سریال زندگی در بهشت | قسمت ١39

استاد و خانم شایسته عزیزم خدا می دونه چقدر دوستون دارم ، وقتی این عشقی که به هم دارید رو تماشا می کنم فارغ از غوغای جهان یاد دستان مادرم می افتم من پسری هستم که جز دستان مادرم رو قبول ندارم پذیرای هیچ عشقی جز این عشق نیستم اما شما من رو یاد دستان گرم مادرم می ندازید با محبت های بی دریغتون ، قربون صدقه هاتون ، عشق های بی منتتون در این غوغای عشق های تجارتی که بیشتر از عشق نوعی دادوستد محسوب میشه شما یک ساز متفاوت هستید ، سازی که من رو کوک می کنه تا من هم با صدای شما برقصم

چطور می تونم بگم عاشقتونم که گویای عشقم به شما باشه فقط سپاس گذار خداوندی ام که در این شلوغی بازار شما را در مسیر من قرار داد ، من توی این بازار برای تجارت کالا نیومدم من شما را طلب کار آمدم به قول مولانا که سینه اش شرابخانه عالم شده :

یارم به بازار آمده‌ست چالاک و هشیار آمده‌ست

ور نه به بازارم چه کار وی را طلبکار آمدم

من دیگه کاری به بازار ندارم ، اگر یه روزی دنبال ثروت وارد این سایت شدم اکنون دنبال کسی هستم که کلید دار خزائن آسمان ها و زمین هست دیگه مارا کاری با ثروت پول نیست اصلا من به دنبال پول دیگه نیستم بلکه پول دنبال من افتاده همونی که حضرت علی میگه الرزق الرزقان تمام شد از خدا سپاسگزارم که اینجا هستم شمس تبریزی میگه:

مقصود از وجود عالم ملاقات دو دوست بود

زیباست نه؟ الان داشتم به این فکر می کردم هر کس هر هدف یا آرزویی داره هر چند که مسیر ها متفاوت اند باز همه یک مقصد دارند هر چند دین موسی با عیسی متفاوت میاد اما هر دو یک جوهر واحد هستند ، در نهایت اینکه هرچند ما راه های متعددی داریم اما هممون مقصودمون ملاقات یک دوسته خدایا شکر

استاد امروز حالم خیلی خوبه دیشب یکم دلگیر شده بودم سخت به آن رفیق نیاز داشتم و ازش طلب داشتم که جز دوست مرهمی برای خستگی هام نیست ولی دیشب با خودم می گفتم که این دوست اگرچه جان مارا به لب می رسونه اما بی وفا نیست کشته خودش رو رها نمی کنه و به خودم می گفتم چه کسی جز گمراهان از رحمت رب خویش ناامید می شود

قَالَ وَمَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَهِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ ﴿۵۶﴾

گفت: چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش ناامید می شود؟!

به قول مولانا:

هله نومید نباشی که تو را یار براند

گرت امروز براند نه که فردات بخواند

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا

ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند

و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها

ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند

یه وقتی خدانکرده نا امید نباشی که تورا یار از خود رانده باشه نه این از اوصاف یار ما به دوره اگر امروز راند فردا اینطور نیست خداوند تنها رفیقی ست که بنده خودش را رها نمی کنه کجای دنیا همچین رفیقی هست

مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ

که پروردگارت تو را رها نکرده و مورد خشم و کینه قرار نداده است

فقط صبر کن که به قولی الصبر مفتاح الفرج که به واسطه همین صبر تو را به بلندای هر چیز که فکر می کنی می رساند که خداوند با صابران است

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ

ای اهل ایمان از صبر و نماز کمک بخواهید زیرا خدا با صابران است

و این رو هم بدون که از راهی هدایتت می کنه که به مخیله ات خطور نمی کنه خدایا شکرت

وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿۳﴾

و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می دهد، و کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است، خدا فرمان و خواسته اش را می رساند؛ یقیناً برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است

نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد

نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند

چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر

تو ببینی دم یزدان به کجا هات رساند

به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او

نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند

شما اگر در این راه کشته راه دوست هم بشی حواست باشه این دوست هرچند جان شما را بگیره ولی اینطور نیست که کشته خود را رها کنه قصه ی بی وفایی از خدا به دوره بعد می بینی وقتی از دم خودش می دمه در نای تو این دم یزدان تو را به کجا ها می رسونه بعد مولانا میاد میگه اگر من این رو گفتم که اگر شما را بکشه این هم بر سبیل مثال بود که شما متوجه بشید منظورم رو وگرنه اون کسیه که صد جان می دهد هیچ کسی رو هم نمی کشه تازه از کشته شدن نجاتتون میده خدایا شکرت

همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد

بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند

دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش

به کی ماند به کی ماند به کی ماند به کی ماند

هله خاموش که بی‌گفت از این می همگان را

بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند

کل ملک سلیمان با اون عظمت را به یک مور می بخشه ببینید چقدر این یار کریمه هر دو جهان را به شما عطا می کنه دلی رو هم از خودش نمی راند شما کجا چنین دوستی پیدا می کنید و چه زیبا مولانا بیان می کنه دل من این جهان را گشت و مثلش رو پیدا نکرد به که ماند؟ شما جواب بدید به هیچ کسی نماند توی یک غزل دیگه مولانا میگه:

بعد از این بر آسمان جوییم یار

زانک یاری در زمین جستیم نیست

آقا ما در زمین همه جارا گشتیم زیبا روی تر بخشنده تر مهربان تر وفا دار تر عاشق تر از این وجود نیست دیگه رو زمین نگردید برید آسمان را بگردید

بعد میگه خاموش شوید که بی گفتن به همه از این می چشاند به همه کارت دعوت داده متاسفانه ما دعوت را قبول نمی کنیم همه ما دعوت شدیم به این بزم مستی و عشق بر سر خوان رحمت الهی پس بیایید همگی این دعوت را قبول کنیم که اگر قبول نکنیم بدون شک به خودمون ظلم کردیم

آره خلاصه دیشب خداوند از می امید خودش به من خوراند که امروز مست و سر خوش پیش شما دوستان نازنینم هستم این ویدیو هم رحمتی و آیتی از سوی خداوند من بود که شاهد این عشق حقیقی باشم و گفتم که یکمی از اون شرابی که دیشب خوردم برای شما هم بیارم و جناب حافظ هم دیشب با ما بودند و ایشون هم دستی از دستان خداوند شدند که دری از در های رحمت خداوند بر ما باز بشه که می گفت :

حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس

دربند آن مباش که نشنید یا شنید

شما خیالتون راحت خداوند شنوا و داناست به راز سینه ها و خودش گفته که هر وقت که من را بخوانید من اجابت می کنم چی بهتر از این فقط باید این دعوت الهی رو بپذیرید و بعد بیایید در جمع عاشقان تمام

از خداوند بابت این کامنت سپاسگزارم که توفیق نوشتن این آیات را نصیبمون کرد و همچنین دیدن این زیبایی را دیدن این دو دسته گل عزیزم را استاد و خانم شایسته مهربانم خیلی دوستتون دارم از خدا می خوام که هیچ کسی از این مستی بی بهره نباشه آمین

سلام محمد جان عزیزم من خیلی شما رو دوست دارم

من و شما طائفان کعبه جمال هستیم

بار ها زیبایی وجود شما را تحسین کردم و سعی کردم همون عینکی رو که به چشمای قشنگت می زنی دنیا رو می بینی منم بزنم و ببینم

برا همینه که دوست دارم چون هردو عاشقیم

محمد جان برام بنویس دستات قشنگن

ممنونم برای تحسین هایی که کردی محمد جان ولی به هر حال یه بار دیگه کامنت رو بخونی می بینی من چیزی ننوشتم زاگرس چیزی ننوشته زاگرس احتمالا اونموقع خواب بوده

دوست دارم هم پاره ی عزیزم