به نام خالق یکتای هستی
به نام مهربان خدای اسمانها و زمین
سلامی گرم و از روی عشق به همه دوستان و عزیزانم
خداوندا هزاران بار شکرت که یه قسمت دیگه از سریال پر از درس و آگاهی و پر از حال خوب رو دیدم و اینجام که بنویسم از این درسا
این سریال همه مدله درس داره: هم در مسیر رشد و بهبود شخصیت ، هم در جهات یاد گرفتن و دیدن عملی قوانین خداوندی توی زندگی افرادی که آگاهانه توجه میکنن به این قوانین و هم اینکه اطلاعات جانبی متفاوتی هم به ماها داده میشه جور ی که بیشتر ما الان با یسری وسایل و ابزارهایی آشنا هستیم و کاربردشون که شاید هیچ زمان توی زندگی عادیمون نمیدیدمشون و یا یاد نمیگرفتیم که چه کاربرد هایی دارن
و البته اینو بگم که اینجا کارگاه عملی برخورد با مسائل، عملی کردن ایده ها و نتیجه گرفتن و درس گرفتن ازشون هم هست
خدایا هزاران بار شکرت که معلم آگاه و همه فن حریف رو در مسیر زندگی من قرار دادی و بهم گفتی خب، اگه دوست داری زندگیت رو بهتر کنی، اگه هدف داری، اگه کمک میخوای اگه راهنمایی میخوای، اگه نیاز به انگیزه و حال خوب داری توی راهت، بفرما اینم یه بستر مناسب فقط خوب گوش بده، خوب ایده بگیر، خوب برای خودت زیبایی ها رو ببین و تحسین کن و بفهمشون و حرکت کن، همونطور که معلمت هر روز و هر ساعت داره قدم بریداره، داره اقدام میکنه و یه جا نمیشینه شیک و بگه اکی، کارا رو انجام بدید منم ناظر، همون کاری که خیلیا انجام میدن و البته همیشه هم حالشون بده و شاکی هستن
اقا ما اینجا غر زدن نداریم
ما اینجا حال بد نداریم، شاید هم داریم اما توی حال بد و احساس بد نمیمونیم و سریع خودمونو آزاد میکنیم، گیر نمیدیم به مسائل تا ذهن و قلب به آرامش و هماهنگی برسه، انرژیمون رو صرف کارهای دیگه که میتونیم انجام بدیم میکنیم و البته که همه امید و ایمانمون هم به خهمون خدایی هست که یه روزی ما رو آورد اینجا و گفت تا آخرش باهات هستم به شرطی که خودت هم بخوای
حالا ما اینجاییم و داریم یاد میگیریم و به اندازه تمرین و تکرار و عملمون، نتایج خوشکل و خوب خوب میگیریم، رشد میکنیم و کمک میکنیم بقیه هم طبق درک و فهم ومدارشون، رشد کنن و بهتر بشن و این یه جریان دائمیه و تمام نمیشه و چقدر من شادم که هر روز جا برای بهتر شدن هست
آقا هر کسی الان بیاد پرادایس و نگاه کنه اطرافو میگه چیزی کم نداره اما استاد هر روز برای همین بهشت، ایده داره، هر روز بهترش میکنهو اینجوری لذت دائمی میبره
حرکت میکنه و هی مسئله حل میکنه و بعد میاد با حال خوب با شوق و ذوق از حل اون مسئله، مسیرش رو به ما توضیح میده و به من نشون میده که این یه مسیره که طی شده و هی یاد گرفته و اجرا کرده
همین چیکن تراکتور رو اگه ببینیماز روز اول تا حالا قدر کارا انجام شد، چقدر راهها امتحان شد، چقدر ایده ها عملی شد و هی ایده ها بهبود پیدا کرد و تجربه های بزرگ و بزرگتر حاصل شد تا جایی ه اینقدر اعتماد به نفس رفت بالا تا این جسارت و شجاعت شکل گرفت تا این سازه پیاده بشه
برای همین سازه چقدر راههای متفاوت امتحان شد مثل اون چرخا و چون اشتیاق و علاقه وجود داشت و استاد میدونست که درسته حالا توی اون لحظه نمیدونه همه قدما به چه شکل هستن اما به مرور هی آزمون و خطا انجام شد و نتایج هی بهتر و بهتر شدن
پروژه چیکن تراتور و پروژه ها و کارهایی از این قبیل خیلی مزایا دارن: قشنگ میری تو دل ترسات، اون ترسایی که قدمات رو خشک میکردن و نمیتونستی قدم از قدم برداری. یعنی میری تو دلش و با وجودیکه قدم بعدی رو شاید دقیق ندونی اما با اون امید و توکلی که از خداوند توی قلبته، کار رو استارت میکنی و بهد گام به گام هی میگی خدایا شکرت ببین چکار کردم؟؟ و گاهی حتی خودت تعجب می کنی..
مزیت بعدیش اینه که اگه کسی مثل مریم نازنین پا بپای شما باشه ، عشق و علاقه و محبت رو توی وجود هر دوطرف، بیشتر و بیشتر میکنه.اون همکاری کردنا، اون شوخی و بامزه بازیا همه و همه عشق و از طرف دیگه احترام متقایل رو افزایش میده و چی برای یه زوج بهتر از اینکه همراه باشی و با هم لذت ببرید از بهبودهایی که توی زندگیتون ایجاد میکنید
مزیت بعدی، غلبه بر یسری نقطه ضعفه مثل اینکه قبلا هیچ علاقه و انگیزه ای به کار در سرما نداشتی ولی حالا با یه اهرم رنج و لذت و مرور اجمالی توی ذهنت، میفهمی که دیگه باید توی سرما هم کار کنی و این لذت و تجربه رو هم داشته باشی وبعد با تکرارش، این برات عادی میشه و شاید یادت بره که روزی این یه ضعف بوده و حالا رشد کرده و به اینجاها رسیده..
خدایا شکرت هزاران بار . وقتی این مسیر رو مرور میکنم و حالا این نتایج عالی و بدون نقص رو میبینم ایمان پیدا میکنم که این روند توی همه مسائل زندگی وجود داره
اینکه من با هر تضاد و مواجه شدن با هر مسئله دقیقا برام معلوم بشه چی میخوام،هدفم چیه و بعد با عشق و شوق و ذوقی که توی همون مسیر دارم باورهایی بسازم در راستای شدن با ایمان به نیروی غیب و دستان بی انتهایی که برای هدایت من میفرسته مثل همین آقای جو که استاد آگاهانه ازشون تعریف کردن، از همه ویژگی های مثبتشون و ایده های خوبی که داشتن و اینکه ایشون هم میدونست از زندگیش چی میخواد و داره لذت میبره
داشتم فکر میکردم این انسان با ۶۴ سال سن، دوست دختر دارن و چقدر خوبه که اینا سخت نمیگیرن به خودشون و حرف بقیه و شاید قضاوتها براشون اهمیت نداره مثل مادر این خانم که با ۹۴ سال سن، تولد گرفته
اینا همش از انگیزه داشتن میاد از امید میاد به اینکه من زندم و باید از لحظه هام لذت ببرم و من عمدا این افراد رو تحسین میکنم که میدونن چی میخوان و براشون اهمیت داره
مثلا امروز که استاد داشتن از آفتاب و خورشید و گرمی هوا صحبت میکردن به خودم گفتم ببین، روزای ابری و سرد مثل یه تضاد هستن که دقیقا برای ما مشخص میکنن که ما چی دوست داریم و اینجوری ارزش و اهمیت خورشید و نورش برامون مشخص میشه و میگیم آره من روزای گرم و آفتابی با خورشید تابان رو میخوام
چقدر خوبه هر تضادی همینطوری واضح کنه خواسته ها رو
چقدر آسمون آبی و خوشکل بود با اون تیکه ابرای کوچولو سفید
استاد چقدر این بوقلمونه خوشکل شده و با چه غرور و نازی هم راه میره یعنی خودش میدونه که چقدر زیباست و به خودش افتخار میکنه: پرها سفید یکدست و صورت و سر آبی ، خدایا شکرت بابت تک تک مخلوقاتت که همشون نشون دهنده قدرت و قوانین تو هستن
ببینیم به یاری خدا اون تریلر باید چه گام های تکاملی رو طی کنه تا آماده استفاده و لذت بردن بشه
راستی ارزش ابزارهای خوب رو دوباره اینجا هم دیدم. اون پمپ دستی میلواکی که با یه باطری کار میکنه.. خدایا هزار بار شکرت …
خدایا من هزاران بار تحسین میکنم این کمپانی فوق العاده رو که وسایلش همه جوره سادگی و رفاه و امنیت رو برای استفاده کنندگانش افزایش داده و چقدر کارها آسونتر شده یعنی دیگه نیاز نیست استاد به برق وصل کنه این وسیله رو یا اگه اصلا نبود، باید میرفتن توی صف گازوئیل و هزار برنامه دیگه اما حالا با یه ابزار مناسب داریم راحت و ساده توی محیط زندگی خودمون، سوخت تراکتورمون رو تامین میکنیم و لذت میبریم از ثروت هایی که داریم که همشون در راستای لذت بردن بیشتر از زندگی هست ” ثروتمند بودن با شکوه است”
ممنونم استادم که مجددا اهمیت نوشتن لیست کارها رو بهم یادآوری کردید و اینو بگم که لیست من هم هر روز بیشتر میشه و با هر تیکی، من بزرگتر با اعتماد بنفس تر و هماهنگ تر میشم با اصل خودم که خواهان نظم و عمل و نتیجه گرفتنه
همه اینا برای اینه که من از زندگیم لذت ببرم و شاد باشم
ممنونم استادم و مریم زیبا
برای هممون در این مسیر سراسر زیبایی ، نعمت های بی انتهای خداوند رو آرزو میکنم
یک خبر خوب درباره «دوره ارزش تضاد | مسائل دلیل اساسی پیشرفت»
این دوره یادآورکنندهی آگاهیهای مهمی است که سوخت لازم برای ساختن ایمانی را در وجودمان فراهم میسازد که عمل میآورد و شرایط دلخواه را برایمان خلق میکند.
ما قبل از ورودمان به این جهان، خاصیت فرکانسی این جهان و قوانینش را به خوبی می شناختیم و می دانستیم که برای تجربه خودمان و توانایی که برای حل مسائل داریم و پرورشِ آن، به محیطی نیاز داریم که اولاً به ما کمک کند تا خواسته های خود را بشناسیم و سپس با پاسخ به فرکانس های ما و هدایتمان در مسیر آن خواستهها، در حکم محیطی مساعد برای خلق آن خواستهها نیز باشد.
ما به خوبی می دانستیم که راه گسترش ما به عنوان یک خالق و بروز توانمندیهای بالقوهمان، فقط و تنها فقط از مسیر عملی کردن ایدهها، راهکارها و الهاماتمان برای خلق خواستههایی است که از طریق تضادها برایمان واضح شده است.
زیرا ما از ماهیت فرکانسی خودمان- که استاد خلق خواستههایش به وسیله باورهایش است- به خوبی مطلع بودیم و ارزش تضادهای زندگیمان را میدانستیم. به همین دلیل، شور و اشتیاقی سوزان برای تجربه ی این توانایی (توانایی حل مسئله) در این جهان فیزیکی داشتیم
اما متأسفانه آن آگاهی خالص که به پشتوانه اش وارد این جهان شدیم را فراموش کرده ایم. همان پشتوانه ای که، سوخت لازم برای اشتیاق و انگیزه مان بود تا کنجکاو و مشتاقِ مواجه شدن با تضادهای زندگیمان و رشد ظرف وجودمان باشیم به وسیلهی تحقق بخشیدن به خواستههای واضح شده از طریق آن تضادها
به همین دلیل- یعنی عدم درکِ ارزش تضاد و نقش آن در رشد و پرورش استعدادها و تواناییهایمان- است که اکثر ما وقتی با تضادی مواجه میشویم، اینچنین آشفته و نگران میشویم و بدتر از همه فکر می کنیم زندگی بسیار لذت بخش تر می بود اگر، هیچ تضادی وجود نداشت یا به هیچ ناخواستهای برخورد نمیکردیم.
اما جهان برای رشد و گسترش باید با تضادها همراه باشد. تا «شخصیتِ خالق» را از «شخصیتِ قربانی» سرند کند.
تضادها، اهرمهایی هستند که با یادآوری خواستههایمان،مانع ساکن ماندنمان و به قول قرآن «فاسد نشدنمان»، میشوند.
زیرا انگیزههای لازم برای تحقق خواستههای واضح شدهمان، از دل همان ناخواستهها متولد میشود و وقتی این انگیزهها با باورهای قدرتمندکننده و هماهنگ با آن خواستهها همراه بشود، آنوقت کن فیکون میشود.
✅دوره ارزش تضاد، با بررسی آیات قرآن، منطقهایی قوی برای ساختن باورهای قدرتمندکننده و ایمانی راستین، در اختیارمان قرار میدهد تا در لحظات برخورد با ناخواستهها، به جای ناامیدی یا پذیریش آن شرایط به عنوان سرنوشتی غیر قابل تغییر، یا احساس قربانی بودن، آگاهانه با هدایتی همراه شویم که از طریق آن تضاد، برای رشدمان آمده است.
بنابراین، اگر بتوانیم ارزش تضادها را درک کنیم و از عهدهی کنترل ذهنمان در این مواقع برآییم، دیگر نه تنها دربارهی حضورشان نگران یا گله مند نیستیم، بلکه به خاطر انگیزههایی که از برخورد با تضادها در وجودمان شکل میگیرد، هر بار فاصله رفتن از مدار ناخواسته به مدار خواسته را کوتاهتر میکنیم.✅دورهی ارزش تضاد، روی پرورشِ این توانایی و بهبودِ دائمیِ آن کار میکند تا به جای فرار از مسائل یا ناامیدی و مستأصل شدن در برابر تضادهای زندگی، با وضوح بیشتری خواستههایت را بشناسی و به مسیر خلقشان هدایت بشوی و به قول قرآن، « تا رشد کنیم».
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD462MB30 دقیقه
بی مقدمه میگم که من عاشقتم به قرآن…آخ دیووونه چقدر دلی مینویسی،چقدر خودتی،چقدر اتصال قوی و محکمی دااررری… من عاشق خودت و دوقلوهای دوست داشتنی ت هستم به قول خودت به مولا کفم برید…هوایی شدم رفت
زیبااااااا !!! من یه عادت جالب و منحصر به فردی که دارم اینه که وقتی دلی با یه نفر حرف میزنم باید تو دل صورتم تو تخم چشمام بهم نگاه کنه… نه نه نشد، نیگا این ور اونور نکن حواست به من باشه؛ زیبایی !! خدایی تو دیگه افتادی روی دور،قشنگ معلومه شیرجه زدی توی بحر حقیقت و آگاهی های کیهانی غرقش شدی رفت دیگه کسی جلودارت نیست دیگه ترمز بریدی و داری بکوب حرکت میکنی دیگه هیچکس و هیچ چیز نمیتونه ذره ای مانعت بشه،، اصلا دیگه آدم سابق نیستی دیگه، با این سرعت فرکانسی که تو داری حرکت میکنی حتی یوزپلنگ هم بهت نمیرسه… تو غرق خدا شدی رفت، تو غرق اقیانوس شدی رفت الان داری توی اعماق اقیانوس سیر میکنیُ گنج ها راز ها حقایق و زیبایی های تو اعماق اقیانوس کشف و استخراج میکنی… قشنگ واضحه که مدارت خیلی بالا رفته صعود کردی رفت الان دیگه صدر جدولی (مگه پریمر لیگه 😁😉😆😆😉) فقط واسه قهرمانی بجنگ و به سهمیه لیگ قهرمانان یا نایب قهرمانی قانع نباش… زیبا جانم اگه موافقی میخام بیام نزدیک تر ، راحت تر و صمیمانه تر حرف بزنیم؛
بذار همین ابتدا یه وصف حال برم؛ دقیقا الان داشتم مصاحبه مسحور کننده «خدا» رو ،خدای فوتبال رو میخوندم که حین خوندن مصاحبه هدایت شدم به سمت این کامنت مشتی و دلی که نشات گرفته از پختگی و تعمق بینظیرته…
(توی پرانتز یه توضیح کوچیک در مورد «خدا» بگم که سوتفاهم پیش نیاد…شاید پرانتزه طولانی بشه… «زلاتان ابراهیموویچ» تنها کسیه توی دنیا که علنا بارها و بارها خودش رو «god» مینامه… مثلا بارها توی مصاحبه هاش با نهایت غرور (غروری که از عزت نفس فرا بشری و درجه روشن ضمیری و البته پشتوانه بسیار بالا نشات میگیره) لقب god رو داده یا مثلاً توی پست اینستا میذاره که god and stutents یا god and sons… جالبه که اونقدر با قدرت کلام باورنکردنیش این رو القا کرده که دیگه خیلی از مردم دنیا خدا صداش میزنن… خوب ممکنه بگی میلاد چه آدم مشرکی رو به عنوان الگوت انتخاب کردی؟! در جواب باید بگم که بعید بدونم کسی اندازه من زلاتان رو بشناسه… زلاتان اونقدر به خودش و خدا باور داره اونقدر عزت نفس افسانه ای و عجیبی داره که بین خودش و خدا فاصله ای نمیبینه…خود=خدا: به این میگن توحید واقعی، به این میگن عزت نفس، البته قطعا منظورش این نیست که اون خدای جهانیان و رب عالمه، منظورش از خدا نامیدن خودش اینه که خدای فوتباله… خدا به معنای خالقه..خالق در طول خالقیت خداوند متعال.. من و تو هم خالقیم و توانایی خلق هر آنچه که بخواهیم تکرار میکنم هررر آنچه که بخواهیم رو داریم، به شرطی که به معنای واقعی کلمه به خالق بودن خودمون به توانایی سازندگی و خلاقیت نامحدود خودمون پی ببریم و «باور و ایمان قلبی داشته باشیم»، زلاتان هر چیزی رو که اراده کرده توی زندگی بدست آورده، راجبه توپ طلا جریانش مفصله و من میدونم چرا… زیبا من خیلی خیلی حرف دارم راجبه زلاتان و میخوام بیشتر و بیشتر راجبه این شخصیت تکرار ناشدنی حرف بزنم… به جرات میتونم بگم اعتماد به نفس و عزت نفسی که ازین بشر دیدم تا حالا توی هیچ آدم زنده ای توی دنیا که تا الان مطالعه کردم ندیدم… بابا هنوز بچه های سایت خودمون الگو ندیدن آدم سرسخت و پولادین ندیدن، استاد عباس منش همونطور که خودش هم بهتر میدونه و بارها اذعان کرده هنوز عزت نفس و خودباوری و اعتماد به نفسش خییلی جای کار داره… زلاتان با چهل سال سن مسن ترین بازیکنیه که الان توی فوتبال داره کلمه «چالش» رو به معنی واقعی کلمه معنا میکنه، میخواد مچ رونالدو رو بخوابونه، چند شب پیش بعد دو ماه دوری از میادین با نهایت قدرت برگشت و با دو گلی که زد به دنیا ثابت کرد که هنوز اونه که تفاوت ها رو رقم میزنه، داره میلان فلک زده رو بعد ده سال به اوج برمیگردونه و میخاد با قهرمانی در سری آ ایتالیا حماسه ای باورنکردنی در تاریخ فوتبال بیافرینه… نمیدونم چقدر این آدم رو میشناسی ولی پیشنهاد میکنم لااقل یه سرچی بزن و مصاحبه هاش رو دنبال کن… به خدا از هرچی کتاب و محصوله عزت نفس بی نیازت میکنه… فکر کنم من تنها کسی باشم توی دنیا که اینقدر با این بشر احساس نزدیکی و همذات پنداری دارم و اینقدر عمیق میشناسمش فارغ از اینکه بیش از ده ساله بازی هاش رو دنبال میکنم و واقعاً از ته دلم عاشقشم… اصلاً به هوای این نرو که ورزشکار و فوتبالیسته اون فرکانسش اون باورهای پولادینش اون توحید و عزت نفس درونش که کمتر کسی توی دنیا درکش میکنه رو اونو حسش کن… من هیچ وقت هیچگاه توی عمرم حتی یکبار چاپلوسی کسی رو نکردم یا از کسی ذره ای توی وجودم بت نساختم و قدیسش نکردم چون خودم شخصاً آدم به شدت جاهطلب با روحیه جنگندگی وحشتناکی هستم که حاظر نیست زیر سایه کسی باشه یا اینکه مطیع و مقلد کسی باشه ولی بهترین های دنیا رو رصد میکنم و ازشون الگو برداری میکنم، ازشون یاد میگیرم الهام بخشم هستن ولی نه اینکه بیام اونقدر یه آدم رو توی وجود خودم بزرگ کنم که از عیار خودم غافل شم و خودم و خدا رو فراموش کنم… راجبه عباس منش، زلاتان ابراهیموویچ، رونالدو و ایلان ماسک ها همچین رویکرد و مکانیسم ذهنی خودساخته ای دارم… به امید خدا بیشتر و بیشتر درمورد خوبی ها و باورها و عملکرد الگوهام حرف میزنم تا بهتر و عمیق تر ذهنیتشون توی وجود من هم عالیتر ساخته بشه.. عجب پرانتز طولانی شده هااااا)
خوب داشتم میگفتم، گرم خوندن مصاحبه بودم که با نوشتار پر انرژی تو مواجه شدم… امشب به انرژیزا نیاز داشتم که بتونم تا فردا ظهر بیدار بمونم که به لطف خدا و کامنت انرژی زای تو دیگه همه چی مهیای یه شب بیداری سرشار از انگیزس…
اتفاقاً دیروز کامنتای پروفایلت رو چک کردم دیدم آخرین کامنتت همون کامنت فوق العاده و بینظیری بود که سه هفته پیش در جواب به خودم دادی، گفتم لابد زیبا خیلی سرش شلوغه و بکوب مشغوله که فرصت نکرده این سه هفته کامنت بذاره… وای دقیقا دقیقا من این مدت اخیر دارم بیشتر و بیشتر به اون نقطه آبی کنار نام مبارکمون فکر میکنم بیشتر و بیشتر بهش توجه میکنم بیشتر قدرش رو میدونم نمیدونی چقدر لذت بخش و خوشحال کنندس وقتی میبینی یکی از دوستای عزیزت برات پیغام گذاشته…وای یعنی هرچی بگم بازم کمه… میدونم الان داری میخندی و لذت میبری؛ زیبا جان سایت رو کلیک میکنه دایره آبی لاجوردی رو کنار اسم قشنگش میبینه… ضربان قلبش تند تند میزنه…ببینم کیه؟! ععععههههه میلاده 😍😉😆😊
زیبا نمینویسی نمینویسی ولی وقتی مینویسی دیگه میتروکنیاااا… لامصب اونقدر عمق میگیری اونقدر حس میگیری که آدم نمیتونه چشم از خط خط کامنتت برداره…
بعدش یچیزی رو بگم چرا اینقدررر خوبی شما؟؟!!! نه واقعا بهم بگو چرا شما اینقدر خوبی؟!
یه عادت منحصر به فرد و باحالی که داری و من خیلی ازش خوشم میاد اینه که وقتی اقدام به حرف زدن میکنی و دست به تایپ میشی دیگه امون نمیدی، ماشاالله اونقدر دلی مینویسی اونقدر خودتی و بهش وصلی که نقطه و کاما گذاشتن هم یادت میره… حتی پاراگراف بندی و فاصله بین خطوط نمیذاری، چرا ؟! چون به قول خودت این سوسول بازیا چیه آدم باید اونقدر خودش باشه اونقدر مشتی باشه که حتی موقع نوشتن کاری به اصول ادبی و نگارشی نداشته باشه و هرجور عشقش میکشه عشقی و دلی بنویسه و زندگی کنه…
رفیق عزیزم باورت نمیشه همون روزایی که توی قسمتای ۱۱۳ ، ۱۱۶ و ۱۲۰ کامنت گذاشتی من هر بار اونقدر احساساتی میشدم اونقدر از شوق نوشته هات هیجانی میشدم که دیگه نمیتونستم حس و حالم رو زیر کامنتات برات تایپ کنم… خیلی باهات حرف دارم هم راجبه اون سه کامنت قسمتای قبل و هم راجبه اون پسری که توی عقل کل بهش گفتی اگه میشد چنان کشیده ای به صورتت میزدم که از خواب غفلت بلند شی.. یعنی ا خنده جر خوردم😂😂😁😉😉 گفتم خدایا زیبا ازون زناست که دست بزن داره هاااا خدا به داد شریک زندگیش برسه، یه خانم با صلابت که جَنم و دل جرأت خاصی داره….
راستی خوب که یادم اومد زیبا جانم نمیدونی وقتی اون کامنت پر از درس و آگاهیت رو در قسمت ۱۱۰ دیدم چقدر به فکر فرو رفتم، چقدر ازت یاد گرفتم اونقدر لذت بردم اونقدر باهاش همذات پنداری کردم که دیگه نای نوشتن نداشتم، حتماً به زودی بعد فراغت از کارام و تکمیل عمل به ایده ای که اخیراً بهش هدایت شدم میام همونجا قسمت ۱۱۰ کلی باهات حرفای دلی و خودمونی میزنم و هم تعامل و ارتباط سازنده و اثر بخشی خواهیم داشت… تعریف من از «زن زیبا» دقیقا همون تعریفیه که استاد توی قسمتای قبل در جواب به سوال مریمی داد…
و شما واقعا برام مصداق بارز یک «زن زیبا» هستی، اینکه اونقدر پخته و پرمغز هستی که دلم میخاد راحت ساعت ها باهات حرف بزنم و هربار بیشتر خودمو بشناسم و بیشتر از شما یاد بگیرم… بقول خودت مرد و زن نداره این فرکانسه که حرف اول و آخرو میزنه…
چه جالب گفتی دوقلوهام دارن با همون شیطنت های بچگانشون همدیگه رو تیکه تیکه میکنن، اتفاقا منم امروز عصر وقتی برگشتم خونه دیدم برادرم اینا دارن کشتی میگیرن و سروصدا میکنن، منم دل زدم به دریا و خودمو قاطی بازیکردناشون کردم، آخ من عاشق این کودک بسیار فعال درونم هستم ، رفتم داداشم رو که پشت کنکوریه و ماشاالله هیکل حجیمی داره رو از پشت با دست و پام قفل کردم تا خواهرم و پسر همسایه که چهار سالشه راحت بگیرن له و لَوَردش کنن، آخ چقدر خندیدیم چققددرر لذت بخشه رها بودن و لذت بردن بدون هیچ قیدوشرط و قالب محدود کننده ای، زیبا امتحان کن خیلی سادس خیلی لذت بخشه هر وقت حست گفت با دوقلوهات بازی کن مثل لیوای و جوزف که توی قسمتای قبل دیدیم بذار انرژی شون خالی کنن خودت هم اگه خواستی باهاشون کشتی بگیر 😆😊😂😁😉💪
وقتی این کامنت رو میخوندم با خودم میگفتم چچقدر کامنتای زیبا پرانرژی و خوش فرکانسه انگار یه ریتم خاصی داره… عین یه ترک رپ یاس یا امینم که هرچقدر پشت سر هم گوشش بدی سیر نمیشی اینقدر که کامنتات ریتمیک و منسجمه…
نظرم راجبه این کامنتت؟ باور کن بابت تک تک جمله به جملت دلم میخاد حرف بزنم ولی مجال گفتن نیست
یعنی من عاشق این شور و شوقت هستم عاشق این تلاش و پشتکار مستمرت هستم عاشق این ثبات عاشق این همه تشنگی و عطش سیری ناپذیرت برای غرق خدا شدن برای شناخت بهتر و بهتر خودت خدات و قوانین عالم هستی… بیش از سه بار پشت سر هم این کامنتت رو خوندم و هربار برام تازگی داشت و از خوندنش سیر نمیشدم، بقیه رو نمیدونم ولی من یکی با نوشته هات خیلی ارتباط برقرار میکنم…
اگه بخوام حقیقتش رو بگم منو به خودم فرو برد،چراغی رو درونم روشن کرد گره های در هم پیچیده ذهنم رو سست کرد به یسری از اشکالات و علف های هرزی که توی ذهنم شروع به جوونه زدن کردن هوشیار کرد…. از ته دلم ازت سپاس گزارم زیبا جان که به حست گوش کردی و نوشتی آفرین درود بر شما بانو، خیلی باهات حرف دارم تکاملی میریم جلو و بیشتر معاشرت و گفتگو خواهیم داشت
راستی نظرت راجبه این ستاره های زرد رنگی که کنار نام کاربری هویدا شده و ظاهراً سیاست جدیدی در سایت اعمال شده چیه؟ از پرنسس الا هم پرسیدم ولی فعلا صحبتی باهام نکرد.. والا من صادقانه بخوام بگم نظرم اینه که اصلاً حس خوبی نسبت به این ایده و تغییر ظاهری جدید ندارم، دلایل مدیر فنی رو خوندم ولی اصلاً قانع کننده نبود، ایرادات و اشکالاتش بیشتر فوایدشه چون فقط باعث اختلاف طبقاتی و یجورایی تبعیض در سایت میشه، گارد ذهنی و رقابت تصنعی توی ذهن بچه ها ایجاد میکنه در یک کلام فرع و اضافیه و نیازی هم بهش نیست، نمیدونم شاید سرفرصت با صلابت به استاد فیدبک کوبنده ای بدم…من جربزه و جسارت هر اظهار نظری رو دارم حالا هرچند که موافق و هم نظری نداشته باشم که اینم از عزت نفس و شجاعتم نشات میگیره نه خدایی ناکرده توجه به نکات منفی یا انتقاد غیرمنصفانه
راستی یه ایراد کوچولو بگیرم زیبا جان؟! چرا وقتی کامنتی رو میخونی اون پنج ستاره رو نمیزنی؟! من وقتی کامنتی رو برای کسی میفرستم برای اینکه متوجه بشم که کامنتم به دستش رسیده و خوندش یا نه، به فایو استار توجه میکنم… آ قربون اون دستات لطف کن ازین به بعد یه زحمت به اون انگشت اشارت بده و فایو استار رو بزن تا مطمئن شم که اون کامنت رو خوندی… مررررسی عزیزم… خدا رو شکر که هدایتم کردی که این نوشتار سرشار از عشق و انگیزه رو بخونم و بهم الهام کردی که حس و نظرمو با دوست ارزشمندم به اشتراک بذارم
عاشقتم زیبای عزیزم و
عاشقانه دوستت دارم دختر گل🌹🌹💗💜💖💕