دیدگاه زیبا و تأثیرگزار سید محمد امین عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
خدای من چقدر این تمپا زیباست، چقدر رویدادهای تمپا زیبا هستند.یعنی حتی اگه از زاویه ده تا دوربین دیگه هم فقط همین یه روز رو فیلم میگرفتید، هرکدومش میشد یه قسمت محشر، هر کدومش میشد یه داستان لذت بخش، هرکدوم میشد یه دستگاه تولید فرکانس خوب، که اتفاقا ما اگه همشو میدیدم، نه تنها سیر نمیشدیم بلکه تشنه تر میشدیم برای دیدن زیبایی های دیگه فقط از همین یه اتفاق و همین یه روز.
اینقدر انرژی اینقدر نشاط، اینقدر زیبایی، اینقدر عشق و طراوت..
فوق العاده است این شهر، این همه ثروت یهو توی چند ساعت خودشون میرسونن به خیابونا و رودخانه تمپا، این همه جاذبه دیدنی، این همه هیجان خودشون رو هرطور شده میرسونن به این روز خفن و اتفاقات و موقعیت های بهتر و باحال تری رو هم به سمت خودشون میکشن، مردم فوق العاده شاد و مهربان و حال خوب رو میکشونن به سمت خودشون، کلی عشق و شادی و خوش حالی رو به سمت خودشون جذب میکنن و نتیجه اش میشه این همه هیجان و زیبایی و حال خوب که آدم لذت میبره از دیدنش و دلش میخواد همینطور ادامه داشته باشه.
استاد جون این که وصل کردید به سینه تون دوربینو، یه فضای خیلی بازتر و کاملتری پدید آورد، از اون جهت که نه تنها جاده و محیط اطراف، بلکه موتور و خودتون رو هم شامل میشد و اگه اینطور نبود ما نمیتونستیم شادی شما رو با اون آهنگ شاد اون دوستان باحالمون ببینیم، این که شما برای راحتی خودتون دوربینو اونجا وصل کردید، هم به خودتون نفع رسوند و هم به ما، واسه همینه میگید که ما به هر خواسته ای برسیم به رشد جهان کمک میکنیم، چه به هدفمون برسیم چه نرسیم…
با این حرکت دوباره برای بینهایتمین بار مصداق این شدید که هم خودتون خوب و راحت و لذتبخش زندگی میکنید، هم جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن میکنید، شاید اگه دوربینو نمیبستید به خودتون توی اون فروشگاه قیدشو میزدید و اون صحنه های بینظیر و نشانه یک عشق پاک و توحیدی و خالص بدون وابستگی رو ظبط نمیکردید ولی به لطف هدایت الله دیدیم که یه رابطه چقدر میتونه سرشار از عشق باشه، سرشار از دوست داشتن واقعی باشه، چقدر میتونه دو طرف رابطه انسانهای قوی و با توکل و با ایمانی قرار بگیرند، دیدیم که چطور وقتی که باورها در مورد روابط درست باشه، دو طرف بدون هیچ وابستگی به هم عشق میورزن، دیدیم که یه رابطه و زندگی میتونه چقدر پر از فراوانی و ثروت و نعمت و بخشش باشه که حتی اگه به قول استاد ده تا کلاه هم برمیداشتند، مریم خانم با عشق میپرداختند و نشون میده که این زندگی چقدر درست بنا شده، چقدر اول خودش اون چیزی رو که انتشار میده زندگی میکنه و بعد نتیجه که دستش اومد منتقلش میکنه، نتیجه از این واضخ تر؟؟؟
رابطه از این زیباتر؟؟؟ زندگی از این غنی تر؟؟؟؟ خدایاشکرت. به خدا زبانم قاصره از توصیف این صحنه، حالا یه فلش بک هم بزنم به مصاحبه ها، به قول استاد زیباترین و شیرین ترین و عاشقانه ترین نوع رابطه ، نامزدیه، اون موقع دو طرف واقعا عاشقانه همو دوست دارند، بدون وابستگی، بدون انتظارات نامعقول، بدون محدود کردن طرف مقابل، فقط اون در کنار هم بودنه براشون مهمه، فقط اون عشقی که در زمان حال جاریه براشون مهمه، ولی وقتی بحث ازدواج بشه، وااای!!!
توی سریال فرندز، خیلی دوستی زیاده، و دقیقا این کاملا مشهوده که شیرین ترین روابط ، وقتی وجود داره که دو طرف با هم دوست هستند، یه قسمت شد که قرار شد دو تاشون با هم ازدواج کنن، تا قبلش همه چیز عالی و عاشقانه و فوق العاده بود، وقتی صحبت ازدواج شد باورم نمیشد که اینقدر واضح یه سریالی اینو نشون بده که دو طرف یعنی افتادن به جون هم، خانواده ها دعوا میکردن، خودشون با هم دعوا میکردن، یه عالمه شرط برای هم گذاشتن، کلی هزینه کردن، آخرش تو همون عروسی یه اتفاقی افتاد که همه چیز به هم خورد، اون دوتام از بعد از عروسی همدیگه رو ندیدن و طلاق گرفتن.
یعنی من هرلحظه اش یاد رابطه استاد و مریم خانم می افتادم که پسر چقدر این رابطه درسته، چقدر با باورهای درست و بدون وابستگی ساخته شده، چقدر هر دو طرف آزاد هستند، چقدر عشق واقعی در میانه، عشق نه هوس، عشقی که باعث میشه خانم شایسته برای استاد جون ثروتمند ما هدیه بخره و خودش حساب کنه و استاد جون هم چقدر تشکر کنن و اون طوری خوشگل و جینگولی حرف بزنن و دل ما رو ببرن، استاد جون این رابطه شما نه تنها بهترین رابطه در جهانه بلکه داره ذهنیت ما رو هم برای داشتن یک چنین رابطه ی سراسر و عشق و زیبایی و آزادی برنامه ریزی میکنه، رابطه ای که دو طرف مهمن، نه اطرافیان، نه بقیه، فقط خودشون، استاد جون شما نشون دادید چه تو آمریکا باشید چه ایران، میشه اینطوری زندگی کرد، میشه چنین رابطه ای داشت، و خب طبیعتا ما هم به لطف الله از شما درس میگیریم و ما هم میخواییم که هدایت بشیم به سمت چنین رابطه بینظیری.
این مسیر خیابانهای تمپا چه با ماشین، چه موتور، چه اسکوتر چه پیاده اصلا حال و هوای عجیبی داره، کلا آدمو میسازه، اون فضای زیبا، اون انرژِ محیط، اون شادی و طراوت مردم اثرشو روی شهر و طبیعتش گذاشته و هم از مردمش هم خود شهر آدم انرژی میگه و آروم میشه، یه احساس رضایت خاصی میده گشت و گذار توی خیابون های بهترین شهر آمریکا، مثل تماشا کردن اون مرغ و خروسای پرادایس میمونه، آدمو لطیف میکنه، به منبع نزدیکترش میکنه، خالصترش میکنه، ببین چه بهشتیه این تمپا وقتی که ما یه پرادایس هم تازه داریم، ببین چقدر فرکانسش مثبت و بهشتیه.خدایاشکرت
الله اکبر دو ساعت گذشته انگار نه انگار باکانیرزی اومده نه باکانیرزی رفته، خلوت، زیبا، خوشگل، چه احساس خوبی داشت این صحنه آخر، چه حس آرامشی داشت، نور یه جوری بود همینطوری آدمو عاشق خودش میکنه، نگاه کنید جون من، شما عاشق این منظره نمیشید، چقدر من این مواقع رو دوست دارم که خورشد نورشو غیر مستقیم میتابونه به شهر، خودش نیست ولی نورش هست، شهر هم روشن روشنه ولی به نظر من فرق بزرگش اینه که این جور مواقع حس و حال آرام و لذتبخش تری داره، خیلی ساکت تره، خیلی لطیف تره، خیلی دوست داشتنی تره، خدایاشکرت
چی میتونم بگم جز شکر!!
چیکار میتونم بکنم جز تحسین!!
چه راهی دارم جز لذت بردن از این همه زیبایی و نعمت!!!
چه راهی به غیر از این راه!!!
کجای دنیا غیر از این جا!!!
چه خانواده ای غیر از این خانواده اهل بهشت!!!
خدایاشکرت
فقط همینو میتونم بگم
دستتون در دست الله یکتا
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD370MB24 دقیقه
بنام خدای فراوانی ها
سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام
صبح که بیدار شدم دیدم حالم یه طوری هست
یعنی اینکه تقریبا از بچگی این شکل تو خانواده ما بوده ( به خاطر فرکانس های نامناسب و تمرکز روی ناخواسته ها حتما ….)
از وقتی تو این آموزه ها هستم متوجه این ضعف شدم و سعی کردن همون موقع تغییر فرکانس رو از صبح شروع کنم
حالا بعضی وقتا با ستاره قطبی ، بعضی وقتا با خوندن کامنت ها ، و امروز هم با دیدن این قسمت زیبا
و وقتی دیدم و حالم بهتر شد بخدا خدا خودش وسط فایل علت حال بد و راه حل گفت
در حالی که ندونستن دلیل حال بد ، ندونستن دلیل نرسیدن به خواسته ها خودش بیتشر از هر چیزی باعث حال بد میشه ( چون وقتی دلیل رو ندونی فکر میکنی تو جهان الله بختکی هستی و وقتی فکر کنی دلیل و راه حلی هم نیست و تو در واقع کنترلی روش نداری که درستش کنی یا بسازی و …. این خودش بدترین حال بد رو به آدم میده همین که شیطان با مدارک و منطق های سرسری و بی استدلال قوی بهت بگه نه هیچی قانون نداره تو کاری نمی تونی کنی و ….. و آدم رو ببره به عدم خالق بودن …. و عدم خالق بودن = دوری از خدا )
خب وقتی این قسمت رو دیدم متوجه شدم واسه 2 -3 تا تضادی که الان دارم حسابی بهم ریختم
تضاد مالی کاری
تضاد دیگه ای که اونم با ثروت و پول درست میشه
وهمینطوری حیران بودم ولی دیدم خدا بهم یادآوری کرد تضاد های گذشته ام رو اون مسائلی که توش انقد ضعیف بودم ولی با حمله تمرکزی روش و تمرین و تمرین الان نقاط قوتم شده پس ذهنم گفت این تضاد الانت هم از همون قانون میتونی حل کنی و من حالم خوب شد …..
وقتی حسم رو با دیدن اسن قسمت و خواسته هام خوب کردم خود به خود فکر هایی اومد سراغم که با حسم هماهنگ باشه …..
پس وقتی حست رو خوب کنی افکارت خوب میشه
وقتی افکارت رو خوب کنی حست خوب میشه
بعضی وقتا نمیشه افکار رو خوب کرد چون نمی دونی اصلا چی بده که خوبش کنی …. هنوز به اون شناخت نرسیدی و راه حل بهتر اینه که حالت رو خوب کنی و تو خال خوب افکار بده خودش میره سمت خوب شدن ….
قبلا به است شکل بودن وقتی تو این شرایط قرار میگرفتم و حالم خوب میشد میگفتن اخ جون مشکلم مسئله ام راه حل داره و به آرامش میرسیدمتا چند وقت و بعد دوباره شروع میشد حال بد ومن دوباره اینطوری خوب میکردم حالمو …
از یه جایی به خودم گفتم دختر خوب تو حالت رو خوب میکنی بهت راه حل میده ، تو به راه حل به صورت مستمر باید عمل کنی تا حالت همیشه خوب بشه نه اینکه فقط فکر کنی راه حل داره اخیش راحت شدم و تمام ……..
حالا بریم سر وقت تحسین کردن
من چند روزه کشف قوانین جلسه 1 هستم و روانشناسی هم جلسه 1
تو کشف قوانین استاد گفت دنیای اطراف ما با انرژی ذهن ما شکل گرفته ( چه خواسته چه ناخواسته آگاهانه نااگاهانه )
این ما هستیم که با این صرف این انرژی مشخص میکنیم می خوایم توزمنیخ مثلا سلامتی ( سلامتی بیاد یا بیماری )
تو زمینه ثروت ( ثروت و فراوانی بیاد یا فقر )
تو زمینه روابط ( دعوا بیاد یا صلح )
و من دقت کردم به کل دوران زندگیم
دیدم بله تو زمینه هایی که قوی هستم به خودی خود از بچگی به هر علتی به اون بعد مثبت توجه می کردم
و هر زمینه ای که نه به بعد منفی بیتشر دقت میکردم
اون غالب بودم مهم بود
الان که تمرکز گذاشتم رو ثروت میبینم این تحسین وتوجخ کردن به فراوانی از همه چیز تاثیر گذار تره واسم
این قسمت چقد ثروت و زیبایی های ثروت به نمایش گذاشته بود
وقتی ثروت داری می ری جایی شهری خونه ای که دوست داری زندگی میکنی
شهر خونه مکانی بهت تحمیل نمیشه
پس تو خودت رو درونت رو زندگی میکنی وبه خودت عشق می ورزی ، چون حق انتخاب داری. بیتشر به خودت اهمیت میدی به خواسته های درونت که چی می خواد چطور زندکی می خواد چه خونه ای می خواد چه همسری می خواد چه شغلی می خواد
استاد رو تحسین میکنمواسه این آزادی مالی که خونه ای توتمپا داره که خودش دوسش داره
سبک زندکی داره که دوست داره
وقتی ثروت نداری همه این هارو تو خیالت هم نمیتونی داشته باشی
از بالکن به این همه فراوانی این همه کشتی خب این همه افراد ساختن
چه فرقی با من میکنن. جهان وقانونش که برای ما یکی هست مغز و این دستگاه فرکانس ما هم که یکی هست همه ما هم دست و پا داریم وقدرت اقدام و فکر یکسان
چقد زیباست ثروت که باهاش میری با عشقت یا کلا تنهایی واسه خودت و عزیزات خرید میکنی
هر چقد که دوست داری هر تعداد اون چیزی که دوست داری
نه هی هزار بار حساب کتاب کنی هزار بار به قیمت ها نگاه کنی
زندگی میشه همش ضعف ناتوانی ……
چقد لذت بخشه مریم جان به جد ثروتی رسیده که در لحظه می تونه تصمیم بگیره که واسه عزیزاش چی بخره
چقد من بدم میومد زن واسه مرد خرید کنه
حالا فکر میکنم چند بار هم خرید کنه اتفاق نمی افته حس خوبی هست
خونه تمپا رو هم که عاشقش هستم دوست دارم تو همچین خونه با همچین طراحی زندگی کنم پنجره های بزرگ و ویو. خوب ، همه قسمت هاش تفکیک شده از ورودی درب اصلی از ورودی اطاق خواب ها
ابعاد هم متناسب هستن ساده وشیک
دیدن همین صلح تو روابط استاد ومریم جان باعث میشه رابطه هامون به سمت صلح بره نه دعوا
دیدن این همه ثروت باعثمیشه کسب و کار و زندگیمون به سمت ثروت بره نه کمبود و چرتکه حساب کتاب
دیدن شادی مردم باعثمیشه شادی بیاد تو زندگی ما