به نام خداوندی که قوانینی ثابت برای خلق دلخواه زندگیمون در جهان هستی قرار داده
خدایا شکرت که میشه انقدر آزادی توی زندگی داشت که مرغ و خروس هات رو پرورش بدی و از بزرگ شدنشون و نگهداریشون لذت ببری، میتونی بری آمازون به راحتی هر ابزاری که مورد نیازت هست برای تجربه کردن و لذت بردن از زندگی رو با بهترین کیفیتش خریداری کنی و زندگی رو به معنای واقعی تجربه کنی. واقعا که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست چرا که این آزادی، این رفاه، این آسایش، این توانایی اجرا کردن ایده ها، این تجربه کردن نجاری، تجربه کردن پرورش مرغ و خروس، اینکه ملک بی نظیر در بهترین نقطه ی دنیا که سرشار از انرژی مثبت و زیبایی هست، حاصل ثروت معنوی ایست. این فایل چقدر نکات مثبت داره.. میگن آدم هایی که پولدار هستن پول از خود بی خودشون میکنه.. پول باعث میشه آدم های خیلی بدی بشن، پول باعث میشه مغرور بشن و باعث میشه کلی آدم ها رو اذیت کنن و خونشون رو تو شیشه کنن.. اما این فایل نشون میده انسان های ثروتمند انسان های پولدار سراسر عشق و زیبایی رو اشاعه میکنن.. انسان های ثروتمند خوب زندگی میکنن و خوبی رو ترویج میکنن.. انسان های ثروتمند بسیار خوب هستن و پولشون همیشه برای افزایش کیفیت زندگیشون، افزایش خوبی ها در جهان هستی مصرف میشه، برای تجربه های بیشتر.. برای حل مسائل بیشتر، برای گسترش خداوند، برای اشاعه حس و حال های خوب.. یک فرد ثروتمند میتونه بره این دستگاه های هیولای نجاری و چوب هاش رو تهیه کنه و بشینه با عشق ایده هاش رو اجرا کنه و مسائل زندگیش رو حل کنه، آیا از این کار مقدس تر؟ اینکه بری ابزارهایی رو تهیه کنی که ضمن اینکه باهاشون تفریح میکنی و چیز یادمیگیری، باعث میشه خونه ات کیفیت بالاتری پیدا کنه؟ چقدر ماجراجویی های این تجارب جدید رو دوست دارم.. من از همون بچگیم عاشق این بودم که به آزادی ای برسم که بتونم هر چی میخوام رو خلق کنم! یکی از بازی های مورد علاقه‌ام Sim City و کلا بازی های سبک خونه سازی و شهر سازی و کلا خلق کردن بود. همیشه تو دوران کودکی و راهنمایی و حتی دبیرستان خوره آزمایشگاه مدرسه بودم و برای خودم تو خونه آزمایشگاه در حد توانم درست کرده بودم و مواد شیمیایی و … رو بررسی میکردم. دنبال اختراع و اکتشاف و تجربه های جدید بودم. میخواستم چیزهای جدید درست کنم و از این فرآیند خیلی لذت میبردم. فکر نمیکنم کسی تو کیهان باشه که این کار براش جذاب نباشه.. ماجراجویی کردن و خلق چیزهای جدید.. چرا که همه ی ما خالق به دنیا اومدیم.. خالق زندگی.. و الان داریم مجهز میشیم به ابزارهایی که توانایی های خلقی که داریم رو بهمون نشون میده و یادمیگیریم چطور از این ابزارهای قدرتمند درونی ای که داریم برای خلق زندگیمون استفاده کنیم و خدارو بی نهایت از بابت این آزادی که بواسطه شناخت قوانین بدست میارم سپاسگزارم. هیچ سپاسگزای بالاتر از این نیست که خودت خالق تمام جنبه های زندگیت باشی. چقدر لذت بردم از تخم مرغ های چوبی که برای پر بار کردن محصولات طراحی شده.. چه ذهن خلاق و ثروتمندی داشته فردی که این ایده رو پیدا کرده.. تصور کنید.. یک نفر میفهمه وقتی یکی از مرغ ها تخم میگذاره بقیه هم ترغیب میشن که سریع تر تخم بگذارن.. دمش گرم چه تیزبینی داشته .. حالا همون آدم یا آدم های دیگه ای میان از این تجربه استفاده میکنن و کار رو به این تخم مرغ های مصنوعی میرسونن و باعث میشن تولیدات بارها و بارها افزایش پیدا کنه! و این یعنی راه حل هر مسئله ای درون خودشه و حتی حاضر نیست شق القمر کنی برای افزایش بازدهی.. از همون جایی که هستی به ساده ترین شکل ممکن میشه بازدهی و به تبع فروش رو افزایش داد.. چقدر لذت بردم از این پایه های میز هیولا برای بریدن چوب ها.. چقدر کار رو آسون کرده دیگه لازم نیست اون میز های سنگین رو حمل و نقل کنی… چقدر هم خلاق هستن در ساخت محصولات.. دکه طراحی کرده و نوشته Try me.. و اون گیره های بی نظیر چوب .. واقعا چقدر نشون میده که همه ی مسائل حل شونده هستن؟ من با گیره های قدیمی کار کردم خیلی زمان بر هست و مهم تر از اون خیلی باعث میشه کج و کوله بشه وسیله ات چون باید بپیچونی و لرزش کار رو خراب میکنه اما این گیره ها چقدر عالی طراحی شدن که یک سوته میچسبن به وسیله ها و کار رو راحت کردن.. هر بار که استاد میگه چند تاش رو سفارش دادم در مدل های مختلف عاشق این ثروت مقدس میشم.. به خداوندی خدا که فقر جز عقده و کمبود و حرص و خشم و در یک کلام بدبختی چیزه دیگه ای نمیاره. چقدر تجربه ها رو خواستیم تجربه کنیم اما به خاطر کمبود ثروت خودمون رو محروم کردیم.. چقدر به خاطر کمبود ثروت ترسیدیم چقدر ایمانمون به خدا کمتر شده.. و این ثروت معنوی و مقدس هست چرا که به آزادی میده. و اصلا استاد عباس منش الگویی هست برای اینکه به ما بگه میشود ثروتمند باشی و شاد باشی و از زندگیت لذت ببری برعکس الگوهای نامناسب دیگه که باید بندازیمشون دور. چقدر با رعایت اصول ایمنی و مراقبت خوب و با ایمان چوب ها رو برش داده شدن .. واقعا چقدر خوبه که آدم هم تجربه های لذت بخش داشته باشه و هم در سلامت کامل کارهاش رو انجام بده.. اینم یک موهبت دیگه ای که ثروت داره میتونه لوازم با کیفیت بخری که بالاترین میزان سلامت در هنگام کار رو بهت میده و حتی اون تیغه ها خودشون سریع متوقف میشن که به هیچی آسیب نرسه و هنگام کار کردن باهاشون جان عزیزت رو حفظ کنی.. پس ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست.. اصلا باورم نمیشه خدای من چقدر زیباست.. چه بخاری کرده دریاچه.. چه هوای سردی.. چه ایمان حرفه ای که در این خونه به راحتی و شادی زندگی میکنید، چه هات تپ بی نظیری.. ین لذت بدرن از زندگی در هر شرایط رو خیلی دوست دارم.. در هوای سرد داخل آب داغ هات تپ تجربه کردن زیبایی ابر و مه ای که تو وا تشکیل شده و لذت بردن از اون.. الله اکبر از این معنوی بودن ثروت این تجارب فوق العاده رو با خودش به همراه میاره.. خب از اونجایی که من دارم زیبایی هارو بعد از دیدن تصاویر به خاطر میارم و مینویسم.. اون قسمتی که اومدین زیر شاپ رو با چوب پوشوندین خیلی ایده حرفه ای بود و همه ی ابزارهای لازمش فراهم داشتین و به نظرم خیلی شاپ خوشکل تر شد و البته من عاشق این سری دستگاه های هیولا میلواکی شدم که با برق انقدر خفن همه ی کارها رو با کیفیت انجام میده.. احسنت به این برند فوق العاده.. و درس های زیبای این قسمت حرکت کردن، ایمان داشتن، بر اساس چک لیست پیش رفتن و برنامه داشتن برای هر روز حرکت و پیشرفت کردن، ایجاد توانایی حل مسئله و کنترل ذهن با باورهای مناسب و در نهایت از اون مسئله به خوبی بیرون اومدن هست و من این زیبایی ها رو تحسین میکنم.. و البته اون سینک بی نظیییییییر رو یادم اومد بگم که چقدر این سینک جدید بهتره و چه شیر آبی هیولایی داره استیل با کیفیت.. واقعا این تصاویر بهمون نشون میده که هر روز نعمت ها داره توی زندگی همه مون بیشتر و بیشتر میشه و چشم هام باعث میشه بیشستر باز بشه بیشتر نعت ها و فراوانی ثروت رو ببینم و ازش لذت ببرم. خدایا شکرت به خاطر اینکه این تصاویر زیبا رو به ما رسوندی از طریق دستان مهربانانه مریم و استاد سید حسین عباس منش عزیز. هر روز به سمت زیبایی های بیشتر هدایت شوید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD489MB32 دقیقه
به نام خداوند بخشاینده و مهربان
سلام ب استاد عزیز، خانم شایسته عزیز و دوستانم
استاد جان برنامه گوگل کیپ ک بهمون معرفی کردید رو من مجدد شروع ب استفاده کردم ازش، و یک لیست از کارهای کوچک و خواسته هام حتی بزرگ می نویسم و می بینم ک این روزها چقدر اکتیو تر و هدفمندتر شدم، چقدر اعتماد بنفس داده بهم، چقدر با تیک زدن شون احساس قدرت میکنم. چقدر با نظم تر شدم، صبح زود از خواب بیدار میشم ب ذوق تیک زدن کارهای روزم، کارهایی بود ک ب عقب مینداختم و اصلا فراموشم شده بود ولی یکی یکی ب ذهنم میان و من می نویسم و چقدر فکرم باز ترشده.
بعد از دیدن فایل سفرنامه ک شما ب کلاس پینگ پنگ رفتید برای کسب تجربه بیشتر و آموزش و یادگیری مهارت جدید، منم از خدا خواستم چنین تجربه ای رو داشته باشم و هدایت شدم ب کلاس والیبال و امروز اولین جلسه اش رو گذروندم و چقدرررر لذت بردم، چقدر توانا بودم و دیدم ک استعداد زیادی در یادگیری دارم مخصوصا ورزش ک ب نظرم برای روز اول خودم بسیاار از افراد دیگه بهتر بودم، و اینکه معجزه قانون سلامتی منو ب هیچ وجه خسته نمیکرد و عاشقانه و با لذت ورزش میکردم.
چقدر همکاری دونفره شما دو عزیز رو دوست دارم، این یک دلی، این هم رکابی، عالیه عالی. این خنده های خانم شایسته جان، خاطرات خنده دار و لحن بانمک استاد عزیز.چقدر دوست دارم.
اراده بسیار شما ک توی این سرما حرکت کردین و ب کارهای پراردایس رسیدگی کردین رو بسیااار تحسین میکنم، واقعا مشخص بود هوا سرد هست ولی شما اهرم لذت خوبی ساختید ک حرکت کنید و هدف هاتون رو تیک بزنید، ب نظرم آدم زندگیش ک کلا میره رو انتخاب هدف و تیک زدن، یعنی همون زندگی هدفمند، دیگه اهرم لذت قوی و لذت بخشی ساخته میشه تو ذهنش برای حرکت کردن، ب قول شما تو جلسه آخر قدم 7،
ایمان ایمان میاره، ترس ترس میاره*
اگر بزاری ترس بهت غلبه کنی و از چالش های کوچیک شروع ب حل کردن نکنی رفته رفته یه آدم ضعیف و افسرده میشی. اگر یواش یواش نری تو دل ترس هات و ناشناخته ها تبدیل ب یه شخصیت ضعیف و ترسو میشی.
عزت نفس بالای شما رو بسیار تحسین میکنم، من عاشق هودی ام و وقتی میخوام بپوشم کلاه اش رو کمی خجالت میکشم اولش، ک وای الان زیبا بنظر میرسم ینی، الان بقیه نگن نگاش کن عین بچه ها کلاشو گذاشته، تازه شما بند کلاه اش روهم سفت کردین، تازه شما نمیگید ببین قراره میلیون ها آدم منو ببینن، شما نمیگید الان این آدم درست حسابی عه از کنارم رد شد چه فکری در موردم کرده، شما راحتی خودتون براتون مهمه، شما از شخص خودتون می پرسین عزیزم الان سردت هست؟ دوست داری لباست رو چطوری بپوشی، هرطور خودت راحتی بپوش، کاری ب بقیه نداشته باش، مهم نیست از نظر دیگران زیبا بنظر برسی، زیبایی تو ب درون توعه، ب فرکانس زیبات هست.
مورد مثبت بعدی درخواست خانم شایسته عزیزاز شما برای تعویض سینک ظرف شویی هست، با اینکه شما میتونستید بگید نه سینک نو هست، نه من وقت عوض کردن اش رو ندارم، ولی ایشون چون راحتی خودشون مهمه براشون، چون میگن ثروت اومده ک ب من خدمت کنه و زندگی منو آسان کنه از شما با عزت نفس درخواست میکنن و شما عاشقانه پاسخ شون رو قبول میکنید و سخاوتمندانه وقت میگزارید و براشون نصب میکنید، شما ب پاس زحمات ایشون برای آشپزی و تمیزکاری درخواست شون رو قبول میکنید.
درصورتی ک تو ذهن من اینه ک تا چیزی خراب نشه عوضش نکنیم خب چه کاریه؟ ولی اگر نعمتی تولید شده ک باعث راحتی و لذت بیشتر من میشه خب بخرم و ازش استفاده کنم، حتی اگر محصول قبلی سالم بود، و اگر من از اون محصول جدید استفاده کنم اتفاقا سپاسگزارتر هستم چون با قبلی عه اذیت بودم، و اینطور با قدردانی از محصول جدید و تکرار و بازگو کردن اون نعمت خداوند منو آسان میکنه برای آسانی های بعدی و هدایت های لذت بخش بعدی از راه میرسن، البته بخش زیادش هم ب احساس لیاقت برمیگرده، اینکه من لایق استفاده از بهترین و راحت ترین و کاربردی ترین ابزار هستم
واقعا سپاسگزارم از هر دوی شما عزیزان، استاد ک خیلی باحوصله برامون توضیح میدن راجع ب ابزارها ک باور فراوانی در ذهن پرورش میاد، ک اصن می بینم چنین ابزاری وجود داره و هست و میشه همه ش رو تهیه کرد فقط برای تجربه، میشه کارها انقدر ساده انجام بشه و هر کاری ابزار مخصوص خودش رو داره ک کارها راحت تر و لذت بخش تر انجام بشه نه صرفا با زور بازو. و هم چنین خانم شایسته عزیز ک عاشقانه از تک تک قسمت ها فیلم میگیرن برامون و لحظه های زیبا رو برامون شکار میکنن، و انقدر سخاوتمندانه میخوان ما توی تک تک لحظات زندگی شون شریک باشیم و درس یاد بگیریم از استاد عزیزمون، مخصوصا اون قسمت گوگل کیپ ک ب اصرار شما گرفته شد، واقعا سپاسگزارم بابت این سخاوت، و خدا رو شاکرم بابت چنین نعمت رایگانی ک در اختیارم گذاشته و من باید خیلی بیشتر قدرش رو بدونم، واقعا این عصر جدید و اینترنت چه نعمت و موهبتی عه ک خداوند مسخر ما کرده.
خداااای من استاد این دیگه چه تجربه ای بود ک دیدممممم، اصن مگه میشه هم چنین پکیجی؟؟؟ هوای سرد باعث مه بشه ک اطرافت کلیییی ابر باشه ک انگار وسط ابرایی، بعد هوا سرد باشه و تو بری تو هاتاب، من دیگه رددددد دادم، ینی میشه این همه نعمت و زیبایی رو باهم تجربه کرد؟ من اصن نمیدونستم میشه چنین تجربه ای هم داشته باشی، میشه تو سردترین شب سال بری سونا، اونم سروپوشیده نه، باز، سقف ات آسمون خدا، سقف ات ابر، اصن این خود بهشت عه ک. استا مرزهای تجربه نعمت در ذهنم جا ب جا شد، خیلی کار دارم با خدا، خیلی خواسته ها هست ک مصمم میخوام شون و ب خودم میگم تو باید تجربه اش کنی.
استاد واقعا سپاسگزارم ک ب این نعمت ها رسیدین و راهش رو دارین ب ما آموزش میدین، و من مصمم تر میشم ک ادامه بدم، مصمم تر ب الهامات خدا چشم بگم، بگم راه همین است و بس، بگم بابا عقل ناقص من کجا میتونه دو دوتا چارتا کنه ک ب این نعمت ها برسه، اگ من ب الهامات و هدایت خدا چشم بگم اون وقت وارد مسیری میشم ک پول خودش دنبالم میاد، اصن این ایده میده ک اینکارو بکن از زندگیت لذت بیشتری ببری، خدایا شکرت چقدر ثروت خوبه، چقدر عاشقانه مشتاقم ک بهش برسم و کلی تجربه کسب کنم، سپاسگزارم بابت اشتراک گذاشتن نعمت هاتون، نوش جان تون، در پناه الله باشید.
سلام ب شما دوست خوبم حسن جان
امیدوارم حالِ دل شما هم عالی عالی عالی باشه و قلب تون پر از احساس خوب باشه.
خیلی ممنونم ک برام نوشتید و ابراز محبت کردین، پیام شما هدایتی از سمت خدا بود ک ادامه دیدن زندگی در بهشت رو شروع کنم از قبل چندین بار بهم گفته بود هدایت خانم ولی من گوش ندادم. غرق دوره 12 قدم شدم، مخصوصا قدم 9 جلسه 2، این عبارات تاکیدی دیوانه ام کرده، از امروز اتفاقات جالب شروع ب رخ دادن کرده خدا میدونه با ادامه دادن و تایید کردنم چقدر نتایج بزرگ خواهد بود.
ب خودم گفتم تا یه قسمت زندگی در بهشت نبینی پاسخ نمیدی ب حسن جان، و هدایت شدم ب قسمت 136 و 137، وای ک نگممم چقدر قلبم باز شد، چقدر حس خوب گرفتم از دیدن این قسمت ها، چقدر نشانه بود برام ک خدا باهام صحبت کرد و گفت کارت درسته ادامه بده، چقدر خواسته ها در من بیدار شد و با خدا کلییی صحبت کردم، نگم برات از متن انتخابی دوست عزیزمون، لطفا برو بخون متن انتخابی 136 زندگی در بهشت رو.
از خدا خواسته بودم ک چطور احساس بهتری رو در طول روز تجربه کنم، چطور زندگی ام از این شادتر، زیباتر، چطور با همین امکاناتی ک دارم، با همین انسان های اطرافم بیشتر از زندگی لذت ببرم، بیشتر بخندم، بیشتر شادی کنم. اولا گفت برو ب دیدن زندگی در بهشت ادامه بده بعد هدایت ها اومد و اومد.
مثلا میدونی امروز بعدازظهر بعد از نیم ساعت ک رفتم مغازه برقا رفت، وسط دیدن سریال بودم، گفتم آخ جووون، ینی با چنان شادی ای در مغازه رو بستم ک بقیه مغازه دارا ای بابا چرا برق رفت من آخ جون کنان مثل آهو رو ب سوی خانه می دویدم. وقتی هم خواهرم درو باز کرد گفتم تایم کاری فقط نیم ساعت ههههههه.
ناعمه قبل 12 قدم چطور بود؟ چنان حرص پول میزد ک، باید آن تایم میرفت، آن تایم می اومد، اگر بیرون میرفتیم با خانواده فکرم پیش پول و مشتری بود، خلاصه سختی میدادم ب خودم، رفته رفته تایم کاری کم شد، رسید ب دو ساعت و نیم در روز ههههه، و خدا رزق منو می رسونه همچنان.
حالا چرا خوشحال شدم گفتم خدایا چه پلنی داری برا من ک لذت ببرم، خودم فکر گیکردم شب برم دوچرخه سواری هوا خیلی خوبه.صبح از خدا خواسته بودم چطور لذت بیشتری ببرم، و پلن خدا چی بوددد، برقا بره، من سریال رو بیام خونه در آرامش بیشتر ببینم، بعد تموم شدن بگه پاشو برو بالا پشت بوم، هوا رو میگی، نسیمی می وزه ک من فقط حضور خدا رو حس میکنم کنارم.
اومدم نشستم این کامنتو خوندم، نشستم باهاش حرف هااااا زدم، خواسته هااا گفتم، قلبم باز شد، ویوی چراغونی شب چقدررر زیباست، سکوت شب با نسیم خنک ک ب صورتت میخوره چه حس زیبایی عه، بخدا اگه منو ول کنی تا صبح میتونم از این فضا لذت ببرم، واقعا ما ک خدا رو در قلب هامون داریم چی کم داریم!؟
عمرا اگر من این حس رو توی جمع های دوست های خفن و تفریحات لاکچری بگیرم، اصن این حسه یه چیز دیگه است، من حتی تو بهترین تفریحاتم مثل همین مسافرت اخیرم لحظات ناب و رویایی ام رو اختصاص میدادم ب هم صحبتی با خدا، ینی یه جوری جمع رو می پیچوندم ک نگم برات ؛) بهترین لحظات روزم رو مخصوص خودمو خداجون می چیدم پلن می چیدم، ینی میخوام بگم آقا گشتم نبود نگرد نیست ک شفیقی بهتر از خودش سراغ ندارم، دارو و درمانی بهتر از خودش نییست حتی وسط خوش ترین لحظاتم یادش می افتم و میگم این مسافرت عه تو بودی هااا. تو منو اوردی
فرکانسو ببین آخه، راستی چند وقتی نتونستم پیام های شما رو بخونم، اولا بگم خیلی قلب پاک و تحسین گری دارین، خیلی کامنت های روان و سلیسی می نویسید و این تعهد ب کامنت گذاشتن و عمل کردن تون ب قانون رو تحسین میکنم. و داشتین از مهاجرت تون میگفتین از شجاعت ها و ایمانی ک ب خرج دادین، نتیجه اش رو میشه بهم خلاصه بگین :))) چه خبرا خدا چه جایزه هایی بهتون داد؟ بگین ایمان مون قوی تر شه، ممنون.
می دونین قراره مغازه رو چند روز دیگه جمع کنم بره، من جام اونجا نیست، اصلا ب اونجا تعلق ندارم، نمیدونم هم قراره چیکار کنم، میخوام بپرم تو بغل خدا.
امروز مامانم ب عنوان تلاش های آخر گفت برا چی داری می بندی من نمیدونم چرا این همه سرمایه رو هدر دادی، حالا ک بعد یه سال جا افتادی میخوای خرابش کنی، گفتم مامان من نمیدونم قراره چیکار کنم، گفت بالاخره بیکار ک نمیتونی بمونی، گفت باز میخوای تو مترو و اتوبوس ها کله صبح بالا پایین شی!؟؟؟ گفتم نه نمیدونم، مامان ول کن نمیدونم. بحث رو تموم کردم ک بیشتر نجوا نره تو مغزم. بعدشم بی خیالش شدم. اصن روانم شاد میشه وقتی فکر میکنم ب اینکه پلن خدا ینی چی میتونه باشه!؟ اره خلاصه منم قراره یه مهاجرت داشته باشم به سوی خودش، هیچی نمیدونم، فقط میدونم مغازه رو نمیخوام :/، روزی چند بار میگم انی مهاجر الی الله باباااااا، من جام تو رودخونه نیست ک جام تو اقیانوسه، من لیاقتم خیلی بالاتر از اینه، من باید از زندگی راضیییی باشم، باید با شور و شوق و انگیزه از خواب پاشم. میخوام ازت و ایمان دارم هدایتم میکنی. خودمو سپردم ب خودش، من هیچییییی نمیدونم. خیلی گفتن این کلمه حال میده.
حرف های چند روزه مو نوشتم و نوشتم، مرسی ک خوندی در پناه الله باشی دوست خوبم.
به نام خدای هدایتگر و بخشنده ام
سلام ب شما دوست عزیزم هیوا جان
چقدر اسم زیبایی دارید، من عاشق این اسم هستم، هیوا ب معنای امید و آرزو.
ازتون ممنونم ک برام نوشتید هدایت خداوند بر من بود ک مجدد کامنت خودم رو بخونم و قدرت بگیرم برای ادامه مسیرم.
عزیزم من هنوز مغازه رو دارم و ساعاتی در روز وقتم رو اختصاص دادم ب اومدن اینجا و پول ساختن و مولد بودن، خدا خودش برام مشتری میشه با اینکه اجناسم هی کمتر و کمتر میشه ولی خدا قدرتشو بهم نشون میده،رزاق بودنش رو در تک تک مشتری هایی ک خودش میفرسته می بینم.منم ک رهای رها.
هیواجان گویا باید اینجا بمونم تا از لحاظ فرکانسی ب یک مدار بالاتری هدایت بشم و بعد جهان ب راحتی منو جدا کنه. درحال حاضر دارم برنامه نویسی یاد می گیرم، مطمئنم قراره راه های جدیدی باز بشه برام، خدا از طریق دستان نازنینش هدایتم کرد و گفت برو شروع کن و برنامه نویسی رو یاد بگیر، من برای اولین بار با یک دوست از بچه های عزیز سایت آشنا شدم و خداوند از طریق ایشون مسیرم رو مشخص کرد، ما کلییی حرف زدیم اون روز و ب طور معجزه آسایی فرکانس هامون به هم برخورد و این چقدر قانون ثابت جهان رو بهم یادآوری کرد. ک زوری نزنم برای انجام کاری فقط رو خودم کار کنم و اجازه بدم جهان ب آسانی خواسته هام رو وارد زندگیم کنه، ب آسانی یعنی معجزه وار، طوری ک بعدا میگی واقعا چی شد ک من ب این خواسته ام رسیدم ینی همینقدر آسون، ابر و باد و مه و خورشید دست ب دست هم میدن.
بله عزیزم ب این صورته داستان الان زندگیم، اولش خیلیییی مقاومت داشتم برای یادگیری، ینی من توی دانشگاه بخاطر این درس ک الان دارم خودم خودم رو آموزش میدم، توی دانشگاه ترم اول انصراف دادم و گفتم من از برنامه نویسی متنفرم الان فهمیدم اصلانم سخت نیست من آموزش درست ندیده بودم، و اصلانم یادش نمی گیرم، یه چراغایی تو ذهنم روشن شده ک دیوانه شدم، هدایت خدا رو هرلحظه می بینم، خدا ب من گفت فقط ایمانت رو نشون بده و قدم بردار و من دارم روزانه تایمی رو اختصاص میدم ب آموزش دیدن، نمی دونم پلن خدا چیه، ولی میدونم باید این قدمارو بردارم تا مسیرم مشخص بشه، تا ب مسیر یونیک خودم هدایت بشم.
جاتون خالی دیشب تو بارون قدم هاااا زدم و باهاش سنگامو باز کردم، با خودم جنگ ها داشتم، دیدم من ترس داشتم از یادگیری، ترس از ینکه شکست بخورم، ترس از اینکه من بلد نیستم، اگر گیر کنم وسطاش کی میخواد کمکم کنه، ترس از وارد چالش جدید شدن،کل عمرم میترسیدم از کد نوشتن و فکر میکردم این کار فقط برا مخ هاست، برای نابغه هاست، ولی خدا هدایتم کرد ب فایل ذهنیت قدرتمندکننده یا محدود، قسمت ورود ب چالش ها. بعدش چنان انگیزه ای گرفتم و اومدم اهرم لذتش رو نوشتم و عاشقانه شروع ب یادگیری اش کردم، امروز هم سایتی ک دارم میزنم رو بهبود دادم و کلیییی مهارت کسب کردم، کلییی بهبود میده شخصیتم رو وقتی پیروز از این چالش بیرون بیام و کلییی ب خودم افتخار میکنم.
خلاصه عزیزم بله در این مرحله زندگی ب سر می بریم، خیلی رهاتر شدم ب لطف دوره 12 قدم، هر جلسه اش پازل شخصیتم رو میچینه و خدا قششنگ باهام حرف میزنه و تو این مسیر دستم رو گفته و باهم قدم میزنیم تو اون جاده جنگلی و صاف.
دوستت دارم عزیزم، مرسی ک برام کامنت گذاشتی، چند وقت دیگه هم اگر بپرسی وارد مرحله جدیدتر میشم و این رشد و پیشرفت بهبود همچنان ادامه داره.فقط باید حرکت کرد تجربه کرد رفت تو دل ترس ها، ب قول استاد ایمان ایمان ایمان حرکت حرکت حرکت، خدا بهمون توفیق حرکت و شجاعت رو بده، در پناه الله باشی دوست خوبم
سلام هیوای عزیزم
خدا خدا دیوانه شدم رفتتتت
عزیزدلم ازت ممنونم ک برام این نوشته الهی رو ارسال کردی، من این کامنت رو روی چشمم میزارم و قدرش رو خیلی میدونم.
میدونی اشکم در اومد وقتی خوندم و همون لحظه ب خدا گفتم خدایا تو چقد کافی هستی، چقد هستی همیشه بودی قربونت برم من.
کامنتت رو توی دفترم نوشتم، خدا قشششنگ داشت باهام حرف میزد، اخه 1 ساعت پیش ازش نشونه خواسته بودم گفتم آرومم کن باهام حرف بزن.
میدونی امشب مشتری اومده بود برا مغازه ام ک بیاد جای من و کل وسایلم رو برداره، داره نزدیک میشه موعود ایمان، موعود ایمان ب غیب، هیچی نمیدونم، ولی حتما خیره، من قراره ب اون جایگاهی ک دوست دارم برسم. ترس از ناشناخته ها، ترس از اینکه خدا منو فراموش میکنه اومده بود ب قلبم ک خدا خودش آرومم کرد، دارم قصری ک ساختم رو نابود میکنم و میخوام از اول برای دل خودم بسازمش، این سخته این ایمان ب غیب میخواد، حرف های بقیه ….فکت محکمی از گذشته ندارم، مطمئنم این حرکت نقطه عطف تصمیمات مهم ترم در آینده میشه.
دوستت دارم عزیزم، بازم ممنونم ازت ک لطف کردی و برام نوشتی، چه قلب پاک و مهربونی داری، خداروشکر برای حضور چنین دوستان صالحی تو زندگیم.در پناه خدای هدایتگر و بخشنده باشی.