سلام بر استاد عباس منش عزیزم
سلام بر خانم شایسته مهربانمون
عجب قسمتی بود این قسمت استاد!! تا بحال اینطور ریزبینانه رفتار جوجه هامون رو و واکنش شون رو هنگام غذا دادن شما ندیده بودم. نکات بسیار جالبی برام داشت که بهشون اشاره میکنم ، رفتار حیوانات خیلی الگوی خوبیه برامون اگر ازش استفاده کنیم اونها بر اساس غریزشون بدنبال غذا میرن صبح ها درست در جلوی درب کلبه منتظر استاد یا عزیز دلشونن تا غذای راحت و آماده رو دریافت کنن سوالی برام پیش اومد که اون فضای جنگلی و زمین وسیع قطعا پر از چیزها و موجوداتی هست که این جوجه های عزیز برن و ازش تغذیه کنن پس چرا اینکارو نمیکنن؟! دلیلش سادس چون عادت کردن به غذای راحت و مهیایی که هر روز سرو میشه براشون. پس بخودشون هیچ وقت زحمتی نمیدن نکته بعدی دیدن صحنه دنبال کردن خانم شایسته و استاد توسط این موجودات خیلی باحال و جالب بود اونا دقیقا طبق عادت های گذشتشون بجاهایی میرفتن که میدونستن از قبل اونجا غذا داده میشه در واقع این قدرت عادته و تکرار که باعث میشه ما رفتارهای یکسانی رو داشته باشیم درست مثل این موجودات! وقتی استادم غذاشونو آوردن و روی اون تخته چوبی ریختن صحنه فوق العاده ای رقم خورد بصورت هماهنگ و همزمان صدای ده ها نوک بگوش رسید که یاد بارش و برخورد تگرگ افتادم یه لحظه خیلی جالب بود خدایا شکرت.
بلطف فراوانی های بی انتها و لطف الله صبحانه فوق عالی و خوشمزه خانم شایسته مهربانمون مهیاست مثه همیشه با یه رسپی منحصر بفرد ( نان سیر دار خوشمزه) و تخم مرغ های لذیذ صبح زیبای دیگری رو بهمراه استاد خوبم آغاز میکنن. این صمیمیت این صفا این انس و الفتی که ما بین این دو نفر هست بدون ذره ای وابستگی بدون ذره ای توقع چقدر دوست دارم خدا رو شکر میکنم که استادم و عزیز دلشون بهترین الگو برای این موضوع هستن و هر ازشون میاموزم. خدای شکرت
حالا میریم سراغ پروژه بیرون آوردن تراکتور هیولامون این شیر پرقدرت! احسنت به خانم شایسته عزیز با این انرژی مثبت و تعابیر بسیار قشنگشون واقعا ایشونو تحسین کردم بخاطر این جملات که خداوند نیروهاشو بکمکون میفرسته در این تنه های درخت در این چرخهای پر قدرت در این بیل مکانیکی و …. این همون اعتماد به خداست بطور عملی در انجام هر کاری که نتیجش میشه بسادگی رسیدن به احساس آرامش و احساس خوب حالا یه ذهنیتی هم که نجوای شیطانه این وسط هست که هر کاری بکنی درست نمیشه! دیگه گیر کردی! به این سادگیا حل نمیشه! بدبخت شدی رفت!! و ……اما خانم شایسته مهربون آگاهانه توجه رو جلب میکنن به صدای آرامش بخش الله و نیروی بی پایان و هدایتگرش که آرامش بخش همه دلهاست “””الا بذکر الله تطمئن القلوب”””
چقدر شیوه برخورد استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان با مسئلشون یعنی بیرون آوردن تراکتور از دل باتلاق درسها و نکته ها داره برامون اونجاییکه بعد از پر کردن زیر لاستیک ها نتیجه حاصل نمیشه و بنظر اوضاع بدتر از قبلش میشه اما استاد و عزیز دلشون مدتی رها میکنن ماجرا رو و بخودشون زمان میدن و تمرکزشون رو به چیزهای دیگ هدایت میکنن آگاهانه تا به احساس نسبتا بهتری برسن و ایده ها و الهامات خداوند رو دریافت کنن بعد با یه احساس خوب نسبت به قبل از کلبه خارج میشن توی مسیر با بردن آگاهانه تمرکز بر روی جوجی های عزیز بازم کنترل آگاهانه ذهن رو بیادمو میارن و احساس خوب و ایده بستن تنه درخت رو بچرخ تراکتور امتحان میکنن که تسمه هم بدلیل ضعیف بودن پاره میشه و جواب نمیده اما این دو قهرمان همچنان پر امید و با باور به فردایی روشن مسیر رو ادامه خواهند و مطمئنن دستان خداوند یاریگرشون خواهد بود. استاد بیصبرانه منتظر دیدن صحنه در آوردن تراکتور هیولای شما هستم. از خداوند برای همگی بهترینها و زیباترینها رومیخوام.
در پناه حق
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD442MB29 دقیقه
به نام خالق زیبایی آفرین شاد و هدایتگر…
سلام به اهالی پارادایس خانم و آقای دوست داشتی سریال محبوب و زندگی زیبا کن
سلام به اهالی این سایت و اهل دل های هدایت شده به این مسیر پر از شگفتی و زیبایی…
من امروز قبل از اینکه از رختخواب پاشم، یهو دلم خواست که سایت رو چک کنم. تو صفحه اول قسمت جدید نیومده بود…همینطوری که قسمت های دیگه سایت هم سر زدم یک حسی گفت برو داخل فایل اصلی سریال زندگی در بهشت. منم گفتم چشم رفتم. وای چه کیفی کردم اونجا بود اما هنوز رو صفحه اول نیومده بود نمیدونم شاید هم همون لحظه که من دوباره نگاه کردم اومد روی سایت…
فکر کنم اگر اینجوری باشه من اولین نفر بودم که عکس این قسمت ۱۱۵ رو دیدم. یعنی چقدر ذوق زده شدم و چه عکس باحالی… استاد با یک قیافه ملوس و بچگانه با اون سویشرت و کلاهی که به سر داشت و یک لبخند جالب و خاص…قیافه و استایل استاد روی موتور یک طرف اون بوقی و مرغ هم یک طرف که پشت موتور بودن. و کلی کله دیگه که تو این تصویر دیده میشد.
با خودم گفتم نکنه استاد بچه های خوب پارادایس رو با موتور یک دوری داده به عنوان جایزه شون…کلی تو دلم با خودم از پیش داوری های در لحظه ام خنده ام میگرفت و کلی به شادی درونی ام مضاعف کرد دیدن این تصویر و این لحظه یهویی که مصادف شد با لحظه قرار گرفتن فایل روی سایت…خدایا چه انرژی باید آدم از درون داشته باشه که گرسنگی رو بیخیال بشه و فقط از درون شاد باشه و کیف کنه با خودش.
در همین موقع ها بود که با یک اهنگ فکر کنم شمالی که خیلی قر داشت منجر شدم آقای همسر هم بیدار بشه، اونم چشم بسته قر داد و با رقص پاشد…وای خدای من الان که مینویسم خودم ذوق میکنم…
بهش بعد سلام گفتم عزیزم اومــــده… خودش فهمید منظورم قسمت ۱۱۵ بود.
من و آقای همسر که البته ایشون لطف کرد با لپ تاپ دانلود کرد، در حین صبحانه خوردن این قسمت رو دیدیم و کلی کیف کردیم…
ایشون که سریع رفت سراغ کامنت گذاشتن. من به خودم قول داده بودم که اول الویت مهم و ضروری ام را انجام بدهم بعد با خیال تخت تخت برم سراغ نوشتن. (آخه امروز قرار هست یک دوست خیلی خیلی قدیمی بیاد خونمون، دوست دوران دانشگاهم، که هفته پیش تعارف زدم و امروز عملی اش کردیم و ایشون الان تو راهه) هی گفتم بذار بیاد بعد عصر بعد دوباره دیدن بنویسم دلم نیومد این احساسم رو ننویسم.
کلی با خودم می رقصیدم الانم با قر دارم تند تند تایپ میکنم. تا هر کجا که بشه….
مردم شهر بهوشید و بکوشید و بخندید
خدا هست و خدا هست و خدا هست
با ایمان و تواضع بنویسید که خدا هست و خدا هستو خدا هست….
وای که چقدر شادم…
این قسمت و دیدن این وجد مرغ ها و بچه های باحال پارادایس خیلی زیبا بود، خیلی پر از شادی و پر از زندگی بود. پر از عشق و پر از خواسته و امید بود…
………………….
یک وقفه چندین ساعته داشتم در نوشتن این دیدگاه دوستم اومد و کلی چند ساعتی باهم خوش گذروندیم و لذت بردیم.
وای که چقدر سورپرایز شدم هم از دیدنش و اتفاقات خوبو بدش و قوانین رو در ذهنم مرور کردم هم یک هدیه فوق العاده ارزشمند دریافت کردم.
یه تابلو معرق کاری
بسم
الله
الرحمن
الرحیم
یک تابلو با هنردست خودش.
(وقتی که داشتم کادو رو باز میکردم و چون تابلو بود که یک تابلو هست با خودم میگفتم اگر معرق هست کاش و ان یکاد نباشه…. )
چقدر تحسینش کردم چقدر ذوق زده شدم و چقدر لذت بردم و الان که رو دیوار خونه زدیمش چقدر حس عالی داره این تابلو…یک کار خونگی واسه خودش ایجاد کرده معرق کاری و درست کردن یک اثر هنری و درست تابلوهای ارزشمند…خداجون شکرت بخاطر این همه نعمت و زیبایی و فراوانی.
واقعا این قسمت ۱۱۵ رو هنوز نشده دوباره ببینم ولی واقعا احساسم مثل همون پرنده هایی هست که به دنبال صاحب هاشون با ذوق اینور و اونور میرن شده.
مثل پرنده ایی که میره پشت در خونه صاحبش جایی که میدونه میشه اونجا پیداش کرد. منم مثل پرنده ایی هستم در خونه صاحبم خالقم میرم جایی که یادش گرفتم بیشتر اونجاست چون اونجاها بیشتر دیدمش(میدونین خالق مون اکثرا کجاهاست. همه جا و هیچ جا، در جایی که قلبمون حس کنه ولی نمیتونیم بگیم کجای قلب مون، جایی که عقل مون تسلیم میشه و میگه خدایا آخه چطوری و منطقش خلع سلاح میشه و گوش به فرمان و مطیع، یک جایی هست که نمیشه گفت کجاست همه جا هست و در همه چیز میشه پیداش کرد و همیشه هست و بوده و خواهد بود….وای که چقدر عاشقانه خدا جون دوستت دارم)
من مثل اون پرنده ایی که با کلی امید چشم به راه صاحبش هست تا بهش روزی بده تا بهش توجه کنه تا هدایتم کنه تا نشانه هاش رو ببینم تا هر لحظه حضورش رو حس کنم. من مثل ذوق و شوق پرنده هایی هستم که در لحظه فقط یک هدف دارن دویدن و رسیدن و دنبال کردن و ناامید نشدن….خدایا چقدر این طبیعتت با من داره حرف میزنه. چقدر که من دارم دوباره عاشقی کردن رو یاد میگیرم و بزرگ میشم و چقدر که احساس خوب عین یک اتفاق خوب در دلت غوغا به پا میکنه و تو رو به رقص وا میداره…خدایا عاشق ترم کن، لایق ترم کن ، آسون ترم کن، سر به راه تر و تسلیم تر و ….کن.
خدایا منو آنچنان حلال مسائل خودم بکن که جز خودت در خونه هیچکسی نرم…
خدا جون به بدنم اینقدر زیبا تغذیه میرسونی که بدنم لاجرم انتخابی نداره جز هماهنگ تر بودن با تو و داشتن سلامتی و حس ناب.
خدا جون چقدر کریمی…یادمه یک زمانی اوس کریمم بودی. میخوام که اوس کریمم بشی از نوع پایدارش.
خدا جون من تراکتور ها دارم که در گل گیر کرده و راه حل ها رو از تو میخوام. من حرکت میکنم اما تو راه رو نشونم بده. این توقف ها بهونه است تا بیشتر یاد تو بیفتم بیشتر با تو زمان و وقت بگذرونم. تا از تو بخواهم که کمکم کنی که یاورم باشی…
خدا جونم این زندگی در بهشته حاصله یک عشقه و بهشتی که تو وعده داده بودی چقدر زیبا خود نمایی میکنه در همین حوالی احساس من و منطقم که میگه بله درسته….
خدایا دوستت دارم و دوست می دارم تمام تو را که به شکل استاد مریم و دوستان و همسر و … خودتو نمایان میکنی و با من حرف میزنی. با دلم با درونم با آگاهی هایم حرف میزنی و منو راهنمایی میکنی. خدایا شکرت که شکر گزاری هر لحظه و ثانیه برایت کم است. شکرت میکنم بخاطر این قلبی که بخاطر شکر گزاری کردن بخاطر خالقش سر از پا نمیشناسه و به تپش های خودش به قدری محکم تر میکوبد که فکر میکنم قلبم داره شکر گزاری میکنه نه من….خدایا عاشقانه و خالصانه و با تمام احساسم شکرت شکرت شکرت….
بســـم
الـلـــــه
الرحمـــن
الرحیـــــم
سلام و درود به شما دوست عباسمنشی
علیرضا خنجری عزیز
کامنت شما رو خوندم چقدر زیبا دقت کرده بودین به رفتار این اردک مهاجر. چقدر قشنگ توصیفش کردین.
برای منم این اردک مهاجر یک حیوان خاص و شجاع و با ایمان هست.
اردکی که مهاجره و وابسته نیست.
اردکی که میدونه زمین خدا بزرگه و میتونه هر بار از یکجا لذت ببره و عشق کنه و تجربه کسب کنه.
اصلا انگار این اردک مهاجره از بدنه یک جامعه و تفکری کنده شده که اینقدر با قدرت و مستقل عمل میکنه…
واقعا ممنون از این یادآوری موشکافانه تون.از این درسی که به زیبایی توصیف کردین.
قوانین برای ما آدم فقط نیست مثل اصل بقای اصلح که استاد گفتن. پس میشه در همین مقیاس هم رد پای این قوانین رو ببینیمم. اونی که اصلح تره با ایمان تره، ایمانش رو با حرکت نشون میده بقا داره.
ممنون که نشونه شدین تا یادم بیاد خریدن محصول 12 قدم به من نزدیکه و منم لایق داشتن همچین محصولی و استفاده از چنین آگاهی هایی هستم.
براتون بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو دارم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام و درود به شما دوست عباسمنشی
عادله جان عزیز
کامنتت رو خوندم، برام توضیح اولت جالب اومد.
واقعا تحسینت میکنم که داری بخوبی روی خودت کار میکنی و حتی ساده ترین کارها و ترمزها هم رو هم دست کم نمیگیری و اینجوری در مسیرهای بهتری قرار میگیری.
برات بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو آرزو دارم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام و درود به شما دوست عباسمنشی دوست داشتنی من
سلام به سید حسین عزیزدلم
سلام به همسر عزیز و مهربانم
این کامنتت رو دوباره هم خوندم عزیزدلم،واقعا برام جالب بود.
ممنون که نوشتی ممنون که اینقدر خوب داری روی خودت کار میکنی و متعهدانه برای عمل به آگاهای ها وقت میگذاری، ممنون که هستی…
واقعا چقدر زیبا و صادقانه دست به قلم شدی. فقط خودت بودی و خودت و فقط برای نوشتن نوشتی.
چقدر جالب من نمیدونستم که اینقدر گاهی مشتاق تموم شدن فایل بودی تا مثلا بری دنبال کارت یا به فیلم دیدنت مشغول بشی…ممنون که اینقدر با خودت به صلح رسیدی و اینقدر همراه شدی و فرکانس هات رو پایدار میکنی برای رسیدن به مدارهای بالاتر و بهتر.
مدار سلامتی بیشتر
مدار روابط زیباتر
مدار ایده های عملی تر
مدار پول های بیشتر
مدار عزت نفس بالاتر
مدار تلاش های خالصانه تر
مدار ثروت های بیشتر
مدار درک های عمیق تر
مدار در صلح بودن های بیشتر و با خدا یکی شدن های ناب تر…
وقتی به من اجازه دادی وازم خواستی تا قبل اینکه دیدگاهت تایید بشه بیام و بخونم خیلی برام ارزشمند بود و خوشحال شدم.
وقتی عصر با یک شوق و ذوقی که توی چشمانت بود، مثل حاکم بزرگ گوشی رو از راه دور به سمتم نشون دادی. کلی خوشحال شدم و گفتم لایک ســـــبــــز اومدم با ذوق بوسیدمت. خیلی خیلی خوشحال شدم و بهت تبریک گفتم و بیشتراز لایک های خودم احساس شعف کردم.
واقعا بهت تبریک میگم و تحسینت میکنم دوست عباسمنشی من.
این مکالمه بین “من” و “حسین” منو یاده نیمکره چپ و راست مغز انداخت. پاس کاری هایی که منطق و احساس با هم گاهی به عنوان نجوا در گوش ما دارند. یاد نیروی هدایتگر و وسوسه های مخرب افتادم…چقدر خوب که نوتشی و چه خوب تر که خبر خوب دادی. همیشه خوش خبر باشی…
کلی باور و احساست متفاوت شد و بزرگتر از قبل خواهی شد با همین قدم سخت اما به ظاهر کوچک…قدم اول رو برداشتی پس با جدیت و تعهد قدم های برداری رو بردار…یادت باشه استاد چی میگفت برنده موندن مهمه و غره نشو و ذهن رو همینطوری که امروز بخوبی کنترل کردی در ادامه مسیر هم کنترل کن تا این رفتار تبدیل به عادت بشه و راحت بشه برات…
واقعا بهت افتخار میکنم دوست عباسمنشی من
چقدر نکات خوبی رو به ما یادآور شدی.
واقعا خداروشکر خداروشکر خداروشکر که همیشه و همه جا هست حتی تو تک تک کلمات دوستانی چون شما
برایت بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند خواستارم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام و درود به شما دوست عباسمنشی عزیز
سلام آقا مهدی جان
من کامنت شما رو خوندم و داستان شما تا حدی متوجه شدم. ولی نفهمیدم کپر چیه…برام جالب بود فقط فهمیدم هر چیزی بود ناخوشایند حالا تونستی بعدیک مدتی و تغییر باورهات و انجام تمرین ها خودت تغییرش بدی.
چون همه ما عباسمنشی ها یاد گرفتیم که باورهای ماست که زندگی خودمون رو میسازه. چون یادگرفتیم ما خالق شرایط خودمون هستیم.
واقعا تحسینتون میکنم که الان یک خونه 120 متری دارین. واقعا خوشحالم بخاطر این همه تغییراتی که ایجاد کردی و این یعنی شما بخوبی هر روز داری روی خودت کار میکنی و مدار خودت در زمینه هایی که ضعف داشتین و تمرکز کردین بهتر و بهتر کردین…
چقدر خوبه از همینجا شروع کردین به تغییر و بهبود روابط تون با عزیزدل تون و کار رو با تمرکز و دیدن نکات مثبت ایشون شروع کردی واقعا دمتون گرم…
من بر عکس شما تو موضوع روابط با همسرم در مدار نسبتا خوبی قرار دارم اما در مدار مالی خیلی ضعیف هستم و باید یاد بگیرم و بفهمم که باید از کجا شروع کنم…
بازهم ممنون از اینکه نوشتین…
براتون بهترین پیشرفت ها رو از خداوند خواستارم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام و عرض ارادت دوست عزیز
سلام امین عزیز
ممنون از اینکه برام کامنت نوشتید، ممنون از انرژی و توجه تون…
ممنون که نکات زیبایی رو به ما یادآور شدی دوست عزیز و ارزشمند💐💐
منم شما رو بسیار تحسین میکنم بخاطر این همه نگرش های خوب و اطلاعات تون و کامنت های دلنشین تون…
واقعا از شما سپاس گزارم بخاطر اینکه به من یادآور شدین تا به داشته هایم بیشتر از قبل توجه کنم…
خداروشکر میکنم بخاطر اینکه با شما دوستان آشنا شدم.
برایتان را بهترین ها را خواستارم💚💐
سلام الای عزیز
سلام به پرنسس زیبا و شاکر و دوست داشتنی ام
سلام به شما دوست عزیز و زیبا نگرم
چقدر ممنونم از شما که برام کامنت گذاشتی.
چقدر ممنونم که دارمت و هستی و چقدر این به این دوستی ناب در این سایت و مکان توحیدی افتخار میکنم.مهم نیست من کجا هستم و شما کجا…مهم اینه در یک نقطه به زیبایی به هم میرسیم و انگیزاننده و یاد اوری کننده های خوبی شدیم برای هم. این یعنی اند دوستی و صفا و من به این دوستی افتخار میکنم.
خدایی داریم که همه جا هست و خدایی که هدایتگر هدایت شدگان است،خدایی که فقط باید از ته قلب مون باورش کنیم.خدایی که حتی در این نوشته های من و شما و استاد و هزاران نفر دیگه جاری هست اما به قدر فهم هرکسی و این عالی ترین عدالته….واقعا خدارو هزاران بار شکر
بازهم ممنونم که باعث شدی باهم شکرگزار باشیم و باهم و به هم عشق و دوستی نثار کنیم.
ارادتمند تو فهیمه …
سلام و عرض ارادت به شما سجاد طبسی نژاد عزیز
ممنون که برام کامنت گذاشتی و یاداور اون فرکانس شدی و این حس رو گرفتی…واقعا اون روز که نوشتم فقط با عشق نوشتم نه مثل همیشه اون آهنگ رو گوش میدادم ونه برام تکراری بود. چون بودن خدا رو تک تک سلول هایم فریاد میزدد و با شوقی ویژه فقط مینوشتم.
چقدر خوب اشاره کردی که جملات جدید نبود اما فرکانسش جدید بود و خودمم این حس رو دارم وقتی دوباره دیدگاهم رو میخونم…
پس واقعا ما موجوداتی فرکانسی هستیم.
موجوداتی که تکرار روزگار نباید ما رو به اشتباه بندازه و باید فرکانس هامون رو همیشه در این تکرار ارتقا بدیم و خالص کنیم…
بله من فهیمه پژوهنده هستم و در پروفایلم داستان آشنایی و علت نامم رو نوشتم و فعلا با این عکس و نام در سایت هستم. اما به محض اینکه بشه که بشه با نام و عکس خودم در سایت ادامه میدم و تغییر میدم چون تغییراتی رو که میخوام کرده ام.
ممونم که هستین و دوستانی چون شما را دارم.
سجاد عزیز برایت بهترین فرکانس ها را خواهانم…پس بسازشون و برامون بنویس.
ارادتمند شما فهیمه …
سلام و عرض ارادت به شما علیرضا خنجری عزیز
ممنون که برام نوشتین.
چقدر جالب و این قطعا نشانه هایی که شما برای شما در این مسیر راهنمای خوبی است.
من دلم برای 12قدم پرمیکشه و خیلی خیلی نشونه دیدم که بخرم اما الان باورت میشه حتی از کاری که داشتم اومدم بیرون فعلا ف خودم فعلا بیخیال اون کار شدم و چسبیدم به علاقه خودم تا از اون ایده ام شروع کنم. نمیدونم کارم درست بود یا نه نجواهایی منو میخواد متوقف کنه اما بازهم نشونه هایی میبینم که فهیمه صبور باش و بچسب به علاقه ات.(راستش من به نجوم علاقه مندم و ایده ام این هست که تمرکزی برای نوشتن اولین کتابم وقت بذارم و کار دیگه نکنم. این نوشتن کتاب رو سال ها داشتم اما انجام ندادم و شاید ترس ها و ترمزهایی نذاشته انجام بدم. الانم نگرانی بی پولی و پول نداشتن میاد سراغم اما میگم این ایده الهام شده بود اون شب و دلم و احساسم خیلی تاییدش کرد و حس خوبی داشتم پس ادامه دادم و الان بیشتر 15 روز هست که سرکار نمیرم و حقوق هم تعطیل و منم نمیخوام زور بزنم که کتاب بنویسم. میخوام وقتی میشه و میاد بنویسم مثل مقدمه ایی که واقعا نمیدونم اون جملات از کجا اومد و بکوب دوساعت داشتم مینوشتم. پس مقدمه اول کتاب رو تا حدی نوشتم و قدم اول رو برداشتم و باید در این قدم پایدار بشم و نذارم این نجواها منو دوباره برگردونده سرجای قبل…باز هم نمیدونم چی میشه و این تصمیم آخرش به کجا میرسه اما من مطمئنم که خدا هدایتگره…
ممنونم که به من پیشنهاد دادی و اشتیاق منو برای اومدن در اون فضا تقویت میکنی. پس قطعا من در زمان مناسب قدم 1 رو میخرم…
بازم ممنونم علیرضا جان که برام نوشتی. ممنون که هستی و خیلی خوب داری روی خودت کار میکنی و در 12 قدم خیلی خوب حضور داری….
برات بهترین ها رو آرزومندم و مطمئنم رویاهای خودت رو زندگی میکنی مثل استاد عزیزمون
اراتمند شما فهیمه …
سلام زهرا جونم
سلام دوست پر از عشقم
واقعا ممنونم از لطفت از بزرگواری و این همه درکت…
ممنون احساست رو برام گفتی و به من یاداور شدی عشق چه ها که نمیکند.
منم بهت خیلی تبریکمیگم هربار کامنتی ازت میخونم یا ردپاهات رو در گوشه گوشه سایت میبینم میگم دمت گرم زهرا، ایول بتو زهرا…چقدر خوب داری با تعهد روی خودت کار میکنی…واقعا بخاطر بودنت هربار شکر میکنم که چه دوستان خوبی پیدا کردم.
گاهی تشابه اسم و فامیل ها به من یاداور میشه به داشته هات فکر کن من یک زهرا حسینی دارم که از دوست و خواهرشوهر از هرچیز دیگه ایی لایق تر برای دوستی هست. پس همین زهرا جون رو عشقه. من در مدار هرکسی باشم با اون هم کلام میشم.
خدایا شکرت که اینجا هستی و باهات آشنا شدم.
بریم برای خوب زندگی کردن و جهان را جای بهتری برای زندگی کردن….
ارادتمندت فهیمه …