سریال زندگی در بهشت | قسمت ١34

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار امین عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام الله یکتا

سلام بر استاد عزیز شیرین تر از عسل و زیبا بینم و مریم بانوی عزیز

راستش دیروز این فایل رو دیدم …

جالبه موقع نهار خواستم با بچه هام ببینم ولی هر کاری کردم اینترنت تلویزیون وصل نشد

و وقتی اومدم تو اتاقم و تنهایی دیدم تو کامپیوترم

خب دلیلش رو فهمیدم

و قهمیدم که نباید زور زد برای خیلی چیزا

و اصلا لوکیشن این فایل شاید برای دیدن بچه ها مناسب نبوده

این قسمت زیبا و نورانی از آپارتمان زیبا و نورانی استاد شروع شد

که همه جا غرق در نور و یک سکوت و آرامش عجیب بود و به یک محله و منطقه ممنونه ختم شد

راستش دروغ چرا

اون حسی که از فایل هایی که استاد تو پرادایس ضبط میکنن رو و تو طبیعت هستن میگیرم

اینجا نگرفتم

به همین دلیل دیروز نتونستم چیزی بنویسم

نه اینکه نتونم

اون حس همیشگی که وقتی فایل های استاد رو میدیم و با یه شور درونی دستام روی کیبورد حرکت میکردن نبود

از دیروز تا حالا به این فایل و اتفاقاتش فکر میکردم و با خودم فکر میکردم چه پیامی برای من داره

چون هر کدوم از این قسمت های الهی رو که میبینم احساس میکنم دارن با من حرف میزنن و من رو نسبت به خودم آگاه تر میکنن

زیر دوش داشتم به این قسمت فکر میکردم

دیشب چند تا کامنت از بچه ها خودندم خیلیا در بازه این مرد بلندگو به دست صحبت کرده بودن

و حتی به چشمم خورد یکی نوشته بود خب اگه هدایت بده چرا حضرت محمد میرفتن و هدایت میکردن مردم رو

از این فکرا تو سرم بود که شروع شد به گفته شدن بهم

و من دوست دشاتم هخمونجا زیر دوش مینوشتم

و بعد از آمدن از حمام اومدم نشستم پشت کامپیوتر و شروع کردم به نوشتن

سوال این دوستمون که کامنت نوشته بود رو تو درونمو از الله یکتا سوال کردم

درباره حضرت محمد و انبیا و هدایت

و اینکه خب مگه این مرد بلندگو به دست هم همین کارو داره نمیکنه ؟

پس چرا حسمون به این کار بده

تقریبا همه بچه های سایت

و جوابی که به قلبم گفته شد این بود

راستش سریع رفتم سراغ مردی که داشت از این فرد مبلغ فیلم میگرفت و برای ما فایل تهیه میکرد

یعنی استاد عباس منش

دیدم دو تاشون دارن یه کار میکنن

یعنی نیتشون یکیه

یعنی تو یه قاب ما مردی رو میبینیم به نام سید حسین عباس منش

که یه روزی با یه اتفاق خیلی تلخ

از خودش میپرسه من کیم و چه رسالتی دارم

و بعد بهش نرم نرم گفته میشه

و استاد زندگیش رو میزاره تو این راه

یعنی حقوق ثابت و موقعیت بندرعباس رو ول میکنه

میاد با دو تا بچه تو مسافر خونه

که الان که من پدر شدم

میفهمم که چه کاری کرده استاد تو اون موقعیت و چه دل شیری داشتن

خلاصه

همممون میدونیم چه اتفاقاتی افتاد بعدش برای استاد

و الان من امین

بدون اینکه زوری بالای سرم باشه

بدون اینکه کلامی مستقیم با استاد حرف زده باشم یا حتی پیامی از ایشون دریافت کرده باشم به صورت مستقیم

و حتی بدون اینکه دعوت شده باشم

مثل اشتیاق یک پروانه به شمع

مثل اشتیاق یک کودک به مادر

نمیتونم تو کلمات بیان کنم حسم رو …

مثل مولانا به دنبال شمس

شب و روز و روز و شب

دنبال استادم

حالا به هر صورتی

میخواد زندگی در بهشت باشه و فایل دانلودی باشه و اصلا یه مسابقه پینگ پنگ باشه

من عاشق شنیدن و دیدن استادم هستم

بدون اینکه بلندگویی دست گرفته باشه

بدون اینکه پیام توحیدیش رو فریاد کرده باشه

آره

شاید در ظاهر هر دو

استاد و این مرد امریکایی دارن یه کار میکنن

ولی تفاوت اینه

استاد دارن رو خودشون کار میکنن و من احساس کردم اون دوستمون دارن رو مردم کار میکنن

و همینه دلیل اینکه خدا به استادم عزت نفسی دادن مکه من میام پول میدم و خواهش میکنم تا آگاهی های ایشون رو بشنوم

و این مرد داره رایگان فریاد میزنه و کسی دورش نیست و کسی بهش گوش نمیده

راستش خیلی این مرد رو قضاوت نمیکنم

چون خودمم همینجوریم

منم با تمام کاری که رو خودم کردم

باز تو یه مهمونی یکیو گیر میارم و میخوام راجع به استاد و قانون و قرآن و اینا باهاش صحبت کنم

و حالا میریم سراغ سوال اون دوستمون

که تو کامنت ها نوشته بودن مگر حضرت محمد هم مردم رو هدایت نمیکردن

و یه آیه از قرآن یادم افتاد

که میگه وقتی به خانه پیامبر میایید

بعد یه مدتی برید ..

یعنی اینقدر وجود حضرت محمد نورانی و جذاب بوده که هر کی به خانه محمد میوده دلش نمیومده بره ….

آره حضرت محمد هدایت میکردن

مثل موسی

مثل عیسی

مثل ابراهیم

ولی مردم اینا رو دنبال میکردن نه اینا مردم رو

یعنی هر کس صدای اینارو میشنید و کلام و رفتارشون رو دیگه ولشون نمیکرد

و ما الان خودمون داریم یه نمونشو میبینیم

این عشقی که به بچه ها به استاد دارن

باز یاد مولا علی افتادم

بیست و چند سال نشستن تو خونه

تا اینکه مردم فوج فوج اومدن به خونشون و ازشون خواهش کردن

بلند گو نگرفت دستش بگه بابا من علی هستم

رفت نشت تو خونش

کارای کشاورزی عادی کرد

و عادی زندگی کرد

تا اینکه مردم اومدن ….

تا اینکه برای شنیدنش خواهش کردن …

باز یاد نوح افتادم

یه گوشه ای

خودش تو خلوتش

شروع کرد به کشتی ساختن ……

و اصلا بریم سراغ ابراهیم

که به قول استاد نه ارتشی داشتن نه امتی

تک و تنها وسط بیابونهای عربستان

با اسماعیل

جایی که هیچ کسی نبود کعبه رو بنا کردن

آره اینه فرقه هدایت انبیا و اولیا و آدمای آگاه

و هدایتی که این مرد تو این قسمت و من امین میخوام بکنم دیگران رو

راستش هر چه بیشتر با استاد جلو میام

بیشتر میفهمم تو درونم چه خبره

و این شوق هدایت دیگران تو درونم کمتر شده

چون میبینم تو درونم چقدررررررررررررر دساتان هست که حل نشده

قطعا منم اگه به این مقام و موقعیت برسم

عزیزانم خودشون میان از من یه چیزی میپرسن

نه اینکه من به زور بخوام بیارمشون تو این راه

من اگر پدر قدرتمند و موفق و شاد و ثروتمندی باشم

حرفم پیش بچه هام خریدار داره..

استاد عزیزم نمیتونم به اینم اشاره نکنم که او دید زیبا بین شما

تو این مکان به ظاهر ناجور هم داره فقط زیبایی میبینه

تو اون سیگارهام داره زیبایی میبینه و تحسین میکنه زیباییشون رو

من شیفته این نوع نگاه شما به زندگیم و میخوام شاگرد خوب یبراتون باشم تو این زمینه

این قسمت و این فایل و اون مرد بلندگو به دست

مهمترین پیامش برای من این بود

امین رو خودت تمرکز کن

خودت رو درست کن

مثل مرد بلند گو به دست نباش که التماس کنی حرفت رو بشنون

مثل استاد باش که هزاران نفر خواهش میکنن و درخواست میکنن که حرفا و آگاهی هاشون رو بشنون

و هزاران نفر از جمله خودت زندگیشون زیر و رو شده با نور الهی این استاد عزیزی که …

فقط و فقط داره رو خودش کار میکنه

یه جمله طلایی از استاد تو قدم سوم

فرمودن بچه ها فقط رو خودتون تمرکز کنید و خانواده و زن و بچه و اینا رو ول کنید

فرمودن من حتی به دنبال اصلاح بچه های سایت نیستم …..

من حرفم رو میزنم و قانون رو میگم

هر کی خواست بیاد عمل کنه و نتیجه بگیره

اینه فرق استاد و اون مرد بلندگو به دست در اون ظهر آفتابی در تمپا

هر دو در کنار هم

ولی این کجا و آن کجا

ز احمد تا احد یک میم فرق است

جهانی اندرین یک میم غرق است

خدایا ممنونم برای این دریافت

برای این نوشتن

استاد و مریم بانوی نازنین

سپاسگذارم

عاشقتونم و عاشقتونم

خدایا شکرت

خدایا عاشقتم

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    298MB
    19 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

184 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «معصومه صادقى» در این صفحه: 2
  1. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1734 روز

    بنام خداى فراوانى ها

    سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام

    چقد خونه تمپا رو دوست دارم

    یه واحد اپارتمان عالی

    چون من الان خواسته ام زندگى تو اپارتمان توی شهر نسبتا شلوغ البته با طبیعت زیبا هست که تمپا یه الگوى خوبى براى این خواسته ام هست

    چون از بچگى تو روستا بزرگ شدم ارزوم زندگى تو شهر هاى شلوغ هست

    جایى که احساس کنم زندگى در جریانه ، احساس کنم همه چیز جدید و مدرن هست

    اصلا قلبم باز میشه

    خوبه که ادم هم یه زندگى روستایى تو طبیعت داشته باشه هم یه زندگى شهرى توى یه شهر زیبا که انقد مردمش اهل هیجان هستن

    این یکى از ویژگى هاى خوب شهر تمپا هست که حتى شهر هاى دیگه هم ندارن ، اینکه قسمت نایت کلاب از مرکز اصلى شهر جداست

    همه اینا بر مى گرده به کار کردن استاد روى ذهنش که به این منطقه هدایت شد

    ادم جایى هدایت میشه که بیتشرین نزدیکى با فرکانس قالب و البته با کانون توجهش و خواسته هاش داشته باشه

    من عاشق همچین خیابونایى هستم که شبا برم تا صبح فقط توش بچرخم و از دیدن این همه تنوع تو زندگى ادم ها تو ظاهرشون حتى تو تفریحاتشون لذت ببرم

    خدایا کمکم کن که مهاجرت کردن رو کم کم شروع کنم از جایى که هستم و بر ترس هام غلبه کنم و راهشو یاد بگیرم

    دوست دارم همیشه در حرکت باشم

    این قسمت شهر هم که خودش اخر جنب و جوش بوده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1734 روز

    بنام خدای فراوانی ها ❤️

    سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام 🌹

    چقد واضح قانون درخواست و رسیدن به خواسته و هدایت رو تو عمل دیدیم 😍

    خدایاشکرت

    اون لحظه که اون همه تخم مرغ رو اونجا دیدم معنای کامل فراوانی رو درک کردم

    یعنی همینطوری رو زمین ریخته

    یکی دوتا هم نبود

    کسی هم دنبال تخم مرغا نبود

    تازه یکم متوجه شدم فراوانی که استاد همیشه میگه چیه

    چقد تمپا شهر سازماندهی شده هست

    اینکه قسمت دور دور داخل شهر نیست ، خارج شهره

    این نشوندهنده آزادی و امنیت با هم هست

    این همه ثروت ، چه ماشین های عجیب غریبی 😍 چه حال و هوایی داشتن اصلا این قسمت چه حال و هوایی داشت

    بوی زندگی زنده بودن فعالیت بوی در جریان بودن می داد یه انرژی فوق العاده بالا داشت

    من که دیدم واقعا لذت بردم

    چه خوبه که هم به آزادی هم احترام میزارن هم کار خودشون رو انجام میدن

    اون آقایی که داشت دیگران رو دعوا به خدا می کرد هم داشت کارشو انجام میداد هم کسی رو مجبور نمی کرد ولی با دیدگاه الانم به نظرم اگه تو جای خودش میموند اون فردی که آماده بود خودش اونو پیدا میکرد

    استاد من ازین اصل تو شغل خودمم دارم استفاده میکنم دنبال چیزی نمیرم

    هر موقع یه مشکلی پیش بیاد سعی میکنم بیشتر تمرکز بزارم روی نعمت هام تا جواب مسئله خودش بیاد که هر دفعه این کار رو تونستم کنم این اتفاق افتاد

    البته قبل دوره ۱۲ قدم داشتم اطرافیانم رو مجبور می کردم تغییر کنن و خدا می دونه چه فشاری روم بود

    ولی اوایل قدم ۵ دیگه متوقفش کردم و دارم کم کم میبینم به همون اندازه که تونستم انرژی و تمرکز پخش شدمو از اطرافم بگیرم تونستم تو کارم که تازه شروعش کردم یه تکونی بخورم و با اینکه زمان کمی ازش میکذره پیشرفت های خوبی رو کردم

    استاد واقعا ممنونم خیلی از عادات قدیمی ریشه دارمو تونستم کمتر کنم و به همون اندازه حالم بهتر شده

    خیلی زندگی تو همچین جاهایی رو دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: