سریال زندگی در بهشت | قسمت ١32

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار نسرین عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت

با سلام خدمت استاد

“من دارم زندگی میکنم با این شرایط با این آزادی زمانی و مکانی

باور کنید حرف من رو

این ی توهم نیست

این ی حرفی نیس که بگم خوبه بهش فکر کنید

این حرفیه که من بهش فکر کردم و خلقش کردم و دارم باهاش زندگی میکنم

چرا از خودم مثال میزنم چون تنها راه آموزش دادن مثال زدنه

انیشتن:

مثال زدن یکی از راههای آموزش دادن نیست تنها راه آموزش دادنه

چه مثالی بهتر از مثالی که خودم انجامش دادم

همیشه توی آموزش دادن آرزوم این بود که به جای اینکه بگم سرهنگ ساندز این کار رو کرده، به جای اینکه بگم هنری فورد اینکار رو کرده بگم:

من این کار رو کردم

من از این قوانین استفاده کردم و به این نتایج رسیدم ”

اینا قسمتی از آگاهی های جلسه چهارم قدم دوم دوره دوازده قدمه که من امروز داشتم گوش میدادم و مرور میکردم که همزمان شد با این فایل و چه همزمانی که دقیقا در عمل داره همه چیز رو به من نشون میده

اینکه ی نفر اونقدر میتونه آزادی زمانی و مالی داشته باشه که ساعت دو نصفه شب هوس پینگ پونگ بازی کردن کنه و نگران این نباشه که فردا دیر از خوب بیدار بشه یا نتونه کار کنه بر خلاف بیشتر ثروتمندا که اونقدر درگیر کارن که وقتی ندارن که به تفریحات خودشون برسن یا کنار خونواده باشن و با همدیگه لذت ببرن و اینه تفاوت عباس منش با بقیه ثروتمندها که کارش و زندگیش و لذتش یکیه و این یکی از همون اصول موفقیت در کسب و کاره که کار آدم باید با عشقش و زندگیش یکی باشه چیزی که من دنبالش هستم اما هنوز بهش نرسیدم

مریم جان من هر بار شما رو میبینم یاد خودم می افتم خیلی از خصوصیاتم شبیه شماست حتی از لحاظ ظاهری و بابت این موضوع خیلی خوشحالم .اما اون چیزی که شما خوب تونستین روش کار کنین در صلح بودن با خودتونه چیزی که من خیلی باید از شما الگوپذیری داشته باشم .البته که به لطف خداوند و کمک های استاد خیلی در این زمینه بهتر شدم

اما اینکه شما دو نفر رو کنار هم میبینم هم برای من نشونه اس که من هم میتونم ی همچین رابطه ی الهی و عاشقانه ای رو داشته باشم اگر روی باورهام کار کنم و هر روز خودم رو بهبود بخششم تا بتونم کسی رو به زندگیم جذب کنم که خود ساخته باشه نه اینکه من بخوام هولش بدم

مریم جان تحسین میکنم این عشق و علاقتون به کار رو که زمان و مکان نمیشناسه .براستی که شما خیلی خوب با مهاجرت از بندر عباس به تهران و برداشتن قدم هاتون هدایت شدین به این رسالتتون و همین داره به من میگه که اینقدر نگران پیدا کردن رسالتم نباشم چون بقول شما این جوری نیست که من ی گوشه بشینم و فکر کنم رسالتم چیه و پیداش کنم. من باید برم توی دل ناشناخته های زندگیم تا توی دل اونها توانایی های خودم رو بهتر بشناسم و و به وضوح برسم در مورد خواسته هام و هدایت بشم به اون رسالت اصلیم که این روزها همین حس واضح شدن تدریجی خواسته هام رو دارم بهتر درک میکنم

نکته بعدی که با پذیرفتن بازی از طرف شما بهم یادآوری شد اینه که هر وقت لذتی روانه زندگی من میشه و به سمت من هدایت میشه من باید با آغوش باز بپذیرم اون رو چون هر لذتی اومده تا من رو ی ذره عملگراتر و توحیدی تر کنه پس به تعویق انداختن اون یعنی ظلم به خودم و محروم کردن خودم از تجربه کردن لذت های بیشتر . و یادم اومد که شما هم اینطور نبودین و توی دانشگاه با اون قضیه رفتن استاد و بچه های دانشگاه به اون اردو و لذت بردن اونها شما بخودتون قول دادین که لذت بردن رو توی اولویت قرار بدیدن از اون به بعد و الان مشخصه که شما چقدر این رو در عمل دارین پیاده میکنین و تکاملتون رو تو این زمینه طی کردن پس من هم باید بخودم این قول رو بدم که هر وقت پای لذت بردن در لحظه در میون بود تعلل نکنم

چقدر این توپ جمع کردنه جالب بود چقدر کار راحت شده با این سیستم افرین به طراح این سیستم با این ایده ی فوق العادش

وچقدر من این فراوانی توپ ها رو دوس دارم که باز هم بازی رو لذت بخش تر و راحت تر کرده و کلی هم توی زمان صرفه جویی میشه

این بازی پینگ پنگ ی روش عالی برای تمرکز و کنترل ذهنه البته چون استاد و مریم جان تمرکزشون فقط روی بازیه نه چیز دیگه ای این تمرکزه قدرتش هزاران برابر میشه و گرنه هستن افرادی که پینگ پنگ بازی میکنن اما اصلا تمرکزی روی بازی ندارن و از همه دری حرف میزنن. اما اینجا فقط و فقط بازیه .هیچ حرف و سخن اضافی و نامرتبط به بازی شنیده نمیشه . یعنی خلوص در بازی و تمرکز کاملا مشهوده

و چقدر این پیشرفت شما اهمیت تمرین و ممارست در کار برای بهبود رو داره به من یادآوری میکنه که من هم اگر میخوام از فایل های استاد نتیجه های خیلی بزرگ بگیرم باید تمرین کردن رو خیلی جدی بگیرم :

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

و اما اون جمله شما استاد:

I was born ready

این رو یادم آورد که وقتی متولد شدم خدا همه چیز رو بهم داده بود دست و پا ،مغز، قلب، کلیه، شش ها و …… همه چیز سر جای درستش قرار گرفته بود همه چیز اوکی بود و من خوشحال و خرم و خندان زندگی میکردم خودم بودم و هر جوری که راحت بودم میخوابیدم میخوردم میخندیدم حتی آروغ میزدم بی آنکه نگران باشم کسی بشنوه .حتی محدودیت ها رو نمیپذیرفتم مثل اینکه دستکش دستم کنن یا من رو به حالت خاصی بخوابونن. چقدر با یادآوری اون دوران حس خوبی بهم دست میده و لبخند روی لبم میشینه .آره من اینجوری بودم یعنی همه اینجوری بودیم آزاد و رها از هر قیدی بندی . آره ما آزاد و رها خلق شدیم و باید آزاد و رها زندگی کنیم و نذاریم چیزی محدودمون کنه . باید بچه بشیم و مثل بچه ها رفتار کنیم اونوقته که خودمون هستیم و لذت میبریم از زندگیمون

و اون حرف ها ی آخر شما من رو یاد این اصل انداخت که همیشه الان خودم رو با دیروز خودم و دیروز های خودم مقایسه کنم و از پیشرفت خودم لذت ببرم . نقاط قوت خودم و دیگران رو بر زبان بیارم تا هم به خودم انگیزه بدم و هم به دیگران

و اما چیزهای زیبایی که توی میدان بازی بود و من ازشون لذت بردم:

اون صندلی خوشگل که کنار میز کار بود

اون ساعت ساده ای که اولویتش نشون دادن زمانه چون من خودم از ساعت های شلوغ خوشم نمیاد چون هدف اصلی ی ساعت گفتن زمانه

اون تابلوی قشنگی که رو دیوار بود که غروب رو کنار دریا به تصویر میکشیه با اون رنگ نارنجی و زرد غالبش که من رو یاد آرامش بودن در کنار ساحل و لذت بردن از غروب خورشید میندازه

اون در اسلایدی که میز رو تو خودش منعکس کرده و من رو یاد سیستم آیینه ای جهان میندازه که افکار و باورهامون رو به خودمون برمیگردونه

اون موتور پارک شده که من رو یا این میندازه که میشه از ی موتور درب و داغون به انواع موتورها رسید یعنی دقیقا از عرش به فرش فقط و فقط با تغییر باورها که مستلزم کنترل ذهنه

اون اسلحه آویزون شده دم در اتاق خواب که من رو یاد قدرت انتخابم میندازه که میتونم با انتخاب خودم با اون اسلحه توی جنگل قدم بزنم و دنبال شکار بگردم و لذت ببرم یا میتونه ازش استفاده ی نا مناسبی بکنم

شلوارک استاد که طرح پرچم آمریکا روشه و من رو یاد اقتدار آمریکا و عملگرا و توحیدی بودن مردمش میندازه

لباس های ساده اما شیک مریم جان که منو یاد صحبت هاشون در مورد عزت نفس و اعتماد به نفس میندازه

موهای کوتاه مریم جان که با دیدنشون ی روز من هم تصمیم گرفتم موهام رو کوتاه کنم و الان چند ماهیه که از این تصمیم خیلی راضی هستم و آسوده و راحت میرم حمام

و خود بودن دو تا آدم با اعتماد به نفس و عزت نفس بالا

آوردن ورزش به خونه و راحتی انجام دادنش بجای دویدن دنبال ورزش

و عشق راستین دو دوست راستین

سپاس برای به اشتراک گذاشتن این لحظات ناب

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

قسمت‌های 23 و 24 زندگی در بهشت نیز‌، ماجرای بازی پینگ پنگ ما در چندماه قبل است.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود بازی کامل
    1470MB
    79 دقیقه
  • دانلود خلاصه بازی
    278MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

177 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «صدیقه شریعتی» در این صفحه: 1
  1. -
    صدیقه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1995 روز

    بنام یکتای بی همتا

    بنام خدایی که هدایت میکند مرا

    سلام به استاد عزیزم و مریم زیبا صورت و زیبا سیرت

    استاد و مریم جان اومدن برای یک مسابقه هیجان انگیز و یک رقابت نفس‌گیر

    اول اینکه تحسین میکنم شما رو که تو این ساعت شب اینقدر پر انگیزه و شاداب و با نشاط هستین که تصمیم گرفتین با هم مسابقه بدین .

    بعد از اون هم تحسین میکنم مریم عزیزم رو که همیشه پایه هست تو همه کارها .واقعا تحسین برانگیزی مریم جانم .

    استاد گفتین اومدیم یه بار دیگه مسابقه بدیم تا ببینیم چقدر تغییر کردیم .

    اول فایل که هنوز بازی تازه شروع شده خیلی نمیشه از تغییر مهارتتون گفت ولی از تغییر خونه خیلی چیزا میشه گفت .

    یه خونه پر نور با کلی چراغ ال ای دی رنگی قشنگ

    با یه لامپ پرنور که دقیقا بالای میز تعبیه شده برای دید بهتر ،درهای کشویی فوق العاده قشنگ که یه نمای عالی به خونه داده .

    فیلمبرداری با دوربین‌های حرفه ای تر و البته از دو جهت متفاوت که کلی دید بهتر شده و ما از چند زاویه میتونیم شاهد بازی باشیم و این خیلی عالی شده.

    و از همه مهمتر اینکه اینبار مریم عزیزم توی فیلم هست و ما میتونیم مهارتشو ببینیم.

    که با اون جثه ریزش چقدر تکاپو داشت و چه حریف قدرتمندیه برای شما.

    بریم سراغ بازی .

    استاد خیلی از دفعه قبل بهتر بازی کردین .

    خیلی مسلط بودین روی بازی ولی کمتر از اون دفعه کری میخوندین،😁

    ولی نکته خیلی خوبی که منو درگیر خودش کرد کنترل ذهن مریم جان بود خیلی خوب خودشو کنترل میکرد .

    خیلی آروم بود و اصلا به حرفهای شما توجه نداشت و تمام تمرکزشو گذاشته بود روی بازیش.

    این خیلی مهمه خیلی .

    اینکه فقط به هدفت فکر کنی اینکه کاری نداشته باشی رقیبت داره چیکار می‌کنه فقط تمام حواستو بذاری برای هدفت .

    نکته قشنگ بعدی توجه شما به نکات مثبت بود حتی توی بازی رقیبتونو تشویق میکردین به حرکات زیباشون توجه داشتین و تحسین میکردین.خیلی عالی بود استاد یه درس عالی دیگه از شما .

    نکته عالی دیگه اون سبدهای کار راه انداز قشنگ بود که چقدر کار رو براتون راحت کرده بود من تحسین میکنم شرکت سازنده این سبدها رو .که هر روز کار رو برای مشتریاش راحتتر میکنه،👏👏👏👏

    نکته قشنگ دیگه اعتماد به نفس و عزت نفس هر دوی شما بود که خیلی عالی وقتی میبردین خودتونو تحسین میکردین .

    نکته قشنگ دیگه احترام قشنگی بود که برای هم قائل بودین تو تمام مدت بازی از واژه شما استفاده میکردین .خیلی قشنگ بود .

    نکته قشنگ دیگه اون رابطه قشنگ و زیبای بین شما بود که واقعا همه بچه های سایت لذت میبرم از این رابطه زیبا و الهی.

    نکته قشنگ بعدی تمیزی مریم جان بود اول اینکه تمام خونه برق میزد از تمیزی

    دوم اینکه وسط بازی اومد و میز رو تمیز کرد و انرژی مثبت تمیزی رو دعوت کرد به ادامه بازی

    نکته قشنگ بعدی اون شوخیهای قشنگ شما بود که من کلی لذت می‌بردم ازشون

    نکته مثبت بعدی تمرکز شما بود هم روی بازی و هم روی امتیاز خیلی عالی بود استاد واقعا تحسین برانگیز بود،👏👏👏💪

    نکته قشنگ دیگه اون در آغوش گرفتنتون بود بعد از بازی که نشون دهنده این بود که هرچقدر تو بازی کری بخونیم و هرچقدر باهم جدی بازی کنیم باز عاشق همدیگه هستیم و از وجود هم لذت می‌بریم.

    و در آخر هم من تمام بازی دوست داشتم مریم جان ببره هرچند به نظر من هر دوی شما برنده بودین .

    هرچند برنده شدن مهم نیست لذتی که از بازی می‌بریم مهمه کنترلی که روی ذهن داریم مهمه که واقعا توی این بازی کاملا مشهود بود.

    استاد جانم خیلی خیلی ازتون ممنونم برای اشتراک این لذتهای زیبا .

    و البته اینم بگم که منم چقدر دلم خواست که یه میز پینگ پنگ داشته باشم و هر زمان دلم خواست از بازی باهاش لذت ببرم. ورزش کنم کالری بسوزونم حالمو خوب کنم کنترل ذهن کنم و پراز انرژی بشم .

    خدایا شکرت که با دیدن این سریال زیبا کلی خواسته های قشنگ درون من شکل گرفت .

    ممنونم ازتون استاد جانم و مریم عزیزم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای: