https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/12/abasmanesh-17.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-12-19 09:23:082020-12-20 11:07:20سریال زندگی در بهشت | قسمت 117
250نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
از وقتی که تصمیم گرفتم زندگی در بهشت رو به صورت تمرکزی ببینم و براش بنویسم واقعا فکر نمیکردم این همه بتونه تو من و باورام تغییر ایجاد کنه —-
واقعا آرزوم اینه یه روزی بشه که این سریال برای همه مردمی که درگیر هزاران هزار باور غلط هستند و شاید تا دم مرگ هم ندونن که با خودشون و گوهر وجودیشون چه کردند
پخش بشه و یه تلنگری بخورند ….
همونطور که من خوردم بعد از آشنایی با استاد عزیز
تلنگر چیه یه زلزله ۱۰۰ ریشتری …
که ویران کرد امینی که ساخته بودم ..
البته اون جاهایی رو ویران کرد که فونداسیونش از عشق و ایمان نبود و پایش بر اساس ترس و تردید بنا شده بود
خدایا شکرت برای این ویرانی و حالا این ساختن از نو
به قول حصرت مولانا :
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
این حیلت و در حقیقت ذهن بیمار رو دارم کم کم ولی تمرکزی ویران تر میکنم
مثل پرادایس که اول استاد دارن پاکسازیش میکنن و مکان ها و امکانات جدید دراون ساخته میشه انش الله
منم این ذهن رو بعد از زلزله آشنایی با استاد که ستون اون باورها رو ترک خورده و سست کرد
حالا باید بیام و با مدد الله یکتاو با تبر آگاهی
ابراهیم وار بیام و دونه دونه بشکنم
و اینو دیگه خودم باید انجام بدم و از دست هیچ کسی کاری ساخته نیست
من اگر امین قبل از آشنایی با استاد بودم ۱ ثانیه از این قسمت رو تماشا نمیکردم
یکی از بزرگترین پاشنه های آشیل من بی نظمی بوده و هست
میخوام بازم یه خاطره خنده دار بگم چون میلاد عزیز خیلی بهم انرژی داد برای خاطره قبلی
مربوط به خونه مجردی معروفم که شیر آبش یکسالی چکه میکرد …
من رفته بودم خواستگاری همسر عزیزم و اون موقع من یک فروشگاه داشتم
یه روز برادر خانومم یهویی اومد تو مغازه بدون هماهنگی قبلی و گقت امین بیا یه سر بریم خونت میخوام باهم حرف بزنیم
و من چون میدونستم خونم چه افتضاحی هست از جعبه پیتزا و پوست چیپس و ماست موسیر و پفک و ….
گفتم همین جا خوبه چرا خونه
خلاصه ار ایشوت اصرار و از من مقاومت
که دیگه برادر خانومم شک کرد و خیلی جدی گفت باید بریم همین الان …
منم تو دلم گفتم باشه خودت خواستی :)
برادر خانومم که یه برقی تو چشمامش افتاده بود که این که این همه داره مقاومت میکنه که نریم به خونه حتما یه کاسه ای زیر نیم کاسشه ….
خلاصه رسیدیم به خونه و وقتی در خونه باز شد
قشنگ یه حس پشیمونی خاصی تو چشمای برادر خانوم عزیز دیدم
و بنده خدا از شدت انباشت زباله
رفت رو اولین مبل که دم در ورودی بود بشینه
که صدای فریادش بلند شد
و دیدم بله برس سیمی که سری هاش همش کنده شده بود و حسابی تیز بود
و دیگه به روش نیاورد و یه موضوعی رو مطرح کرد و حرف زدیم و خداحافظی کردیم
بعدا ازدواج که صمیمی تر شدیم بهم گفت اون موقع که اصرار میکردی که نریم با خودم میگفتم حتما یه داستانی داره تو خونش و باید برم و لی وقتی وضع خونتو دیدم خیالم راحت شد
که به جز سوسک و پشه هیچ موجود زنده دیگه ای تو این خونه رفت و آمد نمیکنه
و جلبه همسر عزیزم عاشق تمییزی و مرتبی هستند و بر عکسش من
و حالا با آشنایی با قانون متوجه شدم که دلیل این هم فرکانس چی بوده
ایشون به نامرتبی های دور و برشون توجه میکردن و من اومدم تو زندگیشون و منم همیشه هر کی خیلی منظم بود بهش ایراد میگرفتم و میگفتم بابارها باش و از این حرفا …
خلاصه بعد ازدواج
زوری هم که شده خیلی خ خیلی فرق کردم ولی ظاهی و فقط به خاطر هسمرم
ولی ریشه این بی نظمی بازم تو من هست و یک پاشنه آشیل بسیار قوی در وجود منه
خیلی جالبه بعد از آشنایی من با استاد خیلی تلاش کردم خانومم هم بیان و گوش بدن و ببینن ولی مقاومت میکردن تا اینکه یه روز صبح از خواب بیدار شدم
خانومم گفتن یکی از فایل های استاد رو دیدن من که خیلی تعجب کرده بودم گفتم کدوم فایل و متوجه شدم اون فایل معرفی گاراژ اگه اشتباه نکنم تونی همسایه قدیم استاد بود
خلاصه باهاش نشستم و دیدم
قسم میخورم اولین بار بود که واقعا تمییزی منو تحت تاثیر قرار داد و تو دلم تحسینش کردم اون مرد اولترا تمییز رو
یعنی من همیشه به اینایی که خیلی مرتب بودن یه چیزی میگفتم چه تو روش و چه تو دلم
ولی وقتی گاراژ تونی رو دیدم یکی از همون زلزله ها تو درونم اتفاق افتاد
که امین تمییزی هم میتونه لذت داشته باشه
و بعدش با دیدن قسمت های مختلف و زندگی خود استاد و مریم بانوی عزیز این باور به شدت غلط تو من سست و سست تر شد تا رسیدیم به امروز و این قسمت
راستش من چون ساز میزنم و آواز میخونم البته الان حرفه ای نه
ولی سالها پیش که خیلی جدی دنبال میکردم
این باور رو داشتم که آدمای هنری باید شلخته باشن
و اصلا این نقطه ضعف برام شده بود یه افتخار
و هیچ جوره تو کتم نمیرفت و نمی رفت و میگفتم من و امثال من خوبیم و بقیه مشکل دارن
و این بی نظمی در همه چیز من بود
در افکار
در کار
در خونه
ماشین
و ……
خلاصه این قسمت رو وقتی دیدم مریم بانو دارن تمییز میکنند خانوم عزیزم رو هم صدا کردم و گفتم بیا که این قسمت باب دل شماست
و چقدر هسمرم مریم بانو رو تحسین کردن و کیف کردن از دیدن این قسمت و من هم
راستش من دشمن درجه یک وایتکس و مواد شوینده بودم و هستم
یعنی همیشه به اینا وحشت داشتم که اینا آدم رو مریض میکنن
و یک وسواس بسیار شدیدی به اینا داشتم که الان کمتر شده
و حالا با دیدن این عشقی که مریم بانو میکردند با این مواد شوینده خیلی خیلی باورام تغییر کرد
و دیدم عوض شد
بازم رسیدم یه این نکته که امین فرق آدمای موفق
فرق استاد و مریم بانو تو همین دیده …
دیدتو عوض کن
با عشق این قسمت رو دیدم
امینی که تا چند ماه پیش ۱ ثاینه از این فیلم رو تحمل نمیکرد
با عشق نشست دید و یاد گرفت و کیف کرد
وقتی مریم بانو توضیح میدادن به جای سوسک کش باید منبع غدا این حشرات رو از بین برد
دقیقا با خودم گفتم امین به جای راه حل های موقتی برای آرامش و برای مقاومت در برابر افکار منفی
باید اون درزهای مخفی و اون باورای مخفی درونت رو پیدا کنی و پاکشون کنی
و تمیزشون کنی و خود به خود اونوقت
اون آرامش و اون حس خوب و حال خوب و دریافت ها برات ایجاد میشه خود به خود و میاد
من احساس کردم این تمییز کردن ظاهری یه مراقبه عمیق هست برای مریم بانو وحس کردم چه لذتی میبرند از خودشون و مخصوصا آخر قسمت که گفتن دیگه دم غروبه و من برم تو خلوت خودم بقیه جاها رو تموم کنم
دقیقا حس کسی بهم دست دارد که برای نماز مغرب و عبادت داره آماده میشه
یه نکته بگم :
بازم رسیدم به دید مریم بانو
یعنی ایشون به تمییز کردن به عنوان یک لذت و برای کیف کردن و چشم مراقبه نگاه میکنند
اگر ایشونم بیان به خودشون بگن
ای بابا به من چه که تمییز کنم
مگه من کلفتم
مگه من بیکارم
اصلا چرا اینجارو کثیف کردید
و هزاران هزار نجوای منفی دیگه
دیگه این یه کار لذت بخش نیست و میشه یه زجر و یه احساس بد همیشگی وخب میدونیم نتیجش چی میشه
نتیجه این عشق و احساس خوب مریم بانو این شده
که اولا با یه مرد منظم و تمییز دارن زندگی میکنند
و اینکه مجهزترین ابزاری که بشر برای نظافت خلق کرده از اون ماشین لباسشویی های پیشرفته بگیرید تا اون مواد شوینده درجه یک ساخت امریکا
نوسط کائنات و الله یکتا در اختیارشون قرار گرفته برای تمییز ی و لذت بردن
شاید با خودمون بگیم خب معلومه که باید با لذت کار کنند
خوشون هستن و استاد و جایی اونطوری کثیف نمیشه و این همه امکانات دارن تو امریکا و و هزارتا چیز دیگه ….
ولی جمله طلاییشون این بود که زمانی هم که ایران بودن
تو همون شرایط
و با همین مواد شوینده و ابزاری که ما داریم هر خونه ای که میرفتند رو یه جوری پاک سازی میکردن که دیگه سوسک و مورچه ای توش پیدا نمیشده
در ضمن خود اون مرغ و خروس ها به اندازه صدها مهمان کثیف کاری دارن که ما هر وقت اون پل چوبی پرادایس و شیشه ها رو میبینیم دارن برق میزنند
منی که تو تا دونه اردک داشتم ویادگاری هاشونو تو ویلای شمال میدیدم
قشنگ اینو میفهمم ….
ولی مشخصه که این امکانات و شرایط
نتیجه همون حس خوب ایشون و لذت از تمییزی هست که هدایت شدت به این مکان زیبا و این همه امکانات و مردی منظم و قدرشناس که در کنارشون هست
یعنی استاد عزیزم
مریم بانوی عزیز من از شما یاد گفتم امروز که همزمان با درونم
بیرونم و محیط کار و همه چیزم رو با همین دقت و عشقی که شما داشتید تمییز نگه دارم
یعنی همینجا به خودم و خدای خودم تعهد میدم علاوه بر این جهاد اکبر درونی
یه جهاد اکبر بیرونی هم به موازاتش انجام بدم و درون و بیرون رو هم فرکانس و تمییز کنم
که قطعا پاک سازی و تمییزی بیرون در درون ما اثر میزاره
که :
رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون …
و واسه همینه که ما یک گل تمییز و زیبا که روش قطرات شبنم نشسته رو وقتی میبینیم حسمون خوب میشه
و بر عکس یه جای کثیف ما رو آزار میده
درون ما به ما میگه که اون روح الهی ما با اون تمییزی و گل سازگاره و نه آلودگی
و احساس ما به ما هیچ وقت دروغ نمیگه
و چه راهنمایی بالاتر از احساس
مریم بانوی عزیز همزمان که شما تمییز میکردید و من تحسینتون میکنم
داشتم کیف میکردم از ویو این خونه بهشتی که از شیشه پنجره آشپزخونش عکس درختان زیبا رو میشه دید که افتاده روی آب دریاچه
و از پنجره های سالنش میشه براونی زیبا رو دید که مشغول چرا بود
خدیاشکرت
چه زندگی بهشتی و پر آرامشی و چه خونه بهشتی با چه فرشتگان مقربی…
اون پرنده حق داشت که بیرون نمیرفت
منم بودم و وارد این خونه بهشتی میشدم هیچ وقت با پای خودم از اون خونه بیرون نیمرفتم و درون این خونه حبس شدن رو به آزادی بیرون ترجیح میدادم
به قول حضرت سعدی :
دمی با دوست در خلوت
به از صد سال با عشرت
من آزادی نمیخواهم
که با یوسف به زندانم
مریم بانو و استاد عزیزم
زندگیتون بهشتی و بهشتی تر باشه هر لحظه نسبت به لحظه قبل
مریم بانوی عزیز فکر میکنم با این تصمیمی که گرفتم با دیدن این قسمت بیش از همه همسر عزیزم خوشحال بشه و دعاتون کنه :))
ولی راستش برای اولین بار برای کیف کردن خودم و وجودم میخوام دوروبرم تمییز باشه
.و میخوام قبل از همه اول خودم لذتشو ببرم
امین تو لایق تمییز ترین و پاکترین چیزها هستی
اینو باور کن و براش بکوش
سپاس و سپاس و سپاس
برای این همه آگاهی
استاد و مریم بانوی عزیزم
عاشقتونم و عاشقتونم
خدایا شکرت برای دیدن این قسمت
برای گرفتن این تصمیم
خدایا بهم نیرو و شجاعت بده تا با این پاشنه آشیل بزرگ بتونم مبارزه کنم
امین عزیز بسیار لذت بردم از کامنتتون خیلی حقایق واعترافات زیادی داشت دیدن این فایل حتی برا ما خانمها وچه قدر اشعار زیبا وبه جایی در کامنتهاتون استفاده میکنید منم مثل شما خیلی متعهد به دیدن سریال ها شدم چون از لحاظ عملی خیلی تو زندگیم تغییرات به وجود آورده ممنون که تو هر جلسه کامنت های پر ازنکته وآگاهی دهنده میزارید ومن باشخصه خیلی لذت میبرم از نحوه نگارش وقلمتون 🌷🌷🌷
با خودم میگفتم شما یک شم هنری دارینا درست حس کرده بودم.آفرین که پاشنه آشیل تون رو پیدا کردین.
تبریک میگم که همسرتون همراه تر از قبل با شما فایل از استاد دیدن قطعا بزودی خبر میدی که تو سایت خودش عضو شده و داره فایل دانلود میکنه و شما رو صدا میزنه امین جان بیا فایل جدید گرفتم…
واقعا انگار این اهرم رنج و لذت رو باید جای جای زندگیمون چک کنیم. با سرشت و اصل مون هم چک کنیم.
جالب بود برای منم که این بچه هنری ها چرا اغلب شون موهای شولیده دارن یا یکم انگار زیادی شلخته هستن…البته از دیدگاه متد رفتارشناسی DISC میشد یکم توجیه کنم و برام منطقی بشه. چون این تیپ آدم ها اغلب الگوی رفتاری S بالایی دارند. حالا اینجا جای بررسی این الگو ها نیست و الان دیگه نمیخوام آدم ها رو با این ابزار ببینم و پیش داوری کنم. اما الان میدونم این اهرم های اشتباه و الگوهای نادرست این رفتارها رو تشدید میکنه. مثلا جدیدا متوجه شدم جوان های هنری و روشن فکر تو کافه کتاب ها به جای آرامش گرفتن از کتابها از دود سیگار آرامش میگیرن و … یا وقتی از بتهوون و موتسارت با هم حرف میزنن یا میخوان اثر هنری خلق کنن انگار یک ژست جدید شده که دختر و پسر غرق دود باشن و شلخته وشولیده از هنرمندان و افرد برجسته حرف بزنن…بنظرم با این پاشنه آشیلی که به زیبایی اشاره کردین در جامعه هم اهرم های رنج و لذت جابجا شده چه در هنرمندان چه در هر زمینه دیگه ایی …
اینطوری میشه که مفاخر گذشته ماندگار تر میشن چون با سرشت ما هماهنگتر بودن مثل آثار بس عمیق مولانا…چه بسا که الان اشعار ایشان رو هم گاهی ما چپه فهمیدیم…
چقدر زیبا نوشتی:
به جای راه حل های موقتی برای آرامش و برای مقاومت در برابر افکار منفی
باید اون درزهای مخفی و اون باورای مخفی درونت رو پیدا کنی و پاکشون کنی
الانکه نوشته شما رو خوندم در یک دو راهی تصمیم هستم جالب بود( من اهل مشهدم)که از مشهد خارج بشم با کلی ایده ایی که کلی جسارت میخواد و من اصلا نمیدونم درباره هیچ چیز…ولی میدونم باید از یکجا شروع کنم و شاید ساز درونم رو تونستم پیدا کنم و بنوازم…گیج و منگم و بیاید انگار از عقل کل این جمع زیبا اندیش بنویسم………….
خدای من خدای منگچقدر عاشق این اتصال نابتونم خدای من چقدر عاشق این درک بی نظیرتونم چقدر چقدر تحسینتون میکنم این درک بی نظیرتونو چقدر برام درس داشت این اگاهی های ناب خداوندم چقدر چقدر با تمام وجودم تحسینتون میکنم بی نهایت این خودتون بودن این عشقتون این تعهد بی نظیرتونو با تمام وجودم این وجود پر از عشقتونو بی نهایت تحسینتون میکم بی نهایت تحسینتون میکنم عاشقتونم من بی نهایت عالی بود
الهی که هرلحظه غرق عشق خداوند باشین
الهی که هرلحظه غرق هدایت ناب ربم باشین
الهی که جریانی از نعمتو برکتووثروت و عشق و اتصال هرلحظه جاری ترین جاری ترین باشه بر لحظه لحظه تون
چقدر تحسینتون میکنم این درک بی نظیرتونون عاشقتونم
چقدر تحسین میکنم همسر نازنینتون رو که باهم بی نهایت در کنار این اگاهی های ناب لذت بردین
واقعا ازتون سپاسگزارم و تحسین تون میکنم…چقدر روون و زیبا و عالی از درک تون از احساس تون از قوانین و درس های استاد و مریم بانو مینویسید خیلی لذتبخش اند خیلی…
واقعا لذت بردم و آرزو میکنم توی این مسیر بهشتی زمینی، تکاملی ایمان عملی بسازید و هر لحظه غرق آرامش و لذت باشید
و بقول دوستمون میلاد عزیز اگه خاطراتون لذت بخش همون قدر شعرهای زیبایی که از مولانا و سعدی مینویسید اصلا یه حس و حال عالی میده که من انقدر برام دوست داشتنی اند هر کدوم رو خوشم میاد توی نت موبایلم یادداشت میکنم
ازتون ممنونم که دیدگاه های زیبایی رو مینویسید تا صدق بالحسنی تر باشیم
من چند وقته که سریال زندگی در بهشت را میبینم و کامنت دوستان را هم می خونم و خیلی از کامنتهای شما لذت میبرم شما خیلی زیبا و با نگاه تیزی قانون را در کامنتهاتون باز میکنید. امروز با دیدن این قسمت از سریال و خواندن کامنت شما به یک توجه و تمرکز اشتباه خودم پی بردم و بسیار برایم جالب بود. من هم مثل خانم شما خیلی به مرتب بودن و تمیز بودن اهمیت می دهم و همیشه در حال نظافت هستم، من ۲ تا فرزند عزیز دارم، دخترم ۱۳ سالشه و خیلی منظم و تمیز هست و اتاقش همیشه مرتب، وسایلش همه با یک نظم و دیسیپلین خاص سرجای خودش هست. ولی پسرم ۶ سالش هست و همیشه وسایلش بهم ریخته و نامنظم. کلا بعد از هر تمیز کردن من کمتر از نصف روز به قول دخترم این که خونه نیست جنگله انگار اینقدر که بهم ریخته شده. الان متوجه شدم به خاطر اینکه من با دیدن آن نامرتبی همیشه احساسم بد میشه درسته که من مرتب میکنم ولی همیشه یه ترس و نگرانی همراه من هست که الان دوباره شلوغ میشه در واقع بیشتر توجه من به نامرتبی و کثیفی هست تا مرتب و تمیز بودن، مثلا هر هفته هود را تمیز می کنم ولی همیشه با نگرانی خاصی غذا درست میکنم که روغن به هود یا گاز نپاشه. ولی امروز در این قسمت دیدم که مریم جان چقدر راحت آشپزی کرد من همش مواظبم که یه ذره چیزی روی کابینت نریزه تا کثیف نشه میگم که همه تمرکز من بر روی کثیفی هست به قول همسرم انگار عینک تیزبینی گذاشتی که همه لکه ها را ببینی. همسرم خیلی نامرتب بود ولی الان خداراشکر خیلی مرتب شده و به تمیزی اهمیت میده.
من باید از این به بعد با احساس خوب بیشتر خانه را تمیز کنم و از آن لحظه تمیزی لذت ببرم و تمام توجه ام بر روی اون تمیزی باشه تا کثیفی.
از شما که دستی از دستان خدا شدید برای این آگاهی سپاسگزارم.
درود به شما کامنتتون خیلی جذاب بود و واقعیتش رو بخایید منم دختر شلخته ایم و تا به امروز که ازدواج نکردم گاهی فکر میکنم برم خونه خودم تمیز و مرتب میشم اما هنوز که شلختم :)) ولی روم تاثیر بسزایی داشت کامننت شما و حتی یک مقاومت عجیب نسبت به مریم بانو که عه چرا اینقدر حساسه مریم بانو :)) اخه من تنبلم یجورایی چون مامانم از بچگی بهم میگفت تنبل و شلخته و انقدر گیر میداد که بهم چون خودش خیلی تمیز و باسلیقست و مثل مریم بانوئه و منم بهش میگم حساس :))
ولی امروز شانسی این قسمت رو نگاه کردم گویی که لازمم بود چون چند روزه میخاستم اتاقمو سرو سامون بدم صفر تا صد کمدها و … غیره رو که بهم الهام میشد هی اما انجام نمیدادم اما دیدن این فایل باعث شد فردا حتما این کارو انجام بدمو اضافات رو بدم بره و یه سری چیزا بخرم براش
با سلام و خداقوت ای جانم مریم گلی مهربون من واقعا لذت بردم و دقیقا منم همین حس رو در زمان نظافت خونه دارم. از اون پرنده که با افکاری منفی و پریشان اومد با افکاری مثبت و سرحال رفت هم خیلی لذت بردم در پناه حق
باعرض سلام و ادب واحترام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز و خانواده صمیمی خودم 😍
بازم شاکر خدا هستم با مشاهده یه قسمت دیگه از سریال زندگی در بهشت 🙏🙏
امروز هم دوباره روزی جدید و با اجازه خالق یکتا یه انرژی مثبت یه ایمان قویتر. آفرین به مریم خانم عزیز و دوست داشتی باز هم در این سریال درس جدید در مکتب عشق. که واقعا برای من این زندگی پراز تجربه که این درس زیبا خانم شایسته چه زیبا به تصویر کشیدن
که با همین تمیز کاری چقدر بما آگاهی که میشود یه کتاب ازش نوشت. اینکه ما. در واقعیت خب خانمون رو تمیز میکنیم. گردگیری میکنیم. و…… شاید بعضی از وسایل رو عوض میکنیم. و سوال از خودم اینکه چرا ما خانه تکانی ذهن و دل نمیکنیم چرا گردهای که سالهای سال در ذهن و روح ما جا خوش کرده پاک نمیکنیم چرا افکار منفی که مثل لجن در ذهن ما هست پاک نمیکنیم. چرا اون افکار کهنه قدیمی رو با افکار جدید جابجا نمیکنیم. و اینکه ما عادت داریم هر موقع مهمان داریم خانه رو تمیز میکنیم. چرا بخاطر اینکه میگیم مهمان عزیزه. چرا ذهن روح خودمون تمیز و گردگیری نکنیم ما هم درونم مهمانهای می آیند مثل باورهای که امثال استاد بما میده ما با یدخالی کنیم لیوان وجودینمون که پر شده از باورهای قدیمی که از بس سکون بوده کفک زده. بو کرده. من از خدای مهربانم کمال تشکر رو که این خانواده دوست داشتنی رو بهم داده که با گذاشتن دیدگاه هامون باور های نو در ظرف وجودینمون پر میکنه از تمام عزیزانم سپاسگزاری میکنم
چقدر زیبا و لدتبخش کارها رو انجام میدهید بطوریکه منم دوست دارم به این شکل کارها رو با شکل اصولی انجام بدهم البته من هم ماهی یکبار خونه رو تمیز میکنم حسابی ولی خیلی فرق داره با تمییزکاری شما بانو…و من هر روز و هر روز دارم از شما درس یاد میگیرم
البته یک باور مخرب هم دارم و داشتم…می دیدم بین اقوام و دوستان که همیشه به کار نظافت و تمییزی خونه می پرداختند ولی بعدش آه و ناله که خسته شدیم پادرد و کمردرد گرفتیم اینقدر شستیم و سابیدیم کسی قدر ما رو نمی دونه و …..اگر شرایط مالی مون خوب بود ما هم خدمه می آوردیم و…..
ولی الان شما با این باور زیبا که جه کسی بهتر از من میتونه با من خدمت کنه و انرژی مثبت ر تو محیط بپراکنه تمام اون باور مخرب و منفی رو تحت الشعاع قرار دارید و باعث شد بیشتر با این موضوع فکر کنم که چرا اینقدر همه از کار خونه فراری هستند و براشون مثل یک کوه سنگینه….
امیدوارم منم بتونم از این به بعد این باور زیبا رو در خودم نهادینه کنم وچه کسی بهتر از شما مریم جان برای الگوبرداری….
خیلی ممنونم و متشکرم از اشتراک گذاری این کار زیبا ….
خدا یار و یاور و همایتگر شما بانوی مهربان و دوست داشتنی باشد.
فقط میخواستم بگم چقدر امروزم رو عالی کردی مریم جون..
چه روز قشنگ و لذت بخش و پاک و خالصی برام رقم زدی..یه دنیا ممنونتم..
کاش میتونستم فیلم پسرم رو برات بفرستم که چقدر از صبح تا حالا داره همپای من خونه رو تمیز میکنه..شیشه ها رو دستمال میکشه…و خلاصه همه جا رو😀😍..حالا در حد خودش..برام مهم نیست که چقدر خوب تمیز میکنه، مهم اینه که از الان تمیزکاری براش یه امر لذت بخش باشه و در آینده هم به این کار اهمیت بده..
از صبح که بیدار شد، گفتم بیا مامان ببین خانم استاد عباسمنش داره چیکار میکنه..چقدر همه جا رو برق انداخته و تمیز کرده..
و اونم برعکس هر روز که بیشتر وقتش پای تلویزیون یا گوشی میگذشت امروز براش و همینطور برای من بسیار لذتبخش و متفاوت بود..
خدا میدونه تو همین یکی دو ساعت چقدر وسایل بدرد نخور و قرص و دارو و پمادهای تاریخ گذشته ریختم تو آشغالی.
من کلا علاقه ای به تمیزکاری نداشتم..البته تمیزی رو خیلی دوست دارم ولی کار تمیز کاری رو نه…
نمیدونم چرا..تو چند قسمت قبل استاد گفتن بی انگیزگی یکی از دلایل تنبلیه..وگرنه هیچ آدم تنبلی روی زمین نیست. آره دقیقا این درسته و البته شاید من فکر میکردم این کار جزو کارای لازم و ضروری نیست و زیادیش هم وقت تلف کردنه یا اینکه میشه خیلی کارای مفیدتر انجام داد مثلاً نشست کامنت خوند یا وویس گوش داد..
خدای من چقدر اشتباه میکردم…امروز خیلی قشنگ فهمیدم که مهم حس و حال خوب داشتنه و تمیزکاری هم یکی از مواردی هست که به شدت حس آدم رو خوب میکنه و ذهنت رو بازتر.. خدایا شکرت.
و اصلا چی بهتر از این که تو همزمان با تمیزکاری وویس هم گوش بدی و از صدای استاد هم لذت ببری و همینطور آهنگهای شاد و مثبت 😍 واای خدای من فکرش هم لذت بخشه..
عاشقتم مریم عزیزم که تمام وجودت داره عشق به زندگی رو فریاد میزنه…با تمام وجودم عاشقتم و میبوسمت از دور عزیزدلم😘😘
مریم عزیزم شما یه الگوی تمام عیار برای منی و داری خیلی چیزا رو تو ذهن من تغییر میدی..که میشه با لذت تمیزکاری کرد و همزمان که آلودگی ها رو میشوری، آلودگی های ذهنت هم شسته بشه و بره.. همزمان که همه جا برق میفته انگار ذهنت هم تمیز و براق میشه انگار قلبت جلا میگیره .همزمان که وسایل رو منظم و مرتب میچینی انگار ذهنت هم نظم و ترتیب میگیره و پر از احساس فوق العاده ای میشه که واقعا نمیشه وصف کرد.من اینو امروز با تمام وجود تجربه کردم…
فقط میفمی که حالت خیلی خوبه..حست عااالیههه
تازه امروز شروع تمیزکاری من بود و این داستان ادامه دارد…خدایااا شکرت 😍عاشقتووونم😘💖
چقدر چقدر غرق عشق شدم از این عشق بی نهایتت عاشقتم من معصومه ی نازنینم چقدر چقدر بی نظیر نوشتییی عشق من چقدر عاشق این احساس نابتمم چقدر این جمله بی نظیر بود که دقیقا دقیقا مهم حس خوب و اتصال و احساس خوبه ماست که داره همه چیزو خلق میکنه و عرلحظه هدایتمون میکنه به سمت زیبایی هاو فراوانی های بیشتری
عاشقتمم بی نظیربود ای جانم به پسز نازنینتون بی نهایت تحسینتون میکنم این اتصال نابتونو بی نهایت تحسینتون میکنم این عشق بی نهایتتون رو بی نهایت تحسینتون میکنم عاشقتونم من
الهی که هرلحظه غرق ارامش غرق عشقق غرق بی نهایت اتصال و ثروت بی نهایت ربم باشین عاشقتونم
این حرفت رو باید با طلا نوشت و تقریبا این جمله میتونه کل دوره عزت نفس رو خلاصه میکنه. دوست داشتن خود، لایق دونستن خود، توانا دونستن خود، قادر دیدن خود …
نمیخوام بگم این قسمت مختص خانومها بود چون درسهایی که این قسمت از بهشت داشت برای همه مفید بود البته اگر متوجه شد که این درسها رو. وگرنه مریم جان آموزش طریقه پاک کردن و تمیز کردن رو یاد نمیداد.
مریم داشت به صورت عملی میگفت که نمیتونی با همه ی چرکهای افکارت به یک شکل مقابله کنی. چون ممکنه منطقی که برای یک فکر مخرب میاری ممکنه یکیشو قانع کنه و آروم بشه ( در واقع پاک کنه) اما برای اون یکی فکر مخرب هیچ تاثیری نداره. پس باید بلد باشی برای علفهای هرز ذهنت دستمال و شوینده مخصوص خودش رو داشته باشی تا اون براقیت و روشنی و تمیزیشو حس کنی و اون انرژی مثبت رو ازش دریافت کنی.
چه حرف خوبی زدی مریم که گفتی بعد از یک ماه همه ی این تمیزیها از بین میره و دوباره باید تمیز بشن. اینو همه ی ما مخصوصا خانومها میدونیم که خونه هر چند وقت یک بار نیاز به تمیز شدن اساسی داره اما نمیدونم چرا کار کردن روی ذهن رو جدا از کارهای روزانه و روتین های دیگه میدونیم. فکر میکنیم یک چوب جادویی هست که بزنیم به ذهنمون و بوووم ذهنم پاکسازی شد در حالی که میدونیم تو دنیای واقعی همچین چیزی وجود نداره. پس باید این قضیه رو هم مثل روتین های روزانه و هفتگی و ماهانه خودمون بدونیم و براش برنامه بریزیم وگرنه انرژی منفی که ازش پا میشه باعث میشه هیچ تمیزی بیرونی به دل نشینه و حتی به چشم نیاد.
واقعا چه چیزی مهمتر از پاکسازی درون؟ که وقتی اینو پاک کنی دنیای بیرونت پاک میشه. گاهی وقتا آدم یک کثیفی رو همراه خودش سالهای میبره و بوی اون کثیفی همیشه همراهشه اما نمیدونم چرا نمیاد اینو از خودش دور کنه تا اجازه بده بوهای مطلوب بهش برسه. کینه هایی که با خودمون حمل میکنیم. دلخوری هایی که سالها همراه ما هست و هزاران کثیفی درونی که حتی میدونیم کثیفیه اما قدرت پاکسازیشو نداریم. جالبه نه؟ میدونیم کثیفیه اما پاکش نمیکنیم رهاش نمیکنیم دورش نمیندازیم. حتی گاهی یه جهادی میکنیم و میگیم من بخشیدمش یا من ازش توقع ندارم یا من مسئولیتش رو به گردن میگیرم اما این تمیزیهای موقتیه چون یه ماه دیگه باز یه خونه کثیف داریم که انگار تا الان تمیز نشده اینجاست که باید دوباره آستین بالا بزنی و این افکارت مخربت رو دوباره پاکسازی کنی اما گاهی وقتا این تمیز کاری دوباره برای ما سختره، خیلی دلیل داره شاید بزرگترینش میتونه این باشه که اون تمیز کاری برای ما لذت بخش نیست برای ما رنج آوره چون که ما دوست داریم قربانی باشیم تا فقط مسئولیتی به گردنمون نباشه. جالبه نه؟ میخوایم یکی دیگه بیاد بشقاب غذای کثیف مارو ازمون بگیره و یک بشقاب غذای سالم دستمون بده. وقتی اتفاقات و افکارمون رو به صورت مثال های روزانه ای درش میاریم برایم خیلی مضحک و عجیب میاد در حالی که خودم بارها بارها این کارو میکردم و میکنم و از نظر خودمم میگم نه این فرق داره. چون که من به اون شخص کاری نداشتم که اون اومد بهم بدی کرد …. در کل چون من خوب بودم اون بد بود …. نه قربونت برم تو دقیقا همونقدر بد بودی که این اتفاق بد برات افتاده … وای چه حرف سختیه برگردی به خودت بگی که این کثیفیهای زندگیت دقیقا به خودت برمیگرده . تو مسئولشی هنوزم که هنوزه گاهی نمیتونم این مسئولیت رو بپزیم.
آره مریم جان؛ تو امروز داشتی با تمیز کردن خونت به ما یاد میدادی که تمیز کردن ذهن هیچ فرقی نداره با این. حتی اگر لذت بیشتری میخوای باید اون جاهای مخفی ذهنت رو هم تمیز کنی جایی که شاید هیچ وقت کسی نبینه اما خودت میدونی که یه گوشه هایی تو ذهنت پنهونه که فقط تو خودت خبر داری. اگر لذت بیشتر میخوای باید اونا رو هم تمیز کنی. استفاده از یک وسیله نو چقدر لذت بخشه؟ حالا فک کن همیشه این وسایلات نو باشه چقدر میتونه دلپذیر باشه برای خودتاااا چون بقیه اصلا اونو نمیبینن چون تو ظاهر رو تمیز کردی و ظاهر همه چی عالیه اما یه جاهایی که خودت چشمت میفته میبینی اذیتت میکنه. انگار یه ناراحتی از یه دوستی داشتی که تو ظاهر باهاش خوبی و ظاهرا هیچ مشکلی بینتون نیست اما تو یه کثیفی رو میبینی که بقیه نمیبینن حالا اگه اونو تمیز کنی ظاهرا چیزی عوض نمیشه اما خودت لذت بیشتری میبری باز اینم برمیگرده به عزت نفس … اصلا باید این قسمت رو قبل از شروع دوره عزت نفس دید تا درک کرد که تو هستی که مهمی تو هستی که سازنده ای تو هستی که خالقی توووو.
برای خود من تمیزکاری خونه دقیقا مثل یک دوره چند ساعت هیپنوتیزمه. غرق در خودم میشم بیشتر تایمها صدای استاد در حال پخشه رو اسپیکر با صدای بلند وقتی که داره از پاکسازی درونی میگه و من همزمان درون و بیرون رو پاکسازی میکنم. بعد از تمیز شدن و برق زدن خونه و انرژی بســــــــــــــیار زیادی که تو فضا پخشه و بوی تمیزی که همه جا برداشته حس میکنم از درون هم دارم این بوی تمیزی که حس میکنم اون وقت دفتر قلمم رو برمیدارم و ولو میشم رو زمین شروع میکنم به نوشتن هر چی که توی ذهنم هست رو میارم رو کاغذ. آروم میشم برق میزنم شفاف میشم. نشونش هم اینه که لبخند رو لبمه انگار نقش و نگار لبم تم لبخند رو برداشته نه اینکه بخوام خودم لبخند بزنم.
این تمیزکاری برای من لذت بخشه. من این لبخند درونی رو دوست دارم پس دوباره و دوباره وقت و انرژی میزارم پای این پاکسازی. هم درونی هم بیرونی.
آخر حرفم بگم مریم جان من این فایلهایی که برای ما ضبط میکنی رو قدر میدونم و سعی میکنم آگاهیشو بگیرم و درک کنم. مسلما کارت سختتر میشه و زمان بیشتری مجبوری بزاری اما من یکی یک دنیا ممنونم برای این زحمت. تو به عنوان بهترین شاگرد استاد درسهایی که یاد میدی قابل فهمتره. من هر وقت تو رو میبینم میگم بزار ببینم شاگرد زرنگ کلاسمون چطوری عمل میکنه تا منم مثل اون نتیجه بگیرم. ممنونم ازت دختر خلاق و زرنگ کلاس
اینکه هنوز که هنوزه گاهی سختمه که مسئولیت همه کثیفیای ذهن و بیرونم رو بر عهده بگیرم و اینکه گفتی ببینیم شاگرد زرنگ کلاس چکار میکنه تا ما هم انجام بدیم و همون نتایج رو بگیریم دقیقااااااا
به نام الله یکتا
سلام بر استاد شیرین تر از عسلم
و درود بر مریم بانوی یاور همیشه مومن و کوشا ..
از وقتی که تصمیم گرفتم زندگی در بهشت رو به صورت تمرکزی ببینم و براش بنویسم واقعا فکر نمیکردم این همه بتونه تو من و باورام تغییر ایجاد کنه —-
واقعا آرزوم اینه یه روزی بشه که این سریال برای همه مردمی که درگیر هزاران هزار باور غلط هستند و شاید تا دم مرگ هم ندونن که با خودشون و گوهر وجودیشون چه کردند
پخش بشه و یه تلنگری بخورند ….
همونطور که من خوردم بعد از آشنایی با استاد عزیز
تلنگر چیه یه زلزله ۱۰۰ ریشتری …
که ویران کرد امینی که ساخته بودم ..
البته اون جاهایی رو ویران کرد که فونداسیونش از عشق و ایمان نبود و پایش بر اساس ترس و تردید بنا شده بود
خدایا شکرت برای این ویرانی و حالا این ساختن از نو
به قول حصرت مولانا :
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
این حیلت و در حقیقت ذهن بیمار رو دارم کم کم ولی تمرکزی ویران تر میکنم
مثل پرادایس که اول استاد دارن پاکسازیش میکنن و مکان ها و امکانات جدید دراون ساخته میشه انش الله
منم این ذهن رو بعد از زلزله آشنایی با استاد که ستون اون باورها رو ترک خورده و سست کرد
حالا باید بیام و با مدد الله یکتاو با تبر آگاهی
ابراهیم وار بیام و دونه دونه بشکنم
و اینو دیگه خودم باید انجام بدم و از دست هیچ کسی کاری ساخته نیست
من اگر امین قبل از آشنایی با استاد بودم ۱ ثانیه از این قسمت رو تماشا نمیکردم
یکی از بزرگترین پاشنه های آشیل من بی نظمی بوده و هست
میخوام بازم یه خاطره خنده دار بگم چون میلاد عزیز خیلی بهم انرژی داد برای خاطره قبلی
مربوط به خونه مجردی معروفم که شیر آبش یکسالی چکه میکرد …
من رفته بودم خواستگاری همسر عزیزم و اون موقع من یک فروشگاه داشتم
یه روز برادر خانومم یهویی اومد تو مغازه بدون هماهنگی قبلی و گقت امین بیا یه سر بریم خونت میخوام باهم حرف بزنیم
و من چون میدونستم خونم چه افتضاحی هست از جعبه پیتزا و پوست چیپس و ماست موسیر و پفک و ….
گفتم همین جا خوبه چرا خونه
خلاصه ار ایشوت اصرار و از من مقاومت
که دیگه برادر خانومم شک کرد و خیلی جدی گفت باید بریم همین الان …
منم تو دلم گفتم باشه خودت خواستی :)
برادر خانومم که یه برقی تو چشمامش افتاده بود که این که این همه داره مقاومت میکنه که نریم به خونه حتما یه کاسه ای زیر نیم کاسشه ….
خلاصه رسیدیم به خونه و وقتی در خونه باز شد
قشنگ یه حس پشیمونی خاصی تو چشمای برادر خانوم عزیز دیدم
و بنده خدا از شدت انباشت زباله
رفت رو اولین مبل که دم در ورودی بود بشینه
که صدای فریادش بلند شد
و دیدم بله برس سیمی که سری هاش همش کنده شده بود و حسابی تیز بود
رفته بود به …… برادر خانم عزیز
خلاصه یهو پاشد گفت بریم همین پارک بغل صحبت کنیم بهتره
و دیگه به روش نیاورد و یه موضوعی رو مطرح کرد و حرف زدیم و خداحافظی کردیم
بعدا ازدواج که صمیمی تر شدیم بهم گفت اون موقع که اصرار میکردی که نریم با خودم میگفتم حتما یه داستانی داره تو خونش و باید برم و لی وقتی وضع خونتو دیدم خیالم راحت شد
که به جز سوسک و پشه هیچ موجود زنده دیگه ای تو این خونه رفت و آمد نمیکنه
و جلبه همسر عزیزم عاشق تمییزی و مرتبی هستند و بر عکسش من
و حالا با آشنایی با قانون متوجه شدم که دلیل این هم فرکانس چی بوده
ایشون به نامرتبی های دور و برشون توجه میکردن و من اومدم تو زندگیشون و منم همیشه هر کی خیلی منظم بود بهش ایراد میگرفتم و میگفتم بابارها باش و از این حرفا …
خلاصه بعد ازدواج
زوری هم که شده خیلی خ خیلی فرق کردم ولی ظاهی و فقط به خاطر هسمرم
ولی ریشه این بی نظمی بازم تو من هست و یک پاشنه آشیل بسیار قوی در وجود منه
خیلی جالبه بعد از آشنایی من با استاد خیلی تلاش کردم خانومم هم بیان و گوش بدن و ببینن ولی مقاومت میکردن تا اینکه یه روز صبح از خواب بیدار شدم
خانومم گفتن یکی از فایل های استاد رو دیدن من که خیلی تعجب کرده بودم گفتم کدوم فایل و متوجه شدم اون فایل معرفی گاراژ اگه اشتباه نکنم تونی همسایه قدیم استاد بود
خلاصه باهاش نشستم و دیدم
قسم میخورم اولین بار بود که واقعا تمییزی منو تحت تاثیر قرار داد و تو دلم تحسینش کردم اون مرد اولترا تمییز رو
یعنی من همیشه به اینایی که خیلی مرتب بودن یه چیزی میگفتم چه تو روش و چه تو دلم
ولی وقتی گاراژ تونی رو دیدم یکی از همون زلزله ها تو درونم اتفاق افتاد
که امین تمییزی هم میتونه لذت داشته باشه
و بعدش با دیدن قسمت های مختلف و زندگی خود استاد و مریم بانوی عزیز این باور به شدت غلط تو من سست و سست تر شد تا رسیدیم به امروز و این قسمت
راستش من چون ساز میزنم و آواز میخونم البته الان حرفه ای نه
ولی سالها پیش که خیلی جدی دنبال میکردم
این باور رو داشتم که آدمای هنری باید شلخته باشن
و اصلا این نقطه ضعف برام شده بود یه افتخار
و هیچ جوره تو کتم نمیرفت و نمی رفت و میگفتم من و امثال من خوبیم و بقیه مشکل دارن
و این بی نظمی در همه چیز من بود
در افکار
در کار
در خونه
ماشین
و ……
خلاصه این قسمت رو وقتی دیدم مریم بانو دارن تمییز میکنند خانوم عزیزم رو هم صدا کردم و گفتم بیا که این قسمت باب دل شماست
و چقدر هسمرم مریم بانو رو تحسین کردن و کیف کردن از دیدن این قسمت و من هم
راستش من دشمن درجه یک وایتکس و مواد شوینده بودم و هستم
یعنی همیشه به اینا وحشت داشتم که اینا آدم رو مریض میکنن
و یک وسواس بسیار شدیدی به اینا داشتم که الان کمتر شده
و حالا با دیدن این عشقی که مریم بانو میکردند با این مواد شوینده خیلی خیلی باورام تغییر کرد
و دیدم عوض شد
بازم رسیدم یه این نکته که امین فرق آدمای موفق
فرق استاد و مریم بانو تو همین دیده …
دیدتو عوض کن
با عشق این قسمت رو دیدم
امینی که تا چند ماه پیش ۱ ثاینه از این فیلم رو تحمل نمیکرد
با عشق نشست دید و یاد گرفت و کیف کرد
وقتی مریم بانو توضیح میدادن به جای سوسک کش باید منبع غدا این حشرات رو از بین برد
دقیقا با خودم گفتم امین به جای راه حل های موقتی برای آرامش و برای مقاومت در برابر افکار منفی
باید اون درزهای مخفی و اون باورای مخفی درونت رو پیدا کنی و پاکشون کنی
و تمیزشون کنی و خود به خود اونوقت
اون آرامش و اون حس خوب و حال خوب و دریافت ها برات ایجاد میشه خود به خود و میاد
چقدر زیبا گفتن مریم بانو که دوست دارم خودم تمییز کنم
من احساس کردم این تمییز کردن ظاهری یه مراقبه عمیق هست برای مریم بانو وحس کردم چه لذتی میبرند از خودشون و مخصوصا آخر قسمت که گفتن دیگه دم غروبه و من برم تو خلوت خودم بقیه جاها رو تموم کنم
دقیقا حس کسی بهم دست دارد که برای نماز مغرب و عبادت داره آماده میشه
یه نکته بگم :
بازم رسیدم به دید مریم بانو
یعنی ایشون به تمییز کردن به عنوان یک لذت و برای کیف کردن و چشم مراقبه نگاه میکنند
اگر ایشونم بیان به خودشون بگن
ای بابا به من چه که تمییز کنم
مگه من کلفتم
مگه من بیکارم
اصلا چرا اینجارو کثیف کردید
و هزاران هزار نجوای منفی دیگه
دیگه این یه کار لذت بخش نیست و میشه یه زجر و یه احساس بد همیشگی وخب میدونیم نتیجش چی میشه
نتیجه این عشق و احساس خوب مریم بانو این شده
که اولا با یه مرد منظم و تمییز دارن زندگی میکنند
و اینکه مجهزترین ابزاری که بشر برای نظافت خلق کرده از اون ماشین لباسشویی های پیشرفته بگیرید تا اون مواد شوینده درجه یک ساخت امریکا
نوسط کائنات و الله یکتا در اختیارشون قرار گرفته برای تمییز ی و لذت بردن
شاید با خودمون بگیم خب معلومه که باید با لذت کار کنند
خوشون هستن و استاد و جایی اونطوری کثیف نمیشه و این همه امکانات دارن تو امریکا و و هزارتا چیز دیگه ….
ولی جمله طلاییشون این بود که زمانی هم که ایران بودن
تو همون شرایط
و با همین مواد شوینده و ابزاری که ما داریم هر خونه ای که میرفتند رو یه جوری پاک سازی میکردن که دیگه سوسک و مورچه ای توش پیدا نمیشده
در ضمن خود اون مرغ و خروس ها به اندازه صدها مهمان کثیف کاری دارن که ما هر وقت اون پل چوبی پرادایس و شیشه ها رو میبینیم دارن برق میزنند
منی که تو تا دونه اردک داشتم ویادگاری هاشونو تو ویلای شمال میدیدم
قشنگ اینو میفهمم ….
ولی مشخصه که این امکانات و شرایط
نتیجه همون حس خوب ایشون و لذت از تمییزی هست که هدایت شدت به این مکان زیبا و این همه امکانات و مردی منظم و قدرشناس که در کنارشون هست
یعنی استاد عزیزم
مریم بانوی عزیز من از شما یاد گفتم امروز که همزمان با درونم
بیرونم و محیط کار و همه چیزم رو با همین دقت و عشقی که شما داشتید تمییز نگه دارم
یعنی همینجا به خودم و خدای خودم تعهد میدم علاوه بر این جهاد اکبر درونی
یه جهاد اکبر بیرونی هم به موازاتش انجام بدم و درون و بیرون رو هم فرکانس و تمییز کنم
که قطعا پاک سازی و تمییزی بیرون در درون ما اثر میزاره
که :
رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون …
و واسه همینه که ما یک گل تمییز و زیبا که روش قطرات شبنم نشسته رو وقتی میبینیم حسمون خوب میشه
و بر عکس یه جای کثیف ما رو آزار میده
درون ما به ما میگه که اون روح الهی ما با اون تمییزی و گل سازگاره و نه آلودگی
و احساس ما به ما هیچ وقت دروغ نمیگه
و چه راهنمایی بالاتر از احساس
مریم بانوی عزیز همزمان که شما تمییز میکردید و من تحسینتون میکنم
داشتم کیف میکردم از ویو این خونه بهشتی که از شیشه پنجره آشپزخونش عکس درختان زیبا رو میشه دید که افتاده روی آب دریاچه
و از پنجره های سالنش میشه براونی زیبا رو دید که مشغول چرا بود
خدیاشکرت
چه زندگی بهشتی و پر آرامشی و چه خونه بهشتی با چه فرشتگان مقربی…
اون پرنده حق داشت که بیرون نمیرفت
منم بودم و وارد این خونه بهشتی میشدم هیچ وقت با پای خودم از اون خونه بیرون نیمرفتم و درون این خونه حبس شدن رو به آزادی بیرون ترجیح میدادم
به قول حضرت سعدی :
دمی با دوست در خلوت
به از صد سال با عشرت
من آزادی نمیخواهم
که با یوسف به زندانم
مریم بانو و استاد عزیزم
زندگیتون بهشتی و بهشتی تر باشه هر لحظه نسبت به لحظه قبل
مریم بانوی عزیز فکر میکنم با این تصمیمی که گرفتم با دیدن این قسمت بیش از همه همسر عزیزم خوشحال بشه و دعاتون کنه :))
ولی راستش برای اولین بار برای کیف کردن خودم و وجودم میخوام دوروبرم تمییز باشه
.و میخوام قبل از همه اول خودم لذتشو ببرم
امین تو لایق تمییز ترین و پاکترین چیزها هستی
اینو باور کن و براش بکوش
سپاس و سپاس و سپاس
برای این همه آگاهی
استاد و مریم بانوی عزیزم
عاشقتونم و عاشقتونم
خدایا شکرت برای دیدن این قسمت
برای گرفتن این تصمیم
خدایا بهم نیرو و شجاعت بده تا با این پاشنه آشیل بزرگ بتونم مبارزه کنم
الهی آمین
خدایا شکرت خدایا عاشقتم
امین عزیز بسیار لذت بردم از کامنتتون خیلی حقایق واعترافات زیادی داشت دیدن این فایل حتی برا ما خانمها وچه قدر اشعار زیبا وبه جایی در کامنتهاتون استفاده میکنید منم مثل شما خیلی متعهد به دیدن سریال ها شدم چون از لحاظ عملی خیلی تو زندگیم تغییرات به وجود آورده ممنون که تو هر جلسه کامنت های پر ازنکته وآگاهی دهنده میزارید ومن باشخصه خیلی لذت میبرم از نحوه نگارش وقلمتون 🌷🌷🌷
سلام بر شما بانوی عزیز
و سپاس از لطفتون
خیلی لذت میبرم هر بار که مینویسید سریال ها رو با دوقولوهای گلتون میبینید …
و تحسینتون میکنم و درود میفرستم بر همه مادرانی که بذر آگاهی رو میکارن در کودکانشون
ان شالله و به امید الله یکتا نتیجه این تلاشتون رو هر چه بیشتر هم در خودتون و هم در این دو نازنین ببینید و لذتشو ببرید
در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سلامت باشید
به نام خالق هدایتگر
خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که دارم با حس الهی م و با چشمان پر از اشک م برای دوست عزیزم مینویسم.
خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که منو خالق زندگی قرار دادی تا بتونم هر انچه رو که دوست دارم وارد زندگیم کنم.
سلام امین جان
سلام به شما دوست عزیزم که با خوندن کامنت زیباتون اشک رو از چشمام جاری کردین
این کامنت زیباتون برام نشانه داشت
و چقدر زیبا خدا منو به کامنت الهی تون هدایت کرد
کامنتی که برام عشق خدا رو هدیه میداد
کامنتی که تمام وجودم رو پر از ارامش خدا کرد
و چقدر خوشحالم که با همسر عزیزتون این فایل زیبا وبهشتی رو با عشق دیدین
راستش من یه چند روزی هست که لپ تاپ م به مشکل برخورده و نمیتونم کامنت بنویسم و خیلی دلم برای کامنت نوشتن تنگ شده
ولی الان که کامنت زیبای شما رو خوندم احساس کردم که خودم این نوشته ی زیبا و ارزشمند رو نوشتم
چون این نوشته روحم رو جلا داد و تمام وجودم رو پر از ارامش خدا کرد
با تمام وجودم این قلم زیبا و این همه نتایج عالی تون رو که دارید از این فایل های بهشتی میگیرید رو تحسین میکنم
خدایا شکرت به خاطر این همه حس و حال عالی و الهی م
ارزوی بهترین ها رو براتون دارم دوست عزیزم
ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و قوی تر و قدرتمندتر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا
خدایا تنها و تنها خودت برامون کافی هستی
سلام بر شما بانوی عزیز
و سپاس برای لطف و محبتتون به نوشته بنده
بعضی وقتی یه چیزی که خراب میشه من فکر میکنم یه حکمتی پشتشه
یعنی الان اینجوری نگاه میکنم به قضیه
بعضی وقت ها لازمه آدم بنویسه
یه وقتایی هم شاید باید ننویسه و بخونه و …
فقط اینارو خدا میدونه
و ما تنها کاری که میتونیم بکنیم حسمون رو خوب کنیم
به قول استاد عزیز یه اتفاق خوب و بدش به این بستگی داره که چطور بهش نگاه کنیم ….
شمام یه جوری نگاه کنید که حستون رو خوب کنه و به امید الله
امیدوارم یا لپ تاپتون به زودی درست بشه و یا به سمت یه لپ تاپ بهتر هدایت بشید
هر کدوم که بهتره همون بشه ان شالله
و ما نوشته های زیباتون رو در این سایت الهی ببینیم و لذت ببریم
بهترین ها رو براتون از الله یکتا آرزو میکنم
شاد باشید در پناه الله یکتا
سلام و درود به تو امین عزیز
چه خاطره باحالی تعریف کردی ممنون.
و بازهم یک شعر دیگه از مولانا و لذت بردم…
با خودم میگفتم شما یک شم هنری دارینا درست حس کرده بودم.آفرین که پاشنه آشیل تون رو پیدا کردین.
تبریک میگم که همسرتون همراه تر از قبل با شما فایل از استاد دیدن قطعا بزودی خبر میدی که تو سایت خودش عضو شده و داره فایل دانلود میکنه و شما رو صدا میزنه امین جان بیا فایل جدید گرفتم…
واقعا انگار این اهرم رنج و لذت رو باید جای جای زندگیمون چک کنیم. با سرشت و اصل مون هم چک کنیم.
جالب بود برای منم که این بچه هنری ها چرا اغلب شون موهای شولیده دارن یا یکم انگار زیادی شلخته هستن…البته از دیدگاه متد رفتارشناسی DISC میشد یکم توجیه کنم و برام منطقی بشه. چون این تیپ آدم ها اغلب الگوی رفتاری S بالایی دارند. حالا اینجا جای بررسی این الگو ها نیست و الان دیگه نمیخوام آدم ها رو با این ابزار ببینم و پیش داوری کنم. اما الان میدونم این اهرم های اشتباه و الگوهای نادرست این رفتارها رو تشدید میکنه. مثلا جدیدا متوجه شدم جوان های هنری و روشن فکر تو کافه کتاب ها به جای آرامش گرفتن از کتابها از دود سیگار آرامش میگیرن و … یا وقتی از بتهوون و موتسارت با هم حرف میزنن یا میخوان اثر هنری خلق کنن انگار یک ژست جدید شده که دختر و پسر غرق دود باشن و شلخته وشولیده از هنرمندان و افرد برجسته حرف بزنن…بنظرم با این پاشنه آشیلی که به زیبایی اشاره کردین در جامعه هم اهرم های رنج و لذت جابجا شده چه در هنرمندان چه در هر زمینه دیگه ایی …
اینطوری میشه که مفاخر گذشته ماندگار تر میشن چون با سرشت ما هماهنگتر بودن مثل آثار بس عمیق مولانا…چه بسا که الان اشعار ایشان رو هم گاهی ما چپه فهمیدیم…
چقدر زیبا نوشتی:
به جای راه حل های موقتی برای آرامش و برای مقاومت در برابر افکار منفی
باید اون درزهای مخفی و اون باورای مخفی درونت رو پیدا کنی و پاکشون کنی
با ارزوی پیشرفت های درونی و بیرونی
اراتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام بر شما بانوی عزیز
سپاس از لطف و توجهتون به نوشته بنده
راستش میشه گفت همه مطالبی که فرمودید از باورای غلط ناشی میشه و عدم عزت نفس
اگر میبیند یک سری به اسم هنر حرف های قلمبه و سلمبه میزندد و حالا یه سری رفتارهای غلط دارن
چون یه جوری میخوان جلب توجه کنند چون میخوان قایم باشن پشت اون ژست هنری و پشت اون دود سیگار و یا اون الکل و …
چون میخوان لحظه ای فارغ بشن از اون سنگینی استرس و عدم هماهنگی که دارن
چون راستش از خود اون موسیقی لذت نمیبرن و گرنه چه نیازیه کسی که مست موسیقی هست و هنر
احنیاج به چیز دیگه ای داشته باشه
چون منم دوست داشتم جلب توجه کنم و خودمو کم میدیدم و اون ساز و آواز برام یه گرید و درجه بود
و این از اون عدم شناخت گوهر درون و وجود میاد
ولی الان به لطف الله یکتا و وجود نورانی استاد و باورهای توحیدی که به من آموختن
درجه و اعتبار من خودمم و وجود خودمه نه هیچ چیز دیگه
یه بار تو راه مشهد یه روحانی که باهم هم قطار بودیم
اولا که بسیار آدم متین و آرامی بود وهنوزم یادش میفتم یه احساس به خصوصی بهم دست میده
وقتی سازم رو دید که در کنارمه تو قطار
یه جمله ای بهم گفت
گفت پسرم خیلی خوبه که داری ساز میزنی
ولی سعی کن ساز وجودت رو هم بزنی
من خیلی نفهیمدم چی گفت
ولی الان میفهمم
و دارم رو ساز درونی و الهیم کار میکنم
نمیگم نیازی به توجه و تحسین ندارم که دروغه …
ولی خیلی بی نیازتر از قبل شدم خیلی به لطف الله یکتا
ممنون برای دعاهای خوبتون و امیدوارم زندگیتون غرق در لذت و نور الله یکتا باشه
سلام و درود به شما امین عزیز
الانکه نوشته شما رو خوندم در یک دو راهی تصمیم هستم جالب بود( من اهل مشهدم)که از مشهد خارج بشم با کلی ایده ایی که کلی جسارت میخواد و من اصلا نمیدونم درباره هیچ چیز…ولی میدونم باید از یکجا شروع کنم و شاید ساز درونم رو تونستم پیدا کنم و بنوازم…گیج و منگم و بیاید انگار از عقل کل این جمع زیبا اندیش بنویسم………….
امین جان سلام
خداقوت دلاور
ازت ممنونم بچه باحال کلاس
بازهم کیف کردم و کلی خندیدم
همیشه شاد باشی
متشکرم
سلام بر برادر عزیزم حسین آقا
خدارو شکر که با نشوتم خندیدید و شاد شدید
که این برام بالاتر از هر چیزیه
باحالی از خودتون و نوع نگاهتون هست برادر عزیزم
شاد و سلامت و ثروتمند باشی در پناه الله یکتا
سلام بر اقا امین نازنینمون
خدای من خدای منگچقدر عاشق این اتصال نابتونم خدای من چقدر عاشق این درک بی نظیرتونم چقدر چقدر تحسینتون میکنم این درک بی نظیرتونو چقدر برام درس داشت این اگاهی های ناب خداوندم چقدر چقدر با تمام وجودم تحسینتون میکنم بی نهایت این خودتون بودن این عشقتون این تعهد بی نظیرتونو با تمام وجودم این وجود پر از عشقتونو بی نهایت تحسینتون میکم بی نهایت تحسینتون میکنم عاشقتونم من بی نهایت عالی بود
الهی که هرلحظه غرق عشق خداوند باشین
الهی که هرلحظه غرق هدایت ناب ربم باشین
الهی که جریانی از نعمتو برکتووثروت و عشق و اتصال هرلحظه جاری ترین جاری ترین باشه بر لحظه لحظه تون
چقدر تحسینتون میکنم این درک بی نظیرتونون عاشقتونم
چقدر تحسین میکنم همسر نازنینتون رو که باهم بی نهایت در کنار این اگاهی های ناب لذت بردین
عاشقتونم
سلام بر پرنسس همیشه مهربان
و سپاس فراوان از لطف همیشگی شما و دعاهای خوبتون
غرق در شادی و سلامتی و ثروت باشید ان شالله
دوست عزیز امین عزیز
واقعا ازتون سپاسگزارم و تحسین تون میکنم…چقدر روون و زیبا و عالی از درک تون از احساس تون از قوانین و درس های استاد و مریم بانو مینویسید خیلی لذتبخش اند خیلی…
واقعا لذت بردم و آرزو میکنم توی این مسیر بهشتی زمینی، تکاملی ایمان عملی بسازید و هر لحظه غرق آرامش و لذت باشید
و بقول دوستمون میلاد عزیز اگه خاطراتون لذت بخش همون قدر شعرهای زیبایی که از مولانا و سعدی مینویسید اصلا یه حس و حال عالی میده که من انقدر برام دوست داشتنی اند هر کدوم رو خوشم میاد توی نت موبایلم یادداشت میکنم
ازتون ممنونم که دیدگاه های زیبایی رو مینویسید تا صدق بالحسنی تر باشیم
در پناه رب:-)
سلام بر شما بانوی عزیز
و سپاس از توجه و لطفتون به نوشته بنده
خیلی خوشحال شدم که این شعر ها رو یادداشت میکنید
چون خوندن و تکرارشون هم خیلی میتونه آرامش بخش باشه و هم احساس و باورهای خوب ایجاد کنه به مدد الله یکتا
شاد و سلامت و ثروتمند در پناه الله یکتا باشید
به نام الله یکتا
سلام آقا امین عزیز
من چند وقته که سریال زندگی در بهشت را میبینم و کامنت دوستان را هم می خونم و خیلی از کامنتهای شما لذت میبرم شما خیلی زیبا و با نگاه تیزی قانون را در کامنتهاتون باز میکنید. امروز با دیدن این قسمت از سریال و خواندن کامنت شما به یک توجه و تمرکز اشتباه خودم پی بردم و بسیار برایم جالب بود. من هم مثل خانم شما خیلی به مرتب بودن و تمیز بودن اهمیت می دهم و همیشه در حال نظافت هستم، من ۲ تا فرزند عزیز دارم، دخترم ۱۳ سالشه و خیلی منظم و تمیز هست و اتاقش همیشه مرتب، وسایلش همه با یک نظم و دیسیپلین خاص سرجای خودش هست. ولی پسرم ۶ سالش هست و همیشه وسایلش بهم ریخته و نامنظم. کلا بعد از هر تمیز کردن من کمتر از نصف روز به قول دخترم این که خونه نیست جنگله انگار اینقدر که بهم ریخته شده. الان متوجه شدم به خاطر اینکه من با دیدن آن نامرتبی همیشه احساسم بد میشه درسته که من مرتب میکنم ولی همیشه یه ترس و نگرانی همراه من هست که الان دوباره شلوغ میشه در واقع بیشتر توجه من به نامرتبی و کثیفی هست تا مرتب و تمیز بودن، مثلا هر هفته هود را تمیز می کنم ولی همیشه با نگرانی خاصی غذا درست میکنم که روغن به هود یا گاز نپاشه. ولی امروز در این قسمت دیدم که مریم جان چقدر راحت آشپزی کرد من همش مواظبم که یه ذره چیزی روی کابینت نریزه تا کثیف نشه میگم که همه تمرکز من بر روی کثیفی هست به قول همسرم انگار عینک تیزبینی گذاشتی که همه لکه ها را ببینی. همسرم خیلی نامرتب بود ولی الان خداراشکر خیلی مرتب شده و به تمیزی اهمیت میده.
من باید از این به بعد با احساس خوب بیشتر خانه را تمیز کنم و از آن لحظه تمیزی لذت ببرم و تمام توجه ام بر روی اون تمیزی باشه تا کثیفی.
از شما که دستی از دستان خدا شدید برای این آگاهی سپاسگزارم.
در پناه حق
درود به شما کامنتتون خیلی جذاب بود و واقعیتش رو بخایید منم دختر شلخته ایم و تا به امروز که ازدواج نکردم گاهی فکر میکنم برم خونه خودم تمیز و مرتب میشم اما هنوز که شلختم :)) ولی روم تاثیر بسزایی داشت کامننت شما و حتی یک مقاومت عجیب نسبت به مریم بانو که عه چرا اینقدر حساسه مریم بانو :)) اخه من تنبلم یجورایی چون مامانم از بچگی بهم میگفت تنبل و شلخته و انقدر گیر میداد که بهم چون خودش خیلی تمیز و باسلیقست و مثل مریم بانوئه و منم بهش میگم حساس :))
ولی امروز شانسی این قسمت رو نگاه کردم گویی که لازمم بود چون چند روزه میخاستم اتاقمو سرو سامون بدم صفر تا صد کمدها و … غیره رو که بهم الهام میشد هی اما انجام نمیدادم اما دیدن این فایل باعث شد فردا حتما این کارو انجام بدمو اضافات رو بدم بره و یه سری چیزا بخرم براش
خدایا شکرت که میخام از شلختگی دربیام :))
درود مریم بانو که شما حساس نیستید بلکه من شلختم
با سلام و خداقوت ای جانم مریم گلی مهربون من واقعا لذت بردم و دقیقا منم همین حس رو در زمان نظافت خونه دارم. از اون پرنده که با افکاری منفی و پریشان اومد با افکاری مثبت و سرحال رفت هم خیلی لذت بردم در پناه حق
بنام خدای ثروت وزیبایی
باعرض سلام و ادب واحترام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز و خانواده صمیمی خودم 😍
بازم شاکر خدا هستم با مشاهده یه قسمت دیگه از سریال زندگی در بهشت 🙏🙏
امروز هم دوباره روزی جدید و با اجازه خالق یکتا یه انرژی مثبت یه ایمان قویتر. آفرین به مریم خانم عزیز و دوست داشتی باز هم در این سریال درس جدید در مکتب عشق. که واقعا برای من این زندگی پراز تجربه که این درس زیبا خانم شایسته چه زیبا به تصویر کشیدن
که با همین تمیز کاری چقدر بما آگاهی که میشود یه کتاب ازش نوشت. اینکه ما. در واقعیت خب خانمون رو تمیز میکنیم. گردگیری میکنیم. و…… شاید بعضی از وسایل رو عوض میکنیم. و سوال از خودم اینکه چرا ما خانه تکانی ذهن و دل نمیکنیم چرا گردهای که سالهای سال در ذهن و روح ما جا خوش کرده پاک نمیکنیم چرا افکار منفی که مثل لجن در ذهن ما هست پاک نمیکنیم. چرا اون افکار کهنه قدیمی رو با افکار جدید جابجا نمیکنیم. و اینکه ما عادت داریم هر موقع مهمان داریم خانه رو تمیز میکنیم. چرا بخاطر اینکه میگیم مهمان عزیزه. چرا ذهن روح خودمون تمیز و گردگیری نکنیم ما هم درونم مهمانهای می آیند مثل باورهای که امثال استاد بما میده ما با یدخالی کنیم لیوان وجودینمون که پر شده از باورهای قدیمی که از بس سکون بوده کفک زده. بو کرده. من از خدای مهربانم کمال تشکر رو که این خانواده دوست داشتنی رو بهم داده که با گذاشتن دیدگاه هامون باور های نو در ظرف وجودینمون پر میکنه از تمام عزیزانم سپاسگزاری میکنم
درپناه خدا پادشاه باشید
سلام به مریم شایسته عزیزم و استاد گلم
چقدر زیبا و لدتبخش کارها رو انجام میدهید بطوریکه منم دوست دارم به این شکل کارها رو با شکل اصولی انجام بدهم البته من هم ماهی یکبار خونه رو تمیز میکنم حسابی ولی خیلی فرق داره با تمییزکاری شما بانو…و من هر روز و هر روز دارم از شما درس یاد میگیرم
البته یک باور مخرب هم دارم و داشتم…می دیدم بین اقوام و دوستان که همیشه به کار نظافت و تمییزی خونه می پرداختند ولی بعدش آه و ناله که خسته شدیم پادرد و کمردرد گرفتیم اینقدر شستیم و سابیدیم کسی قدر ما رو نمی دونه و …..اگر شرایط مالی مون خوب بود ما هم خدمه می آوردیم و…..
ولی الان شما با این باور زیبا که جه کسی بهتر از من میتونه با من خدمت کنه و انرژی مثبت ر تو محیط بپراکنه تمام اون باور مخرب و منفی رو تحت الشعاع قرار دارید و باعث شد بیشتر با این موضوع فکر کنم که چرا اینقدر همه از کار خونه فراری هستند و براشون مثل یک کوه سنگینه….
امیدوارم منم بتونم از این به بعد این باور زیبا رو در خودم نهادینه کنم وچه کسی بهتر از شما مریم جان برای الگوبرداری….
خیلی ممنونم و متشکرم از اشتراک گذاری این کار زیبا ….
خدا یار و یاور و همایتگر شما بانوی مهربان و دوست داشتنی باشد.
سلام وقتتون بخیر
ببخشید ی سوالی داشتم اینکه فرمودید دربارش مینویسید و میشه بیشتر توضیح بدید؟
سلام به مریم عزیزم سلام به استاد گلم💖🌳
فقط میخواستم بگم چقدر امروزم رو عالی کردی مریم جون..
چه روز قشنگ و لذت بخش و پاک و خالصی برام رقم زدی..یه دنیا ممنونتم..
کاش میتونستم فیلم پسرم رو برات بفرستم که چقدر از صبح تا حالا داره همپای من خونه رو تمیز میکنه..شیشه ها رو دستمال میکشه…و خلاصه همه جا رو😀😍..حالا در حد خودش..برام مهم نیست که چقدر خوب تمیز میکنه، مهم اینه که از الان تمیزکاری براش یه امر لذت بخش باشه و در آینده هم به این کار اهمیت بده..
از صبح که بیدار شد، گفتم بیا مامان ببین خانم استاد عباسمنش داره چیکار میکنه..چقدر همه جا رو برق انداخته و تمیز کرده..
و اونم برعکس هر روز که بیشتر وقتش پای تلویزیون یا گوشی میگذشت امروز براش و همینطور برای من بسیار لذتبخش و متفاوت بود..
خدا میدونه تو همین یکی دو ساعت چقدر وسایل بدرد نخور و قرص و دارو و پمادهای تاریخ گذشته ریختم تو آشغالی.
من کلا علاقه ای به تمیزکاری نداشتم..البته تمیزی رو خیلی دوست دارم ولی کار تمیز کاری رو نه…
نمیدونم چرا..تو چند قسمت قبل استاد گفتن بی انگیزگی یکی از دلایل تنبلیه..وگرنه هیچ آدم تنبلی روی زمین نیست. آره دقیقا این درسته و البته شاید من فکر میکردم این کار جزو کارای لازم و ضروری نیست و زیادیش هم وقت تلف کردنه یا اینکه میشه خیلی کارای مفیدتر انجام داد مثلاً نشست کامنت خوند یا وویس گوش داد..
خدای من چقدر اشتباه میکردم…امروز خیلی قشنگ فهمیدم که مهم حس و حال خوب داشتنه و تمیزکاری هم یکی از مواردی هست که به شدت حس آدم رو خوب میکنه و ذهنت رو بازتر.. خدایا شکرت.
و اصلا چی بهتر از این که تو همزمان با تمیزکاری وویس هم گوش بدی و از صدای استاد هم لذت ببری و همینطور آهنگهای شاد و مثبت 😍 واای خدای من فکرش هم لذت بخشه..
عاشقتم مریم عزیزم که تمام وجودت داره عشق به زندگی رو فریاد میزنه…با تمام وجودم عاشقتم و میبوسمت از دور عزیزدلم😘😘
مریم عزیزم شما یه الگوی تمام عیار برای منی و داری خیلی چیزا رو تو ذهن من تغییر میدی..که میشه با لذت تمیزکاری کرد و همزمان که آلودگی ها رو میشوری، آلودگی های ذهنت هم شسته بشه و بره.. همزمان که همه جا برق میفته انگار ذهنت هم تمیز و براق میشه انگار قلبت جلا میگیره .همزمان که وسایل رو منظم و مرتب میچینی انگار ذهنت هم نظم و ترتیب میگیره و پر از احساس فوق العاده ای میشه که واقعا نمیشه وصف کرد.من اینو امروز با تمام وجود تجربه کردم…
فقط میفمی که حالت خیلی خوبه..حست عااالیههه
تازه امروز شروع تمیزکاری من بود و این داستان ادامه دارد…خدایااا شکرت 😍عاشقتووونم😘💖
ای جانممم خدای من
چقدر چقدر غرق عشق شدم از این عشق بی نهایتت عاشقتم من معصومه ی نازنینم چقدر چقدر بی نظیر نوشتییی عشق من چقدر عاشق این احساس نابتمم چقدر این جمله بی نظیر بود که دقیقا دقیقا مهم حس خوب و اتصال و احساس خوبه ماست که داره همه چیزو خلق میکنه و عرلحظه هدایتمون میکنه به سمت زیبایی هاو فراوانی های بیشتری
عاشقتمم بی نظیربود ای جانم به پسز نازنینتون بی نهایت تحسینتون میکنم این اتصال نابتونو بی نهایت تحسینتون میکنم این عشق بی نهایتتون رو بی نهایت تحسینتون میکنم عاشقتونم من
الهی که هرلحظه غرق ارامش غرق عشقق غرق بی نهایت اتصال و ثروت بی نهایت ربم باشین عاشقتونم
الهی ک هرلحظه غرق عشق خداوندم باشی
ممنونم عزیزدلم..چقدر احساس خوبی گرفتم از پیام زیبات مهربونم…
امیدوارم هر روز و هر لحظه غرق شادی و آرامش باشی و هر روز اتفاقات شگفت انگیزی رو تجربه کنی عزیزم.
عااشقتمممم💖💖
چه کسی بهتر از من میتونه به من خدمت کنه
مریم جان سلام
این حرفت رو باید با طلا نوشت و تقریبا این جمله میتونه کل دوره عزت نفس رو خلاصه میکنه. دوست داشتن خود، لایق دونستن خود، توانا دونستن خود، قادر دیدن خود …
نمیخوام بگم این قسمت مختص خانومها بود چون درسهایی که این قسمت از بهشت داشت برای همه مفید بود البته اگر متوجه شد که این درسها رو. وگرنه مریم جان آموزش طریقه پاک کردن و تمیز کردن رو یاد نمیداد.
مریم داشت به صورت عملی میگفت که نمیتونی با همه ی چرکهای افکارت به یک شکل مقابله کنی. چون ممکنه منطقی که برای یک فکر مخرب میاری ممکنه یکیشو قانع کنه و آروم بشه ( در واقع پاک کنه) اما برای اون یکی فکر مخرب هیچ تاثیری نداره. پس باید بلد باشی برای علفهای هرز ذهنت دستمال و شوینده مخصوص خودش رو داشته باشی تا اون براقیت و روشنی و تمیزیشو حس کنی و اون انرژی مثبت رو ازش دریافت کنی.
چه حرف خوبی زدی مریم که گفتی بعد از یک ماه همه ی این تمیزیها از بین میره و دوباره باید تمیز بشن. اینو همه ی ما مخصوصا خانومها میدونیم که خونه هر چند وقت یک بار نیاز به تمیز شدن اساسی داره اما نمیدونم چرا کار کردن روی ذهن رو جدا از کارهای روزانه و روتین های دیگه میدونیم. فکر میکنیم یک چوب جادویی هست که بزنیم به ذهنمون و بوووم ذهنم پاکسازی شد در حالی که میدونیم تو دنیای واقعی همچین چیزی وجود نداره. پس باید این قضیه رو هم مثل روتین های روزانه و هفتگی و ماهانه خودمون بدونیم و براش برنامه بریزیم وگرنه انرژی منفی که ازش پا میشه باعث میشه هیچ تمیزی بیرونی به دل نشینه و حتی به چشم نیاد.
واقعا چه چیزی مهمتر از پاکسازی درون؟ که وقتی اینو پاک کنی دنیای بیرونت پاک میشه. گاهی وقتا آدم یک کثیفی رو همراه خودش سالهای میبره و بوی اون کثیفی همیشه همراهشه اما نمیدونم چرا نمیاد اینو از خودش دور کنه تا اجازه بده بوهای مطلوب بهش برسه. کینه هایی که با خودمون حمل میکنیم. دلخوری هایی که سالها همراه ما هست و هزاران کثیفی درونی که حتی میدونیم کثیفیه اما قدرت پاکسازیشو نداریم. جالبه نه؟ میدونیم کثیفیه اما پاکش نمیکنیم رهاش نمیکنیم دورش نمیندازیم. حتی گاهی یه جهادی میکنیم و میگیم من بخشیدمش یا من ازش توقع ندارم یا من مسئولیتش رو به گردن میگیرم اما این تمیزیهای موقتیه چون یه ماه دیگه باز یه خونه کثیف داریم که انگار تا الان تمیز نشده اینجاست که باید دوباره آستین بالا بزنی و این افکارت مخربت رو دوباره پاکسازی کنی اما گاهی وقتا این تمیز کاری دوباره برای ما سختره، خیلی دلیل داره شاید بزرگترینش میتونه این باشه که اون تمیز کاری برای ما لذت بخش نیست برای ما رنج آوره چون که ما دوست داریم قربانی باشیم تا فقط مسئولیتی به گردنمون نباشه. جالبه نه؟ میخوایم یکی دیگه بیاد بشقاب غذای کثیف مارو ازمون بگیره و یک بشقاب غذای سالم دستمون بده. وقتی اتفاقات و افکارمون رو به صورت مثال های روزانه ای درش میاریم برایم خیلی مضحک و عجیب میاد در حالی که خودم بارها بارها این کارو میکردم و میکنم و از نظر خودمم میگم نه این فرق داره. چون که من به اون شخص کاری نداشتم که اون اومد بهم بدی کرد …. در کل چون من خوب بودم اون بد بود …. نه قربونت برم تو دقیقا همونقدر بد بودی که این اتفاق بد برات افتاده … وای چه حرف سختیه برگردی به خودت بگی که این کثیفیهای زندگیت دقیقا به خودت برمیگرده . تو مسئولشی هنوزم که هنوزه گاهی نمیتونم این مسئولیت رو بپزیم.
آره مریم جان؛ تو امروز داشتی با تمیز کردن خونت به ما یاد میدادی که تمیز کردن ذهن هیچ فرقی نداره با این. حتی اگر لذت بیشتری میخوای باید اون جاهای مخفی ذهنت رو هم تمیز کنی جایی که شاید هیچ وقت کسی نبینه اما خودت میدونی که یه گوشه هایی تو ذهنت پنهونه که فقط تو خودت خبر داری. اگر لذت بیشتر میخوای باید اونا رو هم تمیز کنی. استفاده از یک وسیله نو چقدر لذت بخشه؟ حالا فک کن همیشه این وسایلات نو باشه چقدر میتونه دلپذیر باشه برای خودتاااا چون بقیه اصلا اونو نمیبینن چون تو ظاهر رو تمیز کردی و ظاهر همه چی عالیه اما یه جاهایی که خودت چشمت میفته میبینی اذیتت میکنه. انگار یه ناراحتی از یه دوستی داشتی که تو ظاهر باهاش خوبی و ظاهرا هیچ مشکلی بینتون نیست اما تو یه کثیفی رو میبینی که بقیه نمیبینن حالا اگه اونو تمیز کنی ظاهرا چیزی عوض نمیشه اما خودت لذت بیشتری میبری باز اینم برمیگرده به عزت نفس … اصلا باید این قسمت رو قبل از شروع دوره عزت نفس دید تا درک کرد که تو هستی که مهمی تو هستی که سازنده ای تو هستی که خالقی توووو.
برای خود من تمیزکاری خونه دقیقا مثل یک دوره چند ساعت هیپنوتیزمه. غرق در خودم میشم بیشتر تایمها صدای استاد در حال پخشه رو اسپیکر با صدای بلند وقتی که داره از پاکسازی درونی میگه و من همزمان درون و بیرون رو پاکسازی میکنم. بعد از تمیز شدن و برق زدن خونه و انرژی بســــــــــــــیار زیادی که تو فضا پخشه و بوی تمیزی که همه جا برداشته حس میکنم از درون هم دارم این بوی تمیزی که حس میکنم اون وقت دفتر قلمم رو برمیدارم و ولو میشم رو زمین شروع میکنم به نوشتن هر چی که توی ذهنم هست رو میارم رو کاغذ. آروم میشم برق میزنم شفاف میشم. نشونش هم اینه که لبخند رو لبمه انگار نقش و نگار لبم تم لبخند رو برداشته نه اینکه بخوام خودم لبخند بزنم.
این تمیزکاری برای من لذت بخشه. من این لبخند درونی رو دوست دارم پس دوباره و دوباره وقت و انرژی میزارم پای این پاکسازی. هم درونی هم بیرونی.
آخر حرفم بگم مریم جان من این فایلهایی که برای ما ضبط میکنی رو قدر میدونم و سعی میکنم آگاهیشو بگیرم و درک کنم. مسلما کارت سختتر میشه و زمان بیشتری مجبوری بزاری اما من یکی یک دنیا ممنونم برای این زحمت. تو به عنوان بهترین شاگرد استاد درسهایی که یاد میدی قابل فهمتره. من هر وقت تو رو میبینم میگم بزار ببینم شاگرد زرنگ کلاسمون چطوری عمل میکنه تا منم مثل اون نتیجه بگیرم. ممنونم ازت دختر خلاق و زرنگ کلاس
سلام و درود به شما دوست عباسمنشی
سلام به شما زهرا جان
ممنونم که نوشتی و اینقدر خوب داری روی خودت کارمیکنی.
چقدر این جمله اولت رو دوست داشتم:
چه کسی بهتر از من میتونه به من خدمت کنه
برایت بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند خواهانم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام دوست نازنینم و هم نام زیبای من
چقدر از کامنتت لذت بردم
چقدر آگاهی های خوبی رو نوشتی
اینکه هنوز که هنوزه گاهی سختمه که مسئولیت همه کثیفیای ذهن و بیرونم رو بر عهده بگیرم و اینکه گفتی ببینیم شاگرد زرنگ کلاس چکار میکنه تا ما هم انجام بدیم و همون نتایج رو بگیریم دقیقااااااا
خیلی لذت بردم از تک تک جملات پر از درس شما
یلداتون مبارک😍😍
برات همه زیبایی ها رو آرزو دارم
شاد باشی💕💕
سلام،مرسی از توضیحاتتون ،کاملا درست می فرمایید تمیز کردن انرژی خیلی زیادی داره.تاچندروز حالت خوبه ،انگارموقع تمیز کردن ذهنت رو هم تمیز می کنی.
همین الان الان تموم شد و تموم ۴۳.۵۹ با عشق و تحسین و لذت دیدمت مریم عزیزم
واااقعاااا واااقعاااا تحسینت میکنم
و الگووووی بزرگ منی عشقم
همین امروز داشتم فکر میکردم اینقد از بچگی بهمون گفتن حضرت زهرا و زینب الگوتون قرار بدین، من هیچوقت هیچوقت برام قابل درک نبود
ولی امروز فکر میکردم تو این دوران تنها زنی که میتونه از همه لحاظ الگوی من باشه مریم
و با دیدن این فیلم حجت بر من تمام شد
واااقعا خداروصدهزار مرتبه شکر در این راه و مسیر هستم
و الگوهای ابراهیمی زمان خودم پیدا کردم ینی خدا هدایتم کرد
الهی صدهزار مرتبه شکر
عاشقتم عزیزم💜
سلام استاد جذاب و هم قدم مهربوون و دوستداشتنی مریم عزیز
چقدر امروز با دیدن این پرنده دوستداشتنی بمن انرژی مضاعف
وارد شد و مدتها شارژم .
چقدر حس لذت بخشی هست زمانی که شما با دقت تمام
بما یاد میدین نحوه صحیح زندگی کردن رو .
من این تجروبه رو دارم که شما با این دقت وارد جزئیات
در تمیزی می شین به همین نسبت در بیزینس با تمرکز
لیزری دست بعمل میشین و صد البته در کنار استاد درسهای
لازم رو میبینید .
استاد اگه فکر کردی که من توی این فایل از شما انرژی نگرفتم
سخت در اشتباهی توی همون یک لحظه که اومدی و تحسین
کردی کار دوست هم قدمت رو بسیار برام لذت بخش بود .
سلام مریم عزیزم
بی نهایت قدردانم از تک تک محبت هایی که به سایت عباسمنش دارید
حقیقتا یگانه و بی همتا در دنیا هستید
به شخصه بسیار از شما الگو میگیرم
جدا از زحمات و همت والای شما
چقدر ارزش استفاده از ابزار مناسب در ویدئوهای زندگی در بهشت
نمایان است
الهی الله ، اجابت کننده ی حوائج شما باشد