگزاری میبینم و حس میکنم اینم مدل خاص عبادت کردنه که باید درکش کنیم….
خدا جون شکرت بخاطر این نعمت نوشتن و بخاطر این دوستان خوبی که پیدا کردم و دارم.
خدایا شکرت که در مسیر تو گام برمیدارم با همراهان خوب و نازنین…
با ارزوی دریافت اگاهی های بیشتر و عملی کردن اونا در زندگیت
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
درود بر شما دوست عباسمنشی عزیز
کامنت شما رو خوندم تا انتها اما بیشتر بنظر میومد برای قسمت 113 باشه تا این قسمت…
اما بهتون تبریک میگم برای اینکه یک باورمحدودکننده رو کشف کردین در وجود خودتون واقعا آفرین…
چیزی که به ذهن من زد برای این باوری که گفتین اینه که بنظرم نظم و خشونتی که گفتین شاید برای این اینجوری در ذهن شما ایجاد شده که که آدم های جدی خشن هستن. چون کسی منظم و جدی داره روی یک کاری چیزی اقدامی انجام میده فقط مصمم و جدی هست نه خشن. شاید ریشه این باورتون به برداشت اشتباه از خشونت و جدیت در هم تنیده شده و شده این باور محدود کننده…
با آرزوی بهترین پیشرفت ها برای شما
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام و درود به شما اقا امین عزیز
چقدر خوب با مقدمه این چند روز غیبتت تا اثرات این نوشتن ها و کامنت ها گفتی و چقدر تحسین و تاییدت کردم وقتی داشتم این جملاتت رو میخوندم. واقعا هم همینطوره نوشتن غوغا میکنه. منم یک مدتی هست که مثل یک تکلیف متعهدانه مینویسم و ردپا بجا میذارم و بیشتر و بیشتر از اون قسمتی که دیدم لذت میبرم شاید بشه بگم بیش از دوساعت زمان میذارم. جدیدا هم یک مرحله اومدم جلوتر تا جای امکان کامنت های شما دوستان رو هم میخونم و لذت میبرم و با خودم میگم چقدر تنوع وچه همه زاویه دید و چه فراوانی نوشته برای یک فایل مشترک…من به این باور احتیاج دارم چون در شروع راه نوشتن یک کتاب هستم و تصمیمی قطعی گرفتم که به امید خدا با تعهد و عزمم با هدایت خودش به پایان میرسونم و میشه اولین کتابم…
ممنون امین عزیز بخاطر اینکه نوشتی. ممنون بخاطر دست به قلم شدنت. بخاطر این داستان مرتبط و زیبایی که از مولانا چاشنی کامنتت میکنی واقعا تحسینت میکنم بخاطر تسلطی به این اشعار داری.
خدایا شکرت بخاطر این لحظه بخاطر این اگاهی ها و رشدها
بخاطر مسیر هایی که با دوستان گلی که پیدا کردم دارم طی میکنم
خدا جون بخاطر این سایت این لپ تاپ و این آرامش و سکوت پر از آگاهی
با آرزوی ثبت بهترین شکرگزاری ها و نوشته ها و هدف ها برای شما
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام و درود مرضیه جان عزیزم
چقدر کامنتت رو دوست داشتم چقدر حست رو دوست داشتم.چقدر تحسینت کردم.
من تویی رو تحسین کردم که عشق بازی میکردی در نوشتنت و با نوشتنت عشق می پراکندی و خود عشق میشدی و جاری میشدی و بی وقفه اشک از چشمانت جاری میشدن.
چقدر عالیه این حس که جاری بشی با جریان عشق با جریان هدایت در هر لحظه و همه حال و شاکر باشی و درحین شکر گزاری زبانتت قاصر باشه….خوشا آنان که دائم در نمازنند.
شما خیلی خوب بندگیتو داری میکنی مرضیه جان و خدای مهربون و وهاب هم به خوبی و بی نقض خدایشو میکنه…
واقعا ممنونم بخاطر وجودت و حضورت و اینکه بخوبی عاشقانه داری زندگی میکنی.
خوشحالم بخاطر کیف پولت که حالا 5 برابر پول بیشتر داره.واقعا تحسینت میکنم که چنان به خوبی روی باورهات کار میکنی که خالق شدی خالق زندگی خودت و با خالق یکی میشی و جاری در جریان هدایت……..
دلم میخواد حست رو بنویسم چون این عشق رو من تجربه کردم عشق حقیقی رو عشق به الله یکتا رو با قلبم درک میکنم. دلم میخواداینبار در حالت ثروتمند گونه تر و در تمام جنبه های زندگی ام ارتقا پیدا کنم.
خدای خوب و مهربانم از تو یاری میجویم….
برای تو حال دل عاشقی پایدار رو از خدا میطلبم و برای خودم هرانچه خوبان همه دارندمیطلبم.
چقدر خوشحالم از اینکه با شما اشنا شدم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام رویا جان
ممنون که برام کامنت نوشتی. ممنون که هستی تو که تکه ایی از وجود من و با منی و دستی از دستان خداوند برای منی…تویی که یادآوری میکنی که خدا همیشه و همه جا هست و فقط باید جاری بود و فقط بود…
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هر جا دلش خواست
به هر جا رسیدی ساحل همونجاست.
ممنونم که ادامه شعر رو برام تا اینجا نوشتی و با هم مرور کردیم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام نسرین جان
ممنون که برام نوشتی. خدا رو شکر که منم برات نوشتم و یک نکته کوچیک باعث شد تا از زاویه دیگه قضیه رو نگاه کنی و برای منم یادآوری بشه که این باورها چطوری خودشون رو در ذهن منطقی میکنن….و چقدر باید از جنبه های مختلف اونا رو رصد کنیم…
منتظر خبرهای خوب و موفقیت هات هستم دوست من…
ارادتمند شما فهیمه …
سلام مرضیه جونم
ممنونم خیلی خیلی ممنونم که برام نوشتی.
که به من امید و انگیزه میدی و میگی که مبینی پیشرفت منو و این تایید بر تاییدهای خودمه که فهیمه پس راهتو داری درست پیش میری و با همین فرمون پیش برو و صبور باش که اتفاقات خوب در راه هستن. تو فقط ایمانت رو توکلت رو این جسارت رو شجاعتت رو حفظ کن…
خدا خودش یواش یواش بهت میگه هدایت میشی به راه های درست و عالی تر….
چقدر حس خوبی داشتم کامنت برام گذاشتی و در این دو راهی های تردید جرقه هایی برای بهتر انتخاب کردن و تصمیم گرفتن من شده….
منم دوستت دارم دوست پر عشق و آگاهی من…
منم برایت بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند خواهانم….
ارادتمندت فهیمه …