سریال زندگی در بهشت | قسمت 117

به نام خدای هدایتگر

سلام به استاد عزیزم و مریم جانم

خدایا چقدررر زیبا هدایت میکنی شکرتتت

همین چند روز پیش که استاد فایل پیدا کردن الگو های تکراری رو گداشتن

یکی از این الگو هایی که پیداش کردم این بود

تا من خونم رو تمیز میکنم اتفاقی میافته که باعث میشه خونه کثیف بشه

و بیشتر اوقات با اینکه من زمان میزارم هر روز برای مرتب بودن خونه ولی در نهایت اتفاقی که میافته نهایتا یه ساعت تمیز

و همش برام سوال بود من چطوری با باورام این شرایط رو رقم میزنم

خیلی فکر کردم و در نهایت به جواب نرسیدم و گفتم ولش کن خدا در موقع مناسب به ساده ترین شکل بهم پاسخ میده

امروز با دیدن این فایل و وقتی دیدم چطور اون موصوع رو رها کردم و سپردم به خداباعث شد یه موضوعی که مدت هاست که ذهنم رو درگیر کرده و بیشتر تمرکزم رو ازم میگیره رو رها کن یعنی قبلا میگفتم رها کردم ولی در واقع به حرف میگفتم به عمل نمیگفتم ولی امروز وقتی دیدم خدا آنقدر دقیق پاسخ سوالم رو داد با ایمان بیشتری این موضوع رو رها کردم

اول فایل چه جمله‌ی قشنگی رو گفتید

مو به تنم سیخ شد وقتی دیدم یه انسانی این زاویه دید رو داره

امروز روز رحمت الهی است

خدایا من نسبت به خونه تکونی چه دیدی داشتم مریم جون چه دیدی داره

خوب با اون باوری که من دارم طبیعی اون نتایجی که میگیرم

خودم خجالت میکشیدم از نوشتنش ولی مینویسم که یه روزی بیام و تغییر خودمو ببینم

من هر وقت موقع خونه تکونی میشد میگفتم بازم شروع شدم حمالی ما

کی این خونه تکونی رو اختراع کردم پیداش کنم حسابی به حسابش میرسم

از همسرم توقع داشتم

و اگه کارای خونه رو انجام می‌دادم و بچه ها خونه رو میریختن به شدت عصبی میشدم و دعواشون میکردم

مرور این اتفاقات منو برد به کودکی ام

وقتی میرفتم خونه مادر بزرگم و می‌خواستیم بازی کنیم وقتایی که خونشو مرتب کرده بود با یه حرکت کوچیک دعوام میکرد برای همین از همون موقع از تمیزی خوشم نمی‌اومد

چون اگه جایی تمیز بود ما حق بازی کردن نداشتیم اگر هم بازی میکردیم حسابی دعوا می‌شدیم

گدشت و بزرگ شدم

این تمیزی شده بود مقایسه من با دوستام

مدام مادرم دوستاممو مثال میزد که ببین همه کاراشون رو خودشون میکنن خونشونو تمیز میکنن

این مقایسه به شدت حسمو بد می‌کرد

بخاطر همین مرتب کردن خونه تو ذهنم شد عذاب و رنج

انقدر توجه ام رو این موصوع بود که بعد از ازدواج خواهر شوهرم می‌اومد و خونم رو چک می‌کرد که ببینه تمیزم یا نه

یه موضوع استرس زا هم برام شده بود

وقتی ریزتر شدم دیدم یه باوری دیگه ام پیدا کردم

عمه ام خیلی تمیز و مرتب و الگو یی برای من توی تمیزی

همه قبولش دارن

بعد اینکه یکم سنش بالا رفت دردهایی زیادی سراغش اومد و خلاصه بعد کلی دکتر رفتن بهش گفته بودن بخاطر کارهای زیادی که تو جوونی انجام دادی الان دیسک کمر و گردن و…داری

با دین دوست تمیزی که سنی نداره و الان بخاطر کمر دردهای شدید کمربند میبینه و حتی دکتر گفته اگه اینطوری پیش بری ویلچری میشی در آینده

این باور توی من شکل گرفت که انجام دادن کارای خونه یعنی زمین گیری در آینده

آخرم با این جمله که مگه من چقدر تو این دنیا زندگی میکنم که بخام همشو به کارای خونه برسم تمومش میکردم و کارهام رو با غر زدن انجام می‌دادم

میترسیدم از اینکه الان کار کنم و آینده ای مثل عمه و دوستم داشته باشم

با لذت این کار رو نمیکردم

ولی دلم آروم نمی‌گرفت وجودم نامرتبی رو دوست نداشت

با این حرفا آروم نمی‌شدم

دلم تمیزی رو میخواست

هر وقت داشتم خونه رو مرتب میکردم حس خوبی داشتم ولی خب نمیتونستم تو این زمینه تغییری ایجاد کنم

و امروز انقدررر خوشحالم چون کلی باور محدود کننده شناسایی کردم

چون فهمیدم چطوری برای این کار اهرم رنج و لدت بنویسم

زاویه دید مریم جون خیلی بهم کمک کرد

مریم جون شما اونجا رو تمیز کردید ولی نمیدونید چه خونه تکونی توی ذهن من انجام دادید

یعتی آنقدر وجودم اون تمیزی رو دوست داشت اگه این قسمت چند ساعت هم بود بازم با عشق میدیدمش

بعد دیدن این فایل برای خودم اهرم رنج و لذت درست کردم

وقتی گفتید برای من این کار مثل کار کردن روی ذهنم لدت بخش و به جورایی مراقبه است

گفتم دقیقا همینه اون زاویه دیدی که من باید داشته باشم تا تو احساس خوب بمونم

این کار یه ورزش برای من تا از تمام عضلاتم استفاده کنم

تازه این‌کار باعث میشه من خیلی راحت تر ورزش کنم چون عصلاتم کاملا آماده است

انرزی مثبت تو خونم جریان پیدا میکنه و میتونم بهتر یاد بگیرم و بهتر عمل کنم به قوانین

موجودات ریز ریشه کن میشن

وقتی من همین خونم رو تمیز نگه می‌دادم به جهان نشان میدم من‌لایق بهترین هام

و خدا بهترین ها رو سر راهم قرار میده

وقتی ابزار شما رو دیدم برای تمیزی اولش ذهنم نجوا کرد که بابا اون امکانات هم هست

ولی بعدش سریع کنترلش کردم و گفتم مریم جون همون موقع که ایرانم بود به تمیزی و نطم اهمیت می‌داده و الان هدایت شده به شرایط بهتر از اول که شرایط که این نبوده

یه نکته‌ی مهم در مورد دستمال ها اشاره کردید خیلی خوب بود اونم اینکه دستمال کارایی اش رو از دست داد دیگه استفاده نمیکنم

این از باور فروانی میاد

خودمن آنقدر از دستمالاستفاده میکنم خیلی وقتا دیگه کارایی نداره و بعد این همین کاری که شما گفتید رو استفاده میکنم

یه چیز مهم هم اینه من باید تکاملی این کار رو بکنم یعنی امروز پا شم یهو کل خونه رو مثل شما تمیز کنم معلومه فردا یه بدن درد شدید میگیرم و چون این یه الگو ی تکراری تو زندگیمه باید آروم آروم تغییرش بدم و انتطار نداشته باشم از فردا من بشم یه آدمی که همیشه مرتب و هیچ وقت بی نظم نیست

آروم آروم شروع میکنم مثلا از اینگه هیچ وقت ظرف شویی ام ظرف نزارم بمونه و بعد از تمیز کاری های روزانه شروع میکنم

خیلی ایده گرفتم برای تمیز کردن خونه تک این فایل نمیدونم چطورییی سپاسگزاری کنم ازتون مریم جون

یه نکته ی مهمی که اشاره کردید بهش هم تشابه این کار با کار کردن روی ذهن بود

وقتی من یه فایلی رو شروع میکنم به گوش کردن اولش میشینم ریز به ریزش رو مینویسم و باعث میشهدخیلی بهتر درک کنم بعد وقتایی که تو خونه کار میکنم یا بیرون میرم فایل رو گوش می‌کنم ولی بعد یه مدت نیاز باز بیام بشینم نکته هاش رو بنویسم

درسته اون گوش کردن های تو حین کار بهم کمک میکنه ولی کافی نیست

نیاز هر چند مدت با تمرکز بیشتر فایل هارو گوش کنم

برای کارهای خونه هم همینطور من باید هر روز که تمیز میکنم هر چند مدت یک بارم با تمرکز بیشتر این کار رو انجام بدم