سریال زندگی در بهشت | قسمت 123

به نام الله مهربان

سلام استاد عزیزم و مریم خانم گرامی

راستش من نفهمیدم این دستگاه اون شکل هارو میزنه رو قهوه یا خودتون باید درست کنید، ولی کاملا مشخصه که قهوه ای که میده الص الصه.

من خودم از بس که این پودر قهوه ها ضایع و به درد نخوره، دیگه اصا به چشم یه چیز به درد نخور به قهوه نگاه میکنم چون بیشتر از نسکافه یا کاپوچینو یا هات چاکلتو اینا خوشم میاد، ولی با این توضیحاتی که شما دادید، فهمیدم که نه بابا، قهوه اصل و تازه اصلا دنیای دیگه اییه و خیلی باحاله مثل اینکه، ایشالا شاید بخوام تجربشم بکنم یه روزی.

ما والا اینقدر که استاد به زیر آب گرم بودن در زیر باران سرد عشق و علاقه نشون دادن، خداییش عاشق اینکار شدیم، یعنی استادو میبینم تو اون جکوزی میگم آخیش، چه حالی میده به به. خدایاشکرت. قهوه خفنم کنار دستت، جانم!!

شما فقط فراوانی رو ببین جان من، اینقدر تقاضا زیاده که عرضه نمیتونه جوابگو باشه و شیش ماه استاد منتظر مونده، تازه این دستگاهی که نسبت به اونایی که استاد تعریف کردن محدودیت داره تازه، ولی ببین چقدر تقاضا بالاست، چقدر هرروز مشتری بیشتر میشه، چقدر هرروز قدرت خرید بیشتر میشه، وضع مالی مردم از لحاظ کلی بهتر میشه، آمریکایی هام که فقط در حال خرید کردن هستند، به قول استاد وحشتناک فقط دارن میخرن.

خدایاشکرت عجب چیز خوشگلیه. ما اصولا یا به یه تضادی برمیخوریم و یه خواسته ای در وجودمون شکل میگیره، یا یه چیزی رو میبینیم که یه کسی داره و ما هم میخواهیمش، الان استاد اینو نشون داد من عاشقش شدم منم میخوام. خدایاشکرت که یه خواسته جدید در دلم شکل گرفت، خواسته ای که برای تو هیچه و اگر باورت کنم از بینهایت دستت که من حتی فکرش رو هم نمیتونم بکنم من رو به خواسته ام میرسونی، به شرط ایمان، به شرط این که من هم به تو ایمان بیارم و تو رو بخوانم اون وقت تو هم اجابت میکنی درخواست درخواست کننده را. به راحتی، به سادگی، با لذت، با عشق، با کمال زیبایی و تکامل البته. به شرط اینکه من موانع سرراه رو بردارم، ترمزهارو بردارم، به اندازه کافی گاز هست، مسئله اصلی ترمزهان که تا وقتی برداشته نشن، تا وقتی که دریچه های این سد باز نشن آب با سرعت وحشتناکش جاری نمیشه،تا وقتی پنجره ها باز نشن نور بی وقفه و زیبای خورشید داخل نمیتابه، تا وقتی دستتو از جلوی بینیت برنداری هوا جریان پیدا نمیکنه، هوا همیشه هست، نور همیشه هست، آب همیشه هست، تو باید دستتو برداری، تو باید درو باز کنی، تو باید پنجره رو باز کنی پرده هارو بکشی. اون موقع خود به خود وارد زندگیت میشه. چون طبیعیش اینه، قرار بوده که اینطوری باشه، خدا بیشتر از تو میخواد چون وقتی به خواسته هات میرسی باعث گسترش جهان میشی، هرخواسته ای معنویه، ثروتمند بشی، سلامت بشی، شاد بشی، روابط خوب داشته باشی، خوشبخت باشی، در همه حال باعث رشد جهان میشی و خداوند اینو بیشتر از ما میخواد.

و باز هم فراوانی رو ببین که استاد فقط چندین هزار دلار فقط نابود کرده😂🤣 و باز هم ببین که فقط همین یه کیف قیمتش پنجاه شصت میلیونه، و از اون جالبتر اینکه ما لیاقت و توانایی اینو داریم که به دلار درآمد داشته باشیم و بتونیم راحت خرج کنیم، اصلا همینجا تو ایران به دلار درآمد داشته باشیم و به ریال خرج کنیم، چرا که نه؟ لیاقتشو داریم، تواناییشو داریم، خدا هم بیشتر از ما میخواد و حمایتمون میکنه، و هدایتمون میکنه.

راستی میخوام برگردم اول اول فایل، در مورد سوالاتی که میپرسیم که چطور از این بهتر و راحتتر و ساده تر، من اینطور حس میکنم که این سوالا حتما نیاز نیست که با صدا پرسیده بشن، میتونه حتی وقتی داریم یه کاری رو انجام میدیم، تو دلمون حس کنیم که چطور این میتونه راحت تر باشه حداقل همین الان که خودم راحت تر باشم، مثلا تو دلمون بگیم مثلا این وسیله رو چطور کنار دستم قرار بدم که هم ازش راحت استفاده کنم هم جاش مناسب و خوب باشه، بعد دفعه بعد دوباره حس کنیم که یه جای راحت تر و بهتر بذاریمش که راحت تر بتونیم استفاده کنیم، خلاصه آره من خودم اینجوریم که تو دلم این سوالارو میپرسم، پرسیدن که حالا یعنی تو دلم حس میکنم، یعنی اون سواله در اعماق وجودم پرسیده میشه و بعد احساسش بهم منتقل میشه که یه کاری بکنم تا کارم راحت تر و ساده تر و بهتر و سریعتر بشه.

خدایاشکرت

عشقین

دستتون در دست الله یکتا