سریال زندگی در بهشت | قسمت ١31

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار رضا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خداوندی که مراقب من است

سلام بر استاد عزیزم، خانم مریم و دوستان هم خانواده ام.

2180 روز از عضویتم در این خانواده صمیمی می گذرد. 2180 روز است که هر روز به این سایت می آیم و از آنچه برایم مهیا شده است لذت می برم.

2180 روز است از هجرت خود از شرایطی که داشتم را آغاز کرده ام و در کوچه پس کوچه های این سایت در جستجوی رمز و راز تغییر زندگی ام بوده ام.

2180 روز است که هر روز صحبت های استاد را شنیده یا دیده ام و روزهایی احساسم را از طریق نوشتن با استاد و دوستانم به اشتراک گذاشته ام.

در 2180 روز حضورم در این سایت و دیدن صحنه هایی از بهشت احساسم را به دستانم می سپارم تا هرآنچه درک کرده اند را به کلماتی قابل خواندن تبدیل کنند.

در آن لحظه که استاد را روی ماسه های سفید و برفی ساحل دیدم یاد روزگاری افتادم که از استاد شنیدم که کارش را از روی ماسه های بندرعباس شروع کرده است.

در آن روز من در حال تجربه زندگی ای بودم که خواسته من نبود.

نمی دانستم خواسته ام چه زندگی است اما می دانستم که آن چه هست آن چیزی نیست که مرا خوشحال کند.

آن روزها تازه قدم به سرزمین تغییر گذاشته بودم و تک و تنها در میان امواج سهمگین زندگی گرفتار شده بودم و حال هوای دلم عجیب ابری بود و شنیدن صحبت های استاد اندکی حال و هوای دلم را مساعد می کرد.

اما امروز در ساحل آرامش زندگی ام نشسته ام و در بهترین شرایط آب و هوای دلم در حال مشاهده استاد بودم که روی ماسه های سفید ساحل نشسته است.

تو از ساحل ماسه ای بندرعباس به ساحل سفید و برفی فلوریدا رسیدی و من از میان امواج خروشان زندگی به ساحل آرامش رسیدم.

تو را سپاسگزارم که مرا با آنچه تو را از آن ساحل سیاه به این ساحل سفید هدایت کرد آشنا کردی.

دیدن تصاویری که از درون ضبط شده بود مرا یاد خودم انداخت که در این چند ساله بارها بالا و پایین شده ام اما همیشه تو را دنبال می کردم.

بارها با برخورد به پستی و بلندی های روزگار سقوط کردم و احساسم بد شد اما هر بار دوباره خودم را ساختم و با اشتیاق و انگیزه بیشتری تو را دنبال کردم.

حالم بد شد اما در حال بد نماندم. شرایط تغییر نمی کرد اما رویایم را خط نزدم، ناامید می شدم اما به عشق دنبال کردنت دوباره پرواز می کردم و در جستجوی تو بودم.

وقتی تصاویر خیابان را از بالا می دیدم که همدیگر را قطع می کنند و از یکدیگر می گذرند یاد روزهای افتادم که سرآسیمه در کوچه پس کوچه های سایت عباس منش می دویم و به هر آنچه می رسیدم با دقت گوش می دادم، تماشا می کردم و روی دیوار آن کوچه یادگاری می نوشتم.

که من اینجا هستم، از کجا آمده ام، می خواهم به کجا بروم و آرزوهایم را روی دیوارهای کوچه های عباس منش می نوشتم.

اگر در سایت پرسه زده باشید شاید یادگاری هایی از من دیده باشید.

خیلی جالب است که بارها از طرف سایت پیام هایی دریافت کرده ام که دوستی زیر یادگاری است پیامی درج کرده است.

ابتدا لطف و محبت دوستانم را می خواندم و سپس سری به دلنوشته ام می زدم.

چقدر حالم بهتر می شد وقتی خودم را می دیدم.

آنچه بودم را می دیدم و ردپایم را مشاهده می کردم.

شنیدن موزیک های خاطره انگیزی که همراه با تصاویر رویایی پخش می شد مرا مشغول مرور خاطرات زندگی ام کرد.

((اون روزا ما دلی داشتیم واســه بردن جونی داشتیم))

اون روزها دلی نداشتم، واسه بردن هم هیچ جونی نداشتم

((واســه مردن کسی بودیم کاری داشتیم))

اتفاقا اصلا خودمو قابل نمی دونستم و کسی نبودم، کاری داشتم ولی اصلا دوستش نداشتم

((پاییز و بــهاری داشتیم تو سرا ما سری داشتیم))

برای من زندگی همیشه زمستان بود، زمستانی سرد و سوزان

((عشقی و دلبری داشتیم اون روزا ما دلی داشتیم))

هیچ عشق و دلبری نداشتم و امیدی به زندگی کردن هم نداشتم

((واســه بردن جونی داشتیم واســه مردن کسی بودیم))

بردنی در کار نبود که جونی داشته باشم هرچه بود باختن بود

وقتی به اینجای شعر رسید دقیقا داشت درباره شرایط من حرف می زد

((کسی آمد کــه حرف عشق را با ما زد))

منظورش با استاد عباس منش بود که از وقتی وارد زندگی من شد هرچه گفت از عشق بود، از خدا بود.

((دل ترسوی ما هم دل بــه دریا زد))

با اون همه ترس و ناامیدی که سراسر وجودم رو فرا گرفته بود با خودم گفتم می رم دنبالش، هرجا که رفت منم می رم. دلو به دریای عباس منش زدم و راهی سفر شدم.

((بــه یک دریای توفانی دل ما رفتــه مــهمانی))

وسط اون همه مشکلات و گرفتاری های زندگی، دل من اومده بود به مهمانی خدا، مهمانی آرامش و احساس خوب. زندگی من طوفانی بود ولی دل من در مهمانی بود.

((چــه دور ساحلش از دور پیدا نیست))

وقتی حرفهای استاد رو می شنیدم درباره شرایطی صحبت می کرد که خیلی از من فاصله داشت، ساحلی که استاد درباره اش حرف می زد اما من نمی دیدمش، در زندگی من وجود نداشت.

((یک عمری راه و در قدرت ما نیست))

همش در ذهنم مرور می شد که بابا یه عمر با چیزی که داری میشنوی فاصله داری، خیال برت داشته و خبر نداری. دنبال کی راه افتادی، به چی می خوای برسی؟

((باید پارو نزد وا داد باید دل رو بــه دریا داد))

اما قلب من می گفت نگران نباش، فقط به آنچه می بینی و می شنوی توجه کن، حالا که دل به دریا زدی پس فقط دل به دریا بده

((خودش میبردت هرجا دلش خواست))

به من گفت خودش می بردت هرجا دلش خواست، فقط دنبالش برو

((بــه هرجا برد بدون ساحل همونجاست))

به من گفت هرچی گفت باور کن، انجام بده و تکرار کن و بدون همونجا ساحلیه که دنبالشی

((بــه امیدی کــه ساحل داره این دریا))

منم به امیدی که این دریایی که دل بهش دادم ساحل داره هرجا استاد رفت دنبالش می رفتم و به هرچی می گفت گوش می دادم و عمل می کردم

((بــه امیدی کــه آروم میشــه تا فردا))

وسط اون شرایطی که همه چی خراب بود فقط به خودم دلداری می دادم که صبر کن، ادامه بده، طوفان تموم می شه و ساحل پشت این طوفان برات نمایان می شه

((بــه امیدی کــه این دریا فقط شاه ماهی داره))

تنها امیدم این بود که دریایی که دل بهش دادم، سرشار از نعمت های خوبه، فراوانیه، احساس خوبه، شادیه، سلامتیه

((بــه عشقی کــه نمیبینی شباشو بی ستاره))

امیدم این بود که این دریا پر از نشانه هایی است که هر لحظه به من چشمک می زنند و راه رو به من نشون می دن.

هر فایلی از استاد می شنیدم یا می دیدم برای من چشمک زدن ستاره هایی بود که در شب های تاریک زندگی ام به من نوید صبح شدن را می داد.

((دل ما رفتــه مــهمانی بــه یک دریای طوفانی))

واقعا دل من اون روزها تو زندگی ام نبود، زندگی من طوفانی بود ولی دل من وسط اون تلاتم رفته بود مهمانی

شب های تاریک مدت هاست به صبحی زیبا تبدیل شده و دریای طوفانی مدت هاست آرام و دل انگیز شده.

خورشید قلبم هر روز در این دریایی آرام طلوع می کنه و زیبایی های زندگی ام را به من نشان می دهد.

اما دل من دیگه هیچوقت به خونه برنگشت

اون هنوزم در مهمانیه

مهمانی که از وقتی شروع شد هر روز لذتبخش تر شد و من امروز در ساحل آرام زندگی ام روی ماسه های نرم و آفتاب خورده لم داده ام و به آنچه دلم از آن مهمانی برایم می فرستد نگاه می کنم.

با هر آهنگی که می شنیدم صحنه هایی از خاطرات زندگی ام مرور می شد که همه لذتبخش و زیبا بودند.

و اما صحنه آخر

با دیدن درون هوشمندی که از ارتفاع بالا داشت استاد رو دنبال می کرد به فکر فرو رفتم.

با خودم گفتم وقتی این درون رو انسان خلق کرده و به هوش مصنوعی مجهزش کرده و انقدر عالی داره هدفش رو دنبال می کنه بدون اینکه به موانع برخورد کنه واقعا خداوندی که مجهز به هوش بی نهایت است به چه شکلی می تواند مرا دنبال کند و مرا از موانع زندگی عبور دهد؟

چقدر آرامش بخش بود فکر کردن به خالقی که از آنجایی که من نمی بینم مرا می بیند و هدایت می کند.

استاد عباس منش عزیز نمی دانم دنیا قبل از من چه شکل بوده و بعد از من به چه صورت خواهد بود اما می دانم هرگز از بودن در جهانی که عباس منش در آن بود پشیمان نخواهم بود.

اگر انتخاب من بوده که بارها خودم را می ستایم و اگر انتخاب پروردگارم بوده تا ابد سپاسگزار خدایی هستم که من و عباس منش را به هم وصل کرد و خودش به عنوان نفر سوم بین من و او حضور دارد.

این یادگاری را بر دیوار شهر رویایی عباس منش، در ایالت زندگی در بهشت و در کوچه 131 نوشتم تا ردپای حضورم در این مهمانی الهی برجای بماند.

درپناه خداوند درون ها


یک خبر خوب

دوره «اصول کسب و کار شخصی» بر روی سایت قرار گرفت.
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    353MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

757 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمیراعباسلو» در این صفحه: 4
  1. -
    سمیراعباسلو گفته:
    مدت عضویت: 2060 روز

    سلام استاد عزیزم ومریم بانو

    استاد اومدم همراه نگا کردن فایل همزمان هم بنویسم که دیدم فایل تموم شد و من مات ومبهوت یه کلمه هم ننوشتم.

    استاد من دایره لغاتم محدوده برای نوشتن این فایل، من چی دارم بنویسم جز کرنش در مقابل این همه زیبایی.

    استاد شما با این پهباد میدونین دارین چیکار میکنین؟

    یه گوشه فقط یه گوشه ازعظمت خلقت رو به ما نشون میدین که ما حتی عاجزیم از بیانش.

    استاد گفتم بیام بنویسم آقا جان من نمیتونم بیان کنم این همه زیبایی رو و تمام کنم پیامم رو.

    ولی با صحبت های استاد در آخر فایل هدایت شدم به اینکه نه باید عضله کانون توجه ام رو تقویت کنم و نباید با این کلمه که من عاجزم قضیه رو تموم کنم بره.

    من باید دوباره از اول ببینم و بنویسم تا تکرار کنم.

    بریم سراغ فایل:

    خدایا من عاشق برف های ساحل seaside هستم.

    منم دلم میخواد روی شن های سفید ساحل یه پیرهن گل گلی بپوشم وبدوم و با همه جهان یکی شوم و احساس های زیبایی رو تجربه کنم.با دخترم قلعه درست کنم بعد با خنده خودمو تحسین کنم به خاطر لیاقتی که برای تجربه این زیبایی ها دارم.

    استاد تحسینتون میکنم که تونستین و منم میتونم خلق کنم هر آنچه که برایش بها میدم بهایی در نهایت تجربه زیباییها.

    خدایا شکرت به خاطر درون استاد که زیباییهای سایت رو به حالت تصاعدی افزایش میده.

    اینه که استاد میگه از یه جایی به بعد نتایج تصاعدی میشه.

    اینه میگه استاد که جهان در جهت خیر در حرکته، در جهت فراوانی ها در حرکته، و این درون باعث شد ذهنم یه قدم منطقی شود که جهان به سمت زیباییها در حرکته به صورت طبیعی و بدون مقاومت.

    حالا تصمیم با منه که باهاش هماهنگ باشم ومقاومت ها رو بزارم کنار یا خودمو راحت از زیباییها محروم کنم.

    خدایا هرلحظه وثانیه از تو خواهانم منو به سمت منطق های قوی وقدرتمند در هر جنبه از زندگی هدایت کنی.

    استاد تحسینتون میکنم به خاطر اینکه همیشه مسلح هستین به بهترین تجهیزات.استاد شما فراونی رو باور کردین، باوری عمیق از جنس نابش.

    خدایا به من طمع ثروت رو بچشان، طعم بی نیازی مالی را بچشان، این همه زیبایی و منم لایق، پس هدایتم کن به سمت فراوانی ها

    استاد ثروت برا شما لذت میده آرامش میده شادی میده من این ثروت رو میخوام.نه ثروتی که نگران تموم شدنش باشم نگرانی بیاره برام.

    خدایا با جان ودل پذیرا هستم که فرکانس ثروت رو تجربه کنم.

    خدای من چه دریای براقی، چه آفتابی عین جواهر میدرخشه.

    خدایا شکرت به خاطر درخشیدن نور آفتاب در آب زلال دریا

    سمیرا جان هر لحظه یادت باشه اگه صاف وزلال باشی همه چیزی در وجودت می درخشد.

    استاد میدونی چیه جا پاهای رو شن های ساحل منو یاد چی انداخت؟

    اینکه سمیرا جان نگران نباش اگه ساحل وجودیت با غباری از حالت منظم بودن دربیاد، بازم زیباست چون آب زلال و پاک که همون متصل شدن من به منبعه با یه بار پیشروی به ساحل منو به تعادل میرسونه و پاک میکنه هر آنچه که نازیباست.

    استاد یه نکته خیلی مهمی اینجا دریافت کردم وقتی درون رو میخواستین به پرواز دربیارین کار نکرد وگفتین تو حالت safe نیست و جاش رو عوض کردین و اوکی شد.

    ما خیلی وقتا تو جای نادرستی ایستادیم و ترمزی داریم ولی هی گاز میدیم که چرا حرکت نمیکنیم.استاد یه بارم زور نزد که چرا نشد پس راحت و ریلکس گفت safe نیست وجاشو عوض کرد، این یعنی موضوع ترمز وگاز به صورت بنیادین در استاد تغییر کرده.

    ما اون جسارت عوض کردن موقعیت قبلی رو باید داشته باشیم چون تا آخر عمرم زور بزنیم حرکتی در کار نیست.سمیرا میبینی این جایگاه جواب نمیده جایگاهت رو عوض کن.تو همون جایگاه زور بیخود نزن.خودتو محدود نکن.اگه مقاومت داری در جای اشتباهی ایستادی.

    و درون به حرکت در اومد و اوج گرفت.

    استاد این درون انقلاب به پا کرده در من،خدایا شکرت هزاران بار شکرت که من در این مسیر هستم.

    وسعت دیدم چقدر داره بزرگتر میشه.یعنی این درون باور فراوانی رو کن فیکون میکنه.

    اون روزا ما دلی داشتیم……

    واقعا استاد الان که دارم فک میکنم میبینم سمیرا ایول چه جسارتی به خرج دادی و وارد این مسیر شدی که تونستی قدم به قدم بت هات رو بشکنی و حالا اینه نتیجه توحید، واقعا کار هر کسی نیست، واقعا به خودم افتخار میکنم چه احساس خوبیه که این لحظه تجربه میکنم، احساس لایق بودنه خودم وااای خدای من شکرت.

    خدایا مرا هدایت کن تا ثابت قدم بمونم در این مسیر.

    خدایا مگه میشه مگه داریم این همه نظم و ترتیب، خدایا چقدر میشه این ریتم و هماهنگی رو حتی تو ساخت خونه ها دید.

    مگه میشه همه خونه ها از یه ترکیب رنگی استفاده کنن که آرامش رو به بیننده انتقال بده.

    شده شده شده شده شده شده شده شده شده شده شده شده شده شده شده شده

    میدونستم نظم چیه ولی این نظم کاملا برام غیر قابل درک بود در مقابل نظمی که من درک کرده بودم.

    خدایا فقط به احترام این نظم سکوت

    نمیتونم توصیفش کنم.

    همیشه تو کتاب میخوندیم:

    صددانه یاقوت دسته به دسته

    با نظم وترتیب یک جا نشسته

    سمیرا چرا تو قضیه رو نمیگرفتی اون موقع

    بابا نظم وترتیب دانه های اناردر مقیاس کوچیک بود

    والان این زیباییها و نظم وترتیب در مقیاس بزرگتر

    واینه طبیعی زندگی کردن

    آقا جان این پس نشون میده این کشور چقدر هماهنگن با اصل وجودیه خودشون که متجلی شده در زندگیشون و حتی خونه هاشون.بابا اینا دارن طبیعی زندگی میکنن.

    ببین اصلا لازم نیست کسی بیاد بگه آمریکا و فلان و هزار چرت وپرت دیگه

    من میبینم اتصال این مردمان رو لازم به قسم حضرت عباس نیست.چشمان نازنینم ببین و با تفکر وتعقل ببین.

    حالا برام جا افتاد که خدا چقدر تو قرآن تاکید بر گردش در جای جای زمین دارن.

    تا آنچنان چشمانم ببیند که منطق در مقابلش زانو بزند.

    حتی نوار خطی ساحل هم منظمه خدای من.

    یه درکه دیگه میدونین سادگی نظم میاره.حالا متوجه شدم.

    ما خودمون رو اونقد از سادگی دور کردیم که با هزار کار عجیب و غریب در پی زیباتر دیده شدن هستیم که همه چی رو قاطی پاتی کردیم و وارد مدار بینظمی شدیم.

    خدایا شکرت به خاطر این درک عالی ممنون خدا جونم.

    من دارم عشق میکنم به خاطر جاری شدن این آگاهی ها

    خدایا شکرت به خاطر درک مردم آمریکا در مورد فراوانی

    ببین چقدر فراوانی رو قبول دارن که هر کی ویلای شخصی بزرگ با باغ و استخر وغیره داره و آپارتمان نشینی براشون در حکم نادیده گرفتن فراوانی هاست.خب هست چرا که استفاده نکنن.و هر روز دارن ملک هاشون رو گسترش میدن به ابعاد بزرگتر.

    این نشان از باور فراوانی ودرک لیاقتشون هست.

    ولی ما باورمون شده نیست کمبود هست خدا برامون نخواسته و هر روز جای زندگیمون کوچیکتر و کوچیکتر میشه تا جایی که راضی شدیم در آپارتمانهای 30 متری گذر عمر کنیم، حالا افتخارم میکنیم یه سقف بالا سرمون داریم.

    همین موضوع کلی درس داشت.

    اصلا یه هارمونی خاصی تو این تصاویر هست هامونی رنگ هارمونی ابعاد هارمونی شکل و…..

    عاشقتونم مریم جان واستاد با اون دست تکون دادن هاتون.

    سپاس وتشکر ویژه که چه زیباییهایی رو با ما به اشتراک میزارین.

    االه اکبر الله اکبر از این همه زیباییها

    خدایا من لایق چه زیباییهایی شدم هزاران بار شکرت

    آقا پسر کوچولو زردپوست آفرین به تو که انرژی مثبت این درون رو گرفتی و شن بازیت رو رها کردی و اومدی تا از نزدیک ببینیش، با چه جسارتی اومدی تحسین ات میکنم.

    و حالا اسکوترها وارد داستان زیبای ما میشوند.

    چه احساسی که احساست به احساسم گره خورده……چه زیباست این آهنگ خدای من

    چه جاده اسکوتر سواری زیبایی از کنار خانه های ویلایی که تو بالکنشون دارن زندگی رو زندگی میکنن رد میشیم و میبینیم زیباییها رو تا خواسته هامون به وضوح برسه.

    من میخوام از این خونه ویلایی ها با بالکن بزرگ میخوام ساده وزیبا میخوام میخوام زندگی رو زندگی کنم،چقدر احساس نزدیکی کردم با این خونه ها

    چه برج ساعت خوشگلی کنار یکی از ویلا ها بود خیلی جالب و شگفت انگیز بود این برج.

    خدای من چه پل زیبایی خدایا در حیرتم از این همه زیبایی

    محل تلاقی آب شور و شیرین

    خدای من خدای من

    تضادهای خدا چه زیباست.

    دیدم برای زیبایی تضادها و اینکه چه ها پشت این تضادها در انتظار منه راه را برایم زیباتر و هموارتر کرد.

    دو خط زرد وسط جاده رو ببینین چه زیباست چه مسیره مستقیمی رو نشون میده برای هدایت ماشین ها.

    آقا مسیر هدایت مستقیمه خودمون پیچیدش کردیم.سمیرا هدایت ساده اس و مسیر مستقیم و هموار مقاومت ها رو بزار کنار

    آفرین به برنامه نویس این درون واقعا تحسین میکنم که چه ماهرانه و به سادگی این موانع رو تشخیص میده یعنی به نظرم برتری هر درونی قدرت تشخیص موانع میتونه باشه.یعنی این درون سربلند بیرون اومد از تست استاد.

    خدای من چه اتومبیل های زیبایی چه فراوانی در تنوع اتومبیل ها سخت میشد دوماشینی پیداکرد که یکی باشه، آفرین به مردمان این مرز وبوم که با توجه به نیازشون از تنوع موجود استفاده میکنن، نه اینکه فلانی پرشیا خرید منم برم بخرم.

    خدایا منو به مسیرهایی هدایت کن که هیچوقت به تاریکی عادت نکنه.وحرفای هیچکسی رو با چشم بسته قبول نکنم.

    خدایا شکرت که تونستم در حد توان خودم زیباییهای فایل رو بیرون بکشم.

    خدایا شکرت که به من این فرصت را دادی تا زیباییها رو ببینم.

    استادجان و مریم جون تشکر منو بابت تهیه این فایلهای زیبا وبه اشتراک گذاریشون پذیرا باشین.

    با تشکر

    سمیرا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  2. -
    سمیراعباسلو گفته:
    مدت عضویت: 2060 روز

    سلام ستایش جان عزیزم

    ستایش جان واقعا با تمام وجودم تحسین ات میکنم تو شخصیتی هستی که از نظر من قابل تحسین است.

    من دختری دارم پنج ساله خیلی دوست دارم مثل شما مسیرش رو زیبا انتخاب کنه وهمیشه زیبابینی شما برایم قابل تحسین است.واقعا فوق العاده ای دختر

    و تحسین شما رو با جان ودل پذیرا هستم.

    خدایا شکرت که من الگویی مثل شما دارم برای باور پذیرتر شدن خیلی از خواسته هام.ستایش جان ممنون که هستی.

    برایت سبد سبد شادی آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سمیراعباسلو گفته:
    مدت عضویت: 2060 روز

    سلام آقا رضای عزیز، دوست هم فرکانسی

    احساس پاکتان در فایل کاملا قابل ستایش بود.این جمله تون خیلی رو من تاثیر گذاشت.

    ((استاد عباس منش عزیز نمی دانم دنیا قبل از من چه شکل بوده و بعد از من به چه صورت خواهد بود اما می دانم هرگز از بودن در جهانی که عباس منش در آن بود پشیمان نخواهم بود.))

    بهتون تبریک میگم تو ساحل امن خدا دارین با آرامش زندگی میکنید.

    منم به این ساحل دارم نزدیکتر میشم.به آرامش به شادی و به هر آنچه که زیباست قدم به قدم

    برایتان سبد سبد شادی آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سمیراعباسلو گفته:
    مدت عضویت: 2060 روز

    سلام زهرای عزیز و دوست داشتنی

    تحسین ات رو با جان و دل پذیرا هستم.

    من عاشق این قسمت متن شما شدم:

    ((من نمیخوام برگردم به دیروز و حسرت بخورم که چرا زودتر با این سایت آشنا نشدم، مننمیخوام برم بف فردا و استرس و ترس فردایی رو داشته باشم که نمیدونم آبستن چی اتفاقاتی خواهد بود، من دلم میخواد توی همین لحظه باشم، من میخوام از جریان زیبای هستی توی همین لحظم که دارم این کامنت هدایتی رو مینویسم، لذت ببرم و کودکانه ذوق کنم و هزاران بار بگم خدایا شکرت))

    چه زیبا متوجه ارزش زمان حال شدین چه زیبا

    چه الگویی خوبی شدین برای من برای درک زمان حال

    دوستتان دارم.

    برایتان سبد سبد شادی آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: