به نام الله یکتا
سلام بر استاد عزیز شیرین تر از عسل و زیبا بینم و مریم بانوی عزیز
راستش دیروز این فایل رو دیدم …
جالبه موقع نهار خواستم با بچه هام ببینم ولی هر کاری کردم اینترنت تلویزیون وصل نشد
و وقتی اومدم تو اتاقم و تنهایی دیدم تو کامپیوترم
خب دلیلش رو فهمیدم
و قهمیدم که نباید زور زد برای خیلی چیزا
و اصلا لوکیشن این فایل شاید برای دیدن بچه ها مناسب نبوده
این قسمت زیبا و نورانی از آپارتمان زیبا و نورانی استاد شروع شد
که همه جا غرق در نور و یک سکوت و آرامش عجیب بود و به یک محله و منطقه ممنونه ختم شد
راستش دروغ چرا
اون حسی که از فایل هایی که استاد تو پرادایس ضبط میکنن رو و تو طبیعت هستن میگیرم
اینجا نگرفتم
به همین دلیل دیروز نتونستم چیزی بنویسم
نه اینکه نتونم
اون حس همیشگی که وقتی فایل های استاد رو میدیم و با یه شور درونی دستام روی کیبورد حرکت میکردن نبود
از دیروز تا حالا به این فایل و اتفاقاتش فکر میکردم و با خودم فکر میکردم چه پیامی برای من داره
چون هر کدوم از این قسمت های الهی رو که میبینم احساس میکنم دارن با من حرف میزنن و من رو نسبت به خودم آگاه تر میکنن
زیر دوش داشتم به این قسمت فکر میکردم
دیشب چند تا کامنت از بچه ها خودندم خیلیا در بازه این مرد بلندگو به دست صحبت کرده بودن
و حتی به چشمم خورد یکی نوشته بود خب اگه هدایت بده چرا حضرت محمد میرفتن و هدایت میکردن مردم رو
از این فکرا تو سرم بود که شروع شد به گفته شدن بهم
و من دوست دشاتم هخمونجا زیر دوش مینوشتم
و بعد از آمدن از حمام اومدم نشستم پشت کامپیوتر و شروع کردم به نوشتن
سوال این دوستمون که کامنت نوشته بود رو تو درونمو از الله یکتا سوال کردم
درباره حضرت محمد و انبیا و هدایت
و اینکه خب مگه این مرد بلندگو به دست هم همین کارو داره نمیکنه ؟
پس چرا حسمون به این کار بده
تقریبا همه بچه های سایت
و جوابی که به قلبم گفته شد این بود
راستش سریع رفتم سراغ مردی که داشت از این فرد مبلغ فیلم میگرفت و برای ما فایل تهیه میکرد
یعنی استاد عباس منش
دیدم دو تاشون دارن یه کار میکنن
یعنی نیتشون یکیه
یعنی تو یه قاب ما مردی رو میبینیم به نام سید حسین عباس منش
که یه روزی با یه اتفاق خیلی تلخ
از خودش میپرسه من کیم و چه رسالتی دارم
و بعد بهش نرم نرم گفته میشه
و استاد زندگیش رو میزاره تو این راه
یعنی حقوق ثابت و موقعیت بندرعباس رو ول میکنه
میاد با دو تا بچه تو مسافر خونه
که الان که من پدر شدم
میفهمم که چه کاری کرده استاد تو اون موقعیت و چه دل شیری داشتن
خلاصه
همممون میدونیم چه اتفاقاتی افتاد بعدش برای استاد
و الان من امین
بدون اینکه زوری بالای سرم باشه
بدون اینکه کلامی مستقیم با استاد حرف زده باشم یا حتی پیامی از ایشون دریافت کرده باشم به صورت مستقیم
و حتی بدون اینکه دعوت شده باشم
مثل اشتیاق یک پروانه به شمع
مثل اشتیاق یک کودک به مادر
نمیتونم تو کلمات بیان کنم حسم رو …
مثل مولانا به دنبال شمس
شب و روز و روز و شب
دنبال استادم
حالا به هر صورتی
میخواد زندگی در بهشت باشه و فایل دانلودی باشه و اصلا یه مسابقه پینگ پنگ باشه
من عاشق شنیدن و دیدن استادم هستم
بدون اینکه بلندگویی دست گرفته باشه
بدون اینکه پیام توحیدیش رو فریاد کرده باشه
آره
شاید در ظاهر هر دو
استاد و این مرد امریکایی دارن یه کار میکنن
ولی تفاوت اینه
استاد دارن رو خودشون کار میکنن و من احساس کردم اون دوستمون دارن رو مردم کار میکنن
و همینه دلیل اینکه خدا به استادم عزت نفسی دادن مکه من میام پول میدم و خواهش میکنم تا آگاهی های ایشون رو بشنوم
و این مرد داره رایگان فریاد میزنه و کسی دورش نیست و کسی بهش گوش نمیده
راستش خیلی این مرد رو قضاوت نمیکنم
چون خودمم همینجوریم
منم با تمام کاری که رو خودم کردم
باز تو یه مهمونی یکیو گیر میارم و میخوام راجع به استاد و قانون و قرآن و اینا باهاش صحبت کنم
و حالا میریم سراغ سوال اون دوستمون
که تو کامنت ها نوشته بودن مگر حضرت محمد هم مردم رو هدایت نمیکردن
و یه آیه از قرآن یادم افتاد
که میگه وقتی به خانه پیامبر میایید
بعد یه مدتی برید ..
یعنی اینقدر وجود حضرت محمد نورانی و جذاب بوده که هر کی به خانه محمد میوده دلش نمیومده بره ….
آره حضرت محمد هدایت میکردن
مثل موسی
مثل عیسی
مثل ابراهیم
ولی مردم اینا رو دنبال میکردن نه اینا مردم رو
یعنی هر کس صدای اینارو میشنید و کلام و رفتارشون رو دیگه ولشون نمیکرد
و ما الان خودمون داریم یه نمونشو میبینیم
این عشقی که به بچه ها به استاد دارن
باز یاد مولا علی افتادم
بیست و چند سال نشستن تو خونه
تا اینکه مردم فوج فوج اومدن به خونشون و ازشون خواهش کردن
بلند گو نگرفت دستش بگه بابا من علی هستم
رفت نشت تو خونش
کارای کشاورزی عادی کرد
و عادی زندگی کرد
تا اینکه مردم اومدن ….
تا اینکه برای شنیدنش خواهش کردن …
باز یاد نوح افتادم
یه گوشه ای
خودش تو خلوتش
شروع کرد به کشتی ساختن ……
و اصلا بریم سراغ ابراهیم
که به قول استاد نه ارتشی داشتن نه امتی
تک و تنها وسط بیابونهای عربستان
با اسماعیل
جایی که هیچ کسی نبود کعبه رو بنا کردن
آره اینه فرقه هدایت انبیا و اولیا و آدمای آگاه
و هدایتی که این مرد تو این قسمت و من امین میخوام بکنم دیگران رو
راستش هر چه بیشتر با استاد جلو میام
بیشتر میفهمم تو درونم چه خبره
و این شوق هدایت دیگران تو درونم کمتر شده
چون میبینم تو درونم چقدررررررررررررر دساتان هست که حل نشده
قطعا منم اگه به این مقام و موقعیت برسم
عزیزانم خودشون میان از من یه چیزی میپرسن
نه اینکه من به زور بخوام بیارمشون تو این راه
من اگر پدر قدرتمند و موفق و شاد و ثروتمندی باشم
حرفم پیش بچه هام خریدار داره..
استاد عزیزم نمیتونم به اینم اشاره نکنم که او دید زیبا بین شما
تو این مکان به ظاهر ناجور هم داره فقط زیبایی میبینه
تو اون سیگارهام داره زیبایی میبینه و تحسین میکنه زیباییشون رو
من شیفته این نوع نگاه شما به زندگیم و میخوام شاگرد خوب یبراتون باشم تو این زمینه
این قسمت و این فایل و اون مرد بلندگو به دست
مهمترین پیامش برای من این بود
امین رو خودت تمرکز کن
خودت رو درست کن
مثل مرد بلند گو به دست نباش که التماس کنی حرفت رو بشنون
مثل استاد باش که هزاران نفر خواهش میکنن و درخواست میکنن که حرفا و آگاهی هاشون رو بشنون
و هزاران نفر از جمله خودت زندگیشون زیر و رو شده با نور الهی این استاد عزیزی که …
فقط و فقط داره رو خودش کار میکنه
یه جمله طلایی از استاد تو قدم سوم
فرمودن بچه ها فقط رو خودتون تمرکز کنید و خانواده و زن و بچه و اینا رو ول کنید
فرمودن من حتی به دنبال اصلاح بچه های سایت نیستم …..
من حرفم رو میزنم و قانون رو میگم
هر کی خواست بیاد عمل کنه و نتیجه بگیره
اینه فرق استاد و اون مرد بلندگو به دست در اون ظهر آفتابی در تمپا
هر دو در کنار هم
ولی این کجا و آن کجا
ز احمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندرین یک میم غرق است
خدایا ممنونم برای این دریافت
برای این نوشتن
استاد و مریم بانوی نازنین
سپاسگذارم
عاشقتونم و عاشقتونم
خدایا شکرت
خدایا عاشقتم
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD298MB19 دقیقه
به نام الله یکتا(하나님이름으로) سلام استاد مریم گلی و دوستای عزیز هم مداری خودم با اینکه خیلی مقاومت داشتم وذهنم میگفت الان چیزی نذار و بذار وقتی زمانش شد خود خداوند بهت میگه من فهمیدم که اینم یه کلک دیگس چون من از دیروز میخواستم شروع کنم به گذاشتن کامنت و تحسین هر روزه ی زیبایی ها ولی این ذهن عزیز نمیذاره که بیچاره کرده من رو😂ولی من شاید دیروز گولش رو خوردم ولی امروز گفتم همین الان که فایل تموم شد با همه ی نجواهاش کامنت رو بدون هیچ تصحیحی در کلمات و جملات میزارم.خوب من برم برای نوشتن زیبایی ها اول فایل مریم گلی عزیز یه ویوی عالی از شهر رو بهنشون داد چقدر هوا صاف و تمییز و همه چیز عالی بود ساختمان های بلند و زیبا من همیشه دوست دارم طبیعت و ساخت دست انسان باهم مچ باشن و توی بیشتر فایل هایی که تا الان راجع به امریکا دیدم همین طور بوده و چقدر دوست داشتم,چقدر وقتی مریم گلی رفت سمت یخچال من دیدم دقت و تحسینم بهتر شده و از بزرگ بودن و جادار بودن این یخچال زیبا و رنگ زیباترش کیف کردم, بعدش که رفتین گیش استاد و چقدر دوست دارم این ارتباط شما دونفر باهم رو چقدر باهم اوکی هستین چقدر هر دو با شور و انرژی راجع به مرغای پردایس صحبت میکنید واقعا این نوع نگاه و ذوقتون قابل تحسینه انشالله منم هر روز در نوع نگاهم به هر چیزی که دور و اطرافم میبینم بهتر بشم, بعد از اون با استاد رفتین که کلید موتور رو برداریم و برین ماجراجویی و یه عالمه زیبایی و البته خرید چقدر از دیدن این همه کلید من کیف کردم و یه لحظه گفتم یعنی استاد یادش هست که کدوم کلید مال همون موتوری هست که برای ماجراجویی انتخاب کرده که بعد ما خودم بله که میدونه استاد ما خیلی دقتش زیاده و همه چسز و به خاطر میسپاره استاد منم از وقتی با سایت اشنا شدم اون اوایل دقت خیلی کم بود ولی الان خیلی خیلی بهتر ضدم و یه نظرم دلیلش بیشتر این هست که بیشتر به دور و اطرافم نگاه میکنم که همون تمرکز بر نقاط مثبت هست چقدر خوب با همین یه کار و عمل یه همین قانونی که خداوند گذاشته هم زیبایی ها رو میبینم و حالم بهتر میشه و زیبایی های بیشتری وارد زندگیم میشه هم دقتم هر روز بالاتر میره خدایا من عاشق خودت و قوانینتم که انقدر کارایی داره بعد از اون با موتور هیولا رفتیم به شهر چقدر این موتور خقنه مخصوصن رنگش چقدر ماشین هاو موتورای خفن تو این کشور زیاده این یعنی ثروت چقدر اون ماشین وانت نقره ای با اون پرچمای قرمزش خفنه, اون ماشین های سه چرخی که جوون ها سوار بودن برام عجیب ولی جالب بود وزیبا بودن, چقدر خوبه که تو این کشور از هر زمان و مکانی برای شادی و لذت استفاده میکنن چقدر خوبه که اخر هفته ها میان برای رفتن به این مکان ها و رقصیدن و هر لحظه میخوان حالشون رو بهتر کنن,وای من عاشق سیگار برگم همیشه عیدها که میرفتیم خونه ی عموم دوست داشتم سیگار بکشه من فقط نگاش کنم و از بوش لذت ببرم اخه عموم استاد این کاربود البته بیشتر فکر کنم پیپ میکشید😂😂چقدر اون موقعی که اون مغازه رو نشون دادین برای سیگاراش ذوق کرده بودم چقدر تنوع داشتن دوست دارم یه بار از نزدیک طریقه ی درست کردنش رو ببینم انشالله در اینده ی نزدیک میام امریکا و میبینم 😍😍😍استاد چقدر خوبه که انقدر ازادی در این کشور زیاده که هر کس با هر دینی و هر مذهب و هر نوع پوششی میتونه بیاد توی عموم و زندگی کنه و چقدر فرکانس مهمه امروز خواهرام داشتن راجع به ازادی و حق داشتن اینکه هر کسی اونجور که میخواد باید زندگی کنه بدون زور و دیدم چقدر طرز فکرشون عوض شده چون قبلن اونهام با یکسری نداشتن ازادی ها موافق بودن ولی عوض شدن چقدر هر روز مردم دارن فهمیده تر میشن و بسته نگاه کردن به دنیا رو کنار میگذارن سپاس گذارم خدای من برای اینکه تو مارو ازاد گذاشتی که هرطور میخوایم زندگی کنیم اما چقدر بهتره که به صورتی که تو دنیات رو با قوانین به دون تغییرش قرار دادی با ازادی بیشتر و زیبایی بیشتر زندگی کنیم چقدر من این ازادی رو دوست دارم مرسی مرسی خداجون😍😍😍وای استاد یعنی اونجا که مریم گلی گفت تخم گذاشتن گفتم چقدر فرکانس هایی که ما به کائنات و جهان میفرستیم جواب میدن و ایمان برای بیشتر دیدن زیبایی ها و حرف زدن راجع به زیبایی های دور و اطرافم و توجه به خواسته هام بیشتر شد الله اکبر چقدر هم که تخم گذاشته بودن گفتم یعنی این تخم ها چی میشن همینجوری این جا میمونن که استاد خودش جواب داد که نه همشون جوجه میشن چقدر اون خروسی که کنار نرده ها بود ناز بود عزیزم قسمت سرش زرد و بود با اون کاکول نازش الله اکبر خدایا تو چقدر بزرگی چقدر تنوع در هر چیزی وجود داره حتی خروس های مختلف با رنگ های مختلف هستن استاد من روزها میرم روی پشت بام تا زیبایی ها و طلوع خورشید و ببینم و لذت ببرم و چقدر خوشحالم که تونستم و در این مادر قرار گرفتم که بتونم از این زیبایی ها بهره ببرم چقدر من در این چند سال خودم رو از چنین نعمتی محروم کرده بودم باورتون نمیشه من تو این چند وقته چند مدل پرنده دیدم دو مدل کلاغ که یه مدلش سفید و مشکی هستن انقدر خوشگلن وقتی رو درخت میشینه و نور روی پشتش میفته یه قسمت پشتش ابیه خیلی نازه😍وقتی میخونه دمش به سمت بالا میره و من چقدر ذوق میکنم ولی نمیزاره زیاد از دیدنش لذت ببرم که سریع میپره😁یا مثلن نمیدونستم گنجشگ ها صداشون اینقدر نازه عزیزم با اون جثه ی کوچک چه صدای زیبایی الله اکبر چقدر تو بزرگی خداجون که هر چیزی رو یه جور افریدی خلاصه که خیلی اون بالا من از دیدن همه چیز کیف میکنم بیشتر از همه وقتی خورشید میخواد طلوع کنه و یهو همه ی پرنده ها از همون سمتی که خورشید طلوع میکنه هجوم میارن به سمت دیگه امروز از روزای دیگه بیشتر بودن یهو با خودم گفتن الله اکبر چقدر زیادن دیدی اونایی که یه جا نذری میدن هجوم میبرن سمت نذری گرفتن یه لحظه اون حس بهم دست داد یعنی خیلی خوب بود😂ولی واقعا زیبان مخصوصن وقتی که از پایین رو به اسمان نگاه میکنی و یهو یه توده ی عظیم سیاه رنگ پراکنده میبینی الله اکبر😍😍😍خلاصه که این فایل باعث شد زیبایی هایی که صبح ها خودم میبینم و هم با شما سهیم بشم مرسی که همیشه این همه فایل زیبا برامون میذارین راستی بچه ها شمام امتحان کنین و صبح های زود برین و قبل از طلوع خورشید تا وقتی که طلوع کرد این فضا رو از دست ندین عالیه مخصوصن اینکه تا قبل طلوع همه جا ساکته نزدیک طلوع صدای پرنده ها و حتی گاهی اوقات صدای خروس هم من میشنوم یه ریتم جالب و زیبایی داره خیلی حس خوبیه خدایا شکرت🙏🙏🙏🙏در اخر مرسی استاد جونی و مریم گلی عزیز برای این فایل زیبا با این همه درس عالی زندگی😍